DON'T DO a mistake | Build your vocabulary with USEFUL collocations + FREE pdf

Hi there, this is Harry and welcome back  to advanced English lessons with Harry  

سلام، این هری است و خوش آمدید به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری  ،

where I try to help you to get a better  understanding of the English language,  

جایی که من سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید،

you might be preparing for some proficiency  test in English or you might be preparing  

ممکن است در حال آماده شدن برای آزمون مهارت  انگلیسی یا ممکن است

for a job interview. Or you might simply just  want to improve your work in business English,  

برای مصاحبه شغلی آماده شوید. . یا ممکن است فقط بخواهید کار خود را در انگلیسی تجاری،

and your conversational English. Whatever it is,  you're in the right place. And if you have any  

و انگلیسی مکالمه خود بهبود بخشید. هر چه که باشد، شما در جای درستی هستید. و اگر

problems, any issues, any difficulties, anything  you want me to include, just drop me a line,  

مشکلی دارید، هر مشکلی دارید، هر مشکلی دارید، هر چیزی که می‌خواهید درج کنم، فقط یک خط به من بدهید،

I'll give you the address at the end of this  particular lesson. I'd be happy to prepare  

آدرس را در پایان این درس خاص به شما می‌دهم. خوشحال می شوم که

a lesson just on that particular topic. Okay,  so in this particular advanced English lesson,  

یک درس را فقط در مورد آن موضوع خاص آماده کنم. بسیار خوب، بنابراین در این درس پیشرفته انگلیسی خاص،

we're looking at common expressions with  make common expressions with makes an  

ما به عبارات رایج با ساخت عبارات مشترک با make یک

advanced English lesson, common expressions with  make. Now a lot of students confuse make and do,  

درس انگلیسی پیشرفته، عبارات رایج با make نگاه می کنیم. اکنون بسیاری از دانش‌آموزان ساختن و انجام را اشتباه می‌گیرند،   ما

what do we make and what do we do. Let  me just give you a quick note about that.

چه می‌سازیم و چه کار می‌کنیم. اجازه دهید فقط یک یادداشت سریع در مورد آن به شما بدهم.

Make is typically used when we talk about creating  something. So that's the most important thing,  

Make معمولاً زمانی استفاده می‌شود که درباره ایجاد چیزی صحبت می‌کنیم. بنابراین این مهمترین چیز است،

you make something. For example, my mother made a  cake yesterday, my mother made a cake yesterday.  

شما چیزی می سازید. برای مثال، مادرم دیروز کیک درست کرد، مادرم دیروز کیک درست کرد.

This table cloth on the table is made of  linen. This table cloth is made of linen.  

این رومیزی روی میز از کتان است. این رومیزی از جنس کتان است.

BMW cars are made in Germany. So they're all  things you can touch, you can feel, you can see,  

خودروهای BMW ساخت آلمان هستند. بنابراین همه چیزهایی هستند که می توانید لمس کنید، می توانید احساس کنید، می توانید ببینید،

okay. They are tangible. So my mother made  a cake yesterday. The tablecloth is made of  

باشه. آنها ملموس هستند. پس مادرم دیروز کیک درست کرد. رومیزی از

linen. And the BMW car is made in Germany. So  when we use make, it's about things we create.

کتان است. و ماشین BMW ساخت آلمان است. بنابراین وقتی از make استفاده می‌کنیم، درباره چیزهایی است که ایجاد می‌کنیم.

Now, when we talk about do, it's when  we talk about doing some activity.  

اکنون، وقتی درباره انجام صحبت می‌کنیم، زمانی است که درباره انجام برخی فعالیت‌ها صحبت می‌کنیم.

For example, doing your homework, doing your  household chores at the weekend, if you do those,  

به عنوان مثال، انجام تکالیف، انجام کارهای خانه در آخر هفته، اگر آن‌ها را انجام می‌دهید،

so it's all about general activities. Okay, so  that's the key difference between make and do.

پس همه چیز مربوط به فعالیت‌های عمومی است. بسیار خوب، پس این تفاوت کلیدی بین ساختن و انجام دادن است.

And in this lesson, I'm going to focus  just on make so I don't confuse you. Okay,  

و در این درس، من فقط روی ساخت تمرکز می‌کنم تا شما را گیج نکنم. بسیار خوب،

so all of these expressions are  common expressions with make,  

پس همه این عبارات عبارت‌های رایج با make هستند،

these are not the most common because a lot  of the common ones are very, very easy. Okay,  

اینها رایج‌ترین نیستند زیرا بسیاری از عبارات رایج بسیار، بسیار آسان هستند. خوب،

so I'm not going to talk about making breakfast  or making your bed, which are simple examples of  

پس من در مورد آماده کردن صبحانه یا مرتب کردن رختخواب خود صحبت نمی کنم، که نمونه های ساده

it to make the breath breakfast every morning,  make your bed when you when you get up before  

آن برای تهیه صبحانه تنفسی هر روز صبح است، وقتی که از خواب بیدار می شوید قبل از

you go to work. So I'm going to look at ones  that are a little bit more complicated yet,  

رفتن به سر کار، تخت خود را مرتب کنید. بنابراین می‌خواهم مواردی را بررسی کنم که هنوز کمی پیچیده‌تر هستند،

or maybe ones that you may not have used, but you  can try to use them. So I've got 20 on my list.

یا شاید مواردی که ممکن است استفاده نکرده باشید، اما می‌توانید سعی کنید از آنها استفاده کنید. بنابراین من 20 در لیست خود دارم.

To make a deal. Yeah. So when we make a deal  with somebody, we agree about something, okay.  

قرارداد بستن. آره بنابراین، وقتی با کسی معامله می‌کنیم، در مورد چیزی توافق می‌کنیم، بسیار خوب.

It could be to make a deal about buying somebody's  car. Yeah, okay. Or you could make a deal to sell  

ممکن است معامله ای در مورد خرید خودروی شخصی انجام شود . آره باشه یا می‌توانید برای فروش

him your house or to buy his house. So you shake  hands, you make a deal. So somebody might quite  

خانه‌تان به او یا خرید خانه‌اش معامله کنید. بنابراین، شما دست می دهید ، معامله می کنید. بنابراین ممکن است کسی به

simply say, Okay, are you happy with the price?  Yeah, okay, let's make a deal on that which fix  

سادگی بگوید، خوب، آیا از قیمت راضی هستید؟ بله، خوب، بیایید روی چیزی که آن قیمت را برطرف کند، معامله کنیم

that price. And then you fix the date or you sign  a contract. And when the contract is ready, then  

. و سپس تاریخ را تعیین می‌کنید یا قراردادی را امضا می‌کنید . و وقتی قرارداد آماده شد،

you make the payment to make a deal we can make  at the deadline, okay. So if you've got a project  

شما برای انجام معامله ای پرداخت می کنید که می توانیم در مهلت مقرر انجام دهیم، بسیار خوب. بنابراین، اگر پروژه‌ای دارید

that you're working on, it could be a school  project, university project, a project and work or  

که روی آن کار می‌کنید، می‌تواند یک پروژه مدرسه، پروژه دانشگاه، یک پروژه و کار یا

just simply, it could be you're redecorating your  house, or you're refurbishing some of the rooms,  

به‌سادگی باشد، می‌تواند این باشد که خانه‌تان را بازسازی می‌کنید، یا در حال نوسازی برخی از آنها هستید. اتاق‌ها،

and you put together a plan, and you've got  deadlines when you want to get things completed.  

و شما برنامه‌ای تنظیم می‌کنید، و زمانی که می‌خواهید کارها را تکمیل کنید، مهلت‌هایی دارید.

So you make the deadline, or you don't make the  deadline. We have to work harder this week so  

بنابراین شما ضرب الاجل را تعیین می کنید، یا مهلت نمی دهید . ما باید این هفته سخت‌تر کار کنیم تا

that we can make that deadline by the end of the  month, otherwise, we won't get bonuses. Okay,  

بتوانیم تا پایان ماه به آن ضرب الاجل بپردازیم ، در غیر این صورت، پاداش دریافت نخواهیم کرد. بسیار خوب،

so it's very straightforward way to use it. Do  you think we will make the deadline? Meaning do  

بنابراین استفاده از آن بسیار ساده است. آیا فکر می‌کنید ما ضرب الاجل را تعیین می‌کنیم؟ به این معنی که

you think we'll achieve what we have to achieve  by that date, 12 o'clock, midnight or close of  

فکر می‌کنید ما تا آن تاریخ، ساعت 12، نیمه‌شب یا پایان

business on the Friday, whatever the deadline  happens to be. We can make a fool of ourselves.  

کار جمعه، هر مهلتی که باشد، به آنچه باید برسیم، دست خواهیم یافت. ما می توانیم خودمان را احمق کنیم.

I've done it plenty of times, you get absolutely  terribly drunk, you fall over and everybody laughs  

من بارها این کار را انجام داده‌ام، شما کاملاً وحشتناک مست می‌شوید، زمین می‌خورید و همه می‌خندند

and you make a fool of yourself or you say them  inappropriate thing at the wrong time you go,  

و خودتان را گول می‌زنید یا در زمان اشتباهی که می‌روید حرف‌های نامناسبی می‌زنید،

oops, I don't think I should have said that.  So you make a fool of yourself. So to make a  

اوه، فکر نمی‌کنم باید گفته اند که پس خودت را گول میزنی. بنابراین

fool of yourself is when you say or do  something that other people find funny,  

احمق کردن، زمانی است که چیزی را می‌گویید یا انجام می‌دهید که دیگران آن را خنده‌دار،

or strange or embarrassing. And you can only say,  Oops, sorry,yeah. To make a fool of yourself.

عجیب یا شرم‌آور می‌دانند. و شما فقط می توانید بگویید، اوه، متاسفم، بله. برای اینکه خودت را گول بزنی

You could be very, very lucky and you can make a  fortune. You can win the lotto and make a fortune.  

شما می توانید بسیار، بسیار خوش شانس باشید و می توانید ثروت به دست آورید . شما می توانید لوتو را برنده شوید و ثروتمند شوید.

You can have a brilliant idea and invent the next  app and make a fortune. You could just sit back on  

می‌توانید ایده‌ای عالی داشته باشید و برنامه بعدی را اختراع کنید و ثروتمند شوید. شما فقط می توانید روی

your bomb and you can inherit lots of money from a  wealthy aunt, uncle or parents and make a fortune.  

بمب خود بنشینید و می توانید پول زیادی را از یک خاله، عمو یا والدین ثروتمند به ارث ببرید و ثروتمند شوید.

Okay, so to make a fortune means to come into a  lot of money for something that you have done. Or  

بسیار خوب، پس ثروتمند شدن به معنای کسب درآمد زیاد برای کاری است که انجام داده اید. یا

if you sit in on your bum and it's inherited,  then for something you haven't done, okay,  

اگر در کنار خود نشسته‌اید و این به ارث رسیده است، پس برای کاری که انجام نداده‌اید، بسیار خوب،

except being born into the right family. Make a  fortune. We can make a fuss of somebody, okay,  

جز اینکه در خانواده‌ای مناسب به دنیا آمده‌اید. ثروت به دست آورید . ما می‌توانیم با کسی سروصدا کنیم، خیلی خب،

so if we, our favourite aunt or uncle, or our  favourite niece or nephew, or our grandparents,  

پس اگر ما، عمه یا عموی مورد علاقه‌مان، یا خواهرزاده یا برادرزاده مورد علاقه‌مان، یا پدربزرگ و مادربزرگ‌مان،

we make a fuss of them because we really liked  them. We really liked spending time with them,  

او را به‌هم می‌اندازیم، چون واقعاً آنها را دوست داشتیم . ما واقعاً دوست داشتیم با آنها وقت بگذرانیم،

we don't see them so often. So we make a fuss, we  get the cakes ready, the tea ready. And when they  

زیاد آنها را نمی بینیم. بنابراین سر و صدا می کنیم، کیک ها را آماده می کنیم، چای را آماده می کنیم. و هنگامی که آنها

arrive, we welcome them with open arms, we give  them the favourite chair, we bring them the paper,  

رسیدند، با آغوش باز از آنها استقبال می کنیم، صندلی مورد علاقه را به آنها می دهیم، کاغذ را برایشان می آوریم، با آنها

we chat them, and then we give them some food. So  we make a fuss of people. We can make a fuss of  

گپ می زنیم و سپس مقداری غذا به آنها می دهیم. بنابراین ما مردم را غوغا می کنیم. ما می‌توانیم با

our pet dog, lots of people you see make a fuss  of their dog because they're really excited and  

سگ خانگی‌مان سروصدا کنیم، بسیاری از افرادی که می‌بینید سگ‌شان را سروصدا می‌کنند، زیرا واقعاً هیجان‌زده هستند

and enjoy spending time with the dog or cat. So  they make a fuss of them. Buy them things, have  

و از گذراندن وقت با سگ یا گربه لذت می‌برند. بنابراین آنها سر و صدا می کنند. برای آنها چیزهایی بخرید، برای

them a nice, soft, comfy bed to sleep all of those  sorts of things. And we can also say to somebody,  

آنها یک تخت خوب، نرم و راحت داشته باشید تا همه آن چیزها را بخوابند. و همچنین می‌توانیم به کسی بگوییم،

don't make a fuss. So if you're going to visit  your friends you can invite there and you say,  

سروصدا نکن. بنابراین، اگر می‌خواهید دوستانتان را ملاقات کنید، می‌توانید به آنجا دعوت کنید و بگویید،

Ah, great to be.... lovely to come across  and and see you and the kids again. But look,  

آه، عالی است... دوست دارم با شما آشنا شوم و دوباره شما و بچه‌ها را ببینم. اما ببینید،

don't make a fuss, I'd be there be there for  a couple of hours. I don't need anything,  

سر و صدا نکنید، من چند ساعت آنجا خواهم بود. من به هیچ چیز نیاز ندارم،

whatever you're eating it. So don't go to  any trouble. Don't please don't make a fuss.

هر چه شما آن را می خورید. پس دچار مشکل نشوید. لطفاً غوغا نکنید

To make a mess. Kids love making a mess. Kids make  a mess. They don't even realise it and you look in  

برای ایجاد آشفتگی. بچه ها عاشق ایجاد آشفتگی هستند. بچه‌ها خرابکاری می‌کنند. آنها حتی متوجه نمی شوند و شما به

the room you think a bomb had exploded. There's  clothes everywhere, books everywhere. You know,  

اتاق نگاه می کنید که فکر می کنید بمب منفجر شده است. همه جا لباس، همه جا کتاب است. می‌دانی،

the bed is all messy. So ha you just close  the door and go downstairs and go oh my god,  

تخت همه چیز به هم ریخته است. پس فقط در را ببند و برو پایین و برو وای خدای من،

what a mess. So they make a mess. Or you tell them  okay, you can play upstairs in the attic room. But  

چه خراب است. بنابراین آنها آشفتگی ایجاد می کنند. یا به آن‌ها بگویید خوب، می‌توانید در طبقه بالا در اتاق زیر شیروانی بازی کنید. اما به

promise me don't make a mess. And of course you  go up the place is upside down. To make a mess.

من قول بده که خرابکاری نکنم. و البته شما بالا بروید، مکان وارونه است. برای ایجاد آشفتگی.

To make a mistake. Now we don't do a mistake.  This is a classic mistake that people make.  

مرتکب اشتباهی شدن. حالا ما اشتباه نمی کنیم. این یک اشتباه کلاسیک است که مردم مرتکب می شوند.

Yeah. So this is where the confusion comes in. So  it's not do a mistake, it's make a mistake. Oh,  

آره بنابراین این جایی است که سردرگمی به وجود می‌آید. بنابراین اشتباه کردن نیست، اشتباه کردن است. اوه،

I made a mistake. I'll have to erase that and  start again. So if you're like me when you're  

اشتباه کردم. باید آن را پاک کنم و دوباره شروع کنم. بنابراین، اگر هنگام

typing, trying to type quickly, on your laptop  keyboard, occasionally you hit the wrong letter  

تایپ کردن، سعی در تایپ سریع، روی صفحه‌کلید لپ‌تاپ مانند من هستید، گاهی حرف اشتباه را می‌زنید

or you hit the wrong key. And something happens.  Yeah, so you make a mistake. Or if you're like  

یا کلید را اشتباه می‌زنید. و اتفاقی می افتد. آره پس اشتباه میکنی یا اگر مانند

me, you and you you book, flight tickets to go  to a different country and you arrive there on  

من هستید، شما و شما رزرو می‌کنید، بلیت‌های پرواز برای رفتن به کشور دیگری و در

the 21st of May. And you wonder why your ticket  won't let you through electronic gate. When the  

21 مه به آنجا می‌رسید. و تعجب می‌کنید که چرا بلیط‌تان به شما اجازه عبور از دروازه الکترونیکی را نمی‌دهد. وقتی

security guy comes to you and says, Yeah,  this ticket was free yesterday. So you,  

مامور امنیتی نزد شما می‌آید و می‌گوید، بله، این بلیط دیروز رایگان بود. بنابراین، شما،

you booked the ticket for the day before  and you arrived the following day, because  

بلیط را برای روز قبل رزرو کردید و روز بعد به آنجا رسیدید، زیرا

you just misread as I did misread the ticket.  So to make a mistake. Oops, I made a mistake.

همانطور که من بلیت را اشتباه خواندم، شما فقط اشتباه خواندید. بنابراین برای اشتباه کردن. اوه من اشتباه کردم

To make a point. But when you make a  point, you want to tell somebody something,  

برای اشاره به یک نکته. اما وقتی نکته‌ای را مطرح می‌کنید، می‌خواهید به کسی چیزی بگویید، می‌خواهید به

you want to tell somebody something important.  You want to make sure people understand. So if  

کسی چیز مهمی بگویید. شما می خواهید مطمئن شوید که مردم متوجه می شوند. بنابراین اگر

you're in the meeting, and somebody says something  that you don't agree with, then you say excuse me,  

شما در جلسه هستید و کسی چیزی می گوید که شما با آن موافق نیستید، می گویید ببخشید،

I'd like to make a point here. So there's  something you want to say, to correct somebody  

مایلم در اینجا به نکته ای اشاره کنم. بنابراین، چیزی وجود دارد که می‌خواهید بگویید، برای تصحیح کسی

to make sure they understand what is happening, or  to make sure to let them know that they're they're  

تا مطمئن شوید که متوجه می‌شود چه اتفاقی می‌افتد، یا مطمئن شوید که به او بگویید

making a mistake and something they have said and  you want to correct the situation. So you want to  

اشتباه می‌کند و چیزی که گفته است و می‌خواهید وضعیت را اصلاح کنید. . بنابراین می‌خواهید به

make a point. Oh, that was a good point he made  yesterday. So you can use it in that context also.  

یک نکته اشاره کنید. اوه، این نکته خوبی بود که دیروز به آن اشاره کرد. بنابراین می توانید از آن در آن زمینه نیز استفاده کنید.

But we can we have another way to use  make a point. So if somebody tells you,  

اما می‌توانیم راه دیگری برای استفاده از آن داشته باشیم . بنابراین اگر کسی به شما گفت،

or your wife or your partner tells you  or don't forget your mother's birthday,  

یا همسرتان یا همسرتان به شما گفت یا تولد مادرتان را فراموش نکنید،   پس

it's the day after tomorrow, okay, and make a  point of calling her today and our call round  

فردا است، اشکالی ندارد، و تصمیم بگیرید که امروز با او تماس بگیرید و دور تماس ما   و

and ordering cake and flowers because she likes  that. So to make a point of doing something to  

کیک و گل سفارش دهید زیرا او آن را دوست دارد . بنابراین برای اینکه کاری انجام دهید تا به

sort of put a mental note in your mental  diary to make sure that you call her. You  

نوعی یادداشت ذهنی در خاطرات ذهنی خود قرار دهید تا مطمئن شوید که با او تماس می گیرید.

buy the flowers and you go around to see  her to make a point of doing something.

گلها را می‌خری و می‌روی تا او را ببینی تا کاری را انجام دهد.

To make a promise. Oh, well, we all make  promises. And sometimes we don't always  

قول دادن اوه، خوب، همه ما قول می دهیم. و گاهی اوقات ما همیشه

keep them. So there's a wonderful expression.  Don't make a promise you cannot keep. Okay?  

آنها را نگه نمی‌داریم. بنابراین یک بیان فوق العاده وجود دارد. قولی نده که نمی توانی به آن عمل کنی. باشه؟

Better off not making the promise at  all. But we promise our kids, Yes,  

بهتر است به هیچ وجه قولی را ندهید. اما ما به بچه‌هایمان قول می‌دهیم، بله،

I'll take you to the zoo at the weekend. Yes, I'll  play football with you on Sunday. Yes, I'll get  

آخر هفته شما را به باغ‌وحش می‌برم. بله، یکشنبه با شما فوتبال بازی خواهم کرد. بله، من

you that for Christmas. If your behave yourself.  So you make a promise. Okay, you can also make a  

آن را برای کریسمس برای شما می‌آورم. اگر خودت رفتار کنی پس قول بده خوب، شما همچنین می توانید

promise to yourself. I'm going to stop eating  sweets. I'm going to start stop eating cakes.  

به خودتان قول بدهید. من از خوردن شیرینی دست می کشم . من شروع به ترک خوردن کیک خواهم کرد.

But I'm going to wait until after Christmas you  make a promise to yourself or to somebody else.

اما من منتظر می مانم تا بعد از کریسمس به خودتان یا به شخص دیگری قول بدهید.

What we like to do often is make friends  Okay? People like to make friends because  

کاری که ما اغلب دوست داریم انجام دهیم این است که دوست شویم خوب است؟ مردم دوست دارند دوست پیدا کنند زیرا

they don't like to be on their own. They  go to school. The question is asked,  

دوست ندارند تنها باشند. آنها به مدرسه می روند. سوال پرسیده می شود،   آیا

Will he make friends easily? course he will.  He's he really mixes well. You go to university,  

او به راحتی دوست پیدا می کند؟ البته او خواهد کرد. او واقعاً خوب میکس می کند. شما به دانشگاه می‌روید،

you'd like to make new friends. When you join a  new company, you like to make friends with the  

دوست دارید دوستان جدیدی پیدا کنید. وقتی به یک شرکت جدید ملحق می‌شوید، دوست دارید با

people you work for they made the friendships may  not last forever, but it's good to make friends.

افرادی که برای آنها کار می‌کنید دوست شوید .

Make fun. Yeah, well, this can be good and bad.  We can make fun of somebody, which is not so  

خوش بگذرون. بله، خوب، این می تواند خوب و بد باشد. ما می توانیم کسی را مسخره کنیم، که چندان

pleasant. Yeah. Particularly if they don't like  it. Yeah, so you might laugh, and the other people  

خوشایند نیست. آره به خصوص اگر آن را دوست نداشته باشند . بله، تا شما بخندید و دیگران

might laugh. But the person that you are making  fun of may not laugh. So you have to be really,  

بخندند. اما شخصی که شما او را مسخره می‌کنید ممکن است نخندد. بنابراین باید واقعاً،

really careful. It's not too personal. Yeah. But  if we make fun, yeah, so it's just when we have  

واقعاً مراقب باشید. خیلی هم شخصی نیست آره اما اگر مسخره می‌کنیم، بله، درست زمانی که

a good time we play board games, we play with the  kids in the garden, we run around, we jump around  

وقت خوبی داریم، بازی‌های رومیزی انجام می‌دهیم، با بچه‌های باغ بازی می‌کنیم، دور می‌دویم،

with... whatever we do. If you're on a holiday,  and you've got a pool, you jump in and out of the  

با هر کاری که می‌کنیم می‌پریم. اگر در تعطیلات هستید، و استخر دارید، از

pool up and down the slide and all these other  crazy things, and you make fun. We often say  

سرسره بالا و پایین استخر و همه این چیزهای دیوانه وار دیگر به داخل و خارج می پرید و مسخره می کنید. ما اغلب

to the kids, well, you don't need me, you can make  your own fun. Yeah, you can make fun out of boxes,  

به بچه ها می گوییم، خوب، شما به من نیاز ندارید، می توانید خودتان را سرگرم کنید. بله، شما می توانید با جعبه ها مسخره کنید،   می

you can make fun out of Lego, you can make fun  of absolutely everything, if you have some sort  

توانید با لگو مسخره کنید، می توانید کاملاً همه چیز را مسخره کنید، اگر نوعی

of ideas in your head. So you know, you just  need to have an imagination. So to make fun.

ایده در ذهن دارید. بنابراین می دانید، فقط باید تخیل داشته باشید. بنابراین برای مسخره کردن. در

There's an expression using do here, but  I'll explain it to you. To make do. Okay,  

اینجا عبارتی وجود دارد که از do استفاده می‌کند، اما آن را برای شما توضیح می‌دهم. انجام دادن. باشه،

it's not a mistake, okay. To make do means just to  accept something. So usually to accept something  

اشتباه نیست، باشه. انجام دادن یعنی فقط پذیرفتن چیزی. بنابراین معمولاً چیزی را

less than what you had hoped for. So you wanted  to cook something in the evening. But you know,  

کمتر از چیزی که انتظارش را داشتید بپذیرید. بنابراین می‌خواستید شب چیزی بپزید. اما می‌دانید،

you haven't been to the supermarket for quite a  few days, and you're not quite sure what's in the  

چند روزی است که به سوپرمارکت نرفته‌اید ، و کاملاً مطمئن نیستید که چه چیزی در

fridge. And your partner says, Well, look, we're  just ordering some food. Now I don't really want  

یخچال وجود دارد. و شریک زندگی‌تان می‌گوید، خوب، ببینید، ما فقط غذا سفارش می‌دهیم. حالا واقعاً نمی‌خواهم

to it's so unhealthy. I'll make do with what's in  the fridge. So you open the fridge, and you've got  

اینقدر ناسالم باشد. من به آنچه در یخچال است بسنده می کنم . بنابراین، در یخچال را باز می‌کنید، و

some eggs, and you've got some pasture, and you've  got some tomatoes. And so there's enough here,  

مقداری تخم‌مرغ، و مقداری مرتع، و مقداری گوجه‌فرنگی دارید. و بنابراین اینجا به اندازه کافی وجود دارد،

I'll make do with what I have here, I'll come up  with some sort of omelette, or something that we  

من با آنچه اینجا دارم اکتفا می کنم، نوعی املت تهیه می کنم، یا چیزی که

can we can eat, it will be very, very tasty. So  to make do means to put up with what you have,  

می توانیم بخوریم، بسیار بسیار خوشمزه خواهد بود. بنابراین، انجام دادن به معنای تحمل چیزی است که دارید،

because either just can't be bothered to do  something else. Oh, it'd be quite sufficient. Now.  

زیرا نمی‌توانید کاری را انجام دهید . اوه، این کاملا کافی است. اکنون.

Will that make do? Will you be able to do what  you want with that? Ah, yes, that will be fine.  

آیا این کار را انجام می دهد؟ آیا با آن می‌توانید کاری را که می‌خواهید انجام دهید؟ آه، بله، خوب خواهد شد.

I'll make do with the eggs, and these vegetables  and come up with a nice omelette. To make do.

من با تخم مرغ ها و این سبزیجات اکتفا می کنم و یک املت خوب درست می کنم. انجام دادن.

We all work after we've left university or  whatever we've done our training we've done  

همه ما بعد از اینکه دانشگاه را ترک کردیم یا هر کار آموزشی را که انجام دادیم کار می کنیم

because we have to or need to make a living,  okay. So we make a living. As a doctor,  

چون مجبوریم یا نیاز به امرار معاش داریم، خوب. پس ما امرار معاش می کنیم. به‌عنوان یک پزشک،

we make a living as a financial controller, we  make a living as inoperative in an IT company,  

ما به عنوان یک کنترل کننده مالی امرار معاش می‌کنیم، به عنوان غیرفعال در یک شرکت فناوری اطلاعات امرار معاش می‌کنیم،

whatever it is that you do or not, you might  not do it all your life, but this is how you  

هر کاری که انجام می‌دهید یا نه، ممکن است در تمام عمرتان این کار را انجام ندهید، اما از این طریق

make a living. So somebody might just ask you  the simple question, how do you make a living?  

امرار معاش می‌کنید. . بنابراین ممکن است کسی این سوال ساده را از شما بپرسد، چگونه امرار معاش می کنید؟

What it means is, What job do you do? What work  do you do? How do you get your income? Okay,  

معنی آن این است که چه شغلی انجام می دهید؟ چه کاری انجام می دهید؟ چگونه درآمد خود را بدست می آورید؟ بسیار خوب،

so it's a question. How do you make a living?  It's a statement, I would like to make a decent  

پس این یک سوال است. چگونه امرار معاش می کنید؟ این یک بیانیه است، من می خواهم زندگی مناسبی داشته باشم

living. I'd like a job that will allow me to rent  my own home, buy my own home, stop my family,  

. من شغلی را می‌خواهم که به من اجازه دهد خانه‌ام را اجاره کنم، خانه‌ام را بخرم، خانواده‌ام را متوقف کنم،

whatever it might be to make a living. Somebody,  one of the kids might have a wonderful idea about  

هر چیزی که برای امرار معاش باشد. یکی، یکی از بچه‌ها ممکن است ایده فوق‌العاده‌ای در مورد

what they want to be in your car. That's  great. It's a really, really interesting  

آنچه می‌خواهند در ماشین شما باشند داشته باشد. عالیه. واقعاً، واقعاً

job. But will you make a living? Meaning, Will  you get enough money to get the things you want  

کار جالبی است. اما آیا شما امرار معاش خواهید کرد؟ به این معنی، آیا به اندازه کافی پول خواهید داشت تا کارهایی را که می‌خواهید

to do the travelling you want to do to buy  the car you want to buy? Whatever it might  

انجام دهید، سفری که می‌خواهید انجام دهید تا ماشینی را که می‌خواهید بخرید، به دست آورید؟ هر چیزی که ممکن است

be to make a living. Or question. Will you make  a living? Or can you make a living out of that?

برای امرار معاش باشد. یا سوال آیا امرار معاش خواهید کرد ؟ یا می توانید از این طریق امرار معاش کنید؟

To make yourself heard, to make yourself known  and to make yourself understood. So these are  

برای اینکه خود را به گوش دیگران برسانید، خودتان را بشناسید و خودتان را درک کنید. بنابراین اینها

three similar ways I'll just explain them.  So system it's to make yourself either heard,  

سه روش مشابه هستند که من فقط آنها را توضیح خواهم داد. بنابراین سیستم برای این است که خود را شنیده،

understood, or known. So how do you make yourself  heard? Well, you might have to speak up a little  

فهمیده یا شناخته شده نشان دهید. پس چگونه می‌توانید خود را به گوش دیگران برسانید؟ خب، ممکن است مجبور شوید کمی

more loudly, okay. Or perhaps you'd have  to speak a little bit more intellectually,  

بلندتر صحبت کنید، باشه. یا شاید مجبور باشید کمی بیشتر از نظر فکری،

or with a little bit more knowledge and  then that way you can make yourself heard.  

یا با کمی دانش بیشتر صحبت کنید و سپس به این ترتیب بتوانید صدای خود را به گوش دیگران برسانید.

To make yourself understood, sometimes you  have to speak a little bit more plainly,  

برای اینکه خودتان را بفهمید، گاهی باید کمی واضح تر،

a little more clearly. And indeed, when you're  teaching English to make yourself understood,  

کمی واضح تر صحبت کنید. و در واقع، وقتی به انگلیسی آموزش می‌دهید تا خودتان را بفهمید،

you have to speak a little bit more slowly. So  sometimes I get accused of speaking a little  

باید کمی آهسته‌تر صحبت کنید. بنابراین گاهی اوقات متهم می‌شوم که خیلی

bit too quickly. So apologies for that, but to  make yourself understood, it's more important  

سریع صحبت می‌کنم. بنابراین بابت این موضوع معذرت می‌خواهیم، ​​اما برای اینکه خودتان را بفهمید،

to speak clearly than to speak slowly. Okay, so  to speak clearly to make yourself understood,  

واضح صحبت کردن مهمتر از آهسته صحبت کردن است. بسیار خوب، پس واضح صحبت کنید تا خودتان را بفهمید،

to make yourself known well, if you do something  that people recognise you for your your score,  

برای اینکه خودتان را خوب بشناسید، اگر کاری انجام دهید که مردم شما را به خاطر امتیازتان تشخیص دهند،

the winning goal for the school football team. Or  you get the best sales in your department, two or  

گل برنده تیم فوتبال مدرسه. یا بهترین فروش را در بخش خود، دو یا

three months in a row. You get married to the best  looking girl in the university, you're certainly  

سه ماه متوالی دریافت می‌کنید. شما با بهترین دختر دانشگاه ازدواج می کنید، مطمئناً

make yourself known for those good reasons. Okay,  so make yourself known, understood and heard.

به دلایل خوب خود را می شناسید. بسیار خوب، پس خودتان را بشناسید، بفهمید و شنیده شوید.

When we talk when we explain something,  or when we're making presentations,  

وقتی صحبت می‌کنیم وقتی چیزی را توضیح می‌دهیم، یا وقتی در حال ارائه ارائه هستیم،

we want to make sense. Okay? So, you know, we want  to talk sense, we don't want to talk nonsense,  

می‌خواهیم معنا داشته باشیم. باشه؟ بنابراین، می‌دانید، ما می‌خواهیم منطقی صحبت کنیم، نمی‌خواهیم بیهوده صحبت کنیم،

we want to talk sense, you want to make sense.  So when we make sense, things are clear things  

ما می‌خواهیم منطقی صحبت کنیم، شما می‌خواهید منطقی باشید. بنابراین وقتی معنی می‌دهیم، همه چیز واضح است، چیزهایی قابل

are understood. And things are very, very  well explained. Now, if somebody like,  

درک است. و چیزها خیلی خیلی خوب توضیح داده شده اند. حالا، اگر کسی دوست داشته باشد،

typically when kids get excited or upset, they  start talking and crying at the same time. And  

معمولاً وقتی بچه‌ها هیجان‌زده یا ناراحت می‌شوند، همزمان شروع به صحبت کردن و گریه کردن می‌کنند. و

it's very, very hard to know what they're trying  to say. So the parent will come or try to calm the  

بسیار بسیار سخت است که بدانیم آنها می خواهند چه بگویند. بنابراین والدین می‌آیند یا سعی می‌کنند

child down, say, Come on, you're not making sense.  What happened? Take a deep breath. And tell me  

کودک را آرام کنند، می‌گویند، بیا، منطقی نیستی. چی شد؟ یک نفس عمیق بکش. و آهسته به من بگو

slowly. So I wish you would make sense. Okay, so  you're all you look at something, and it's quite  

. پس ای کاش منطقی بودی خوب، پس شما فقط به چیزی نگاه می کنید، و این کاملاً

puzzling. And you're trying to figure it out and  see if this just just doesn't make sense at all.  

گیج کننده است. و شما سعی می‌کنید آن را بفهمید و ببینید که آیا این اصلاً منطقی نیست.

I mean, this, this is all over the place. I  mean, what are we supposed to do with this,  

منظورم این است که این همه جا هست. منظورم این است که ما باید با این چه کار کنیم،

so you have to try and start from the beginning,  and work your way through, like unravelling a  

پس باید تلاش کنید و از ابتدا شروع کنید، و راه خود را ادامه دهید، مانند باز کردن یک

ball of string to get to the other end, so that  you can make sense of whatever message you got,  

توپ ریسمان برای رسیدن به انتهای دیگر، به طوری که بتوانید هر چیزی را درک کنید. پیامی که دریافت کردید،

whatever instructions were given, or whatever  email was sent to you. To make sense of it.

هر دستورالعملی که داده شد، یا هر ایمیلی که برای شما ارسال شد. برای درک آن.

Now, to make someone's day. Do you remember the  movies? Go on, make my day make my day. So yes,  

حالا برای اینکه روز کسی را بسازم. آیا فیلم‌ها را به خاطر دارید ؟ ادامه بده، روز من را روز من بساز. بنابراین بله،

this is the old Clint Eastwood phrase  and some of his Dirty Harry movies. Yeah,  

این عبارت قدیمی کلینت ایستوود و برخی از فیلم‌های هری کثیف او است. آره،

so not me, Dirty Harry. So he was  a detective. And he said, you know,  

پس من نه، هری کثیف. بنابراین او یک کارآگاه بود. و او گفت، می‌دانی،

some punk or some thief, he really wanted  to shoot or as he would say, to blow away,  

یک پانک یا یک دزد، او واقعاً می‌خواست تیراندازی کند یا به قول خودش منفجر کند،

he said, Go on, make my day. So when you make  someone's day, you make it a special day,  

او گفت: برو، روزم را بساز. بنابراین، وقتی روز کسی را درست می‌کنید، آن را به یک روز خاص تبدیل می‌کنید،   برای

you buy your wife a really wonderful present,  if she lets you know what you want for what  

همسرتان یک هدیه واقعاً فوق‌العاده می‌خرید، اگر او به شما بگوید

she wants for her birthday or Christmas, then you  can make her day. So when she opens the present,  

برای تولد یا کریسمس چه می‌خواهید، می‌توانید روز او را بسازید. بنابراین، وقتی هدیه را باز می‌کند، در

there it is wonderful sparkling diamond, or  the new camera, whatever it is, she wanted to  

آنجا الماس درخشان فوق‌العاده وجود دارد، یا دوربین جدید، هر چه که باشد، او می‌خواست

make her day. So when you make someone's day, you  make it special, something for them to remember.

روز خود را بسازد. بنابراین وقتی روز کسی را می‌سازید، آن را خاص می‌کنید، چیزی که او باید به خاطر بسپارد.

Next, and this number 17 to make  time. We can make time for someone,  

بعد، و این عدد ۱۷ برای وقت گذاشتن. ما می‌توانیم برای کسی وقت بگذاریم،   می‌توانیم

we can make time for everyone, we  can make time for ourselves, it means  

برای همه وقت بگذاریم،  می‌توانیم برای خودمان وقت بگذاریم، به این معنی است که

allocating particularly amount of time in the  day just for you allocating a particular amount  

مقدار خاصی از زمان را در روز اختصاص دهیم، فقط برای شما که مقدار خاصی

of time to spend with the kids. Yeah,  so all you might just say to the boss,  

از زمان را برای گذراندن با بچه‌ها اختصاص دهید. بله، بنابراین هر چیزی که ممکن است فقط به رئیس بگویید،

I'll just leave it there or send me the file,  I'll make time somehow. And I'll get it done.  

آن را همانجا می گذارم یا پرونده را برای من ارسال می کنم، به نحوی وقت می گذارم. و من آن را انجام خواهم داد.

So you'll squeeze it in to your very, very  busy schedule to make time for something.

بنابراین آن را در برنامه بسیار، بسیار شلوغ خود قرار خواهید داد تا برای چیزی وقت بگذارید.

Now, just before I go on  there, just like to ask you,  

اکنون، درست قبل از اینکه به آنجا ادامه دهم ، فقط می‌خواهم از شما بپرسم،

if you do feel that you like this  particular lesson, and please like  

آیا احساس می‌کنید که این درس خاص را دوست دارید، و لطفاً

the video, and if you can subscribe to the  channel, because it really, really helps.

ویدیو را لایک کنید، و اگر می‌توانید در کانال مشترک شوید، زیرا واقعاً کمک می‌کند.

Okay, let's just get back to our lesson.  And remember, we're talking about advanced  

خوب، بیایید فقط به درس خود برگردیم. و به یاد داشته باشید، ما در مورد

English expressions about make. Okay, so only  got a few more to do. We're on number 18. Now,  

عبارات پیشرفته انگلیسی درباره make صحبت می کنیم. بسیار خوب، پس فقط چند کار دیگر برای انجام دادن وجود دارد. ما در شماره 18 هستیم. اکنون،

so three more. Make believe this is a nice  expression that people use when they're  

سه مورد دیگر. باور کنید این یک عبارت خوب است که مردم وقتی

talking about magic. Okay, so when somebody has a  great imagination, yeah, they think of something,  

درباره جادو صحبت می کنند استفاده می کنند. بسیار خوب، پس وقتی کسی تخیل بالایی دارد، بله، به چیزی فکر می‌کند، می‌تواند

it could be about Peter Pan or some other  story. And they reenact it in their room,  

درباره پیتر پن یا داستان دیگری باشد . و آنها آن را در اتاقشان بازسازی می‌کنند،

and they dress up and they really believe  it, they really believe it's, it's really  

و لباس می‌پوشند و واقعاً آن را باور می‌کنند، واقعاً باور دارند که اینطور است، واقعاً

happening. So we say, Ah, it's make believe  to make something or believe that something  

اتفاق می‌افتد. بنابراین ما می گوییم، آه، این باور را ایجاد کنید تا چیزی بسازید یا باور کنید که چیزی

is actually happening. So fairy stories, when or  Santa Claus, whatever it happens to be, a little  

واقعاً اتفاق می افتد. بنابراین، داستان‌های پری، وقتی یا بابا نوئل، هر اتفاقی که می‌افتد،

bit of make believe is good for people to feel  that it is in fact reality, okay. Make believe.

کمی باور کنند برای مردم خوب است که احساس کنند در واقع واقعیت است، خوب. باور کن

Then we have an expression, make or break, it's  make or break. Now, when we use that expression,  

سپس یک عبارت داریم، make or break، آن ساخت یا شکست است. حالا، وقتی از آن عبارت،

make or break, it means that either something will  be successful, or it will be a failure. So there's  

ساخت یا شکستن استفاده می‌کنیم، به این معنی است که یا چیزی موفق خواهد بود یا شکست. بنابراین

no in between. So you might get an expression like  this situation, company is doing. Okay, but then  

هیچ چیزی در این بین وجود ندارد. بنابراین ممکن است عبارتی مانند این وضعیت، شرکت در حال انجام است، دریافت کنید. بسیار خوب، اما پس از آن،

it runs into some difficult trading months. And  you're talking to other partners and say, Well,  

در ماه‌های تجاری دشواری پیش می‌آید. و شما با شرکای دیگر صحبت می‌کنید و می‌گویید، خوب،

look, I think the next few months are going  to be really make or break. If we don't get a  

ببینید، من فکر می‌کنم چند ماه آینده واقعاً ساخت یا شکست خواهد بود. اگر

few new customers, or those customers we have if  they don't pay those fees, we don't chase them,  

چند مشتری جدید نداشته باشیم، یا اگر آن‌ها این هزینه‌ها را پرداخت نکنند، آن‌ها را دنبال نمی‌کنیم، در

then we're going to have a cash flow problem. And  really, it's going to be touch and go whether this  

این صورت با مشکل جریان نقدی مواجه خواهیم شد. و واقعاً، چه این

business survive. So it's going to be a really  make or break time for us. So we need to put in  

کسب‌وکار زنده بماند، باید لمس شود. بنابراین واقعاً برای ما زمان ساخت یا استراحتی خواهد بود. بنابراین باید

every effort we can to get those invoices paid.  We need to put in every effort we can to find  

تمام تلاش خود را برای پرداخت آن فاکتورها انجام دهیم. ما باید تمام تلاش خود را برای یافتن

those new customers. We just need to do that  for the next few months. I'm sure we can was  

این مشتریان جدید انجام دهیم. ما فقط باید این کار را برای چند ماه آینده انجام دهیم. من مطمئن هستم که ما می توانیم

going to be very difficult. But yeah, there's no  air two ways about it, it's going to be make or  

بسیار دشوار خواهد بود. اما بله، هیچ هوای دوطرفه ای در مورد آن وجود ندارد، یا می شود یا

break. So make or break means success or  failure, but there's nothing in between.

شکست. بنابراین ساختن یا شکستن به معنای موفقیت یا شکست است، اما چیزی در این بین وجود ندارد.

And then finally, we've got two makes two of us.  Yeah, that makes two of us we use this expression,  

و سپس در نهایت، ما دو میل دو نفر از ما داریم. بله، این باعث می‌شود که دو نفر از ما از این عبارت استفاده کنیم،

when we want to agree with somebody at  something that they have said. So perhaps  

وقتی می‌خواهیم با کسی در مورد چیزی که گفته است موافق باشیم. بنابراین شاید

your friend is complaining about all the work  he has to do, complaining about the weather,  

دوست شما از تمام کارهایی که باید انجام دهد شکایت می کند، از آب و هوا شکایت می کند،

wishing and hoping he was going on that ski  holiday next week, and not next year, that he  

آرزو می کند و امیدوار است که هفته آینده به تعطیلات اسکی برود، نه سال آینده، که

could get the promotion or buy the new car, and  you say, Ha, yeah, that makes two of us. Yeah,  

بتواند ترفیع کسب کند یا ماشین جدید بخرد. و شما می گویید، بله، این باعث می شود ما دو نفر باشیم. بله،

I feel exactly the same way. It's been a long,  long year. And I'm just about getting to the  

من دقیقاً همین احساس را دارم. سال طولانی و طولانی بود. و من فقط در حال رسیدن به

end of my rope on this. So that makes two of  us. So when you want to agree with somebody,  

انتهای طنابم در این هستم. بنابراین این باعث می‌شود دو نفر از ما باشند. بنابراین وقتی می‌خواهید با کسی موافق باشید،

particularly when he's talking in a negative way,  then you can say, Ah, yeah, that makes two of us,  

مخصوصاً زمانی که او به شیوه‌ای منفی صحبت می‌کند، می‌توانید بگویید، آه، بله، این باعث می‌شود دو نفر از ما

okay. Meaning both of us have exactly the  same thought the same idea, the same wishes.

خوب باشیم. به این معنی که هر دوی ما دقیقاً یک فکر داریم، همان ایده، همان آرزوها.

Okay, so they're 20 collocations or  expressions using make. As I said,  

بسیار خوب، بنابراین آنها 20 ترکیب یا عبارتی هستند که از make استفاده می کنند. همانطور که گفتم،

at the very beginning, students often confuse  make and do so here we're talking about making  

در همان ابتدا، دانش‌آموزان اغلب ساختن را اشتباه می‌گیرند و این کار را در اینجا انجام می‌دهند که درباره ساختن

concrete things. I've given you a list of them.  There... I said there are 20. So the some of  

چیزهای ملموس صحبت می‌کنیم. من لیستی از آنها را به شما داده ام. آنجا... گفتم 20 تا هستند. بنابراین برخی از

them are a little bit unusual, you might not  have heard of them before. So practice them,  

آنها کمی غیرعادی هستند، شاید قبلاً درباره آنها نشنیده باشید. بنابراین آنها را تمرین کنید،

listen to it a couple of times, listen to  my examples, and try to put in some of your  

چند بار به آن گوش دهید، به مثال‌های من گوش دهید و سعی کنید برخی از

own examples. And if you have any difficulty  and you want some more help, then as I said,  

مثال‌های خودتان را وارد کنید. و اگر مشکلی دارید و کمک بیشتری می‌خواهید، همانطور که گفتم،

Here's the address, www.englishlessonviaskype.com.  Very happy to hear from you. Very happy to help  

آدرس اینجاست، www.englishlessonviaskype.com. بسیار خوشحالم که از شما می شنوم. بسیار خوشحالم که به

you. I really appreciate when you listen, I  really appreciate the comments that you send  

شما کمک می کنم. وقتی گوش می‌دهید واقعاً قدردانی می‌کنم، از نظراتی که برای من می‌فرستید واقعاً سپاسگزارم

me. So this is Harry saying goodbye for this  particular lesson. And join me again soon.

. بنابراین هری برای این درس خاص خداحافظی می کند. و به زودی دوباره به من بپیوندید.