STOP saying I DON'T LIKE IT | How to speak better English

Hi there, this is Harry and welcome back to  advanced English lessons with Harry, where I try  

سلام، این هری است و به درس‌های پیشرفته انگلیسی با هری خوش آمدید، جایی که سعی می‌کنم به

to help you to get a better understanding of the  English language. If you're preparing for those  

شما کمک کنم تا زبان انگلیسی را بهتر درک کنید . اگر برای آن

proficiency exams, IELTS, whatever it might be.  Preparing for the job interview. Or if you just  

آزمون‌های مهارتی، آیلتس، هر چه که باشد آماده می‌شوید. آماده شدن برای مصاحبه شغلی. یا اگر می‌خواهید

happen to want to improve your conversational  skills and business English, well, this is the  

مهارت‌های مکالمه و انگلیسی تجاری‌تان را بهبود ببخشید، خوب، این

place for you. And if you have any suggestions  you want anything included, drop me a line,  

مکان برای شماست. و اگر پیشنهادی دارید  که می‌خواهید شامل هر چیزی باشد، به من خط بزنید

always happy to hear from you. And before we  start this advanced English lesson, if you do  

همیشه خوشحال می‌شوم از شما بشنوم. و قبل از اینکه این درس پیشرفته انگلیسی را شروع کنیم، اگر

like this particular lesson, then please like the  video, and if you can subscribe to the channel,  

این درس خاص را دوست دارید، لطفاً ویدیو را لایک کنید، و اگر می‌توانید در کانال مشترک شوید،

because it really, really helps. Okay, so back to  the lesson. As I said, it's a an advanced English  

زیرا واقعاً کمک می‌کند. بسیار خوب، پس به درس برگردید. همانطور که گفتم، این یک درس انگلیسی پیشرفته است

lesson, and we're talking about better ways to  say, I don't like. I don't like it. So they are  

و ما در مورد راه‌های بهتری برای گفتن، دوست ندارم صحبت می‌کنیم. من آن را دوست ندارم. بنابراین آنها

advanced English polite ways to say, I don't like  something. Okay, so let's get cracking with these.  

روش‌های مودبانه انگلیسی پیشرفته‌ای هستند که می‌گویند، چیزی را دوست ندارم . خوب، پس بیایید با اینها کرک کنیم.

And it's split into two parts. One part is dealing  with when you maybe perhaps don't know the people  

و به دو قسمت تقسیم می شود. یک بخش مربوط به زمانی است که شاید شما مردم را

so well, so what would you say? And then something  phrases where you do know the people, okay?  

به خوبی نمی شناسید، پس چه می گویید؟ و سپس چیزی عباراتی که شما مردم را می‌شناسید، خوب؟

Or you know them a little better. Now, if we start  with those people you don't know so well. Okay,  

یا کمی بهتر آنها را می شناسید. حالا، اگر با افرادی که شما آنقدرها نمی‌شناسید شروع کنیم. خوب،

so you're going to be a little bit more polite,  and you're probably going to be a little bit more  

پس کمی مودب تر و احتمالاً کمی

formal. So one expression, it's not my thing.  Okay, so somebody invites you to bowling or  

رسمی تر رفتار خواهید کرد. بنابراین یک عبارت، این موضوع من نیست. بسیار خوب، پس کسی شما را به بولینگ دعوت می کند یا

invites you to play some computer games is that  Ah, thanks, but no thanks. It's just not my  

شما را به بازی های رایانه ای دعوت می کند این است که آه، متشکرم، اما نه ممنون. این فقط کار من نیست

thing. It's not something I usually do. It's not  something I've got a real interest in. But you  

. این کاری نیست که من معمولا انجام می دهم. این چیزی نیست که من واقعاً به آن علاقه داشته باشم. اما شما

don't want to insult them, so you say, Nah, it's  not my thing. You go off and you enjoy yourself.  

نمی خواهید به آنها توهین کنید، بنابراین می گویید، نه، این کار من نیست. میری و لذت میبری

Or I'm not into that. So you might not be into  bowling. You might not be into horse racing. They  

یا من اهل این کار نیستم. بنابراین ممکن است اهل بولینگ نباشید. شاید اهل مسابقه اسب دوانی نباشید. آن‌ها

invite you to with a gang of guys to go horse  racing on a Saturday afternoon. It's great fun.  

شما را دعوت می‌کنند تا بعدازظهر شنبه با گروهی از افراد به مسابقه اسب‌سواری بروید . بسیار مفرح است.

But for you, it's not so interesting. You're just  not into it. So when you're not into something,  

اما برای شما چندان جالب نیست. شما فقط به آن علاقه ندارید. بنابراین وقتی به چیزی علاقه ندارید،

it's not something you've got a great interest  in. Okay, so another way to say I don't like  

این چیزی نیست که به آن علاقه زیادی داشته باشید . بسیار خوب، بنابراین راه دیگری برای گفتن من دوست ندارم

it. I'm not into that. Or simply, I'm not a  fan. I'm not a fan of horse racing. I'm not  

. من در آن نیستم. یا به سادگی، من طرفدار نیستم. من طرفدار اسب دوانی نیستم. من

a fan of sport in general, I really  don't take to sports so much. But,  

به طور کلی طرفدار ورزش نیستم، واقعاً آنقدرها به ورزش علاقه ندارم. اما،   می

you know, I watch it on the television. And of  course, I always watch the World Cup. But I'm not  

دانید، من آن را از تلویزیون تماشا می کنم. و البته، من همیشه جام جهانی را تماشا می‌کنم. اما من

a fan in the way that some people are fanatical  about their football team. And I'm not a fan.  

آنقدر طرفدار نیستم که برخی افراد نسبت به تیم فوتبال خود متعصب هستند. و من طرفدار نیستم

The old expression that everybody I'm sure  they've heard of, it's not my cup of tea.  

اصطلاح قدیمی که مطمئنم همه آن را شنیده‌اند، فنجان چای من نیست.

It's not my cup of tea, meaning  I like other things. Not this,  

این فنجان چای من نیست، یعنی چیزهای دیگر را دوست دارم. نه این،

I just like other things. So yeah, thanks  again, but no, thanks. It's not my cup of tea.  

من فقط چیزهای دیگر را دوست دارم. بنابراین بله، دوباره متشکرم، اما نه، متشکرم. این فنجان چای من نیست.

Or if you want to be really polite, and you you  want to refuse an invitation, as somebody has  

یا اگر می‌خواهید واقعا مؤدب باشید، و می‌خواهید دعوت را رد کنید، همانطور که کسی از

asked you to, for a meal or to go to the opera,  or I'd rather not, I'd really don't like it. The  

شما خواسته است، برای صرف غذا یا رفتن به اپرا، یا ترجیح می‌دهم نه، واقعاً دوست ندارم آی تی.

last time I went to the opera, I fell asleep. So  I'd rather not. If it's all the same with you,  

آخرین باری که به اپرا رفتم، خوابم برد. بنابراین ترجیح می‌دهم نه. اگر همه چیز با شما یکسان است،

I'd rather not. But thanks very much for thinking  of me. All again. Very, very simple. That's not  

ترجیح می‌دهم نباشم. اما خیلی ممنون که به فکر من هستید. همه دوباره خیلی خیلی ساده این

for me. That's not what I like. That's not for  me. I'm afraid it's, it's something I have no  

برای من نیست. این چیزی نیست که من دوست دارم. این برای من نیست. می ترسم اینطور باشد، چیزی است که هیچ

interest. I prefer to sit at home and I read  a book. Okay, it's not for me. And then again,  

علاقه ای ندارم. ترجیح می دهم در خانه بنشینم و کتاب بخوانم. باشه برای من نیست و دوباره،

less formal. I'm not crazy about that. I'm not  crazy about the theatre. I'm not crazy about  

کمتر رسمی. من دیوانه آن نیستم. من دیوانه تئاتر نیستم. من دیوانه

opera. I'm not crazy about getting in the car and  driving for five hours on the motorway in this  

اپرا نیستم. من دیوانه سوار شدن به ماشین و رانندگی پنج ساعته در بزرگراه در این

traffic. Yeah, just I'm not crazy about that idea.  So if something doesn't appeal to you, something  

ترافیک نیستم. بله، فقط من دیوانه این ایده نیستم. بنابراین، اگر چیزی برای شما جذاب نیست، چیزی   که

you're not really interested in. And again, rather  than just saying, I don't like it saying, Well,  

واقعاً به آن علاقه ندارید. و دوباره، به جای اینکه فقط بگویم، دوست ندارم بگویم، خوب،

I'm not crazy about the idea of driving for five  hours. I'd really tired and exhausted at the end  

من دیوانه ایده پنج ساعت رانندگی نیستم. . من واقعاً در پایان سفر خسته و خسته شده بودم

of the journey. I'd much prefer to go by train, or  indeed if we can get a plane, much prefer to fly.  

. خیلی ترجیح می‌دهم با قطار بروم، یا اگر بتوانیم هواپیما بگیریم، خیلی ترجیح می‌دهم پرواز کنم.

And then another one something, whatever the  the offer is, whether it's a night at the opera,  

و سپس یک چیز دیگر، هر پیشنهادی که باشد، چه یک شب در اپرا، چه

whether it's a horse racing event, whether it's  a football game, whether it's crazy golf, whether  

یک مسابقه اسب دوانی، چه یک بازی فوتبال، چه گلف دیوانه کننده، چه

it's some indoor night of board games, whatever  it might be, you might just say, that doesn't  

یک شب بازی های رومیزی در داخل خانه، چه هر چیزی که ممکن است شاید فقط بگویید، این

tickle my fancy. So this is an old expression  when something doesn't tickle your fancy,  

خیال من را غلغلک نمی دهد. بنابراین، این یک عبارت قدیمی است وقتی چیزی به نظر شما غلغلک نمی دهد،

it doesn't amuse you. It doesn't excite you.  And it's something you really don't like. Okay,  

شما را سرگرم نمی کند. شما را هیجان زده نمی کند. و این چیزی است که شما واقعاً دوست ندارید. بسیار خوب،

so these are the expressions when we're talking  to somebody who we don't know quite so well, okay.  

پس اینها عبارات زمانی هستند که با کسی صحبت می کنیم که به خوبی نمی شناسیم، خوب.

And we want to tell them in a nice way in a polite  way that we don't like it. So it's not my thing.  

و ما می‌خواهیم به شیوه‌ای مودبانه به آنها بگوییم که آن را دوست نداریم. پس کار من نیست.

I'm not into that. I'm not a fan of that. It's  not my cup of tea. I'd rather not so a little  

من در آن نیستم. من طرفدار آن نیستم. این فنجان چای من نیست. ترجیح می دهم

bit more polite, I'd rather not. That's  not for me. I'm not crazy about that idea.  

کمی مودب تر نباشم، ترجیح می دهم نه. این برای من نیست. من دیوانه این ایده نیستم.

That just doesn't tickle my fancy, it doesn't  tickle my fancy. So I'm going to tell you a  

این فقط هوس من را غلغلک نمی دهد، غلغلک نمی دهد. بنابراین من می خواهم در

little story here against myself. When I first met  my wife before we got married. And I was asking  

اینجا یک داستان کوچک علیه خودم برای شما تعریف کنم. وقتی برای اولین بار با همسرم قبل از ازدواج آشنا شدم. و من از

her for a date. The first date I took her on was  to the movies, and I thought she would actually  

او برای قرار ملاقات می خواستم. اولین قراری که با او گرفتم، به سینما بود، و فکر کردم که او واقعاً از

enjoy it. And I picked a movie that I thought  would be good, very intriguing, very detailed. It  

آن لذت خواهد برد. و من فیلمی را انتخاب کردم که فکر می‌کردم خوب، بسیار جذاب و با جزئیات است.

was about her Howard Hughes called The Aviator.  Yeah, and but it turned out to be a little bit  

درباره او به نام هوارد هیوز به نام هوانورد بود. بله، و اما معلوم شد که کمی

longer than normal, a little bit boring. Not for  me, but very definitely for my then girlfriend,  

طولانی تر از حد معمول است، کمی خسته کننده است. نه برای من، بلکه قطعاً برای دوست دختر آن زمان،

and now wife. So it as I said, it was our first  date. So when I asked her after the movie was  

و همسرم اکنون. بنابراین همانطور که گفتم، اولین قرار ملاقات ما بود. بنابراین وقتی پس از پایان فیلم از او پرسیدم،

over, what did she think of it? That words I  got from her were like this. It was interesting.  

نظرش در مورد آن چیست؟ کلماتی که از او گرفتم اینگونه بود. جالب بود.

It was certainly different. It was an experience.  And... and after the third expression like that,  

قطعا متفاوت بود. این یک تجربه بود. و... و بعد از عبارت سوم مانند آن،

I realised I was on a little bit of thin ice,  and I was losing this pretty quickly. So iI  

متوجه شدم که روی کمی یخ نازک قرار گرفته‌ام، و به سرعت داشتم این را از دست می‌دادم. بنابراین من

really undershot in relation to the first date.  And thankfully, we survived that, but because  

در رابطه با اولین قرار ملاقات واقعاً کم‌تر هستم. و خوشبختانه، ما از آن جان سالم به در بردیم، اما چون

she didn't know me so well, she wasn't going to  say I don't like it, or I didn't like it. It was  

او مرا به خوبی نمی‌شناخت، نمی‌خواست بگوید آن را دوست ندارم، یا آن را دوست نداشتم.

interesting. And you could read between the lines  and say, it was boring. It was different. Yeah,  

جالب بود. و می‌توانستید بین سطرها بخوانید و بگویید، خسته‌کننده بود. متفاوت بود. آره،

boring. It was an experience that I don't want  to repeat that. So reading between the lines, she  

خسته کننده تجربه‌ای بود که نمی‌خواهم آن را تکرار کنم. بنابراین با خواندن بین خطوط،

was trying to tell me that she just didn't like  it. Now, as I said, if you know someone a little  

سعی می کرد به من بگوید که آن را دوست ندارد . اکنون، همانطور که گفتم، اگر کسی را کمی

better than you could use phrases like. I can't  stand that type of movie. I can't stand those  

بهتر می‌شناسید، می‌توانید از عباراتی مانند استفاده کنید. من نمی توانم این نوع فیلم را تحمل کنم. من نمی‌توانم این

sorts of movies to go to. I loathe that actor.  I really loathe that type type of documentary. I  

نوع فیلم‌ها را تحمل کنم. من از اون بازیگر متنفرم من واقعا از این نوع مستند متنفرم. من

despise him or her. So you can be really stronger  with your language, really more emphasis on the  

از او متنفرم. بنابراین می‌توانید با زبانتان واقعاً قوی‌تر باشید، روی

words that will tell your partner or the other  person exactly what you think. So there won't  

کلماتی که دقیقاً به همسرتان یا طرف مقابلتان می‌گویند، تأکید بیشتری کنید . بنابراین

be any room for misunderstanding when they use  those sorts of phrases. So if you know somebody  

وقتی آنها از این نوع عبارات استفاده می کنند، جایی برای سوء تفاهم وجود نخواهد داشت . بنابراین اگر کسی را

a little better than you can use those sorts of  phrases. I cannot stand that. I loathe opera.  

کمی بهتر از خودتان می‌شناسید، می‌توانید از آن دسته از عبارات استفاده کنید. من نمی توانم آن را تحمل کنم. من از اپرا متنفرم

I despise board games. I hate wasting time in  the rain chasing the little white ball around  

من از بازی های رومیزی متنفرم من از اتلاف وقت زیر باران برای تعقیب توپ سفید کوچک در اطراف

a golf course. Yeah, whatever, whatever it  might be, then these are the expressions  

زمین گلف متنفرم. بله، هر چه که باشد، اینها عباراتی هستند

that you can use. Okay? So there are better  ways that you can say I don't like something,  

که می توانید استفاده کنید. باشه؟ بنابراین راه‌های بهتری وجود دارد که می‌توانید بگویید من چیزی را دوست ندارم،

they're more polite. And that all adds to your  advanced English experiences. Okay, so hopefully,  

آنها مؤدب‌تر هستند. و این همه به تجربیات انگلیسی پیشرفته شما می‌افزاید. بسیار خوب، امیدوارم،   از

you've enjoyed those. Hopefully, you've  been able to use some of them and hopefully,  

آنها لذت برده باشید. امیدواریم که توانسته باشید از برخی از آنها استفاده کنید و امیدوارم که

you can put some of that into practice and  take my tip. Don't take your girlfriend or your  

بتوانید برخی از آنها را عملی کنید و از راهنمایی من استفاده کنید. دوست دختر یا

wife to the Aviator because it's not a really  good movie. Okay, so when you might watch it,  

همسرتان را به هوانورد نبرید زیرا واقعاً فیلم خوبی نیست. بسیار خوب، پس وقتی ممکن است آن را تماشا کنید،

you might enjoy it. I actually thought it wasn't  so bad. Okay, so this is Harry saying goodbye.  

ممکن است از آن لذت ببرید. من در واقع فکر کردم که آنقدرها هم بد نیست. خوب، پس هری خداحافظی می کند.

Thanks for listening if you need to contact  me, www.englishlessonviaskype.com Always  

اگر لازم بود با من تماس بگیرید، به شما گوش دادید، www.englishlessonviaskype.com همیشه

happy to hear from you. Always happy to get  your comments. Join me for the next lesson.

خوشحالم که از شما می شنوم. همیشه از دریافت نظرات شما خوشحالم. برای درس بعدی به من بپیوندید.