RAPID C1 VOCABULARY BUILDER | Learn How to Express Importance (ADVANCED)

Hi there, this is Harry and welcome back to my advanced English lessons with Harry.

سلام، این هری است و به درس های پیشرفته انگلیسی من با هری خوش آمدید.

And if you like my lessons, and please like this particular video, and as always subscribe

و اگر از درس های من خوشتان آمد و لطفا این ویدیوی خاص را لایک کنید و مثل همیشه

to my channel because it really helps me.

در کانال من عضو شوید زیرا واقعا به من کمک می کند.

So in this particular advanced English lesson, we're again going to look at some collocations

بنابراین در این درس پیشرفته انگلیسی خاص، ما دوباره به برخی از collocations نگاه می کنیم

because collocations are really important to our students and our listeners.

زیرا collocations واقعا برای دانش آموزان و شنوندگان ما مهم هستند.

And these collocations are connected to importance.

و این همنشینی ها با اهمیت مرتبط هستند.

Collocations for importance.

اشتراک ها برای اهمیت

And as I always say, in case you've only listening for the first time collocations are simply

و همانطور که همیشه می‌گویم، در صورتی که برای اولین بار گوش می‌دهید، ترکیب‌بندی‌ها به سادگی

two or more words that come together on a frequent basis to form some expressions.

دو یا چند کلمه هستند که به طور مکرر با هم ترکیب می‌شوند تا عباراتی را تشکیل دهند.

And that can be very useful because they can help you to understand English better, it

و این می تواند بسیار مفید باشد زیرا آنها می توانند به شما در درک بهتر زبان انگلیسی کمک کنند،

can help you to be understood when you're able to put few words together rather than

می تواند به درک شما کمک کند زمانی که بتوانید چند کلمه را به جای کلمات تکی کنار هم قرار دهید

just single words.

.

So I'm going to give you these collocations for importance.

بنابراین من قصد دارم این collocations را برای اهمیت به شما بدهم.

And I'll go through them there are 10 of them again, as always 10 and then we'll go back

و من آنها را مرور خواهم کرد، 10 مورد از آنها دوباره وجود دارد، مثل همیشه 10 تا و سپس به عقب برمی گردیم

and look at some examples.

و به چند نمونه نگاه می کنیم.

So here they are, a notable achievement, notable achievement.

بنابراین در اینجا آنها، یک دستاورد قابل توجه، یک دستاورد قابل توجه هستند .

Overriding concern, overriding concern.

نگرانی غالب، نگرانی غلبه.

Prominent role, prominent role.

نقش برجسته، نقش برجسته.

Momentous decision, momentous decision.

تصمیم مهم، تصمیم مهم.

Decisive factor, decisive factor.

عامل تعیین کننده، عامل تعیین کننده.

Of paramount importance, of paramount importance.

از اهمیت فوق العاده، از اهمیت فوق العاده.

Key figure, key figure.

شکل کلیدی، شکل کلیدی.

Pricing...

قیمت گذاری ...

Prime example, prime example.

نمونه اول، نمونه اول.

Leading issue.

موضوع پیشرو

And then finally, enormous influence, on or over.

و سپس در نهایت، تأثیر عظیم، روی یا بیش از آن.

Enormous influence on or over.

تأثیر عظیم بر یا بیش از آن.

The prepositions you can use with that, okay.

حروف اضافه ای که می توانید با آن استفاده کنید، بسیار خوب.

I'm going to go through them one by one and give you an example how you might use them,

من آنها را یکی یکی مرور می کنم و برای شما مثالی می زنم که چگونه می توانید از آنها استفاده کنید،

make sure you understand the meaning.

مطمئن شوید که معنی آن را متوجه شده اید.

So notable achievement.

بنابراین دستاورد قابل توجه

Well, when something is a notable achievement, then it means that somebody or something has

خوب، وقتی چیزی یک دستاورد قابل توجه است، به این معنی است که کسی یا چیزی به رسمیت

been recognised.

شناخته شده است.

Yeah.

آره

Okay.

باشه.

So a notable achievement isn't just any ordinary achievement, it's something meaningful.

بنابراین یک دستاورد قابل توجه فقط یک دستاورد معمولی نیست ، بلکه چیزی معنادار است.

So in a race, if somebody gets that bronze medal, silver medal, or even gold medal, then

بنابراین در یک مسابقه، اگر کسی آن مدال برنز، مدال نقره یا حتی مدال طلا را به دست آورد،

this would be a notable achievement.

این یک دستاورد قابل توجه خواهد بود.

So perhaps you've been running in these races for quite a few years, never achieved anything

بنابراین شاید شما چند سالی است که در این مسابقات دویده اید و هرگز به هیچ چیز

significant or important.

مهم یا مهمی نرسیده اید.

And then this is your day, you win the race, or you get second or third.

و سپس این روز شماست، در مسابقه برنده می شوید، یا دوم یا سوم می شوید.

So you, you're on that podium, and you're going to have the medal presented to you.

بنابراین، شما روی آن سکو هستید و مدال را به شما تقدیم خواهید کرد.

And therefore, it's a notable achievement for you.

و بنابراین، این یک دستاورد قابل توجه برای شما است.

Yes, your first medal, and perhaps the first of many.

بله، اولین مدال شما، و شاید اولین مدال از بسیاری از مدال ها.

So lots of other things can be a notal.... a notable achievement.

بنابراین بسیاری از چیزهای دیگر می تواند یک دستاورد قابل توجه باشد.

Climbing a mountain that you hadn't climbed before.

بالا رفتن از کوهی که قبلاً از آن بالا نرفتید .

Cycling for charity for that 40-50 kilometres you didn't think you could finish.

دوچرخه سواری برای خیریه برای آن 40-50 کیلومتر که فکر نمی کردی بتوانید آن را تمام کنید.

That's a notable achievement.

این یک دستاورد قابل توجه است.

Something you did in work, that's a you had a special order or a big order something from

کاری که شما در کار انجام دادید، این است که سفارش خاصی داشتید یا سفارش بزرگی از

a client, nobody had expected that in itself could be a notable achievement.

یک مشتری داشتید، هیچکس انتظار نداشت که به خودی خود یک دستاورد قابل توجه باشد.

So these are all things that are above than average, better than average, have certain

بنابراین اینها همه چیزهایی هستند که بالاتر از حد متوسط ​​هستند، بهتر از متوسط ​​هستند، اهمیت خاصی دارند

importance or significant importance, but somebody recognises them in the case of these

یا اهمیت قابل توجهی دارند، اما کسی آنها را تشخیص دهد در مورد اینها

will be described as a notable achievement.

به عنوان یک دستاورد قابل توجه توصیف می شود.

Overriding concern.

نگرانی اساسی

Well, overriding concern usually means the main concern.

خوب، نگرانی غالب معمولاً به معنای نگرانی اصلی است.

So when you're planning something, or deciding on something, a course of action, there may

بنابراین وقتی در حال برنامه ریزی برای چیزی هستید، یا در مورد چیزی تصمیم می گیرید، ممکن است

be lots of concerns, lots of situations that you have to consider, lots of situations that

نگرانی های زیادی وجود داشته باشد، موقعیت های زیادی که باید در نظر بگیرید، موقعیت های زیادی که

you have to think about, but your overriding concern, your main concern, maybe public safety,

باید به آنها فکر کنید، اما نگرانی اصلی شما، نگرانی اصلی، شاید

for example.

برای مثال امنیت عمومی.

So if you're organising some parade, some event on the streets, so there'll be all sorts

بنابراین، اگر در حال سازماندهی یک رژه، یک رویداد در خیابان هستید، بنابراین همه

of things about what time you can start, what time you can finish, what is the route that

چیز درباره اینکه چه ساعتی می توانید شروع کنید، چه ساعتی می توانید به پایان برسانید، چه مسیری را که

this march is going to take?

این راهپیمایی قرار است طی کند، وجود دارد؟

But the overriding concern is about public safety.

اما نگرانی اصلی در مورد امنیت عمومی است .

Where will people stand?

مردم کجا خواهند ایستاد؟

Where will people sit?

مردم کجا خواهند نشست؟ آیا

Have we make sure that the traffic will not come through on those streets?

ما مطمئن شده ایم که ترافیک در آن خیابان ها انجام نمی شود؟

Do we get the correct permission from the police to block the streets?

آیا مجوز درستی از پلیس برای بستن خیابان ها می گیریم؟

All of these particular issues will be concerns and the overriding, the most important concern

همه این مسائل خاص نگرانی خواهد بود و مهم ترین نگرانی

for you would be public safety.

برای شما امنیت عمومی خواهد بود.

Next, a prominent role.

بعد، یک نقش برجسته.

Okay, when we have a prominent role in something it's one of the most important or the most

خوب، وقتی در چیزی نقش برجسته ای داریم، یکی از مهم ترین یا

important roles.

مهم ترین نقش هاست.

So if you're part of the school, theatrical society, or your local theatrical society

بنابراین اگر بخشی از مدرسه، انجمن تئاتر یا انجمن تئاتر محلی خود

in the district where you live, you might be lucky enough one year when they're putting

در منطقه ای هستید که در آن زندگی می کنید، ممکن است آنقدر خوش شانس باشید که یک سال

on their the annual performance to be given a prominent role.

اجرای سالانه خود را اجرا کنند تا نقش برجسته ای به شما داده شود.

Yeah, it might not be the leading role.

بله، ممکن است نقش اصلی نباشد.

But it might be the prominent role.

اما ممکن است این نقش برجسته باشد.

The main female character, or the main male character, something that people will take

شخصیت اصلی زن یا شخصیت اصلی مرد ، چیزی که مردم

notice of, and some people will see as really important.

به آن توجه خواهند کرد و برخی افراد آن را واقعا مهم می دانند .

And it could be really important for you because it's something you've been working up to,

و این می تواند برای شما بسیار مهم باشد زیرا چیزی است که روی آن کار کرده اید،

something you've been hoping for, something you've been planning.

چیزی است که به آن امیدوار بوده اید، چیزی است که برنامه ریزی کرده اید.

And you're telling all the family, you have to get tickets to come and see the show, I

و به همه خانواده می گویید، باید بلیط بگیرید تا بیایید و نمایش را ببینید، من

have a real prominent role.

نقش برجسته ای دارم.

This time, I'm not just one of the crowd, and really got some lines to say I'm going

این بار، من فقط یکی از جمعیت نیستم، و واقعاً چند خطی دریافت کردم که بگویم قرار است

to be appearing in I think all of the acts or be I'm nervous, of course, but it's going

در تمام بازی ها حضور داشته باشم یا فکر می کنم عصبی هستم، البته، اما

to be really, really good.

واقعاً خواهد بود ، واقعا خوب.

Okay, so very prominent role.

بسیار خوب، نقش بسیار برجسته.

Other people can play prominent roles in certain situations.

افراد دیگر می توانند در موقعیت های خاص نقش های برجسته ای ایفا کنند .

If there's some negotiations between management and unions about salary increases, or increases

اگر مذاکراتی بین مدیریت و اتحادیه‌ها در مورد افزایش حقوق یا افزایش

in wages, than the inflation aspects play a prominent role because the unions will want

دستمزدها انجام شود، جنبه‌های تورمی نقش مهمی ایفا می‌کنند، زیرا اتحادیه‌ها می‌خواهند

to make sure that any salary increases, at least match inflation.

مطمئن شوند که هر گونه افزایش حقوق، حداقل با تورم مطابقت دارد.

So for them, it's a prominent role.

بنابراین برای آنها، این یک نقش برجسته است.

Or a politician might play a prominent role in negotiations, trying to keep the peace

یا ممکن است یک سیاستمدار نقش برجسته‌ای در مذاکرات داشته باشد و سعی کند صلح را

at some problems, perhaps, the streets are full of demonstrators that they don't want

در برخی مشکلات حفظ کند، شاید خیابان‌ها مملو از تظاهرکنندگان است که نمی‌خواهند

the new public transport to go through their streets.

حمل‌ونقل عمومی جدید از خیابان‌هایشان عبور کند.

And he's trying to persuade people that well, of course, it's going to be for the betterment

و او در تلاش است تا مردم را متقاعد کند که به خوبی، البته، این برای بهبود

of your district because there'll be a better connectivity with the public transport.

منطقه شما خواهد بود زیرا ارتباط بهتری با حمل و نقل عمومی وجود خواهد داشت.

So he's going to play a prominent role in the negotiations, and trying to persuade people

بنابراین او نقش برجسته ای در مذاکرات ایفا خواهد کرد و سعی خواهد کرد مردم را متقاعد کند

that they really shouldn't oppose this, that they should support it because it's what they

که واقعاً نباید با این موضوع مخالفت کنند، که باید از آن حمایت کنند، زیرا این همان چیزی است که آنها

really wanted.

واقعاً می خواستند.

Okay, so a prominent role.

خوب، نقش برجسته ای است.

A very, very important, upfront.

بسیار بسیار مهم، مقدماتی.

A momentous decision.

یک تصمیم مهم

Well, momentous usually means something really big, and really important.

خوب، مهم معمولاً به معنای چیزی واقعاً بزرگ و واقعاً مهم است.

So a momentous momentous decision is a big decision.

بنابراین یک تصمیم مهم و مهم یک تصمیم بزرگ است .

A momentous decision was taken this week in the government when they decided to scrap

تصمیم مهمی در این هفته در دولت اتخاذ شد که آنها تصمیم گرفتند

tax for the people over 65.

مالیات افراد بالای 65 سال را حذف کنند.

That would be a momentous decision.

این تصمیم بسیار مهمی خواهد بود.

So everybody who got to the age of 65, was suddenly told well, you don't have to pay

بنابراین به همه کسانی که به سن 65 سالگی رسیدند، ناگهان به آنها گفتند خوب، دیگر نیازی به پرداخت

any more tax.

مالیات ندارید.

Woohoo, that would be great.

ووووووو عالی میشه

Yeah.

آره

So people would be really, really happy.

بنابراین مردم واقعاً، واقعاً خوشحال خواهند شد.

And it would be looked on as a momentous occasion, certainly, in their lives.

و مطمئناً در زندگی آنها به عنوان یک موقعیت مهم در نظر گرفته می شود .

But an momentous decision could be your decision to drop out of university, perhaps you're

اما یک تصمیم مهم می تواند تصمیم شما برای انصراف از دانشگاه باشد، شاید

just not so happy.

خیلی خوشحال نیستید.

You've done the course that your parents persuaded you to do.

شما دوره ای را انجام داده اید که والدینتان شما را متقاعد کرده اند.

But after 18 months, you realise it's really isn't for you, and you'd like to do something

اما بعد از 18 ماه، متوجه می‌شوید که واقعاً برای شما مناسب نیست، و دوست دارید کار دیگری انجام دهید

else, something a little bit more artistic, perhaps.

، شاید کاری کمی هنری‌تر .

So you take the momentous decision, you sit down with your parents and say, You know,

بنابراین شما تصمیم مهمی را می گیرید، با والدین خود می نشینید و می گویید،

guys, this really isn't working for me, I don't like it.

بچه ها، می دانید، این واقعاً برای من کار نمی کند، من آن را دوست ندارم.

It's too much pressure.

فشارش خیلی زیاده

And I'm not sure I'm going to get a job at the end of this that really would suit me.

و مطمئن نیستم که در پایان این کار شغلی پیدا کنم که واقعاً برایم مناسب باشد.

So I think now would be a good time to change my course before it's too late.

بنابراین فکر می‌کنم الان زمان خوبی است تا قبل از اینکه خیلی دیر شود، مسیرم را تغییر دهم.

I know it's a big decision.

می دانم که تصمیم بزرگی است.

In fact, it's a momentous decision, but I'd like you to support me.

در واقع، این یک تصمیم مهم است، اما من دوست دارم که از من حمایت کنید.

Okay, so momentous meaning something really big, really, really important.

بسیار مهم، به معنای چیزی واقعاً بزرگ، واقعاً، واقعاً مهم است.

A decisive factor.

یک عامل تعیین کننده

Well, decisive is usually something really important that makes the difference.

خوب، تعیین کننده معمولاً چیز بسیار مهمی است که تفاوت را ایجاد می کند.

Okay.

باشه.

So a decisive factor in getting the public to agree to the new bus route was the fact

بنابراین یک عامل تعیین کننده در جلب موافقت مردم با مسیر جدید اتوبوس این واقعیت بود

that extra buses would be laid on at the very early hours for the when they go to work,

که اتوبوس های اضافی در همان ساعات اولیه برای زمانی که به سر کار می رفتند

and in the evening, so they could get home quicker, that was a decisive factor in persuading

و در عصر سوار می شدند تا بتوانند سریعتر به خانه برسند . این یک عامل تعیین کننده در متقاعد کردن

people to agree to the new buslane.

مردم برای موافقت با buslane جدید بود.

Okay,

خوب،

so a decisive factor is something important that swings opinion in your favour.

بنابراین یک عامل تعیین کننده چیزی مهم است که نظر را به نفع شما تغییر می دهد.

Okay?

باشه؟

So the management in the office had decided to allow people to work some of that time

بنابراین، مدیریت در دفتر تصمیم گرفته بود که به افراد اجازه دهد بخشی از آن زمان را از

remotely from from home.

راه دور از خانه کار کنند.

Okay, so they gave people some choices as to what they could do.

بسیار خوب، بنابراین آنها به مردم چند انتخاب دادند که چه کاری می توانند انجام دهند.

They didn't want all the people out on the same day.

آنها نمی خواستند همه مردم در یک روز بیرون بروند.

They wanted to have some people there, Monday, Tuesday, Wednesday, Thursday, Friday.

آنها می خواستند چند نفر آنجا داشته باشند، دوشنبه، سه شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه.

And the decisive factor in getting people to agree to this was that those people who

و عامل تعیین کننده در جلب رضایت مردم این بود که آن دسته از افرادی که

lived furthest away from the office would get first choice.

دورتر از دفتر زندگی می کردند، اولین انتخاب را داشتند.

And then those people who live close more closely to the office would get a later choice.

و سپس آن دسته از افرادی که نزدیکتر به اداره زندگی می کنند، بعداً انتخاب خواهند کرد.

So this was a decisive factor in getting everybody to agree.

بنابراین این یک عامل تعیین کننده در جلب نظر همه بود .

So a decisive factor, a very important issue that people took into consideration that then

بنابراین یک عامل تعیین کننده، یک موضوع بسیار مهم که مردم آن را در نظر گرفتند و سپس

got them to agree to whatever you wanted them to agree to.

آنها را وادار کرد تا با هر چیزی که شما می خواهید موافقت کنند.

Okay, a decisive factor.

خوب، یک عامل تعیین کننده.

A decisive factor for moving to this particular city was that the education was much better,

یک عامل تعیین کننده برای مهاجرت به این شهر خاص این بود که تحصیلات بسیار بهتر بود،

the standard of education for your children would be much better the opportunities to

استاندارد تحصیل برای فرزندان شما بسیار بهتر می شد و فرصت های

go to university in the city would be much better.

تحصیل در دانشگاه در شهر بسیار بهتر بود.

And that was a decisive factor in your decision to move to this city rather than some other

و این یک عامل تعیین کننده در تصمیم شما برای نقل مکان به این شهر بود تا

cities that you could have moved to.

شهرهای دیگری که می توانستید به آنها نقل مکان کنید.

Of paramount importance.

از اهمیت بالایی برخوردار است.

When something is of paramount importance, it's really at the peak.

وقتی چیزی از اهمیت بالایی برخوردار است، واقعاً در اوج است.

Yeah, it's really something that means more to you than anything else.

بله، این واقعاً چیزی است که برای شما بیش از هر چیز دیگری معنی دارد.

Okay.

باشه.

So when you're deciding to buy a home for the first time, when you're deciding to take

بنابراین وقتی برای اولین بار تصمیم به خرید خانه می‌گیرید، وقتی تصمیم می‌گیرید

a job, or to opt for another job, what's of paramount importance is perhaps, where the

شغلی را انتخاب کنید یا شغل دیگری را انتخاب کنید، چیزی که اهمیت زیادی دارد این است که

office is going to be located.

دفتر قرار است در کجا واقع شود.

Is it close to your home?

به خانه شما نزدیک است؟

So even though there's a better salary, or perhaps promotion opportunity, what's of paramount

بنابراین، حتی اگر حقوق بهتری وجود دارد، یا شاید فرصتی برای ارتقاء شغلی وجود داشته باشد، آنچه

importance to you is the time that you're able to spend at home.

برای شما مهم است زمانی است که می‌توانید در خانه بگذرانید.

So more is better than less.

پس بیشتر بهتر از کمتر است.

So you've regrettably turned down the job.

بنابراین شما متأسفانه این کار را رد کردید.

Okay.

باشه.

What was of paramount importance to you when you decided to buy the house was that there

زمانی که تصمیم به خرید خانه برای شما مهم بود این بود که

was a garden at the back of this particular house and its location, ticked all the boxes,

یک باغ در پشت این خانه خاص وجود داشت و موقعیت مکانی آن، همه کادرها را علامت زده بود،

as we say, yeah, you tick Yeah, location that got this got that near to the shops near to

همانطور که می گوییم، بله، شما تیک بله را بزنید، مکانی که این را دریافت کرد. آن را به مغازه های نزدیک

the metro or whatever.

مترو یا هر چیز دیگری نزدیک کردم.

So yeah, these are the things that were of paramount importance.

بنابراین بله، اینها چیزهایی هستند که از اهمیت بالایی برخوردار بودند.

A key figure.

یک چهره کلیدی

So when somebody is a key figure, they're a very important figure, they don't have to

بنابراین وقتی کسی یک چهره کلیدی است، او یک شخصیت بسیار مهم است، لازم نیست که

be the most important, okay, but the key is something that made the difference.

مهم ترین باشد، خوب، اما کلید چیزی است که تفاوت را ایجاد کرده است.

Keys for everything are important, the key to the car.

کلید برای همه چیز مهم است، کلید ماشین.

Without it, you can't start the car, key to the office, the key to your house, the key

بدون آن، شما نمی توانید ماشین را روشن کنید، کلید دفتر، کلید خانه، کلید

to get into your laptop, all of this, these are important.

ورود به لپ تاپ، همه اینها، اینها مهم هستند.

So a key figure can be an important figure.

بنابراین یک چهره کلیدی می تواند یک چهره مهم باشد.

A key figure in the government today is the Minister of Finance, because finance is the

یکی از چهره های کلیدی دولت امروز وزیر دارایی است، چون

most important aspect in relation to budgets, taxation, and of course, that horrible word

در رابطه با بودجه، مالیات و البته آن کلمه وحشتناک

inflation, what are the government going to do?

تورم، مالی مهم ترین جنبه است، دولت قرار است چه کار کند؟

So the key figure at the moment is the Minister for Finance.

بنابراین چهره کلیدی در حال حاضر وزیر دارایی است.

A prime example.

نمونه بارز

So Prime usually means first or near the top.

بنابراین Prime معمولاً به معنای اول یا نزدیک به بالا است.

So a prime example of something would be the best example, the example that underlines

بنابراین یک مثال اصلی از چیزی بهترین مثال خواهد بود، مثالی که

most what your the point you're trying to make.

بیشتر بر آنچه می‌خواهید بیان کنید تأکید می‌کند .

If in certain situations there, let's say the teacher is talking to the class about

اگر در شرایط خاصی وجود دارد، فرض کنید معلم با کلاس در مورد

healthy eating.

تغذیه سالم صحبت می کند.

Okay, this is a really topical product that we have to be really interested in our bodies

بسیار خوب، این یک محصول واقعاً موضعی است که ما باید واقعاً به بدن خود علاقه مند باشیم

and interested in our health and have a healthy living style.

و به سلامت خود علاقه مند باشیم و سبک زندگی سالم داشته باشیم .

And the teacher might say, well, a prime example of what I'm trying to say is when I walk through

و معلم ممکن است بگوید، خوب، یک مثال بارز از چیزی که می‌خواهم بگویم این است که وقتی از میان

the canteen, at between 12 and one o'clock, I can absolutely guarantee that on most plates,

غذاخوری بین ساعت 12 تا یک می‌روم، می‌توانم کاملاً تضمین کنم که در بیشتر بشقاب‌ها،

some kids are going to have packet of crisps or chocolate bars.

برخی از بچه‌ها می‌خواهند یک بسته چیپس یا شکلات تخته ای داشته باشید.

They're not healthy snacks.

آنها میان وعده های سالمی نیستند.

Okay.

باشه.

Healthy snack is a piece of fruit, or two pieces of fruit, or perhaps some sort of nuts,

میان وعده سالم یک تکه میوه، یا دو تکه میوه، یا شاید نوعی آجیل است،

not salted nuts, but other types of nuts.

نه آجیل شور، بلکه انواع دیگر آجیل.

Those are prime examples of healthy food.

اینها نمونه های بارز غذای سالم هستند.

So this is the sort of message I would like to get across to you about healthy eating

بنابراین این همان پیامی است که می‌خواهم در مورد شیوه زندگی سالم تغذیه سالم به شما برسانم

healthy lifestyle.

.

A prime is an example is when I asked the class last week, how many kids play sports

مثال اول وقتی است که هفته گذشته از کلاس پرسیدم چند نفر از بچه ها

outside of the school.

خارج از مدرسه ورزش می کنند.

And only a handful of children said they did and 70% of the kids in the class don't participate

و تنها تعداد انگشت شماری از کودکان گفتند که این کار را انجام داده اند و 70 درصد از بچه های کلاس

in some sort of sport outside of the school.

در نوعی ورزش خارج از مدرسه شرکت نمی کنند.

So that's a prime example of what I'm trying to say that we need to have a healthy lifestyle,

بنابراین این نمونه بارز چیزی است که من می‌خواهم بگویم که ما باید سبک زندگی سالم،

a healthy approach to food and exercise.

رویکردی سالم به غذا و ورزش داشته باشیم.

So a prime example.

بنابراین یک مثال برجسته.

A leading issue.

یک مسئله پیشرو

Well when something is leading, it's near the front.

خوب وقتی چیزی پیشرو است، نزدیک جلو است.

Okay.

باشه.

So when we're talking about a leading issue, it could be a very important issue.

بنابراین وقتی در مورد یک موضوع پیشرو صحبت می کنیم، می تواند یک موضوع بسیار مهم باشد.

Okay.

باشه.

So if we're talking about the local environment, and we're talking as we are often about climate

بنابراین، اگر ما در مورد محیط زیست محلی صحبت می کنیم، و همانطور که اغلب در مورد کنترل آب و هوا،

control, climate change pollution, a leading issue is about the number of cars that come

آلودگی تغییرات آب و هوا صحبت می کنیم، یک مسئله اصلی در مورد تعداد خودروهایی است که

in and out of the city every day because when you press your foot on the accelerator, then

هر روز وارد و خارج از شهر می شوند، زیرا زمانی که شما پای خود را روی پدال گاز فشار دهید، سپس

there's clouds of smoke coming out from the backs of cars and this carbon dioxide leads

ابرهای دود از پشت خودروها خارج می شود و این دی اکسید کربن منجر

to air pollution and the quality of air drops significantly.

به آلودگی هوا می شود و کیفیت هوا به میزان قابل توجهی کاهش می یابد.

So it's a leading issue for the town planners, those urban planners to try and squeeze the

بنابراین، برای برنامه ریزان شهری، آن برنامه ریزان شهری، یک مسئله اصلی است که سعی کنند

cars out of the city centre.

ماشین ها را از مرکز شهر خارج کنند.

So they're trying to find ways in which the government can encourage people to stay, or

بنابراین آنها در تلاشند تا راه هایی بیابند که دولت بتواند مردم را به ماندن یا

to leave their cars at home to get on the public transport.

ترک خودروهای خود در خانه برای سوار شدن به وسایل نقلیه عمومی تشویق کند.

So this is the leading issue for politicians, local politicians, to try and persuade us

بنابراین این موضوع اصلی برای سیاستمداران، سیاستمداران محلی است که سعی کنند همه ما را متقاعد کنند که

all to walk, get on a bike, whatever we have to do, but please leave the car at home, that's

پیاده روی کنیم، دوچرخه سوار شویم، هر کاری که باید انجام دهیم، اما لطفا ماشین را در خانه بگذارید، این

the leading issue and in our fight against pollution.

مسئله اصلی و در مبارزه ما با آلودگی است. .

And then finally, is something that is an enormous influence.

و سرانجام، چیزی است که تأثیر بسیار زیادی دارد.

And I said, on or over.

و من گفتم، یا بیشتر.

So enormous is large or big, or very large, very big.

بنابراین عظیم، بزرگ یا بزرگ، یا بسیار بزرگ، بسیار بزرگ است.

Influence is some sort of control on.

نفوذ نوعی کنترل است.

So an enormous influence on me, when I was growing up, was my father.

بنابراین، وقتی بزرگ شدم، تأثیر زیادی روی من گذاشت، پدرم.

Okay, an enormous influence on somebody, when they were growing up was the school that they

بسیار خوب، زمانی که آنها در حال بزرگ شدن بودند، مدرسه ای که آنها به سمت آن

went to an enormous influence on other people may have been some public figure that they

رفتند، تأثیر زیادی روی دیگران گذاشت، ممکن است یک شخصیت عمومی باشد که آنها

looked up to, yeah, that inspired them.

به او نگاه می کردند، بله، الهام بخش آنها بود.

So if somebody went on to become a public representative, or working in a charity, it

بنابراین، اگر کسی نماینده عمومی شد یا در یک مؤسسه خیریه کار کرد،

was due to a really enormous influence that somebody had on them.

به دلیل تأثیر واقعاً عظیمی بود که کسی روی آنها داشت.

Now, if you have enormous influence over somebody, it can mean something not so positive, because

حالا، اگر شما نفوذ زیادی روی کسی دارید، می‌تواند به معنای چیزی نه چندان مثبت باشد، زیرا

when you have an influence over somebody, you tend to control them, or looks as if you're

وقتی روی کسی تأثیر دارید، تمایل دارید او را کنترل کنید، یا به نظر می‌رسد که می‌خواهید

trying to control them.

او را کنترل کنید.

So we look more to have an influence on rather than over people, but an enormous influence

بنابراین ما بیشتر به دنبال تأثیرگذاری بر روی افراد هستیم تا بر افراد، اما تأثیر عظیم

means a very large, big significant or as we said, important influence on people.

به معنای تأثیر بسیار بزرگ، مهم یا همانطور که گفتیم تأثیر مهم بر مردم است.

Okay, so there are collocations dealing with importance.

بسیار خوب، پس مجموعه هایی وجود دارند که با اهمیت سروکار دارند.

Let me give them to you one more time.

بگذارید یک بار دیگر آنها را به شما بدهم.

Hopefully, the examples I've given to you are really really important and you can learn

امیدوارم مثال هایی که برای شما آوردم واقعاً مهم باشند و بتوانید

something from them.

از آنها چیزی یاد بگیرید.

So, notable achievement, notable achievement.

بنابراین، دستاورد قابل توجه، دستاورد قابل توجه.

Overriding concern, overriding concern.

نگرانی غالب، نگرانی غلبه.

A prominent role, a prominent role in something like politics.

یک نقش برجسته، یک نقش برجسته در چیزی مانند سیاست. یک

Momentous decision, a really important decision, a momentous decision.

تصمیم مهم، یک تصمیم واقعا مهم، یک تصمیم مهم.

A decisive factor, a main reason, a decisive factor is...

یک عامل تعیین کننده، یک دلیل اصلی، یک عامل تعیین کننده است

Of paramount importance, of the utmost importance, of paramount importance.

.

Key figure, a key figure in something, a movement.

شخصیت کلیدی، شخصیت کلیدی در چیزی، یک حرکت.

Prime example of...

مثال اول از ...

A prime example of...

نمونه بارز ...

A leading issue.

یک مسئله پیشرو.

And then finally, have enormous influence.

و در نهایت، نفوذ بسیار زیادی داشته باشید.

Or enormous influence on or over somebody or something.

یا تأثیر بسیار زیاد بر یا روی کسی یا چیزی.

Okay, so 10 specific collocations for importance

بسیار خوب، بنابراین 10 ترکیب خاص برای اهمیت

and hopefully, you get some good examples from those if you don't want you can contact

و امیدواریم، نمونه های خوبی از آنها دریافت کنید، اگر نمی خواهید، می توانید با

me on www.englishlessonviaskype.com.

من در www.englishlessonviaskype.com تماس بگیرید.

Always happy to hear from you if I can help you further, I will.

همیشه خوشحالم که از شما می شنوم اگر بتوانم بیشتر به شما کمک کنم، خواهم کرد.

As always, thanks for listening.

مثل همیشه، ممنون که گوش دادید.

This is Harry saying goodbye until next time, cheers.

این هری است که تا دفعه بعد خداحافظی می کند، به سلامتی.