6 Common English Proverbs – What do they mean?

Hi.

سلام.

I'm Rebecca from engVid.

من ربکا از engVid هستم.

In this lesson, I'll teach you six proverbs that are very commonly heard in English-speaking

در این درس شش ضرب المثل که در محیط های انگلیسی زبان بسیار رایج است را به شما آموزش می دهم

environments.

.

Okay?

باشه؟

Now, what's a proverb?

حالا ضرب المثل چیه؟

A proverb is a kind of a wise saying or wise advice that's passed on from one person to

ضرب المثل نوعی گفته یا نصیحت حکیمانه است که از فردی به فرد

another or one generation to another, and so you might hear these proverbs in English,

دیگر یا نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و بنابراین ممکن است این ضرب المثل ها را به زبان انگلیسی بشنوید

and of course, in all languages, there are proverbs.

و البته در همه زبان ها ضرب المثل هایی وجود دارد.

You have them in your own language, maybe you even have some of these.

شما آنها را به زبان خود دارید، شاید حتی برخی از آنها را داشته باشید.

We'll find out, okay?

ما متوجه خواهیم شد، باشه؟

And it's nice to know proverbs because it's a little more educated and cultured when you

و دانستن ضرب المثل ها خوب است زیرا وقتی می توانید آنها را درک کنید کمی باسوادتر و با فرهنگ تر

can understand them, and of course, if you're writing, you can include them if you're writing

می شود و البته اگر در حال نوشتن هستید می توانید آنها را در صورت

an essay for the IELTS or the TOEFL exam, and in general, when you're speaking to people,

نوشتن انشا برای آزمون آیلتس یا تافل درج کنید. به طور کلی، وقتی با مردم صحبت می کنید،

we use these proverbs in various ways, okay?

ما از این ضرب المثل ها به طرق مختلف استفاده می کنیم، خوب؟

So, let's look at what they are, and all of them happen to start with the word "don't".

بنابراین، بیایید ببینیم آنها چه هستند، و اتفاقاً همه آنها با کلمه "نباید" شروع می شوند.

That's the full proverb, but sometimes we use part of the proverbs also, okay?

این ضرب المثل کامل است، اما گاهی اوقات از بخشی از ضرب المثل ها نیز استفاده می کنیم، خوب؟

So, I'll explain that as we go along.

بنابراین، همانطور که پیش می رویم، آن را توضیح خواهم داد.

Let's get started.

بیا شروع کنیم.

The first one, "Don't bite the hand that feeds you."

اولی «دستی که بهت غذا میده گاز نگیر».

Okay?

باشه؟

Don't bite the hand that feeds you, okay?

دستی که بهت غذا میده گاز نگیر، باشه؟

So, what do you think that means?

بنابراین، به نظر شما این به چه معناست؟

Do you have something like that in your own language?

آیا شما همچین چیزی به زبان خودتان دارید؟

Don't bite the hand that feeds you means don't criticize or behave badly towards the person

دستی را که به شما غذا می‌دهد گاز نگیرید یعنی نسبت به شخص

or people or organization that's helping you, that's supporting you, that's taking care

یا افراد یا سازمانی که به شما کمک می‌کند، از شما حمایت می‌کند

of you, that cares about you.

، از شما مراقبت می‌کند و به شما اهمیت می‌دهد انتقاد یا رفتار بدی نداشته باشید.

For example, if you work somewhere and you're always, always complaining about the manager,

به عنوان مثال، اگر جایی کار می کنید و همیشه، همیشه از مدیر

the boss, this, that, various things, and you're being really harsh about it, but at

، رئیس، این، آن، چیزهای مختلف شاکی هستید و در مورد آن واقعاً سخت گیری می کنید، اما

the same time, you're working there, you're getting paid, so then sometimes in that context,

در عین حال، در آنجا کار می کنید. ، شما در حال دریافت حقوق هستید، بنابراین گاهی اوقات در آن زمینه

we might say, you know, "Hey, you know, take it easy, don't bite the hand that feeds you."

، ممکن است بگوییم، می دانید، "هی، می دانید، آرام باشید، دستی را که به شما غذا می دهد گاز نگیرید."

Okay?

باشه؟

Or, a teenager who doesn't appreciate what his or her parents are doing for him, okay?

یا نوجوانی که از کاری که والدینش برای او انجام می دهند قدردانی نمی کند، خوب است؟

Then that - complaining a lot and really not behaving well, so you might say, "Hey, don't

بعد از آن - خیلی شکایت می‌کنید و واقعاً رفتار خوبی ندارید، بنابراین ممکن است بگویید، "هی،

bite the hand that feeds you", you know?

دستی که به تو غذا می‌دهد گاز نگیر،" می‌دانی؟

Behave well towards the people who are supporting you and taking care of you.

با افرادی که از شما حمایت می کنند و از شما مراقبت می کنند خوب رفتار کنید.

Okay.

باشه.

The next one, don't burn the candle at both ends.

مورد بعدی، شمع را از دو طرف نسوزانید.

You can say these after me because that way you'll start to feel more comfortable also.

می توانید اینها را بعد از من بگویید زیرا به این ترتیب احساس راحتی بیشتری خواهید کرد.

Don't burn the candle at both ends.

شمع را در دو طرف نسوزانید.

So, what does that mean?

بنابراین، این به چه معناست؟

Any idea?

هر ایده؟

So, what it means is basically don't work so hard.

بنابراین، معنی آن این است که اساسا آنقدر سخت کار نکنید.

He's working very hard, he's working morning and night, getting up early, sleeping late,

او خیلی سخت کار می‌کند، صبح و شب کار می‌کند، صبح زود بیدار می‌شود، دیر می‌خوابد،

and then we could say, "He's burning the candle at both ends" or "She's burning the candle

و بعد می‌توانیم بگوییم، "او شمع را از هر دو طرف می‌سوزاند" یا "او شمع را از

at both ends", right?

هر دو طرف می‌سوزاند، درست است؟"

So, what does that mean?

بنابراین، این به چه معناست؟

That person is working too hard, really very hard, day and night, okay?

اون شخص خیلی سخت کار میکنه، واقعا خیلی سخته، شبانه روز، باشه؟

So, that's what that one means.

بنابراین، این همان معنی است.

It has nothing to do with candles as such, okay?

ربطی به شمع ها نداره، باشه؟

It has to do with how much somebody is working.

این به این بستگی دارد که یک نفر چقدر کار می کند.

Alright.

بسيار خوب.

The next one, don't judge a book by its cover, okay?

بعدی، کتابی را از روی جلدش قضاوت نکنید، باشه؟

Say it after me.

بعد از من بگو

Don't judge a book by its cover, okay?

یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت نکنید، خوب؟

So, you have a book and you have a cover, what do you think this proverb is trying to

بنابراین، شما کتاب دارید و جلد دارید، فکر می کنید این ضرب المثل می خواهد به

tell you?

شما چه بگوید؟

It's trying to say don't decide if something or someone is good or bad based on how they

سعی می‌شود بگوید بر اساس ظاهر یا ظاهر بیرونی، خوب یا بد بودن چیزی یا کسی را تصمیم نگیرید

look or by the external appearance, okay?

، خوب؟

So, for example, you meet someone and you might immediately feel, oh, they're - I don't

بنابراین، برای مثال، شما با کسی ملاقات می کنید و ممکن است بلافاصله احساس کنید، اوه، او هستند - من به او

trust them or I don't like them, but it's not always a good thing to do that.

اعتماد ندارم یا دوستش ندارم، اما انجام این کار همیشه کار خوبی نیست.

You have to get to know somebody, right?

باید با کسی آشنا بشی، درسته؟

So, don't judge a book by its cover.

بنابراین، یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت نکنید.

And it could also apply to all kinds of things, okay?

و همچنین می تواند برای همه نوع چیزها اعمال شود، خوب؟

It could apply to people, places, things, anything, okay?

این می تواند برای افراد، مکان ها، چیزها، هر چیزی اعمال شود، خوب؟

Alright, let's continue the next one.

خوب، بیایید بعدی را ادامه دهیم.

Don't cross that bridge till you come to it.

تا زمانی که به آن پل نرسیدی از آن پل عبور نکن.

Say it after me.

بعد از من بگو

Don't cross that bridge till you come to it, okay?

تا زمانی که به آن پل نرسیدی از آن پل عبور نکن، باشه؟

So, what that means is don't worry about something before it actually is necessary to think about

بنابراین، معنی آن این است که قبل از اینکه لازم باشد درباره چیزی فکر

it, okay?

کنید، نگران نباشید، خوب؟

So, usually, we'll say this to somebody who's really - they're at this point in their life,

بنابراین، معمولاً این را به کسی می‌گوییم که واقعاً در این مرحله از زندگی است،

but they're worrying about that point, and that point, and that point, okay?

اما نگران آن نقطه، و آن نقطه، و آن نقطه است، خوب؟

What if that happens?

اگر این اتفاق بیفتد چه؟

What if that happens?

اگر این اتفاق بیفتد چه؟

What if I fail my exam?

اگر در امتحانم مردود شوم چه؟

What if I lose my job?

اگر شغلم را از دست بدهم چه؟

And they're kind of living in a future that might never happen.

و آنها به نوعی در آینده ای زندگی می کنند که ممکن است هرگز اتفاق نیفتد.

And so, you tell them, don't worry about it, okay?

و بنابراین، شما به آنها می گویید، نگران نباشید، باشه؟

Right now, you're here, right now, everything's okay, and if something happens, we'll cross

در حال حاضر، شما اینجا هستید، در حال حاضر، همه چیز اوکی است، و اگر اتفاقی بیفتد،

that bridge when we come to it.

وقتی به آن پل رسیدیم از آن پل رد می شویم.

So, you see, sometimes this - these proverbs might be used in slightly different ways,

بنابراین، می بینید، گاهی اوقات این - این ضرب المثل ها ممکن است به روش های کمی متفاوت استفاده شوند،

okay?

خوب؟

Don't cross that bridge when we come to it, or we'll cross that bridge if we come to it,

وقتی به سمتش می آییم از آن پل رد نشو، یا اگر به سمت آن آمدیم از آن پل رد می شویم،

or in general, don't cross that bridge till you come to it, okay?

یا به طور کلی، تا زمانی که به سمتش آمدی از آن پل رد نشو، باشه؟

So, you got that one?

پس اون یکی رو گرفتی؟

Don't worry about something too much in advance, something that's in the future and may happen

از قبل نگران چیزی نباشید، چیزی که در آینده است و ممکن است اتفاق بیفتد

or may never happen.

یا هرگز رخ ندهد.

Alright.

بسيار خوب.

The next one.

بعدی.

Don't count your chickens before they're hatched.

جوجه های خود را قبل از بیرون آمدن نشمارید.

Now, when a chicken hatches, it means it is born, okay?

حالا وقتی جوجه از تخم بیرون می آید یعنی به دنیا آمده است، باشه؟

It breaks out of its egg.

از تخمش می شکند.

So, don't count your chickens before they're hatched.

بنابراین، جوجه های خود را قبل از بیرون آمدن آنها حساب نکنید.

I'm told exists - exists, this proverb exists in various languages, okay?

به من می گویند وجود دارد - وجود دارد، این ضرب المثل در زبان های مختلف وجود دارد، خوب؟

Maybe in yours, let me know in the comments, alright?

شاید در مال شما، در نظرات به من اطلاع دهید، خوب است؟

So, this means what?

خب این یعنی چی؟

Don't talk about something too much before it's actually happened, and don't believe

قبل از اینکه واقعاً اتفاقی بیفتد، زیاد در مورد چیزی صحبت نکنید و تا زمانی که واقعاً اتفاق نیفتد، باور نکنید

that it's going to happen until it's actually happened.

که قرار است اتفاق بیفتد.

So, for example, let's say someone goes for a job interview and it goes really, really

بنابراین، برای مثال، فرض کنید یک نفر برای یک مصاحبه شغلی می رود و خیلی خوب پیش می رود

well, and he goes around telling everybody, "I've got the job, I've got the job, I know

، و به همه می گوید: "من کار را دارم، کار را دارم، می دانم

it went really well, they like me very much, and I'm sure I'm going to get it, and yeah,

که خیلی خوب پیش رفت. آنها من را خیلی دوست دارند و من مطمئن هستم که به آن خواهم رسید، و بله،

and after I get it, I'm going to do this and that", but it hasn't actually happened yet.

و بعد از اینکه آن را بدست آوردم، این کار را انجام خواهم داد و آن را انجام خواهم داد، اما در واقع هنوز این اتفاق نیفتاده است.

So, it's probably best not to say anything until you actually hear from the company,

بنابراین، احتمالاً بهتر است تا زمانی که واقعاً از شرکت چیزی نگویید، چیزی نگویید،

right?

درست است؟

In that situation, you might say to that person, okay, hope everything works out, take it easy,

در چنین شرایطی، ممکن است به آن شخص بگویید، باشه، امیدوارم همه چیز درست شود، آرام باشید،

don't count your chickens before they're hatched, but usually you might not say it, but this

جوجه های خود را قبل از بیرون آمدن نشمارید، اما معمولاً ممکن است نگویید، اما

is a kind of wisdom that people pass on to others that you're - that are - that's supposed

این یک نوع حکمت است که مردم به دیگران منتقل می کنند که شما - که هستند - قرار

to influence your thinking and your behavior, okay?

است بر تفکر و رفتار شما تأثیر بگذارد، خوب؟

In life and in different situations, alright?

در زندگی و در موقعیت های مختلف، خوب است؟

And the last one, don't bite off more than you can chew, okay?

و مورد آخر، بیشتر از چیزی که می توانید گاز نگیرید، خوب؟

When you eat something, okay, you eat something and then you chew, okay?

وقتی چیزی می خوری، باشه، چیزی می خوری و بعد می جوی، باشه؟

So, don't bite off more than you can chew has nothing to do with eating, it has to do

بنابراین، بیش از حدی که می‌توانید گاز نگیرید، ربطی به غذا خوردن ندارد،

usually with work, with responsibility, and often this is used in a professional context,

معمولاً به کار، با مسئولیت‌پذیری مربوط می‌شود، و اغلب در یک زمینه حرفه‌ای استفاده می‌شود،

in a work context, it could be also an academic context.

در یک زمینه کاری نیز می‌تواند یک زمینه دانشگاهی

So, it's basically saying, don't take on more than you can handle.

بنابراین، اساساً می‌گوید، بیش از حد توان خود را به عهده نگیرید.

Don't take on more work, more responsibility than you can actually handle or than you can

کاری بیشتر، مسئولیتی بیش از آنچه واقعاً از عهده آن برمی‌آیید یا توانایی انجام آن را دارید، به عهده نگیرید

deliver.

.

So, let's say there's someone who's at work, he's young, and he's very eager to get ahead,

بنابراین، فرض کنید یک نفر در کار است، او جوان است، و بسیار مشتاق است که پیشرفت کند،

and so he tells the boss, yes, I can do that, I can do that, I can work on that project,

و بنابراین به رئیس می گوید، بله، من می توانم این کار را انجام دهم، من می توانم آن را انجام دهم، می توانم روی آن پروژه کار

I can do that, but maybe his boss says, okay, that's great, you know?

کنم، می توانم انجام دهم. این، اما شاید رئیسش بگوید، خوب، عالی است، می دانید؟

Why don't you just work on the two projects right now?

چرا در حال حاضر فقط روی این دو پروژه کار نمی کنید؟

I don't want you to have to, you know, bite off more than you can chew, let's take it

نمی‌خواهم مجبور شوی، می‌دانی، بیشتر از چیزی که می‌توانی گاز بگیری، بیا

easy.

راحت بگیریم.

So, that's what it is, okay?

خب، همین است، باشه؟

And also, if someone, for example, a young person, is enrolling in lots of classes and

و همچنین، اگر فردی، به عنوان مثال، یک جوان، در بسیاری از کلاس ها و در دانشگاه ثبت نام می کند

in university, but you also know that there's a lot of work involved in each of those classes,

، اما شما همچنین می دانید که در هر یک از آن کلاس ها کار زیادی وجود دارد،

so you might advise them, hey, maybe it's better to just take a few classes and do really

بنابراین ممکن است به او توصیه کنید، هی، شاید اینطور باشد. بهتر است فقط در چند کلاس شرکت کنید و واقعاً خوب انجام دهید

well and focus on them.

و روی آنها تمرکز کنید.

So, don't bite off more than you can chew.

بنابراین، بیش از آنچه می توانید بجوید گاز نگیرید.

Don't take on more responsibility than you can handle, alright?

مسئولیتی بیش از توانایی خود بر عهده نگیرید ، خوب؟

So, that's what they are.

بنابراین، این چیزی است که آنها هستند.

Now, in order to practice and see whether you can remember some of the words that are

حالا، برای تمرین و دیدن اینکه آیا می توانید برخی از کلمات موجود در این ها را به خاطر بسپارید

in these, let's do one more little quiz, okay?

، بیایید یک مسابقه کوچک دیگر انجام دهیم، خوب؟

Here we go.

در اینجا ما می رویم.

Alright.

بسيار خوب.

So, as you can see, I've erased some of the words on the board, and you can help me fill

بنابراین، همانطور که می بینید، من برخی از کلمات روی تخته را پاک کردم، و شما می توانید به من کمک کنید

them back in, alright?

آنها را دوباره پر کنم، خوب؟

So, let's do the first one.

بنابراین، بیایید اولین مورد را انجام دهیم.

Don't bite the something that feeds you.

چیزی را که به شما غذا می دهد گاز نگیرید.

Do you remember what it was?

یادت هست چی بود؟

Don't bite the hand that feeds you, okay?

دستی که بهت غذا میده گاز نگیر، باشه؟

Now, if you want, you can always pause the video right here and have a look at them,

حالا، اگر بخواهید، همیشه می‌توانید ویدیو را همین‌جا متوقف کنید و نگاهی به آن بیندازید،

okay?

خوب؟

Fill them in, think them out, and then join me again, or join me right now as we continue.

آنها را پر کنید، فکر کنید، و سپس دوباره به من بپیوندید، یا همین الان که ادامه می دهیم به من بپیوندید.

Alright.

بسيار خوب.

The second one.

دوم.

Don't something the candle at both ends.

شمع را در هر دو طرف چیزی نزنید.

Don't burn the candle at both ends.

شمع را در دو طرف نسوزانید.

Good.

خوب

The next one.

بعدی.

Don't judge a something by its cover.

چیزی را از روی جلدش قضاوت نکنید.

Don't judge a book.

یک کتاب را قضاوت نکنید

Very good.

خیلی خوب.

Next one.

بعدی.

Don't cross that something till you come to it.

تا زمانی که به آن چیزی نرسیدی از آن عبور نکن.

Don't cross that bridge.

از اون پل رد نشو

Okay, there we go.

خوب، ما می رویم.

And don't something your chickens before they're hatched.

و قبل از اینکه جوجه ها از تخم بیرون بیایند چیزی ندهید.

Alright?

بسيار خوب؟

Do you remember that one?

اون یکی رو یادت هست؟

Don't count.

حساب نکن

Don't count your chickens before they're hatched, and the last one was don't bite off more than

جوجه های خود را قبل از اینکه از تخم بیرون بیایند نشمارید، و آخرین مورد این بود

you can something with "chew", okay?

که چیزی را با "جویدن" گاز نگیرید، باشه؟

Good.

خوب

Now, the way to remember them is to say them out loud.

حال، راه به خاطر سپردن آنها این است که آنها را با صدای بلند بیان کنید.

It's really important to say things out loud, because then your ears have a chance to remember

گفتن مطالب با صدای بلند واقعاً مهم است، زیرا در این صورت گوش شما فرصتی برای یادآوری

it, right?

آن دارد، درست است؟

Your audio memory, and say them out loud so you have a chance to pronounce them correctly,

حافظه صوتی خود را، و آنها را با صدای بلند بگویید تا فرصتی برای تلفظ صحیح

and also remember them, okay?

آنها داشته باشید، و همچنین آنها را به خاطر بسپارید، خوب است؟

And hopefully, you'll have a chance to use one of these when you're giving advice to

و امیدوارم وقتی به یک دوست مشاوره می دهید

a friend, or in general, being more a part of English culture, okay?

یا به طور کلی بخشی از فرهنگ انگلیسی هستید، شانس استفاده از یکی از این موارد را داشته باشید، خوب؟

So, if you want to practice these, please go to our website, www.engvid.com.

بنابراین، اگر می خواهید این موارد را تمرین کنید، لطفاً به وب سایت ما www.engvid.com بروید.

There you can do a quiz on this, as well as check out more than a thousand other videos,

در آنجا می توانید یک مسابقه در این مورد انجام دهید، و همچنین بیش از هزار ویدیو دیگر را بررسی کنید،

and you can look for the ones you want based on category, you know, we have grammar, vocabulary,

و می توانید بر اساس دسته بندی به دنبال موارد مورد نظر خود بگردید ، می دانید، ما گرامر، واژگان،

pronunciation, IELTS, TOEFL, business English, you name it.

تلفظ، آیلتس، تافل، تجارت داریم. انگلیسی، شما آن را نام ببرید.

It's there, okay?

آنجاست، باشه؟

So, don't forget to subscribe, and I'll see you next time.

بنابراین، فراموش نکنید که مشترک شوید، و دفعه بعد شما را می بینم.

Bye for now.

فعلا خداحافظ.