20 Advanced Expressions to Build Your Vocabulary

Hi there. This is Harry. And welcome back  to Advanced English Lessons with Harry,  

سلام. این هری است. و به «درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری» خوش آمدید،

where I try to help you get a better  understanding of the English language.  

که سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید.

Whether you're preparing for that all-important  job interview or proficiency exam, or indeed,  

چه در حال آماده شدن برای آن مصاحبه شغلی یا امتحان مهارت بسیار مهم باشید، یا در واقع،

if you're just wishing or hoping  to improve your business English  

اگر فقط می‌خواهید یا امیدوار هستید که انگلیسی تجاری

or your conversational English,  you've come to the right place.

یا مکالمه انگلیسی خود را بهبود ببخشید، به جای درستی آمده‌اید.

We're here, ready and able to help you.  So what have we got for you today in this  

ما اینجا هستیم، آماده و قادر به کمک به شما هستیم. بنابراین، امروز در این

particular lesson, this advanced  English lesson, we're looking at  

درس خاص، این درس انگلیسی پیشرفته، چه چیزی برای شما داریم، ما به

words and expressions relating to anger.  Some of the words and expressions you're  

کلمات و عبارات مربوط به خشم نگاه می کنیم. برخی از کلمات و عباراتی که

probably not familiar with, but I'll explain  them as best I can. If you have any queries,  

احتمالاً با آنها آشنا نیستید، اما به بهترین شکل ممکن آنها را توضیح خواهم داد. اگر سؤالی دارید،

then of course you can come back to me at the  end of the lesson, and I'll give you my address.  

مطمئناً می توانید در  پایان درس به من مراجعه کنید و من آدرس خود را به شما می دهم.

Overall, they're all expressing anger. So when  you are feeling angry because you dropped your  

به طور کلی، همه آنها در حال ابراز خشم هستند. بنابراین هنگامی که به دلیل اینکه

favourite mug and it broke on the floor,  or you've lost your car keys or somebody  

لیوان مورد علاقه خود را به زمین انداخته اید و لیوان روی زمین شکسته است، عصبانی هستید، یا کلید ماشین خود را گم کرده اید یا شخصی

backed into your car and caused damage. So if  you're feeling angry for any of those particular  

پشتیبان ماشین شما بوده و باعث آسیب شده است. بنابراین اگر به هر یک از آن دلایل خاص احساس عصبانیت می‌کنید

reasons, then one of these expressions will  help you to express your anger in a better way.

، یکی از این عبارات به شما کمک می‌کند تا خشم خود را به روشی بهتر ابراز کنید.

Okay, now let's go to become irate.  Now, when somebody becomes irate,  

باشه حالا بریم عصبانی بشیم حالا، وقتی کسی عصبانی می‌شود،

it's usually because somebody won't listen  to them, or they've tried explaining their  

معمولاً به این دلیل است که کسی به حرف‌های او گوش نمی‌دهد ، یا سعی کرده‌اند

problem to somebody and they don't understand  it. So the longer the conversation goes on, the  

مشکلشان را برای کسی توضیح دهند و او آن را نمی‌فهمد. بنابراین هرچه مکالمه طولانی‌تر شود،

more angry they become. And we can refer to that  as being irate. Often we have irate customers.

عصبانی‌تر می‌شوند. و ما می توانیم به آن به عنوان خشمگین بودن اشاره کنیم. اغلب ما مشتریان عصبانی داریم.

So, for example, if you're checking  into a hotel and they don't have your  

بنابراین، برای مثال، اگر در حال ورود به هتلی هستید و آن‌ها

reservation because they've lost it, but you  remember distinctly that you booked. In fact,  

رزرو شما را ندارند زیرا آن را گم کرده‌اند، اما به‌خوبی به یاد می‌آورید که رزرو کرده‌اید. در واقع،

you got an email and you can show them  a copy of the email, but they don't have  

شما یک ایمیل دریافت کرده‌اید و می‌توانید یک کپی از ایمیل را به آنها نشان دهید، اما آنها

you on the system. And because the hotel  is fully booked, there's no room for you.

شما را در سیستم ندارند. و چون هتل کاملاً رزرو شده است، جایی برای شما وجود ندارد.

He tried to explain the situation to them, try  to tell them that you're travelling the next  

او سعی کرد وضعیت را برای آنها توضیح دهد، سعی کرد به آنها بگوید که صبح روز بعد در حال سفر هستید

morning and have to go to the airport. Blah  blah blah. But nobody is willing to listen.  

و باید به فرودگاه بروید. بلا بله بلا. اما هیچ کس حاضر به گوش دادن نیست.

So you get a little bit annoyed and then as  the conversation goes on, you become a little  

بنابراین کمی آزرده می شوید و با ادامه مکالمه، کمی

more annoyed. Your anger starts to build up  and you become very irate, and you have to  

بیشتر آزرده می شوید. عصبانیت شما شروع به افزایش می‌کند و خیلی عصبانی می‌شوید، و باید

really stop yourself from shouting, saying,  is there anybody here going to listen to me?

واقعاً جلوی فریاد زدن خود را بگیرید و بگویید، آیا کسی اینجا هست که به من گوش دهد؟

I have a record of the email. I can tell you  exactly when I phoned, and I can tell you that  

من سابقه ایمیل دارم. می‌توانم به شما بگویم دقیقاً چه زمانی با تلفن تماس گرفتم، و می‌توانم به شما بگویم که

I booked a room, so it must be there somewhere.  Okay, so we become irate or annoyed or angry.

من یک اتاق رزرو کرده‌ام، بنابراین باید جایی آنجا باشد. خوب، پس ما عصبانی یا عصبانی یا عصبانی می شویم.

Now the next number two to be cross or to  be furious with somebody. Now to be cross  

حالا شماره دو بعدی برای اینکه با کسی خشمگین شود. اکنون متقابل بودن

and furious is slightly different, because to  be furious is a little bit more angry than to  

و خشمگین بودن کمی متفاوت است، زیرا خشمگین بودن کمی عصبانی‌تر از

be cross. Often parents are cross with  their children. They're annoyed because  

متقابل بودن است. غالباً والدین با فرزندان خود متقابل هستند. آنها اذیت می شوند زیرا

something happened or they didn't listen  or they broke something. So they get cross.  

اتفاقی افتاده یا گوش ندادند یا چیزی را شکستند. بنابراین آنها متقاطع می شوند.

Mummy or daddy are very cross with you. Very  annoyed with you. But when we are furious,  

مامان یا بابا خیلی با شما متقابل هستند. خیلی از شما دلخورم. اما وقتی عصبانی هستیم،

there's a level up from that. We could  be furious because, you know, we didn't  

یک سطح بالاتر از آن وجود دارد. می‌توانیم خشمگین باشیم زیرا، می‌دانید، ما

get invited for the interview. And you wonder why  when you've got all the qualifications necessary.

برای مصاحبه دعوت نشدیم. و تعجب می‌کنید که چرا وقتی همه شرایط لازم را دارید.

You heard that a friend of yours  got an offer for an interview,  

شنیده اید که یکی از دوستانتان پیشنهاد مصاحبه دریافت کرده است،

and he or she is not as well qualified as  you are in your opinion. And you didn't get  

و او به اندازه شما واجد شرایط نیست . و شما

that invitation, so you are furious with  the people who sent out the letter. Okay,  

آن دعوت نامه را دریافت نکردید، بنابراین از افرادی که نامه را ارسال کردند عصبانی هستید. بسیار خوب،

so you can be cross, but then furious  as a step or a level up from that.

بنابراین می‌توانید از آن عبور کنید، اما سپس خشمگین شوید به عنوان یک پله یا یک سطح بالاتر از آن.

To be seething with anger. Well,  when somebody is seething with anger,  

جوشیدن از خشم. خوب، وقتی کسی در حال جوشیدن از عصبانیت است،

normally they don't say anything  but the look on their face.

معمولاً چیزی جز قیافه اش نمی گوید.

You can tell that there are  fires burning and their eyes are,  

می‌توانید بگویید که آتش‌ها می‌سوزند و چشم‌هایشان روشن است،

their cheeks and their face is a  little red and they are seething  

گونه‌ها و صورت‌شان کمی قرمز است و

with anger boiling over, almost  like a volcano ready to erupt.

با عصبانیت در حال جوشیدن هستند، تقریباً مانند آتشفشانی که آماده فوران است.

Yeah. So he was seething with anger when  he got the letter of rejection. He thought  

آره بنابراین وقتی نامه رد را گرفت، از عصبانیت می جوشید. او فکر کرد

that he really had a chance this time. But once  again, his book that he had written and rewritten  

که این بار واقعاً فرصتی دارد. اما یک بار دیگر، کتابی که او نوشته و بازنویسی کرده بود

has been turned down and nobody wants to  publish it. So he's seething with anger,

رد شد و کسی نمی‌خواهد آن را منتشر کند. بنابراین او از خشم،

indignation and rage. Well, indignation is the  noun so that we can be indignant. Yeah, so we can  

خشم و عصبانیت می جوشد. خب، خشم اسم است تا بتوانیم عصبانی شویم. بله، بنابراین ما می توانیم

be full of rage or full of indignation, so we can  be full of indignation when we feel that somebody  

پر از خشم یا پر از عصبانیت باشیم، بنابراین می توانیم وقتی احساس می کنیم که کسی به ما توهین کرده است، پر از خشم باشیم

has insulted us. And so perhaps they have treated  us a little bit foolishly because of our age.

. و بنابراین شاید آنها به دلیل سن ما با ما کمی احمقانه رفتار کرده اند.

They have treated us a little bit differently,  

آنها کمی متفاوت با ما رفتار کرده‌اند،

because perhaps we are a woman and we  feel that being a little bit sexist.

زیرا شاید ما یک زن هستیم و احساس می‌کنیم که کمی جنسیت‌گرا هستیم.

So we could be full of indignation,  been really annoyed at their attitude.

بنابراین می‌توانیم پر از خشم باشیم، واقعاً از رفتار آنها آزرده شویم.

Old people are old. Just because of age is  only a number. But sometimes people talk a  

افراد مسن پیر هستند. فقط به دلیل سن فقط یک عدد است. اما گاهی اوقات مردم

little bit down to them and treat them in such  a way as they feel that they're not quite on

کمی با آنها صحبت می‌کنند و طوری با آنها رفتار می‌کنند که احساس می‌کنند کاملاً در

top of the game. Okay, so that can  make you feel a little bit indignant  

اوج بازی نیستند. بسیار خوب، برای اینکه ممکن است باعث شود شما کمی عصبانی شوید

or feeling, I have a feeling of  indignation or feeling of rage.

یا احساس کنید، من یک احساس خشم یا احساس خشم دارم.

Okay, so you can be full of rage when you  see young people spraying graffiti on a  

بسیار خوب، پس وقتی جوانانی را می‌بینید که روی دیواری گرافیتی می‌پاشند، می‌توانید عصبانی شوید

wall. You know, we never did that  when we were their age, blah blah,  

. می‌دانی، ما هرگز در سن آنها این کار را انجام ندادیم، بله‌بله،

blah. So we can be full of rage  that they don't respect property

بلا. پس می‌توانیم پر از خشم باشیم که به مال احترام نمی‌گذارند

To blow a fuse. Well, you know what happens when  you overload a light switch or a socket. You blow  

تا فیوز را بزنند. خوب، می‌دانید وقتی کلید چراغ یا پریز را بیش از حد بارگیری می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد.

the fuse, which is just as well, because  if you didn't, the house would probably go  

فیوز را فوت می‌کنید، که به همین خوبی است، زیرا اگر این کار را نمی‌کردید، خانه احتمالاً

on fire. So you hear a little pop and  the fuse blows and you have to go and

آتش می‌گرفت. بنابراین صدای پاپ کمی را می شنوید و فیوز می پرد و باید بروید و

Switch off at the mains and then switch back  on again. So to blow a fuse. So it's exactly  

برق را خاموش کنید و سپس دوباره روشن کنید. بنابراین برای منفجر شدن فیوز. بنابراین

the same in relation to anger. We can blow  a fuse when we get to the point where we we  

در رابطه با عصبانیت دقیقاً همینطور است. وقتی به نقطه‌ای رسیدیم که به آن

call it the point of no return. We've just  had enough. We just can't take any more. And  

نقطه بی‌بازگشت می‌گوییم، می‌توانیم فیوز را منفجر کنیم. فقط کافی بودیم. ما فقط نمی توانیم بیشتر از این را تحمل کنیم. و

we blow a fuse and we start shouting and  screaming so we could have the situation.

فیوز را می زنیم و شروع به داد و فریاد می کنیم تا بتوانیم شرایط را داشته باشیم.

When you come home to find that the  builders who you had trusted to do the work,  

وقتی به خانه می‌آیید و متوجه می‌شوید که سازندگانی که برای انجام کار به آنها اعتماد کرده‌اید،

have left the place in a complete  mess, you know, you've been on the  

مکان را به‌طور کامل ترک کرده‌اند، می‌دانید که

phone to him several times. They promised  that they would get back today and they  

چندین بار با او تماس تلفنی داشته‌اید. آنها قول دادند که امروز برمی گردند و

would finish the work. And low and behold,  when you come home, nothing has changed.

کار را تمام می کنند. و ببینید، وقتی به خانه می آیید، هیچ چیز تغییر نکرده است.

Nothing has been done, nothing has been tidied.  So you finally blow a fuse. You pick up the phone,

هیچ کاری انجام نشده است، چیزی مرتب نشده است. پس بالاخره یک فیوز می زنید. تلفن را برمی‌داری،

Luckily, there's nobody in their office  and you leave a very, very short sharp.

خوشبختانه، هیچ‌کس در دفترش نیست و یک تیز خیلی خیلی کوتاه می‌گذاری.

message, you know, as to why you  are very angry. So you blow a fuse.

می دانید که چرا خیلی عصبانی هستید پیام دهید. بنابراین شما یک فیوز می زنید.

In the same way, using blow, we can say  to blow one's top very British. So to blow  

به همین ترتیب، با استفاده از blow، می‌توانیم بگوییم که یک تاپ بسیار بریتانیایی را منفجر می‌کنیم. بنابراین دمیدن به

one's top is mean. Literally, like your head  explodes like that volcano, so you can blow  

بالا یک چیز بد است. به معنای واقعی کلمه، مانند آن که سرتان مانند آن آتشفشان منفجر شود، بنابراین می‌توانید

your top when things don't work the way you  want them to work. Perhaps you're trying to,

زمانی که کارها آنطور که می‌خواهید کار نمی‌کنند، قسمت بالایی خود را منفجر کنید . شاید شما در حال تلاش برای

work out your tax return. And every time  you tried to enter the numbers online,  

تنظیم اظهارنامه مالیاتی خود هستید. و هر بار که می‌خواهید شماره‌ها را به‌صورت آنلاین وارد کنید،

there's something wrong with the  program, and it just won't accept it.

مشکلی در برنامه وجود دارد و آن را نمی‌پذیرد.

And then you press send, and nothing happens,  

و سپس ارسال را فشار می‌دهید، و هیچ اتفاقی نمی‌افتد،

and you're looking to see why it won't  work. But perhaps the system is overloaded,  

و به دنبال این هستید که ببینید چرا کار نمی‌کند. اما شاید سیستم بیش از حد بارگیری شده باشد،

or there's some error in the program and  you're going to have to try again. And then  

یا خطایی در برنامه وجود داشته باشد و مجبور شوید دوباره امتحان کنید. و سپس

all the numbers and all the information you've  entered has been lost because you forgot to hit  

همه اعداد و همه اطلاعاتی که وارد کرده‌اید گم شده‌اند زیرا فراموش کرده‌اید

the save button. So you just crash the lid  of the computer down, close it and see it.

دکمه ذخیره را فشار دهید. بنابراین شما فقط درب رایانه را خراب می کنید، آن را می بندید و می بینید.

I'll leave it till another day. So you blow your  top. I mean, you get very angry very quickly.

میذارمش یه روز دیگه بنابراین شما بالای خود را باد می کنید . یعنی خیلی زود عصبانی میشی.

The opposite of blowing a top is to come down.  Perhaps things are not all so bad. Perhaps you can  

نقطه مقابل دمیدن بالا پایین آمدن است. شاید همه چیز چندان بد نباشد. شاید بتوانید

do it tomorrow. Perhaps you can do that tax return  another day. So you take a big, long, deep breath,  

فردا این کار را انجام دهید. شاید بتوانید آن اظهارنامه مالیاتی را یک روز دیگر انجام دهید. بنابراین شما یک نفس بزرگ، طولانی و عمیق می‌کشید،

And you try to calm down. Oh, go. And for a  long walk or cycle or even a workout in the gym.

و سعی می‌کنید آرام شوید. اوه برو و برای یک پیاده روی طولانی یا دوچرخه سواری یا حتی تمرین در باشگاه.

Then find another way to focus your energy.  Something positive. And then after it all,  

سپس راه دیگری برای تمرکز انرژی خود پیدا کنید. یه چیز مثبت و بعد از همه،

you realize things are not quite  so bad. There's always another day.

متوجه می‌شوید که اوضاع چندان بد نیست. همیشه یه روز دیگه هست

Yeah. We live to fight  another day, so we calm down.

آره ما زندگی می کنیم تا یک روز دیگر بجنگیم، بنابراین آرام می شویم.

When people have arguments or debates or  discussions, they can become a little heated.  

وقتی افراد مشاجره یا بحث یا بحث دارند، ممکن است کمی داغ شوند.

And so that's when people begin to not shout and  scream, but they start talking in loud voices.  

و به این ترتیب است که مردم شروع به داد و فریاد نمی کنند و جیغ نمی زنند، اما با صدای بلند شروع به صحبت می کنند.

When one party won't listen to the other party, or  one person tries to shout down the other person.  

وقتی یکی از طرفین به حرف طرف مقابل گوش نمی دهد، یا یکی سعی می کند طرف دیگر را فریاد بزند.

So this could be described as a heated debate  or a heated argument, often between politicians,  

بنابراین این را می توان به عنوان یک بحث تند یا یک بحث تند توصیف کرد، اغلب بین سیاستمداران،

often between two males, where one is trying to  sound a little bit more superior than the other.

اغلب بین دو مرد، که در آن یکی سعی می کند کمی برتر از دیگری به نظر برسد.

And so when they don't listen to each other, they  get more and more annoyed. And the debate or the  

و بنابراین وقتی به حرف یکدیگر گوش نمی دهند، بیشتر و بیشتر اذیت می شوند. و بحث یا

argument becomes more and more heated. Now it  could be over ending up over a football and.

بحث بیشتر و بیشتر داغ می شود. حالا ممکن است تمام شدن آن با یک فوتبال تمام شود و.

If your team or you think your team is better  than the other team, somebody or your friend  

اگر تیم شما یا شما فکر می کنید تیم شما بهتر از تیم دیگر است، کسی یا دوست شما

just won't listen, well then yes, that  debate can become a little bit heated.

فقط گوش نمی دهد، بله، بله، این بحث می تواند کمی داغ شود.

certainly when you're on topics  like politics and religion,  

مطمئناً وقتی در مورد موضوعاتی مانند سیاست و مذهب هستید،

they can become heated very, very  quickly. So often best to be avoided.

آنها می توانند خیلی خیلی سریع داغ شوند . بنابراین اغلب بهتر است از آن اجتناب شود. به

Fly into a rage. Well, you don't literally fly  into a rage, but you change very quickly. So,  

خشم پرواز کن خوب، شما به معنای واقعی کلمه خشمگین نمی شوید ، اما خیلی سریع تغییر می کنید. بنابراین،   می‌دانی

you know, one moment you're calm and  collected, and then the next minute  

، یک لحظه آرام و جمع می‌شوی، و سپس در دقیقه بعد

you're shouting and screaming and the steam  coming out your ears. You fly into a rage and  

فریاد می‌کشی و جیغ می‌زنی و بخار از گوشت بیرون می‌آید.

you could fly into a rage when you you press  the button to open your emails and you see,

زمانی که دکمه باز کردن ایمیل‌هایتان را فشار می‌دهید، عصبانی می‌شوید و می‌توانید عصبانی شوید و می‌بینید،

a note from somebody telling you that the bill you  

یادداشتی از شخصی به شما می‌گوید که صورت‌حساب‌ای که فکر

thought was incorrect and that you  didn't know is actually correct.

می‌کردید نادرست است و نمی‌دانستید واقعاً درست است.

And you look at it and see what happened,  

و شما به آن نگاه می‌کنید و می‌بینید چه اتفاقی افتاده است،

where did I how how did I get  to that level? How come I owe

من از کجا چگونه به آن سطح رسیدم؟ چطور

so much money? I paid the bill last month and  a month before, but something has gone wrong  

اینقدر پول بدهکارم؟ من صورتحساب را ماه گذشته و یک ماه قبل پرداخت کردم، اما در

somewhere with some of these records, either  yours or the companies. But they've sent you  

برخی از این سوابق، چه مال شما یا شرکت‌ها، مشکلی پیش آمده است. اما آن‌ها برای شما

a bill online, and when you open it, you see that  it's really, really huge and you fly into a rage.

یک صورت‌حساب آنلاین ارسال کرده‌اند، و وقتی آن را باز می‌کنید، می‌بینید که واقعاً، واقعاً بزرگ است و عصبانی می‌شوید.

Now, the rage might be because you've made  a mistake and you've forgotten that you had  

حالا، عصبانیت ممکن است به این دلیل باشد که اشتباه کرده‌اید و فراموش کرده‌اید که

the heating on next to it. Little few hours  every day and with the cost of gas or fuel,  

گرمایش را در کنار آن روشن کرده‌اید. هر روز چند ساعت کم و با هزینه بنزین یا سوخت،

you know, you realise that the price has  gone up and up and up. So you really have  

می‌دانید، متوجه می‌شوید که قیمت بالا و بالا و بالا رفته است. بنابراین واقعاً باید   آن را

to pay it. Or it could be a mistake by  the company they've sent you the wrong  

بپردازید. یا ممکن است اشتباه شرکتی باشد که اطلاعات اشتباهی را برای شما ارسال کرده است

details or the wrong reading, or it's an  estimated bill or whatever it might be.

یا خواندن اشتباه است، یا یک صورت‌حساب تخمینی یا هر چیز دیگری باشد.

You fly into a rage because you don't  understand how you got to that situation.

عصبانی می‌شوید چون نمی‌دانید چگونه به آن موقعیت رسیدید.

Number ten is to get worked up about something.  So this is an expression that's very well used in  

شماره ده این است که در مورد چیزی کار کنید. بنابراین این عبارتی است که به خوبی در

British English to get worked up about something.  It doesn't mean you're shouting and screaming,  

انگلیسی بریتانیایی استفاده می‌شود تا در مورد چیزی کار کنید. این بدان معنا نیست که فریاد می‌زنید و فریاد می‌زنید،

but it does mean step by step, bit  by bit. Your anger gets a little,

بلکه به این معناست که قدم به قدم، ذره ذره. خشم شما کمی افزایش می یابد،

Higher, your level of annoyance increases.  So to the point where you do get quite angry,  

بالاتر، سطح دلخوری شما افزایش می یابد. بنابراین تا جایی که کاملاً عصبانی می‌شوید،

so it's time to get worked up about it.

پس وقت آن است که در مورد آن کار کنید.

Now we can often use it in the  negative and somebody say, well,  

اکنون اغلب می‌توانیم از آن به صورت منفی استفاده کنیم و کسی بگوید، خوب،

there's no point getting worked up about it. It  happens. Things happen or shit happens. We have  

فایده‌ای ندارد که در مورد آن کار کنیم. اتفاق می افتد. چیزهایی اتفاق می‌افتد یا اتفاقات بدی می‌افتد. ما

lots of expressions to describe it, so there's  no point getting worked up about it. Yeah,  

عبارات زیادی برای توصیف آن داریم، بنابراین هیچ فایده‌ای ندارد که درباره آن کار کنیم. آره،

okay. But you do get worked up about it because  it's something that really gets under your skin.

باشه. اما شما در مورد آن کار می کنید زیرا این چیزی است که واقعاً زیر پوست شما نفوذ می کند.

So somebody might say, oh Harry, he really gets  worked up quite easily about these things. If the  

بنابراین ممکن است کسی بگوید، اوه هری، او واقعاً خیلی راحت در مورد این چیزها مشغول می شود. اگر

local government don't do what they promised,  if they don't collect the rubbish in time,  

دولت محلی به وعده‌های خود عمل نکند، اگر زباله‌ها را به موقع جمع‌آوری نکند،

or they send you a bill saying the cost for  collecting the rubbish has doubled and you  

یا برای شما صورتحساب بفرستد که هزینه جمع‌آوری زباله دوبرابر شده است و

want him to know, well, how has it doubled?  I mean, are we getting a better service?

می‌خواهید او بداند، خوب، چطور شده است. دو برابر شد؟ منظورم این است که آیا ما خدمات بهتری دریافت می کنیم؟

So these sort of things can annoy him or her and  

بنابراین این نوع چیزها می توانند او را آزار دهند و به

it can get worked up quite quickly.  So getting annoyed quite quickly.

سرعت حل شوند. بنابراین خیلی سریع عصبانی می شوید.

When you go really that mad, you  can go berserk. So somebody could go  

وقتی واقعاً اینقدر دیوانه می‌شوید، ممکن است دیوانه شوید. بنابراین کسی می‌تواند از

berserk running around a shopping  centre. So let's say this. I am

حوصله در اطراف یک مرکز خرید بدود. پس بیایید این را بگوییم. من

Terrorist attack on a shopping centre.  The headlines might read something like  

حمله تروریستی به یک مرکز خرید هستم. تیترها ممکن است چیزی شبیه به

gunman goes berserk in shopping  centre. So this indicates that  

عصبانی شدن مرد مسلح در مرکز خرید باشد. بنابراین این نشان می‌دهد که

somebody ran around shooting people  randomly. And so to go berserk or the.

شخصی به‌صورت تصادفی به اطراف دوید و به مردم تیراندازی کرد . و به این ترتیب به دیوانگی یا.

people broke into the shopping centre  late at night and they they went berserk.

مردم اواخر شب وارد مرکز خرید شدند و آنها از کوره در رفتند.

They smashed windows, they broke into shops,  they stole articles of clothing and food and  

آنها شیشه ها را شکستند، مغازه ها را شکستند، اجناس پوشاک و مواد غذایی را دزدیدند و

left a trail of disaster all over the shopping  centre. So they went mad or they went slightly  

رد فاجعه ای را در سراسر مرکز خرید به جا گذاشتند . بنابراین آنها دیوانه شدند یا کمی

berserk. So to go berserk is effectively out of  control. And you, with no plan to go berserk.

دیوانه شدند. بنابراین دیوانه شدن عملاً خارج از کنترل است. و شما، بدون برنامه ای برای دیوانه شدن.

When we are annoyed and we are  frustrated with people, we sometimes  

وقتی عصبانی هستیم و از مردم ناامید می شویم، گاهی اوقات

like to let off steam. So that's our next  expression to let off steam. You know,  

دوست داریم بخار را ترک کنیم. بنابراین این عبارت بعدی ما برای رها کردن بخار است. می‌دانید،

when you put the kettle on the electric  kettle, or you put it, fill the kettle  

وقتی کتری را روی کتری برقی می‌گذارید ، یا آن را می‌گذارید، کتری را پر می‌کنید

and put it on the gas when it boils,  you open the top and it lets off steam.

و وقتی جوش می‌آید روی گاز قرار می‌دهید، بالا را باز می‌کنید و بخار خارج می‌شود.

It releases the steam. So that's exactly what we  do when we get inside. If we don't let off steam,  

بخار را آزاد می کند. پس این دقیقاً همان کاری است که وقتی وارد می‌شویم انجام می‌دهیم. اگر بخار را رها نکنیم،

that annoyance, that rage, that anger  builds and builds and as I said before,  

آن آزار، آن خشم، آن عصبانیت می‌سازد و می‌سازد و همانطور که قبلاً گفتم،

will probably probably explode, just like  the volcano. So to let off steam means to  

احتمالاً مانند آتشفشان منفجر می‌شود. بنابراین رها کردن بخار به معنای بیرون کردن

let out your anger. It might be a scream.  It might be to bang your fist on the table.

خشم است. ممکنه یه جیغ باشه ممکن است مشت خود را روی میز بکوبید.

Some people might throw something, kick  something. There are various ways in which  

برخی افراد ممکن است چیزی را پرتاب کنند، به چیزی ضربه بزنند . راه‌های مختلفی وجود دارد که

people will let off steam, and it's not such  a bad thing, because keeping those emotions  

مردم بخار را بیرون می‌آورند، و این چیز بدی نیست، زیرا نگه داشتن این احساسات در

inside only make you feel worse. Okay, so to  let off steam means to let out your anger.

درون تنها باعث می‌شود احساس بدتری داشته باشید. بسیار خوب، پس بیرون ریختن بخار به معنای بیرون ریختن عصبانیت است.

So if you go into a room and you start shouting  

بنابراین اگر وارد اتاقی شوید و شروع به فریاد زدن

and screaming and somebody  says, well, what's happening?

و جیغ زدن کنید و کسی بگوید خوب، چه اتفاقی می‌افتد؟

What's happening in there? Oh, don't worry,  he's just letting off steam. He'll be fine in  

در آنجا چه خبر است؟ اوه، نگران نباش، او فقط بخارش را رها می کند. او

a few minutes. He always does it when he's  angry. He always does it when he's annoyed  

چند دقیقه دیگر خوب می شود. او همیشه وقتی عصبانی است این کار را انجام می دهد . او همیشه وقتی آزار می‌دهد این کار را انجام می‌دهد

to let off steam. Or you might suggest to  the kids, go off to the football field,  

تا بخارش را خارج کند. یا ممکن است به بچه‌ها پیشنهاد دهید ، به زمین فوتبال بروید، به

run around, kick a ball to let off steam, to  get rid of that built up frustration or anger.

اطراف بدوید، به توپی ضربه بزنید تا بخار از بین برود، تا از شر این ناامیدی یا عصبانیت خلاص شوید.

You've been indoors now for three  days because of the weather,  

اکنون سه روز است که به دلیل آب و هوا در داخل خانه بوده‌اید،

but it's sunny now, so off  you go. Now to let off steam.

اما اکنون هوا آفتابی است، پس بروید. حالا برای خروج بخار.

Very simply, we can refer to an expression  to lose one's temper, to lose your temper or  

خیلی ساده، می‌توان به عبارتی اشاره کرد که اعصاب خود را از دست داد، اعصاب خود را از دست داد

lose my temper, or he lost his temper. And  when somebody changes from a very steady.

یا اعصاب من را از دست داد. و وقتی کسی از حالت بسیار ثابت تغییر می کند.

Middle of the road type of approach. They're  talking normally and naturally, and then they  

وسط جاده نوع رویکرد. آنها به طور عادی و طبیعی صحبت می کنند و سپس

suddenly shout or scream. Then they lose their  temper. Wow. He really lost his temper with

ناگهان فریاد می زنند یا جیغ می زنند. سپس آنها عصبانیت خود را از دست می دهند . وای. او واقعاً از

his assistant.

دستیارش عصبانی شد.

I've never heard him so angry.  

من هرگز او را اینقدر عصبانی نشنیده بودم.

I guess you must have done something really  bad. But he's usually quite quiet and mellow.  

من حدس می‌زنم شما باید واقعاً کار بدی انجام داده باشید . اما او معمولاً کاملاً ساکت و آرام است.

But this time something happened because you  could hear him shouting at two floors down.

اما این بار اتفاقی افتاد زیرا می‌توانستید صدای فریاد او را در دو طبقه پایین بشنوید.

Okay, so to lose your temper means  to change from being your middle  

خوب، پس از دست دادن عصبانیت به معنای تبدیل شدن از حالت دلپذیر بودن در میانه

of the road mellow to suddenly being  extremely angry and probably very vocal.

راه به ناگهانی به شدت عصبانی و احتمالاً بسیار پر سر و صدا است.

When we are annoyed or we are frustrated,  particularly if it's with somebody else not  

وقتی آزرده می شویم یا ناامید هستیم، مخصوصاً اگر با شخص دیگری

connected to the people we're talking to. We try  to control things. So to maintain your composure,  

مرتبط باشد که با افرادی که با آنها صحبت می کنیم ارتباط ندارد. ما سعی می‌کنیم چیزها را کنترل کنیم. بنابراین برای حفظ خونسردی خود،

that's the next expression to maintain your  composure. So if you're really annoyed, if you're  

این عبارت بعدی برای حفظ خونسردی شماست. بنابراین اگر واقعاً عصبانی هستید، اگر

angry, if you're really seething, sometimes it's  a good idea not to let the other person see it.

عصبانی هستید، اگر واقعاً در حال جوشیدن هستید، گاهی اوقات بهتر است اجازه ندهید طرف مقابل آن را ببیند.

Because if they do see that you're angry, or they  might think that they've won, that they've got  

زیرا اگر آنها ببینند که شما عصبانی هستید، یا ممکن است فکر کنند که برنده شده‌اند،

the upper hand. So you try a lot, whether at  all possible, to maintain your composure. So  

دست بالا را دارند. بنابراین شما تلاش زیادی می‌کنید، حتی اگر ممکن باشد، آرامش خود را حفظ کنید. بنابراین،

even though you're annoyed, you breathe  deeply. When somebody says something else  

حتی با وجود اینکه آزرده خاطر هستید، نفس عمیق می‌کشید. وقتی کسی چیز دیگری می‌گوید

that annoys you further, you take another  deep breath. So when you're in control,  

که شما را بیشتر آزار می‌دهد، یک نفس عمیق دیگر می‌کشید. بنابراین وقتی کنترل را در دست دارید،

you're able to explain exactly what you want.

می‌توانید دقیقاً آنچه را که می‌خواهید توضیح دهید.

So if you're standing in front of  that reception desk in the hotel,  

بنابراین، اگر در مقابل میز پذیرش هتل ایستاده‌اید،

or if you're at the check in desk in the airport  when something has gone badly wrong and they don't  

یا اگر در فرودگاه پشت میز پذیرش هستید، زمانی که مشکلی پیش آمده است و آن‌ها

have your you're booking or your flight is being  canceled. It's best to maintain your composure.  

شما را ندارند، در حال رزرو کردن یا پرواز شما نیست. در حال لغو شدن بهتر است خونسردی خود را حفظ کنید.

And that way you'll be able to get  your message across very clearly.

و به این ترتیب می‌توانید پیام خود را خیلی واضح منتقل کنید.

How annoyed or angry or upset you are. Tell  them how important it is that you get onto  

چقدر عصبانی یا عصبانی یا ناراحت هستید. به آن‌ها بگویید که چقدر مهم است که وارد

the next flight, or you get a ticket, or you  get a room for the night and you'll be able to  

پرواز بعدی شوید، یا بلیت بگیرید، یا اتاقی برای شب بگیرید و می‌توانید

deal with whatever arguments they put forward.  But if you're shouting and screaming and you  

با هر استدلالی که آنها مطرح می‌کنند، مقابله کنید. اما اگر فریاد می‌زنید و فریاد می‌زنید و

lose your temper and lose control, then you  might miss out on some important information.

عصبانیت خود را از دست می‌دهید و کنترل خود را از دست می‌دهید، ممکن است اطلاعات مهمی را از دست بدهید.

So it's always best to maintain your  composure, keep control, keep your temper.

بنابراین همیشه بهتر است خونسردی خود را حفظ کنید ، کنترل خود را حفظ کنید، عصبانیت خود را حفظ کنید.

under control.

تحت کنترل.

Next to have a sudden outburst of temper. Well,  

بعد از آن یک فوران ناگهانی خلق و خوی. خب،

again, this can happen from time to  time. You're annoyed, you're frustrated,  

دوباره، این ممکن است هر از گاهی اتفاق بیفتد . شما اذیت می شوید، ناامید می شوید،

and then you shout. So that's an outburst.  An outburst is a loud shout or a scream.

و سپس فریاد می زنید. پس این یک طغیان است. طغیان یک فریاد بلند یا یک جیغ است.

That was done on the spur of the moment, or  certainly unexpectedly. So people are a little  

این کار در لحظه یا مطمئناً غیرمنتظره انجام شد. بنابراین مردم از

bit surprised that to this sudden outburst. So  a sudden outburst of anger. If you're in a room,  

این طغیان ناگهانی کمی شگفت زده می شوند. بنابراین یک طغیان ناگهانی عصبانیت. اگر در اتاقی هستید،

people are discussing things and you  suddenly shout out, what's all this  

مردم در مورد چیزهایی بحث می‌کنند و شما ناگهان فریاد می‌زنید، این همه چیز

is absolute rubbish. A sudden outburst like  that will certainly get people's attention,  

بی‌معنی است. طغیان ناگهانی مانند که مطمئناً توجه مردم را به خود جلب می کند،

but it might not be the best way to behave  or to approach the particular problem.

اما ممکن است بهترین راه برای رفتار یا نزدیک شدن به مشکل خاص نباشد.

Make one's blood boil. That's number 16 on  our list. And before we go on to explain that,  

خون آدم را به جوش بیاور این شماره 16 در فهرست ما است. و قبل از اینکه به توضیح آن بپردازیم،

I just like to ask you, if you  do like this particular lesson,  

من فقط می‌خواهم از شما بپرسم، اگر این درس خاص را دوست دارید،

then please like the video. And if you can  subscribe to the channel because it really,  

لطفاً ویدیو را لایک کنید. و اگر می‌توانید در کانال مشترک شوید زیرا واقعاً،

really helps. Okay. Back. Well number  16 back to that and back to the lesson.

واقعاً کمک می‌کند. باشه. بازگشت. خب شماره 16 برگشت به آن و بازگشت به درس.

So number 16 to make one's blood boil or to make  your blood boil. Well lots of things annoy lots  

بنابراین شماره 16 را برای اینکه خون فرد به جوش بیاید یا خون شما به جوش بیاید. خب خیلی چیزها خیلی

of different people. So what annoys me might not  annoy you. Standing in a queue always annoys me,  

از افراد مختلف را آزار می دهد. بنابراین چیزی که من را آزار می دهد ممکن است شما را آزار ندهد. ایستادن در صف همیشه من را آزار می دهد،

frustrates me. People not answering me when  I ask them a question annoys me. Getting an  

من را ناامید می کند. وقتی از آنها سؤالی می‌پرسم، جواب ندادن مردم مرا آزار می‌دهد. گرفتن

answering machine instead of a human being on  the end of the telephone can be very annoying.

منشی تلفنی به جای یک انسان در انتهای تلفن می تواند بسیار آزاردهنده باشد.

So different things annoy different people  and different things make your blood boil. It  

بنابراین چیزهای مختلف افراد مختلف را آزار می‌دهند و چیزهای مختلف خون شما را به جوش می‌آورند. به

doesn't literally boil like the kettle for the  tea, but to make your blood boil means slowly  

معنای واقعی کلمه مانند کتری چای نمی‌جوشد، اما جوشاندن خون شما به آرامی

but surely. You get more and more annoyed,  more and more angry. So you can list many,  

اما مطمئناً معنی دارد. بیشتر و بیشتر عصبانی می‌شوید، بیشتر و بیشتر عصبانی می‌شوید. بنابراین می‌توانید بسیاری،

many different things that would make  your blood boil, make you feel like I or.

چیزهای مختلف را فهرست کنید که باعث می‌شود خونتان به جوش بیاید، احساس کنید که من یا.

And so to make your blood boil

و بنابراین برای اینکه خون شما به جوش بیاید،

I often say to people, there's no point getting  annoyed with things you can't change yet,  

اغلب به مردم می گویم، هیچ فایده ای ندارد که از چیزهایی که هنوز نمی توانید تغییر دهید، آزرده شوید،

but you can certainly get annoyed with things  that are very frustrating, and particularly where  

اما مطمئناً می توانید از چیزهایی که بسیار ناامیدکننده هستند، و به خصوص در جاهایی که

people don't listen or they don't give you the  service that you've paid for or you expect to get.

افراد گوش نمی دهند یا آنها را نمی شنوند، آزرده شوید. سرویسی را که برای آن پول پرداخت کرده اید یا انتظار دریافت آن را دارید، به شما نمی دهند.

Next, number 17 to scream  blue murder. Yeah, well, you

بعد، شماره 17 برای فریاد زدن قتل آبی. بله، خوب، شما

to scream blue murder, if you saw somebody being  attacked or you walked into a room and there was  

برای قتل آبی فریاد بزنید، اگر دیدید که به کسی حمله می‌شود یا وارد اتاقی می‌شوید و

a dead body on the floor with a knife in the  back and lots of blood, you'd probably scream.  

یک جسد روی زمین با یک چاقو در پشت و مقدار زیادی خون وجود دارد، احتمالاً جیغ می‌زنید.

So when we scream blue murder, it's an expression  we use to describe somebody really, really angry.

بنابراین وقتی ما قتل آبی را فریاد می‌زنیم، این عبارتی است که برای توصیف کسی واقعاً، واقعاً عصبانی استفاده می‌کنیم.

Really, really annoyed with something. Yeah.

واقعا از چیزی ناراحتم آره

So the kids were fighting. They were  really getting under your skin. They  

پس بچه ها دعوا می کردند. آنها واقعاً زیر پوست شما می‌رفتند. آنها از

were running up and down the stairs.  We were making a lot of noise and,

پله ها بالا و پایین می دویدند. ما سر و صدای زیادی به پا می کردیم و

they weren't doing what you're told. So you  just suddenly let out this almighty scream,  

آنها کاری را که شما گفته اید انجام نمی دادند. بنابراین شما ناگهان این فریاد بزرگ را بیرون دادید،

and they stopped dead and looked at you with  fear in their eyes. Yeah, Mummy or Dad screamed

و آنها از مرگ ایستادند و با ترس در چشمانشان به شما نگاه کردند . آره، مامان یا بابا دیروز فریاد زدند

blue murder

قتل آبی

yesterday. She was really, really annoyed. I've  never seen her so annoyed. So when you scream  

. او واقعاً خیلی اذیت شده بود. هرگز او را اینقدر عصبانی ندیده بودم. بنابراین وقتی فریاد می‌کشید

blue murder, you certainly get the reaction that  you want. Everybody stops and they look at you.

قتل آبی، مطمئناً واکنشی را که می‌خواهید دریافت می‌کنید . همه می ایستند و به شما نگاه می کنند.

You don't always have to use words to express  your annoyance or your anger. Sometimes it can  

همیشه لازم نیست برای بیان عصبانیت یا عصبانیت خود از کلمات استفاده کنید. گاهی اوقات می‌تواند

be visual. Okay, so the next expression to  shake your fist so you make a fist. Oh, and  

بصری باشد. بسیار خوب، پس عبارت بعدی برای تکان دادن مشت خود است تا مشت بسازید. اوه، و

you shake it at somebody as if you're going to  hit them? Hopefully not. But they can see from  

آن را به سمت کسی تکان می‌دهی که انگار می‌خواهی به او ضربه بزنی؟ امیدوارم که نه. اما آنها می توانند از روی

your body language that you are annoyed  about something, so you shake your fist.

زبان بدن شما متوجه شوند که از چیزی عصبانی هستید، بنابراین مشت خود را تکان می دهید. وقتی کسی آن طرف است،

you shake your fist at the telephone  when somebody's on the other end,  

مشت خود را روی تلفن تکان می‌دهید،

the phone isn't really listening to  you. You can shake your fist at the  

تلفن واقعاً به شما گوش نمی‌دهد .

TV when your favourite team are getting  beaten, and they they don't seem to be  

وقتی تیم موردعلاقه‌تان کتک می‌خورد، می‌توانید مشتتان را روی تلویزیون تکان دهید، و به نظر نمی‌رسد که آنها به حرف

listening to you or the manager or anybody  in there. They're going from bad to worse.

شما یا مدیر یا هرکسی در آنجا گوش نمی‌دهند. آنها از بد به بدتر می روند.

So we can shake your fist. So shaking your  fists clenched fist is a real sign of anger,  

بنابراین ما می توانیم مشت شما را تکان دهیم. پس تکان دادن مشت‌های مشت گره شده نشانه واقعی عصبانیت است،

you know? But often it's with a  muttered sound under your breath,  

می‌دانید؟ اما اغلب با صدای زمزمه ای زیر لب است،

like, oh, it's not screaming and shouting as  a clenched fist and you really, really want to  

مانند، اوه، فریاد زدن و فریاد زدن به عنوان مشت گره کرده نیست و شما واقعاً، واقعاً می خواهید

scream out, but perhaps you're in a place which  wouldn't go down well if you were to scream.

فریاد بزنید، اما شاید در جایی هستید که اگر خوب نمی شد قرار بود جیغ بزنی

So you hold in your anger and you scream

بنابراین خشم خود را نگه می دارید و

to yourself and you clench your fists.

برای خود فریاد می زنید و مشت های خود را گره می کنید.

Another form of body language in which to  express anger is to stamp your feet. And  

شکل دیگری از زبان بدن که در آن خشم را ابراز می‌کنید، ضربه زدن به پاهایتان است. و

this is often something that children do.  You know, they they get frustrated very  

این اغلب کاری است که کودکان انجام می دهند.  می دانید، آنها خیلی راحت ناامید می شوند

easily because they don't have the words  to describe their emotions. So what they  

زیرا کلماتی برای توصیف احساسات خود ندارند. بنابراین، کاری که آنها

tend to do is stamp their feet. Yeah. And  they do it quite loudly. And they do it.

تمایل دارند انجام دهند این است که پاهای خود را کوک بزنند. آره و آن‌ها این کار را با صدای بلند انجام می‌دهند. و آنها این کار را انجام می دهند.

consistently and continuously until you pay  attention or somebody just tells them to stop.

به طور مداوم و پیوسته تا زمانی که توجه کنید یا کسی به آنها بگوید که دست از کار بکشند.

And this can be joined with number 20 on  our list, which is to throw a tantrum. So  

و این را می توان با شماره 20 در لیست ما ملحق کرد، یعنی ایجاد عصبانیت. بنابراین

stamping the feet is part of the expression  of throwing a tantrum. And that's exactly  

کوبیدن پاها بخشی از بیان عصبانیت است. و این دقیقاً همان کاری است که

what my son did at that particular time.  He threw a tantrum. He stamped his feet,  

پسرم در آن زمان خاص انجام داد. او یک عصبانیت پرتاب کرد. پاهایش را کوبید،

he cried and he moaned and we  just walked out of the shop.

گریه کرد و ناله کرد و ما فقط از مغازه خارج شدیم.

Okay, so to throw a tantrum now  lots of people can throw a tantrum,  

بسیار خوب، بنابراین برای ایجاد عصبانیت در حال حاضر، بسیاری از افراد می توانند عصبانی شوند،

but it's usually a sign of  immaturity. And it's usually,

اما معمولاً این نشانه ناپختگی است. و معمولاً این

something that kids do. But, you know, I've  seen adults throw a tantrum. If you watch  

چیزی است که بچه ها انجام می دهند. اما، می دانید، من بزرگسالان را دیده ام که عصبانی می شوند. اگر

football players and some of the even the best  play football is the best paid footballers in  

فوتبالیست‌ها و حتی برخی از بهترین‌ها را تماشا می‌کنید، فوتبالیست‌های پردرآمد در

the world often throw tantrums if they don't get  things their own way, or as they say in a report.

جهان هستند که اگر به‌طور خودشان به مسائل نرسند، یا همانطور که در گزارش می‌گویند، عصبانی می‌شوند.

He threw the toys out of the pram. So  that's another indication that they've  

اسباب بازی ها را از کالسکه بیرون انداخت. بنابراین، این نشانه دیگری است که نشان می‌دهد آنها

lost the temper. Or they are very annoyed.  So to stamp your feet and to throw a tantrum,  

اعصاب خود را از دست داده‌اند. یا خیلی اذیت می شوند. بنابراین برای ضربه زدن به پاهایتان و ایجاد عصبانیت،

typically linked to the activity of  kids typically linked to kids losing  

معمولاً به فعالیت بچه ها مربوط می شود که معمولاً به این مربوط می شود که بچه ها

their tempers and not knowing how to express  themselves in words. So they do it visually.

عصبانی می شوند و نمی دانند چگونه خودشان را با کلمات بیان کنند. بنابراین آنها این کار را به صورت بصری انجام می دهند.

Okay, so there you've got the  full, long, lengthy list of 20

خوب، پس فهرست کامل، طولانی و طولانی 20

advanced words and expressions to

کلمه و عبارت پیشرفته برای

explain or that are related to anger.

توضیح یا مرتبط با خشم را دارید.

And as I said, anger is something that we  all have, feel or have or express from time  

و همانطور که گفتم، خشم چیزی است که همه ما هر از گاهی داریم، احساس می‌کنیم یا داریم یا ابراز می‌کنیم

to time. And many of these situations are very,  very similar. What I've tried to give you is an  

. و بسیاری از این موقعیت ها بسیار، بسیار مشابه هستند. آنچه من سعی کردم به شما ارائه دهم،

indication as to when you might use one specific  phrase instead of another, and situations when,

نشانه ای است که نشان می دهد چه زمانی ممکن است از یک عبارت خاص به جای عبارت دیگر استفاده کنید، و موقعیت هایی که

blowing your top or flying into a rage would  be more appropriate than another expression.

دمیدن در بالا یا عصبانی شدن از حالت عصبانیت مناسب تر از عبارت دیگر است.

Okay, so the best thing to do, as always, is  to practice. Understand them. If you don't  

بسیار خوب، پس بهترین کار، مثل همیشه، تمرین کردن است. آنها را درک کنید. اگر

understand them, check them out in a dictionary.  If you don't understand them. Write out sentences  

آنها را نمی فهمید، آنها را در فرهنگ لغت بررسی کنید. اگر آنها را درک نمی کنید. جملاتی را بنویسید

to see what they sound like, what they  look like, and if you need any more help,  

تا ببینید چه صدایی دارند، چه شکلی هستند، و اگر به کمک دیگری نیاز دارید،

well, then you just come back to me  and I'll be happy to help you, okay?

خوب، پس فقط پیش من برگردید و من خوشحال می شوم به شما کمک کنم، باشه؟

As always, thanks for listening.  Thanks for watching. This is Harry  

مثل همیشه، ممنون که گوش دادید. ممنون از ملاحظه تان. این هری است که

saying goodbye and join me for the next lesson.

خداحافظی می کند و برای درس بعدی به من بپیوندید.