Do You Understand these 20 ADVANCED Business English Expressions!

- Hi everyone, I'm Aly.

- سلام به همه، من علی هستم.

You can find today's lesson

می‌توانید درس امروز را

in my "Ultimate English Ebook."

در «کتاب الکترونیکی انگلیسی نهایی» من بیابید.

Tith over 60 lesson units,

با بیش از 60 واحد درسی،

this will make your English amazing.

این زبان انگلیسی شما را شگفت‌انگیز می‌کند.

You can get it at the link in the description.

شما می توانید آن را در لینک در توضیحات دریافت کنید.

So today, I'm gonna teach you

بنابراین امروز، من به شما

some very useful business English vocabulary

چند واژگان بسیار مفید انگلیسی تجاری را آموزش می‌دهم

that you can start using right now.

که می‌توانید از همین الان استفاده کنید.

So let's imagine

بنابراین بیایید تصور

you are working on a big project

کنیم که در حال کار روی یک پروژه بزرگ

for some very important clients

برای مشتریان بسیار

from the amazing company of Suntory,

مهم شرکت شگفت انگیز Suntory

the makers of this delicious drink.

، سازندگان این نوشیدنی خوشمزه هستید.

Not a sponsor of this video,

اسپانسر این ویدیو

but my DMs are open.

نیستم، اما DM من باز است.

Oh, that is good.

اوه، این خوب است.

Your big presentation for the most amazing clients

ارائه بزرگ شما برای شگفت انگیزترین مشتریان

it's coming up soon.

به زودی ارائه می شود.

Our first phrasal verb.

اولین فعل عبارتی ما

To come up,

برای بالا آمدن

it has a few different meanings,

، چند معانی مختلف دارد،

but in this context,

اما در این زمینه، به

it means an event or a special date is happening soon.

این معنی است که یک رویداد یا یک تاریخ خاص به زودی اتفاق می افتد.

Like, "Hey, your birthday's coming up soon, right?"

مانند "هی، تولدت به زودی فرا می رسد، درست است؟"

"Yeah, next week."

"آره، هفته آینده."

And the deadline for this presentation

و مهلت این

is coming up very soon.

ارائه خیلی زود به پایان می رسد.

The deadline is tomorrow.

آخرین مهلت فردا است.

The deadline is when a piece of work

مهلت زمانی است که یک قطعه کار

or maybe an application form

یا شاید یک فرم درخواست

must be finished and submitted.

باید تکمیل و ارسال شود.

Does deadline translate to your language?

آیا ضرب الاجل به زبان شما ترجمه می شود؟

Do you say it exactly translated

شما می گویید دقیقا ترجمه شده است

or do you have a different word?

یا کلمه دیگری دارید؟

And you could also say the presentation is due tomorrow.

و همچنین می توانید بگویید ارائه فردا قرار است.

To be due,

به سررسید، به

it means it's expected at this time, this date.

این معنی است که در این زمان، در این تاریخ، انتظار می رود.

Your boss expects your presentation tomorrow.

رئیس شما منتظر ارائه شما در فردا است.

It's due tomorrow.

فردا موعدش هست

Pronunciation, yes, you could pronounce this like due.

تلفظ، بله، شما می توانید این را مانند due تلفظ کنید.

It's due tomorrow.

فردا موعدش هست

But that sounds very, very posh and kind of weird.

اما این بسیار بسیار شیک و عجیب به نظر می رسد.

Not many people pronounce it like that.

افراد زیادی آن را اینطور تلفظ نمی کنند.

Usually people say,

معمولاً مردم می گویند:

"Oh, this presentation is due tomorrow," due.

"اوه، این ارائه فردا موعد مقرر است."

So do you have any work that's due soon?

پس آیا کاری دارید که به زودی موعد مقرر باشد؟

Any deadlines coming up?

هیچ ضرب الاجلی در راه است؟

Anyway, if you are like me,

به هر حال، اگر شما هم مثل

you've been putting this off for weeks.

من هستید، هفته هاست که این کار را به تعویق انداخته اید.

Oh, to put something off means, yeah,

اوه، به تعویق انداختن چیزی به این معنی است که، بله،

I have to do this work,

من باید این کار را انجام دهم،

but eh, I'll do it later.

اما اوه، بعداً آن را انجام خواهم داد.

You're putting it off.

شما آن را به تعویق می اندازید.

Usually I put things off to the last minute,

معمولاً کارها را به آخرین لحظه موکول می کنم،

like the day before it's due.

مثل روز قبل از موعد مقرر.

So you need more time to work on this presentation,

بنابراین برای کار بر روی این ارائه به زمان بیشتری نیاز

so you go to your boss and ask,

دارید، بنابراین به سراغ رئیس خود می‌روید و می‌پرسید:

"Hey, Mr. Boss,

"هی، آقای رئیس،

"can we push back the presentation a couple of hours?"

"آیا می‌توانیم ارائه را چند ساعت عقب بیاندازیم؟"

To push something back,

برای عقب انداختن چیزی،

it means to postpone an event,

به معنای به تعویق انداختن است رویداد،

make it later.

بعداً آن را بسازید

In this case, give yourself more time.

. در این صورت به خودتان زمان بیشتری

But your boss isn't happy.

بدهید.اما رئیس شما راضی

In fact, you face some pushback for this idea.

نیست.در واقع شما برای این ایده

If you put the word pushback together to one word,

با کمی فشار مواجه می شوید.اگر کلمه pushback را در یک کلمه کنار هم قرار دهید

this is a noun.

این یک اسم است.

And it means a negative reaction to something.

و این به معنای واکنش منفی به چیزی است. مثلاً

To face pushback, get pushback,

برای مواجهه با پس‌بک، دریافت پس‌بک،

receive pushback for an idea or a plan, for example.

دریافت پس‌بک برای یک ایده یا طرح

This expression is quite formal and businessy

so maybe don't use this with friends,

it might sound weird.

.

Have you ever suggested something in a work environment

آیا تا به حال چیزی را در محیط کاری پیشنهاد داده اید

and faced pushback for it?

و برای آن با پسرفت مواجه شده اید؟

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

Push it back.

آن را پس بزنید.

No, no, no.

نه نه نه.

That is out of the question.

We can't delay this anymore.

Our beautiful and brilliant clients at Suntory

مشتریان باهوش در

are actually arriving early,

Suntory در واقع زودتر می آیند،

so we need to bring it forward.

بنابراین ما باید آن را به جلو بیاوریم.

If push something back means make it later,

then bring it forward means, exactly,

g it forward یعنی دقیقاً

make it earlier.

آن را زودتر بسازید.

Also when something is out of the question,

همچنین وقتی چیزی خارج از بحث باشد

it just means no, it's impossible.

، فقط به این معنی است که نه، غیرممکن است.

That's not gonna happen,

این اتفاق نمی افتد،

so don't ask.

پس نپرس.

Huh, if that means it's impossible.

ها، اگر این بدان معنی است که غیرممکن است.

Could we use this in a fun way to say,

آیا می‌توانیم از این به روشی جالب استفاده کنیم تا بگوییم،

hmm, yes, that's possible?

هوم، بله، این امکان پذیر است؟

Yes, we can like this.

بله، ما می توانیم این را دوست داشته باشیم.

Hey, can we go to Disneyland for my birthday?

سلام، می توانیم برای تولد من به دیزنی لند برویم؟

Hmm, it's not out of the question.

هوم، دور از ذهن نیست.

Now you are under pressure.

حالا شما تحت فشار هستید.

You have no plan.

برنامه ای نداری

You don't know what to do.

نمیدونی چیکار کنی

What can you do?

چه کاری می توانی انجام بدهی؟

I know.

میدانم.

You're very creative,

شما بسیار خلاق هستید،

you'll just wing it.

شما فقط آن را بال خواهید داشت.

To wing it means to improvise in the moment.

بال زدن به معنای بداهه پردازی در لحظه است.

So you walk to the office,

بنابراین به دفتر راه می روید

this, amazing.

، این شگفت انگیز است.

(people booing)

(مردم هو می کنند)

Hello?

سلام؟

Oh no, your presentation was terrible.

اوه نه، ارائه شما وحشتناک بود.

They are not impressed.

آنها تحت تأثیر قرار نمی گیرند.

Your ideas fell flat.

ایده های شما شکست خورد.

They fell on deaf ears.

روی گوش هایشان افتادند.

The expression to fall flat

تعبیر سقوط

means you gave an idea or a suggestion and no one liked it.

به این معناست که شما ایده یا پیشنهادی ارائه کردید و هیچکس آن را دوست نداشت.

But the expression to fall on deaf ears

اما تعبیر ناشنوا افتادن به

means they were not listening to

این معنی است که آنها به ایده ها یا پیشنهادات شما گوش نمی دادند

or willing to consider your ideas or suggestions.

یا نمی خواستند در نظر بگیرند .

They fell on deaf ears.

روی گوش هایشان افتادند.

I'm sorry, but our delicious drinks company

متاسفم، اما لیاقت شرکت نوشیدنی های خوشمزه ما

deserves more than this.

بیشتر از این است.

You really let us down.

شما واقعا ما را ناامید کردید. ناامید

To let someone down means to disappoint them.

کردن کسی به معنای ناامید کردن اوست.

So you disappointed the important clients.

بنابراین شما مشتریان مهم را ناامید کردید.

This isn't good.

این خوب نیست

Your boss is furious,

رئیس شما عصبانی است،

very, very angry.

بسیار، بسیار عصبانی است.

And he says,

و او می گوید:

"Hey, you really dropped the ball in there."

"هی، تو واقعاً توپ را آنجا انداختی."

To drop the ball,

رها کردن توپ به

it means you had a responsibility

این معنی است که شما مسئولیتی

but you completely failed at it.

داشتید اما کاملاً در آن شکست خوردید.

We lost the most important clients in the world

ما مهم ترین مشتریان جهان را

because of you,

به خاطر شما از دست

and now our company is gonna go under.

دادیم و اکنون شرکت ما در حال نابودی است.

When a company goes under, they go bankrupt.

وقتی یک شرکت زیر و رو می شود، ورشکست می شوند.

No more money,

دیگر پولی نیست،

they fail, they close.

شکست می خورند، می بندند.

Yes, individual people can go bankrupt,

بله، افراد فردی می توانند ورشکست شوند،

no more money,

دیگر پولی وجود ندارد،

but we only use to go under for businesses, not people.

اما ما فقط برای کسب و کارها استفاده می کنیم، نه مردم.

No more job.

کار دیگه ای نیست

You already know what this means.

شما قبلاً می دانید این به چه معناست.

They both mean the same thing,

معنی هر دوی آنها یکسان است،

but this, we have to let you go.

اما این، ما باید تو را رها کنیم.

It's a more nice, formal way to say you, no more job.

این روشی زیباتر و رسمی تر برای گفتن شماست، دیگر شغلی نیست.

This one, however, you're fired,

این یکی، با این حال، شما اخراج شده اید،

it's more direct,

این روشی مستقیم

more aggressive and less polite way to say that.

تر، تهاجمی تر و کمتر مودبانه برای گفتن آن است.

But you know what?

ولی می دونی چیه؟

This is the sad ending.

این پایان غم انگیز است.

I don't like that.

من آن را دوست ندارم.

Let's do the happy ending.

بیایید پایان خوش را انجام دهیم.

Yeah, I like that (sings).

بله، من آن را دوست دارم (آواز می خواند).

I know, I know.

میدونم میدونم.

Thank you for listening to my presentation

ممنون که به ارائه من گوش دادید

and your drink is delicious, cheers.

و نوشیدنی شما خوشمزه است، به سلامتی.

The clients loved your presentation.

مشتریان ارائه شما را دوست داشتند.

In fact,

در واقع

you blew us away.

ما را به باد دادی.

This is exactly what Suntory needs, amazing.

این دقیقا همان چیزی است که سانتوری به آن نیاز دارد، شگفت انگیز.

To blow someone away,

از بین بردن کسی

usually it means to impress them so much

معمولاً به این معنی است که او را آنقدر تحت تأثیر قرار دهید

that they have no words.

که هیچ کلمه ای نداشته باشد.

Amazing, I'm blown away,

شگفت‌انگیز است،

the passive voice,

صدای منفعل من متحیر شده‌ام،

but literally this means to surprise someone

اما به معنای واقعی کلمه به معنای غافلگیر کردن کسی است که

in an extreme way.

به روشی افراطی.

So yes, it could be negative in some contexts

بنابراین بله، در برخی زمینه ها می تواند منفی باشد،

like I thought "Terminator 3" was the best movie ever.

مانند من فکر می کردم "ترمیناتور 3" بهترین فیلم تاریخ است.

I am blown away at how stupid you are.

من از اینکه چقدر احمقی هستی متحیر شدم

But usually it means you're very surprised in a good way.

اما معمولاً به این معنی است که شما بسیار شگفت زده شده اید.

Your boss is so happy.

رئیس شما خیلی خوشحال است.

Wow, you nailed it.

عجب میخکوب کردی

To nail something.

میخ زدن به چیزی

It means you did something that was very difficult

یعنی کاری را انجام دادید که بسیار سخت بود

but you did it successfully.

اما آن را با موفقیت انجام دادید.

We also use it in things like this,

ما همچنین از آن در مواردی مانند این استفاده می کنیم،

when someone does a skateboard trick.

زمانی که کسی یک ترفند اسکیت برد انجام می دهد.

Wow, he nailed it.

عجب میخکوب کرد

And actually this is more casual than formal.

و در واقع این بیشتر اتفاقی است تا رسمی.

It's not rude,

این بی ادبی نیست،

but your boss might say this

اما رئیس شما ممکن است این را بگوید

if the situation is that you did something difficult

اگر شرایط این باشد که شما کار دشواری را

in a very successful way,

به روشی بسیار موفق انجام داده اید،

then it works.

پس کار می کند.

In fact, you are so good that I'm blown away.

در واقع تو انقدر خوب هستی که من هول شدم.

That was so good,

این خیلی خوب بود،

you're getting a raise, well done.

شما افزایش حقوق می گیرید، آفرین.

You're getting a raise.

شما در حال افزایش حقوق هستید.

Now, there's a lot of confusion

اکنون،

about the two verbs raise and rise.

در مورد دو فعل raise و rise سردرگمی زیادی وجود دارد.

First, this is a regular verb.

اولاً این یک فعل منظم است.

Raise, raised, raised,

Raise، raised، raised

and it's transitive,

و متعدی است،

which means it needs an object.

یعنی به یک شی نیاز دارد.

For example, if I raise the dead,

مثلاً اگر مردگان را زنده

I make zombies.

کنم، زامبی درست می کنم.

Look how cute.

ببین چقدر نازه

And we also use this as a noun.

و از این به عنوان اسم هم استفاده می کنیم.

Your boss gives you a raise.

رئیس شما به شما افزایش حقوق می دهد.

As a verb, your boss raises your salary.

به عنوان یک فعل، رئیس شما حقوق شما را افزایش می دهد.

But rise, that's an irregular verb.

اما افزایش، این یک فعل بی قاعده است.

Rise, rose, risen.

برخیز، برخاست، برخاست.

That is intransitive,

که غیرقابل انتقال است،

which means no object.

که به معنای بدون شی است.

For example, you want to make bread.

مثلاً می خواهید نان درست کنید.

You put the dough in the oven and it rises by itself.

خمیر را در فر می گذارید و خودش بالا می آید.

You don't do anything.

تو هیچ کاری نمیکنی

It does it by itself.

خودش این کار را می کند.

So I could also say

بنابراین می توانم بگویم

my salary is going to rise to £1 million a month.

حقوق من به 1 میلیون پوند در ماه افزایش می یابد. با استفاده از "کتاب الکترونیکی انگلیسی نهایی" من

You can keep all of this business English vocabulary

می توانید تمام این واژگان انگلیسی تجاری

in your head for longer

را برای مدت بیشتری در ذهن خود نگه دارید

by using my "Ultimate English Ebook."

.

This will make your English amazing.

این کار انگلیسی شما را شگفت انگیز می کند.

You can get it at the link in the description.

شما می توانید آن را در لینک در توضیحات دریافت کنید.

Let me know what you want to learn in a future lesson,

آنچه را که می خواهید در درس آینده یاد بگیرید به من اطلاع دهید

and I'll see you in the next class, bye.

و در کلاس بعدی شما را می بینم، خداحافظ.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)