Fluent English: Speak Naturally with These Everyday Expressions

Hi there. This is Harry. Welcome back  to Advanced English Lessons with Harry,  

سلام. این هری است. به «درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری» خوش آمدید،

where I try to help you to get a better  understanding of the English language.

که سعی می‌کنم به شما در درک بهتر زبان انگلیسی کمک کنم.

Okay. And in this particular lesson's  an advanced lesson. And this advanced  

باشه و در این درس خاص، یک درس پیشرفته است. و این

English lessons about expressions  and expressions relating to eating.

آموزش پیشرفته   انگلیسی در مورد عبارات و عبارات مربوط به غذا خوردن.

Okay, so we've got a list of 30 teams.

خوب، پس ما یک لیست 30 تیمی داریم.

I'll go through them with you one by one  and then I'll give you some examples.

آنها را یکی یکی با شما مرور می‌کنم و سپس چند نمونه برایتان می‌آورم.

to eat

خوردن

one's words or to eat your words. When you eat  your words, you effectively have to apologise.  

حرف یکی یا خوردن حرف تو. وقتی حرف‌هایتان را می‌خورید، عملاً باید عذرخواهی کنید.

Yeah, okay. It's because you've made some  big, bold statement and it doesn't come  

آره باشه دلیلش این است که شما یک جمله بزرگ و جسورانه بیان کرده اید و درست نمی شود

true or you're not able to deliver. So you  have to eat your words. Okay? So let's say  

یا نمی توانید آن را ارائه کنید. پس باید حرف هایت را بخوری. باشه؟ بنابراین بیایید بگوییم

there's somebody put forward a proposal  and it's a real, real strong proposal.

یک نفر پیشنهادی ارائه کرده است و این یک پیشنهاد واقعی و قوی است.

But it's a bit risky. And you stand up  and say this is never going to work.

اما کمی ریسک دارد. و شما بلند می‌شوید و می‌گویید این هرگز جواب نمی‌دهد.

This is really, really going to cost us  a lot of money. At the end of the day,  

این واقعاً برای ما هزینه زیادی دارد. در پایان روز،

we're not going to make any profit at all.

ما اصلاً سودی نخواهیم داشت.

Unfortunately, three months later, this has  been one of the greatest successes ever.  

متأسفانه، سه ماه بعد، این یکی از بزرگترین موفقیت‌های تاریخ بوده است.

And therefore you have to eat your words and  say something like Well, I was wrong. Yeah,  

و بنابراین شما باید حرف های خود را بخورید و چیزی مانند خب، اشتباه کردم. بله،

I thought it wouldn't work,  but in fact it has, so. You

فکر می‌کردم کار نمی‌کند، اما در واقع همینطور است. تو

take my hat off to them. It's really,  

کلاه من را از سرشان بردار واقعاً،

really they've really done well.  So you have to eat your words.

واقعاً آنها واقعاً خوب کار کرده اند. پس باید حرف هایت را بخوری.

So we can make somebody eat their words so  we perform better than they had expected.  

بنابراین می‌توانیم کسی را وادار کنیم که حرف‌هایش را بخورد تا بهتر از آن چیزی که او انتظار داشت عمل کنیم.

Perhaps your football team, you at  the beginning of the season said, oh,  

شاید تیم فوتبال شما، شما در ابتدای فصل گفتید، اوه،

they're going to be in relegation trouble  again. You know, the same old same old,  

آنها دوباره با مشکل سقوط مواجه خواهند شد . می دانید، همان قدیمی،

the win a few games, the lose a few, win  one, lose 4 or 5 and then we'll struggle.

برد چند بازی، باخت چند بازی، برد یک، 4 یا 5 باخت و سپس مبارزه خواهیم کرد.

But lo and behold then half with during the  season your team is in the top 3 or 4. You  

اما ببینید که در طول فصل، تیم شما در بین 3 یا 4 تیم برتر قرار دارد. شما

have to eat your words, but you're probably be  glad to eat your own words because your team is  

باید حرف های خود را بخورید، اما احتمالاً خوشحال می شوید که حرف های خود را بخورید زیرا تیم شما

doing much better than you had anticipated  or forecast. Okay, so to eat your words.

بسیار بهتر از آنچه پیش بینی می کردید یا پیش بینی می کردید، عمل می کند. باشه پس حرفاتو بخورم

Next expression to eat into one's time or money.

عبارت بعدی برای خوردن به وقت یا پول خود.

Okay, so lots of things can eat  into our time and eat into our  

بسیار خوب، بنابراین بسیاری از چیزها می توانند به وقت ما بخورند و به پول ما بخورند

money. Taxes will eat into our money all the time.

. مالیات همیشه به پول ما می خورد.

if the government increase the rate of tax on,

اگر دولت نرخ مالیات،

the food we buy in the shop, that value added tax,  

مواد غذایی را که از مغازه می‌خریم، مالیات بر ارزش افزوده را افزایش دهد

or they increase the income tax, then you're  going to have less in your pocket to spend.

یا مالیات بر درآمد را افزایش دهد، در این صورت شما مقدار کمتری برای خرج کردن در جیب خود خواهید داشت.

So all of these changes, high inflation,  it's into our money. It's into our disposable

بنابراین همه این تغییرات، تورم بالا، به پول ما وارد می‌شود. این به درآمد قابل تصرفی است

income that we have. And we're not able  to buy the same quality or quantity of  

که ما داریم. و ما نمی‌توانیم همان کیفیت یا کمیت

goods that we were able to buy six months  ago, or 12 months ago. So rising inflation  

کالاهایی را بخریم که شش ماه قبل یا ۱۲ ماه پیش می‌توانستیم بخریم. بنابراین افزایش تورم

eats into our money, increased taxes  by the government eats into our money.

پول ما را می خورد، افزایش مالیات توسط دولت به پول ما می خورد.

So what eats into our time? Well, I  find lots of things eat into my time,

پس چه چیزی به زمان ما می خورد؟ خوب،

When I have to reply to lots of emails, which I'm  happy to do. But they eat into your time because  

وقتی می‌خواهم به ایمیل‌های زیادی پاسخ دهم، چیزهای زیادی را می‌خورم، که با خوشحالی انجام می‌دهم. اما آنها وقت شما را می خورند زیرا

you have to think about the answer for each  of them. Correcting questions and correcting  

باید برای هر کدام از آنها فکر کنید. تصحیح سوالات و تصحیح

exercises that students have done. It's into  my time. So work. It's into all of our time.  

تمرین‌هایی که دانش‌آموزان انجام داده‌اند. وقت من است. پس کار کن این در تمام زمان ما است.   می

You know, we just wish we had more time to  do things that we want to do, not have to  

دانید، ما فقط آرزو می کنیم که زمان بیشتری برای انجام کارهایی که می خواهیم انجام دهیم داشته باشیم، نه اینکه مجبور باشیم

spend more time doing things that other people  want us to do because it eats into our time.

زمان بیشتری را صرف کارهایی کنیم که دیگران از ما می خواهند انجام دهیم، زیرا وقت ما را می گیرد.

Spending long hours on the internet certainly  eats into people's time for kids, in particular  

گذراندن ساعت‌های طولانی در اینترنت مطمئناً وقت افراد را برای بچه‌ها می‌خورد، به‌ویژه

when they should be studying, perhaps playing  computer games. It's into the time so takes up.  

زمانی که باید درس بخوانند، شاید بازی‌های رایانه‌ای انجام دهند. زمان آن فرا رسیده است، بنابراین طول می کشد.

To eat into something means to take up time,  to take up more time than it actually should.

خوردن به چیزی به معنای وقت گذاشتن است، صرف زمان بیشتر از آنچه واقعاً باید باشد.

It's somebody out of house and home.  Well, this is going to happen and it  

این کسی بیرون از خانه و خانه است. خب، این اتفاق می‌افتد و

does happen on a regular basis when  our sons come back to visit us,  

به‌طور منظم زمانی اتفاق می‌افتد که پسرانمان برای دیدن ما برمی‌گردند،

there's not none of them are living with us  anymore. But when they do come back to visit  

هیچ‌کدام از آنها دیگر با ما زندگی نمی‌کنند . اما وقتی آنها برای بازدید از

once a month or once every two months, the  first thing they do is head for the fridge.

یک بار یا هر دو ماه یکبار برمی‌گردند، اولین کاری که انجام می‌دهند این است که به سمت یخچال بروند.

The second thing they do is they  empty the fridge. And then the  

دومین کاری که انجام می دهند این است که یخچال را خالی می کنند. و سپس

third thing they do is they ask,  is there anything else to eat?

سومین کاری که انجام می دهند این است که می پرسند، آیا چیز دیگری برای خوردن وجود دارد؟

So when they leave at the end of the  weekend, we say, oh, did they come and go,  

بنابراین وقتی آخر هفته می‌روند، می‌گوییم، اوه، آمدند و رفتند،

and all they do is they eat us out of  house and home. So it means literally,  

و تنها کاری که می‌کنند این است که ما را بیرون از خانه و خانه می‌خورند. بنابراین به معنای واقعی کلمه،

they take everything that's possible  to eat and then they disappear.

هر چیزی که ممکن است را برای خوردن می‌برند و سپس ناپدید می‌شوند.

So to eat somebody out of house and  home is to eat as much as you can,  

بنابراین، خوردن یک نفر در خارج از خانه و خانه یعنی تا جایی که می توانید بخورید،

probably without offering to pay for anything.  And certainly not going to restock the fridge

احتمالاً بدون اینکه برای چیزی بپردازید. و مطمئناً قرار نیست قبل از رفتن، یخچال را دوباره ذخیره کنید

before they go. So to eat  us out of house and home.

. بنابراین ما را بیرون از خانه و خانه بخورند.

To have somebody eating out of your  hand. What does that mean? Well,  

اینکه کسی از دست شما غذا بخورد . این به چه معناست؟ خوب،

when you have somebody eating out of your hand,  you have them exactly where you want them. Have  

وقتی کسی دارید که از دست شما غذا می خورد، دقیقاً همان جایی که می خواهید او را دارید. آیا تا

you ever gone into the park and you stand  and you watch people who day after day go  

به حال به پارک رفته‌اید و بایستید و افرادی را تماشا کنید که هر روز

into the park. They stand very still. They  put some not so breadcrumbs on the hands.

به پارک می‌روند. آنها بسیار ثابت ایستاده اند. مقداری آرد سوخاری نه چندان روی دست می‌گذارند.

And within no time at all, the  birds are sitting on their arm  

و در کمترین زمان، پرنده‌ها روی بازوی خود نشسته‌اند و

picking the food from the hands, or indeed  the squirrel hops up on the fence, and then  

غذا را از دست‌ها می‌چینند، یا در واقع، سنجاب روی حصار می‌پرد، و سپس

the really brave squirrel jumps up and takes the  nuts from the hand, so you have them eating out  

سنجاب واقعاً شجاع می‌پرد و آجیل را از دست می‌گیرد، بنابراین آنها را مجبور می‌کنید بیرون

of your hand. So when you have somebody eating  out of your hand, that's exactly what happens.

از دستتان غذا بخورند. بنابراین وقتی کسی دارید که از دست شما غذا می‌خورد، دقیقاً همین اتفاق می‌افتد.

You have them exactly where you want them.  So you could say that about daughters and  

شما آنها را دقیقاً در جایی که می خواهید دارید. بنابراین می توانید بگویید که در مورد دختران و

fathers are she's amazing. She knows  exactly what buttons to press. She has  

پدران او شگفت انگیز است. او دقیقاً می‌داند چه دکمه‌هایی را فشار دهد.

her father eating out of her hand. So she wants  something. Dad, if she needs something. Dad if  

پدرش از دستش غذا می‌خورد. بنابراین او چیزی می خواهد. بابا اگه چیزی لازم داره بابا اگر

she really wants something. Dad, please.  So she has dad eating out of her hands.

واقعاً چیزی بخواهد. بابا لطفا بنابراین او مجبور است بابا را از دستش غذا بخورد.

She knows exactly what buttons to  press to get what she wants. Okay,  

او دقیقاً می‌داند چه دکمه‌هایی را فشار دهد تا به آنچه می‌خواهد برسد. بسیار خوب،

so if you have somebody eating out of your hand,  it means you control them. If you need something,  

پس اگر کسی دارید که از دستتان غذا می خورد، به این معنی است که او را کنترل می کنید. اگر به چیزی نیاز دارید، از

you ask them. You don't have to ask twice. Okay?  So to have somebody eating out of your hand.

آنها بپرسید. لازم نیست دوبار بپرسی باشه؟ بنابراین برای اینکه کسی از دست شما غذا بخورد.

you do find that you have liked this  lesson, then please like the video and  

متوجه می‌شوید که این درس را دوست داشته‌اید، پس لطفاً ویدیو را لایک کنید و

if you can subscribe to the channel  because it really, really helps.

اگر می‌توانید در کانال مشترک شوید، زیرا واقعاً کمک می‌کند.

To lose your appetite. Well, when we lose our  appetite, really, we just don't feel like eating  

برای از دست دادن اشتها. خوب، وقتی اشتهایمان را از دست می‌دهیم ، واقعاً حوصله خوردن

food. And this could be for lots of reasons.  It could be because you're sick. You lose your  

غذا نداریم. و این می تواند به دلایل زیادی باشد. ممکن است به این دلیل باشد که شما بیمار هستید. اشتهای خود را از دست می دهید

appetite. It could be because you don't like the  look of the food and you lose your appetite. Or  

. ممکن است به این دلیل باشد که ظاهر غذا را دوست ندارید و اشتهای خود را از دست می دهید. یا

indeed, if you're stressed under pressure at work,  you might lose your appetite for several days.

در واقع، اگر تحت فشار در محل کار استرس دارید، ممکن است برای چند روز اشتهای خود را از دست بدهید.

You go into a restaurant and you get this very,  very strange smell. And when you look on the  

به رستورانی می روی و بوی بسیار بسیار عجیبی به مشام می رسد. و وقتی روی

counter, the food to go, look, I've suddenly  lost my appetite. I couldn't eat that. I think  

پیشخوان، غذای رفتن را نگاه می‌کنید، نگاه کنید، ناگهان اشتهایم را از دست داده‌ام. من نمی توانستم آن را بخورم. فکر می کنم

I'll try somewhere else, okay? Or if you're  working, you've got a project to complete and  

جای دیگری امتحان کنم، باشه؟ یا اگر در حال کار هستید، پروژه‌ای دارید که باید تکمیل کنید و

you really can't sit down and eat something  because it's constantly on your mind, then

واقعاً نمی‌توانید بنشینید و چیزی بخورید، زیرا دائماً در ذهن شماست، سپس

You lose your appetite for 1 or 2 days until you  get that project finished. You sign off on it

اشتهای خود را برای ۱ یا ۲ روز از دست می‌دهید تا اینکه آن پروژه را به پایان برسانید. شما آن را امضا می کنید

And then you can sit back and perhaps have a nice  

و سپس می توانید بنشینید و شاید یک

meal. So to lose your appetite means to  lose your interest in food temporarily.

وعده غذایی خوب بخورید. بنابراین از دست دادن اشتها به معنای از دست دادن موقت علاقه به غذا است.

On the short or medium term basis until  you get back that interest in food.

به‌صورت کوتاه‌مدت یا میان‌مدت تا زمانی که علاقه خود را به غذا برگردانید.

Next to quench one's thirst. Now be very careful  here with the pronunciation. Quit a quench quench  

در کنار رفع تشنگی. اکنون در اینجا بسیار مراقب تلفظ باشید.

to quench your thirst. When you quench your  thirst. You effectively feed your thirst. So  

برای رفع تشنگی، کوئنچ را ترک کنید. وقتی تشنگی خود را برطرف می کنید . شما به طور موثر تشنگی خود را تغذیه می کنید. بنابراین

you've been out running. It's a hot day. You get  back. Your parched, your breathing heavily. You  

شما در حال دویدن بوده‌اید. روز گرمی است. شما برمیگردید. خشک شده‌ای، نفس‌هایت سخت است. شما

need something quick. So you get a bottle of cold  water and that will certainly quench your thirst.

سریع به چیزی نیاز دارید. بنابراین یک بطری آب سرد دریافت می‌کنید و مطمئناً تشنگی شما را برطرف می‌کند.

Or you get a bottle of

یا یک بطری

chilled fruit juice that will quench your  thirst. So something that gives a real tang  

آب میوه خنک می‌خورید که تشنگی شما را برطرف می‌کند . بنابراین چیزی که به آن حس واقعی   می بخشد

to it and then you'll feel that you've got.

و بعد احساس می کنید که دارید.

A nice, pleasant taste in your mouth and you can  breathe easily again. So to quench your thirst.

طعم دلپذیر و دلپذیری در دهان شما ایجاد می شود و می توانید دوباره به راحتی نفس بکشید. پس برای رفع تشنگی

So make sure you understand what it means and  make sure you practice with that pronunciation,  

بنابراین مطمئن شوید که معنی آن را متوجه شده‌اید و مطمئن شوید که با آن تلفظ تمرین می‌کنید،

because it's quite an unusual word and  you got that cue you at the beginning.

زیرا این کلمه کاملاً غیرمعمول است و در همان ابتدا آن را دریافت کردید.

So could quit, quench,  quench to quench your thirst.

بنابراین می توانید برای رفع تشنگی خود را ترک کنید، فرو نشانید،  فروکش کنید .

Another minion is to satisfy your thirst. I  mean, you had you were thirsty and then you drank  

یکی دیگر از عوامل این است که تشنگی خود را رفع کنید. منظورم این است که تشنه بودی و بعد

something, so you have satisfied your thirst.  Or as we've said, you can quench your thirst.

چیزی نوشیدی، پس تشنگی خود را برطرف کردی. یا همانطور که گفتیم می توانید تشنگی خود را برطرف کنید.

The next expression to do something on  a full or an empty stomach. So we've  

عبارت بعدی برای انجام کاری با معده پر یا خالی. بنابراین ما

got two options here. Yeah. People will  often give you advice when you're about  

در اینجا دو گزینه داریم. آره وقتی می‌خواهید

to go for a run in the park or to run a  half marathon. You're not going to go out  

برای دویدن در پارک یا دویدن نیمه ماراتن بروید، اغلب به شما توصیه می‌کنند.

for a run now on a full stomach. You'll  be sick within a couple of kilometres.

اکنون با شکم پر برای دویدن بیرون نخواهید رفت. تا چند کیلومتری مریض خواهید شد.

So they're giving you a warning

بنابراین آنها به شما هشدار می دهند

That you shouldn't go out. So a quick after a meal  

که نباید بیرون بروید. خیلی سریع بعد از غذا

or what? My parents always used to tell  me when I wanted to go for a swim. Well,  

یا چی؟ والدینم همیشه به من می گفتند که می خواهم برای شنا بروم. خب،

you can't go and swim on a full stomach. You've  just eaten. So why don't you wait an hour till  

نمی‌توانید با شکم پر بروید و شنا کنید. شما به تازگی غذا خورده اید. پس چرا یک ساعت صبر نمی کنید تا

you've digested your food, and then you  can go into the water and have a swim.

غذای خود را هضم کنید و سپس بتوانید داخل آب بروید و شنا کنید.

So good advice. And then if somebody says  something about an empty stomach. You shouldn't  

خیلی توصیه خوبیه و سپس اگر کسی چیزی درباره معده خالی بگوید. شما نباید

give a presentation or you shouldn't go to a  meeting on an empty stomach, because when I say a  

ارائه ارائه کنید یا نباید با شکم خالی به جلسه بروید، زیرا وقتی می‌گویم

tummy will rumble during the meeting and everybody  will be looking at you, or you might feel a little  

شکم در طول جلسه غر می‌زند و همه به شما نگاه می‌کنند، یا ممکن است

bit nervous, or you may be lacking some energy and  you might need the energy for the presentation.

کمی عصبی باشید، یا ممکن است کمبود انرژی داشته باشید و ممکن است به انرژی برای ارائه نیاز داشته باشید.

Indeed, before an exam, some parents might say,  

در واقع، قبل از امتحان، برخی از والدین ممکن است بگویند،

well, don't go to the exam on an empty  stomach. Have a good breakfast. Don't

خوب، با شکم خالی به امتحان نروید . صبحانه خوبی بخورید

eat very little because during the exam  you might get tired. So if you've you've  

خیلی کم نخورید زیرا در طول امتحان ممکن است خسته شوید. بنابراین اگر

got some food inside you, you'll  feel good. You'll think better  

مقداری غذا در درون خود دارید، احساس خوبی خواهید داشت. بهتر فکر می‌کنید

and perhaps perform better in the exam.  So parents will say anything to try and

و شاید در امتحان بهتر عمل کنید. بنابراین والدین هر چیزی می گویند تا

buck up your spirits and try to get  you through those difficult exams. So  

روحیه شما را تقویت کنند و سعی کنند شما را از آن امتحانات سخت عبور دهند. بنابراین   می‌توانید

you can do something on a full stomach,  or not do something on a full stomach,  

کاری را با شکم پر انجام دهید، یا کاری را با شکم پر انجام ندهید،

or do or don't do something on an empty stomach.

یا کاری را با شکم خالی انجام دهید یا انجام ندهید.

You should never drink on an empty stomach,  because if you go out on a Friday evening and  

هرگز نباید با معده خالی بنوشید، زیرا اگر عصر جمعه بیرون بروید و یک

you haven't eaten for the day, the chances  are after a couple of glasses of wine,  

روز چیزی نخورده باشید، احتمال اینکه بعد از چند لیوان شراب،

a couple of beers, you're going to be  a little bit, unsteady on your feet.

چند آبجو بنوشید، کمی روی پاهای خود بی ثبات خواهید بود.

So shouldn't drink on an empty stomach.

پس نباید با معده خالی بنوشید.

To be famished or to be peckish or to  be full up. Okay. So if we are famished,  

گرسنه بودن یا لجباز بودن یا سیر بودن. باشه بنابراین اگر گرسنه هستیم،   به

it means we really haven't eaten for a long  time. And we're looking forward to a very,  

این معنی است که واقعاً برای مدت طولانی غذا نخورده ایم . و ما مشتاقانه منتظر یک

very big meal. If you're peckish, it  means you're not so hungry at all,  

وعده غذایی بسیار،  بسیار بزرگ هستیم. اگر بداخلاق هستید، به این معنی است که اصلاً آنقدر گرسنه نیستید،

and you're just going to pick  out a little bit of food.

و فقط می‌خواهید کمی غذا انتخاب کنید.

So somebody might ask you, are you hungry?  Nah, I'm a little peckish. I'll eat something,  

بنابراین ممکن است کسی از شما بپرسد که آیا گرسنه هستید؟ نه، من کمی بداخلاق هستم. من چیزی می خورم،

but I don't want anything big, just something  smaller. Snack. Okay. And if you're full up,  

اما چیز بزرگی نمی خواهم، فقط یک چیز کوچکتر. میان وعده. باشه و اگر سیر شده اید،

well, then you've no room for any  more food. So famished. You're really,  

خب، پس دیگر جایی برای غذا ندارید. خیلی گرسنه شما واقعاً،

really hungry. Peckish? Yeah, you could eat  something, but it's not a lot. And full up.

واقعاً گرسنه هستید. بداخلاق؟ بله، می‌توانید چیزی بخورید، اما زیاد نیست. و پر شود.

You've no room for anything. So  different levels of how you might feel.

جای هیچی نداری بنابراین سطوح مختلف احساسی که ممکن است داشته باشید.

To feel faint with hunger. When might you feel  faint with hunger? Well, if you haven't eaten  

احساس ضعف از گرسنگی. چه زمانی ممکن است از گرسنگی احساس غش کنید؟ خوب، اگر

for a while or you feel like you  haven't eaten for days and days,  

مدتی است که غذا نخورده‌اید یا احساس می‌کنید برای روزها و روزها چیزی نخورده‌اید،

you probably have, but you just feel that way.

احتمالاً دارید، اما همین احساس را دارید. می‌توانید

You can say, I feel faint with hunger,  meaning if I don't eat something quickly,  

بگویید، من از گرسنگی احساس ضعف می‌کنم، به این معنا که اگر سریع چیزی نخورم، به

I am literally going to faint or I'm  going to collapse. So somebody might  

معنای واقعی کلمه غش می‌کنم یا می‌روم. بنابراین ممکن است یک نفر

be a little bit white in the face,  not looking so well. And you said,  

کمی صورتش سفید باشد و چندان خوب به نظر نرسد. و تو گفتی،

what's what's wrong with you? I feel faint with  the hunger. I haven't eaten since breakfast and

چه مشکلی با تو دارد؟ از گرسنگی احساس ضعف می کنم . من از صبحانه چیزی نخوردم و

I was working all through lunchtime.

تمام وقت ناهار را مشغول کار بودم.

There was a sandwich sitting on my desk,  

یک ساندویچ روی میز من نشسته بود،

but I just couldn't get to it because I  had so much work to do. So I'm faint with

اما من نمی‌توانستم به آن برسم زیرا کار زیادی برای انجام دادن داشتم. بنابراین من از

hunger, so I really need a decent meal.  Otherwise I'm just going to collapse. So  

گرسنگی غش می کنم، بنابراین واقعاً به یک وعده غذایی مناسب نیاز دارم. در غیر این صورت من فقط فرو می ریزم. بنابراین

when you feel faint with hunger, it's  because you haven't eaten for a while.  

وقتی از گرسنگی احساس ضعف می‌کنید، به این دلیل است که برای مدتی غذا نخورده‌اید.

You're lacking energy and you really,  really need to get some food inside you.

شما کمبود انرژی دارید و واقعاً، واقعاً نیاز دارید که مقداری غذا در درون خود داشته باشید.

Something to give you that little  bit of a boost. A little kicker.

چیزی که کمی به شما کمک کند. یک ضربه زننده کوچک

Next. Still talk about eating to eat like a  bird. Now, if somebody has a really small, small  

بعدی هنوز در مورد غذا خوردن صحبت کنید تا مثل یک پرنده بخورید. حالا، اگر کسی واقعاً اشتهای کمی داشته باشد،

appetite, they take a very, very small amount of  food for breakfast and a cup of tea or coffee, and  

مقدار بسیار بسیار کمی غذا برای صبحانه و یک فنجان چای یا قهوه می‌خورد، و

then a small amount of food almost non-existent on  the plate. And then a really, really small meal.

سپس مقدار کمی غذا تقریباً در بشقاب وجود ندارد . و سپس یک وعده غذایی واقعاً بسیار کوچک.

In the evening time, we can say, well,  there's something wrong with mom.

عصر، می‌توانیم بگوییم، خب، مامان مشکلی دارد.

She's got

او

An appetite like a bird. At the  moment she hardly eats anything.

اشتهایی مانند پرنده دارد. در حال حاضر او به سختی چیزی می خورد.

I think we should encourage her to persuade  her to go to the doctor. There's obviously  

فکر می‌کنم باید او را تشویق کنیم که او را متقاعد کنیم که به دکتر برود. بدیهی است که مشکلی وجود دارد

something wrong. So somebody who wants  to watch their weight and make sure they  

. بنابراین، کسی که می‌خواهد مراقب وزن خود باشد و مطمئن شود که

don't go up a dress size or go up  a suit size, then they will reduce  

سایز لباسش را بالا نمی‌برد یا سایز کت و شلوار را بالا نمی‌برد،

the amount of food they eat and they say,  Oh, I'm on a diet. I'm eating like a bird

مقدار غذایی که می‌خورد را کاهش می‌دهد و می‌گوید: اوه، من رژیم دارم. این روزها مثل پرنده می خورم

these days. Yeah, eating like a bird.

. آره مثل پرنده غذا میخوره

And again, if somebody eats  you... sorry, somebody asks you,  

و دوباره، اگر کسی شما را بخورد... ببخشید، کسی از شما می‌پرسد،

are you hungry? And you, would you like  something to eat? If you're really,

گرسنه هستید؟ و شما، آیا می‌خواهید چیزی بخورید؟ اگر واقعاً

hungry, you might say, I could eat a horse  right now. You won't actually eat a horse. Well,  

گرسنه باشید، ممکن است بگویید، می‌توانم همین الان یک اسب بخورم . شما در واقع یک اسب را نخواهید خورد. خب،

you might in certain countries, but I could  eat a horse is a really old expression. Meaning  

در برخی کشورها ممکن است، اما من می‌توانستم اسب بخورم، یک عبارت واقعا قدیمی است. به این معنی که

you've got a very, very big appetite at the  moment because perhaps you've been running.

در حال حاضر اشتهای بسیار بسیار زیادی دارید زیرا شاید در حال دویدن بوده اید.

Perhaps you've been doing some workout in the gym,  

شاید شما در باشگاه ورزشی انجام داده اید،

or perhaps you've just had one of  those stressful days. And the best  

یا شاید یکی از آن روزهای پر استرس را گذرانده باشید. و بهترین

way to get over it is have a nice big meal.  So yeah, I am hungry. I could eat a horse.

راه برای غلبه بر آن، خوردن یک وعده غذایی عالی است. پس آره من گرسنه ام من می توانستم یک اسب بخورم.

To satisfy your hunger. Yeah. So.

برای رفع گرسنگی آره بنابراین.

to satisfy your hunger, it could be something like  that pizza with all your favourite toppings. It  

برای رفع گرسنگی، می‌تواند چیزی شبیه به آن پیتزا با تمام چاشنی‌های مورد علاقه‌تان باشد.

could be a bag of chips or fish and chips from  the local fish and chip shop. Or it could be  

ممکن است یک کیسه چیپس یا ماهی و چیپس از فروشگاه محلی ماهی و چیپس باشد. یا ممکن است

a plate of sushi. Whatever it is that you really  fancy that will satisfy your hunger. Because when  

یک بشقاب سوشی باشد. هر چیزی که واقعاً دوست دارید گرسنگی شما را برطرف کند. زیرا وقتی

you're hungry, it's hungry for a particular plate  and not an anything or everything will do that.

گرسنه هستید، تشنه یک بشقاب خاص است و هیچ چیز یا همه چیز این کار را نمی کند.

So you want a particular meal, a particular plate,  a taste from some particular restaurant, and that  

بنابراین شما یک وعده غذایی خاص، یک بشقاب خاص، یک طعم از یک رستوران خاص می خواهید، و این

will do the trick. It will satisfy your hunger.  Yeah. Okay. So to take the edge of your hunger.

کار را انجام می دهد. گرسنگی شما را برطرف می کند. آره باشه بنابراین تا لبه گرسنگی خود را بردارید.

And finally to work up an appetite.  Well, when we work up an appetite,  

و در نهایت اشتها را افزایش دهید. خوب، وقتی اشتها را زیاد می کنیم،

we usually get ourselves in the situation  that we're going to be really hungry after  

معمولاً در موقعیتی قرار می گیریم که بعد از مدتی واقعاً گرسنه می شویم

a while. So. Oh yes, I have been playing  tennis all afternoon. I really worked up  

. بنابراین. اوه بله، من تمام بعدازظهر تنیس بازی کرده ام. من واقعاً

an appetite. I could really murder burger and  chips. I could really murder a pizza. Yeah.

اشتها را افزایش دادم. من واقعاً می توانستم همبرگر و چیپس را بکشم. من واقعاً می توانستم یک پیتزا را بکشم. آره

So you work up an appetite, you get yourself into  the situation that you've worked hard, you've been  

بنابراین اشتها را افزایش می دهید، خودتان را در موقعیتی قرار می دهید که سخت کار کرده اید، دویده اید،

running, you've been sweating, you've been working  out. And now you can afford to sit down and eat

عرق کرده اید، ورزش کرده اید. و اکنون می توانید بنشینید و

a lot of carbs. And

کربوهیدرات زیادی بخورید. و

or you send the kids out into the garden, say,  look, don't come back for a couple of hours.

یا بچه ها را به باغ می فرستید، بگویید، نگاه کنید، چند ساعت دیگر برنگرد.

I've got a bit of cooking to do.  When you come back, I'll have

من باید کمی آشپزی انجام دهم. وقتی برگشتید،

lunch or dinner ready, so that'll give  you guys time to work up an appetite,  

ناهار یا شام را آماده می‌کنم، بنابراین به شما فرصت می‌دهد تا اشتهایتان را افزایش دهید،

go out there, run around, expend some of that  energy that you got over the summer holidays,  

بیرون بروید، بدوید، مقداری از انرژی‌ای را که در تعطیلات تابستان به دست آورده‌اید خرج کنید،

and when you come back, I'll have your  favourite food ready for you. Yeah.

و وقتی برگشتید، غذای مورد علاقه‌تان را برایتان آماده خواهم کرد. آره

So to work up an appetite, build it up,  get it ready so that when you get the food,  

بنابراین برای افزایش اشتها، آن را زیاد کنید، آن را آماده کنید تا وقتی غذا را دریافت کردید، آن‌قدر

you'll eat it not so quickly, but  you'll really, really enjoy it.

سریع نخورید، اما واقعاً از آن لذت ببرید.

Okay, so there we have 13 particular  expressions relating to eating.

خوب، پس ما ۱۳ عبارت خاص در رابطه با غذا خوردن داریم.

try to practice. Try to use them.  See how many of them you can use,  

سعی کن تمرین کنی سعی کنید از آنها استفاده کنید. ببینید چه تعداد از آنها را می‌توانید استفاده کنید،

and take 3 or 4 over a week, and then 3 or 4 more

و 3 یا 4 مورد را در طول یک هفته مصرف کنید، و سپس 3 یا 4 مورد دیگر را

If you don't understand them then you can  contact me on www.englishlessonviaskype.com

اگر آنها را درک نمی‌کنید، می‌توانید در www.englishlessonviaskype.com با من تماس بگیرید،

I'll give you some more

من مثال‌های بیشتری برای شما می‌آورم

examples

As always, I appreciate  you watching and listening.

مثل همیشه، از تماشا و گوش دادن شما سپاسگزارم.

This is Harry thanking you for watching  me and join me again for the next lesson.

این هری است که از شما برای تماشای من تشکر می کند و دوباره برای درس بعدی به من ملحق می شود.