English for Parents: Speak with Your Child’s Teacher | Vocabulary, Questions, Tips

Hi, I'm Rebecca from engVid, and welcome to this lesson on English for Parents.

سلام، من ربکا از engVid هستم و به این درس در مورد انگلیسی برای والدین خوش آمدید.

In this more practically-oriented video, I'm

در این ویدیوی کاربردی تر، من

going to explain to you some of the things

قصد دارم برخی از مواردی را

that you could keep in mind when you're

که می توانید هنگام

preparing for a parent-teacher interview, okay?

آماده شدن برای مصاحبه با والدین و معلمان در ذهن داشته باشید، برای شما توضیح دهم، خوب؟

Or a parent-teacher conference.

یا کنفرانس اولیا و مربیان.

These are some tips that will help you to

اینها نکاتی هستند که به شما کمک می‌کنند

prepare before you go and while you're there,

قبل از رفتن و زمانی که آنجا هستید آماده شوید،

and also to understand the teacher more easily

و همچنین

when he or she starts to explain about what's

وقتی معلم شروع به توضیح دادن درباره آنچه

going on with your child, okay?

برای فرزندتان می‌کند راحت‌تر درک کنید، خوب؟

So let's get started.

پس بیایید شروع کنیم.

So first of all, before you go, talk to your child, okay?

پس اول از همه، قبل از رفتن، با فرزندتان صحبت کنید، باشه؟

Depending on your relationship with your child,

بسته به رابطه شما با فرزندتان،

maybe your son or daughter tells you a lot

شاید پسر یا دخترتان چیزهای زیادی

about what's going on in school, and maybe not.

در مورد آنچه در مدرسه می گذرد به شما بگوید، و شاید هم نه.

And also understand, of course, that school

و البته درک کنید که مدرسه

is much more than just the academic subjects;

بسیار فراتر از دروس آکادمیک است.

it's also the social environment, and so on.

همچنین محیط اجتماعی و غیره است.

All of this matters, so try to get as much information from your child about how he or

همه اینها مهم است، بنابراین سعی کنید اطلاعات بیشتری در مورد احساس کودک خود

she is feeling in school, if they're having any special difficulties, if they're having

در مدرسه دریافت کنید، اگر مشکل خاصی دارد، اگر

a hard time, if anybody's bothering them, is anything going on, okay?

زمان سختی دارد، اگر کسی او را اذیت می کند، چیزی است. ادامه دارد، باشه؟

As much as possible, it will help you to

تا حد امکان به شما کمک می کند تا

participate more fully in that conference, okay?

در آن کنفرانس بیشتر شرکت کنید، خوب؟ در

Next, prepare some questions in advance.

مرحله بعد، چند سوال را از قبل آماده کنید.

And why should you do that?

و چرا باید این کار را انجام دهید؟

Because maybe there are some words, some vocabulary

زیرا ممکن است کلمات، واژگانی وجود داشته باشد

that you're not familiar with in English,

که در زبان انگلیسی با آنها آشنا نباشید،

but if you think of your questions in advance,

اما اگر از قبل به سؤالات خود فکر کرده باشید،

you have enough time to look it up online,

زمان کافی برای جستجوی آنلاین آن ها،

find the translation, and then you'll have the words that you need to ask the teacher

یافتن ترجمه، و سپس خواهید داشت. کلماتی که باید

some questions.

چند سوال از معلم بپرسید.

Maybe you don't have the exact grammar, but

شاید گرامر دقیقی نداشته باشید، اما

at least if you've used the right vocabulary

حداقل اگر از واژگان مناسب

or the right words, then the teacher will understand what you're trying to ask about,

یا کلمات مناسب استفاده کرده باشید، معلم متوجه خواهد شد که می خواهید در مورد چه چیزی بپرسید،

okay?

So do that.

خوب؟

پس این کار را بکن

It will help you, it'll help you feel more

این به شما کمک می کند، به شما کمک می کند

confident, and it'll help the teacher to know

اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید، و به معلم کمک می کند تا بداند

that you're really trying and caring, even

که شما واقعا تلاش می کنید و اهمیت می دهید، حتی

if your English isn't perfect, but you really

اگر انگلیسی شما کامل نباشد، اما واقعا به اندازه

care about your child enough to want to participate fully, okay?

کافی به فرزندتان اهمیت می دهید که می خواهید به طور کامل شرکت کنید، خوب؟

Next, also, in most English-speaking schools,

بعد، همچنین، در اکثر مدارس انگلیسی زبان، از

you are expected to share your concerns, okay?

شما انتظار می رود که نگرانی های خود را در میان بگذارید، خوب؟

Teachers appreciate it when you share your concerns.

وقتی نگرانی های خود را به اشتراک می گذارید، معلمان از آن قدردانی می کنند.

It's not only what the teacher is going to tell you about your child, it's also what

این نه تنها چیزی است که معلم قرار است در مورد فرزندتان به شما بگوید، بلکه چیزی است که

you can share with the teacher about your child, okay?

می توانید در مورد فرزندتان با معلم در میان بگذارید، خوب؟

So be a little more open, share any worries or concerns about how they're doing, okay?

پس کمی بازتر باشید، هر گونه نگرانی یا نگرانی در مورد عملکرد آنها را در میان بگذارید، خوب است؟

How's Johnny doing in math, or how's Susan doing in gym?

جانی در ریاضیات چگونه است، یا سوزان در ورزشگاه چگونه است؟ می

You know, she's having a hard time this year.

دانی، او امسال روزهای سختی را سپری می کند.

Feel free to share those concerns, okay?

با خیال راحت این نگرانی ها را به اشتراک بگذارید، خوب؟

Now, here are some actual sentences and questions

اکنون، در اینجا چند جملات و سؤالات واقعی وجود دارد

that you might want to use during your conference,

که ممکن است بخواهید در طول کنفرانس خود از آنها استفاده کنید،

okay?

So, first of all, be very open, and friendly, and polite to the teacher.

خوب؟

پس اول از همه با معلم بسیار گشاده رو و دوستانه و مؤدب رفتار کنید.

It's always good and diplomatic to start off with a thank you.

همیشه خوب و دیپلماتیک است که با تشکر شروع کنید.

You know, thank you very much for helping Johnny.

میدونی، خیلی ممنون که به جانی کمک کردی.

I really appreciate it.

من واقعا قدردان آن هستم.

Johnny really likes your class, he feels so comfortable in your class, he enjoys being

جانی واقعاً کلاس شما را دوست دارد، او در کلاس شما احساس راحتی می کند، از بودن

in your class, something like that.

در کلاس شما لذت می برد، چیزی شبیه به آن.

And thank you so much for helping him, I really appreciate it, okay?

و خیلی ممنون که به او کمک کردید، من واقعاً از آن تشکر می کنم، باشه؟

You can use this sentence again and again in all kinds of situations.

شما می توانید این جمله را بارها و بارها در انواع موقعیت ها به کار ببرید.

I really appreciate it.

من واقعا قدردان آن هستم.

I really appreciate your helping Johnny.

من واقعا از کمک شما به جانی قدردانی می کنم.

I really appreciate everything you're doing to help Johnny.

من واقعاً از هر کاری که برای کمک به جانی انجام می دهید قدردانی می کنم.

It means so much to us.

برای ما خیلی معنی داره

Thank you so much, okay?

خیلی ممنون، باشه؟

Be sincere, that sincerity comes through, doesn't matter what, especially when we're

صمیمانه باشید، این اخلاص از راه می رسد، مهم نیست، به خصوص وقتی در

talking about our children, right?

مورد فرزندانمان صحبت می کنیم ، درست است؟ باشه بعدی

Okay.

Next.

If you don't understand something that the

اگر چیزی را که

teacher is saying or said, you just ask politely.

معلم می گوید یا می گوید متوجه نمی شوید، فقط مودبانه بپرسید.

Could you please repeat that?

ممکن است لطفا آن را تکرار کنید؟

I'm sorry, I didn't...

ببخشید نفهمیدم...

I didn't understand or I don't understand what that means.

نفهمیدم یا متوجه نشدم یعنی چی.

Could you explain what that means?

میشه توضیح بدی یعنی چی ؟

Or could you slow down, please?

یا می توانید سرعت خود را کم کنید، لطفا؟

I'm trying to follow you, I can't follow.

من سعی می کنم شما را دنبال کنم، نمی توانم دنبال کنم.

Could you please slow down?

میشه لطفا سرعتتون رو کم کنید؟

Could you please repeat that?

ممکن است لطفا آن را تکرار کنید؟ باشه

Okay?

؟ یه

Something like that.

همچین چیزی

If you use "could you please" before the verb, then that will help you, okay?

اگر قبل از فعل از "می توانید لطفا" استفاده کنید، این به شما کمک می کند، خوب؟

Next, you can also ask the teacher, what could I do to help?

در مرحله بعد، شما همچنین می توانید از معلم بپرسید که چه کمکی می توانم انجام دهم؟

What can I do to help Johnny in math?

برای کمک به جانی در ریاضی چه کاری می توانم انجام دهم؟

What can I do to help Johnny feel more comfortable in English?

چه کاری می توانم انجام دهم تا جانی در انگلیسی احساس راحتی بیشتری کند؟

What can I do?

چه کاری می توانم انجام دهم؟ باشه

Okay?

؟

The teacher will appreciate that you're a

معلم قدردانی می‌کند که شما

parent who cares, who wants to help, who wants

والدینی هستید که اهمیت می‌دهد، می‌خواهید کمک کنید، و می‌خواهید از

to support that child's success.

موفقیت آن کودک حمایت کنید.

And that way, both you and the teacher will come together as partners in helping your

و به این ترتیب، هم شما و هم معلم به عنوان شریک در کمک به

child to succeed in the class.

فرزندتان برای موفقیت در کلاس با یکدیگر همکاری خواهید کرد. باشه

Okay?

Now, next, I'm going to go through some important

؟

اکنون، در مرحله بعد، به بررسی برخی از

expressions and phrasal verbs in particular

عبارات مهم و افعال عبارتی می پردازم

that teachers often use to describe a child's performance in a classroom.

که معلمان اغلب برای توصیف عملکرد کودک در کلاس درس استفاده می کنند.

So, let's look at that next.

بنابراین، اجازه دهید در ادامه به آن نگاه کنیم. باشه

Okay.

So now, here are some things a teacher may say to you at a parent-teacher meeting.

بنابراین اکنون، در اینجا مواردی وجود دارد که ممکن است معلم در جلسه والدین به شما بگوید.

I'm going to read through it all, and then I'll

من تمام آن را می خوانم، و سپس به

go back and I'll explain all of the points,

عقب برمی گردم و همه نکات را توضیح می دهم،

especially what's written in blue, which are the phrasal verbs.

به خصوص آنچه با رنگ آبی نوشته شده است، که افعال عبارتی هستند.

Phrasal verbs, again, are just verbs and prepositions

افعال عبارتی، دوباره، فقط افعال و حروف اضافه هستند

that have a slightly different meaning when

که وقتی

used together.

با هم استفاده می شوند، معنای کمی متفاوت دارند.

So, let's see first what you understand.

بنابراین، ابتدا ببینیم که چه چیزی را درک می کنید.

Overall, Johnny is keeping up with the rest of the class.

به طور کلی، جانی با بقیه کلاس همگام است.

He's certainly not falling behind.

او مطمئناً عقب نمی افتد.

Sometimes, when I call on him, he clams up or

گاهی اوقات، وقتی با او تماس می‌گیرم، او با هم صحبت می‌کند یا

tenses up, so I give him more time to catch

تنش می‌کند، بنابراین به او زمان بیشتری می‌دهم تا به

on or for my question to sink in.

سؤالم رسیدگی کند یا سؤالم را درگیر کند.

In general, I'd say Johnny's coping with all the changes.

به طور کلی، می‌توانم بگویم جانی با همه تغییرات کنار می‌آید.

I don't think he feels left out.

فکر نمی کنم او احساس کند کنار گذاشته شده است.

In fact, he has several friends and joins in all our class activities.

در واقع او چندین دوست دارد و در تمام فعالیت های کلاسی ما شرکت می کند. باشه

Okay?

؟

So, this is something that you may be very likely to hear, okay?

بنابراین، این چیزی است که ممکن است به احتمال زیاد بشنوید، باشه؟

Or certainly some of these expressions, if not all together like that, okay?

یا مطمئناً برخی از این عبارات، اگر نه همه با هم اینطور هستند، خوب است؟

And not only would the teacher possibly be using

و نه تنها معلم احتمالاً از

these expressions, you, once you understand

این عبارات استفاده می کند، شما، وقتی

them, can also use these expressions, okay?

آنها را فهمیدید، می توانید از این عبارات نیز استفاده کنید، خوب است؟

So, let's go back now and understand them one by one.

بنابراین، بیایید اکنون به عقب برگردیم و آنها را یکی یکی درک کنیم.

So, overall, Johnny is keeping up with the rest of the class.

بنابراین، به طور کلی، جانی با بقیه کلاس همگام است.

So, to keep up with someone or with, in this

بنابراین، همگام شدن با کسی یا، در این

case, the rest of the class, means to stay

مورد، با بقیه کلاس، به معنای ماندن

at the same level, the same place as others, okay?

در همان سطح، همان جایی است که دیگران، خوب؟

Not behind, but to stay and achieve the same as others, okay?

نه عقب، اما برای ماندن و رسیدن به همان چیزی که دیگران هستند، خوب؟

That means to keep up with someone.

یعنی همگام با کسی.

Let's suppose there are two runners, okay, who are in a race, and they are both in the

فرض کنید دو دونده وجود دارد، خوب، که در یک مسابقه هستند، و هر دو در

same position, okay?

یک موقعیت هستند، خوب؟

Not one behind and one ahead, but in the same

نه یکی عقب و یکی جلوتر، بلکه در یک

place, so they're keeping up with each other,

مکان، بنابراین آنها با یکدیگر همگام هستند،

okay?

باشه؟

Like that.

مثل اون.

Next, he's certainly not falling behind.

بعد، او مطمئناً عقب نمی افتد.

So, as we explained, let's say all the students

بنابراین، همانطور که توضیح دادیم، فرض کنید همه دانش آموزان

are here or the students are here, and he's

اینجا هستند یا دانش آموزان اینجا هستند و او

in the same place.

در همان مکان است.

He's not behind them.

او پشت سر آنها نیست

He's at the same level as them, whether you want to call that level here or here, okay?

او در همان سطح آنهاست، چه بخواهی آن سطح را اینجا صدا کنی یا اینجا، باشه؟

He's at the same level as them.

او در همان سطح آنها است.

He's not falling behind them.

او از آنها عقب نمی افتد.

Next, sometimes when I call on him, to call

بعد، گاهی اوقات وقتی به او زنگ می زنم، به کسی زنگ می زنم

on someone, means when I ask him a question,

، یعنی وقتی از او سؤال می کنم،

right?

درست است؟

Teachers often do that.

معلمان اغلب این کار را انجام می دهند.

"Johnny, what do you say?

"جانی، چی میگی؟

Mark, what do you think?"

مارک، نظرت چیه؟" باشه

Okay?

؟

So, what a teacher is doing at that point is calling on various students, okay?

بنابراین، کاری که یک معلم در آن نقطه انجام می دهد این است که دانش آموزان مختلف را صدا می کند، خوب؟

It means to ask them questions.

یعنی از آنها سوال بپرسیم.

So, sometimes when I call on him, when I ask

بنابراین، گاهی که با او تماس می‌گیرم، وقتی از

him a question, he clams up or tenses up.

او سؤالی می‌پرسم، با صدای بلند صحبت می‌کند یا تنش می‌کند.

So, to clam up means to become quiet, become silent.

پس به هم زدن یعنی ساکت شدن، ساکت شدن.

Now, probably Johnny might be doing that because

حالا، احتمالاً جانی ممکن است این کار را انجام دهد زیرا

he's nervous or he's scared or he doesn't

عصبی است یا ترسیده است یا

know the answer.

جواب را نمی داند.

It doesn't just happen to Johnny if he's new in the school.

این فقط برای جانی اتفاق نمی افتد اگر او در مدرسه جدید باشد.

It happens to lots of kids and has happened to all of us when we're in school because

این برای بسیاری از بچه‌ها اتفاق می‌افتد و برای همه ما وقتی در مدرسه هستیم اتفاق افتاده است، زیرا

sometimes we get a little nervous when the attention is on us.

گاهی اوقات وقتی حواسمان به ماست کمی عصبی می‌شویم.

So, what does it mean to clam up?

بنابراین، این به چه معنی است؟ به

It means to become quiet or silent.

معنای ساکت شدن یا ساکت شدن است.

So, sometimes he clams up or tenses up.

بنابراین، گاهی اوقات او سر و صدا یا تنش.

So, tense up means to become, like, stressed, okay?

بنابراین، تنش به معنای استرس گرفتن است، خوب؟

Nervous, afraid, okay?

عصبی، ترس، باشه؟

So, that's what that means.

بنابراین، معنی آن همین است.

Let's continue.

ادامه دهیم.

"So, I give him more time to catch on."

بنابراین، من به او زمان بیشتری می‌دهم تا به او ادامه دهد.»

To catch on means to understand, alright?

گرفتن به معنای فهمیدن است، خوب؟

Did you catch on?

گرفتی؟

It means, did you understand?

یعنی فهمیدی؟

So, I give him more time to catch on, understand, or for my question, to sink in.

بنابراین، به او زمان بیشتری می‌دهم تا متوجه شود، بفهمد، یا برای سؤال من غرق شود.

This is a phrasal verb which means to be understood, to really be absorbed, okay?

To sink in means, like, okay, you understand,

غرق شدن یعنی، باشه، می فهمی،

and then you get it, and then you get it a

و بعد می فهمی، و بعد یه

little bit more, and now it has sunk in means

ذره بیشتر می فهمی، و حالا فرو رفته یعنی

it's gotten inside you, okay, and you have

توی تو نفوذ کرده، باشه، و

understood it well, okay?

خوب فهمیدی، باشه ?

That's the meaning of "to sink in".

این معنی "در غرق شدن" است.

In general, I'd say, "Johnny's coping with all the changes."

به طور کلی، من می گویم، "جانی با تمام تغییرات کنار می آید."

So, to cope with something means to deal successfully,

بنابراین، کنار آمدن با چیزی به معنای کنار آمدن با موفقیت،

to manage successfully with something, okay?

مدیریت موفق با چیزی است، خوب؟

Means to cope.

به معنای کنار آمدن است.

Usually, we cope with a change, we cope with

معمولاً ما با یک تغییر کنار می آییم ، با

a challenge, we cope with a difficulty, okay?

یک چالش کنار می آییم، با یک سختی کنار می آییم، باشه؟

That's when we say somebody is coping with it.

آن وقت است که می گوییم یک نفر با آن کنار می آید.

I'm managing, managing well, managing successfully, okay?

من مدیریت می کنم، خوب مدیریت می کنم، با موفقیت مدیریت می کنم، باشه؟

Next, I don't think he feels left out, okay?

بعد، فکر نمی کنم او احساس کند کنار گذاشته شده است، باشه؟

So, what does it mean to be left out?

بنابراین، منظور از کنار گذاشته شدن چیست؟

Let's suppose that all the children are playing here, and Johnny's over here.

بیایید فرض کنیم که همه بچه ها اینجا بازی می کنند و جانی اینجاست.

In that case, Johnny would be left out, right?

در این صورت جانی کنار گذاشته می شود، درست است؟

But that means he's separate from them, he's

اما این بدان معنی است که او از آنها جدا است، او

apart from them, he's not being included in

جدا از آنها است، او در

their activities.

فعالیت های آنها قرار نمی گیرد.

That's being left out, but if Johnny is there

این نادیده گرفته می شود، اما اگر جانی

along with all the other kids, and everybody's

همراه با همه بچه های دیگر آنجا باشد و همه با

playing together, then you can say that he's not left out, okay?

هم بازی کنند، می توان گفت که او کنار گذاشته نشده است، باشه؟

He's part of the group.

او بخشی از گروه است.

So, he feels...

بنابراین، او احساس می کند...

I don't think he feels left out.

من فکر نمی کنم که او احساس کند کنار گذاشته شده است.

In fact, he has several friends, okay?

در واقع، او چندین دوست دارد، خوب؟

He has many friends, and joins in all our class activities.

او دوستان زیادی دارد و در تمام فعالیت های کلاس ما شرکت می کند.

To join in means to participate, okay?

ملحق شدن به معنای شرکت کردن است، خوب؟

So, again, join in, participate.

بنابراین، دوباره، شرکت کنید، شرکت کنید.

Be part of it, okay?

بخشی از آن باش، باشه؟

Be part of the class activities.

بخشی از فعالیت های کلاس باشید. کنار

Left out, not a part of it.

گذاشته شده، نه بخشی از آن.

To cope with something, to deal with something successfully.

کنار آمدن با چیزی، مقابله با چیزی با موفقیت.

To sink in means to really get it, to really understand something.

غرق شدن به معنای واقعاً به دست آوردن آن، واقعاً فهمیدن چیزی است.

To catch on means to understand it, to grasp it, okay?

گرفتن یعنی فهمیدنش، درک کردنش، باشه؟

To tense up means to become kind of stressed and nervous.

تنش کردن به معنای استرس و عصبی شدن است.

To clam up means to become silent.

خفه کردن یعنی ساکت شدن.

To call on someone means to ask someone a question, and ask them to speak.

تماس با کسی به معنای سوال پرسیدن از کسی و درخواست صحبت کردن است.

To fall behind means to get...

عقب افتادن یعنی بدست آوردن...

Not stay at the same level as the others, but to go...

نه اینکه در سطح بقیه بمونی، بلکه رفتن...

To be working at a slower pace, okay?

با سرعت کمتر کار کنی، باشه؟

And to keep up with others is to stay at the same level with others, okay?

و همگام شدن با دیگران یعنی هم سطح ماندن با دیگران، خوب؟

So, here we've just reviewed about ten, I think there are, phrasal verbs, which you

بنابراین، در اینجا ما به تازگی حدود 10 فعل عبارتی وجود دارد که

might very well hear at a parent-teacher meeting, okay?

ممکن است در جلسه والدین و معلمان بشنوید، فکر می کنم وجود دارد، خوب است؟

And also in general, you can hear them in

و همچنین به طور کلی، شما می توانید آنها را در

different situations, and certainly in academic

موقعیت های مختلف بشنوید، و قطعا در

situations, okay?

موقعیت های تحصیلی، خوب است؟

So, I really wish you all the very best.

بنابراین، من واقعاً برای شما بهترین ها را آرزو می کنم.

I admire my students so much, especially the

من دانش‌آموزانم را بسیار تحسین می‌کنم ، به‌ویژه

parents, because what happens after some time,

والدین، زیرا اتفاقی که بعد از مدتی

or especially after a few years, is their children become their teachers in English,

یا به‌ویژه پس از چند سال رخ می‌دهد این است که فرزندان‌شان معلم انگلیسی آنها می‌شوند،

and you might be experiencing this already, and it's a real challenge and I so admire

و ممکن است شما قبلاً این را تجربه کرده باشید، و این یک چالش واقعی است

all the parents who have moved to a new country,

همه والدینی را که به کشور جدیدی نقل مکان کرده‌اند،

who are immigrants, and who are supporting

مهاجر هستند و

their families in the best ways they can, and I'm very honoured to be able to do that

خانواده‌هایشان را به بهترین شکل ممکن حمایت می‌کنند، تحسین می‌کنم، و من بسیار مفتخرم که می‌توانم این کار را

for you, okay?

برای شما انجام دهم، خوب؟

All the best with your English, and all the best with your families and your new life.

بهترین ها را با انگلیسی خود و بهترین ها را با خانواده و زندگی جدیدتان. فعلا خداحافظ

Bye for now.