6 idioms about TALKING

Hi. My name is Rebecca -- from www.engvid.com. In today's lesson, you'll learn how to use

سلام. نام من ربکا است -- از www.engvid.com. در درس امروز، نحوه استفاده از

six idioms about talking. Now, the general rule if you're learning English

شش اصطلاح در مورد صحبت کردن را یاد خواهید گرفت. حالا، قانون کلی اگر در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید

-- and when it comes to idioms -- is to learn the idioms in order to understand what people

- و وقتی صحبت از اصطلاحات می شود - این است که اصطلاحات را یاد بگیرید تا بفهمید که مردم چه

are saying or what you're reading, for example. But in general, it's better not to try to

می گویند یا چه می خوانید. اما به طور کلی، بهتر است سعی نکنید

use idioms unless you really know how to use them because otherwise you can end up sounding

از اصطلاحات استفاده کنید مگر اینکه واقعاً نحوه استفاده از آنها را بلد باشید زیرا در غیر این صورت ممکن است

a little bit foolish, and you don't want to do that. So make sure you learn them so you'll

کمی احمقانه به نظر بیایید و نمی خواهید این کار را انجام دهید. بنابراین مطمئن شوید که آنها را یاد می گیرید تا

understand, but only use them when you're really sure. So let's have a look at these

متوجه شوید، اما فقط زمانی از آنها استفاده کنید که واقعاً مطمئن هستید. پس بیایید نگاهی به این

six common idioms that refer to the act of talking.

شش اصطلاح رایج که به عمل صحبت کردن اشاره دارند بیندازیم.

The first one is "to shoot the breeze". "To shoot the breeze" means to chat in a relaxed

اولی «نسیم شلیک کردن» است. « تیراندازی به نسیم» به معنای گپ زدن

way about something. Afterwards, I'll give you example sentences with each of them. For

آرام در مورد چیزی است. پس از آن، من با هر یک از آنها جملات مثال می زنم. در

now, I just want to give you the meaning. Second one, "to speak the same language" doesn't

حال حاضر، من فقط می خواهم به شما معنی بدهم. دوم، "به یک زبان صحبت کردن"

actually mean to speak the same language. It means to agree or to think alike, all right?

در واقع به معنای صحبت کردن به همان زبان نیست. یعنی موافق باشیم یا یکسان فکر کنیم، خب؟

Next one: "To talk a mile a minute". That one probably suggests what it means. It means

مورد بعدی: "یک مایل در دقیقه صحبت کنیم". این یکی احتمالاً معنی آن را نشان می دهد. یعنی

to speak very fast. "To spill the beans": Again, nothing to do

خیلی سریع حرف زدن. «لَیْسَنُ الْقَوْبِی»: باز هم کاری

with beans. "To spill" means, like, to drop so that something falls, but it doesn't have

به حبوبات ندارد. «ریختن» یعنی انداختن به طوری که چیزی بیفتد، اما

anything to do with anything falling or anything to do with beans. It means to confess.

ربطی به افتادن و باقالی ندارد. یعنی اعتراف کردن

What does it mean to confess? "To confess" means to tell the truth about something that

اعتراف یعنی چه؟ «اعتراف کردن» به معنای گفتن حقیقت در مورد چیزی است

you were hiding previously. Next one -- well, these two are related: "to

که قبلاً پنهان می کردید. مورد بعدی - خوب، این دو به هم مرتبط هستند: "به

talk someone into something", and "to talk someone out of something". So "to talk someone

کسی صحبت کردن در مورد چیزی" و "به کسی صحبت کردن از چیزی". بنابراین "به کسی صحبت کردن

into something" means to convince them, to persuade them, to get them to agree to do

در مورد چیزی" به معنای متقاعد کردن آنها، متقاعد کردن آنها، و جلب رضایت آنها برای انجام

something. And the opposite one, "to talk someone out of something", means to dissuade

کاری است. و متضاد، « از چیزی صحبت کردن» به معنای منصرف کردن اوست

them. The word "dissuade" is the opposite of "persuade". "To dissuade" someone from

. کلمه منصرف کردن در مقابل متقاعد کردن است. "منصرف کردن" یک نفر از

doing something means to talk them out of it, to get them to not do something, all right?

انجام کاری به این معنی است که او را از انجام کاری منصرف کنید، او را مجبور به انجام کاری نکنید، خوب است؟

So these are the six expressions, and now I'm going to show you how we use them in sentences.

بنابراین این شش عبارت هستند، و اکنون به شما نشان می دهم که چگونه از آنها در جملات استفاده می کنیم.

I've written some examples for you. The first one: Someone says, "What are you

من چند نمونه برای شما نوشتم. اولی: یکی میگه "

doing?", and the answer: "Nothing. Just sitting on the back porch and shooting the breeze.

چیکار میکنی؟" و جواب میده: "هیچی. فقط تو ایوان پشتی نشسته و نسیم رو شلیک میکنه.

Why don't you join us?" Okay, so when they said "shooting the breeze", we're just talking

چرا به ما نمیپیوندی؟" بسیار خوب، پس وقتی آنها گفتند "تیراندازی به نسیم"، ما فقط

in a relaxed way. We're sitting on the back porch, and we're talking in a relaxed way.

با آرامش صحبت می کنیم. ما در ایوان پشتی نشسته ایم و با آرامش صحبت می کنیم.

We're "shooting the breeze". Next example: -"How was your date with Richard?"

ما در حال "تیراندازی به نسیم" هستیم. مثال بعدی: -"قرارتون با ریچارد چطور بود؟"

-"Great. I really like him. We speak the same language", which means that we think in the

-"عالی. من او را خیلی دوست دارم. ما به یک زبان صحبت می کنیم "، به این معنی که ما

same way about things. We share the same perspective about things. We "speak the same language".

در مورد چیزها به یک شکل فکر می کنیم. ما دیدگاه مشابهی در مورد چیزها داریم. ما "به یک زبان صحبت می کنیم".

Next one: -"What did the doctor say?" -"I'm not sure. He spoke a mile a minute, and I

بعدی: -دکتر چی گفت؟ -" مطمئن نیستم. او یک مایل در دقیقه صحبت می کرد و من

didn't catch everything he said." You know how sometimes doctors or lawyers or professionals

به همه چیزهایی که می گفت نفهمیدم." می دانید که چگونه گاهی پزشکان یا وکلا یا متخصصان

speak very fast, and we kind of get lost. We don't understand what they're saying. Even

خیلی سریع صحبت می کنند و ما به نوعی گم می شویم. ما نمی فهمیم آنها چه می گویند. حتی

English speakers it happens to us when someone speaks "a mile a minute". Or it seems like

انگلیسی زبانان هم برای ما اتفاق می افتد که شخصی "یک مایل در دقیقه" صحبت کند. یا به نظر می رسد

they're speaking "a mile a minute" because we don't always understand all of the technical

که آنها "یک مایل در دقیقه" صحبت می کنند زیرا ما همیشه همه واژگان فنی را که آنها استفاده می کنند درک نمی کنیم

vocabulary that they're using. So "to speak a mile a minute" means to speak very fast.

. بنابراین " یک مایل در دقیقه صحبت کردن" به معنای بسیار سریع صحبت کردن است.

Next one: "What happened?" "Well, after five hours, the suspect finally spilled the beans

نفر بعدی: "چی شده؟" خب، پس از پنج ساعت، مظنون بالاخره لوبیاها را

to the police." So what did the suspect do? The suspect, the person that they thought

به پلیس ریخت. پس مظنون چه کرد؟ مظنون، شخصی که فکر می کردند

committed a crime or did something wrong, he "spilled the beans", as in, "he told the

مرتکب جنایت شده یا کار اشتباهی انجام داده است، او "لوبیاها را ریخت"، مانند "راست گفت

truth". He confessed. He admitted what really happened to the police.

". او اعتراف کرد. او اعتراف کرد که واقعا چه اتفاقی برای پلیس افتاده است.

And the last one, we're using both of the expressions: "My girlfriends talked me out

و آخرین مورد، ما از هر دو عبارت استفاده می کنیم: "دوست دخترم

of staying at home crying over my old boyfriend, and they talked me into going out with them

از من خواستند که در خانه بمانم و بر سر دوست پسر قدیمی ام گریه کنم، و آنها از من خواستند که با آنها

to the party." So they told me not to do something, and they told me to do something, and I did

برای مهمانی بیرون بروم." پس گفتند فلان کار را نکن و به من گفتند فلان کار را بکن و من هم

what they suggested. So if you'd like to do a quiz on this subject,

به پیشنهاد آنها عمل کردم. بنابراین اگر مایل به انجام یک مسابقه در مورد این موضوع

please visit our website at www.engvid.com. And if you found this lesson helpful, please

هستید، لطفا از وب سایت ما به آدرس www.engvid.com دیدن کنید. و اگر این درس برای شما مفید بود، لطفاً

subscribe to my channel on YouTube. Good luck with your English. Bye for now.

در کانال من در YouTube مشترک شوید. در انگلیسی خود موفق باشید. فعلا خداحافظ.