CRUCIAL communication verbs in English | Important verbs in English for business conversation

Hi there, this is Harry and welcome back to advanced English lessons with Harry, where

سلام، این هری است و به درس های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید، جایی که

we try to help you to get a better understanding of the English language.

ما سعی می کنیم به شما کمک کنیم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید .

And in this particular lesson, we've got some crucial verbs to share with you.

و در این درس خاص، چند افعال مهم برای به اشتراک گذاشتن با شما داریم.

They are communication verbs or advanced English lesson.

آنها افعال ارتباطی یا درس پیشرفته انگلیسی هستند .

Communication verbs are verbs used in communication, okay?

افعال ارتباطی افعالی هستند که در ارتباطات استفاده می شوند، خوب؟

So they are really important because this is going to tell you different ways in which

بنابراین آنها واقعاً مهم هستند زیرا این روش‌های مختلفی را به شما می‌گوید که از طریق آنها

you can communicate, get your point across to other people.

می‌توانید ارتباط برقرار کنید، نظر خود را به دیگران منتقل کنید.

So I'll give you those that there are 10 of them.

بنابراین من آنهایی را به شما می دهم که 10 مورد از آنها وجود دارد.

And then I'll go through them and give you examples of when you can use them in those

و سپس من آنها را مرور می کنم و مثال هایی برای شما می آورم که چه زمانی می توانید از آنها در چنین

sort of situations.

موقعیت هایی استفاده کنید.

Okay, and as always, if you find that you like this particular lesson, then please like

بسیار خوب، و مثل همیشه، اگر متوجه شدید که این درس خاص را دوست دارید، لطفا

the video, and if you can subscribe to the channel, because it really, really helps us.

ویدیو را لایک کنید، و اگر می توانید در کانال مشترک شوید، زیرا واقعا، واقعا به ما کمک می کند.

Okay, let's get back to our lesson, as I said, advanced English lesson with verbs, communication

خوب، برگردیم به درس خودمان، همانطور که گفتم، درس پیشرفته انگلیسی با افعال،

verbs.

افعال ارتباطی.

So these are probably verbs that you haven't heard before.

بنابراین احتمالاً اینها افعالی هستند که قبلاً نشنیده اید.

Or some of them may not, so be careful, make sure you understand them, try and practice

یا برخی از آنها ممکن است نه، پس مراقب باشید، مطمئن شوید که آنها را متوجه شده اید، سعی کنید

them and write them and look them up in the dictionary if you don't understand them, or

آنها را تمرین کنید و آنها را بنویسید و اگر آنها را متوجه نشدید آنها را در فرهنگ لغت جستجو کنید، یا

come back to me.

به من بازگردید.

And as always, you know the drill.

و مثل همیشه، شما مته را می دانید.

I'll give you some extra examples.

من چند مثال اضافی برای شما می زنم.

Okay, so let's go on with these number one, address.

خوب، پس بیایید با این شماره یک، آدرس ادامه دهیم.

To present.

برای ارائه.

And important here to notice the verb.

و در اینجا مهم است که به فعل توجه کنید.

So we're pronounced it present, not present, present.

بنابراین ما آن را حاضر تلفظ می کنیم، نه حال، حال.

Demonstrate.

نشان دادن.

Illustrate.

نشان دادن.

Assert.

ادعا کنید.

Back up.

پشتیبان گیری.

to back up your arguments.

برای پشتیبان گیری از استدلال های خود

Convey.

انتقال.

Persuade.

متقاعد کردن

Summarise.

خلاصه کردن

And then finally, number 10 - conclude.

و سپس در نهایت، شماره 10 - نتیجه گیری کنید.

Okay, so good, important verbs connected with communication.

بسیار خوب، افعال مهمی که با ارتباطات مرتبط هستند.

Let's go back through them give you an example.

بیایید از طریق آنها به عقب برگردیم و یک مثال برای شما ارائه دهیم.

So you'll hopefully understand exactly how to use it and what they mean.

بنابراین امیدواریم که دقیقاً نحوه استفاده از آن و معنای آنها را درک کنید.

So the first one is address.

بنابراین اولین مورد آدرس است.

Well, when we are communicating with people, particularly in groups, we address the audience.

خوب، وقتی با مردم ارتباط برقرار می کنیم، به خصوص در گروه، مخاطب را خطاب قرار می دهیم.

You have to make a presentation.

شما باید یک ارائه ارائه کنید.

So you stand up on the podium, you stand in front of the desk, you stand up on the stage,

بنابراین شما روی تریبون می ایستید، جلوی میز می ایستید، روی صحنه می ایستید،

and you address the audience, you talk to them, you tell them what you're going to present,

و مخاطب را خطاب قرار می دهید، با آنها صحبت می کنید، به آنها می گویید که قرار است چه چیزی ارائه کنید، به

you tell them what they're going to hear.

آنها می گویید که چه چیزی را ارائه می کنند. قرار است بشنوم

And then you tell them again, it's always a good way to make an address.

و بعد دوباره به آنها می گویید، همیشه راه خوبی برای ایجاد آدرس است.

Or if somebody's just making a speech.

یا اگر کسی فقط در حال سخنرانی است.

Going away speech or retirement speech, they will address those people that have gathered

پس از پایان سخنرانی یا سخنرانی دوران بازنشستگی، آن دسته از افرادی را که در اتاق جمع شده اند خطاب خواهند کرد

in the room to wish Joe happy retirement.

تا برای جو آرزوی بازنشستگی کنند.

Address the people, his friends that have gathered.

خطاب به مردم، دوستانش که جمع شده اند.

To address.

برای آدرس دادن.

Present.

حاضر.

When we present, we present some facts and figures, we present some information.

وقتی ارائه می دهیم، برخی از واقعیت ها و ارقام را ارائه می دهیم، اطلاعاتی را ارائه می دهیم.

So we want to present it in a clear way that it is understood.

بنابراین ما می خواهیم آن را به شکلی واضح ارائه کنیم که قابل درک باشد.

So perhaps we use a PowerPoint presentation, we perhaps we use something, the whiteboard

بنابراین شاید از یک ارائه پاورپوینت استفاده می کنیم، شاید از چیزی استفاده می کنیم، تخته سفید

on Zoom or whatever it might be.

روی Zoom یا هر چیز دیگری که ممکن است باشد.

We present the facts as they are.

ما حقایق را همانطور که هستند ارائه می کنیم.

We present the numbers, we present the sales figures from the previous quarter.

ما اعداد را ارائه می دهیم، ارقام فروش سه ماهه قبل را ارائه می دهیم.

We present the information that the people will understand what the people are demanding

ما اطلاعاتی را ارائه می کنیم که مردم بفهمند مردم چه چیزی را می خواهند

to hear.

بشنوند.

So to present, so to give, to offer, to show people the information.

بنابراین ارائه کردن، بنابراین دادن، ارائه، برای نشان دادن اطلاعات به مردم.

To present.

برای ارائه.

So when we are presenting, we want to do it in a clear, understandable way.

بنابراین وقتی در حال ارائه هستیم، می خواهیم آن را به روشی واضح و قابل درک انجام دهیم.

We don't use too many words, perhaps we use graphs or pictures that will get the message

ما از کلمات زیادی استفاده نمی‌کنیم، شاید از نمودارها یا تصاویری استفاده می‌کنیم که پیام را

across to present.

برای ارائه منتقل می‌کنند.

Demonstrate.

نشان دادن.

Well, when we are communicating to demonstrate.

خوب، زمانی که ما در حال ارتباط برای نشان دادن هستیم.

To demonstrate, we might show how to use something, or we might use demonstrate as a way to explain.

برای نشان دادن، ممکن است نشان دهیم که چگونه از چیزی استفاده کنیم، یا ممکن است از نمایش به عنوان راهی برای توضیح استفاده کنیم.

Let me demonstrate what I mean.

بگذارید منظورم را نشان دهم.

So that's a really good way to use it.

بنابراین این یک راه واقعا خوب برای استفاده از آن است.

Let me demonstrate what I mean.

بگذارید منظورم را نشان دهم.

Okay, so if somebody is trying to explain why sales have improved, or why sales have

بسیار خوب، پس اگر کسی می خواهد توضیح دهد که چرا فروش بهبود یافته است، یا چرا فروش

disimproved, let me demonstrate.

بهبود یافته است، اجازه دهید من نشان دهم.

So they give you some facts that... give you some figures, or they give you some anecdotal

بنابراین آنها برخی از حقایق را به شما می دهند که ... ارقامی را به شما می دهند ، یا برخی

evidence or information that will back up that particular story.

شواهد حکایتی یا اطلاعاتی را به شما می دهند که از آن داستان خاص پشتیبانی می کند.

So they demonstrate.

بنابراین آنها نشان می دهند.

Or they can demonstrate how something works or physically.

یا می توانند نشان دهند که چیزی چگونه کار می کند یا به صورت فیزیکی.

To demonstrate that's a way of communicating.

برای نشان دادن این یک راه ارتباطی است.

To demonstrate to show people how it works.

برای نشان دادن نحوه عملکرد آن به مردم.

Or if you're putting together a new computer system or upgrading the computer or moving

یا اگر در حال جمع آوری یک سیستم رایانه ای جدید هستید یا رایانه را ارتقا می دهید یا

to a different type of system.

به نوع دیگری از سیستم منتقل می کنید.

Somebody will come in from the software company to demonstrate exactly how it works.

یک نفر از شرکت نرم افزار وارد می شود تا دقیقاً نحوه عملکرد آن را نشان دهد.

Okay, so they communicate how it's going to work.

خوب، پس آنها با هم ارتباط برقرار می کنند که چگونه کار می کند.

Illustrate.

نشان دادن.

Well, illustration is usually to do with drawings.

خوب، تصویرسازی معمولاً با نقاشی ها انجام می شود.

So if you buy a nice book, a beautiful children's book, there are always beautiful illustrations.

بنابراین اگر یک کتاب خوب، یک کتاب زیبا برای کودکان بخرید ، همیشه تصاویر زیبایی وجود دارد.

To illustrate.

برای نشان دادن.

So a picture can illustrate, it can get the point across much better than words.

بنابراین یک عکس می تواند نشان دهد، می تواند خیلی بهتر از کلمات، موضوع را نشان دهد.

Okay, so you can show a picture of what is happening that will illustrate.

خوب، بنابراین می توانید تصویری از آنچه در حال وقوع است نشان دهید که نشان می دهد.

But if we want to communicate to people, in the same way, as we said, let me demonstrate

اما اگر بخواهیم با مردم ارتباط برقرار کنیم، همانطور که گفتیم اجازه دهید

to you, I'd say let me illustrate that point.

به شما نشان دهم، می‌گویم اجازه دهید این نکته را توضیح دهم.

So if I'm standing up in front of an audience, and I'm explaining to them about the sales

بنابراین اگر من در مقابل مخاطبان بایستم و در مورد

performance for the previous quarter, I might be telling them that sales were down 20%,

عملکرد فروش سه ماهه قبل به آنها توضیح دهم، ممکن است به آنها بگویم که فروش 20 درصد کاهش یافته است،

revenues are down 25%.

درآمدها 25 درصد کاهش یافته است.

So people might not really grasp exactly what I mean.

بنابراین ممکن است مردم واقعاً منظور من را درک نکنند.

So I might say, Well, look, let me illustrate this quite clearly.

بنابراین ممکن است بگویم، خوب، ببینید، اجازه دهید این را کاملاً واضح توضیح دهم.

So I take a particular region, and I show them exactly what happened in the previous

بنابراین من یک منطقه خاص را انتخاب می کنم و به آنها نشان می دهم دقیقاً چه اتفاقی در

quarter.

سه ماهه قبل افتاده است.

And what happened in the same quarter in the previous year.

و اتفاقی که در همان سه ماهه سال قبل افتاد.

So I compare them and I illustrate exactly what has happened.

بنابراین من آنها را مقایسه می کنم و دقیقاً آنچه را که اتفاق افتاده است نشان می دهم.

So people very quickly then understand why it's a difficult situation.

بنابراین مردم خیلی سریع متوجه می شوند که چرا این یک وضعیت دشوار است.

So to illustrate as a way of communicating, to get your message across to tell people

بنابراین برای نشان دادن به عنوان راهی برای برقراری ارتباط، برای رساندن پیام خود به مردم برای گفتن

what has happened.

آنچه اتفاق افتاده است.

So you can do it in the in the way of figures, you can do it in the way of pictures or graphs,

بنابراین شما می توانید آن را به روش شکل ها انجام دهید، می توانید آن را به روش تصاویر یا نمودارها انجام دهید،

you illustrate the situation.

شما موقعیت را نشان می دهید.

To assert.

برای ادعا.

To assert yourself when you're communicating means to make sure that your point is understood,

ادعا کردن خود در هنگام برقراری ارتباط به این معنی است که مطمئن شوید که منظور شما به وضوح درک شده است

very clearly, you assert yourself.

.

You want to stick to your opinion, even though people may disagree with you, you continue

شما می خواهید به عقیده خود پایبند باشید، حتی اگر ممکن است مردم با شما مخالف باشند، اما همچنان

to assert the facts that you believe you're right.

حقایقی را مطرح می کنید که معتقدید حق با شماست.

Somebody says, No, I don't believe it, I don't think that's the way to do it.

یکی می گوید، نه، من این را باور نمی کنم، فکر نمی کنم این راهی باشد.

You say, Believe me, this is the only way it's going to work.

شما می گویید، باور کنید، این تنها راهی است که کار می کند.

I know this, I know this market really well.

من این را می دانم، من این بازار را به خوبی می شناسم.

So you're very assertive, you communicate that you try to let people know that you believe

بنابراین شما بسیار قاطع هستید، ارتباط برقرار می کنید و سعی می کنید به مردم بفهمانید که

your way, your methodology is the only one that's going to work, you are assertive, you

روش خود را باور دارید، روش شما تنها روشی است که کار می کند، شما قاطع هستید، شما

assert yourself.

خود را ادعا می کنید.

Now, something a little less formal to back up your argument.

اکنون، چیزی کمی کمتر رسمی برای حمایت از استدلال شما.

So if you're communicating facts, or you're giving people some reasons why something is

بنابراین اگر حقایق را در میان می‌گذارید، یا دلایلی را به مردم ارائه می‌دهید که چرا اتفاقی می‌افتد

happening, it's always a good idea to support your view your argument with information,

، همیشه ایده خوبی است که از دیدگاه خود استدلال خود را با اطلاعات پشتیبانی کنید،

so your backup to support you backup your views.

بنابراین پشتیبان شما برای پشتیبانی از دیدگاه‌هایتان پشتیبانی می‌کند.

So if you again, you're talking about why you believe the market can grow by 10 or 15%

بنابراین، اگر دوباره، در مورد این صحبت می کنید که چرا فکر می کنید بازار می تواند 10 یا 15 درصد در

next year.

سال آینده رشد کند.

You back it up with views, you can tell them that there's a demand for the product, you've

شما آن را با دیدگاه‌ها پشتیبان می‌گیرید، می‌توانید به آنها بگویید که تقاضا برای محصول وجود دارد،

spoken to the retailers that people are looking for this particular product, in fact, they've

با خرده‌فروشان صحبت کرده‌اید که مردم به دنبال این محصول خاص هستند، در واقع

been looking for it for a long time.

مدت‌هاست که به دنبال آن بوده‌اند.

And if we're the only ones are the second people to bring out this particular product,

و اگر ما تنها دومین نفری باشیم که این محصول خاص را عرضه می کند،

well, then yet, our sales figures will increase.

خوب، با این حال، ارقام فروش ما افزایش خواهد یافت.

So you can back up your argument with facts, back up your arguments with anecdotal information

بنابراین می توانید از استدلال خود با حقایق پشتیبانی کنید، از استدلال های خود با اطلاعات حکایتی

that will support what you want to say.

که از آنچه می خواهید بگویید پشتیبانی کنید.

And that's a good way to communicate.

و این یک راه خوب برای برقراری ارتباط است.

To convey.

برای انتقال.

Well, convey is a very formal way to get your message across.

خوب، انتقال یک راه بسیار رسمی برای رساندن پیام شماست.

Let me convey what I mean.

بگذارید منظورم را برسانم.

Let me get it across.

اجازه دهید من آن را در سراسر.

And let me try and explain to you what I mean.

و اجازه دهید سعی کنم منظورم را برای شما توضیح دهم.

When we're communicating to people, if we want to thank them, we convey our thanks,

وقتی با مردم ارتباط برقرار می‌کنیم، اگر می‌خواهیم از آنها تشکر کنیم، تشکر می‌کنیم،

please convey my thanks to your boss, please convey my thanks to the staff for the hard

لطفاً تشکر من را به رئیس خود برسانید، لطفاً تشکر من را به کارکنان برای

work that they did to get this promotion up and running.

کار سختی که برای راه‌اندازی این ترفیع انجام دادند، برسانید .

So we communicate our appreciation, we convey we tell them now we might convey it in the

بنابراین ما قدردانی خود را اعلام می کنیم، به آنها می گوییم اکنون ممکن است آن را در

form of words.

قالب کلمات منتقل کنیم.

We might convey it in the form of a letter.

ممکن است آن را در قالب یک نامه بیان کنیم.

We might even better...

حتی ممکن است بهتر باشد...

Convey it in the form of a bonus or some other gift that the staff will like.

آن را در قالب یک جایزه یا هدیه دیگری که کارکنان دوست دارند، منتقل کنید.

To convey.

برای انتقال.

Persuade.

متقاعد کردن

When we want to persuade somebody, we are trying to get them to change their opinion

وقتی می‌خواهیم کسی را متقاعد کنیم، سعی می‌کنیم که او نظرش را تغییر دهد

or change their view or to agree to our way of thinking.

یا دیدگاهش را تغییر دهد یا با طرز فکر ما موافقت کند .

So this is a really important part of communication, persuasion.

بنابراین این بخش واقعاً مهمی از ارتباطات، متقاعدسازی است.

So if you want to get somebody or you want somebody to come around to your way of thinking,

بنابراین اگر می‌خواهید کسی را جذب کنید یا می‌خواهید کسی به طرز فکر شما بیاید،

then you have to be persuasive.

پس باید متقاعدکننده باشید.

You have to put forward the arguments, you have to be rational so that they will understand

شما باید استدلال ها را مطرح کنید، باید منطقی باشید تا بفهمند

that yeah, perhaps he's right.

که بله، شاید حق با او باشد.

And perhaps they will support you in this particular position or the view that you have.

و شاید در این موقعیت خاص یا دیدگاهی که دارید از شما حمایت کنند.

So you persuade people.

بنابراین شما مردم را متقاعد می کنید.

A person or people to come around to your way of thinking and you... you do that by

شخص یا افرادی که به طرز فکر شما می آیند و شما... شما این کار را با

facts by arguments by general discussion by supporting your arguments with information,

حقایق با استدلال و بحث کلی انجام می دهید و از استدلال های خود با اطلاعات،

hard information, and not bullshit, okay?

اطلاعات دقیق و نه مزخرف حمایت می کنید، خوب؟

So to be persuasive.

بنابراین برای متقاعد کردن.

To persuade people.

برای متقاعد کردن مردم

And then when you finish a presentation or just before you finish a presentation, you

و سپس هنگامی که یک ارائه را به پایان می رسانید یا درست قبل از اتمام ارائه، می

want to tell the people exactly what you want, you want to tell them exactly what you've

خواهید دقیقاً آنچه را که می خواهید به مردم بگویید، می خواهید دقیقاً همان چیزی را که

already told them.

قبلاً به آنها گفته اید به آنها بگویید.

So you summarise.

پس شما خلاصه کنید

And summarising is a really good way to bring all the points together, and to present them

و خلاصه کردن واقعاً راه خوبی برای جمع کردن همه نکات و ارائه آنها

to them in a very concise way.

به صورت بسیار مختصر است.

And that's how we summarise it's a summary.

و اینگونه خلاصه می کنیم که خلاصه است.

Okay?

باشه؟

So it's a great way of communicating.

بنابراین این یک راه عالی برای برقراری ارتباط است.

So you've introduced yourself at the beginning, you've gone through your presentation, you've

بنابراین شما در ابتدا خود را معرفی کرده اید، ارائه خود را مرور کرده اید،

gone through it in a lot of detail.

آن را با جزئیات زیادی مرور کرده اید.

And at the end, you give them the key points.

و در پایان نکات کلیدی را به آنها می گویید.

So you say something like, in summary, I would like to ask you for your support, bla bla

بنابراین شما چیزی شبیه به این می گویید که به طور خلاصه، من می خواهم از شما برای حمایت شما بخواهم، بلا بلا بلا بلا

bla bla bla.

بلا.

So you summarise it in a few short sentences, okay to summarise.

بنابراین شما آن را در چند جمله کوتاه خلاصه کنید، خوب است که خلاصه شود.

And then finally, you conclude.

و در نهایت نتیجه گیری می کنید.

You conclude with a thank you.

با تشکر خاتمه می دهید.

You conclude with your appreciation for listening to you.

شما با قدردانی از اینکه به حرف شما گوش می‌دهید، پایان می‌دهید .

You conclude with a promise that you will be back to present the figures or the findings

شما با این قول نتیجه گیری می کنید که

in six months or nine months or next year.

شش ماه یا نه ماه یا سال آینده برای ارائه ارقام یا یافته ها باز خواهید گشت.

So you use that conclusion.

بنابراین شما از این نتیجه گیری استفاده می کنید.

To communicate your thanks for your appreciation.

برای اطلاع از قدردانی شما.

Okay.

باشه.

And usually, when you're making presentations, when somebody says, And in summary, or in

و معمولاً، هنگامی که شما در حال ارائه ارائه هستید، وقتی کسی می گوید، و به طور خلاصه، یا در

conclusion, people go, Ah, that's over.

نتیجه، مردم می روند، آه، تمام شد.

Okay, so I can say, Well, in conclusion, that's the end of this particular lesson, all relating

خوب، پس می توانم بگویم، خوب، در پایان، این پایان این درس خاص است، همه مربوط

to verbs connected with communication, there are 10 of them.

به افعال مرتبط با ارتباط هستند، 10 مورد از آنها وجود دارد.

So just before we end, I'll summarise and give you the 10 particular verbs and as I

بنابراین درست قبل از پایان، من 10 فعل خاص را خلاصه می کنم و به شما می دهم و همانطور که

said, they're really really

گفتم، آنها واقعاً

important crucial ones that you can use: address, present, demonstrate, illustrate, assert,

فعل های بسیار مهمی هستند که می توانید از آنها استفاده کنید: آدرس، ارائه، نشان دادن، نشان دادن، ادعا کردن،

back up with facts, convey, persuade, and then finally summarise and conclude.

پشتیبان گیری با حقایق، انتقال، متقاعد کردن، و سپس در نهایت جمع بندی و نتیجه گیری.

So that's all of those communication verbs.

پس این همه افعال ارتباطی است.

As I said they're really really crucial, really important for you particularly in business

همانطور که گفتم آنها واقعاً بسیار مهم هستند، به ویژه در انگلیسی تجاری برای شما بسیار مهم هستند

English because a lot of them are connected with business English.

زیرا بسیاری از آنها با انگلیسی تجاری مرتبط هستند.

So try to practice them.

پس سعی کنید آنها را تمرین کنید.

You know the drill, as I said before, you try to use them.

شما مته را می دانید، همانطور که قبلاً گفتم، سعی می کنید از آنها استفاده کنید.

Introduce some of them to your English, and if you have still have difficulties, well,

تعدادی از آنها را به زبان انگلیسی خود معرفی کنید و اگر هنوز مشکل دارید،

come back to me.

به من بازگردید.

You'll find me on www.englishlessonviaskype.com.

من را در www.englishlessonviaskype.com پیدا خواهید کرد.

I'll give you some extra examples, some new examples.

من چند مثال اضافی، چند نمونه جدید به شما می زنم .

We'll try to help you to introduce them but don't be afraid to go back and listen to this

ما سعی خواهیم کرد به شما کمک کنیم تا آنها را معرفی کنید، اما نترسید که به عقب برگردید و

a couple of times because some of them may well be new to you, but they really are good

چند بار به آن گوش دهید، زیرا ممکن است برخی از آنها برای شما جدید باشند، اما آنها واقعاً

firm advanced English verbs and that's what we're trying to do to improve your overall

افعال قوی و پیشرفته انگلیسی هستند و این همان چیزی است که ما در تلاشیم برای بهبود کلی

English, Business English, whatever it might be.

انگلیسی شما، انگلیسی تجاری، هر چه که باشد، انجام دهیم.

Okay, well as always, I appreciate you listening and watching.

بسیار خوب، مثل همیشه، از شنیدن و تماشای شما سپاسگزارم.

This is Harry saying goodbye until the next time.

این است که هری تا دفعه بعد خداحافظی می کند .

Join me again soon.

به زودی دوباره به من بپیوندید.