Business English Phrases and Idioms Every Businessperson Should Know

Hi, I’m Savannah. Welcome to Oxford Online English! 

سلام، من ساوانا هستم. به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this lesson, you can learn some  common vocabulary, phrases and  

در این درس، می‌توانید چند واژگان، عبارات و

idioms for office life. This class will  help you understand English speakers at  

اصطلاحات رایج برای زندگی اداری را بیاموزید. این کلاس به شما کمک می‌کند تا انگلیسی زبانان را در محل

work and use a wider range of English  vocabulary in your office conversations. 

کار خود درک کنید و از دامنه وسیع‌تری از واژگان انگلیسی در مکالمات اداری خود استفاده کنید.

Before we start, you should check out our website:  Oxford Online English dot com. You can find all  

قبل از شروع، باید وب سایت ما را بررسی کنید: Oxford Online English dot com. می‌توانید همه

our free English lessons. We also offer online  classes with professional teachers, where you  

درس‌های رایگان انگلیسی ما را پیدا کنید. ما همچنین کلاس‌های آنلاینی را با معلمان حرفه‌ای ارائه می‌دهیم که در آن‌ها

can study speaking, prepare for IELTS, improve  your pronunciation, or whatever else you want!

می‌توانید صحبت کنید، برای آیلتس آماده شوید ، تلفظ خود را بهبود ببخشید یا هر چیز دیگری که می‌خواهید!

So, how are things looking?

بنابراین، اوضاع چگونه است؟

Not good, to be honest… We’re way  behind our forecasts. We missed our  

خوب نیست، راستش را بخواهید... ما خیلی از پیش بینی هایمان عقب هستیم. ما

targets for Q1 and it’s not looking  positive for this quarter, either.

اهداف خود را برای سه ماهه اول از دست دادیم و برای این سه ماهه نیز مثبت به نظر نمی رسد.

OK, so what’s going wrong?

خوب، پس چه مشکلی دارد؟

We’re not really sure…

ما واقعا مطمئن نیستیم...

Right now, I’m afraid that’s not good enough.  

در حال حاضر، می ترسم به اندازه کافی خوب نباشد.

You’re the sales manager –  you need to have answers.

شما مدیر فروش هستید - باید پاسخ هایی داشته باشید.

Well, one problem is that cold calling doesn’t  seem to be working as well as it did in the past.

خوب، یک مشکل این است که به نظر نمی رسد تماس سرد مانند گذشته کار کند.

So? You’re in charge. If it’s not working,  

بنابراین؟ شما مسئول هستید اگر کار نمی کند،

change it. We may be a big company, but  we still need to be quick on our feet.

آن را تغییر دهید. ما ممکن است شرکت بزرگی باشیم، اما هنوز باید سریع قدم برداریم.

I take your point, but I can’t turn  everything around overnight. A case  

نظر شما را قبول دارم، اما نمی‌توانم همه چیز را یک شبه تغییر دهم. یکی

in point is our high staff turnover. Many of  our sales team are relatively inexperienced.

از موارد بارز جابه‌جایی بالای کارکنان ما است. بسیاری از تیم فروش ما نسبتاً بی‌تجربه هستند.

But we have a good product…

اما ما محصول خوبی داریم...

Of course, but inexperienced salespeople don’t  have that deep understanding of our USP that  

البته، اما فروشندگان بی‌تجربه آنقدر درک عمیقی از USP ما ندارند

comes from working here for a while. And, in  B2B sales, buyers can smell that inexperience.

که از مدتی کار در اینجا ناشی می‌شود. و در فروش B2B، خریداران می توانند بوی این بی تجربگی را حس کنند.

Either way, this is your domain. You  need to come up with some answers.

در هر صورت، این دامنه شماست. شما باید به برخی از پاسخ‌ها برسید.

Here, you heard some words and  phrases to talk about sales.  

در اینجا، کلمات و عباراتی برای صحبت در مورد فروش شنیدید.

You’re going to see some  sentences from the dialogue, *but*  

جملاتی از دیالوگ را خواهید دید ، *اما**

the highlighted phrases all have a mistake.  Can you correct the mistakes? Let’s look. 

عبارات برجسته شده همه دارای اشتباه هستند. آیا می توانید اشتباهات را اصلاح کنید؟ بیایید نگاه کنیم.

Think about your ideas. Can you  remember the correct phrases?  

به ایده های خود فکر کنید. آیا می توانید عبارات صحیح را به خاطر بسپارید؟

Pause the video and find your answers now. Could you do it? Let’s see the correct phrases. 

ویدیو را مکث کنید و اکنون پاسخ های خود را بیابید. می توانید آن را انجام دهید؟ بیایید عبارات صحیح را ببینیم.

How did you do? Did you get all the right answers?  

چطور انجامش دادی؟ آیا تمام پاسخ های درست را دریافت کردید؟

And, do you know what these  words and phrases mean? 

و، آیا می دانید این کلمات و عبارات به چه معنا هستند؟

‘Cold calling’ is a sales technique. It means  calling someone you’ve never spoken to before  

"تماس سرد" یک تکنیک فروش است. به این معناست که با کسی تماس بگیرید که قبلاً هرگز با او صحبت نکرده‌اید

and trying to convince them to  buy whatever you’re selling. 

و سعی کنید او را متقاعد کنید که هر چیزی را که می‌فروشید بخرد.

‘Quick on your feet’ means flexible  – if you’re quick on your feet,  

«سریع روی پاها» به معنای انعطاف‌پذیر است - اگر سریع روی پاهای خود حرکت کنید،

you can adapt to new situations easily. 

می‌توانید به راحتی با موقعیت‌های جدید سازگار شوید.

‘Turnover’ in this dialogue means how  often staff arrive and leave. If staff  

«تعویض» در این گفت‌وگو به این معناست که کارکنان چقدر وارد و خارج می‌شوند. اگر کارکنان

often leave your company and need to be  replaced, then you have high turnover. If  

اغلب شرکت شما را ترک می‌کنند و نیاز به تعویض دارند، گردش مالی بالایی دارید. اگر

employees tend to stay at your company for  a long time, then you have low turnover.

کارمندان تمایل دارند برای مدت طولانی در شرکت شما بمانند ، گردش مالی کمی دارید.

‘Turnover’ also has other meanings. In particular,  

«گردش» معانی دیگری نیز دارد. به‌ویژه

it can mean the total amount of money  that goes in and out of a business. 

،   می‌تواند به معنای کل مقدار پولی باشد که وارد و خارج از یک کسب‌وکار می‌شود.

Finally, what about USP? What does this stand for? 

در نهایت، USP چطور؟ این به چه معناست؟

USP stands for ‘unique selling proposition’,  or sometimes ‘unique selling point’.  

USP مخفف «پیشنهاد فروش منحصر به فرد» یا گاهی اوقات «نقطه فروش منحصر به فرد» است.

This is about what makes your product  or service different from competitors.  

این چیزی است که محصول یا خدمات شما را از رقبا متمایز می کند.

Maybe your product is higher  quality, or maybe it’s cheaper,  

شاید محصول شما کیفیت بالاتری داشته باشد ، یا شاید ارزان‌تر باشد،

or maybe it has features that competing  products don’t. These could all be USPs.

یا شاید ویژگی‌هایی داشته باشد که محصولات رقیب فاقد آن هستند. اینها همه می توانند USP باشند.

USP is an *abbreviation.* You heard two other  abbreviations in the dialogue. Do you remember? 

USP یک *مخفف است.* شما دو علامت اختصاری دیگر را در گفتگو شنیدید. یادت میاد؟

You heard ‘Q1’ and ‘B2B’. The ‘Q’ in ‘Q1’ stands  for ‘quarter’, meaning a three-month period.  

«Q1» و «B2B» را شنیدید. «Q» در «Q1» مخفف «ربع» به معنای دوره سه ماهه است.

Generally, Q1 means January to March. B2B stands for ‘business to business’.  

به طور کلی، Q1 به معنای ژانویه تا مارس است. B2B مخفف «تجارت به تجارت» است.

You can also talk about ‘B2C  sales’ – business to customer. 

همچنین می‌توانید درباره « فروش B2C» - تجارت به مشتری صحبت کنید.

Everything clear? Remember that you can  always review a section if you need to.  

همه چیز روشن است؟ به یاد داشته باشید که در صورت نیاز، همیشه می‌توانید یک بخش را مرور کنید. اگر دنبال کردن برایتان سخت است،

Turn on subtitles or adjust the playback speed to  make it slower if you find it difficult to follow.

زیرنویس‌ها را روشن کنید یا سرعت پخش را تنظیم کنید تا آن را کندتر کنید.

For now, let’s look at our next topic.

در حال حاضر، اجازه دهید به موضوع بعدی خود نگاه کنیم.

I don’t seem to have a copy of the agenda for  next week’s meeting. Has it not been sent out yet?

به نظر نمی رسد نسخه ای از دستور جلسه  جلسه هفته آینده داشته باشم. هنوز ارسال نشده؟

What? We’re not doing the meeting.  We’re having a conference call instead,  

چی؟ ما جلسه را انجام نمی دهیم ما در عوض یک کنفرانس تلفنی داریم،

so that the team in Singapore can be involved.

تا تیم در سنگاپور بتواند درگیر شود.

Really? No one told me.

واقعا؟ هیچکس به من نگفت.

I can forward you the details. Actually, do  you have any free time later? I’d  

من می توانم جزئیات را برای شما ارسال کنم. در واقع، آیا بعداً وقت آزاد دارید؟ می‌خواهم

like to touch base with you about  some of the proposals we’ll be making.

درباره برخی از پیشنهاداتی که ارائه خواهیم کرد با شما تماس بگیرم.

Er… What proposals? Seems like I’m really out  of the loop here. No one’s told me anything.

ار... چه پیشنهادهایی؟ به نظر می‌رسد که من واقعاً از این جریان خارج شده‌ام. هیچ کس به من چیزی نگفته است

I mean the new product lines we’re  launching for the East Asian market.  

منظورم خطوط تولید جدیدی است که برای بازار آسیای شرقی راه‌اندازی می‌کنیم.

We talked about it at some  length in the last team meeting.  

ما در آخرین جلسه تیم مدتی در مورد آن صحبت کردیم .

You were there, right? Anyway, if you need to  refresh your memory, you can read the minutes.

تو اونجا بودی، درسته؟ به هر حال، اگر نیاز به تجدید حافظه دارید، می‌توانید دقیقه را بخوانید.

I wasn’t there – I was in Paris for  the conference that week, remember?

من آنجا نبودم - آن هفته برای کنفرانس در پاریس بودم ، یادتان هست؟

Ah… Right…

آه... درست است...

In that case, let’s find a time later this  week. You can catch me up so that I’m ready.

در این صورت، بیایید زمانی را بعداً این هفته پیدا کنیم. شما می توانید مرا بگیرید تا من آماده باشم.

Yes, agreed. I’d like your input  on a few things. I’ll send you  

بله، موافق. در مورد چند مورد نظر شما را می‌خواهم. مواد را برای شما ارسال می‌کنم

the materials and we can fix a time by email.

و می‌توانیم زمان را از طریق ایمیل تعیین کنیم.

In this dialogue, you heard some vocabulary  for talking about meetings and teamwork.

در این گفتگو، واژگانی برای صحبت درباره جلسات و کار گروهی شنیدید.

Let’s see if you can remember what you  heard. Can you complete the missing words?

بیایید ببینیم می‌توانید آنچه را که شنیدید به خاطر بسپارید یا خیر . آیا می توانید کلمات از دست رفته را کامل کنید؟

If you’re stuck, you can always rewind  and listen to the dialogue again.  

اگر گیر کرده اید، همیشه می توانید به عقب برگردید و دوباره به گفتگو گوش دهید.

Either pause now, or review, and get your  answers. You’ll see the answers in a few seconds. 

یا اکنون مکث کنید، یا مرور کنید و پاسخ‌های خود را دریافت کنید . در عرض چند ثانیه پاسخ ها را خواهید دید.

Ready? Let’s check together. 

آماده؟ با هم بررسی کنیم

How many did you get? Have you heard  these words and phrases before? 

چند تا گرفتی؟ آیا قبلاً این کلمات و عبارات را شنیده اید؟

‘Touch base’ means ‘talk’ or ‘have a discussion’.  It’s a conversational, idiomatic phrase. 

«پایه لمسی» به معنای «صحبت کردن» یا «بحث کردن» است. این یک عبارت محاوره ای و اصطلاحی است.

If you’re out of the loop, then you  don’t know what’s going on. For example,  

اگر خارج از حلقه هستید، نمی‌دانید چه خبر است. برای مثال،

if go on vacation for two weeks and don’t check  your emails, when you get back to work, you  

اگر به مدت دو هفته به تعطیلات بروید و ایمیل‌های خود را بررسی نکنید، وقتی به سر کار برگشتید،

might be a bit out of the loop – you won’t know  what’s happening and what people are working on.

ممکن است کمی دور از ذهن باشید - نمی‌دانید چه اتفاقی می‌افتد و مردم روی چه چیزی کار می‌کنند.

You can also use the opposite phrase – ‘in  the loop’ – meaning that you’re speaking  

همچنین می‌توانید از عبارت مخالف استفاده کنید - "in the loop" - به این معنی که شما

to your colleagues regularly and you know  everything that’s happening in your office. 

مرتباً با همکاران خود صحبت می‌کنید و از همه چیزهایی که در دفترتان می‌گذرد مطلع هستید.

‘Catch up’ is a phrasal verb. If someone says  ‘You can catch me up’, this means that there  

"Catch up" یک فعل عبارتی است. اگر کسی بگوید «تو می‌توانی به من دست پیدا کنی»، به این معنی است که

are some things which I don’t know, and which  you can tell me about. It has the idea that I’ve  

چیزهایی وجود دارد که من نمی‌دانم، و می‌توانید درباره‌شان به من بگویید. این تصور را دارد که من

missed something – there’s something I should  know, but I don’t, and you’re going to tell me.

چیزی را از دست داده‌ام - چیزی است که باید بدانم، اما نمی‌دانم، و شما به من خواهید گفت.

From experience, ‘catch up’ can be  difficult to translate into other languages.  

از نظر تجربه، ترجمه «پیش‌گیری» به زبان‌های دیگر دشوار است.

If you’re confused about this, check  an online dictionary and look for more  

اگر در این مورد گیج شده‌اید، یک فرهنگ لغت آنلاین را بررسی کنید و به دنبال

example sentences. Longman and Lexico  are good online dictionaries to use. 

جملات نمونه باشید. Longman و Lexico فرهنگ لغت آنلاین خوبی برای استفاده هستند.

Finally, what about ‘input’? If someone says  ‘I’d like your input’, it means that they want  

در نهایت، در مورد "ورودی" چطور؟ اگر کسی بگوید «من نظر شما را می‌خواهم»، به این معنی است که

your ideas and opinions. Got it? Let’s move on.

او ایده‌ها و نظرات شما را می‌خواهد. فهمیدم؟ بیایید ادامه دهیم.

Let me tell you about my vision. Instead of having  bricks-and-mortar offices in just a few countries,  

اجازه دهید در مورد دید خود به شما بگویم. به‌جای داشتن دفاتر آجر و ملات فقط در چند کشور،

we move our sales infrastructure  100% online. This will not only…

ما زیرساخت‌های فروش خود را 100٪ به صورت آنلاین انتقال می‌دهیم. این نه تنها...

Whoa, whoa, hold on a second. You’re talking  about your ‘vision’ and your ‘mission’,  

اوه، اوه، یک ثانیه صبر کنید. شما درباره «چشم انداز» و «ماموریت»

but your branch is still losing money every  month. Don’t you think you’re overreaching?

خود صحبت می کنید،   اما شعبه شما همچنان هر ماه ضرر می کند. فکر نمی کنید زیاده روی می کنید؟

Well, I have a comprehensive business plan.  

خوب، من یک طرح تجاری جامع دارم.

We put together a road map for digitising our  national operations, as a first step, and…

ما یک نقشه راه برای دیجیتالی کردن عملیات ملی خود به عنوان اولین گام جمع آوری کرده ایم، و...

How about you focus more on breaking even  on a month-to-month basis, and spend less  

چه می شود که شما بیشتر به صورت ماه به ماه روی سکون تمرکز کنید و زمان کمتری را

time on these pie-in-the-sky ideas? Besides,  this is way beyond your pay grade. You need to  

صرف این ایده های بی نظیر کنید. ? علاوه بر این، این مبلغ بسیار فراتر از نمره حقوق شماست. شما

deal with your own branch, your own team, and  your own KPIs. It’s not that you shouldn’t make  

باید با شعبه خود، تیم خود و KPIهای خود سروکار داشته باشید. این به این معنا نیست که نباید

suggestions for improving things, but  you should get the basics right first.

پیشنهاداتی برای بهبود کارها ارائه کنید، بلکه  ابتدا باید اصول اولیه را به درستی دریافت کنید.

Yes, but…

بله، اما...

No buts! The number one priority for you right now  is making sure your branch at least breaks even.  

نه اما! اولویت شماره یک برای شما در حال حاضر این است که مطمئن شوید که شاخه شما حداقل یکنواخت است.

You’re a young branch, so losing  money at the start is expected,  

شما یک شعبه جوان هستید، بنابراین از دست دادن پول در ابتدا مورد انتظار است،

but we need to see a path to profitability. Right  now, I’m not sure you’re on the right track.

اما ما باید راهی برای سودآوری ببینیم. در حال حاضر، مطمئن نیستم که در مسیر درستی هستید.

But in the current business environment…

اما در محیط کسب و کار فعلی...

Look, I don’t want to hear it. You need to  get your house in order. Put your team first,  

ببین، من نمی خواهم آن را بشنوم. باید خانه‌تان را مرتب کنید. تیم خود را در اولویت قرار دهید،

and build a successful regional branch office.

و یک شعبه منطقه ای موفق بسازید.

This dialogue was about  business planning and strategy.  

این گفتگو درباره برنامه‌ریزی و استراتژی کسب‌وکار بود.

Let’s start with one question: did  you notice the title of this section?  

بیایید با یک سوال شروع کنیم: آیا به عنوان این بخش توجه کردید؟

It was ‘pie in the sky’? What could this mean?  You also heard it in the dialogue. Any idea? 

"پای در آسمان" بود؟ این چه معنی می تواند داشته باشد؟ در دیالوگ هم شنیدید. هر ایده؟

‘Pie in the sky’ means an impossible dream.  In the dialogue, you heard this sentence.

«پای در آسمان» به معنای رویایی غیرممکن است. در دیالوگ این جمله را شنیدید.

‘Pie-in-the-sky ideas’ are ideas which  sound nice, but which aren’t realistic.

«ایده‌های پای در آسمان» ایده‌هایی هستند که زیبا به نظر می‌رسند، اما واقع‌بینانه نیستند.

Let’s look at some more language which you heard. 

بیایید به زبان دیگری که شنیدید نگاه کنیم.

Look at the highlighted words and phrases. Imagine  you want to explain them in English to someone who  

به کلمات و عبارات برجسته نگاه کنید. تصور کنید  می‌خواهید آن‌ها را به انگلیسی برای کسی توضیح دهید که

doesn’t know the meaning. How would you do it?  Pause the video and think about your answers. 

معنی آن را نمی‌داند. چگونه آن را انجام می دهید؟ ویدیو را مکث کنید و به پاسخ های خود فکر کنید.

‘Overreaching’ means to go too  far, or to try to do too much.  

"بیش از حد" به معنای خیلی دور رفتن یا تلاش برای انجام کارهای بیش از حد است.

For example, if you agree to do a project which  you don’t have the skills or experience for,  

برای مثال، اگر با انجام پروژه‌ای موافقت می‌کنید که مهارت یا تجربه آن را

you could say that you overreached. 

ندارید، می‌توانید بگویید که بیش از حد به آن دست یافته‌اید.

A road map is a detailed plan, showing  exactly how you will achieve something.  

نقشه راه یک طرح دقیق است که نشان می‌دهد دقیقاً چگونه به چیزی دست خواهید یافت.

It’s often used for large,  complex projects and plans. 

اغلب برای پروژه‌ها و طرح‌های بزرگ و پیچیده استفاده می‌شود.

‘Beyond your pay grade’ refers to  something which is not your job.  

«فراتر از نمره حقوق شما» به چیزی اشاره دارد که شغل شما نیست.

If someone asks you to do something, and you say  

اگر کسی از شما بخواهد کاری را انجام دهید، و شما بگویید

‘that’s beyond my pay grade’, you mean  that you aren’t responsible for this  

«این کار فراتر از سطح دستمزد من است»، به این معنی است که مسئولیت این کار بر

and you won’t do it. In the dialogue, the phrase  was used as a criticism. Telling someone else  

عهده شما نیست و آن را انجام نخواهید داد. در دیالوگ، از عبارت  به عنوان انتقاد استفاده شد. گفتن به دیگری

‘that’s beyond your pay grade’ is a way to say  that they’re trying to do something which isn’t 

«این بالاتر از نمره حقوق شماست» راهی برای گفتن این است که آنها سعی دارند کاری را انجام دهند که

part of their job; it suggests that the person  you’re talking to should stick to their own job. 

بخشی از شغل آنها نیست. این نشان می دهد که فردی که با او صحبت می کنید باید به شغل خود پایبند باشد.

‘On the right track’ means ‘going in the right  direction’. If you’re working on a project,  

«در مسیر درست» به معنای «رفتن در مسیر درست » است. اگر روی پروژه‌ای کار

and you say ‘everything’s on the right track’,  you mean that things are going to plan. 

می‌کنید و می‌گویید «همه چیز در مسیر درست است»، منظورتان این است که همه چیز برنامه‌ریزی می‌کند.

‘Get your house in order’ means to  sort out your own responsibilities.  

«خانه‌تان را مرتب کنید» به این معنی است که مسئولیت‌های خود را مرتب کنید.

An alternative – with the same meaning  – is ‘put your house in order’.  

یک جایگزین - با همان معنی - "خانه خود را مرتب کنید".

It’s most often used as a criticism. For  example, if someone who is weeks behind on  

اغلب به عنوان انتقاد استفاده می شود. برای مثال، اگر فردی که هفته‌ها از کارش عقب است،

their work criticises you for being slow or lazy,  you might tell them to get their house in order,  

از شما به خاطر کندی یا تنبلی انتقاد می‌کند ، ممکن است به او بگویید که خانه‌اش را مرتب کند،

meaning that they should do their own work  on time before they start criticising others. 

به این معنی که قبل از شروع انتقاد از دیگران، باید کارهای خود را به موقع انجام دهد.

One more point: there is more language in  these dialogues that you might find useful.  

یک نکته دیگر: زبان بیشتری در این گفتگوها وجود دارد که ممکن است برای شما مفید باشد.

We suggest reviewing each dialogue at least once,  

پیشنهاد می‌کنیم حداقل یک بار هر دیالوگ را مرور کنید

and make notes of any words or  phrases you want to remember.

و هر کلمه یا عبارتی را که می‌خواهید به خاطر بسپارید یادداشت کنید.

Now, let’s go to our last section.

حالا به آخرین بخش خود می رویم.

So, what do you think?

خب چی فکر می کنی؟

About what? Is that everything?

در مورد چی؟ آیا این همه چیز است؟

Well, yeah… I worked all week on it.

خب، بله... من تمام هفته را روی آن کار کردم.

It’s just two pages, with hardly any detail.  

این فقط دو صفحه است، به سختی هیچ جزئیاتی.

What about the technical infrastructure?  What about cost estimates? Look, I won’t  

زیرساخت های فنی چطور؟ در مورد برآورد هزینه ها چطور؟ ببین، من

beat around the bush: I can’t do anything  with this. I’d get laughed out of the room.

در اطراف بوش نمی‌زنم: با این کار نمی‌توانم کاری انجام دهم . از اتاق بیرون می خندم

Perhaps I have bitten off more than  I can chew… I’m not so familiar with  

شاید من بیشتر از چیزی که بتوانم جویده باشم گاز گرفته ام... من آنقدرها با

the technical side of things. I thought we  could fill some of those details in later.

جنبه فنی چیزها آشنا نیستم. فکر کردم می‌توانیم برخی از آن جزئیات را بعداً پر کنیم.

Doesn’t work like that, I’m afraid.  Either you bring me something I can use,  

اینطوری کار نمی کند، می ترسم. یا چیزی برای من بیاوری که بتوانم از آن استفاده کنم،

or you go back to the drawing  board, or you give up.

یا به تابلوی نقاشی برمی‌گردی، یا منصرف می‌شوی.

I don’t suppose you could assign someone  to help me to work on the IT angle?

فکر نمی‌کنم بتوانید کسی را به من اختصاص دهید تا به من کمک کند تا روی زاویه IT کار کنم؟

My hands are tied, I’m afraid. We’re under  a lot of pressure right now. You said that  

دستانم بسته است، می ترسم. ما در حال حاضر تحت فشار زیادی هستیم. شما گفتید که

you could make this work; now you need to put  your money where your mouth is, to be blunt.

می توانید این کار را انجام دهید. اکنون باید پول خود را در جایی که دهانتان است، بگذارید تا رک و پوست کنده باشید.

OK, I’ll have a think about it.  Back to square one, I guess…

خوب، من در مورد آن فکر خواهم کرد. من حدس می‌زنم به نقطه اول برگردیم...

In this dialogue, you heard several idioms.

در این دیالوگ، چندین اصطلاح را شنیدید.

Do you remember the idiom from the title of the  last section? It was ‘pie in the sky’. You heard  

آیا اصطلاح عنوان قسمت آخر را به خاطر دارید؟ این «پای در آسمان» بود. شما

more idioms like this here. Can you remember them? You heard idioms with these meanings. 

در اینجا اصطلاحات بیشتری مانند این شنیدید. آیا می توانید آنها را به خاطر بسپارید؟ اصطلاحاتی با این معانی شنیدید.

Can you remember the idioms which match  these meanings? For the third meaning – start  

آیا می توانید اصطلاحاتی را که با این معانی مطابقت دارند به خاطر بیاورید ؟ برای معنای سوم -

something again from the very beginning  – you heard two idioms in the dialogue.

از همان ابتدا چیزی را دوباره شروع کنید - دو اصطلاح را در گفتگو شنیدید.

Pause the video, or review the dialogue and  try to find the idioms with these meanings!  

ویدیو را مکث کنید، یا گفتگو را مرور کنید و سعی کنید اصطلاحاتی را با این معانی پیدا کنید!

Try to find all six – remember  there are two answers for one point. 

سعی کنید هر شش مورد را پیدا کنید - به یاد داشته باشید که برای یک نقطه دو پاسخ وجود دارد.

Did you get all six? Let’s check.

هر شش رو گرفتی؟ بررسی کنیم.

‘Beat around the bush’ means  to speak in an indirect,  

«در اطراف بوته زدن» به معنای صحبت کردن به روش غیرمستقیم و

unclear way. If someone’s beating around the  bush, they’re not saying what they really think.  

نامشخص است. اگر کسی دور بوته می‌زند، آن چیزی را که واقعاً فکر می‌کند، نمی‌گوید.

This is often used in the negative; for example,  if you tell someone ‘don’t beat around the bush’,  

این اغلب به صورت منفی استفاده می شود. به عنوان مثال، اگر به کسی بگویید "در اطراف بوته کتک نزنید"،

you want to say ‘get to the point  and tell me what I need to know.’ 

می خواهید بگویید "به اصل مطلب برو و آنچه را که باید بدانم به من بگو".

‘Bite off more than you can chew’ means to  try to do something which is too difficult.  

چیزی که خیلی سخت است

The meaning here is more direct – imagine trying  to put too much food in your mouth at one time. 

معنی در اینجا مستقیم‌تر است - تصور کنید سعی می‌کنید یک بار غذای زیادی را در دهان خود بگذارید.

For the third meaning, there were two phrases:  ‘go back to the drawing board’ and ‘back to  

برای معنای سوم، دو عبارت وجود داشت: «بازگشت به تخته طراحی» و «بازگشت به

square one’. You can use these phrases as  verbs, with ‘go’, or as a simple exclamation,  

مربع یک». می‌توانید از این عبارات به‌عنوان فعل، با «go» یا به‌عنوان یک تعجب ساده،

without the verb ‘go’. So, you could say  ‘We need to go back to the drawing board,’  

بدون فعل «go» استفاده کنید. بنابراین، می‌توانید بگویید «ما باید به تخته طراحی برگردیم»،

or just ‘Back to the drawing board!’  The meaning is the same either way. 

یا فقط «به تخته طراحی برگردیم! » معنا در هر صورت یکسان است.

‘My hands are tied’ means that I can’t help  you. If you say this, it suggests that you  

«دست‌هایم بسته است» یعنی نمی‌توانم به شما کمک کنم. اگر این را بگویید، نشان می‌دهد که

aren’t free to choose. You can use it to  mean ‘I want to help you, but I can’t.’

در انتخاب آزاد نیستید. می‌توانید از آن به معنای «می‌خواهم به شما کمک کنم، اما نمی‌توانم» استفاده کنید.

Finally, ‘put your money where your mouth  is’ means to back up your words with actions.  

در نهایت، «پول‌تان را در جایی بگذارید » به این معناست که حرف‌هایتان را با اعمال پشتیبانی کنید.

If you tell someone ‘You need to  put your money where your mouth is’,  

اگر به کسی بگویید «باید پولت را در دهانت بگذاری»،

you’re telling that person to stop  talking and do something instead.

به آن فرد می‌گویید حرف نزند و به جای آن کاری انجام دهد.

Have you heard any of these idioms before? You  

آیا قبلاً هیچ یک از این اصطلاحات را شنیده اید؟

can use them and hear them in many  situations, not just in the office.

می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید و آن‌ها را در بسیاری از موقعیت‌ها، نه فقط در دفتر، بشنوید.

That’s all for this class. Thanks for watching!

این همه برای این کلاس است. ممنون از ملاحظه تان!

See you next time!

بعدا می بینمت!