FLUENT IN ENGLISH? | NOT Until You Learn THESE 10 Advanced Phrases 🇬🇧

Hi there everybody, this is Harry. And welcome  back to my advanced English lessons with Harry.  

سلام به همه، این هری است. و به درس‌های پیشرفته انگلیسی من با هری خوش آمدید.

And what are we going to look at today?  Well, today's advanced English lesson  

و امروز قرار است به چه چیزی نگاه کنیم؟ خب، درس پیشرفته انگلیسی امروز

is relating to idioms. And they're idioms  related to problems and difficulties that  

مربوط به اصطلاحات است. و آنها اصطلاحات مربوط به مشکلات و مشکلاتی هستند که

you might have so advanced English idioms  relating to problems and difficulties.

ممکن است اصطلاحات انگلیسی آنقدر پیشرفته در رابطه با مشکلات و مشکلات داشته باشید.

Okay, let's go through them one by one. The  first one at your wits' end. When you're at  

خوب، بیایید آنها را یکی یکی مرور کنیم. اولین مورد در نهایت عقل شماست. وقتی به

your wit's end, that means really, you don't  know what to do. You've tried everything,  

پایان عقل خود رسیدید، به این معنی است که واقعاً نمی دانید چه کاری انجام دهید. شما همه چیز را امتحان کرده‌اید،   به

nothing seems to work. You're running around  in circles. You're not sure how you're going  

نظر می‌رسد هیچ چیز جواب نمی‌دهد. شما در حال دویدن در حلقه‌ها هستید. مطمئن نیستید که چگونه می‌خواهید

to get out of this problem. How are you going  to deal with this particular difficulty? You  

از این مشکل خلاص شوید. چگونه می‌خواهید با این مشکل خاص کنار بیایید؟ شما

are literally at your wits’ end. So you're  talking to a friend and isn't like I. I've  

به معنای واقعی کلمه در نهایت عقل خود هستید. بنابراین شما با یک دوست صحبت می کنید و مثل من نیستید. من

tried everything. I've tried the bank,  but they won't lend me any more money.

همه چیز را امتحان کرده ام. من بانک را امتحان کرده‌ام، اما آنها دیگر به من وام نمی‌دهند.

I've even asked my parents and I don't really like  asking them, but you know, they're pensioners so  

من حتی از والدینم پرسیده ام و واقعاً دوست ندارم از آنها بپرسم، اما می دانید، آنها مستمری بگیر هستند، بنابراین

they don't have a lot of free cash. I'm really at  my wits’ end. I'm not sure what to do. And your  

پول نقد رایگان زیادی ندارند. من واقعاً به پایان عقلم رسیده ام. من مطمئن نیستم چه کار کنم. و

friend says, Well, look, I'll help you. I'll give  you a bit of money. It'll help you till the end of  

دوستت می‌گوید، خوب، ببین، من به تو کمک می‌کنم. من به شما یک مقدار پول می دهم. تا پایان   ماه به شما کمک می‌کند

the month and then you get something sorted out.  Oh, that's really, really good. I don't really  

و سپس چیزی را حل می‌کنید. اوه، این واقعاً خیلی خوب است. من واقعاً

like to... Look, it's not a problem. Just leave  it with me and we'll get it sorted out. So to be  

دوست ندارم... ببین، مشکلی نیست. فقط آن را به من بسپارید و ما آن را مرتب می کنیم. بنابراین برای اینکه

at your wits' end. Not knowing what to do, who to  turn to, to help you with the particular problem.

در نهایت عقل خود باشید. نمی‌دانید چه کاری انجام دهید، به چه کسی مراجعه کنید تا به شما در حل مشکل خاص کمک کند.

To be grasping or clutching at straws, and  her grasping and clutching really mean the  

گرفتن یا چنگ زدن به نی، و گرفتن و چنگ زدن او واقعاً به

same thing. To grasp something with your hand to  clutch, something to grab at it. So when you're  

همین معنی است. گرفتن چیزی با دست برای گرفتن، چیزی برای گرفتن آن. بنابراین، وقتی

grasping or clutching at straws, you're really  hoping anything, anything that will help you to  

نی‌ها را می‌گیرید یا در چنگ می‌زنید، واقعاً به هر چیزی امیدوار هستید، هر چیزی که به شما کمک کند

get through a problem. Okay, so, you might have  a particular difficulty in relation to money,  

از مشکل عبور کنید. خوب، پس، ممکن است مشکل خاصی در رابطه با پول داشته باشید،

which usually is the root of all of our  problems. I am not quite sure how you are  

که معمولاً ریشه همه مشکلات ما است . من کاملاً مطمئن نیستم که چگونه می‌خواهید

going to resolve the issue. So you you ask your  partner when he or she doesn't have any money.  

مشکل را حل کنید. بنابراین وقتی شریک زندگی‌تان پول ندارد از او می‌پرسید.

You ask your parents and again they don't  want to or they can't lend the money to you.

شما از والدین خود می‌پرسید و دوباره آنها نمی‌خواهند یا نمی‌توانند پول را به شما قرض دهند.

The bank is a no go because you've already got  a loan there. So the last thing you think of  

بانک ممنوع است زیرا قبلاً در آنجا وام گرفته‌اید. بنابراین آخرین چیزی که به آن فکر می‌کنید

is to ask your boss, can he advance you some money  from next month's salary? And that's a real No-No,  

این است که از رئیس‌تان بپرسید، آیا می‌تواند از حقوق ماه آینده به شما پول بدهد؟ و این یک نه-نه واقعی است،

because that's a slippery slope. So if  you're at that particular situation,  

زیرا این یک شیب لغزنده است. بنابراین، اگر در آن موقعیت خاص هستید،

you're really grasping at straws, clutching at  straws, trying to think of something that will  

واقعاً به نی‌ها چنگ زده‌اید ، سعی می‌کنید به چیزی فکر کنید که

get you out of that particular problem. It could  be college and you've missed a couple of weeks  

شما را از آن مشکل خاص نجات دهد. ممکن است کالج باشد و چند هفته‌ای را

because of illness and you haven't kept up with  your the course. You've got the exam coming in.

به دلیل بیماری از دست داده باشید و با دوره‌تان هماهنگ نشده باشید . شما امتحان دارید.

You go to the teacher and you say, oh, that  lecture. And he said, look, I'm really sorry.  

می روید پیش معلم و می گویید، اوه، آن سخنرانی. و او گفت، ببین، من واقعا متاسفم.

I really need a couple of more weeks to get it  done. So you're really clutching at straws. You  

من واقعاً به چند هفته دیگر نیاز دارم تا آن را انجام دهم. بنابراین شما واقعاً به نی چنگ زده اید. شما

grasping at any particular opportunity to try and  get yourself out of that particular difficulty.

از هر فرصت خاصی استفاده می‌کنید و سعی می‌کنید خود را از آن دشواری خارج کنید.

Okay to go south. When something goes south,  we usually point downwards that it is south.  

باشه برو جنوب وقتی چیزی به سمت جنوب می رود، معمولاً به سمت پایین اشاره می کنیم که جنوب است.

You know, wherever you happen to be on  the map up there is going to be north  

می دانید، هرجا که روی نقشه قرار بگیرید، در آن بالا شمال

and down there is going to be south.  And when we say that things go south,  

و پایین، جنوب خواهد بود. و وقتی می گوییم اوضاع به سمت جنوب پیش می رود،

it usually means that things go from bad  to worse. everything in my life has gone  

معمولاً به این معنی است که اوضاع از بد به بدتر می رود. همه چیز در زندگی من به سمت

south. Yeah, my relationship is on the  rocks. I don't enjoy my job anymore.

جنوب رفته است. آره، رابطه من روی سنگ است. من دیگر از کارم لذت نمی برم.

The money's terrible. I'm paying more rent than I  really should. it's more difficulties piling up on  

پول وحشتناک است من بیشتر از آنچه واقعاً باید، اجاره می‌پردازم. این مشکلات بیشتری است که

each other, one after another. So it looks like  everything in my life has gone south. So you're  

یکی پس از دیگری روی یکدیگر انباشته می شوند. بنابراین به نظر می رسد همه چیز در زندگی من به سمت جنوب رفته است. بنابراین شما

really feeling depressed. Really feeling a little  bit sorry for yourself and. And that situation,  

واقعاً احساس افسردگی می‌کنید. واقعاً کمی برای خودتان متاسف هستید و. و در آن موقعیت،

you can say, Yeah, everything's gone  south. So it's gone bad or it's going  

می‌توانید بگویید، بله، همه چیز به سمت جنوب رفته است. بنابراین اوضاع بد شده است یا

from bad to worse and you can foresee the  future not being such a happy place to be.

از بد به بدتر می‌رود و می‌توانید آینده را پیش‌بینی کنید که جای خوشحالی نیست.

The performance of your football team could  be going south. They won a couple of games at  

عملکرد تیم فوتبال شما می‌تواند به سمت جنوب باشد. آنها در ابتدای فصل چند بازی را بردند

the beginning of the season. Everything  looks good, but as the weeks went by,  

. همه چیز خوب به نظر می‌رسد، اما با گذشت هفته‌ها،

the results got worse and worse. A  couple of draws followed by 5 or 6  

نتایج بدتر و بدتر شدند. چند تساوی و به دنبال آن 5 یا 6

losses. You the star player injured. Yeah.  Everything is going from bad to worse.

باخت. تو بازیکن ستاره مصدوم شدی آره همه چیز از بد به بدتر می رود.

In hot water. Well, hot water is  not something you want to stand  

در آب گرم. خوب، آب گرم چیزی نیست که بخواهید

in because you'll burn your feet quite  literally. So when you're in hot water,  

در آن بایستید زیرا به معنای واقعی کلمه پاهایتان را می سوزانید. بنابراین وقتی در آب گرم هستید،   به این

it means you're in some difficulty. And usually  we can be in hot water because let's say we forgot  

معنی است که در مشکلی هستید. و معمولاً می‌توانیم در آب گرم باشیم زیرا فرض کنید

our wife or husband's birthday. Now you're  going to be in hot water when you get home,  

تولد همسر یا شوهرمان را فراموش کرده‌ایم. حالا وقتی به خانه می‌رسی، در آب داغ می‌مانی،

and you don't have the flowers, you don't have  the chocolate, or there's no present on the table.

و گل نداری، شکلات نداری، یا هدیه‌ای روی میز نیست.

Yeah. You're really going to be in hot  water. It could be in hot water with  

آره شما واقعاً در آب گرم خواهید بود . ممکن است با رئیستان در آب گرم باشد

your boss because you forgot to complete  that account that he was looking for,  

زیرا فراموش کرده‌اید حساب مورد نظر او را تکمیل کنید،

and the customer's been on complaining,  and your boss is really on the war path,  

و مشتری شکایت کرده است، و رئیس شما واقعاً در مسیر جنگ است،

and you're going to be in hot water when  you get into the office on Monday. But what  

و وقتی شما در آب داغ خواهید بود. شما دوشنبه وارد دفتر می شوید. اما

can you do about it now? It's Saturday and  you're just going to have to face the music,  

اکنون در مورد آن چه کاری می توانید انجام دهید؟ شنبه است و

as they say. And when you go in on Monday,  yeah, you know, you're going to be in hot water,

به قول خودشان باید با موسیقی روبرو شوید. و وقتی دوشنبه وارد می‌شوید، بله، می‌دانید، قرار است در آب گرم باشید،

You can be in hot water with your lecturer because  you forgot to put in the the paper on time,  

می‌توانید با استادتان در آب گرم باشید زیرا فراموش کرده‌اید که به موقع روزنامه را بنویسید،

and you going to ask him for a couple of extra  days in order to complete it. So you're in hot  

و می‌خواهید از او بپرسید. برای چند روز اضافی برای تکمیل آن. پس

water with him. So generally when you're  in hot water, you're in some difficulty  

با او در آب گرم هستید. بنابراین به طور کلی وقتی در آب گرم هستید، با مشکل مواجه هستید،

because something has gone wrong and somebody  is going to be a little bit annoyed with you.

زیرا مشکلی پیش آمده است و کسی قرار است کمی از شما ناراحت شود.

So in hot water with the wife,  because you forgot the birthday,  

بنابراین در آب گرم با همسر، چون تولدت را فراموش کردی،

in hot water with the boss, because you forgot  to finish that account for the customer,  

در آب گرم با رئیس، چون فراموش کردی آن حساب را برای مشتری تمام کنی

and then hot water with your lecture because you  forgot to complete the assignment and you needed  

و سپس با آب گرم با سخنرانی خود، زیرا فراموش کردی تکلیف را کامل کنی و نیاز

an extra couple of days. Hot water burns  your feet, so be really, really careful.

به  یکی دو روز اضافی آب داغ پاهای شما را می‌سوزاند، پس واقعاً مراقب باشید. می‌خواهم از

I'd like to ask you, if you could, to  subscribe to my YouTube channel. It really,  

شما بخواهم، اگر می‌توانید، در کانال YouTube من مشترک شوید. واقعاً،

really helps. And we can keep the show on the  road and get all this wonderful information  

واقعاً کمک می‌کند. و ما می‌توانیم نمایش را در راه نگه داریم و همه این اطلاعات فوق‌العاده

for you and lessons that will help you to  understand English in a much, much better way.

و درس‌هایی را برای شما به دست آوریم که به شما کمک می‌کند انگلیسی را به روشی بسیار بسیار بهتر درک کنید.

Improve your conversational and business English.

انگلیسی مکالمه و تجاری خود را بهبود بخشید.

To have your back to the wall. Well, when  you have your back to the wall, there's no  

پشتت به دیوار خوب، وقتی پشتت به دیوار است،

further place you can go because you're, you're in  retreat and and yet you come up against the wall.  

جای دیگری نیست که بتوانی بروی، چون در حال عقب‌نشینی هستی و با این حال به دیوار می‌رسی.

And when your backs to the wall, what can you do?  Yeah. You got to face the problems that you have.

و وقتی پشتت به دیوار است، چه کاری می توانی انجام دهی؟ آره شما باید با مشکلاتی که دارید روبرو شوید.

It's a metaphorical situation. Of course. You  know, you don't literally have your back to the  

این یک موقعیت استعاری است. البته. می دانید، شما به معنای واقعی کلمه به دنیا پشت ندارید

world, but it's as if you have no escape. you've  forgotten to do something. You kept putting it on  

، اما انگار هیچ راه فراری ندارید. شما فراموش کرده اید کاری را انجام دهید. مدام آن را روی

the long finger, you've procrastinated.  And now when you look at the calendar  

انگشت بلند گذاشتی، معطل کردی. و حالا وقتی به تقویم نگاه می‌کنید

and see that, well, actually  this is the end of the month.

و می‌بینید که، در واقع، این پایان ماه است.

It's the last day your backs to the wall  because if you don't get it completed now,  

این آخرین روزی است که پشتتان به دیوار است، زیرا اگر اکنون آن را کامل نکنید،

well, then you're not going to be able  to send out the invoice. And of course,  

خب، پس نمی‌توانید فاکتور را ارسال کنید. و البته،

you're not going to be able to get the fees.  And then, of course, the boss will want to  

نمی‌توانید هزینه‌ها را دریافت کنید. و سپس، البته، رئیس می خواهد

know why the account hasn't been completed.  Okay. So yeah, your back is to the wall.

بداند چرا حساب تکمیل نشده است. باشه پس آره، پشتت به دیواره.

So you ask your colleagues, can they help you and  luckily 1 or 2 of them are able to stay behind,  

بنابراین از همکاران خود بپرسید که آیا آنها می توانند به شما کمک کنند و خوشبختانه 1 یا 2 نفر از آنها می توانند عقب بمانند،   به

help you to finish it. But that's the last  time. So you've got to make sure in future that  

شما کمک کنند تا آن را به پایان برسانید. اما این آخرین بار است. بنابراین باید در آینده مطمئن شوید که

you get everything done on time or in a timely  fashion. So you don't have your back to the wall.

همه کارها را به موقع یا به موقع انجام می دهید . پس پشتت به دیوار نیست.

So any time you have your back to the wall,  

بنابراین هر زمان که پشت خود را به دیوار نگه دارید،

it means you're in a difficult situation.  There's no you can't go back any further.  

به این معنی است که در شرایط سختی قرار دارید.  دیگر نمی توانی به عقب برگردی

You have to go forward and to go forward. Then  you have to complete the task that you have.

باید جلو رفت و جلو رفت. سپس باید کاری را که دارید تکمیل کنید.

Catch 22 situation. Well, catch 22 is when you've  got nowhere to turn to. Okay. It's a catch 22.  

وضعیت 22 را بگیر. خوب، گرفتن 22 زمانی است که شما به جایی نرسیده اید که به آن مراجعه کنید. باشه این یک گیر 22 است.

If you go this way, it's a problem. If you go  the other way. It's a problem. It's catch 22.

اگر به این سمت بروید، یک مشکل است. اگر به سمت دیگری بروید. این یک مشکل است. گرفتن 22 است.

So in a catch 22, it's, really, really  difficult. For example, you can't get a  

بنابراین در گرفتن 22، واقعاً، واقعاً سخت است. به عنوان مثال، شما نمی توانید شغلی پیدا کنید

job because you don't have experience, okay.  And if you don't have experience, you can't  

زیرا تجربه ندارید، بسیار خوب. و اگر تجربه نداشته باشید، نمی توانید

get a job. So the people interviewing them  say, okay, well, what experience have you got?

شغلی پیدا کنید. بنابراین افرادی که با آنها مصاحبه می کنند می گویند، خوب، خوب، چه تجربه ای دارید؟

Well, I don't have any experience. I'm just out  of university or where we're looking for somebody  

خب من تجربه ای ندارم من تازه از دانشگاه خارج شده‌ام یا به دنبال کسی هستیم که

with a little bit of practical experience. Okay,  well, how can I get practical experience if  

کمی تجربه عملی داشته باشد. خوب، خوب، اگر به من کار را ندهید، چگونه می توانم تجربه عملی کسب کنم

you won't give me the job? Okay, well, we can't  give you the job without some experience. So  

؟ خوب، خوب، نمی‌توانیم بدون تجربه کاری به شما بدهیم. بنابراین

you go round in circles. Okay, so that's  a classic example of a catch 22 situation,

به صورت دایره ای می چرخید. خوب، پس این یک نمونه کلاسیک از موقعیت 22 است،

Eventually somebody will take the risk and  somebody will give you the job. Or you have  

در نهایت یک نفر ریسک را می‌پذیرد و یک نفر این کار را به شما می‌دهد. یا باید

to perhaps lower sights a little bit and take  something else and hope that you get experience  

in that particular job. But yeah, it's a really  difficult situation. Catch 22. In fact, “Catch 22”  

اما بله، این یک وضعیت واقعاً دشوار است. Catch 22. در واقع، «Catch 22»

is a really, really good book and it was a really  good movie as as far as I remember, goes back a  

کتاب واقعاً بسیار خوبی است و تا آنجایی که من یادم می‌آید واقعاً فیلم خوبی بود، به قدمت

long way, but was getting a hold of the book and  reading it because it's a very, very good story.

زیادی برمی‌گردد، اما کتاب را در دست می‌گرفتم و می‌خواندم چون یک داستان بسیار بسیار خوب

Catch 22.

بگیر 22.

Okay. Next, a can of worms.  Well, a can of worms is a real,  

باشه. بعد، یک قوطی کرم. خوب، یک قوطی کرم یک

real problem. If you can imagine, tin  can. Okay. Tin can like a can of beans,  

مشکل واقعی و واقعی است. اگر می توانید تصور کنید، قلع می تواند. باشه قوطی حلبی مانند یک قوطی لوبیا است،

but empty. Okay. And then when you open the  can and the worms and it they get everywhere

اما خالی. باشه و وقتی قوطی را باز می‌کنید، کرم‌ها و آن همه جا می‌روند

. Try putting those back. It's impossible. Okay,

. سعی کنید آن ها را برگردانید. غیر ممکن است. بسیار خوب،

So when something is a can of worms, it's  impossible to work it out. It's impossible  

پس وقتی چیزی یک قوطی کرم است، حل کردن آن غیرممکن است.

to put it back. So you have to be really, really  careful when you get involved with the problem.  

برگرداندن آن غیرممکن است. بنابراین، وقتی با مشکل درگیر می‌شوید، باید واقعاً مراقب باشید.

That is not a can of worms, because if it is a  can of worms, you're going to have a terrible,  

این قوطی کرم نیست، زیرا اگر قوطی کرم باشد، کار وحشتناک و وحشتناکی خواهید داشت که

terrible job trying to figure it out, trying  to make things work out properly and correctly.

سعی کنید آن را بفهمید، سعی کنید کارها را به درستی و درست انجام دهید.

A real can of worms. So we could  use this when we're describing  

یک قوطی واقعی کرم بنابراین، می‌توانیم از آن هنگام توصیف استفاده کنیم،

perhaps it's a family problem. So I  don't want to go there. I don't want  

شاید این یک مشکل خانوادگی باشد. بنابراین نمی‌خواهم به آنجا بروم. من نمی‌خواهم

to get involved. It's a real can of worms.  Once I start talking to one family member,  

درگیر شوم. این یک قوطی واقعی کرم است. وقتی شروع به صحبت با یکی از اعضای خانواده می‌کنم،

somebody has to get involved and before you  know it, I'm going to be in the middle of it.

یک نفر باید درگیر شود و قبل از اینکه شما متوجه شوید، من در میانه کار خواهم بود.

I'm going to be blamed. I'm going to be expected  to sort it out. So now let them sort their own  

قرار است سرزنش شوم. از من انتظار می رود که آن را مرتب کنم. بنابراین اکنون اجازه دهید آنها مشکلات خود را حل کنند

problems out. It's a real can of worms. So Or a  particular job that you've been asked to look.

. این یک قوطی واقعی کرم است. بنابراین یا یک شغل خاص که از شما خواسته شده است به دنبال آن باشید.

after in... in work. Your boss gives  it to you and your colleague says, oh,  

بعد از ... در کار رئیس‌تان آن را به شما می‌دهد و همکارتان می‌گوید، اوه،

he's given that to you. Oh, I wouldn't touch  it. That's a real can of worms. You know,  

او آن را به شما داده است. اوه، من آن را لمس نمی‌کنم . این یک قوطی واقعی کرم است. می دانید،

that's the most difficult customer we've  had. Nobody's been able to solve that.  

این سخت ترین مشتری است که داشته ایم. هیچ کس نتوانسته آن را حل کند

Everybody's had a problem with it. So  I'm not surprised that given it to you,  

همه باهاش ​​مشکل داشتند بنابراین، تعجب نمی‌کنم که آن را به شما می‌دهند،

they usually give it to the new person  to see what they can make of it.

معمولاً آن را به فرد جدید می‌دهند تا ببینند چه چیزی می‌توانند از آن بسازند.

So yeah, something that's a real can of worms.  Once you take the lid off and the worms come out,  

بنابراین بله، چیزی که یک قوطی واقعی کرم است. وقتی درپوش را بردارید و کرم‌ها بیرون بیایند،

you can't put them back without  great, great difficulty. Can of worms

نمی‌توانید آنها را بدون سختی بسیار زیاد برگردانید. قوطی کرم

A vicious circle. Well, we know  what a circle is. A vicious,  

یک دایره باطل. خوب، ما می دانیم که دایره چیست. یک

vicious circle is something that goes round  and round and no end. So one problem after  

دایره باطل،   چیزی است که دور و بر می گردد و پایانی ندارد. بنابراین مشکل یکی پس از

another. One problem leads on to the other.  And it just goes round and round in circles.  

دیگری. یک مشکل به مشکل دیگر منجر می شود. و فقط دایره ای دور و بر می گردد.

And you don't see any end to it, because a  circle has no end. So it's a vicious circle.

و هیچ پایانی برای آن نمی‌بینید، زیرا یک دایره پایانی ندارد. بنابراین یک دور باطل است.

The boss wants this done. The customer wants it  done that way. Accounts don't want it done until  

رئیس می خواهد این کار انجام شود. مشتری می‌خواهد این کار به این صورت انجام شود. تا زمانی که مشتری کارمزد معوقه را پرداخت نکند، حساب‌ها نمی‌خواهند این کار انجام شود

the customer pays the outstanding fee.  The customer won't pay the outstanding  

. مشتری کارمزد معوقه را نمی‌پردازد

fee because he wants this work done. The  boss wants you to look after the customer.

زیرا می‌خواهد این کار انجام شود. رئیس از شما می‌خواهد که مراقب مشتری باشید.

Yeah, you guess it. It's a vicious,  vicious circle. It goes round and round.

بله، شما آن را حدس بزنید. این یک دور باطل است. دور و بر می گردد. تا

To think on your feet. Well, when you think  on your feet, it's when you don't really have  

روی پای خود فکر کنم. خوب، وقتی روی پای خود فکر می‌کنید، زمانی است که واقعاً

things planned out or you're put on the spot by  somebody and you really have to come up with an  

چیزها را برنامه‌ریزی نکرده‌اید یا توسط شخصی در محل قرار می‌گیرید و واقعاً باید

answer very quickly. So you have to literally  think on your feet while you're sitting,  

خیلی سریع به یک پاسخ برسید. بنابراین وقتی نشسته‌اید باید به معنای واقعی کلمه روی پاهایتان فکر کنید،

while while you're standing there, you  have to come up with some solution.

وقتی آنجا ایستاده‌اید، باید راه‌حلی پیدا کنید.

So in some cases it's easy to say, okay, look,  give me a couple of days to think about it,  

بنابراین در برخی موارد آسان است که بگویید، خوب، نگاه کنید، چند روز به من فرصت دهید تا در مورد آن فکر کنم،

and I'll come back to you with an answer if I  can help you. That would be the sensible thing  

و اگر بتوانم به شما کمک کنم، به شما پاسخ خواهم داد . این کار معقولی خواهد بود

to do. But sometimes somebody’s sitting there and  says, Well, look, we need an answer and we need  

. اما گاهی اوقات کسی آنجا نشسته است و می‌گوید، خوب، ببین، ما به یک پاسخ نیاز داریم و

an answer now on yourself. Well. Give me, give  me a minute. And you have to think of something.  

اکنون به پاسخ نیاز داریم. خوب به من بده، یک دقیقه به من فرصت بده. و شما باید به چیزی فکر کنید.

And hopefully something comes to your mind that  would be able to solve the problem out even in  

و امیدواریم چیزی به ذهن شما برسد که بتواند مشکل را حتی در

a short period of time, and buy you some time to  get the problems sorted out over a longer period.

مدت زمان کوتاهی حل کند و برای شما زمان بخرد تا مشکلات را در مدت زمان طولانی‌تری حل کنید.

Okay, so to think on your feet is to think very  quickly to come up with an answer very quickly,  

بسیار خوب، پس فکر کردن روی پای خود این است که خیلی سریع فکر کنید تا خیلی سریع به پاسخی برسید،

something that you hadn't planned for or  something that you hadn't been prepared  

چیزی که برای آن برنامه ریزی نکرده بودید یا چیزی که برای آن آماده نبودید

for because somebody has asked you  something you weren't expecting.

زیرا کسی از شما سؤالی را پرسید که شما نبودید. انتظار می رود.

And then finally to have one  of these light bulb moments  

و در نهایت یکی از این لحظات لامپ را داشته باشید

thing. It's almost like a light bulb  goes off on your in your head. Okay,  

. تقریباً مثل این است که یک لامپ روی سرتان خاموش شود. بسیار خوب،

so when you're scratching your head trying  to come up with some solution to a problem,  

پس وقتی سرتان را خار می‌دهید و سعی می‌کنید راه‌حلی برای یک مشکل پیدا کنید،

or you're trying to think of some new strategy  or to come up with some bright idea, you're just  

یا سعی می‌کنید به یک استراتژی جدید فکر کنید یا ایده‌ای روشن به ذهنتان خطور کند،

sitting there and and suddenly thinking,  this little light goes off in your head.

همانجا نشسته‌اید و ناگهان می‌نشینید. با فکر کردن، این نور کوچک در سر شما خاموش می شود.

that's actually it, that that would actually  work. so you set it out in a bit of paper,  

در واقع همین است، که واقعاً کار می‌کند. بنابراین شما آن را در کمی کاغذ بیان می‌کنید،

you think about it and yeah, you've got to seed  of an idea. So a light bulb moment is something  

به آن فکر می‌کنید و بله، باید ایده‌ای را بشناسید. بنابراین یک لحظه لامپ چیزی است

that you hadn't thought of before. And it comes to  you while you're either having a shower or having  

که قبلاً به آن فکر نمی‌کردید. و هنگامی که یا در حال دوش گرفتن یا خوردن

a cup of coffee, or you're sitting watching  the TV in the evening, just that it's a ding  

یک فنجان قهوه هستید، یا در هنگام غروب نشسته اید و به تماشای تلویزیون می نشینید، به سراغ شما می آید، فقط صدایی که

goes off and you have a quiet little smile to  yourself thinking, yeah, that's what we'll do.

خاموش می شود و لبخند کوچکی برای خود دارید که فکر می کنید، بله، این کاری است که ما انجام خواهیم داد.

Okay, so a light bulb moment.

خوب، پس یک لحظه لامپ.

Okay. So those are all idioms. They are,  you quite difficult idioms relating to  

باشه پس اینها همه اصطلاحات هستند. آنها اصطلاحات بسیار دشواری هستند که به

problems and difficulties in your  life, in work, whatever it might be.

مشکلات و دشواری‌های زندگی‌تان، در کار، هر چه که باشد مربوط می‌شوند.

Okay, let me go through them one more time  to be at your wit's end. Grasping at straws.

بسیار خوب، اجازه دهید یک بار دیگر آنها را مرور کنم تا در نهایت هوشیاری شما باشم. چنگ زدن به نی

Everything or something goes  south. To be in hot water.

همه چیز یا چیزی به سمت جنوب می رود . در آب گرم بودن

Have your back to the wall. Catch-22  situation. A can of worms. A vicious circle.

پشتت به دیوار باشه وضعیت Catch-22 . یک قوطی کرم یک دور باطل

To think on your feet or having to  think on your feet. And finally,  

روی پای خود فکر کنید یا مجبور شوید روی پای خود فکر کنید. و در نهایت،

to have one of those light bulb moments.  Something that we'd all like to have. Think.

یکی از آن لحظات لامپ را داشته باشید. چیزی که همه ما دوست داریم داشته باشیم. فکر کن

Okay. As I said before, if  you want to practice those,  

باشه همانطور که قبلاً گفتم، اگر می‌خواهید آن‌ها را تمرین کنید،

please do. If you have any difficulties  with them or you need to have more examples,  

لطفاً انجام دهید. اگر مشکلی با آنها دارید یا نیاز به مثال‌های بیشتری دارید،

then you can contact me and you can do that on  www.englishlessonviaskype.com. Always happy to  

می‌توانید با من تماس بگیرید و می‌توانید این کار را در www.englishlessonviaskype.com انجام دهید . همیشه خوشحالم که

hear from you. If you have any questions or  any issues or concerns where you want to try  

از شما می شنوم. اگر سؤالی دارید یا هر مشکلی دارید که می‌خواهید

and improve your English, well, just drop  me a line and I'll see how I can help you.

انگلیسی خود را بهبود ببخشید، خوب، فقط یک خط به من بزنید تا ببینم چگونه می‌توانم به شما کمک کنم.

As always, I really, really appreciate  your joining us. And watching all of  

مثل همیشه، من واقعاً از پیوستن شما به ما سپاسگزارم. و تماشای همه

these lessons. And if we can help you,  we will. Okay. Join me again soon.

این درس‌ها. و اگر بتوانیم به شما کمک کنیم، انجام خواهیم داد. باشه به زودی دوباره به من بپیوندید.