English for Working In a Team - Business English Conversation Lesson

Hi.

سلام.

I’m Martin, Welcome to Oxford Online English!

من مارتین هستم، به آکسفورد آنلاین انگلیسی خوش آمدید!

In this business English lesson, you can learn useful language to talk about collaborative

در این درس انگلیسی تجاری، می توانید زبان مفیدی را برای صحبت در مورد

projects and working in a team.

پروژه های مشترک و کار در یک تیم یاد بگیرید.

You’ll learn words and phrases to talk about teamwork, assigning tasks, staying on schedule

کلمات و عباراتی را برای صحبت در مورد کار گروهی، تعیین وظایف، ماندن در برنامه

and more.

و موارد دیگر یاد خواهید گرفت.

Do you find it difficult to listen to English for long periods?

آیا برایتان سخت است که به مدت طولانی به انگلیسی گوش دهید ؟

No problem – use the English subtitles to help yourself understand!

مشکلی نیست - از زیرنویس انگلیسی برای کمک به درک خود استفاده کنید!

Turn them on now; just click the ‘CC’ button in the bottom right of your video player.

اکنون آنها را روشن کنید. فقط روی دکمه "CC" در سمت راست پایین پخش کننده ویدیو کلیک کنید.

Or, on mobile, click the settings button.

یا در موبایل روی دکمه تنظیمات کلیک کنید.

Now, let’s get started with the first part of your lesson.

اکنون، بیایید با بخش اول درس خود شروع کنیم.

In many workplaces, you might be asked to join a team project.

در بسیاری از محیط های کاری، ممکن است از شما خواسته شود که به یک پروژه تیمی بپیوندید.

Sometimes the project involves colleagues from the same department, but you may also

گاهی اوقات پروژه شامل همکارانی از همان بخش می شود، اما ممکن

work with people from different departments or even different companies.

است با افرادی از بخش های مختلف یا حتی شرکت های مختلف نیز کار کنید.

Here’s a question for you.

در اینجا یک سوال برای شما وجود دارد.

Look at a phrase with a missing word.

به یک عبارت با یک کلمه گمشده نگاه کنید.

There are many verbs you could use here.

افعال زیادی وجود دارد که می توانید در اینجا استفاده کنید.

How many can you think of?

چند تا می توانید فکر کنید؟

Pause the video and see how many you can get.

ویدیو را متوقف کنید و ببینید چه تعداد می توانید دریافت کنید.

There are many, but here are some common possibilities.

تعداد زیادی وجود دارد، اما در اینجا برخی از احتمالات رایج وجود دارد.

You can ‘form a team’, create a team’, or ‘build a team’ – these all have a

شما می توانید "یک تیم تشکیل دهید"، یک تیم ایجاد کنید، یا "یک تیم بسازید" - همه اینها

similar meanings.

معانی مشابهی دارند.

You’ll hear phrases like ‘form a team’, create a team’, and ‘build a team’.

عباراتی مانند "تشکیل یک تیم"، ایجاد یک تیم" و "تیم سازی" را خواهید شنید.

You may even be asked to lead a team.

حتی ممکن است از شما خواسته شود که یک تیم را رهبری کنید.

In this situation, you might say you ‘run the team’ or ‘head the team’.

در این شرایط، ممکن است بگویید « تیم را اداره می‌کنید» یا «سرگروه تیم هستید».

You can also say that you are the team lead.

شما همچنین می توانید بگویید که شما رهبر تیم هستید.

Let’s listen to a dialogue about two colleagues who have just started working together on

بیایید به دیالوگی در مورد دو همکار که به تازگی کار با هم روی

a project.

یک پروژه را شروع کرده اند گوش دهیم.

While you listen, see if you can hear two more expressions.

در حین گوش دادن، ببینید آیا می توانید دو عبارت دیگر را بشنوید.

One: an expression for joining a team project.

یک: بیانی برای پیوستن به یک پروژه تیمی.

Two: an expression for working together on a project.

دو: بیانی برای همکاری با یکدیگر در یک پروژه.

Ready?

آماده؟

Watch the dialogue now.

اکنون دیالوگ را تماشا کنید.

It’s great to have you on board for this project.

بسیار خوب است که شما را برای این پروژه همراهی می‌کنید.

Glad to be here!

خوشحالم که اینجا هستم!

I think it’s good to join forces on this.

فکر می‌کنم خوب است که در این زمینه به هم بپیوندیم.

By the way, who else is going to be involved?

به هر حال، چه کسی دیگری قرار است درگیر شود؟

Well, as you know, I’m the team lead, but Sarah, Mark and Jennifer are also going to

خوب، همانطور که می دانید، من سرپرست تیم هستم، اما سارا، مارک و جنیفر نیز قرار

be working with us.

است با ما کار کنند.

Oh really?

اوه واقعا؟

That…

که...

Er…

ایا...

Something wrong?

چیزی اشتباه است؟

Well, I’m not sure if you know, but Mark and Jennifer don’t get along too well.

خوب، من مطمئن نیستم که می دانید یا نه، اما مارک و جنیفر خیلی با هم کنار نمی آیند.

There have been issues previously…

قبلاً مسائلی وجود داشته است ...

Really?

واقعاً؟

I wasn’t aware of that.

من از آن آگاه نبودم

What’s the issue between them?

مشکل بین آنها چیست؟

Well, Mark isn’t a team player.

خوب، مارک یک بازیکن تیم نیست.

He tends to do his own thing.

او تمایل دارد کار خودش را انجام دهد.

Well, we need the team to gel for this project.

خوب، ما به تیم برای این پروژه نیاز داریم.

I’ll talk to them, and if they can’t commit to working together, then I’ll try to find

من با آنها صحبت خواهم کرد، و اگر آنها نمی توانند متعهد به همکاری با یکدیگر باشند، سپس سعی می کنم

someone else.

شخص دیگری را پیدا کنم.

Did you hear the expressions?

آیا عبارات را شنیدید؟

Let’s look at them together.

بیایید با هم به آنها نگاه کنیم.

The expression for joining a team project was ‘on board’.

تعبیر پیوستن به یک پروژه تیمی «در هیئت مدیره» بود.

You heard ‘it’s great to have you on board for this project’.

شنیدید که "خیلی خوب است که شما را برای این پروژه همراهی می کنم".

You can use this phrase in other ways.

شما می توانید از این عبارت به روش های دیگری استفاده کنید.

For example: ‘how many people have you got on board already?’

به عنوان مثال: " در حال حاضر چند نفر در هیئت مدیره حضور داشته‌اید؟" به این

Meaning: how many people are already on the team?

معنی: چند نفر در حال حاضر در تیم هستند؟

The expression for working together on a project was ‘join forces’.

تعبیر کار با هم روی یک پروژه «نیروهای مشترک» بود.

The sentence was ‘I think it’s good to join forces on this.’

جمله این بود: «فکر می‌کنم خوب است که در این مورد متحد شویم.»

In the dialogue, you heard Mark’s name mentioned.

در دیالوگ، نام مارک را شنیدید.

Do you remember what was said about him?

یادت هست در مورد او چه گفته شد؟

You heard ‘he isn’t a team player’.

شنیدید که "او بازیکن تیم نیست".

This means that he doesn’t work well in a team.

این بدان معناست که او در یک تیم خوب کار نمی کند .

You also heard ‘he tends to do his own thing’, and this means the same – that Mark doesn’t

شما همچنین شنیده اید که "او تمایل دارد کار خودش را انجام دهد"، و این به همان معنی است - که مارک به

work well with other people.

خوبی با افراد دیگر کار نمی کند.

You also heard ‘we need the team to gel’.

شما همچنین شنیدید که "ما به تیم نیاز داریم تا گل بزنیم".

What does ‘gel’ mean?

"ژل" به چه معناست؟

‘Gel’ means everyone gets on with

"ژل" به این معنی است که همه با

each other and works well together.

یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و به خوبی با هم کار می کنند.

Here’s another example: ‘The project was a disaster.

در اینجا مثال دیگری وجود دارد: "این پروژه یک فاجعه بود.

The team never really gelled and there were constant arguments.’

تیم هرگز واقعاً ژل نمی زد و بحث های مداوم وجود داشت .»

If you say ‘the team never really gelled’, you mean that people couldn’t work well

اگر می گویید «تیم هرگز واقعاً ژل نمی زد» ، به این معنی است که مردم نمی توانند به خوبی

together.

با هم کار کنند.

When you’re working on a team project, you will be given tasks to do or responsibilities

وقتی روی یک پروژه تیمی کار می‌کنید، وظایفی به شما داده می‌شود که باید انجام دهید یا مسئولیت‌هایی

to complete.

برای تکمیل کردن.

Let’s look at the language for these situations now.

بیایید اکنون به زبان این موقعیت ها نگاه کنیم.

A project usually has several tasks, that are shared between team members.

یک پروژه معمولا وظایف متعددی دارد که بین اعضای تیم به اشتراک گذاشته می شود.

You can talk about sharing tasks, or you can talk about *allocating* tasks. They have a

می توانید در مورد به اشتراک گذاری وظایف صحبت کنید یا می توانید در مورد *تخصیص* وظایف صحبت کنید.

similar meaning.

معنای مشابهی دارند.

A team leader can allocate tasks to team members. This is

یک رهبر تیم می تواند وظایف را به اعضای تیم اختصاص دهد. به این کار

called *delegating.* A team lead might *prioritise* tasks.

* تفویض اختیار* می گویند. رهبر تیم ممکن است وظایف را *اولویت*بندی* کند .

This means that the most important tasks are completed first.

این بدان معنی است که مهم ترین کارها ابتدا تکمیل می شوند.

Let’s listen to another dialogue.

بیایید یک دیالوگ دیگر گوش کنیم.

While you listen, think about two questions.

در حین گوش دادن به دو سوال فکر کنید.

One: What language does the team lead use for allocating tasks?

یک: سرپرست تیم از چه زبانی برای تخصیص وظایف استفاده می کند؟

Two: What language does the team lead use for giving instructions?

دو: تیم رهبری از چه زبانی برای دادن دستورالعمل استفاده می کند؟

Ready?

آماده؟

Let’s listen.

بیا گوش بدهیم.

There are a few more tasks that need to be completed.

چند کار دیگر وجود دارد که باید تکمیل شود.

Mark and Sarah are still working on the designs, aren’t they?

مارک و سارا هنوز روی طرح ها کار می کنند، اینطور نیست؟

Yeah, and Jennifer is doing the written copy.

بله، و جنیفر در حال انجام کپی نوشتاری است.

Would you be able to sort out the printing?

آیا می توانید چاپ را مرتب کنید؟

Yes, certainly.

بله حتما.

I can do that.

از عهده اش بر می آیم.

It might be best to get the prices first.

شاید بهتر باشد ابتدا قیمت ها را دریافت کنید.

Sure.

مطمئن.

I’ll phone around and see how much it will be.

زنگ میزنم ببینم چقدر میشه

Do you think you can do it before the weekend?

آیا فکر می کنید می توانید آن را قبل از آخر هفته انجام دهید؟

Of course.

البته.

That won’t be a problem.

این مشکلی نخواهد بود

How did you get on?

چطور سوار شدی؟

Did you notice that the language used sounded very polite?

آیا متوجه شده اید که زبان مورد استفاده بسیار مؤدبانه به نظر می رسد؟

In English, it’s usual to give instructions in this polite way.

در زبان انگلیسی، معمولاً دستور دادن به این روش مؤدبانه است.

Let’s look at the phrases from the dialogue together.

بیایید با هم به عبارات دیالوگ نگاه کنیم .

To allocate the task, the team lead said ‘would you be able to sort out the printing?’

برای تخصیص کار، سرپرست تیم گفت: «آیا می‌توانید چاپ را مرتب کنید؟»

It sounds like a question, doesn’t it?

به نظر یک سوال است، اینطور نیست؟

But the team lead is allocating a task.

اما سرپرست تیم در حال تخصیص وظیفه است.

This actually means ‘sort out the printing’; it’s not actually a question.

این در واقع به معنای "مرتب کردن چاپ" است. در واقع یک سوال نیست

So what language did the team lead use to give instructions?

بنابراین تیم رهبری از چه زبانی برای ارائه دستورالعمل استفاده کرد؟

There were two instructions.

دو دستورالعمل وجود داشت.

Can you remember them?

آیا می توانید آنها را به خاطر بسپارید؟

The first was ‘it might be best to get some prices first.’

اولین مورد این بود که «شاید بهتر باشد ابتدا برخی از قیمت‌ها را دریافت کنید .»

This sounds like a suggestion, but it’s actually an instruction.

این یک پیشنهاد به نظر می‌رسد، اما در واقع یک دستورالعمل است.

It means ‘get some prices first.’

این به معنای «ابتدا قیمت‌ها را دریافت کنید.»

You can use ‘it might be best to…’ to give instructions or make suggestions in an

می‌توانید از «ممکن است بهتر باشد...» برای ارائه دستورالعمل‌ها یا پیشنهادات به

indirect, polite way.

شیوه‌ای غیرمستقیم و مؤدبانه استفاده کنید.

The second was ‘do you think you can do it before the weekend?’

دومی این بود: «فکر می‌کنی می‌توانی قبل از آخر هفته این کار را انجام دهی؟»

Again, the language is very polite, so this sounds like a question.

باز هم، زبان بسیار مؤدبانه است، بنابراین این یک سؤال به نظر می‌رسد.

It’s an instruction, though.

هر چند این یک دستورالعمل است.

It means ‘do it before the weekend.’

این به این معنی است که «قبل از آخر هفته این کار را انجام دهید.»

This is common when you want to be indirect or polite.

زمانی که می‌خواهید غیرمستقیم یا مؤدب باشید، رایج است.

You might hear ‘questions’ like ‘would you be able to handle the animation work?’

ممکن است «سوالاتی» مانند «آیا می‌توانید از پس کار انیمیشن برآیید؟»

Again, these aren’t really questions.

بشنوید، اینها واقعاً سؤال نیستند.

They’re polite instructions.

آنها دستورالعمل های مودبانه ای هستند

Sometimes you might want to check that you’ve understood the tasks or check some information.

گاهی اوقات ممکن است بخواهید بررسی کنید که وظایف را درک کرده اید یا برخی از اطلاعات را بررسی کنید.

Let’s look at how to do that next.

بیایید در ادامه نحوه انجام آن را بررسی کنیم.

Pop quiz: what’s a word beginning with ‘c’ which means to check information,

مسابقه پاپ: کلمه ای که با "c" شروع می شود چیست که به معنای بررسی اطلاعات

or make something clearer?

یا واضح تر کردن چیزی است؟

Here’s a hint: you saw this word on screen a few seconds ago.

این یک نکته است: چند ثانیه پیش این کلمه را روی صفحه دیدید .

The answer is ‘clarify’.

پاسخ «روشن کردن» است.

When working in a team, you might need to clarify instructions or other information;

هنگام کار در یک تیم، ممکن است لازم باشد دستورالعمل ها یا اطلاعات دیگری را روشن کنید.

you need to check that you’ve understood what you need to do.

باید بررسی کنید که متوجه شده اید چه کاری باید انجام دهید.

In this your next dialogue, there are four phrases for checking instructions.

در این گفتگوی بعدی شما، چهار عبارت برای بررسی دستورالعمل ها وجود دارد.

See if you can hear them as you listen.

ببینید آیا می توانید در حین گوش دادن آنها را بشنوید.

So, when the designs are ready, would you be able to label them?

بنابراین، وقتی طرح ها آماده شدند، آیا می توانید آنها را برچسب بزنید؟

What exactly do you mean by label them?

منظور شما از برچسب زدن به آنها چیست؟

Just put headings on them.

فقط روی آنها سرفصل بگذارید.

Something simple.

یه چیز ساده

OK, but I’m still not entirely clear what you’re looking for.

خوب، اما من هنوز کاملاً روشن نیستم که شما به دنبال چه هستید.

Do you want descriptive titles, or…?

آیا عناوین توصیفی می خواهید یا ...؟

Yes, just a simple title so that we can organise the files and keep track of what’s where.

بله، فقط یک عنوان ساده برای اینکه بتوانیم فایل‌ها را سازماندهی کنیم و مکان را پیگیری کنیم.

Can I just check whether you also want serial numbers on them?

آیا می توانم فقط بررسی کنم که آیا شماره سریال آنها را نیز می خواهید ؟

I do, yes.

دارم، بله.

And some sort of reference too, please.

و یک نوع مرجع نیز لطفا.

When you say reference, do you mean a file name?

وقتی میگی مرجع، منظورت اسم فایله؟

Yes.

آره.

So each design will have a heading, a number and a reference.

بنابراین هر طرح دارای یک عنوان، یک شماره و یک مرجع خواهد بود.

Sorry, can you just run through that again?

با عرض پوزش، می توانید دوباره آن را اجرا کنید؟

How did you do?

چطور انجامش دادی؟

Did you hear any of the phrases for clarifying?

آیا هیچ یک از عبارات را برای شفاف سازی شنیدید؟

The first one you heard was ‘what exactly do you mean by label them?’

اولین موردی که شنیدید این بود که « منظور شما از برچسب زدن به آنها چیست؟»

You can use ‘what exactly do you mean by…’, to check a specific part of the information.

می‌توانید از «منظور شما دقیقاً از…» برای بررسی بخش خاصی از اطلاعات استفاده کنید.

For example, ‘what exactly do you mean by *complete*?’

به عنوان مثال، "منظور شما از *کامل* دقیقاً چیست؟

The second one in the dialogue was ‘can I just check whether you want numbers on them?’

" دومین مورد در گفتگو این بود که "آیا می توانم فقط بررسی کنم که آیا می خواهید اعداد روی آنها باشد؟"

You can say ‘can I just check whether’ or ‘can I just check if’.

می توانید بگویید "آیا می توانم فقط بررسی کنم که آیا" یا "آیا می توانم فقط بررسی کنم؟" بررسی کن اگر'.

They mean the same.

منظورشون هم همینه

For example, you could say ‘can I just check whether you need hard copies of the contracts?’

برای مثال، می‌توانید بگویید «آیا می‌توانم بررسی کنم که آیا به نسخه‌های چاپی قراردادها نیاز دارید؟»

Or: ‘can I just check *if* you need hard copies of the contracts?’

یا: «آیا می‌توانم فقط *اگر* نیاز به نسخه‌های چاپی قراردادها دارید؟

The third one you heard was ‘when you say reference, do you mean a file name?’

» سومین موردی که شنیدید این بود که «وقتی گفتید؟» مرجع، منظورتان نام فایل است؟»

This is another way to check a specific part of the information.

این روش دیگری برای بررسی بخش خاصی از اطلاعات است.

You can use this for other things, too: ‘when you say …, do you mean…?’

می توانید از این برای چیزهای دیگر نیز استفاده کنید: "وقتی می گویید ...، یعنی ...؟"

For example ‘when you say Friday, do you mean this Friday, or next week?’

به عنوان مثال، "وقتی می گویید جمعه، منظورتان این جمعه است یا هفته آینده؟

The last one in the dialogue was ‘sorry, can you just run through that again?’

" آخرین مورد در گفتگو، "متاسفم" بود. آیا می‌توانید دوباره آن را مرور کنید؟» «

‘Run through’ is a phrasal verb which means to explain or summarise something from

Run through» یک فعل عبارتی است که به معنای توضیح یا خلاصه کردن چیزی از

beginning to end.

ابتدا تا انتها است.

This phrase means ‘can you explain everything again?’

این عبارت به معنای «می‌توانید همه چیز را دوباره توضیح دهید ؟»

It’s a useful phrase if you want someone to repeat the instructions.

این عبارت مفیدی است اگر می‌خواهید کسی دستورالعمل‌ها را تکرار کند.

When you’re working as a team, you’ll usually discuss the progress of the project

هنگامی که به عنوان یک تیم کار می کنید، معمولاً به طور منظم در مورد پیشرفت پروژه بحث

fairly regularly.

می کنید.

This is also called ‘monitoring progress’.

به این "نظارت بر پیشرفت" نیز می گویند.

Let’s look at some expressions for this situation next.What’s next?

بیایید در ادامه به برخی عبارات برای این وضعیت نگاه کنیم. بعدی چیست؟

You’re working on your team project, but how is everything going?

شما روی پروژه تیم خود کار می کنید، اما همه چیز چگونه پیش می رود؟

You need to check in and *monitor* your team’s progress.

باید بررسی کنید و پیشرفت تیم خود را *نظارت* کنید .

Let’s move on.

بیایید ادامه دهیم.

I’d like to have regular updates on the project.

من می خواهم به روز رسانی های منظم در مورد پروژه داشته باشم .

No problem.

مشکلی نیست

I’ll keep you in the loop.

من تو را در جریان نگه خواهم داشت

It’s important that we keep on schedule, so let me know if there are any issues.

مهم است که ما برنامه را رعایت کنیم، بنابراین اگر مشکلی وجود دارد به من اطلاع دهید.

So far, the only issue has been with the children’s designs.

تا اینجای کار تنها مشکل مربوط به طرح های بچه ها بوده است.

They’re taking a lot more time that I expected.

آنها زمان زیادی را که من انتظار داشتم صرف می کنند.

Well, we could shelve that idea for now.

خوب، ما می توانیم این ایده را فعلا کنار بگذاریم.

Then we can stay on track; we can always come back to it later.

سپس ما می توانیم در مسیر باقی بمانیم. ما همیشه می توانیم بعداً به آن بازگردیم.

That’s a good idea.

این ایده خوبی است.

I think it’s better if we keep to the deadline.

من فکر می کنم اگر به ضرب الاجل ادامه دهیم بهتر است.

I agree.

موافقم.

It is.

این است.

In the dialogue, you heard some expressions related

در دیالوگ، عبارات مربوط

to schedules and deadlines.

به زمان بندی ها و ضرب الاجل ها را شنیدید.

Do you remember any?

آیا چیزی را به خاطر دارید؟

You heard ‘keep on schedule’, ‘stay on track’ and ‘keep to the deadline’.

شما شنیده اید که عبارت "بر اساس برنامه"، " در مسیر خود بمانید" و "به آخرین مهلت ادامه دهید".

‘Keep on schedule’ and ‘stay on track’ are similar.

«روی برنامه نگه دارید» و «در مسیر خود بمانید» مشابه هستند.

They both mean that work is finished on time and you don’t fall behind.

هر دوی آنها به این معنی است که کار به موقع تمام می شود و شما عقب نمی مانید.

‘Keep to the deadline’ means that the whole project will be ready on time.

"به آخرین مهلت پایبند باشید" به این معنی است که کل پروژه به موقع آماده خواهد شد.

You can use the verb ‘stick to’ instead of ‘keep’ with the same meaning.

می توانید از فعل "چسبیدن به" به جای "نگه داشتن" با همان معنی استفاده کنید.

So you can say ‘stick to the schedule’ or ‘stick to the deadline’.

بنابراین می توانید بگویید «به برنامه پایبند باش» یا «به مهلت پایبند باش».

You also heard some expressions relating to monitoring progress in the dialogue.

شما همچنین برخی از عبارات مربوط به نظارت بر پیشرفت در گفتگو را شنیدید.

Can you remember?

میتوانی به یاد بیاوری؟

Pause the video if you want time to think about it.

اگر می خواهید وقت بگذارید تا در مورد آن فکر کنید، ویدیو را متوقف کنید.

Do you know?

میدونی؟

Here are the answers.

در اینجا پاسخ ها آمده است.

How would you explain the meaning of these phrases?

معنی این عبارات را چگونه توضیح می دهید ؟

‘I’d like to have regular updates’ means you want

«من می‌خواهم به‌روزرسانی‌های منظم داشته باشم» یعنی می‌خواهید

your team to communicate with you and tell you how the project is going from day to day

تیمتان با شما ارتباط برقرار کند و به شما بگوید که پروژه روز به روز

or week to week.

یا هفته به هفته چگونه پیش می‌رود.

‘I’ll keep you in the loop’ means ‘I’ll keep you informed’.

«تو را در جریان خواهم گذاشت» به معنای «تو را در جریان خواهم گذاشت ».

There’s an opposite expression ‘out of the loop’.

یک عبارت مخالف «خارج از حلقه» وجود دارد.

If you’re out of the loop, you aren’t communicating with other team members and

اگر خارج از حلقه هستید، با سایر اعضای تیم ارتباط برقرار نمی کنید و

you don’t know what’s going on.

نمی دانید چه خبر است.

Finally, you also heard the expression ‘we could

در نهایت، شما همچنین این عبارت را شنیدید که «ما می‌توانیم

shelve that idea for now’.

این ایده را فعلا کنار بگذاریم».

What does this mean?

این یعنی چی؟

If you shelve something, you stop working on it for now.

اگر چیزی را در قفسه بگذارید، فعلاً روی آن کار نمی کنید.

You put it aside, and maybe you come back to it later.

شما آن را کنار می گذارید و شاید بعداً به آن بازگردید.

That’s everything.

این همه چیز است.

Thanks for watching.

ممنون از ملاحظه تان.

See you next time!

بعدا می بینمت!