GREAT expressions to improve speaking | Advanced English Expressions with Take

Hi there, this is Harry and welcome back to advanced English classes with Harry.

سلام، این هری است و به کلاس های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید.

Before we get started on our lesson, I just like to ask you, if you can, at all to subscribe

قبل از اینکه درس خود را شروع کنیم، فقط می خواهم از شما خواهش کنم، اگر می توانید،

to my channel, it really, really helps.

در کانال من مشترک شوید، واقعاً بسیار کمک می کند.

And I would be really grateful if you could do that.

و اگر بتوانید این کار را انجام دهید واقعاً سپاسگزار خواهم بود .

Okay, so let's get on to the class for today.

خوب، پس بیایید برای امروز به کلاس برویم.

So today we're talking about advanced phrases with take.

بنابراین امروز ما در مورد عبارات پیشرفته با take صحبت می کنیم.

To take something.

گرفتن چیزی

So as always, I'm going to go through them one by one, and then I'm going to give you

بنابراین مثل همیشه، من آنها را یکی یکی مرور می کنم و سپس

some examples as to how to use them.

چند مثال در مورد نحوه استفاده از آنها ارائه خواهم کرد.

Again, we've got 10, particular phrases.

باز هم، ما 10 عبارت خاص داریم.

So let's start, take your breath away, take your breath away.

پس بیایید شروع کنیم، نفس خود را بند بیاوریم، نفس خود را بند بیاوریم.

To take something for granted, take something for granted.

برای بدیهی گرفتن چیزی، چیزی را بدیهی گرفتن.

Take it as given, take it as given.

آن را به عنوان داده شده، آن را به عنوان داده شده است.

To take a hammering or take a beating.

گرفتن چکش یا کتک خوردن.

Take it on the chin.

آن را روی چانه بگیرید.

Take your or somebody's mind off something.

ذهن خود یا کسی را از چیزی دور کن

Take it out on someone.

آن را بر سر کسی بردارید.

To take credit for something.

اعتبار گرفتن برای چیزی

To take someone to the cleaners.

بردن کسی به نظافتچی

Take it or leave it, take it or leave it.

بگیر یا بگذار، بگیر یا بگذار.

Okay, so 10 particular phrases, advanced phrases using text.

خوب، پس 10 عبارت خاص، عبارات پیشرفته با استفاده از متن.

So let's go back to them and give you some examples.

پس بیایید به آنها برگردیم و چند مثال برای شما بیاوریم .

So number one, to take your breath away.

بنابراین شماره یک، برای بند آوردن نفس.

Well, when something takes your breath away, you get a surprise or a shock or something

خوب، وقتی چیزی نفس شما را بند می آورد، غافلگیر می شوید یا شوک یا چیزی

that startles you.

که شما را مبهوت می کند.

So when you climb up to the top of that mountain, the view will take your breath away.

بنابراین وقتی به بالای آن کوه بالا می روید، منظره نفس شما را بند می آورد.

Oh, it's absolutely gorgeous.

اوه، این کاملا زرق و برق دار است.

Or you come into home, and somebody's prepared a surprise party for you for that big birthday.

یا وارد خانه می‌شوید، و کسی برای آن جشن تولد بزرگ یک جشن سورپرایز برای شما تدارک دیده است.

Oh my god, I'm so surprised that takes your breath away.

وای خدای من خیلی تعجب کردم که نفست بند میاد.

So you got a shock, or hopefully a pleasant surprise that just stopped you breathing for

بنابراین شما یک شوک، یا امیدواریم یک غافلگیری خوشایند دریافت کردید که فقط برای لحظه نفس کشیدن شما را متوقف کرد

the moment.

.

So to take your breath away.

پس برای بند آوردن نفس.

To take something for granted.

چیزی را بدیهی گرفتن.

Well, we all take things from for granted from time to time.

خوب، همه ما هر از گاهی چیزها را بدیهی می گیریم.

We may take our partners for granted.

ما ممکن است شرکای خود را بدیهی بدانیم.

We may take the fact that we have food on the table for granted.

ممکن است این واقعیت را که روی میز غذا داریم را مسلم بدانیم.

We may take for granted the fact that we've got money in our bank account.

ممکن است این واقعیت را بدیهی بدانیم که در حساب بانکی خود پول داریم.

So when you take something for granted, you assume it's always going to be there, it's

بنابراین وقتی چیزی را بدیهی می‌گیرید، فرض می‌کنید که همیشه آنجا خواهد بود،

been there in the past, it's there now.

در گذشته وجود داشته، اکنون وجود دارد.

So you don't think things are going to change in the world in which we live in.

بنابراین شما فکر نمی کنید در دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم همه چیز تغییر خواهد کرد

We take piece for granted.

.

But unfortunately, it's not always the case.

اما متاسفانه همیشه اینطور نیست.

So to take something for granted means to assume that because it was there in the past,

بنابراین بدیهی گرفتن چیزی به این معنی است که فرض کنیم چون در گذشته وجود داشته

and has always been there that it will continue to be so.

و همیشه وجود داشته است، همینطور خواهد بود.

So if you have a job, you have to work hard and not take it for granted.

بنابراین اگر شغلی دارید، باید سخت کار کنید و آن را بدیهی نگیرید.

If you have a partner that supports you, then you shouldn't take them for granted.

اگر شریکی دارید که از شما حمایت می کند، پس نباید آنها را بدیهی فرض کنید.

You should tell them that you appreciate what they do for you because if you do take people

شما باید به آنها بگویید که از کاری که برای شما انجام می دهند قدردانی می کنید زیرا اگر مردم را

for granted someday it may turn around, and they may not be there when you want them.

بدیهی فرض کنید روزی ممکن است تغییر کند و ممکن است وقتی شما آنها را بخواهید در آنجا نباشند.

So don't always take things for granted.

پس همیشه چیزها را بدیهی نگیرید.

Work hard.

سخت کار کن

Appreciate what you have, and have a peaceful life to take something or someone for granted.

قدر آنچه را دارید بدانید و زندگی آرامی داشته باشید تا چیزی یا کسی را بدیهی بدانید.

Take it as given.

آن را همانطور که داده شده است بگیرید.

Well, when we use this expression, take it as given means.

خوب، هنگامی که از این عبارت استفاده می کنیم، آن را به عنوان معنی داده شده در نظر بگیرید.

You don't have to ask, just assume that.

شما لازم نیست بپرسید، فقط این را فرض کنید.

Yeah, I'll be there to support you.

بله، من برای حمایت از شما آنجا خواهم بود. آیا

Will you help me when I'm making this presentation?

در هنگام ساخت این ارائه به من کمک می کنید؟

Will you be there if anybody asks any difficult questions in case I get into trouble?

اگر کسی سؤال سختی بپرسد در صورت بروز مشکل، آنجا خواهید بود؟

Ah, look, just take that as given.

آه، نگاه کنید، فقط آن را به عنوان داده شده در نظر بگیرید.

I'll be there to help you just focus on preparing the presentation.

من آنجا خواهم بود تا به شما کمک کنم فقط روی آماده کردن ارائه تمرکز کنید.

I'll be there if somebody asks a particular question that I feel you feel you're not comfortable

اگر کسی سوال خاصی بپرسد که احساس می کنم احساس می کنید

about.

در مورد آن راحت نیستید، من آنجا خواهم بود.

Just give me a nod with your head.

فقط با سرت به من تکون بده

And I'll come in and I'll support you.

و من وارد خواهم شد و از شما حمایت خواهم کرد.

Okay.

باشه.

I think we need some money for this campaign, we'll need to do a bit of promotion, we do

فکر می‌کنم برای این کمپین به مقداری پول نیاز داریم، باید کمی تبلیغات انجام دهیم،

need to do a little bit of extra marketing.

باید کمی بازاریابی اضافی انجام دهیم.

Yeah, take it as given that whatever we need, if the job is right, if we think it's appropriate,

آره، این را در نظر بگیرید که هر چیزی که ما نیاز داریم، اگر کار درست است، اگر فکر می کنیم مناسب است،

we'll have money there to support you.

برای حمایت از شما پول خواهیم داشت.

So just take it as given.

بنابراین فقط آن را همانطور که داده شده است بگیرید.

Taxes increase almost every year in budget and every country, we can take that as a given.

مالیات ها تقریباً هر سال در بودجه و هر کشوری افزایش می یابد، ما می توانیم آن را به عنوان یک داده در نظر بگیریم.

So it's a fact of life to take it as given something that's bound to happen.

بنابراین این یک واقعیت زندگی است که آن را به عنوان چیزی داده شده در نظر بگیریم که حتماً اتفاق خواهد افتاد.

Take it as given.

آن را همانطور که داده شده است بگیرید.

To take a hammering or to take a beating.

گرفتن چکش یا کتک خوردن.

Well, when something or somebody takes a hammering or a beating, it's not really good news.

خوب، وقتی چیزی یا کسی کتک می زند یا کتک می زند، واقعاً خبر خوبی نیست.

Yeah.

آره

My football team took a hammering there a few weeks ago, they were doing really well

تیم فوتبال من چند هفته پیش آنجا را چکش کرد ، آنها در چند بازی واقعاً خوب کار کردند

in a few games.

.

And then they came up against the team a little bit better.

و سپس آنها کمی بهتر مقابل تیم قرار گرفتند .

At the end of the day, they got beaten 6:0.

در پایان روز 6 بر صفر شکست خوردند.

6:0!

6:0!

They took a real hammering or a real beating.

آنها یک چکش واقعی یا یک کتک واقعی گرفتند.

Okay, I hope you don't ever take a hammering or a beating.

باشه، امیدوارم هیچ وقت کوبیدن یا کتک خوردن رو تحمل نکنی.

You know, if you got into trouble with somebody or into a fight in the schoolyard.

می دانید، اگر با کسی به مشکل خوردید یا در حیاط مدرسه دعوا کردید.

One of the kids, Oh, you took a real hammering or a real beating from those bullies.

یکی از بچه ها، اوه، شما یک چکش واقعی یا یک کتک واقعی از آن قلدرها گرفتید.

Somebody should sort them out.

یکی باید آنها را مرتب کند.

So to take a hammering or to take a beating means to have a really difficult difficult

بنابراین کوبیدن یا کتک زدن به معنای گذراندن زمان بسیار سختی است

time about it.

.

Okay, you can also talk about it shares in the market.

خوب، شما همچنین می توانید در مورد سهام آن در بازار صحبت کنید.

Yes, some some bad news comes out about a company because of the price of oil has gone

بله، برخی اخبار بد در مورد یک شرکت به دلیل افزایش قیمت نفت

up or they're having some trading difficulties.

یا مشکلات تجاری آنها به گوش می رسد.

So the share might go from 100, to 90 to 80 to 70.

بنابراین ممکن است سهم از 100 به 90 به 80 به 70 برسد.

And eventually to 40 dollars a share.

و در نهایت به 40 دلار برای هر سهم برسد.

And somebody could say, Wow, that share has taken a real hammering, or has taken a real

و کسی می‌تواند بگوید، وای، آن سهم به‌خاطر

beating because of that bad economic news.

آن اخبار بد اقتصادی ضربه خورده است.

So we can use to take a hammering or to take a beating to do and deal with lots of different

بنابراین ما می توانیم برای انجام و برخورد با بسیاری از

things in our lives.

چیزهای مختلف در زندگی خود از چکش زدن یا کتک زدن استفاده کنیم.

To take something on the chin, well, this is your chin.

برای گرفتن چیزی روی چانه، خوب، این چانه شماست.

Okay.

باشه.

So when you take something on the chin, you just got to deal with it.

بنابراین وقتی چیزی را روی چانه می گیرید، فقط باید با آن کنار بیایید.

Yeah.

آره

So you know, if somebody punched you on the chin is pretty sore, and pretty hard.

بنابراین می دانید، اگر کسی به چانه شما مشت بزند بسیار دردناک و بسیار سخت است.

And you just have to accept it.

و شما فقط باید آن را بپذیرید.

So when we use the expression, to take it on the chin, you got to face up to it, you

بنابراین وقتی از عبارت استفاده می‌کنیم، برای اینکه آن را روی چانه بگیریم، باید با آن روبرو شوی،

have to deal with it, and just then get on with life.

باید با آن کنار بیایی، و درست بعد از آن به زندگی ادامه بدهی.

Okay, so let's say for example, that you lost your job, you were doing really well or you

خوب، مثلاً فرض کنید شغلتان را از دست دادید، واقعاً خوب کار می‌کردید یا

thought you were doing really well, then the company got into difficulty.

فکر می‌کردید که واقعاً خوب کار می‌کنید، سپس شرکت با مشکل مواجه شد.

And a lot of people got let go.

و بسیاری از مردم رها شدند.

Some people are having problems dealing with that.

برخی افراد در مواجهه با آن مشکل دارند . شاید

Perhaps they might not get another job for a while.

برای مدتی شغل دیگری پیدا نکنند .

But you've just taken it on the chin.

اما شما فقط آن را روی چانه گرفته اید.

So you're talking to your friends and said, Look, I'll get another job, it might take

بنابراین شما با دوستان خود صحبت می کنید و می گویید، ببینید، من یک کار دیگر پیدا می کنم، ممکن است

me a couple of weeks and data could take me a couple of months, and not really sort of

چند هفته طول بکشد و اطلاعات ممکن است چند ماه طول بکشد، و واقعاً

bothered, I'll wait until I get a job that I really want.

ناراحت نباشید، صبر می کنم تا من شغلی پیدا می کنم که واقعاً آن را می خواهم.

So when you have a something that's negative or something that happens that you weren't

بنابراین وقتی چیزی دارید که منفی است یا اتفاقی می افتد که

expecting, yeah, just take it on the chin.

انتظارش را نداشتید، بله، فقط آن را روی چانه بگیرید.

As we say, dust yourself off, get up and get on with life, take it on the chin.

به قول خودمان گرد و غبار را پاک کن، برخیز و به زندگی ادامه بده، آن را روی چانه بگیر.

Or sometimes they say take it like a man.

یا گاهی می گویند مردونه بگیر.

Okay, so to take it on the chin, don't avoid the issue.

خوب، بنابراین برای اینکه آن را روی چانه بگیرید، از این موضوع اجتناب نکنید.

To take you your or somebody else's mind off something.

تا ذهن شما یا دیگران را از چیزی دور کند.

Well, usually when we use this expression is to help somebody to stop thinking about

خوب، معمولاً وقتی از این عبارت استفاده می کنیم برای کمک به کسی است که از فکر کردن به

something bad.

چیز بدی دست بردارد.

So you know, you might take somebody out for a meal to take their mind off the fact that

بنابراین می‌دانید، ممکن است کسی را برای صرف غذا بیرون ببرید تا فکرش را از این واقعیت که

a parent or a friend is in hospital not feeling so well.

والدین یا دوستی در بیمارستان به سر می‌برند، از خود دور کنید .

Let's go out for the evening, it'll take your mind off things.

بیا برای عصر بریم بیرون، فکرت را از همه چیز دور می کند.

Or perhaps you haven't had any luck with getting a job.

یا شاید هیچ شانسی برای یافتن شغل نداشته اید .

And so your friend suggests you go to the park, you go for a walk up the hills, it's

و بنابراین دوستتان به شما پیشنهاد می‌کند که به پارک بروید، از تپه‌ها قدم بزنید، این

a really nice day.

روز واقعاً خوبی است.

Ah, you'll enjoyit.

آه، شما لذت ببرید.

Come on, it's a... for...

بیا، برای...

Saturday, what else is going to happen?

شنبه است، دیگر چه اتفاقی قرار است بیفتد؟

Take your mind off things.

ذهنت را از چیزها دور کن

So you offer to get out, have a walk, just do something nice and easy and relaxing to

بنابراین به شما پیشنهاد می‌کنید که بیرون بروید، قدم بزنید، فقط یک کار خوب، آسان و آرامش‌بخش انجام دهید تا به

help the person take their mind off whatever the troubles are.

فرد کمک کنید تا ذهنش را از هر مشکلی دور کند .

So anytime we have a problem, what we need is something that will distract us from that

بنابراین هر زمان که مشکلی داریم، چیزی که نیاز داریم چیزی است که ما را از آن

particular problem, to help us take our mind off those problems, to help our friends take

مشکل خاص منحرف کند، به ما کمک کند تا ذهن خود را از آن مشکلات دور کنیم، به دوستانمان کمک کند تا

their minds off the problems that they have.

ذهن خود را از مشکلاتی که دارند دور کنند.

Okay, so break the routine, get the person to do something different.

خوب، پس روال را بشکنید، شخص را وادار به انجام کاری متفاوت کنید.

Go to the movies, go for me, go for a walk in the park, go to another city for a weekend,

به سینما بروید، به دنبال من بروید، در پارک قدم بزنید، برای یک آخر هفته به شهر دیگری بروید،

just dropped around for a cup of coffee, all of these things will help you or your friend

فقط برای یک فنجان قهوه در اطراف سر بزنید، همه این چیزها به شما یا دوستتان کمک می کند

to take your mind off whatever the difficulties are.

تا ذهنتان را از هر چیزی دور کنید. مشکلات هستند.

And let's face it, there are plenty of difficulties in our lives.

و اجازه دهید با آن روبرو شویم، مشکلات زیادی در زندگی ما وجود دارد.

So from time to time, we need to do something different.

بنابراین هر از گاهی باید کاری متفاوت انجام دهیم .

Just to take our minds off those particularly bad things.

فقط برای اینکه ذهنمان را از آن چیزهای بد خاص دور کنیم.

Okay, next, to take it out on someone.

بسیار خوب، در مرحله بعد، آن را بر سر کسی بیاورم.

When we take it out on somebody, it means we usually are in a bad mood for something.

وقتی آن را روی کسی می گیریم، به این معنی است که ما معمولاً برای چیزی در روحیه بدی هستیم.

There's some reason something happened at work, something happened at home, we had a

دلیلی وجود دارد که در محل کار اتفاقی افتاده است، اتفاقی در خانه افتاده است، ما

row with the wife or the...

با همسر یا همسرمان دعوا داشتیم ...

We had a row with a boyfriend or whatever it might be.

ما با یک دوست پسر یا هر چیز دیگری دعوا داشتیم.

So we take it out on someone, usually the closest person to us, the kids, or your parents

بنابراین ما آن را بر سر کسی، معمولاً نزدیک ترین فرد به ما، بچه ها، یا والدینتان

or somebody rings you, What do you want?

یا کسی به شما زنگ می زند، چه می خواهید؟

What's wrong with you?

چه بلایی سرت اومده؟

Ah, don't worry about me.

آه، نگران من نباش

I've just had a bad day.

من فقط روز بدی داشتم

Well, there's no need to take it out on me.

خوب، نیازی نیست آن را از من بیرون بیاورید.

So the person will let you know they're not willing or prepared to have your bad mood

بنابراین آن شخص به شما اطلاع می دهد که مایل نیست یا آماده نیست که خلق و خوی بد شما را

put onto them.

به او تحمیل کند.

Okay, so to take it out on somebody means to reflect your bad mood or the problems that

بسیار خوب، پس این که آن را به کسی نشان دهید به معنای منعکس کردن روحیه بد خود یا مشکلاتی است که

you have onto the relationship with them.

در رابطه با آنها دارید.

Okay, when we take something out on somebody, it means that we are reflecting our bad mood

بسیار خوب، وقتی چیزی را روی کسی بیرون می آوریم، به این معنی است که ما حال بد خود را منعکس می کنیم که

reflecting the bad day, whatever happened, the argument at work, we take it out on those

روز بد را منعکس می کند، هر اتفاقی که افتاده است، مشاجره در محل کار، ما آن را روی

people that are closest to us, like kicking the dog or kicking the cat.

افرادی که به ما نزدیک هستند، مانند لگد زدن به سگ یا لگد زدن به گربه

Something you shouldn't do, okay?

کاری که نباید انجام دهید، باشه؟

So don't take it out on somebody.

پس آن را به کسی ندهید.

Don't take it out on me.

آن را روی من نگیر

Go out for a walk, go to the gym, take it out on the punch bag, but don't take it out

برای پیاده روی بیرون بروید، به باشگاه بروید، آن را روی کیسه پانچ بیرون بیاورید، اما آن را

on those people closest to you.

روی نزدیک ترین افراد به خود نبرید.

Whatever it might be whatever's upset you don't take it out on somebody close to you.

هر چه که ممکن است ناراحت کننده باشد، آن را برای کسی که به شما نزدیک است نگذارید.

Go off somewhere let off the steam in the park, go for a run, go for a cycle, whatever

برو یه جایی بخارشو تو پارک خاموش کن، بری دویدن، دوچرخه سواری کن، هر کاری که می

it is that you can do just to let it all out and when you do come home, ahhh, yeah, you

تونی انجام بدی تا همه چیز بیرون بره و وقتی اومدی خونه، آه، آره،

can talk about it nice and in a friendly manner.

می تونی در موردش صحبت کنی خوب و دوستانه

To take it out on someone.

بیرون بردن آن بر سر کسی

Next to take credit for something.

بعد اعتبار گرفتن برای چیزی.

Normally, when we take credit for something, it's usually to take credit for something

به طور معمول، زمانی که ما برای چیزی اعتبار می گیریم، معمولاً برای کاری است که در

we'd actually didn't do that somebody else did.

واقع انجام نداده بودیم و دیگران انجام دادند. بسیار

Okay, so you're, the person working for you or the reporting to you does a lot of work

خوب، پس شما هستید، شخصی که برای شما کار می کند یا گزارش دهنده به شما کارهای زیادی را

on some presentation, does a lot of work on a document.

روی برخی از ارائه ها انجام می دهد، کارهای زیادی را روی یک سند انجام می دهد.

So they present it to you say, Okay, look, I'll take it to the boss,

بنابراین آن‌ها آن را به شما ارائه می‌کنند و می‌گویند، خوب، ببین، من آن را نزد رئیس می‌برم،

and you take it to the boss and say, Oh, well done, that's really, really great.

و شما آن را نزد رئیس می‌برید و می‌گویید، اوه، آفرین ، این واقعاً بسیار عالی است.

This is really going to go down well with the board.

این واقعاً با هیئت مدیره به خوبی پیش خواهد رفت .

Look, I really appreciate it, well done there.

ببینید، من واقعاً از آن قدردانی می کنم.

That'd be a nice bonus for you at the end of the term, and you go off happy as Larry

این یک امتیاز خوب برای شما در پایان ترم خواهد بود، و شما خوشحال می شوید که لری

okay.

خوب است.

But what you didn't do is you didn't tell the boss that in fact, the work was all done

اما کاری که شما انجام ندادید این است که به رئیس نگفتید در واقع، همه کار

by the person reporting to you.

توسط شخصی که به شما گزارش می دهد انجام شده است.

So you've taken the credit for that good report, you've taken the credit from the boss, when

بنابراین شما اعتبار آن گزارش خوب را گرفته اید، اعتبار را از رئیس گرفته اید، در حالی که در

in fact, you should have said, Well, actually, it wasn't my work.

واقع باید می گفتید، خوب، در واقع، این کار من نبود.

Mary, and all the guys there, they did most of the work, I'm just presenting the facts

مریم و همه بچه های آنجا، بیشتر کار را انجام دادند ، من فقط حقایق را

to you.

به شما ارائه می کنم.

So to take credit for something usually means to allow people, in this case, the boss to

بنابراین اعتبار گرفتن برای چیزی معمولاً به معنای اجازه دادن به مردم است، در این مورد، رئیس به

allow him to believe that you're worthy of that praise that you've done something, when

او اجازه می‌دهد باور کند که شما شایسته آن ستایش هستید که کاری را انجام داده‌اید، در حالی که

in fact, somebody else did it.

در واقع شخص دیگری این کار را انجام داده است.

Okay?

باشه؟

To take someone to the cleaners, well, when somebody gets taken to the cleaners, it means

بردن یک نفر به نظافتچی، خوب، وقتی کسی را پیش نظافتچی می برند، به این معنی است که

they're usually left without anything.

معمولاً بدون هیچ چیزی می ماند.

So if you've ever visited a casino, or you've watched a movie about somebody who goes to

بنابراین اگر تا به حال از یک کازینو بازدید کرده اید، یا فیلمی را در مورد کسی که به

the casino, or somebody who goes to the racetrack, or goes to the dog track, and they think they've

کازینو می رود، یا کسی که به پیست مسابقه می رود، یا به پیست سگ می رود، تماشا کرده اید، و فکر می کنند

got a sure winner, and they bet on the number on the roulette table, they bet on their lucky

برنده مطمئنی دارند. ، و روی عدد روی میز رولت شرط میبندند، برای اسب سگ روی عدد شانس خود شرط میبندند

number for the horse of the dog.

.

And guess what, yeah, they lose.

و حدس بزنید، بله، آنها از دست می دهند.

And then they bet again, and they lose again.

و بعد دوباره شرط میبندند و باز هم میبازند.

So at the end of the day, they have no money left, they've been taken to the cleaners,

بنابراین در پایان روز، آنها پولی ندارند ، آنها را به نظافتچی ها برده اند،

everything is gone, they've been wiped out or wiped clean.

همه چیز از بین رفته است، آنها را از بین برده یا پاک کرده اند.

So if you get taken to the cleaners, then generally you you you lose everything.

بنابراین اگر شما را به نظافتچی ببرند، به طور کلی همه چیز را از دست می دهید.

You could also use the expression to be taken to the cleaners, if you get tricked into signing

همچنین می‌توانید از عبارت بردن به نظافتچی استفاده کنید، اگر فریب شما را می‌دهند که سندی را امضا کنید

some document or tricked into making some payments to somebody or indeed, foolishly

یا فریب می‌دهید تا مبلغی را به کسی بپردازید یا در واقع، احمقانه

give you a bank account number to somebody who then it takes the money out of your account

یک شماره حساب بانکی به شما می‌دهد که سپس پول را از شما خارج می‌کند.

yet, that's when you get taken to the cleaners and you have been completely wiped of all

با این حال، آن وقت است که شما را به نظافتچی می برند و تمام وجوه شما را به طور کامل پاک می کنند،

the funds, everything has been gone out of your bank account, something has gone amiss.

همه چیز از حساب بانکی شما خارج شده است، چیزی اشتباه شده است.

And when you look at your statement, you can't understand what has happened.

و وقتی به بیانیه خود نگاه می کنید، نمی توانید بفهمید چه اتفاقی افتاده است.

So yeah, you've been taken to the cleaners, you've been the subject of some phishing,

بنابراین بله، شما را به نظافتچی برده‌اند، مورد فیشینگ

or some scam, whatever it might have been.

یا کلاهبرداری قرار گرفته‌اید، هر چه که بوده است.

So you've got to be really, really careful as to how you divulge any personal information

بنابراین شما باید واقعاً مراقب باشید که چگونه اطلاعات شخصی خود را در اختیار دیگران قرار دهید

to anybody so that you can avoid being taken to the cleaners.

تا بتوانید از بردن نزد نظافتچی جلوگیری کنید.

You could use it in a general way, if you're playing a game with your family, for example,

می توانید از آن به صورت کلی استفاده کنید، اگر با خانواده خود بازی می کنید، به عنوان مثال،

the game of Monopoly where there's lots of money involved, thankfully, only paper fake

بازی مونوپولی که در آن پول زیادی در کار است، خوشبختانه فقط پول جعلی کاغذی

money.

.

But if one of the kids happens to be really good at Monopoly, and after an hour, they've

اما اگر یکی از بچه‌ها واقعاً در مونوپولی خوب باشد و بعد از یک ساعت،

got all the properties on their side, and you've got nothing left but debt, you can

همه دارایی‌ها را در اختیار داشته باشند و چیزی جز بدهی برای شما باقی نماند، می‌توانید

say, Well, that's a game over I'll have to fold.

بگویید خب، این یک بازی تمام شده است. من باید تا کنم.

I've been taken to the cleaners, I have nothing left.

من را به نظافتچی برده اند، چیزی برایم باقی نمانده است.

Okay.

باشه.

So you can use in reality but you can also use it when you were talking about certain

بنابراین می‌توانید در واقعیت از آن استفاده کنید، اما همچنین می‌توانید از آن زمانی که در مورد بازی‌های خاصی صحبت می‌کردید استفاده کنید

games.

.

And then finally, take it or leave it.

و در نهایت، آن را بگیرید یا بگذارید.

Well, this is when you have an option, take it or leave it means look, there's no other

خوب، این زمانی است که شما یک گزینه دارید، آن را بگیرید یا رها کنید یعنی نگاه کنید، چاره دیگری نیست،

choice, you can have it or you can forget about it, take it or leave it.

می توانید آن را داشته باشید یا می توانید آن را فراموش کنید، آن را بگیرید یا بگذارید.

That's my final offer.

این پیشنهاد نهایی من است.

So you might be going to change your car and you have your eye on this wonderful car in

بنابراین ممکن است قصد تغییر ماشین خود را داشته باشید و چشم خود را به این ماشین فوق العاده در

the car, showrooms and you think you're going to be able to negotiate or try and bargain

ماشین، نمایشگاه ها دوخته باشید و فکر کنید که می توانید مذاکره کنید یا سعی کنید

the price down.

قیمت را پایین بیاورید.

So you get talking to the guy selling the car, and he gives you all the story about

بنابراین با مردی که ماشین را می فروشد صحبت می کنید و او تمام داستان

this particular car, how great it is.

این ماشین خاص را به شما می دهد که چقدر عالی است.

The performance.

عملکرد.

So you get into the situation where you're negotiating.

بنابراین وارد موقعیتی می شوید که در حال مذاکره هستید.

And you say, okay, look, I can't afford to pay the asking price.

و شما می گویید، خوب، ببینید، من نمی توانم بهای درخواستی را بپردازم.

This is how much I can afford.

این چقدر توان مالی دارم.

I can afford 23,000-24,000 Euro max.

من می توانم حداکثر 23000-24000 یورو را بپردازم.

And the guy says, Well look, and I couldn't sell it for that I'd be losing money.

و آن مرد می‌گوید، خوب ببین، و من نمی‌توانستم آن را بفروشم تا پولم را از دست بدهم.

And you say, Well, you know what's, what's your best price?

و شما می گویید، خوب، می دانید چه چیزی است، بهترین قیمت شما چیست؟

So he gives you the price of 27,000 Euro.

بنابراین او قیمت 27000 یورو را به شما می دهد.

And you go, I don't know what that I have to think of it.

و تو برو، من نمی دانم که باید در مورد آن چه فکر کنم.

And give me a few days.

و چند روز به من فرصت بده

And the salesman says, Well, look, I'll tell you what, I'll leave it with you for 24 hours,

و فروشنده می گوید، خوب، ببین، من به شما می گویم، آن را برای 24 ساعت پیش شما می گذارم،

but that's my best price.

اما این بهترین قیمت من است.

So take it or leave it.

پس بگیر یا بگذار.

So I'll give you 24 hours, but I need a yes or no.

بنابراین من به شما 24 ساعت فرصت می دهم، اما به یک بله یا خیر نیاز دارم.

So you have to decide then whether you will accept it.

پس باید تصمیم بگیرید که آیا آن را قبول خواهید کرد یا خیر.

Or perhaps he's only bluffing and you might be able to bargain further.

یا شاید او فقط بلوف می زند و شما ممکن است بتوانید بیشتر چانه بزنید.

But when somebody tells you take it or leave it means that's it.

اما وقتی کسی به شما می‌گوید آن را بگیرید یا رها کنید، به این معنی است که همین است.

There's no further bargaining available, take it or leave it.

هیچ معامله دیگری در دسترس نیست، آن را بگیرید یا بگذارید.

My mother used to say to me, I'd come home after school or I'd come home after being

مادرم به من می گفت من بعد از مدرسه به خانه می آیم یا بعد از تمرین به خانه می آیم

training and I'd be looking for something to eat.

و دنبال چیزی می گردم که بخورم.

And she said, There's some food in the fridge.

و او گفت: مقداری غذا در یخچال است.

And so when you open the fridge, Is that all?

و بنابراین وقتی در یخچال را باز می کنید، آیا این همه است؟

Well, you know, what do you want, take it or leave it.

خوب، می دانید، چه می خواهید، آن را بگیرید یا بگذارید.

If you're hungry, you'll eat it.

اگر گرسنه باشی، آن را می خوری.

If you don't want it, well, somebody else will have it.

اگر شما آن را نمی خواهید، خوب، یکی دیگر آن را خواهد داشت.

So take it or leave it.

پس بگیر یا بگذار.

Okay, so these are all advanced phrases using take all advanced English phrases using take.

خوب، پس اینها همه عبارات پیشرفته ای هستند که با استفاده از take تمام عبارات پیشرفته انگلیسی از take استفاده می کنند.

Let me give them to you one more time: to take your breath away.

بگذار یک بار دیگر آنها را به تو بدهم: تا نفست را بند بیاورم.

So something will take your breath away some view.

بنابراین چیزی نفس شما را بند می آورد .

To take something or someone for granted.

چیزی یا کسی را بدیهی گرفتن.

You think it's there, it will always be there it might not take something for granted.

شما فکر می کنید که آنجاست، همیشه آنجا خواهد بود، ممکن است چیزی را بدیهی تلقی نکند.

Take it as given.

آن را همانطور که داده شده است بگیرید.

Yeah, except.

آره به جز

Yeah, it will be there.

بله، آنجا خواهد بود.

I will be there.

آنجا خواهم بود.

Something will be there to support you.

چیزی برای حمایت از شما وجود خواهد داشت.

Take it as given.

آن را همانطور که داده شده است بگیرید.

To take a hammering or a beating.

گرفتن چکش یا ضرب و شتم.

You know, when you get badly beaten.

میدونی وقتی بدجوری کتک میخوری

To take it on the chin.

تا آن را روی چانه بگیرد.

Be... face up to it, take it on the chin.

باش... رو به رویش، آن را روی چانه بگیر.

Take your or somebody else's mind off something.

ذهن خود یا شخص دیگری را از چیزی دور کنید.

To take it out on someone.

بیرون بردن آن بر سر کسی

To let them suffer for your bad mood, take it out on someone.

برای اینکه به آنها اجازه دهید به خاطر خلق و خوی بد شما عذاب بکشند، آن را بر سر کسی بیاورید.

To take credit for something.

اعتبار گرفتن برای چیزی

Somebody did a good job but you take the credit for it.

کسی کار خوبی کرده است اما شما اعتبار آن را به عهده می گیرید.

Take someone to the cleaners.

یک نفر را به نظافتچی ببرید.

Lose all the money.

همه پول را از دست بده

And then finally take it or leave it you have a choice.

و در نهایت آن را بگیرید یا رها کنید، شما یک انتخاب دارید. می

You can take it or you don't take it or leave it.

توانید آن را بگیرید یا نگیرید یا بگذارید.

Okay, so all advanced phrases with take.

بسیار خوب، پس تمام عبارات پیشرفته با take.

And as I always say, if you've got any comments or you don't understand something you want

و همانطور که همیشه می گویم، اگر نظری دارید یا چیزی را متوجه نشدید،

some more explanations, please drop me a line.

توضیح بیشتری می خواهید، لطفاً به من خط بزنید.

I'd be only too happy to help you as always I appreciate you watching.

من بسیار خوشحال خواهم شد که به شما کمک کنم مثل همیشه از تماشای شما سپاسگزارم. از

I appreciate you listening.

شنیدن شما سپاسگزارم

Join me again soon.

به زودی دوباره به من بپیوندید.