TOP ways to say angry or annoyed in English | Learn English Expressions

Hi there, this is Harry, welcome back to my English lessons, where I try to help you to

سلام، این هری است، به درس های انگلیسی من خوش آمدید، جایی که من سعی می کنم به شما کمک کنم تا زبان

get a better understanding of the English language.

انگلیسی را بهتر درک کنید .

How to use it and how to avoid misusing it.

نحوه استفاده و جلوگیری از سوء استفاده از آن.

Okay, we'll look at conversational English, business English, verbs, adjectives, all parts

خوب، ما به مکالمه انگلیسی، انگلیسی تجاری، افعال، صفت ها، تمام بخش های

of grammar, phrasal verbs, expressions.

دستور زبان، افعال عبارتی، عبارات نگاه خواهیم کرد.

Whatever it is you need, come here, will help you out, okay?

هر چیزی که نیاز داری، بیا اینجا، کمکت می کنه ، باشه؟

And you can always listen to my podcast.

و شما همیشه می توانید به پادکست من گوش دهید.

You can download it on Spotify.

می توانید آن را در Spotify دانلود کنید.

And indeed, you can watch the YouTube channel.

و در واقع، شما می توانید کانال یوتیوب را تماشا کنید.

If you do, make sure you subscribe to the channel.

اگر این کار را کردید، حتما در کانال عضو شوید .

Okay, so what are we going to talk to you about today?

خوب، پس امروز در مورد چه چیزی با شما صحبت خواهیم کرد ؟

Well, today we're talking about other ways to say angry.

خوب، امروز در مورد راه های دیگری برای عصبانیت گفتن صحبت می کنیم.

When somebody is angry, they are annoyed and they have an angry face on them.

وقتی کسی عصبانی است، آزرده می شود و چهره ای خشمگین دارد.

Yeah.

آره

Or, as my wife would say, I get a red Monday.

یا به قول همسرم دوشنبه قرمز می گیرم.

Yeah, don't know why Monday, perhaps but it could be equally red Tuesday, Thursday, or

بله، نمی دانم چرا دوشنبه، شاید اما می تواند سه شنبه، پنجشنبه یا جمعه به همان اندازه قرمز باشد

Friday.

.

Yeah, so something that really gets your blood boiling.

بله، چیزی که واقعاً خون شما را به جوش می آورد.

So I'm going to give you these words that will express anger or how people get angry.

بنابراین من این کلمات را به شما می گویم که نشان دهنده خشم یا نحوه عصبانیت مردم است.

And then I'll give you an example of them.

و سپس من نمونه ای از آنها را برای شما بیان می کنم.

A lot of them are very similar.

بسیاری از آنها بسیار شبیه هستند.

They're just different ways to say it.

آنها فقط راه های مختلفی برای بیان آن هستند.

And of course, they can be different degrees of anger.

و البته، آنها می توانند درجات مختلفی از خشم باشند.

You can be mildly anger, angry, sorry, you can be very badly angry or you can just be

شما می توانید خشم خفیف، عصبانی، متاسف باشید، می توانید به شدت عصبانی باشید یا فقط می توانید

a little bit annoyed.

کمی آزرده باشید.

But there are different ways to express it.

اما راه های مختلفی برای بیان آن وجود دارد.

So here they go.

بنابراین در اینجا آنها می روند.

There are 15 of them.

تعداد آنها 15 عدد است.

Fed up, furious, fuming, fit to be tied, hot under the collar, enraged, seething, incensed,

خسته، خشمگین، دود، مناسب برای بستن، داغ زیر یقه، عصبانی، جوشان، خشمگین،

outraged, irate, pissed off, infuriated, displeased (very posh displeased), to go ballistic, go

عصبانی، عصبانی، عصبانی، خشمگین، ناراضی (بسیار شیک ناراضی)، بالستیک شدن،

ballistic.

بالستیک شدن.

And then finally, to make your blood boil, as I mentioned before, make your blood boil.

و در نهایت برای اینکه خون شما بجوشد، همانطور که قبلا ذکر کردم، خون خود را به جوش بیاورید.

So 15 ways or other ways in which you can say somebody is angry, okay.

بنابراین 15 راه یا روش های دیگر که می توانید بگویید کسی عصبانی است، بسیار خوب.

Let's go through them and give you an example or two, and you can practise them.

بیایید آنها را مرور کنیم و یک یا دو مثال برای شما بزنیم و شما می توانید آنها را تمرین کنید.

And hopefully, you get a better understanding.

و امیدوارم درک بهتری داشته باشید.

And you can try them out and see, do they work, okay?

و می توانید آنها را امتحان کنید و ببینید، آیا کار می کنند، خوب؟

So, but fed up in a way is angry, but it can be also a sign of a little bit of depression.

بنابراین، اما سیر شدن به نوعی عصبانی است، اما می تواند نشانه کمی افسردگی نیز باشد.

You're fed up with somebody's reaction.

شما از واکنش کسی خسته شده اید.

You're fed up with always having to wash the dishes at the end of the evening.

از اینکه همیشه آخر شب باید ظرف ها را بشویید خسته شده اید.

You're fed up with the kids not tidying their room.

از اینکه بچه ها اتاقشان را مرتب نمی کنند خسته شده اید .

So that's a little bit of anger.

پس این کمی عصبانیت است.

You might express it in the way of steam coming out your ears but you are fed up and you'd

شما ممکن است آن را به روش بخاری که از گوش شما خارج می شود بیان کنید، اما خسته شده اید و می

like to tell them.

خواهید به آنها بگویید.

Oh, guys, come on.

اوه بچه ها بیایید

I'm really fed up.

من واقعا خسته شدم.

How many times do I have to tell you pick up your dirty clothes and put them in the

چند بار باید به شما بگویم لباس های کثیف خود را بردارید و در

linen basket?

سبد کتان بگذارید؟

It's simple.

ساده است.

Yeah, pick them up off the floor, drop them in the linen basket.

آره، آنها را از روی زمین بردارید، در سبد کتان بیندازید.

So your mum doesn't have to do all the work.

بنابراین مادر شما مجبور نیست همه کارها را انجام دهد.

So I'm really, really fed up.

پس من واقعاً خسته شدم.

Furious.

خشمگین.

Well, when somebody is furious, they are very annoyed.

خوب، وقتی کسی عصبانی است، خیلی اذیت می شود.

So it's up here in terms of being annoyed or angry.

بنابراین اینجا از نظر آزرده شدن یا عصبانی شدن بالاست.

I'm furious at the government because they haven't tackled inflation.

من از دولت عصبانی هستم زیرا آنها با تورم مقابله نکرده اند.

You know, they constantly put up prices, they don't control things.

می دانید، آنها دائماً قیمت می گذارند، چیزها را کنترل نمی کنند.

I'm really really furious.

من واقعاً عصبانی هستم.

I'm going to make sure the next time there's an election.

من می خواهم مطمئن شوم دفعه بعد که انتخاباتی برگزار می شود.

I'm not voting for this government.

من به این دولت رای نمی دهم.

I'd vote for somebody else because surely somebody can do a better job.

من به شخص دیگری رای می دهم زیرا مطمئناً کسی می تواند کار بهتری انجام دهد.

So we hope.

پس امیدواریم.

So be furious.

پس عصبانی باش

Fuming.

دود.

When somebody's fuming it's...

وقتی کسی دود می‌کند، این است...

A fume is like smoke, okay, if you're sitting behind a car, in the traffic jam, you know

بخار مانند دود است، خوب، اگر پشت ماشین نشسته‌اید، در ترافیک،

all about fumes because they come at you through the air conditioner.

همه چیز را در مورد دود می‌دانید زیرا از طریق کولر به سمت شما می‌آیند .

And you can see the smoke coming out the back of the car.

و شما می توانید دود از پشت ماشین را مشاهده کنید .

So exhaust pipe, okay.

پس لوله اگزوز، باشه.

So if you're fuming, it's like smoke coming out of your ears or under your collar.

بنابراین اگر بخار می کنید، مثل این است که دود از گوش یا زیر یقه شما خارج می شود.

I'm fuming and you know, I'm so so annoyed and you're so angry and you're fuming that

من دارم دود می کنم و می دانی، آنقدر اذیت می شوم و تو آنقدر عصبانی و دود می کنی که

it's hard sometimes to say something.

گاهی گفتن چیزی برایم سخت می شود.

Oh, let me out of here.

اوه بذار از اینجا برم

So you clench the teeth and your face gets red.

بنابراین دندان ها را به هم فشار می دهید و صورتتان قرمز می شود .

Yeah, so you're really fuming over something.

بله، پس شما واقعاً از چیزی عصبانی هستید. از

What are you fuming about?

چه چیزی دود می کنی؟

oh, this council tax, it's gone up again.

آه، این مالیات شورا، دوباره بالا رفته است.

I mean, how many times are we going to see an increase?

منظورم این است که چند برابر افزایش می یابد؟

We don't get anything for it.

ما چیزی برای آن دریافت نمی کنیم.

We pay these rates of these council taxes.

ما این نرخ های این مالیات های شورا را پرداخت می کنیم.

What do we have?

ما چه داریم؟

We have potholes on the streets, rubbish isn't collected, blah, blah, blah, blah, blah.

ما چاله هایی در خیابان ها داریم، زباله ها جمع نمی شوند.

So yeah, something to be fuming about.

پس آره، چیزی که باید در موردش عصبانی شود.

Fit to be tied.

مناسب برای بسته شدن

Yeah.

آره

Well, you know, this is one of these expressions, which, you know, you can imagine that picture

خوب، می‌دانی، این یکی از این عبارات است، که، می‌دانی، می‌توانی آن عکس را تصور کنی،

when you're fit to be tied it means you're so angry that somebody has to tie you up to

وقتی برای بستن مناسب هستی، یعنی آنقدر عصبانی هستی که یکی باید تو را ببندد تا جلوی

stop you, you know, running around throwing things.

تو را بگیرد. ، در حال دویدن در اطراف پرتاب کردن چیزها.

So like to have a straight jacket on.

بنابراین دوست دارید یک ژاکت راسته بپوشید.

So somebody ties a rope around you.

بنابراین یک نفر طناب را دور شما می بندد.

So I'm fit to be tight.

بنابراین من برای تنگ شدن مناسب هستم.

I'm so annoyed.

من خیلی اذیت شدم

Yeah.

آره

So you might use it in the following way.

بنابراین می توانید از آن به روش زیر استفاده کنید.

Oh you, you look a bit annoyed.

اوه، شما کمی عصبانی به نظر می رسید.

Annoyed?

اذیت شده؟

I'm fit to be tied.

من برای گره خوردن مناسب هستم.

Yeah, I've put in this order, not once, not twice, three times, every time I go looking

آره، من این ترتیب رو گذاشتم، نه یک بار، نه دو بار، سه بار، هر بار که دنبالش می گردم

for it.

. به

They tell me it's going to be delivered the next day.

من می گویند روز بعد تحویل داده می شود.

It hasn't been delivered, not a chance.

تحویل داده نشده، فرصتی نیست.

I think I just cancel it out, go into the shop and I buy it myself.

فکر می کنم فقط آن را لغو می کنم، به مغازه می روم و خودم آن را می خرم.

What's the point of being online if you can't get the package delivered when you want it?

اگر نمی توانید بسته را در زمانی که می خواهید تحویل بگیرید آنلاین بودن چه فایده ای دارد؟

So yeah, I'm really annoyed, I'm fit to be tied, somebody is going to pay for this.

پس آره، من واقعا اذیت شدم، من برای گره خوردن مناسب هستم، کسی قرار است هزینه این را بپردازد.

So he stormed out of the room.

بنابراین او به سرعت از اتاق خارج شد.

Fit to be tied.

مناسب برای بسته شدن

Hot under the collar.

زیر یقه داغ.

Not really, really very, very angry but, you know, when you're hot under the collar, you

نه واقعا، واقعاً خیلی، خیلی عصبانی، اما، می دانید، وقتی زیر یقه گرم می شوید،

move the collar of your your shirt a little bit.

یقه پیراهن خود را کمی تکان می دهید .

And you know, if it's a warm day, and the sun is beating through the sunroof of your

و می‌دانی، اگر روز گرمی است، و خورشید از سانروف

car or it's coming through the window of your room, then yeah, you'll be a little bit hot

ماشین شما می‌تپد یا از پنجره اتاق شما می‌آید، بله، زیر یقه شما کمی داغ می‌شوید

under the collar.

.

And you... you open... maybe open the car or you stick your fingers in to try and get

و شما ... باز می کنید ... شاید ماشین را باز کنید یا انگشتان خود را در آن فرو کنید تا

a bit of air circulating.

کمی هوا در گردش باشد.

So when you're angry, you're hot under the collar.

بنابراین وقتی عصبانی هستید، زیر یقه شما داغ است .

Means your neck gets a little bit red and people will look at you say, Oh, I wouldn't

یعنی گردنت کمی قرمز می‌شود و مردم به تو نگاه می‌کنند و می‌گویند، اوه، من

go near the boss today.

امروز به رئیس نزدیک نمی‌شوم.

He's not in a very good mood.

حالش خیلی خوب نیست

He's a little bit hot under the collar.

زیر یقه اش کمی گرم است.

Or if you say something and somebody reacts like, What?

یا اگر چیزی می گویید و کسی چنین واکنشی نشان می دهد، چه؟

What, what do you mean?

چی؟ منظورت چیه؟

Don't get hot under the collar.

زیر یقه گرم نشوید.

It's... that's not my fault.

این... تقصیر من نیست.

I'm only the messenger.

من فقط پیام رسان هستم

I'm only telling you what happened, you know, don't shoot the messenger, the favourite expression.

من فقط به شما می گویم که چه اتفاقی افتاده است، می دانید، به پیام رسان شلیک نکنید، عبارت مورد علاقه.

I'm only giving you the information.

من فقط اطلاعات را به شما می دهم.

It's not my fault.

تقصیر من نیست.

This is what they told us.

این را به ما گفتند.

So, you know, there's no point getting angry with me.

بنابراین، می دانید، هیچ فایده ای ندارد که با من عصبانی شوید.

So somebody is a little bit hot under the collar, they're feeling a little bit angry,

بنابراین یک نفر زیر یقه کمی گرم است ، کمی احساس عصبانیت می کند،

feeling a little bit annoyed.

کمی آزرده می شود.

Enraged.

خشمگین.

So another form of anger when you're enraged, you're full of anger to rage like a storm,

بنابراین شکل دیگری از عصبانیت وقتی عصبانی هستید، شما پر از خشم هستید تا مانند طوفان خشمگین شوید،

a storm rages up.

طوفان خشمگین می شود.

So when you're enraged, you've got all of this aggression, all of this anger, all of

پس وقتی عصبانی می‌شوی، همه این پرخاشگری، همه این خشم، همه‌ی

us annoyance inside of you and you might just boom, explode like the volcano.

ما آزاردهنده‌ای در درونت وجود دارد و ممکن است مثل آتشفشان منفجر شوی.

Yeah.

آره

Okay.

باشه.

So to be enraged.

بنابراین برای عصبانی شدن.

Ah, don't talk to me.

آه با من حرف نزن

I'm so so annoyed.

من خیلی اذیتم

I was really enraged by that decision.

من واقعا از این تصمیم عصبانی شدم.

It was a stupid decision.

تصمیم احمقانه ای بود

Anybody could see that was a perfectly good goal.

هر کسی می توانست ببیند که این یک هدف کاملاً خوب است .

It's cost us three points, and it's three points that we badly needed.

این سه امتیاز برای ما تمام شد و این سه امتیازی است که به شدت به آن نیاز داشتیم.

So to be enraged.

بنابراین برای عصبانی شدن.

Seething.

جوشیدن.

Another way to describe your anger.

راه دیگری برای توصیف عصبانیت خود.

He was seething at the decision.

او از تصمیم غرق شده بود.

He didn't say anything.

او چیزی نگفت.

And usually when you're seething, you visibly are annoyed but you don't see anything.

و معمولاً وقتی در حال جوشیدن هستید، به وضوح اذیت می شوید اما چیزی نمی بینید.

So you're sitting there.

پس شما آنجا نشسته اید.

So somebody announces that the contract has been cancelled.

بنابراین یک نفر اعلام می کند که قرارداد فسخ شده است.

All the work and effort that you've put into has been... has gone to waste.

تمام کار و تلاشی که انجام داده اید ... به هدر رفته است.

You put weeks and weeks and weeks, but they've decided not to proceed.

شما هفته ها و هفته ها و هفته ها را قرار دادید، اما آنها تصمیم گرفتند ادامه ندهند.

Nobody came and asked you your opinion.

کسی نیامد و نظر شما را نپرسید.

Nobody asked you how you were feeling about it.

هیچ کس از شما نپرسید که در مورد آن چه احساسی دارید .

So you're sitting there as the announcement is made.

بنابراین شما در آنجا نشسته اید که اعلامیه منتشر می شود.

And people look around and they can see.

و مردم به اطراف نگاه می کنند و می توانند ببینند.

Oh, have you seen Michael over there?

اوه، مایکل را آنجا دیده ای؟

He's absolutely seething and he's sitting there and not saying something.

او کاملاً در حال جوشیدن است و آنجا نشسته است و چیزی نمی گوید.

Maybe grinding his teeth a little bit.

شاید کمی دندان قروچه کند.

Might even be muttering a little bit under his breath.

حتی ممکن است زیر لب کمی غرغر کند .

So he's a bsolutely seething.

بنابراین او کاملاً جوشان است.

So very, very annoyed, but usually when you're seething, you don't say anything.

خیلی خیلی اذیت می‌شوید، اما معمولاً وقتی در حال جوشیدن هستید، چیزی نمی‌گویید.

You mutter, your expression on your face says everything here.

زمزمه می کنی، حالت صورتت همه چیز را اینجا می گوید.

Okay?

باشه؟

So not shouting, not aggressive.

بنابراین نه فریاد زدن، نه تهاجمی.

Just see the input.

فقط ورودی را ببینید.

Okay, like the kettle that's boiling.

باشه، مثل کتری که در حال جوشیدن است.

Yeah.

آره

But if you don't switch it off, boom, the water just explodes.

اما اگر آن را خاموش نکنید، بوم کنید، آب فقط منفجر می شود.

So seething.

بنابراین جوشیدن.

Incensed.

برافروخته

So we can be incensed by somebody's decision, incensed by somebody's reaction, incensed

بنابراین می‌توانیم از تصمیم یک نفر عصبانی شویم، از واکنش کسی عصبانی شویم،

enough to write to the the newspaper and complain.

آنقدر عصبانی شویم که به روزنامه بنویسیم و شکایت کنیم.

So there could have been a decision by the government or the lack of a decision.

بنابراین ممکن است تصمیمی از سوی دولت یا عدم تصمیم گیری وجود داشته باشد.

So they've decided to build a motorway 50 metres from your home.

بنابراین آنها تصمیم گرفته اند یک بزرگراه در 50 متری خانه شما بسازند.

Yes.

آره.

What?

چی؟

The idea of that...

ایده آن...

I mean, there's a housing development here and motorway like that, it's going to be constant

منظورم این است که اینجا یک توسعه مسکن وجود دارد و یک بزرگراه مانند آن،

noise, morning, noon and night.

صبح، ظهر و شب همیشه سر و صدا خواهد بود.

I mean, this is a crazy decision, what is it going to do for the value of our home?

منظورم این است که این یک تصمیم دیوانه کننده است، برای ارزش خانه ما چه خواهد کرد؟

So you're really incensed.

پس شما واقعاً خشمگین هستید.

The fact that the government didn't take into account the objections of the local residents.

این واقعیت که دولت اعتراض ساکنان محلی را در نظر نگرفت.

So you decide to take matters into your own hand and you start writing letters of complaint

بنابراین تصمیم می گیرید که کار را به دست خود بگیرید و شروع به نوشتن نامه های شکایت

to the editor of the local newspapers, in the hope that somebody will recognise the

به سردبیر روزنامه های محلی می کنید، به این امید که کسی متوجه شود

fact that you're annoyed.

که شما آزرده شده اید.

So you're incensed to the point that you decide to write but you'll eventually have to stop

بنابراین شما تا حدی عصبانی هستید که تصمیم به نوشتن دارید اما در نهایت باید دست از کار بکشید

because really, it's not going to get you anywhere.

زیرا واقعاً شما را به جایی نمی رساند .

So incensed.

خیلی خشمگین

You...

شما ...

you can be outraged.

می توانید عصبانی شوید.

Okay, so when you're we had enraged before, but outraged is, you know, by some actions.

خوب، پس وقتی شما هستید، ما قبلاً عصبانی شده بودیم، اما می دانید، از برخی اقدامات عصبانی شده ایم.

So the cancellation of the flight at the last minute.

بنابراین لغو پرواز در آخرین لحظه.

So you get to the airport, you have your bags packed, you're ready to head off for the...

بنابراین شما به فرودگاه می‌رسید، چمدان‌هایتان را بسته‌اید، آماده‌اید برای

the family holiday.

تعطیلات خانوادگی حرکت کنید.

And when you get there, you're told, well, the flight has been cancelled.

و وقتی به آنجا رسیدید، به شما می گویند، خوب، پرواز کنسل شده است.

It may go tomorrow but we're not certain.

ممکن است فردا برود اما مطمئن نیستیم.

So you're absolutely outraged.

بنابراین شما کاملا عصبانی هستید.

Where was the warning?

اخطار کجا بود؟

Nobody told us.

کسی به ما نگفت

Absolutely outraged.

کاملا عصبانی

So your anger comes out, you shout, you scream, you might be a little bit abusive because

بنابراین عصبانیت شما بیرون می‌آید، فریاد می‌زنید، جیغ می‌زنید، ممکن است کمی توهین آمیز باشید زیرا

this is the beginning of your holiday.

این آغاز تعطیلات شما است.

You might be only gone for three or four days and one of the days, guess what, is going

ممکن است فقط برای سه یا چهار روز رفته باشید و یکی از روزها، حدس بزنید، قرار است

to be spent sitting in the airport or travelling back home and coming back the next day.

در فرودگاه بنشینید یا به خانه برگردید و روز بعد برگردید.

So you're outraged.

بنابراین شما عصبانی هستید.

You're annoyed to the point of being really, really angry, where the anger spills over.

شما به حدی آزار می‌دهید که واقعاً عصبانی هستید، جایی که عصبانیت از بین می‌رود.

And you use maybe some words that perhaps you might think better of a couple of hours

و شاید از کلماتی استفاده کنید که شاید چند ساعت بعد بهتر فکر کنید

later.

.

So to be outraged.

بنابراین برای عصبانی شدن.

Irate is the the next form of anger.

عصبانیت شکل بعدی عصبانیت است.

You're irate when you're annoyed, yeah.

وقتی اذیت میشی عصبانی میشی، آره.

So you can be an irate passenger.

بنابراین شما می توانید یک مسافر عصبانی باشید.

When you know, the air hostess or the cabin crew member spills water on you.

وقتی می دانید مهماندار هواپیما یا خدمه کابین روی شما آب می ریزد.

Or worse still coffee or orange juice, that's going to leave a stain.

یا بدتر از آن، قهوه یا آب پرتقال، لکه بر جای می گذارد.

So you're very irate that they don't offer an apology.

بنابراین شما بسیار عصبانی هستید که آنها عذرخواهی نمی کنند.

You're very irate that they don't offer to clean the dress or the trousers for you.

خیلی عصبانی هستی که پیشنهاد نکنند لباس یا شلوار را برایت تمیز کنند.

So you decide at the end of your journey to lodge a complaint to the airline.

بنابراین تصمیم می گیرید در پایان سفر خود به شرکت هواپیمایی شکایت کنید.

So your write to say that this is a letter from or an email from an irate or a very irate

بنابراین می نویسید که این نامه یا ایمیلی از یک مشتری عصبانی یا بسیار عصبانی است

customer and you explain what happened the flight you were on and the situation.

و توضیح می دهید که پروازی که در آن بودید چه اتفاقی افتاده است و وضعیت.

Okay?

باشه؟

Or you could be an irate customer who comes to complain about the electricity.

یا می توانید مشتری عصبانی باشید که برای شکایت از برق می آید.

You know, he has been cut off twice in the last couple of weeks without any notification.

می دانید، او دو بار در چند هفته گذشته بدون هیچ اطلاعی قطع شده است.

You know, you lost out on some work on your computer because you didn't have time to back

می‌دانید، به دلیل نداشتن زمان کافی برای پشتیبان‌گیری، برخی از کارهای رایانه‌تان را از دست داده‌اید

it up.

.

The lectures, they just went off.

سخنرانی ها، آنها فقط رفتند.

Or you weren't able to use your washing machine or you got home late in the evening, you weren't

یا نتوانستید از ماشین لباسشویی خود استفاده کنید یا شب دیر به خانه رسیدید،

able to cook anything because you hadn't been notified that electricity was going to be

نتوانستید چیزی بپزید زیرا به شما اطلاع داده نشده بود که برق

disturbed or this the the electricity supply was going to be disturbed or cut, so you're

مختل می شود یا این که برق قطع می شود. مزاحم شدن یا بریده شدن، بنابراین شما

feeling very irate.

بسیار عصبانی هستید.

So this annoyed or angry because of a lack of or a poor or non-existent service.

بنابراین این به دلیل فقدان یا یک سرویس ضعیف یا غیرقابل آزار و اذیت یا عصبانیت است.

So an irate customer, okay.

پس یک مشتری عصبانی، باشه.

So irate being annoyed and angry about service.

بنابراین عصبانی و عصبانی بودن در مورد خدمات.

Pissed off.

عصبانی شده

That's a very informal way of describing how people are.

این یک روش بسیار غیررسمی برای توصیف وضعیت مردم است.

It could mean to be angry.

می تواند به معنای عصبانی بودن باشد. می

It could mean to be annoyed, it could mean to be irate.

تواند به معنای آزرده شدن باشد، می تواند به معنای عصبانی بودن باشد.

It can cover any of the particular words and phrases that we've used in connection with

این می تواند هر یک از کلمات و عبارات خاصی را که در رابطه با عصبانیت استفاده کرده ایم، پوشش دهد

anger.

.

So, but it's very, very informal.

بنابراین، اما این بسیار بسیار غیر رسمی است.

The Americans use it a lot.

آمریکایی ها خیلی از آن استفاده می کنند.

Pissed off means annoyed.

خشمگین به معنای آزرده شدن است.

Yeah, so I'm pissed off with life.

آره، پس من از زندگی عصبانی هستم.

And pissed off with the company.

و از شرکت عصبانی شد.

They... they haven't recognised me in terms of promotion.

آنها من را از نظر ترفیع نشناخته اند.

I'm pissed off with the kids because they never clean up after them.

من از دست بچه ها عصبانی هستم زیرا آنها هرگز بعد از آنها تمیز نمی کنند.

I'm pissed off with my mates because they they had a party and they didn't invite me

من از دست همسرم عصبانی هستم زیرا آنها یک مهمانی داشتند و من را

to it.

به آن دعوت نکردند.

So you can be pissed off for lots and lots of things.

بنابراین شما می توانید برای چیزهای زیادی عصبانی شوید .

Something gets under your skin.

یه چیزی زیر پوستت میاد

Something gets you feeling a little bit annoyed but it usually doesn't last so long.

چیزی شما را کمی آزار می دهد، اما معمولاً آنقدر طول نمی کشد.

Okay, so pissed off.

باشه خیلی عصبانیه

So somebody might ask, Was he pissed off with you when you... you didn't invite him to the

بنابراین ممکن است کسی بپرسد، آیا وقتی او را به مهمانی دعوت نکردید از دست شما عصبانی بود

party?

؟

Ah, yeah, but he got over it.

آه، بله، اما او از آن گذشت.

Yeah, okay.

آره باشه

Was your wife pissed off because you forgot Valentine's Day?

آیا همسرت به خاطر اینکه روز ولنتاین را فراموش کردی عصبانی شد ؟

Well, you know, we...

خب میدونی ما...

I was in a rush and one thing led to another and the shops were closed.

من عجله داشتم و یه چیز به چیز دیگه ای منتهی شد و مغازه ها تعطیل شد.

So yeah, these are the little things in life that generally piss people off.

بنابراین بله، اینها چیزهای کوچکی در زندگی هستند که عموماً مردم را عصبانی می کنند.

Infuriated.

خشمگین شد.

So well... so when somebody is infuriated, they... they are annoyed, yeah.

خیلی خوب... پس وقتی کسی عصبانی می شود، آنها ... اذیت می شوند، بله.

So they can find something in that will be infuriating.

بنابراین آنها می توانند چیزی در آن پیدا کنند که خشمگین باشد.

So really gets under the skin.

بنابراین واقعا زیر پوست می شود.

You know, you know heavy traffic every morning is infuriating.

می دانید، می دانید ترافیک سنگین هر روز صبح خشمگین است.

Yeah, somebody whistling beside you and you're sitting on the bus can be infuriating.

آره، کسی که کنار شما سوت می زند و شما در اتوبوس نشسته اید، می تواند خشمگین باشد.

So you can be infuriated by these things.

بنابراین شما می توانید از این چیزها عصبانی شوید.

You know some things infuriate some people more than others.

می دانید که برخی چیزها برخی افراد را بیشتر از دیگران عصبانی می کند.

Little things tend to infuriate us when we...

وقتی به طور مکرر آنها را می شنویم، چیزهای کوچک ما را عصبانی می کنند

we hear them frequently.

.

Somebody tapping their fingers on the table can be very infuriating.

ضربه زدن انگشتان خود روی میز می تواند بسیار آزاردهنده باشد.

Yeah.

آره

Okay.

باشه.

As I said before, somebody whistling the same tune over and over again can be very infuriating.

همانطور که قبلاً گفتم، کسی که یک آهنگ را بارها و بارها سوت می‌زند می‌تواند بسیار خشمگین باشد.

Or somebody's chewing gum, when they're talking to you.

یا وقتی کسی با شما صحبت می کند آدامس می جود .

Ying Ying Ying Ying Ying Ying Yang.

یینگ یینگ یینگ یینگ یینگ یانگ.

I find that very infuriating.

من آن را بسیار آزاردهنده می دانم.

Okay, so different things can infuriate people.

خوب، پس چیزهای مختلف می تواند مردم را عصبانی کند.

That's not a really bad sign of anger but it can be something that will annoy you.

این واقعاً نشانه بدی از عصبانیت نیست، اما می تواند چیزی باشد که شما را آزار دهد.

And as we say, piss you off.

و همانطور که ما می گوییم، شما را عصبانی کنید.

Now, the next one displeased is quite formal, okay?

حالا، نفر بعدی که ناراضی است کاملاً رسمی است، خوب؟

It's quite a polite way to say that you're annoyed.

این یک روش کاملاً مؤدبانه است که می گویید شما عصبانی هستید.

I'm very displeased with you.

من خیلی از شما ناراضی هستم.

I'm very displeased with the service.

من از خدمات بسیار ناراضی هستم.

So it's a little bit lightweight, and it's not certainly going to indicate that you're

بنابراین کمی سبک است و مطمئناً نشان‌دهنده این نیست که

really annoyed.

واقعاً اذیت شده‌اید.

Yeah, how displeased are you?

آره چقدر ناراضی هستی

Oh, I'm very, very displeased.

اوه، من خیلی، خیلی ناراضی هستم.

So the only way to describe it is to use other adverbs to say, Oh, very, I'm really displeased

بنابراین تنها راه برای توصیف آن استفاده از قیدهای دیگر برای گفتن، اوه، خیلی، من واقعا ناراضی هستم

or whatever it might be.

یا هر چیز دیگری است.

Yeah.

آره

Okay.

باشه.

So it's quite polite in a way doesn't always express the... the level of anger that you

بنابراین کاملاً مؤدبانه است به نحوی که همیشه سطح عصبانیت شما را بیان نمی کند

have.

.

But perhaps you're that sort of person who doesn't like displaying their anger too much,

اما شاید شما از آن دسته افرادی باشید که دوست ندارند خشم خود را بیش از حد نشان دهند

and prefer to use words like displeased, unhappy, okay.

و ترجیح می دهند از کلماتی مانند ناراضی، ناراضی، خوب استفاده کنند.

And people who usually use the word displeased will probably never use the word or phrase

و افرادی که معمولاً از کلمه ناراضی استفاده می کنند احتمالاً هرگز از کلمه یا عبارت

pissed off, okay.

عصبانی استفاده نمی کنند، بسیار خوب.

Displeased.

ناراضی.

Now, the other end of the scale is to go ballistic, yeah.

اکنون، انتهای دیگر مقیاس این است که بالستیک شویم، بله.

So ballistic missile is something that explodes.

بنابراین موشک بالستیک چیزی است که منفجر می شود.

So when you go ballistic, boom, yeah, you explode.

بنابراین وقتی بالستیک می شوید، بوم می کنید، بله، منفجر می شوید.

You're so angry, you get very aggressive.

شما خیلی عصبانی هستید، خیلی پرخاشگر می شوید.

Oh, wait till you see them.

اوه، صبر کن تا آنها را ببینی.

The guy today, he's going to completely ballistic.

پسر امروز، او به طور کامل بالستیک می شود.

I don't know what happened.

من نمی دانم چه اتفاقی افتاده است.

I don't know what news he got, but, wow, he's shouting, screaming, he's banging the door,

نمی دونم چه خبری شده، اما وای، داد می زند، جیغ می زند، در را می زند،

he's screaming down the telephone.

تلفن را فریاد می زند.

I wouldn't go near him for quite a few hours, give him time to cool down.

من تا چند ساعت به او نزدیک نمی شوم، به او زمان می دهم تا خنک شود.

I think he needs a very cold shower, he's gone absolutely ballistic.

من فکر می کنم او نیاز به دوش آب سرد دارد، او کاملا بالستیک شده است.

Or you might say, wait till he gets that email, he'll go ballistic, when he hears that the

یا ممکن است بگویید، صبر کنید تا آن ایمیل را دریافت کند، وقتی شنید که

meeting has been cancelled for the third time.

جلسه برای بار سوم لغو شده است، بالستیک خواهد شد.

I mean, I wouldn't like to be in that room when he reads that email.

منظورم این است که وقتی او آن ایمیل را می خواند، دوست ندارم در آن اتاق باشم.

To go ballistic.

بالستیک شدن

And then finally, something that makes your blood boil.

و در نهایت چیزی که خون شما را به جوش می آورد.

So you don't express the anger in the form of words, you don't express the anger in shouting

بنابراین شما خشم را در قالب کلمات بیان نمی کنید، خشم را با فریاد

or actions.

یا عمل ابراز نمی کنید.

But we say to make your blood boil means you can get warmer and warmer and hotter and hotter

اما ما می گوییم خونتان را به جوش بیاورید یعنی می توانید گرمتر و گرمتر و گرمتر و گرمتر شوید

and the colour rises from here until your face is completely red.

و رنگ از اینجا بالا بیاید تا زمانی که صورت شما کاملاً قرمز شود.

And somebody says, Well, what made your blood boil?Oh,you know, the usual thing.

و یکی می گوید، خوب، چه چیزی باعث شد که خون شما به جوش آید؟ اوه، می دانید، چیز معمولی است.

Monday morning, boss comes in drops a pile of papers on your...

دوشنبه صبح، رئیس می آید و انبوهی از کاغذها را روی

your desk.

میز شما می ریزد.

Or you open up your...

یا

your laptop - 22 emails.

لپ تاپ خود را باز می کنید - 22 ایمیل.

Can you do that report again?

آیا می توانید آن گزارش را دوباره انجام دهید؟

Can you have this ready?

آیا می توانید این را آماده کنید؟

You know, just really, really makes my blood boil that people don't give you a warning

می دانی، واقعاً، واقعاً خون من را به جوش می آورد که مردم در مورد این چیزها به شما هشدار نمی دهند

about these things.

.

Okay?

باشه؟

So something that again gets under your skin, something to cause you a little bit of annoyance.

بنابراین چیزی که دوباره زیر پوست شما می رود، چیزی که کمی شما را آزار می دهد.

Okay, well, that we have lots of expressions, lots of different ways in which you can express

خوب، خوب، که ما عبارات زیادی داریم، راه‌های مختلفی برای بیان

that being angry or to express anger.

عصبانیت یا ابراز خشم.

So let me give them to you one more time.

پس بگذارید یک بار دیگر آنها را به شما بدهم.

You're fed up.

خسته شدی

Furious, fuming, more informal fit to be tied.

خشمگین، دود آلود، مناسب تر و غیررسمی تر برای بستن.

Hot under the collar, again a little bit more informal.

زیر یقه داغ، دوباره کمی غیر رسمی تر.

Enraged.

خشمگین.

Seething.

جوشیدن.

When you're quiet but you're really really annoyed.

وقتی ساکت هستید اما واقعاً اذیت می شوید .

Seething.

جوشیدن.

Incensed.

برافروخته

Outraged.

خشمگین.

Irate.

خشمگین.

Pissed off.

عصبانی شده

Infuriated by something.

عصبانی شدن از چیزی

Displeased, a little bit more gentle displeased.

ناراضی، کمی ملایم تر ناراضی.

Go ballistic, and to make your blood boil.

بالستیک شوید و خونتان را به جوش بیاورید.

Okay, so 15 individual ways in which you can say or other ways in which you can say somebody

بسیار خوب، بنابراین 15 روش جداگانه که می توانید بگویید یا روش های دیگری که می توانید بگویید کسی

is angry or you're angry.

عصبانی است یا عصبانی هستید.

So try a few of them, practise them.

بنابراین تعدادی از آنها را امتحان کنید، آنها را تمرین کنید.

Try to put them into sentences, see how you can use them, see if they're appropriate.

سعی کنید آنها را در جملات قرار دهید، ببینید چگونه می توانید از آنها استفاده کنید، ببینید آیا مناسب هستند یا خیر.

If you don't understand them, come back to me.

اگر آنها را درک نمی کنید، به من بازگردید.

We'll give you more examples.

مثال های بیشتری برای شما می آوریم.

But the good thing to do is to try and practise.

اما کار خوب این است که تلاش کنید و تمرین کنید.

As always, I appreciate you joining me.

مثل همیشه از همراهی شما سپاسگزارم.

Join me again very soon.

خیلی زود دوباره به من بپیوندید.