Talk About Health and Lifestyle in English - Spoken English Lesson

Hi, I’m Stephanie.

سلام، من استفانی هستم.

Welcome to Oxford Online English!

به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this lesson, you can learn to talk about lifestyle and health in English.

در این درس می توانید یاد بگیرید که در مورد سبک زندگی و سلامتی به زبان انگلیسی صحبت کنید.

Are you in good shape?

آیا شما در وضعیت خوبی هستید؟

Do you have a balanced diet?

آیا رژیم غذایی متعادلی دارید؟

Is your work-life balance healthy?

آیا تعادل کار و زندگی شما سالم است؟

You’ll learn how to discuss these and other questions in this class.

در این کلاس یاد خواهید گرفت که چگونه در مورد این سؤالات و سؤالات دیگر بحث کنید.

Before we start, you should take a look at our website: Oxford Online English dot com.

قبل از شروع، باید به وب سایت ما نگاهی بیندازید: Oxford Online English dot com.

You can find all our free English lessons there.

شما می توانید تمام درس های رایگان انگلیسی ما را در آنجا بیابید.

Are you watching on YouTube?

آیا در یوتیوب تماشا می کنید؟

If so, we have free listening lessons, including vocabulary notes and quizzes to practice.

اگر چنین است، ما درس‌های شنیداری رایگان، از جمله یادداشت‌های واژگان و آزمون‌ها برای تمرین داریم.

Of course you can also take classes from one of our teachers if you need more help with

البته اگر در مورد زبان انگلیسی خود به کمک بیشتری نیاز دارید، می توانید در کلاس های یکی از معلمان ما نیز شرکت

your English.

کنید.

Oxford Online English dot com.

Oxford Online English dot com.

What’s in this box?

در این جعبه چیست؟

It’s so heavy!

خیلی سنگین است!

I ordered some kettlebells.

من چند عدد کتل بل سفارش دادم.

Kettlebells?

کتل بلز؟

What for?

برای چی؟

I’ve decided to start working out.

تصمیم گرفتم ورزش را شروع کنم

You?

شما؟

I never imagined you being a fitness enthusiast.

من هرگز تصور نمی کردم که شما یک علاقه مند به تناسب اندام باشید.

I’m not, but I realised the other day that I’m incredibly out of shape.

من نیستم، اما روز گذشته متوجه شدم که به طرز باورنکردنی از فرم خارج شده ام.

I was running to catch the bus, and I was so out of breath.

داشتم می دویدم تا اتوبوس را بگیرم و نفسم بند آمده بود.

I didn’t even run that far!

من حتی تا این حد دویدم!

I think my lifestyle has got more and more sedentary, plus I’m getting a bit flabby.

فکر می‌کنم سبک زندگی‌ام کم‌تحرک‌تر و کم‌تحرک‌تر شده است، به‌علاوه من کمی شل و ول می‌شوم.

Well, good for you!

خوب، برای شما خوب است!

So, what’s your workout routine going to be?

بنابراین، برنامه تمرینی شما چگونه خواهد بود؟

I’m not sure.

مطمئن نیستم.

I want to do a little bit of weight training, and maybe some running, and just get a bit

من می خواهم کمی تمرین با وزنه انجام دهم، و شاید کمی دویدن، و به

fitter generally.

طور کلی کمی تناسب اندام کنم.

It’s difficult at the moment, though.

هرچند در حال حاضر سخت است.

I tried to run 1k yesterday, and I just couldn’t.

من دیروز سعی کردم 1k بدوم، و فقط نتوانستم.

Don’t give up!

تسلیم نشو!

Doing anything is better than doing nothing.

انجام هر کاری بهتر از هیچ کاری نیست.

If you keep trying, it’ll get easier.

اگر به تلاش ادامه دهید، آسان تر می شود.

You think?

تو فکر می کنی؟

Sure.

مطمئن.

When I started running, it was really difficult, but after a month, I could do 5k.

وقتی شروع به دویدن کردم، واقعا سخت بود، اما بعد از یک ماه، توانستم 5k انجام دهم.

Not fast, but still, I could do it.

سریع نیست، اما با این حال، من می توانم آن را انجام دهم.

Oh?

اوه؟

5k?

That seems impossible right now.

5 هزار؟

این در حال حاضر غیرممکن به نظر می رسد.

I guess it’s something to aim for, though.

با این حال، حدس می‌زنم این چیزی است که می‌توان آن را هدف قرار داد.

Go for it!

به دنبال آن برو!

In the dialogue, you heard some words relating to fitness and exercise.

در دیالوگ، کلماتی در رابطه با تناسب اندام و ورزش شنیدید.

We have a challenge for you.

ما برای شما یک چالش داریم.

Look at definitions of three words.

به تعاریف سه کلمه نگاه کنید.

Can you remember the words and phrases which match these definitions?

آیا می توانید کلمات و عباراتی را که با این تعاریف مطابقت دارند به خاطر بسپارید؟

If you want, you can go back and review the dialogue, and try to find them.

اگر می خواهید، می توانید به عقب برگردید و دیالوگ ها را مرور کنید و سعی کنید آنها را پیدا کنید.

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

‘Work out’ can include many different types of exercise, but it’s mostly used

"ورزش" می تواند شامل انواع مختلفی از ورزش باشد، اما بیشتر

for focused training, for example using weights or doing aerobics.

برای تمرینات متمرکز، به عنوان مثال استفاده از وزنه یا انجام ایروبیک استفاده می شود.

Generally, when you use the verb ‘work out’, you mean that you follow a routine of different

به طور کلی، وقتی از فعل "کار کردن" استفاده می کنید، به این معنی است که تمرینات مختلف را دنبال می کنید

exercises.

.

Nowadays, many of us have *sedentary* lifestyles.

امروزه بسیاری از ما سبک زندگی *بی تحرک* داریم.

‘Sedentary’ is in the same word family as the verb ‘sit’.

"بی تحرک" در همان خانواده کلمه ای فعل " نشستن " است.

If you’re sedentary, you spend most of your time sitting down.

اگر کم تحرک هستید، بیشتر وقت خود را در حالت نشسته می گذرانید.

If someone doesn’t do much exercise, you can describe them as ‘unfit’, ‘out of

اگر کسی ورزش زیادی انجام نمی دهد، می توانید او را به عنوان «

shape’ or ‘in bad shape’.

ناشایست»، «بد شکل» یا «بد شکل» توصیف کنید.

Be careful: you can use these to describe yourself, but they could be rude if you use

مراقب باشید: می‌توانید از اینها برای توصیف خود استفاده کنید، اما اگر از آنها برای توصیف شخص دیگری استفاده کنید، ممکن است بی‌ادب باشند

them to describe someone else.

.

All these words have direct opposites: unfit, fit; out of shape, in shape; in bad shape,

همه این کلمات متضاد مستقیم دارند: نامناسب، مناسب. خارج از شکل، در شکل; در حالت بد،

in good shape.

در حالت خوب.

What about you?

تو چطور؟

Do you work out?

آیا شما ورزش می کنید؟

What do you do?

چه کار میکنی؟

What can you do to avoid being sedentary if you have an office job?

اگر شغل اداری دارید برای جلوگیری از بی تحرکی چه کاری می توانید انجام دهید ؟

What’s the best exercise for someone who’s out of shape?

بهترین ورزش برای فردی که از تناسب خارج است چیست؟

Think about how to answer these questions.

به این فکر کنید که چگونه به این سوالات پاسخ دهید.

Pause the video and try to answer them out loud.

ویدیو را مکث کنید و سعی کنید با صدای بلند به آنها پاسخ دهید .

Ready?

آماده؟

Let’s look at our next point.

بیایید به نکته بعدی خود نگاه کنیم.

I’m hungry.

من گرسنه ام

Shall we order?

سفارش بدیم؟

Pizza?

پیتزا؟

No, not for me.

نه برای من نه

I’m on a diet.

من رژیم دارم.

Really?

واقعا؟

How come?

چطور؟

I’ve just been eating really badly lately.

من اخیراً خیلی بد غذا می خورم.

I’m not trying to lose weight; I just want to eat more healthily.

من برای کاهش وزن تلاش نمی کنم؛ من فقط می خواهم سالم تر غذا بخورم.

It’s nothing drastic; I’m just trying to stay off junk food, fried food, get my

هیچ چیز شدیدی نیست؛ من فقط سعی می‌کنم از غذاهای ناسالم، غذاهای سرخ‌شده،

five a day, and so on.

پنج تایی در روز و غیره دوری کنم.

Yeah, I should probably think about that, too.

بله، احتمالاً باید در مورد آن نیز فکر کنم.

I eat a lot of takeaways and packaged food, and I definitely don’t eat enough fruit

من غذاهای آماده و بسته بندی زیادی می خورم و قطعاً میوه و سبزیجات کافی نمی خورم

and vegetables.

.

I doubt it’s good for me.

شک دارم که برای من خوب باشد.

I can never stick to a diet, though.

با این حال، من هرگز نمی توانم به یک رژیم غذایی پایبند باشم.

I know what you mean.

من میدونم منظورت چیه.

I think it’s better to make small changes.

به نظر من بهتر است تغییرات کوچکی ایجاد کنید.

That way, you don’t have to think about it too much.

به این ترتیب، لازم نیست زیاد به آن فکر کنید.

True, but I have such a sweet tooth.

درست است، اما من چنین دندان شیرینی دارم.

I find it really hard to resist anything sweet: cakes, chocolate, biscuits…

برای من واقعاً سخت است که در مقابل هر چیز شیرینی مقاومت کنم: کیک، شکلات، بیسکویت...

If someone offers something like that to me, I can’t say no.

اگر کسی چنین چیزی را به من پیشنهاد دهد، نمی توانم نه بگویم.

Another tip that someone told me which works well: plan your meals in advance.

نکته دیگری که یکی به من گفت که خوب جواب می دهد: از قبل برای وعده های غذایی خود برنامه ریزی کنید.

It works for me, at least.

حداقل برای من کار می کند.

That’s a good idea.

این ایده خوبی است.

Let’s look at some sentences you heard.

بیایید به جملاتی که شنیدید نگاه کنیم.

Can you remember or guess the missing words?

آیا می توانید کلمات گم شده را به خاطر بسپارید یا حدس بزنید؟

Think about it for a moment!

یک لحظه درباره آن فکر کن!

Could you do it?

می توانید آن را انجام دهید؟

Let’s check.

بررسی کنیم.

Next, what do these key words and phrases mean?

بعد، این کلمات و عبارات کلیدی به چه معنا هستند؟

If you’re overweight, you might try to lose weight.

اگر اضافه وزن دارید، ممکن است سعی کنید وزن کم کنید.

The opposite is ‘put on weight’, meaning to get heavier or fatter.

برعکس "وزن دادن" است، به معنای چاق تر یا سنگین تر شدن.

You can also say ‘gain weight’.

همچنین می توانید بگویید "افزایش وزن".

‘Stay off’ means something like ‘avoid’.

«خاموش بمان» به معنای چیزی شبیه «اجتناب» است.

It’s often used to talk about bad habits that you’re trying to give up.

اغلب برای صحبت در مورد عادات بدی که می خواهید ترک کنید استفاده می شود.

So, you might say ‘I’m trying to stay off sweet food’, or ‘I’m trying to stay

بنابراین، ممکن است بگویید "من سعی می کنم از غذاهای شیرین دوری کنم" یا "من سعی می کنم

off cigarettes’, or ‘I’m trying to stay off Netflix’.

از سیگار دوری کنم" یا "من سعی می کنم از نتفلیکس دوری کنم".

‘Five a day’ refers to eating fruit and vegetables.

«پنج در روز» به خوردن میوه و سبزیجات اشاره دارد .

In many countries, health advice is to eat at least five portions of fruit and vegetables

در بسیاری از کشورها توصیه های بهداشتی این است که حداقل پنج وعده میوه و

a day.

سبزیجات در روز مصرف کنید.

It’s often used with the verb ‘get’, as in ‘I don’t always get my five a day’,

این اغلب با فعل "دریافت" استفاده می شود، مانند "من همیشه پنج روزی خود را دریافت نمی کنم"،

meaning that I don’t always eat enough fruit and vegetables.

به این معنی که همیشه میوه و سبزیجات کافی نمی خورم .

If you stick to something, you continue doing it.

اگر به چیزی پایبند باشید، به انجام آن ادامه می دهید .

It’s often used to talk about good habits.

اغلب برای صحبت در مورد عادت های خوب استفاده می شود.

So, if you stick to a diet or an exercise routine, then you do it regularly and don’t

بنابراین، اگر به یک رژیم غذایی یا ورزش روتین پایبند هستید ، آن را به طور منظم انجام دهید و

give up.

تسلیم نشوید.

Finally, if you have a sweet tooth, you…

در نهایت، اگر شما یک دندان شیرین دارید، شما…

Wait, can you guess?

صبر کنید، می توانید حدس بزنید؟

What do you think this means?

فکر می کنی این چه معنایی دارد؟

It means you like sweet food very much.

یعنی غذای شیرین را خیلی دوست دارید.

There are many other useful words and phrases in the dialogue, so we recommend watching

کلمات و عبارات مفید دیگری در دیالوگ وجود دارد، بنابراین توصیه می

it again and finding vocabulary you could use.

کنیم دوباره آن را تماشا کنید و واژگانی را که می توانید استفاده کنید پیدا کنید.

Can you use the language from the dialogue to talk about your diet and eating habits?

آیا می توانید از زبان گفتگو برای صحبت در مورد رژیم غذایی و عادات غذایی خود استفاده کنید؟

Try it!

آن را امتحان کنید!

Beer?

Oh, no thanks.

آبجو؟

اوه، نه ممنون

I’m trying to cut down.

دارم سعی میکنم کم کنم

Really?

واقعا؟

I didn’t think you were a big drinker.

من فکر نمی کردم که شما یک مشروب خوار بزرگ باشید.

I’m not, but I’m trying to quit smoking.

من نیستم، اما سعی می کنم سیگار را ترک کنم.

I’ve tried five times, and this time I’m determined to make it stick.

من پنج بار امتحان کرده‌ام، و این بار مصمم هستم که آن را ثابت کنم.

I associate smoking with drinking, so I feel like it’s easier not to drink, too.

من سیگار را با نوشیدن الکل مرتبط می‌دانم، بنابراین احساس می‌کنم که ننوشیدن هم راحت‌تر است.

That makes sense.

این منطقی است.

I’ve heard a lot of people say similar things.

من از خیلی ها شنیده ام که چیزهای مشابهی می گویند.

So, how’s it going?

خب، چطور پیش می‌رود؟

It’s been two weeks, which is pretty good.

دو هفته گذشت که خیلی خوب است.

I still get cravings but they’re not as strong as they were.

من هنوز هوس می کنم اما آنها به اندازه آنها قوی نیستند.

I feel much better already, though.

با این حال، از قبل احساس بهتری دارم.

I guess I’m lucky that I’ve never been tempted by smoking.

حدس می‌زنم خوش شانس هستم که هرگز با سیگار کشیدن وسوسه نشده‌ام.

Coffee is my vice.

قهوه معاون من است.

I’ve tried to cut down, but I could never give it up completely.

من سعی کردم کم کنم، اما هرگز نتوانستم آن را به طور کامل رها کنم.

Well, coffee’s not so bad, in moderation.

خوب، قهوه خیلی بد نیست، در حد اعتدال.

Yeah…

بله...

Does six cups a day count as ‘moderation’?

آیا شش فنجان در روز به عنوان "اعتدال" به حساب می آید؟

Hmm…

هوم...

In the dialogue, we were talking about bad habits.

در دیالوگ، ما در مورد عادت های بد صحبت می کردیم .

Let’s look at some key language which you heard.

بیایید به چند زبان کلیدی که شنیدید نگاه کنیم.

Imagine you want to explain these words to someone who doesn’t know them.

تصور کنید می خواهید این کلمات را برای کسی که آنها را نمی داند توضیح دهید.

Could you do it?

می توانید آن را انجام دهید؟

What would you say?

تو چی میگفتی؟

Pause the video and try it now.

ویدیو را مکث کنید و اکنون آن را امتحان کنید.

Explain these words in English, and give examples.

این کلمات را به زبان انگلیسی توضیح دهید و مثال بزنید.

Could you do it?

می توانید آن را انجام دهید؟

Let’s check together.

با هم بررسی کنیم

‘Cut down’ means to do something less than before.

«کاهش» به معنای انجام کاری کمتر از قبل است.

For example, if you cut down on sugar, then you try to eat less.

به عنوان مثال، اگر شکر را کاهش دهید، سعی کنید کمتر غذا بخورید.

It doesn’t mean you give it up completely.

این بدان معنا نیست که شما آن را به طور کامل رها کنید.

‘A big drinker’ means someone who drinks a lot of alcohol.

«مصرف بزرگ» به معنای کسی است که مقدار زیادی الکل می‌نوشد.

You can use ‘big’ in this way with other things, too.

می‌توانید از «بزرگ» در این راه با چیزهای دیگر نیز استفاده کنید.

For example: ‘a big smoker’ or ‘a big eater’.

به عنوان مثال: "یک سیگاری بزرگ" یا "یک غذاخور بزرگ".

A ‘craving’ is a very strong desire for something.

"هوس" یک میل بسیار قوی برای چیزی است.

It’s often used to talk about addictions.

اغلب برای صحبت در مورد اعتیاد استفاده می شود.

For example, if you smoke, and then you stop, you’ll probably feel cravings – a strong

برای مثال، اگر سیگار می کشید، و سپس آن را ترک کردید، احتمالاً احساس هوس خواهید کرد - یک

urge to smoke.

میل شدید به سیگار کشیدن.

A ‘vice’ is a bad habit.

"رذیت" یک عادت بد است.

If you say ‘coffee is my vice’, you mean that you probably drink too much coffee.

اگر می گویید «قهوه شرارت من است»، به این معناست که احتمالاً بیش از حد قهوه می نوشید.

‘Vice’ literally means something immoral, so it has a strong meaning, but it’s often

Vice در لغت به معنای چیزی غیراخلاقی است، بنابراین معنای قوی دارد، اما اغلب

used ironically or in a slightly joking way.

به صورت کنایه آمیز یا کمی شوخی استفاده می شود.

Finally, if you do something in moderation, you don’t do it too much.

در نهایت، اگر کاری را در حد اعتدال انجام دهید، آن را زیاد انجام ندهید.

For example, if you drink coffee in moderation, maybe you drink one or two cups a day.

به عنوان مثال، اگر در حد اعتدال قهوه می نوشید، ممکن است یک یا دو فنجان در روز بنوشید.

Could you use this language to talk about your life?

آیا می توانید از این زبان برای صحبت در مورد زندگی خود استفاده کنید؟

Do you have any bad habits?

آیا عادت بدی دارید؟

Are you trying to cut down on anything at the moment?

آیا در حال حاضر سعی می کنید چیزی را کاهش دهید ؟

Pause the video and try to make two or three sentences – or more if you can! – and

ویدیو را مکث کنید و سعی کنید دو یا سه جمله بسازید - یا اگر می توانید بیشتر! -

say them out loud.

و آنها را با صدای بلند بگویید.

When you’re making an answer like this, don’t forget to repeat

وقتی چنین پاسخی می‌دهید، فراموش نکنید که

it several times, until you can speak fluently.

آن را چندین بار تکرار کنید، تا زمانی که بتوانید روان صحبت کنید.

OK?

خوب؟

Let’s look at one more topic.

بیایید یک موضوع دیگر را بررسی کنیم.

You seem a bit down.

کمی پایین به نظر می رسید

Everything OK?

همه چیز خوب است؟

Urgh…

اوه...

I have too much work!

من خیلی کار دارم!

You always say that.

شما همیشه این را می گویید.

Yes, but I’m really under a lot of pressure right now.

بله، اما من واقعاً در حال حاضر تحت فشار زیادی هستم .

I feel stressed all the time, and I have no time for myself.

من همیشه استرس دارم و زمانی برای خودم ندارم.

That doesn’t sound healthy.

این سالم به نظر نمی رسد.

You can’t just work all day every day.

شما نمی توانید فقط هر روز تمام روز کار کنید.

You’ll burn out eventually.

بالاخره می سوزی

I know, but what can I do?

میدونم ولی چیکار کنم

Every week there are deadlines, calls, meetings, problems…

هر هفته ضرب‌الاجل‌ها، تماس‌ها، جلسات، مشکلات

It never stops.

... هرگز متوقف نمی‌شود.

I don’t know, but I think work-life balance is really important.

نمی دانم، اما فکر می کنم تعادل بین کار و زندگی واقعا مهم است.

Since I moved companies two years ago, I make a lot less money, but I’m much happier.

از زمانی که دو سال پیش شرکت‌هایی را نقل مکان کردم، درآمدم بسیار کمتر است، اما بسیار خوشحال‌تر هستم.

I don’t regret it.

پشیمان نیستم

You only get one life; you can’t spend it all in the office.

شما فقط یک زندگی به دست می آورید. شما نمی توانید همه آن را در دفتر خرج کنید.

You think I need to change jobs?

فکر می کنی من باید شغلم را عوض کنم؟

I don’t know, but I think you need to have time and energy for your personal life.

نمی‌دانم، اما فکر می‌کنم برای زندگی شخصی‌تان باید زمان و انرژی داشته باشید.

Otherwise, it’s difficult to feel good about life.

در غیر این صورت، احساس خوبی نسبت به زندگی دشوار است.

Let’s start with an important point which English learners often make mistakes with;

بیایید با یک نکته مهم شروع کنیم که زبان آموزان انگلیسی اغلب با آن اشتباه می کنند.

look at one of the first phrases from the dialogue.

به یکی از اولین عبارات دیالوگ نگاه کنید.

Now, look at another sentence.

حالا به یک جمله دیگر نگاه کنید.

What’s the difference?

تفاوت در چیست؟

‘A lot’ is just a fact.

"خیلی" فقط یک واقعیت است.

If you have a lot of work, you have a large quantity of work.

اگر کار زیاد دارید، حجم کار زیادی دارید .

Pretty simple.

خیلی ساده.

‘Too much’ is different, because it also expresses an opinion.

"خیلی زیاد" متفاوت است، زیرا نظری را نیز بیان می کند.

If you have too much work, then you have a lot of work, *and* you aren’t happy about

اگر بیش از حد کار دارید، پس کار زیادی دارید ، *و* از آن راضی نیستید

it.

.

Maybe it’s making you stressed, or you don’t have time for anything else…

شاید این باعث می‌شود شما استرس داشته باشید، یا زمانی برای چیز دیگری ندارید…

This is true generally.

این به طور کلی درست است.

Whenever you use the word ‘too’, you’re expressing a negative opinion about something.

هر زمان که از کلمه "هم" استفاده می کنید، در مورد چیزی نظر منفی دارید.

Remember this; although it might seem like a small difference, it’s important.

این را به خاطر داشته باش؛ اگرچه ممکن است یک تفاوت کوچک به نظر برسد، اما مهم است.

So, let’s think about some questions.

بنابراین، بیایید در مورد چند سوال فکر کنیم.

Think about how you could answer these.

به این فکر کنید که چگونه می توانید به اینها پاسخ دهید.

Pause the video if you need some time to think.

اگر برای فکر کردن به زمان نیاز دارید، ویدیو را متوقف کنید.

Of course, there are many possible answers, but let’s see one example for each.

البته، پاسخ های ممکن زیادی وجود دارد، اما بیایید برای هر کدام یک مثال ببینیم.

Do you have a good work-life balance?

آیا تعادل کار و زندگی خوبی دارید؟

Yes, pretty good in general.

بله در کل خیلی خوبه

I work hard, but I make sure I stop at six o’clock at the latest, and I don’t take

من سخت کار می کنم، اما مطمئن می شوم که حداکثر ساعت شش توقف می کنم و

work home with me or work at the weekends.

کار را با خودم به خانه نمی برم یا آخر هفته ها کار نمی کنم.

If you work too hard, you’ll feel stressed and miserable, and you won’t have time or

اگر بیش از حد سخت کار کنید، احساس استرس و بدبختی خواهید کرد و

energy for other important parts of your life.

برای سایر بخش های مهم زندگی خود وقت یا انرژی نخواهید داشت.

I think it’s good to have a fixed routine, so you start and finish, and take breaks,

من فکر می کنم خوب است که یک روال ثابت داشته باشید، بنابراین هر روز در یک زمان مشخص شروع و تمام کنید، و استراحت

at the same time every day.

کنید.

Also, it’s important to say ‘no’ to other people sometimes, so that you don’t

همچنین، مهم است که گاهی اوقات به دیگران «نه» بگویید ، تا کار

have too much to do.

زیادی برای انجام دادن نداشته باشید.

What about you?

تو چطور؟

Were your answers similar?

آیا پاسخ های شما مشابه بود؟

If you want, you can share your answers to these questions in the comments.

در صورت تمایل می توانید پاسخ خود را به این سوالات در نظرات به اشتراک بگذارید.

That’s the end.

این پایان است.

Thanks for watching!

ممنون از ملاحظه تان!

See you next time!

بعدا می بینمت!