How to Talk About the Future in English | Key Phrases for Predictions and Feelings!

- So not tomorrow, but tomorrow, tomorrow,

- پس فردا نه، فردا، فردا،

it's possible that I'm gonna have a barbecue.

ممکن است من کباب کنم.

- Oh, wow, and do you think that will happen?

- اوه، وای، و فکر می کنی این اتفاق می افتد؟

What are the chances?

چه شانسی وجود دارد؟

- I don't know, I'm preparing everything carefully,

- نمی دانم، همه چیز را با دقت آماده می کنم،

but I don't want something bad to happen unexpectedly.

اما نمی خواهم اتفاق بدی به طور غیرمنتظره بیفتد.

- I'm very excited to go to your barbecue.

-خیلی هیجان دارم که برم کباب شما.

- We need to learn more expressions

-

to talk about the future.

برای صحبت در مورد آینده باید عبارات بیشتری یاد بگیریم.

- Yeah.

- آره

- I'm very excited.

- من خیلی هیجان زده هستم.

- Morning everyone, how are you?

-صبح همگی حالتون چطوره؟

- We need to learn more expressions

-

to talk about the future.

برای صحبت در مورد آینده باید عبارات بیشتری یاد بگیریم.

- All right, cool.

- باشه، باحال.

(soft music)

(موسیقی ملایم)

- The topic of today's lesson

- موضوع درس

was chosen by my super Patreon, Haru from Japan.

امروز توسط سوپر پاترئون من ، هارو از ژاپن انتخاب شد.

Thank you for being awesome, Haru.

ممنون که عالی هستی هارو

She wants to know

او می خواهد

how do you use some expressions for the future?

بداند چگونه از برخی عبارات برای آینده استفاده می کنید؟

So that's what we're gonna do.

پس این کاری است که ما انجام خواهیم داد.

And if you want to request your very own

و اگر می‌خواهید

Papa Teach Me lesson,

درس «پاپا

you can do so by becoming my Patreon.

به من بیاموز» را درخواست کنید، می‌توانید این کار را با تبدیل شدن به پاترئون من انجام دهید.

The link is in the description.

لینک در توضیحات موجود است.

Okay, first of all, tomorrow, tomorrow.

باشه اول از همه فردا فردا

I know a few languages have just one word for this,

من می دانم که چند زبان فقط یک کلمه برای این دارند،

but not in English, no.

اما نه در انگلیسی، نه.

We just have to say the day after tomorrow.

فقط باید بگوییم پس فردا.

I know, it's stupid.

می دانم، احمقانه است.

Yesterday, yesterday.

دیروز، دیروز

How do we say that?

چگونه این را بگوییم؟

It's the same thing the day before yesterday,

پریروز هم همینطوره

or you can say a couple of days ago.

یا می تونی یکی دو روز پیش بگی.

The meaning is the same.

معنی همان است.

English really isn't that efficient.

انگلیسی واقعا کارآمد نیست.

And a really common mistake I hear

و یک اشتباه واقعا رایج که

is talking about a time in the future.

می‌شنوم صحبت کردن در مورد زمانی در آینده است.

For example, when are you going to Spain?

مثلا کی میری اسپانیا؟

Two days later.

دو روز بعد.

Can you see the mistake here?

آیا می توانید اشتباه را اینجا ببینید؟

In two days.

در دو روز.

When you want to say a time in the future from now,

وقتی می‌خواهید از هم‌اکنون زمانی در آینده بگویید،

use the preposition in, and then the time.

از حرف اضافه در و سپس زمان استفاده کنید.

In two weeks, in two months,

در دو هفته، در دو ماه،

in two years, blah, blah, blah, blah, blah.

در دو سال، بله، بل، بل، بل، بل،

Okay, so question for you.

خوب، پس از شما سوال کنید.

When do you think you're gonna come to London?

فکر می کنی کی به لندن می آیی؟

Remember, a time from now in the future.

به یاد داشته باشید، زمانی از هم اکنون در آینده.

In, blah, blah, blah.

در، بل، بل، بل،

Write your answer in the comments.

پاسخ خود را در نظرات بنویسید.

Also, this whole video,

همچنین، کل این ویدیو،

I'm going to give you an opportunity to practice everything.

من به شما فرصتی می دهم که همه چیز را تمرین کنید.

Your vocabulary is gonna be crazy awesome after today.

واژگان شما بعد از امروز بسیار عالی خواهد شد.

Okay, expressions that you'll need to talk about the future.

بسیار خوب، عباراتی که باید در مورد آینده صحبت کنید.

First, things which are possible,

اول، چیزهایی که ممکن است،

possibilities or expectations.

احتمالات یا انتظارات.

For example, your friend returned from his date with Maria.

برای مثال، دوست شما از قرار ملاقاتش با ماریا برگشته است.

It's always Maria.

همیشه ماریا است.

And you want to know how was your day?

و می خواهید بدانید روزتان چگونه بود؟

And you want to know, is there going to be a second date?

و می خواهید بدانید، آیا قرار است قرار دومی وجود داشته باشد؟

Is a second date possible, expected, what?

آیا قرار دوم امکان پذیر است، انتظار می رود، چه؟

Is a second date on the cards?

آیا قرار دوم روی کارت است؟

Is it possible? Do you expect a second date maybe?

آیا امکان دارد؟ آیا انتظار ملاقات دوم را دارید شاید؟

You can use it in formal situations,

شما می توانید آن را در موقعیت های رسمی استفاده کنید،

informal, casual, business, doesn't matter.

غیر رسمی، گاه به گاه، کاری، مهم نیست.

It's just a really good expression.

این فقط یک بیان واقعا خوب است.

So again, let's practice this.

پس دوباره بیایید این را تمرین کنیم.

Do you think that traveling outside of your country

آیا فکر می کنید امسال سفر به خارج از

is on the cards this year?

کشورتان در برنامه است؟

For me, in England?

برای من، در انگلیس؟

- [John] Hello.

- Dude, do you think that traveling to the U.S.

- [جان] سلام.

- رفیق، آیا فکر می‌کنی سفر به ایالات متحده

is like on the cards this year?

امسال مانند برنامه‌های قبلی است؟

- [John] I don't know.

- [جان] من نمی دانم.

Do you have a love child that you've just found out about?

آیا فرزند عشقی دارید که به تازگی از او مطلع شده اید؟

- You know, sometimes you get a feeling

- می دانی، گاهی اوقات احساس

that something is gonna happen soon,

می کنی که به زودی اتفاقی قرار است بیفتد،

or there is just a feeling in the air.

یا فقط یک احساس در هوا وجود دارد.

The expression is super easy because it's that, in the air.

بیان بسیار آسان است زیرا در هوا همین است.

It's like there's trouble in the air, you can smell it.

مثل این است که مشکلی در هوا وجود دارد، می توانید آن را بو کنید.

Maria's by herself. I'll let her tell it.

ماریا خودشه بهش اجازه میدم بگه

I was talking with a group of my mates last night.

دیشب با گروهی از دوستانم صحبت می کردم.

Someone started talking politics,

یک نفر شروع کرد به صحبت های سیاسی،

and there was a lot of awkwardness in the air.

و ناجوری زیادی در هوا وجود داشت.

So in this case,

بنابراین در این مورد،

she means there was the feeling of awkwardness.

او به این معنی است که احساس ناهنجاری وجود دارد.

Everyone could feel it,

همه می توانند آن را احساس کنند،

but we can also use this

اما ما همچنین می توانیم از آن

to talk about a feeling of something

برای صحبت در مورد احساس چیزی

which might come in the future.

که ممکن است در آینده رخ دهد استفاده کنیم.

There's trouble in the air.

مشکل در هوا وجود دارد.

I can feel that trouble is coming.

من می توانم احساس کنم که مشکل در راه است.

Other more famous examples would be

نمونه‌های معروف‌تر دیگر

love is in the air like that annoying song,

عشق در هوا است مانند آن آهنگ مزاحم،

which I don't have copyright for,

که من حق چاپ برای آن

or I can feel it coming in the air tonight

ندارم، یا می‌توانم آن را امشب از آهنگ دیگر در هوا احساس کنم

from the other song, which is great,

، که عالی است،

which I also don't have copyright for.

که من هم ندارم. دارای حق چاپ برای.

Again, it's just a feeling,

باز هم، این فقط یک احساس است،

but if you add the preposition up before that sentence,

اما اگر حرف اضافه را قبل از آن جمله اضافه کنید

the meaning changes completely.

، معنی کاملاً تغییر می کند.

I'll give you an example. Listen carefully to how I say it.

من برای شما یک مثال می زنم. با دقت گوش کن که چطوری میگم

Hey, how are your travel plans for Brazil next month?

سلام، برنامه های سفر شما برای برزیل در ماه آینده چگونه است؟

Are you still going?

هنوزم میری؟

I don't know now, everything's all up in the air.

الان نمی دانم، همه چیز در هوا است.

It's up in the air.

در هوا است.

It means you don't have control over the decision,

این بدان معناست که شما کنترلی بر تصمیم

the future of this thing, the outcome,

، آینده این موضوع، نتیجه

the results, you don't control that.

، نتایج ندارید، شما آن را کنترل نمی کنید.

Another maybe more useful example

مثال دیگری که شاید مفیدتر

is when you apply for a visa,

باشد زمانی است که برای ویزا درخواست

and you don't know if the visa will be approved.

می دهید و نمی دانید که آیا ویزا تایید می شود یا خیر.

I applied for a visa to blah blah blah land.

من برای ویزا برای بله بلا بله زمین درخواست دادم.

But you know, with all the travel restrictions now

اما می دانید، با تمام محدودیت های سفر اکنون

I don't know if it will be approved. It's all up in the air.

نمی دانم تایید می شود یا خیر . این همه در هوا است.

The expression is to be up in the air, but often, yes,

تعبیر این است که در هوا باشیم، اما اغلب، بله

we add all up in the air.

، همه را در هوا جمع می کنیم.

I don't know why.

نمی دانم چرا.

Let's practice?

تمرین کنیم؟

Do you have anything in your life right now?

آیا در حال حاضر چیزی در زندگی خود دارید؟

Maybe an application, a job interview.

شاید یک درخواست، یک مصاحبه شغلی.

You have to wait for the decision.

باید منتظر تصمیم باشید.

Is it yes, no?

بله، نه؟

You don't know and you can't control it.

شما نمی دانید و نمی توانید آن را کنترل کنید.

Okay. Maybe you're really excited about the future.

باشه. شاید شما واقعاً در مورد آینده هیجان زده باشید.

Which expressions can you use?

از کدام عبارات می توانید استفاده کنید؟

Well, of course, the most obvious one

خوب، البته، واضح‌ترین مورد این است

to look forward to something,

که منتظر چیزی باشید،

and remember that the next verb is in the -ing form.

و به یاد داشته باشید که فعل بعدی به شکل -ing است.

For example,

مثلا

Hi Maria. I'm really looking forward to seeing you tomorrow.

سلام ماریا. من واقعا مشتاق دیدار فردا هستم.

What's weird about this phrasal verb is

چیزی که در مورد این فعل عبارتی عجیب است این است

you can change the formality by changing the tense.

که می توانید با تغییر زمان، صوری را تغییر دهید.

For example, if you use present simple, it sounds formal,

به عنوان مثال، اگر از present simple استفاده کنید ، برای مثال رسمی به نظر می رسد

for example.

.

Okay. Thank you, Mr. Poo, your appointment is booked.

باشه. با تشکر از شما آقای پو، قرار شما رزرو شده است.

I look forward to seeing you next week.

من مشتاقانه منتظر دیدار شما در هفته آینده هستم.

A doctor might say that when booking an appointment,

یک دکتر ممکن است بگوید که هنگام رزرو نوبت،

or if you have a job interview,

یا اگر مصاحبه کاری دارید،

and you want to tell the interviewer,

و می خواهید به مصاحبه کننده بگویید،

oh, my God, I'm so excited.

اوه، خدای من، من خیلی هیجان زده هستم.

I'm really looking forward to this interview,

من واقعاً مشتاقانه منتظر این مصاحبه هستم،

but you don't want to sound

اما شما نمی خواهید

like a five-year-old going to Disneyland.

شبیه یک بچه پنج ساله به نظر بیایید که به دیزنی لند می رود.

Then use it in present simple

سپس آن را در حال حاضر ساده استفاده کنید

I look forward to seeing you and it sounds formal that way.

من مشتاقانه منتظر دیدن شما هستم و به نظر رسمی می رسد.

I don't know why it just does,

نمی‌دانم چرا این کار را می‌کند،

but if you want to sound just more casual, more informal,

اما اگر می‌خواهید غیررسمی‌تر و غیررسمی‌تر به نظر برسید،

use the continuous.

از حالت پیوسته استفاده کنید.

Again, it makes no sense why, just yeah.

باز هم معنی ندارد چرا، فقط بله.

- [Tom] Yo.

- [تام] یو.

- Tom.

- تام

- [Tom] What's up, man? How you doing?

- [تام] چه خبر، مرد؟ حال شما چطور است؟

- I'm doing good.

- اوضاع من خوب است.

Look, we're seeing each other next week, right?

ببین، هفته آینده همدیگر را می بینیم ، درست است؟

- [Tom] Yeah. Yeah we are.

- [تام] آره. آره ما هستیم

- Dude, I haven't seen you in so long.

- رفیق من خیلی وقته ندیدمت.

I'm really looking forward to seeing you.

من واقعا مشتاق دیدار شما هستم.

We should get ice cream.

باید بستنی بگیریم

- [Tom] Me too, ice cream and boats is what I want.

- [تام] من هم، بستنی و قایق چیزی است که می خواهم.

- Yeah.

- آره

So again, let's practice.

پس دوباره بیایید تمرین کنیم.

Is there anything that you're excited about?

آیا چیزی وجود دارد که در مورد آن هیجان زده باشید؟

Something that you're looking forward to?

چیزی که شما مشتاقانه منتظر آن هستید؟

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

Practice what you've just learned.

آنچه را که تازه آموخته اید تمرین کنید.

Try it formally, informally, simple, continuous.

آن را به صورت رسمی، غیر رسمی، ساده، مداوم امتحان کنید.

It doesn't matter. Just try it.

مهم نیست. فقط امتحانش کن.

Another maybe more common,

یکی دیگر

and just cooler way of saying you're excited

از راه‌های رایج‌تر و ساده‌تر برای گفتن اینکه

is to use the word pumped,

هیجان‌زده هستید، استفاده از کلمه پمپ شده

to be pumped for something, or to be pumped to do something.

، پمپ شدن برای چیزی، یا پمپاژ شدن برای انجام کاری است.

Oh, my God.

اوه خدای من.

I'm going snowboarding tomorrow. I'm so pumped.

من فردا میرم اسنوبورد من خیلی داغونم

Think of it, literally

به آن فکر کنید، به معنای واقعی کلمه

like something is pumping excitement into you.

مانند چیزی است که هیجان را به شما منتقل می کند.

It's making you feel super full of energy, super excited.

این باعث می شود احساس کنید فوق العاده پر انرژی، فوق العاده هیجان زده هستید.

This is very informal. It's not rude, but it's not formal.

این خیلی غیر رسمی است. بی ادبی نیست، اما رسمی نیست.

So it might sound weird if you said that to your boss,

بنابراین اگر این را به رئیس خود بگویید، ممکن است عجیب به نظر برسد،

especially if your boss is kind of boring.

به خصوص اگر رئیس شما به نوعی خسته کننده باشد.

So, again, let me know in the comments.

بنابراین، دوباره، در نظرات به من اطلاع دهید.

Is there something that you're super pumped for?

آیا چیزی وجود دارد که شما برای آن بسیار مشتاق هستید؟

Let me know.

خبرم کن.

Okay. Some expressions that just mean, eh, in the future.

باشه. برخی از عبارات که فقط به معنای، آه، در آینده است.

If you want to say in the future, not a specific day,

اگر می خواهید در آینده بگویید، نه یک روز خاص،

you could say one day, or someday.

می توانید یک روز یا یک روز بگویید.

One day I'm going to own a flying car.

یک روز می روم صاحب یک ماشین پرنده.

Just in the future, I don't know when.

فقط در آینده، نمی دانم چه زمانی.

And this is very useful

و این بسیار مفید است

when you don't want to give a specific day.

زمانی که نمی خواهید روز خاصی بدهید.

For example, when can we see each other again?

مثلا کی می توانیم دوباره همدیگر را ببینیم؟

Oh,

اوه،

someday.

روزی

Or if you're waiting for something,

یا اگر منتظر چیزی هستید،

you know that it will happen soon.

می دانید که به زودی اتفاق خواهد افتاد.

You don't know exactly when, just very, very soon.

شما دقیقا نمی دانید چه زمانی، فقط خیلی خیلی زود.

Maybe today, maybe tomorrow.

شاید امروز، شاید فردا.

You don't know, but just very, very soon you could say this.

شما نمی دانید، اما خیلی زود می توانید این را بگویید.

You had that interview last week, right?

شما آن مصاحبه را هفته گذشته داشتید، درست است؟

When are they gonna tell you if you got the job or not?

کی به شما می گویند که آیا کار را گرفتید یا نه؟

Who knows? Any day I think.

چه کسی می داند؟ هر روزی که فکر کنم

Any day, or any day now.

هر روزی یا هر روزی الان

Both of those mean, I don't know when in the future,

هر دوی اینها به این معنی است که نمی دانم چه زمانی در آینده،

but maybe today, maybe tomorrow.

اما شاید امروز، شاید فردا.

Just very, very, very, very soon.

فقط خیلی خیلی خیلی خیلی زود

Again, let's practice.

دوباره بیایید تمرین کنیم.

Try to use one, or all of those time references

سعی کنید از یک یا همه آن مراجع زمانی

in your own example in the comments.

در مثال خودتان در نظرات استفاده کنید.

Are you waiting for something to happen very, very soon?

آیا منتظر هستید خیلی خیلی زود اتفاقی بیفتد؟

Or do you want something to happen in the future,

یا می خواهید در آینده اتفاقی بیفتد،

but you have no idea when?

اما نمی دانید چه زمانی؟

Let me know in the comments.

در نظرات به من اطلاع دهید.

Practice, cool, okay.

تمرین کن، خوبه.

The next three phrasal verbs are very useful,

سه فعل عبارتی بعدی بسیار مفید هستند

and they show you how a story,

و به شما نشان می دهند که یک داستان

or a situation finishes.

یا یک موقعیت چگونه به پایان می رسد.

End up, wind up, and turn out.

به پایان رسید، به پایان رسید، و بیرون آمد.

I've separated them

من آنها را از هم جدا کردم

because these two are basically the same,

زیرا این دو اساساً یکسان هستند،

but this one is slightly different.

اما این یکی کمی متفاوت است.

Let me show you.

بگذار نشانت دهم.

Oh my God. Last night was so crazy.

اوه خدای من. دیشب خیلی دیوانه بود

Why? What happened?

چرا؟ چی شد؟

Okay, okay, so we drank a lot, right?

باشه، باشه، پس زیاد نوشیدیم، درسته؟

That's not the point.

مساله این نیست.

The point is we wound up on a boat to France.

نکته این است که ما با یک قایق به فرانسه رفتیم.

We wound up on a boat to France.

با یک قایق به فرانسه رفتیم.

So we skipped the little details,

بنابراین از جزئیات کوچک صرف نظر

and we went to the important end result of this story.

کردیم و به نتیجه مهم نهایی این داستان رفتیم.

How did that story finish?

آن داستان چگونه تمام شد؟

It finished with you on a boat drunk.

با تو در قایق مستی تمام شد.

And, yes, we can change this for ended up.

و، بله، ما می توانیم این را برای پایان یافتن تغییر دهیم.

We ended up on a boat to France.

در نهایت با یک قایق به فرانسه رسیدیم.

They both mean the same thing.

هر دوی آنها به یک معنا هستند.

Also, if that next word is a verb,

همچنین اگر آن کلمه بعدی فعل

it should be in the -ing form.

باشد باید به شکل -ing باشد.

Yeah. We wound up going to France.

آره ما به فرانسه رفتیم.

What did you do last night?

دیشب چکار کردی؟

We were thinking of going out,

فکر می‌کردیم بیرون

but we couldn't decide where to go.

برویم، اما نمی‌توانستیم تصمیم بگیریم کجا برویم.

So we wound up staying home.

بنابراین ما به ماندن در خانه پایان دادیم.

And turn out.

و معلوم شود.

Yes, it talks about how a story or a situation finishes,

بله، در مورد چگونگی پایان یک داستان یا یک موقعیت صحبت می کند،

but, specifically, it's talking about some new information,

اما، به طور خاص، درباره برخی اطلاعات جدید صحبت می کند،

something you didn't know.

چیزی که شما نمی دانستید.

And you're like, what?

و تو مثل چی هستی؟

For example, last night you met a girl and you went dancing,

مثلاً دیشب با دختری آشنا شدید و رفتید رقصید،

but then everyone started taking videos and photos.

اما بعد همه شروع به فیلم و عکس گرفتن کردند.

She was famous.

او معروف بود.

You didn't know that that's new information to you.

شما نمی دانستید که این اطلاعات جدید برای شما است.

So you can say this.

پس می توانید این را بگویید.

I went dancing with this girl last night.

دیشب رفتم با این دختر رقصیدم

She turned out to be super famous. I didn't even know.

معلوم شد که او فوق العاده مشهور است. من حتی نمی دانستم.

And notice she turned out to be famous.

و توجه کنید که معلوم شد او مشهور است.

Not she turned out being, to infinitive.

نه او معلوم شد، به مصدر.

So let's practice this.

پس بیایید این را تمرین کنیم.

How was your last date with someone?

آخرین قرار ملاقاتت با کسی چطور بود؟

What happened in the end? Did you end up getting married?

آنچه در پایان اتفاق افتاد؟ بالاخره ازدواج کردی؟

Did they turn out to be a bad person?

معلوم شد آدم بدی هستند؟

What did you wind up doing on your first date?

در اولین قرار خود چه کاری انجام دادید؟

That's a dangerous question. A good one though.

این یک سوال خطرناک است . هر چند یکی خوبه

So practice it. Answer in the comments.

پس تمرین کن در نظرات پاسخ دهید.

Oh, another super useful phrasal verb.

اوه، یک فعل عبارتی فوق العاده مفید دیگر.

I've taught this a few times before,

من قبلاً چند بار این را آموزش داده ام،

but it's very useful, and you should know it.

اما بسیار مفید است و باید آن را بدانید.

Now maybe something will happen,

حالا شاید اتفاقی بیفتد،

or appear suddenly, or unexpectedly.

یا به طور ناگهانی یا غیرمنتظره ظاهر شود.

Use the phrasal verb come up like this.

از فعل عبارت come up به این صورت استفاده کنید.

Okay. I'm gonna have a barbecue on Saturday.

باشه. من شنبه میخوام کباب بخورم

I think I planned it well,

فکر می کنم برنامه ریزی خوبی داشتم،

but I don't want any problems to come up last minute.

اما نمی خواهم در لحظه آخر مشکلی پیش بیاید.

So is anyone a vegetarian? You are.

پس آیا کسی گیاهخوار است؟ شما هستید.

Brilliant. Glad I asked.

درخشان خوشحالم که پرسیدم

You don't want a problem to appear suddenly,

شما نمی خواهید مشکلی به طور ناگهانی ظاهر شود

or unexpectedly come up.

یا به طور غیرمنتظره پیش بیاید.

Probably the most common and most useful use of come up

احتمالاً رایج‌ترین و مفیدترین کاربرد come

is when you want to cancel a plan,

up زمانی است که می‌خواهید طرحی را لغو کنید،

but you don't want to give a reason why you're canceling.

اما نمی‌خواهید دلیلی برای لغو آن بیاورید.

You just want to say, uh, something happened.

فقط میخوای بگی یه اتفاقی افتاده

I didn't expect it, but bye.

انتظارش را نداشتم اما خداحافظ

So that's probably the most useful.

بنابراین این احتمالاً مفیدترین است.

Hello?

سلام؟

Yeah, what now?

آره حالا چی؟

No, I can't, I'm filming.

نه نمیتونم دارم فیلم میگیرم

Okay, yeah, I'm coming.

باشه آره دارم میام

Yeah, all right, yeah, fine.

بله، خوب، آره، خوب.

Okay, sorry.

باشه ببخشید

Something's come up. I have to go.

یه چیزی پیش اومده من باید بروم.

Okay, basically, basically,

بسیار خوب، اساساً،

I was super pumped about the whole space tourism thing

من در مورد کل موضوع گردشگری فضایی

that I applied for a space visa.

که برای ویزای فضایی درخواست دادم فوق العاده هیجان زده بودم.

That was the space visa people.

این افراد ویزای فضایی بود.

I don't know if they're gonna approve my visa, or not.

من نمی دانم که آیا آنها ویزای من را تایید می کنند یا نه.

It's all kind of up in the air,

همه چیز در هوا است،

but I'll probably wind up staying in London.

اما من احتمالاً در لندن ماندن خواهم کرد.

Anyway, I have another video coming any day now.

به هر حال، من هر روز یک ویدیو دیگر دارم.

So thanks, again, to my super Patreon, Haru from Japan

بنابراین، باز هم از سوپر پاترئون من ، هارو از ژاپن

for requesting today's lesson.

برای درخواست درس امروز تشکر می کنم.

And remember if you want to request your own lesson,

و به یاد داشته باشید اگر می خواهید درس خود را درخواست کنید،

you can do so by joining my Patreon.

می توانید با پیوستن به Patreon من این کار را انجام دهید.

The link is in the description.

لینک در توضیحات موجود است.

You can also get worksheets

همچنین می توانید برگه هایی

to practice some of my favorite videos,

برای تمرین برخی از ویدیوهای مورد علاقه من،

remember the vocabulary,

به خاطر سپردن واژگان

and get some extra English practice.

و تمرین اضافی انگلیسی دریافت کنید.

And I'll see you in the next class.

و من تو را در کلاس بعدی می بینم.

(soft music)

(موسیقی ملایم)