Speak like a Manager: 8 Easy Workplace Expressions

Hi. I'm Rebecca from www.engvid.com, back with another "Speak like a Manager" lesson.

سلام. من ربکا هستم از www.engvid.com، با یک درس دیگر "مثل یک مدیر صحبت کنید".

Okay?

باشه؟

So, in this particular lesson, we're going to focus on eight expressions that are very

بنابراین، در این درس خاص، ما بر روی هشت عبارتی تمرکز می‌کنیم که

commonly used in the workplace, in business, and so on.

معمولاً در محیط کار ، تجارت و غیره استفاده می‌شوند.

All right?

خیلی خوب؟

And what's easy about them is that they are grouped...

و چیزی که در مورد آنها آسان است این است که آنها گروه بندی می شوند ...

I have grouped them for you in pairs, so that one of them has a particular meaning and the

من آنها را برای شما به صورت جفت گروه بندی کردم تا یکی از آنها معنای خاصی داشته باشد و

other one kind of has the opposite meaning, and I hope that will make it a little bit

دیگری معنای مخالف داشته باشد و امیدوارم که آن را به یک معنی تبدیل کند.

easier for you to understand them and also to start using them.

درک آنها و همچنین شروع استفاده از آنها برای شما کمی آسان تر است.

All right?

خیلی خوب؟

So, let's get started.

بنابراین، بیایید شروع کنیم.

All right.

خیلی خوب.

So, here's the first pair: "a tough break" or "a lucky break".

بنابراین، این جفت اول است: "یک استراحت سخت" یا "یک استراحت خوش شانس".

All right?

خیلی خوب؟

So, what do these two expressions mean?

بنابراین، این دو عبارت به چه معنا هستند؟

So, first of all: "a tough break"...

بنابراین، اول از همه: "یک استراحت سخت"...

When we say "break", we don't actually mean break.

وقتی می گوییم "شکستن" ، در واقع به معنای شکستن نیست.

All right?

خیلی خوب؟

It's like a chance; an opportunity, or a situation.

مثل یک شانس است؛ یک فرصت یا یک موقعیت

So, when we say: "tough"...

پس وقتی می گوییم: «سخت»...

"Tough" means difficult.

«سخت» یعنی سخت.

So this means something difficult or something bad that happened; and this, "lucky" means

بنابراین این به معنای چیزی دشوار یا اتفاق بدی است که اتفاق افتاده است. و این "خوش شانس" به

something good that happened.

معنای اتفاق خوبی است که رخ داده است.

So: "a tough break" is something bad that happened, and "a lucky break" is something

بنابراین: "یک استراحت سخت" اتفاق بدی است که اتفاق افتاده است و "یک شکست خوش شانس"

good that happened.

اتفاق خوبی است که رخ داده است.

For example, let's say that someone you know lost their job. Okay?

برای مثال، فرض کنید فردی که می‌شناسید شغل خود را از دست داده است. باشه؟

They didn't expect it, and it happened suddenly, and that was a tough break. Okay?

آنها انتظار آن را نداشتند و این اتفاق ناگهانی رخ داد و این یک استراحت سخت بود. باشه؟

That was something bad that happened; it seemed like.

این یک اتفاق بد بود . به نظر می رسید

But then the person managed to get a better job in the first week, so that was a lucky

اما پس از آن فرد موفق شد در هفته اول شغل بهتری پیدا کند، بنابراین این یک استراحت خوش شانس

break; something good that happened.

بود. اتفاق خوبی افتاد

All right?

خیلی خوب؟

So, you see now that these are quite easy to use, these expressions, and you will hear

بنابراین، اکنون می بینید که استفاده از اینها، این عبارات بسیار آسان است، و

them very often in the context of employment, in the context of clients, in the context

اغلب آنها را در زمینه اشتغال، در زمینه مشتریان، در

of customers, and so on.

زمینه مشتریان و غیره خواهید شنید.

Okay? All right.

باشه؟ خیلی خوب.

And in the context of life.

و در متن زندگی.

Right? Okay.

درست؟ باشه.

So, let's go to the next pair: "a win-win situation"...

پس بریم سراغ جفت بعدی: "یک موقعیت برد-برد"...

Say it after me: "a win-win situation" or "a zero-sum game".

بعد از من بگویید: "یک موقعیت برد-برد " یا "یک بازی با مجموع صفر".

Say it after me: "a zero-sum game".

بعد از من بگو: "بازی حاصل جمع صفر".

All right.

خیلی خوب.

So, here, also we have two opposite kind of situations.

بنابراین، در اینجا نیز دو حالت متضاد داریم.

"A win-win situation" is where both sides come out ahead; both sides benefit; both sides

"وضعیت برد-برد" جایی است که هر دو طرف جلوتر می آیند. هر دو طرف سود می برند؛ هر دو طرف

can win.

می توانند برنده شوند

All right?

خیلی خوب؟

Yes, this is possible.

بله، این امکان پذیر است.

All right.

خیلی خوب.

And "a zero-sum game" is where only one side can win; and if one side wins, the other side

و "بازی حاصل جمع صفر" جایی است که فقط یک طرف می تواند برنده شود. و اگر یک طرف برنده شود، طرف دیگر

is going to lose. All right?

شکست خواهد خورد. خیلی خوب؟

So, for example, let's suppose there is a negotiation going on in a...

بنابراین، برای مثال، فرض کنید

In a company, in a large corporation between the management and labour.

در یک شرکت، در یک شرکت بزرگ بین مدیریت و کارگر، مذاکره ای در جریان است.

Okay?

باشه؟

Labour is the...

کار

The people who work; the workforce.

... افرادی که کار می کنند. نیروی کار.

Okay?

باشه؟

And they're negotiating and they're negotiating; and finally, they come to a compromise, they

و آنها در حال مذاکره هستند و در حال مذاکره هستند. و در نهایت به سازش می رسند، به توافق می رسند

come to an agreement that both sides are happy.

که هر دو طرف خوشحال هستند.

It's not easy; it doesn't happen easily, but it can happen.

کار آسانی نیست؛ این به راحتی اتفاق نمی افتد ، اما می تواند اتفاق بیفتد.

And if that happens and when that happens, you can describe that situation as a win-win

و اگر این اتفاق بیفتد و زمانی که این اتفاق بیفتد، می توانید آن موقعیت را به عنوان یک موقعیت برد-برد توصیف کنید

situation, where both sides were happy.

، جایی که هر دو طرف خوشحال بودند.

All right?

خیلی خوب؟

In any kind of...

در هر نوع ...

Usually we use this when there is some kind of negotiation going on.

معمولاً زمانی که نوعی مذاکره در جریان است از این استفاده می کنیم.

All right?

خیلی خوب؟

Next: "a zero-sum game", right?

بعدی: "بازی حاصل جمع صفر"، درست است؟

So, here we said only one side can win.

بنابراین، در اینجا گفتیم که فقط یک طرف می تواند برنده شود.

So, for example, if three law firms are trying to get the contract to work with a large corporation

بنابراین، برای مثال، اگر سه شرکت حقوقی در تلاش باشند تا قرارداد را با یک شرکت بزرگ منعقد کنند،

but only one is going to be awarded the contract or given the contract, then that's a zero-sum

اما قرار است فقط یک شرکت با آن قرارداد منعقد شود یا قرارداد داده شود، پس این یک

game.

بازی حاصل جمع صفر است.

So, when one wins, the other is going to lose or the others are going to lose.

بنابراین، وقتی یکی برنده می‌شود، دیگری می‌بازد یا دیگران می‌بازند.

All right. So, that's "a zero-sum game" or "a win-win situation".

خیلی خوب. بنابراین، این "یک بازی حاصل جمع صفر" یا "یک موقعیت برد-برد" است.

Let's just practice pronouncing this first pair, repeat it after me: "a tough break".

بیایید فقط تلفظ این جفت اول را تمرین کنیم ، آن را بعد از من تکرار کنید: "یک استراحت سخت".

I know it says "t-o-u-g-h", but it's not pronounced like that.

من می دانم که می گوید "t-o-u-g-h"، اما اینطور تلفظ نمی شود.

English is not always phonetic, all right?

انگلیسی همیشه آوایی نیست، خوب است؟

It doesn't sound the way it looks, so repeat it after me: "a tough break".

آن طور که به نظر می رسد به نظر نمی رسد، پس آن را بعد از من تکرار کنید: "یک استراحت سخت".

It's like: "t-u-f-f".

مانند: "t-u-f-f".

All right?

خیلی خوب؟

It sounds like that.

این چنین به نظر می رسد.

Or: "a lucky break".

یا: "یک استراحت خوش شانس".

Say it after me: "a lucky break".

بعد از من بگو: "یک استراحت خوش شانس".

Good.

خوب

All right.

خیلی خوب.

Now let's go to these two: "a long shot" or "a safe bet".

حالا بریم سراغ این دو: « یک لانگ شات» یا «یک شرط بندی مطمئن».

So, "a long shot" describes the situation in which there is very little chance of success,

بنابراین، "یک لانگ شات" موقعیتی را توصیف می کند که در آن شانس موفقیت بسیار کمی وجود دارد،

and "a safe bet" is a situation in which there is a very high chance of success.

و "یک شرط بندی مطمئن" موقعیتی است که در آن شانس موفقیت بسیار بالایی وجود دارد.

This one, low chance of success; and this one, a high chance of success.

این یکی، شانس کم موفقیت؛ و این یکی شانس بالایی برای موفقیت دارد.

All right?

خیلی خوب؟

So, let's suppose that somebody's applying for a job, and the job qualifications and

بنابراین، بیایید فرض کنیم که شخصی برای یک شغل درخواست می دهد، و شرایط و شرایط شغلی

requirements say that you need to have a PhD, but he has a BA.

می گوید که شما باید دکترا داشته باشید، اما او لیسانس دارد.

But he's a very confident young man and he really believes that he can do that work.

اما او یک مرد جوان بسیار مطمئن است و واقعاً معتقد است که می تواند این کار را انجام دهد.

And he comes to you and asks for your advice, and you say: "You know what?

و او پیش شما می آید و از شما راهنمایی می خواهد و شما می گویید: "می دانی؟

It's a long shot, but why don't you try?

این یک لانگ شات است، اما چرا تلاش نمی کنی؟

Okay?

باشه؟

Maybe you'll get it.

شاید به آن

Maybe you'll get an interview, and you can talk to them."

برسی. شاید مصاحبه بگیری. و شما می توانید با آنها صحبت کنید."

But it's a long shot, means it doesn't have that much of a chance of success.

اما این راه دور است، یعنی شانس موفقیت زیادی ندارد.

All right?

خیلی خوب؟

Next: "a safe bet".

بعدی: "یک شرط مطمئن".

So, what's an example of a safe bet?

بنابراین، نمونه ای از شرط بندی مطمئن چیست؟

Well, let's suppose that there's someone in your department and he's doing really, really

خب، فرض کنیم که یک نفر در بخش شما هست و او واقعاً

well...

خیلی خوب کار می کند...

Or let's take a woman, she's doing really, really well.

یا بیایید یک زن را بگیریم ، او واقعاً خیلی خوب کار می کند.

All right?

خیلی خوب؟

And now there's a new opening; a new position for a manager.

و اکنون یک افتتاحیه جدید وجود دارد. یک موقعیت جدید برای یک مدیر

So, who do you think is going to get appointed to that new position?

بنابراین، به نظر شما چه کسی قرار است به آن سمت جدید منصوب شود؟

Probably that woman who has been doing very well.

احتمالا اون زنی که خیلی خوب کار کرده.

It's a safe bet that she will get that position, that she will be awarded that position.

این یک شرط مطمئن است که او آن موقعیت را به دست بیاورد، این موقعیت به او تعلق می گیرد.

"It's a safe bet" means it's very likely to happen; there's a high chance of success.

"این یک شرط مطمئن است" به این معنی است که احتمال وقوع آن بسیار زیاد است. شانس موفقیت زیاد است

All right?

خیلی خوب؟

I hope you understood that. Good.

امیدوارم متوجه شده باشید. خوب

Let's repeat it after me: "a long shot".

بیایید بعد از من تکرار کنیم : "یک شوت طولانی".

Good.

خوب

"A safe bet".

"یک شرط مطمئن".

Good.

خوب

The last two: "an uphill battle" or "a piece of cake".

دو مورد آخر: "یک نبرد سربالایی" یا "یک تکه کیک".

All right?

خیلی خوب؟

So, "an uphill battle".

بنابراین، "یک نبرد سخت".

"Battle" is something that you're fighting; "uphill" means going up a hill.

"نبرد" چیزی است که شما در حال مبارزه با آن هستید. «سربالایی» به معنای بالا رفتن از تپه است.

Is it easy to climb up a hill?

آیا بالا رفتن از تپه آسان است؟

Not always.

نه همیشه.

Right?

درست؟

And is a battle easy?

و آیا نبرد آسان است؟

No, it's a fight.

نه، دعوا است.

So: "an uphill battle" is where something is very difficult; and "a piece of cake" just

پس: «نبرد سربالایی» جایی است که کاری بسیار دشوار است; و "یک تکه کیک"

means, in English, something that's very easy.

در زبان انگلیسی به معنای چیزی است که بسیار آسان است.

So, the opposites, here, are something very difficult and something very easy.

بنابراین، اضداد، در اینجا، چیزی بسیار دشوار و چیزی بسیار آسان است.

"An uphill battle" is anything that's very difficult.

"نبرد سربالایی" هر چیزی است که بسیار دشوار است.

All right?

خیلی خوب؟

It could be anything at work.

این می تواند هر چیزی در محل کار باشد.

Let's say you have a client, and that client is just never happy; whatever you do, that

فرض کنید مشتری دارید و آن مشتری هرگز راضی نیست. هر کاری که انجام می‌دهید، آن

client wants more, the client wants cheaper prices, more work, whatever - it's an uphill

مشتری چیزهای بیشتری می‌خواهد، مشتری قیمت‌های ارزان‌تر، کار بیشتر می‌خواهد، هر چه باشد - این یک

battle to keep that client satisfied.

نبرد سخت برای راضی نگه داشتن مشتری است.

That's an uphill battle. Okay?

این یک نبرد سخت است. باشه؟

But now you have a new client, and that client is wonderful; that client doesn't want too

اما اکنون شما یک مشتری جدید دارید و آن مشتری فوق العاده است. آن مشتری چیز

much from you; is very appreciative of your work; and you have a strong, good working

زیادی از شما نمی خواهد. از کار شما بسیار قدردان است ؛ و شما رابطه کاری قوی و خوبی

relationship with that client, so you might say working with the new client is a piece

با آن مشتری دارید، بنابراین ممکن است بگویید کار با مشتری جدید یک

of cake.

تکه کیک است.

All right?

خیلی خوب؟

So, those are the meanings, here.

بنابراین، این معانی، در اینجا هستند.

Again, they're paired up, so let's just review them a little bit, but maybe just practice

باز هم آنها با هم جفت شده اند، پس بیایید کمی آنها را مرور کنیم، اما شاید ابتدا فقط

the pronunciation of these two first.

تلفظ این دو را تمرین کنید.

Repeat after me: "an uphill battle".

بعد از من تکرار کنید: "یک نبرد سربالایی".

Good.

خوب

And this one: "a piece of cake".

و این یکی: "یک تکه کیک".

Good.

خوب

Now, let's just review quickly.

حالا بیایید سریع مرور کنیم.

What's a situation in which only one side can win; and if one side wins, the other side

چه وضعیتی که در آن فقط یک طرف می تواند برنده شود. و اگر یک طرف برد، طرف دیگر

loses?

بازنده است؟

What's that?

آن چیست؟

That is...

Good.

خوبه.

"A zero-sum game".

"بازی حاصل جمع صفر".

All right?

خیلی خوب؟

What's a bad thing that happens?

چه اتفاق بدی می افتد؟

Something bad that happened?

اتفاق بدی افتاده؟

That is: "a tough break". Good.

یعنی: «یک استراحت سخت». خوب

What is something very easy?

چیزی خیلی آسان چیست؟

What's that?

آن چیست؟

You know it.

خودت میدونی.

Ready?

آماده؟

Good.

خوب

"A piece of cake".

"یک تکه کیک".

Right.

درست.

What's something that's sure to happen; it's very likely to happen?

چه چیزی که مطمئنا اتفاق می افتد. احتمال وقوع آن بسیار زیاد است؟

There's a high chance that it will succeed or that it will happen, what's that?

احتمال موفقیت زیاد یا اتفاق افتادن آن زیاد است، آن چیست؟

"A safe bet".

"یک شرط مطمئن".

Good.

خوب

Okay?

باشه؟

Now, if you want, before I give the answer, you can always pause, think about it, and

حالا اگه بخوای قبل از اینکه جوابمو بدم می تونی همیشه مکث کنی، بهش فکر کنی و

then come back.

بعد برگردی.

All right?

خیلی خوب؟

Next, what's left, here?

بعد، اینجا چه چیزی باقی می ماند؟

Okay, so a situation in which both sides win; some negotiations we talked about, okay?

بسیار خوب، پس موقعیتی که در آن هر دو طرف پیروز می شوند. چند مذاکره که در مورد آنها صحبت کردیم، خوب؟

That's "a win-win situation", good.

این "یک موقعیت برد-برد " است، خوب است.

All right?

خیلی خوب؟

And let's say there's a situation...

و فرض کنیم یک موقعیتی وجود دارد...

Something good happened, okay?

اتفاق خوبی افتاده، باشه؟

You weren't expecting it, and suddenly something good happened.

تو انتظارش را نداشتی و ناگهان اتفاق خوبی افتاد.

What did you get?

چی به دست آوردی؟

You got "a lucky break".

شما "یک استراحت خوش شانس" دارید.

Yes, very good.

بله خیلی خوبه

Okay.

باشه.

Now, you're trying to finish your PhD, you're trying to finish...

حالا، شما سعی می کنید دکترای خود را تمام کنید ، دارید سعی می کنید تمام کنید

Get a job, you're trying to do lots of things, and life seems like something very hard; very

... شغلی پیدا کنید، سعی می کنید کارهای زیادی انجام دهید، و زندگی چیزی بسیار سخت به نظر می رسد. بسیار

difficult - you are experiencing, what?

دشوار است - شما در حال تجربه کردن هستید، چه چیزی؟

You're going through "an uphill battle".

شما در حال عبور از یک "نبرد سخت" هستید.

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

And you're not so sure you're going to get this job, but you're going to try anyway.

و شما چندان مطمئن نیستید که به این شغل خواهید رسید، اما به هر حال سعی خواهید کرد.

Okay?

باشه؟

Why not?

چرا که نه؟

So, the chances of success are not very high, but you're going to try.

بنابراین، شانس موفقیت خیلی زیاد نیست، اما شما سعی خواهید کرد.

It's "a long shot".

این "یک شات طولانی" است.

Okay?

باشه؟

All right.

خیلی خوب.

So that was a little bit of a quick review that I did for you.

بنابراین این یک بررسی کوچک بود که من برای شما انجام دادم.

Okay?

باشه؟

But the best way to really master these is: Go to our website, www.engvid.com; there,

اما بهترین راه برای تسلط بر این موارد این است : به وب سایت ما، www.engvid.com بروید. در آنجا،

you can do a quiz on all of these, make sure you really, really know them well.

می توانید یک مسابقه در مورد همه اینها انجام دهید، مطمئن شوید که واقعاً آنها را به خوبی می دانید.

All right?

خیلی خوب؟

And then to practice some more, leave me some comments right on YouTube or on engVid.

و سپس برای تمرین بیشتر ، نظرات خود را مستقیماً در YouTube یا engVid برای من بگذارید.

Leave a comment.

پیام بگذارید.

Try to use one or two of these. Okay?

سعی کنید از یکی دو مورد از این موارد استفاده کنید. باشه؟

Maybe use a pair.

شاید از یک جفت استفاده کنید.

Write about something in your life, or in your working life, or in the workplace, any

در مورد چیزی در زندگی خود، یا در زندگی کاری یا در محل کار، هر

kind of example because once we use something, then we really have learned how to...

نوع مثالی بنویسید، زیرا وقتی از چیزی استفاده می کنیم، واقعاً یاد گرفته ایم که چگونه ...

We get more confidence to use it again and we understand much better what it means.

ما اعتماد به نفس بیشتری برای استفاده مجدد از آن به دست می آوریم و چیزهای زیادی می فهمیم. بهتره یعنی چی

Okay?

باشه؟

And don't forget to subscribe to my YouTube channel so you can keep getting lots more

و فراموش نکنید که در کانال یوتیوب من مشترک شوید تا بتوانید

videos in this "Speak like a Manager" series, and lots of other grammar, and vocabulary,

ویدیوهای بیشتری را در این مجموعه "مثل مدیر صحبت کنید" و بسیاری دیگر از ویدیوهای دستور زبان، واژگان

and pronunciation videos. Okay?

و تلفظ دریافت کنید. باشه؟

Thanks very much for watching.

خیلی ممنون که تماشا کردید

Bye for now, and good luck with your English.

فعلا خداحافظ و در انگلیسی خود موفق باشید.