DO NOT SAY 'You're wrong'! | ENGLISH FLUENCY SECRETS

Hi there, this is Harry and welcome back to  Advanced English lessons with Harry, where I  

سلام، این هری است و به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید، جایی که

try to help you to get a better understanding  of the English language. I try to help you to  

سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید . من سعی می‌کنم به شما کمک کنم تا با

get an understanding of the nuances of English and  expressions and phrases. When you should use them,  

تفاوت‌های ظریف انگلیسی و عبارات و عبارات آشنا شوید. چه زمانی باید از آنها استفاده کنید،

when you shouldn't use them, how you  should use them. And all importantly,  

زمانی که نباید از آنها استفاده کنید، چگونه باید از آنها استفاده کنید. و مهمتر از همه،

when you should use something in perhaps a polite  way. And that's what we have for you today.

وقتی باید از چیزی به روشی مودبانه استفاده کنید . و این چیزی است که امروز برای شما داریم.

In this particular advanced English lesson,  we're taking a look at how to improve your  

در این درس زبان انگلیسی پیشرفته، ما به نحوه بهبود

speaking abilities, okay, and particularly how  to tell someone something is wrong, but tell  

توانایی‌های گفتاری خود نگاهی می‌اندازیم، خوب، و به‌خصوص اینکه چگونه به کسی بگویید اشتباه است، اما

them in a polite or tell them politely. And as  always, at the end of this particular lesson,  

مؤدبانه به او بگویید یا مؤدبانه بگویید. و مثل همیشه، در پایان این درس خاص،

if you need more help more assistance, or you  want to give me some suggestions as to what  

اگر به کمک بیشتری نیاز دارید، یا می‌خواهید پیشنهاداتی به من بدهید که

to include for future lessons that I give you  the address, and we will work it out for you.

برای درس‌های آینده چه چیزهایی را در نظر بگیرم که آدرس آن را به شما می‌دهم، و آن را بررسی می‌کنیم. شما.

Okay, so as I said, in this particular  lesson, it's an advanced English lesson,  

بسیار خوب، همانطور که گفتم، در این درس خاص، یک درس انگلیسی پیشرفته است،

we're talking about talking about ways in which  you can improve your speaking abilities. And  

ما در مورد روش‌هایی صحبت می‌کنیم که از طریق آنها می‌توانید توانایی‌های گفتاری خود را بهبود بخشید. و

here we're talking about telling someone how  they are wrong, but politely. Okay, so these  

در اینجا ما درباره این صحبت می‌کنیم که به کسی بگوییم چقدر اشتباه می‌کنند، اما مؤدبانه. بسیار خوب، پس اینها

are useful phrases to improve your everyday  communication phrases for daily conversations.

عبارات مفیدی برای بهبود عبارات ارتباطی روزمره شما برای مکالمات روزانه هستند.

Okay, so the first one, I believe, you may  have misinterpreted that, or I believe you may  

خوب، بنابراین، من معتقدم که اولین مورد، ممکن است آن را اشتباه تفسیر کرده باشید، یا فکر می کنم ممکن است

have misunderstood that. So if somebody's got the  directions wrong, so in the example, I believe you  

آن را اشتباه متوجه شده باشید. بنابراین، اگر کسی مسیرها را اشتباه گرفته باشد، بنابراین در مثال، من فکر می‌کنم

may have misunderstood the directions, you were  supposed to apply the red paint before the blue  

ممکن است دستورالعمل‌ها را اشتباه متوجه شده باشید، قرار بود قبل از رنگ آبی، رنگ قرمز را اعمال کنید

paint. Okay, but you did the blue paint before the  red paint. So you've made a mistake. So I believe  

. خوب، اما شما رنگ آبی را قبل از رنگ قرمز انجام دادید. پس اشتباه کردی بنابراین فکر می‌کنم

you may have misunderstood or misinterpreted  the instructions, or the directions on the tin,  

ممکن است دستورالعمل‌ها، یا دستورالعمل‌های روی قلع،

on the diagram, or whatever it comes with  the kit that you're trying to make up.

روی نمودار، یا هر چیزی که همراه کیتی است که می‌خواهید بسازید، اشتباه متوجه شده باشید یا اشتباه تفسیر کرده باشید.

And another way when we use misunderstand  is the following way. I think there may  

و راه دیگر وقتی از سوء تفاهم استفاده می کنیم روش زیر است. فکر می‌کنم ممکن است

have been a misunderstanding. So when  we talk about a misunderstanding here,  

سوءتفاهم وجود داشته باشد. بنابراین وقتی در اینجا درباره سوء تفاهمی صحبت می‌کنیم، از

we're using it as a noun, when they say I  think there may have been a misunderstanding,  

آن به عنوان اسم استفاده می‌کنیم، وقتی می‌گویند فکر می‌کنم ممکن است سوء تفاهم وجود داشته باشد،

the phrase suggests that the mistake may  have been due to a communication problem,  

این عبارت نشان می‌دهد که اشتباه ممکن است به دلیل یک مشکل ارتباطی باشد،

rather than the fault of the other person. So they  just misunderstood. There's a misunderstanding,  

نه تقصیر شخص دیگر. بنابراین آنها اشتباه متوجه شدند. یک سوء تفاهم وجود دارد،

based on language, perhaps based on what somebody  thought they had heard, okay, so that when we say  

بر اساس زبان، شاید بر اساس آنچه که کسی فکر می کرد شنیده است، بسیار خوب، بنابراین وقتی می گوییم

there may have been a misunderstanding, it  could be about a meeting. So for example,  

ممکن است سوء تفاهمی وجود داشته باشد، ممکن است درباره یک جلسه باشد. بنابراین برای مثال،

I think there may have been a misunderstanding,  the meeting was for today at two o'clock, not  

فکر می‌کنم ممکن است سوء تفاهم وجود داشته باشد، جلسه برای امروز ساعت دو بود، نه

tomorrow at two o'clock. So we need to make sure  that everybody is available. So there may have  

فردا ساعت دو. بنابراین باید مطمئن شویم که همه در دسترس هستند. بنابراین ممکن است در

been a misunderstanding with the email or there  may have been a misunderstanding over the the  

مورد ایمیل سوء تفاهم وجود داشته باشد یا از طریق

phone or whatever this arrangement was made. But  the meeting is today at two knots tomorrow at two.  

تلفن یا هر چیز دیگری که این ترتیب انجام شده است سوء تفاهم وجود داشته باشد. اما جلسه امروز در دو گره فردا ساعت دو است.

Okay, so there can be lots of misunderstandings  like that. I'll give you an example when I was  

بسیار خوب، پس ممکن است سوء تفاهم های زیادی مانند آن وجود داشته باشد. زمانی که

in Italy once and I presented my passport to  the hotel, and my date of birth is the fifth  

یک بار در ایتالیا بودم و پاسپورت خود را به هتل ارائه دادم و تاریخ تولد من پنجم

of July. So written in English, it's 0507. Okay,  now the day I arrived in Italy happened to be the  

ژوئیه است، مثالی برای شما می زنم. بنابراین به انگلیسی نوشته شده است، 0507 است. بسیار خوب، اکنون روزی که به ایتالیا رسیدم اتفاقاً

seventh of May. Okay. 0705. When I arrived back in  the hotel that night, there was a cake and a small  

هفتم ماه مه بود. باشه. 0705. وقتی همان شب به هتل برگشتم، یک کیک و یک

bottle of champagne on my bedside table, I was  really surprised as to what that was for. So there  

بطری کوچک شامپاین روی میز کنار تختم بود، واقعاً متعجب شدم که این برای چیست. بنابراین

was a misunderstanding about the date and my date  of birth, but they allowed me to keep the cake and  

سوءتفاهم در مورد تاریخ و تاریخ تولد من وجود داشت ، اما آنها به من اجازه دادند که کیک و شامپاین را نگه دارم

the champagne. So everybody was happy. Okay, so  I mis.. there may have been a misunderstanding.

. بنابراین همه خوشحال بودند. بسیار خوب، پس من اشتباه می کنم. ممکن است سوء تفاهمی وجود داشته باشد.

Now, next expression. Actually, it's more  like...Actually, it's more like... And when we  

حال، عبارت بعدی. در واقع، بیشتر شبیه است... در واقع، بیشتر شبیه... و وقتی از

use this, we're trying to just correct somebody.  Okay, so to give them more accurate information.  

آن استفاده می کنیم، فقط سعی می کنیم کسی را اصلاح کنیم. خوب، پس اطلاعات دقیق تری به آنها بدهیم.

So this phrase gently corrects the other person  statement without trying to embarrass or to  

بنابراین این عبارت به آرامی اظهارات طرف مقابل را بدون اینکه بخواهد کسی را خجالت بکشد یا

offend somebody. Okay. So actually, it's more  like... So if you're giving somebody directions,  

توهین کند تصحیح می کند. باشه. بنابراین در واقع، بیشتر شبیه به... بنابراین اگر به کسی راهنمایی می‌دهید،

and they said, Oh, yeah, you can walk to the city,  and it'll take you 20 minutes. And you said, well,  

و آنها می‌گویند، اوه، بله، می‌توانید پیاده تا شهر بروید، و ۲۰ دقیقه طول می‌کشد. و شما گفتید، خب،

actually, it's more like 30 minutes and 20  minutes, unless you're really running. Okay?  

در واقع، بیشتر شبیه 30 دقیقه و 20 دقیقه است، مگر اینکه واقعاً در حال دویدن باشید. باشه؟

So when we want to correct somebody, but we  want to correct them, politely, then we say,  

بنابراین، وقتی می‌خواهیم کسی را اصلاح کنیم، اما می‌خواهیم او را مودبانه اصلاح کنیم، سپس می‌گوییم،

well, actually, it's like, it's more like this  than the other. So we're not telling them no,  

خوب، در واقع، بیشتر شبیه این است تا دیگری. بنابراین ما به آنها نمی گوییم نه،

no, no, you're wrong. We're doing it in  a gentle way. Actually, it's more like...

نه، نه، شما اشتباه می کنید. ما آن را به روشی ملایم انجام می دهیم. در واقع، بیشتر شبیه...

Next expression. I'm sorry, but I  don't think that's quite right. Now,  

عبارت بعدی است. متاسفم، اما فکر نمی‌کنم کاملاً درست باشد. حالا،

this s a little bit firmer. I'm sorry, but  I don't think that's quite right. But again,  

این کمی محکم‌تر است. متاسفم، اما فکر نمی‌کنم این کاملاً درست باشد. اما دوباره،

it's about the intonation you put in your voice.  You're not shouting or screaming. You're saying,  

این مربوط به لحنی است که در صدای خود می‌گذارید. نه داد میزنی و نه جیغ میکشی شما می گویید،

Well, I'm sorry, but I don't think that's quite  right. So you're trying to tell them that I think  

خب، متاسفم، اما فکر نمی کنم این کاملاً درست باشد. بنابراین شما سعی می‌کنید به آنها بگویید که فکر می‌کنم در

there's a little mistake here. So this phrase  acknowledges the other person's statement,  

اینجا یک اشتباه کوچک وجود دارد. بنابراین این عبارت گفته طرف مقابل را تأیید می‌کند،

while expressing disagreement with the  facts, okay. So for example, I'm sorry,  

در حالی که با حقایق مخالفت می‌کند، بسیار خوب. بنابراین، برای مثال، متاسفم،

but I don't think that's quite right. The store  closes at nine o'clock, not 10 o'clock. Okay,  

اما فکر نمی‌کنم این کاملاً درست باشد. فروشگاه در ساعت نه بسته می‌شود، نه ساعت 10. بسیار خوب،

so it's not quite right. Yes, it closes late,  but not as late as you think. So it closes at  

پس کاملاً درست نیست. بله، دیر بسته می‌شود، اما نه آنقدر دیر که فکر می‌کنید. بنابراین در

nine o'clock, not 10 o'clock. So if you want to  go there, you better go now. Okay, so I'm sorry,  

ساعت 9 بسته می شود، نه ساعت 10. بنابراین اگر می‌خواهید به آنجا بروید، بهتر است همین الان بروید. بسیار خوب، پس متاسفم،

but I don't think that's quite right, meaning  you've got the time a little bit wrong. Yeah,  

اما فکر نمی‌کنم این کاملاً درست باشد، به این معنی که شما زمان را کمی اشتباه گرفته‌اید. بله،

it closes late on a Thursday and Friday,  but nine o'clock, not 10 o'clock.

پنجشنبه و جمعه دیر بسته می‌شود، اما ساعت نه، نه ساعت 10.

And if you do like this particular lesson,  then please please like the video on if  

و اگر این درس خاص را دوست دارید، لطفاً اگر می‌توانید در

you can subscribe to the channel, because it  really, really helps. And there's so many of  

کانال مشترک شوید، ویدیو را لایک کنید، زیرا واقعاً، واقعاً کمک می‌کند. و تعداد زیادی از

you now in their 1000s that are subscribing  to the channel. That's really great number,  

شما در 1000 سالگی هستند که در کانال مشترک می شوند. این عدد واقعاً عالی است،   در حال

it's growing, and it shows that  what we're doing has some value.

رشد است، و نشان می‌دهد کاری که ما انجام می‌دهیم ارزشی دارد.

Next expression. I understand what you're saying,  but... Okay, so there's always a but in these  

عبارت بعدی می فهمم چه می گویید، اما... بسیار خوب، پس همیشه در این جملات یک اما وجود دارد

statements. Yeah, I understand what you're saying,  but... So what comes after the but. I understand  

. بله، من می فهمم که شما چه می گویید، اما... پس بعد از اما چه می آید. می‌دانم

what you're saying is positive. Okay, but is  going to introduce that particular negative.  

آنچه شما می‌گویید مثبت است. بسیار خوب، اما آن منفی خاص را معرفی خواهد کرد.

And it depends on how we say it as to how politely  it will sound. So this phrase shows that you're  

و بستگی به این دارد که چگونه آن را بگوییم که چقدر مودبانه به نظر برسد. بنابراین این عبارت نشان می‌دهد که شما

listening to the other person's point of view,  while gently correcting the error that they have  

به نقطه نظرات طرف مقابل گوش می‌دهید، در حالی که به آرامی اشتباهی را که او

made. Yeah. So I understand what you're saying,  but... So you show that you.. you have been  

مرتکب شده است تصحیح می‌کنید. آره بنابراین من می فهمم که شما چه می گویید، اما... پس نشان می دهید که شما

listening and yes, you understand that but.... And  here comes the but which you're going to correct  

گوش کرده اید و بله، این را می فهمید اما...

them for the mistake they've made. So let me give  you an example. I understand what you're saying,  

اشتباهی که مرتکب شده اند بنابراین اجازه دهید برای شما مثالی بزنم. می‌فهمم چه می‌گویید،

but I think it's actually pronounced karaoke, yeah  not kar-ee-oh-kee. Yeah, it's karaoke. Yeah. Not  

اما فکر می‌کنم در واقع کارائوکه تلفظ می‌شود، بله، کار-ای-او-کی نیست. آره، کارائوکه است. آره نه

kar-ee-oh-kee. It's karaoke. Okay. So yeah, I  understand what you're saying. So I know what  

kar-ee-oh-kee. کارائوکه است. باشه. بنابراین بله، می‌فهمم چه می‌گویید. بنابراین من می دانم که

you want to do. You want to go to karaoke bar, but  it's pronounced karaoke not kar-ee-oh-kee. Yeah.  

می خواهید چه کاری انجام دهید. می‌خواهید به کارائوکه‌بار بروید، اما کارائوکه تلفظ می‌شود نه kar-ee-oh-kee. آره

Okay. So it's just correcting somebody gently  and quietly and politely that they've got the  

باشه. بنابراین فقط به آرامی و بی سر و صدا و مؤدبانه کسی را تصحیح می کنیم که

pronunciation slightly wrong. Yeah. Now, when we  were playing the game of trivial pursuits a few  

تلفظ آنها کمی اشتباه است. آره حالا، وقتی چند سال پیش داشتیم بازی تعقیب‌های بی‌اهمیت را انجام می‌دادیم

years ago, and there was a geography question, and  one of our sons I won't give his name because he  

، و یک سؤال جغرافیایی وجود داشت، و یکی از پسرانمان نامش را نمی‌آورم، زیرا

might be a bit embarrassed if he listens to this  probably won't listen to it. But he instead of  

ممکن است اگر این را گوش کند، کمی خجالت می‌کشد. به آن گوش نکن اما او به جای وقتی از

when he was asked the question about a country in  South America, he came up with this answer Urugii.  

او سوالی درباره کشوری در آمریکای جنوبی پرسیدند، او به این پاسخ اوروگی رسید.

And I looked at him I thought Urugii, what? Is  that some sort of pop band or something? In fact,  

و به او نگاه کردم، فکر کردم اوروگی، چی؟ آیا آن نوعی گروه موسیقی پاپ است یا چیزی؟ در واقع

he meant Uruguay. So yes, so politely. But  we did snigger a little bit, but we politely  

منظور او اروگوئه بود. پس بله، خیلی مودبانه. اما ما کمی پوزخند زدیم، اما مودبانه به

told him well, the pronunciation you let the  right country but the pronunciation is Uruguay,  

او گفتیم، تلفظی که شما اجازه دادید کشور مناسب باشد، اما تلفظ اروگوئه است،

not your Urugii. Okay, so if you haven't seen the  word for a while, yes, you tried to pronounce it  

نه اوروگی. بسیار خوب، پس اگر مدتی است کلمه را ندیده اید، بله، سعی کرده اید آن را

in a strange way. But the actual pronunciation was  Uruguay. Okay. So I understand what you're saying,  

به روشی عجیب تلفظ کنید. اما تلفظ واقعی اوروگوئه بود. باشه. بنابراین می فهمم که شما چه می گویید،

but the pronunciation is karaoke not  kar-ee-oh-kee. Or Uruguay, not Urugii.

اما تلفظ کارائوکه است نه kar-ee-oh-kee. یا اروگوئه، نه اوروگی. مورد

Next one, it's my understanding that... It's my  understanding that... Now, here you're trying  

بعدی، این درک من است که... این درک من است که... حالا، اینجا شما سعی می‌کنید

not to be dogmatic. Okay. So this phrase allows  you to express your own perspective or your own  

جزم نباشید. باشه. بنابراین این عبارت به شما این امکان را می‌دهد که دیدگاه یا

view on something without invalidating or overly  correcting the other person's opinion or point  

دیدگاه خود را در مورد چیزی بیان کنید بدون اینکه نظر یا دیدگاه طرف مقابل را باطل یا بیش از حد اصلاح کنید

of view. So it's my understanding that... So  you're doing it quite gently and politely,  

. بنابراین درک من این است که... بنابراین شما این کار را کاملاً ملایم و مؤدبانه انجام می‌دهید،

it's my understanding that the report is  due on Friday, not Thursday. So perhaps  

درک من این است که گزارش روز جمعه است، نه پنجشنبه. بنابراین شاید

in the business meeting on a Tuesday or  Wednesday, somebody says, Okay, well, look,  

در جلسه کاری سه شنبه یا چهارشنبه، کسی بگوید، خوب، خوب، نگاه کنید،

we'll get this everything done. And we'll  have that report ready by close of business  

ما همه چیز را انجام خواهیم داد. و ما آن گزارش را تا پایان کار

on Friday. I use it just for some correction  there just to make sure that we understand it.  

در روز جمعه آماده خواهیم کرد. من از آن فقط برای برخی اصلاحات استفاده می‌کنم تا مطمئن شوم که آن را درک کرده‌ایم.

It's my understanding that the report is  actually due close of business Thursday,  

درک من این است که این گزارش در واقع به موعد پایان کار پنجشنبه است،

not Friday. Okay, so you're correcting  people without embarrassing them in any way.

نه جمعه. بسیار خوب، پس شما در حال اصلاح افراد هستید بدون اینکه به هیچ وجه آنها را شرمنده کنید.

And then the next one, perhaps we could  double-check the facts on that? Perhaps we  

و سپس مورد بعدی، شاید بتوانیم حقایق مربوط به آن را دوباره بررسی کنیم؟ شاید

could double check the facts on that? Now, that  literally means that when you ask somebody to  

بتوانیم حقایق مربوط به آن را دوباره بررسی کنیم؟ اکنون، این به معنای واقعی کلمه این است که وقتی از کسی می‌خواهید

double-check, you've seen it. You don't believe  it. So you want somebody to check it again,  

دوباره بررسی کند، آن را دیده‌اید. شما آن را باور نمی کنید . بنابراین می‌خواهید کسی دوباره آن را بررسی کند،

just to make sure because it's really, really  important. Okay. So when we use this phrase,  

فقط برای اطمینان از اینکه واقعاً، واقعاً مهم است. باشه. بنابراین وقتی از این عبارت استفاده می‌کنیم،

it suggests that both parties should verify the  information before assuming that one is right  

نشان می‌دهد که هر دو طرف باید اطلاعات را قبل از اینکه فرض کنیم یکی درست است

and one is wrong. So we could say perhaps we yeah  so we're emphasising the "we," perhaps we could  

و دیگری اشتباه است، تأیید کنند. بنابراین می‌توانیم بگوییم که بله، بنابراین بر «ما» تأکید می‌کنیم، شاید بتوانیم

double-check the facts on that. So you want to  make sure that you've got the right facts, no  

حقایق را در این مورد دوباره بررسی کنیم. بنابراین، می‌خواهید مطمئن شوید که حقایق درست را دریافت کرده‌اید،

matter whether it's you or the other person that's  right or wrong. You just want to make sure that  

فرقی نمی‌کند شما یا شخص دیگری که درست می‌گوید یا اشتباه می‌کند. فقط می‌خواهید مطمئن شوید که

what you've got is accurate and correct. Correct.  So for example, perhaps we could double-check the  

آنچه دارید دقیق و درست است. درست. بنابراین برای مثال، شاید بتوانیم

facts on that before making a final decision. So  it's all, if you're going to make an important  

قبل از تصمیم گیری نهایی، حقایق مربوط به آن را دوباره بررسی کنیم. بنابراین، همه چیز است، اگر می‌خواهید تصمیم‌های مهمی بگیرید،

decisions, it's really, really important that you  double-check the facts just in case you make the  

واقعاً بسیار مهم است که حقایق را دوباره بررسی کنید، فقط در صورتی که

wrong decision, or perhaps you don't need to  make a decision at all. So if you've got the  

تصمیم اشتباهی گرفتید، یا شاید اصلاً نیازی به تصمیم‌گیری ندارید. بنابراین اگر

wrong information, you might make a bad decision.  And you need to double-check just to see whether  

اطلاعات اشتباهی دارید، ممکن است تصمیم بدی بگیرید. و باید دوباره بررسی کنید تا ببینید آیا

the decision you're making a right is right,  or whether in fact, you need to make a decision  

تصمیمی که درست می‌گیرید درست است یا در واقع، اصلاً باید تصمیم بگیرید

at all. So perhaps so you're not being dogmatic.  Perhaps we could double-check the facts on that.

. بنابراین شاید شما جزمی نیستید. شاید بتوانیم حقایق را در این مورد بررسی کنیم.

Next expression is, I was under the impression  that... I was under the impression that... When  

عبارت بعدی این است که، من تحت تاثیر این تصور بودم که... من تحت تاثیر این تصور بودم که... وقتی از

we use this phrase, or this expression, it's sort  of a humble approach. So you're not being again,  

این عبارت یا این عبارت استفاده می‌کنیم، این یک نوع رویکرد فروتنانه است. بنابراین شما دیگر بیش

overly dogmatic. You're not trying to speak down  to somebody. So you're being quite humble. I was  

از حد جزم اندیش نیستید. شما سعی نمی کنید با کسی صریح صحبت کنید . بنابراین شما کاملا متواضع هستید. من

under the impression that so this phrase  takes a humble approach and implies that  

تحت تأثیر قرار گرفتم که بنابراین این عبارت رویکردی متواضعانه دارد و نشان می‌دهد که

the mistake may have been your own rather  than that of the other person's. Okay,  

ممکن است اشتباه به جای اشتباه شخص دیگری، متعلق به شما بوده باشد. بسیار خوب،

so you're effectively accepting responsibility.  I was under the impression that I may have missed  

پس شما به طور مؤثر مسئولیت را می پذیرید. این احساس را داشتم که شاید چیزی را از دست داده باشم

something. But I was under the impression that  the party was going to start at seven o'clock,  

. اما من این تصور را داشتم که مهمانی قرار است ساعت هفت شروع شود،

not eight o'clock. Okay. So perhaps you're wrong.  Perhaps you misread the memo. Perhaps somebody  

نه ساعت هشت. باشه. پس شاید شما اشتباه می کنید شاید یادداشت را اشتباه خوانده اید. شاید کسی به

told you, and you forgot. But you can say, well,  I was under the impression that the party was due  

شما گفته باشد و شما فراموش کرده باشید. اما می‌توان گفت، خب، من این تصور را داشتم که مهمانی باید

to start at seven o'clock, not eight o'clock.  So when we use this under the impression, it's  

ساعت هفت شروع شود، نه ساعت هشت. بنابراین وقتی تحت تأثیر این موضوع از این مورد استفاده می‌کنیم،

a more humble way of accepting that perhaps you  got something wrong, rather than the other person.

روشی فروتنانه‌تر برای پذیرش این است که شاید شما اشتباه کرده‌اید، نه طرف مقابل.

And the next expression, if I'm not mistaken,  it's actually... okay. If I'm not mistaken,  

و عبارت بعدی، اگر اشتباه نکنم، در واقع... اشکالی ندارد. اگر اشتباه نکنم،   در

it's actually... Now here, this particular phrase  suggests that there may be a chance that you're  

واقع... حالا اینجا، این عبارت خاص نشان می‌دهد که ممکن است

wrong. Okay, if I'm not mistaken, but it still  presents your opinion, if I'm not mistaken. So  

اشتباه کنید. بسیار خوب، اگر اشتباه نکنم، اما همچنان نظر شما را ارائه می دهد، اگر اشتباه نکنم. بنابراین

you're inviting somebody to correct you. If I'm  not mistaken, it's actually... okay. So let me  

دارید از کسی دعوت می‌کنید که شما را اصلاح کند. اگر اشتباه نکنم، در واقع... اشکالی ندارد. بنابراین اجازه دهید برای

give you an example. If I'm not mistaken, it's  actually the second turn on the right, not the  

شما مثالی بزنم. اگر اشتباه نکنم، در واقع این دومین پیچ در سمت راست است، نه

first. So you're trying to give somebody some  directions as to how to get to the head office.  

اولین پیچ. بنابراین، شما سعی می‌کنید به کسی دستورالعمل‌هایی در مورد چگونگی رسیدن به دفتر مرکزی بدهید.

Or how to get to the shopping centre, or how to  get to the restaurant, wherever it is. And so  

یا چگونه به مرکز خرید بروید، یا چگونه به رستوران بروید، هر کجا که باشد. و بنابراین

you're not quite sure, but you're almost certain.  So he said, Well, look, if I'm not mistaken, it's  

شما کاملاً مطمئن نیستید، اما تقریباً مطمئن هستید. بنابراین او گفت، خوب، ببینید، اگر اشتباه نکنم، این

the second turning on the right, not the first.  So you take the second turn, and on the right,  

دومین چرخش در سمت راست است، نه اولین. بنابراین به پیچ دوم می روید، و در سمت راست،

and you go down that street, you'll see the  hotel or the restaurant, you can't miss it.  

و به آن خیابان می روید، هتل یا رستوران را می بینید، نمی توانید آن را از دست بدهید.

It's it's the biggest building on that corner or  the bottom of that street. So if I'm not mistaken,  

این بزرگترین ساختمان در آن گوشه یا پایین آن خیابان است. بنابراین اگر اشتباه نکنم،

it's actually the second turning on the right,  not the first, if I'm not mistaken his birthday  

این در واقع دومین چرخش به سمت راست است، نه اولین، اگر اشتباه نکنم تولد او   در

is actually next week, not the following week. If  I'm not mistaken, he's gone on holidays tomorrow,  

واقع هفته آینده است، نه هفته بعد. اگر اشتباه نکنم، او فردا تعطیل است،

not Monday. Okay. So all of these situations would  give an indication where you think you're right,  

نه دوشنبه. باشه. بنابراین همه این موقعیت‌ها نشان می‌دهند که فکر می‌کنید درست می‌گویید،

but you're leaving yourself open to  be corrected, but in a polite way.

اما خودتان را برای اصلاح باز می‌گذارید، اما به روشی مؤدبانه.

I'm not sure that's accurate. This is our next  expression. I'm not sure that's accurate. So this  

من مطمئن نیستم که دقیق باشد. این عبارت بعدی ما است . من مطمئن نیستم که دقیق باشد. بنابراین این

phrase expresses doubt in a polite way. So you,  you're probably pretty sure that this is wrong.  

عبارت شک و تردید را به روشی مؤدبانه بیان می کند. بنابراین، احتمالاً مطمئن هستید که این اشتباه است.

Okay. But you don't want to be too strong with the  person. So it's expressing doubt but in a polite  

باشه. اما شما نمی خواهید با آن شخص خیلی قوی باشید . بنابراین، برای مثال، به شیوه ای مودبانه ابراز تردید می کند

way, for example. I'm not sure that's accurate.  From what I've heard, the concert starts at 7pm,  

. من مطمئن نیستم که دقیق باشد. طبق آنچه من شنیده ام، کنسرت ساعت 7 بعدازظهر شروع می شود،

not 8pm. I'm not sure that's accurate. I think  we're going to get two extra days holiday,  

نه 8 شب. من مطمئن نیستم که دقیق باشد. من فکر می‌کنم دو روز تعطیلات اضافی خواهیم داشت،

not one extra day holiday for the Kings  coronation or the burial of the President  

نه یک روز تعطیلات اضافی برای تاج‌گذاری پادشاهان یا دفن رئیس‌جمهور

or whatever the particular data celebration  happens to be. So I'm not sure that's accurate.  

یا هر جشن داده خاص  که اتفاق می‌افتد . بنابراین من مطمئن نیستم که دقیق باشد.

From what I've heard, the party or the concert  starts at seven o'clock, not eight o'clock,  

طبق آنچه من شنیده ام، مهمانی یا کنسرت ساعت هفت شروع می شود، نه ساعت هشت،

the game kicks off at 745, not 8pm. So we need  to be there in time. Otherwise, we will miss  

بازی در ساعت 745 شروع می شود، نه ساعت 8 شب. بنابراین ما باید به موقع آنجا باشیم. در غیر این صورت، شروع بازی را از دست خواهیم داد

the beginning of the game. And you know how I hate  missing the beginning or the end of football game?  

. و می‌دانی چگونه از دست دادن شروع یا پایان بازی فوتبال متنفرم؟

So I'm not sure that's accurate. From what I've  heard the game starts at 745. Not eight o'clock.

بنابراین من مطمئن نیستم که دقیق باشد. طبق آنچه من شنیده ام بازی از ساعت 745 شروع می شود. نه ساعت هشت.

I understand your point, but I think it's more  like this. So here again, you're accepting that  

من منظور شما را درک می کنم، اما فکر می کنم بیشتر شبیه این است. بنابراین در اینجا دوباره، شما پذیرفته‌اید که   حرف

you understand what the person has to say, but  you're going to correct them because you believe  

آن شخص را می‌فهمید، اما می‌خواهید آنها را اصلاح کنید زیرا معتقدید

you've got better or more accurate information.  Okay. So I understand your point, but I think it's  

اطلاعات بهتر یا دقیق‌تری دارید. باشه. بنابراین منظور شما را درک می‌کنم، اما فکر می‌کنم

more accurate to say that we need to submit the  report on Friday, not Thursday. I understand your  

درست‌تر است که بگوییم باید گزارش را در روز جمعه ارائه کنیم، نه پنجشنبه. من متوجه

point. So yeah, you want to get it in as quickly  as possible, but I think it's more accurate to  

منظور شما هستم. بنابراین بله، شما می‌خواهید آن را در اسرع وقت دریافت کنید ، اما من فکر می‌کنم دقیق‌تر است

say that we need to or we have to submit that  report on Friday, not by Thursday. So we have  

بگوییم که باید یا باید آن گزارش را در روز جمعه ارائه کنیم، نه تا پنجشنبه. بنابراین،

an extra day, we want to take that extra day  to make sure the report is accurate. Okay.  

یک روز اضافی داریم، می‌خواهیم آن روز اضافی را اختصاص دهیم تا مطمئن شویم گزارش دقیق است. باشه.

So I understand your point., but I think it's  more like this. Yeah, I understand your point  

بنابراین من منظور شما را درک می‌کنم، اما فکر می‌کنم بیشتر شبیه این است. بله، من منظور شما را درک می‌کنم

that we really have to get this product out  to our customers in time for the summer,  

که ما واقعاً باید این محصول را به موقع برای تابستان در اختیار مشتریان خود قرار دهیم،

but in reality, you know, we really need to launch  it at the middle of spring just to give them time  

اما در واقع، می‌دانید، ما واقعاً باید آن را در اواسط بهار عرضه کنیم تا به آنها زمان بدهیم

to dress the windows, get the orders in, because  if we deliver it at the beginning of the summer,  

تا لباس بپوشند. ویندوز، سفارش‌ها را دریافت کنید، زیرا اگر آن را در ابتدای تابستان تحویل دهیم،

it'll take a few weeks for it to be noticed.  And we've missed half of the summer.

چند هفته طول می‌کشد تا مورد توجه قرار گیرد. و ما نیمی از تابستان را از دست داده ایم.

I don't think that's quite correct. Could we look  it up? I don't think that's quite correct. Could  

من فکر نمی کنم این کاملا درست باشد. آیا می‌توانیم آن را جستجو کنیم؟ من فکر نمی کنم این کاملا درست باشد. آیا می‌توانیم

we look it up? So again, this phrase suggests  that both parties need to verify the information.  

آن را جستجو کنیم؟ بنابراین دوباره، این عبارت نشان می‌دهد که هر دو طرف باید اطلاعات را تأیید کنند.

You're not saying that it's absolutely wrong, but  I don't think it's quite correct. So there's some  

شما نمی گویید که کاملاً اشتباه است، اما  فکر نمی کنم کاملاً درست باشد. بنابراین یک مقدار

doubt. Could we look it up means let's check it.  I might be wrong. You might be right. You might be  

تردید وجود دارد. آیا می‌توانیم آن را جستجو کنیم یعنی بیایید آن را بررسی کنیم. من ممکن است اشتباه کنم. ممکن است حق با شما باشد. ممکن است

wrong. I might be right. So the phrase suggests  that both parties should verify the information  

اشتباه کنید. شاید حق با من باشد بنابراین این عبارت نشان می‌دهد که هر دو طرف باید اطلاعات را

together, which can be helpful, because it's  a collaborative approach. And therefore,  

با هم تأیید کنند، که می‌تواند مفید باشد، زیرا این یک رویکرد مشارکتی است. و بنابراین،

when you get the answer, you'll understand  who's right and who's wrong. What's more  

وقتی پاسخ را دریافت کردید، متوجه خواهید شد که چه کسی درست می گوید و چه کسی اشتباه می کند. آنچه

important to have the information correct.  Okay. Example. I'm not entirely sure about  

مهم‌تر است درست بودن اطلاعات است. باشه. مثال. درباره

the information you gave me. I don't think it's  quite correct. But I'll tell you what, let's  

اطلاعاتی که به من دادید کاملاً مطمئن نیستم. فکر نمی‌کنم کاملاً درست باشد. اما من به شما می گویم، بیایید

look it up. And then we'll be absolutely sure.  Okay. And if I'm wrong, I'll apologise. And if  

آن را بررسی کنیم. و سپس ما کاملا مطمئن خواهیم شد. باشه. و اگر اشتباه می کنم، عذرخواهی می کنم. و اگر

you're wrong, well, then we'll just correct  it, and everything will work out. Okay. So I  

اشتباه می‌کنید، خوب، ما فقط آن را اصلاح می‌کنیم و همه چیز درست می‌شود. باشه. بنابراین من

don't think that's quite correct. Could  we look it up? I said, the example is,  

فکر نمی‌کنم این کاملاً درست باشد. آیا می‌توانیم آن را جستجو کنیم؟ گفتم، مثال این است،

I'm not entirely sure about the information  you've given me. I'm not sure it's quite  

درباره اطلاعاتی که به من داده‌اید کاملاً مطمئن نیستم . مطمئن نیستم کاملاً

correct. But I'll tell you what, why don't we  look it up? And then we'll know for sure. Okay.

درست باشد. اما من به شما می گویم، چرا ما آن را جستجو نمی کنیم؟ و سپس ما به طور قطع می دانیم. باشه.

Now, the next one a little bit more  firmer, a little firmer. Okay. What  

حالا، مورد بعدی کمی محکم تر، کمی محکم تر. باشه. آنچه

you said is completely false. So you're not  leaving much room for argument here. When you  

شما گفتید کاملاً نادرست است. بنابراین در اینجا فضای زیادی برای بحث باقی نمی گذارید. وقتی می‌گویید

say it's completely false. The, you're  virtually certain that this is wrong,  

کاملاً نادرست است. شما تقریباً مطمئن هستید که این اشتباه است،

but you're trying to be as polite as possible. For  as an example, what you said is completely false.  

اما سعی می‌کنید تا حد امکان مودب باشید. به عنوان مثال، آنچه شما گفتید کاملاً نادرست است.

The company never agreed to that price. There's  no way that the company would agree to that price.  

این شرکت هرگز با آن قیمت موافقت نکرد. هیچ راهی وجود ندارد که شرکت با آن قیمت موافقت کند.

What you said is completely false. The company  isn't sound financial position got very strong  

این چیزی که شما گفتید کاملا نادرست است. وضعیت مالی شرکت خوب نیست، جریان نقدی بسیار قوی دارد،

cash flow, there's absolutely no question of this  company going into liquidation. Okay, so you're  

مطلقاً هیچ بحثی در مورد انحلال این شرکت وجود ندارد. بسیار خوب، پس شما

being really, really strong, but firm, and you can  be firm with these suggestions or recommendations  

واقعاً، واقعاً قوی، اما محکم هستید، و می‌توانید با این پیشنهادها یا توصیه‌ها

or challenges. But you can be firm, and be polite  without being rude, what you said is completely  

یا چالش‌ها قاطع باشید. اما شما می توانید محکم و مودب باشید بدون اینکه بی ادب باشید، آنچه شما گفتید کاملاً

false. So the word completely doesn't give  you any room for error, it's completely false.

نادرست است. بنابراین کلمه کاملاً جایی برای خطا به شما نمی دهد، کاملاً نادرست است.

Now, occasionally, when we are using these  words, we can be a little bit too polite,  

حالا، گاهی اوقات، وقتی از این کلمات استفاده می‌کنیم، می‌توانیم کمی بیش از حد مؤدب باشیم،

okay? And people don't understand whether we are  angry or whether we are annoyed or whether we want  

خب؟ و مردم نمی‌دانند که آیا ما عصبانی هستیم یا عصبانی هستیم یا می‌خواهیم

them to check on that. So sometimes, we have to  be a little firmer like that last expression,  

آن‌ها این موضوع را بررسی کنند. بنابراین گاهی اوقات، ما باید مانند آن عبارت آخر کمی محکم تر باشیم،

what you said is completely false. But there  are also times when people can be really a  

آنچه شما گفتید کاملاً نادرست است. اما مواقعی نیز وجود دارد که مردم می‌توانند واقعاً

little bit rude, you know, for, for example,  in in Ireland, somebody might say to you,  

کمی بی‌ادب باشند، می‌دانید، برای مثال، در ایرلند، ممکن است کسی به شما بگوید،

I think you're talking through your arse. So that  doesn't leave much room for being polite. And it's  

فکر می‌کنم شما دارید از پشت خود صحبت می‌کنید. به طوری که فضای زیادی برای مودب بودن باقی نمی گذارد. و این

really telling somebody that what they said is a  load of rubbish. Now, in England, they might say,  

واقعاً به کسی می‌گوید که آنچه که آنها گفته‌اند یک بار زباله است. اکنون، در انگلستان، ممکن است بگویند،

I think you're talking through your bottom. So I  will be the Queen's English a little less rude,  

فکر می‌کنم شما از ته دل صحبت می‌کنید. بنابراین من انگلیسی ملکه کمی کمتر بی ادب خواهم بود،

but not so much. So there are ways in which  you can be absolutely rude, you know, like,  

اما نه آنقدر. بنابراین، راه‌هایی وجود دارد که می‌توانید کاملاً بی‌ادب باشید، می‌دانید، مثلاً،

it's a pile of horseshit, or it's bullshit  or it's rubbish. So these don't give you any  

این یک انبوه لعاب است، یا مزخرف است یا یک آشغال است. بنابراین اینها هیچ

room for manoeuvre. There's no wiggle room  in those. So whatever you say, somebody is  

فضایی برای مانور به شما نمی دهند. جایی برای تکان دادن در آن‌ها وجود ندارد. بنابراین، هر چه بگویید، یک نفر

going to really know that you're annoyed or  that you don't think much of their ideas.

واقعاً می‌داند که شما آزرده خاطر هستید یا اینکه خیلی به ایده‌های او فکر نمی‌کنید.

Whereas the other suggestions that I've given you,  the other expressions are really to be polite. So  

در حالی که پیشنهادهای دیگری که به شما داده‌ام، سایر عبارات واقعاً مؤدبانه هستند. بنابراین

you give the opportunity for the person to check  it themselves. You're not indicating outright that  

شما این فرصت را به فرد می‌دهید که خودش آن را بررسی کند. شما آشکارا نشان نمی‌دهید که

they're wrong. So you're using expressions, or I  was on the impression that or if I'm not mistaken,  

آنها اشتباه می‌کنند. بنابراین شما از عبارات استفاده می کنید، یا من این تصور را داشتم که یا اگر اشتباه نکنم، در

it's actually this. It's my understanding  that so the indirect these are other ways  

واقع اینطور است. درک من این است که غیرمستقیم اینها راههای دیگری هستند

to soften the blow very British English. I'm  not sure that's accurate. Why don't we check  

برای کاهش ضربه بسیار انگلیسی بریتانیایی. مطمئن نیستم که درست باشد. چرا آن را بررسی نمی کنیم

it out or check it up? Okay, so just different  expressions, how you can challenge somebody,  

یا آن را بررسی نمی کنیم؟ بسیار خوب، پس فقط عبارات متفاوت، چگونه می‌توانید کسی را به چالش بکشید،

how you can indicate that something may be  wrong, but you're being as polite as you can  

چگونه می‌توانید نشان دهید که ممکن است چیزی اشتباه باشد، اما تا آنجا که ممکن است مودب

possibly be. Okay? So what you need to do is...  these are difficult, okay, and not something you  

باشید. باشه؟ بنابراین کاری که باید انجام دهید این است که... اینها مشکل هستند، خوب، و چیزی نیستند که

can just drop into your conversation quite  quickly. So you need to practice them. So  

بتوانید خیلی سریع وارد مکالمه خود شوید . بنابراین باید آنها را تمرین کنید. بنابراین

I would suggest picking two or three, see  how you get on, use them in the odd email,  

من پیشنهاد می‌کنم دو یا سه مورد را انتخاب کنید، ببینید چگونه کار می‌کنید، از آنها در ایمیل‌های فرد استفاده کنید،   از

use them. If you have a contradiction with  somebody in the in the office that something  

آنها استفاده کنید. اگر با شخصی در دفتر تناقض دارید که چیزی در

going around and you need to contradict them or  you have some email banging back and forth or  

اطراف شما می‌گذرد و باید با آن مخالفت کنید یا ایمیلی دارید که به این طرف و آن طرف می‌کوبد یا

pinging across to you and back to somebody else.  So just practice these sorts of expressions,  

به شما و شخص دیگری پینگ می‌زند. بنابراین فقط این نوع عبارات را تمرین کنید،

see what reaction you get, and make sure you  can understand them and use them properly.

ببینید چه واکنشی نشان می‌دهید، و مطمئن شوید می‌توانید آنها را درک کنید و به درستی از آنها استفاده کنید.

And as always, if you need to write to me and  get more information, then you can do so on  

و مثل همیشه، اگر نیاز دارید برای من بنویسید و اطلاعات بیشتری دریافت کنید، می‌توانید این کار را در

www.englishlessonviaskype.com. Very happy to hear  from you. Very happy to include your suggestions  

www.englishlessonviaskype.com انجام دهید. بسیار خوشحالم که از شما می شنوم. بسیار خوشحالم که پیشنهادات   شما را

in future lessons. And if you do like this  particular lesson, then please like the video  

در درس‌های آینده لحاظ می‌کنم. و اگر این درس خاص را دوست دارید، لطفاً ویدیو را لایک کنید

and if you can subscribe to the channel because  it really really helps. Okay, this is Harry,  

و اگر می‌توانید در کانال مشترک شوید، زیرا واقعاً کمک می‌کند. خوب، این هری است، از

thanking you for watching, and listen and  remember, as always, join me for the next lesson.

شما برای تماشا کردن، و گوش دادن و به یاد داشته باشید، مثل همیشه، برای درس بعدی به من بپیوندید.