Using SIMILES to improve your everyday English

Hi. I'm Gill at engVid, and the lesson we're having today is about similes.

سلام. من گیل در engVid هستم و درسی که امروز داریم درباره تشبیهات است.

And just to explain what a simile is:

و فقط برای توضیح اینکه تشبیه چیست

It's when you compare two different things. Okay? Now, there's another

: وقتی دو چیز متفاوت را با هم مقایسه می کنید. باشه؟ حالا یک

lesson that we have about metaphors and at the beginning of that one, we explain the

درس دیگر در مورد استعاره داریم و در ابتدای آن، تفاوت بین

difference between metaphors and similes.

استعاره و تشبیه را توضیح می دهیم.

So I'm going to do the same again with this lesson.

بنابراین من می خواهم دوباره همین کار را با این درس انجام دهم.

So, the simile is when you say A is like B-okay?-or A is as big as B or as small as B, so it's

بنابراین، تشبیه زمانی است که شما می گویید A مانند B-خوب است؟-یا A به بزرگی B یا به کوچکی B است، بنابراین

comparing using "like" or "as". Whereas the metaphor is when you say A is B. If you say:

با استفاده از "مانند" یا "مانند" مقایسه می شود. در حالی که استعاره این است که می گویید A است B. اگر بگویید:

"He is a pig", it's not literally true, but he behaves like a pig. But: "He is a pig"

"او خوک است" به معنای واقعی کلمه درست نیست، اما او مانند خوک رفتار می کند. اما: «او خوک است

is a metaphor. If you say: "He is like a pig", that's a simile because you're using the word

» استعاره است. اگر بگویید: «او مثل خوک است»، این یک تشبیه است، زیرا از کلمه

"like" and comparing him with a pig. Okay.

«مانند» استفاده می‌کنید و او را با خوک مقایسه می‌کنید. باشه.

So, let's just have a look at a few examples. Also, because similes use either "like" or "as",

بنابراین، اجازه دهید فقط به چند نمونه نگاهی بیندازیم. همچنین، از آنجایی که تشبیه‌ها از «مثل» یا «به‌عنوان» استفاده می‌کنند،

we're going to look at some examples using "like" to begin with, and then we'll

در ابتدا به چند مثال با استفاده از «مثل» نگاه می‌کنیم و

move on to look at a few "as" examples. So these are all examples that you would hear

سپس به بررسی چند مثال «به‌عنوان» می‌پردازیم. بنابراین همه اینها نمونه هایی هستند که

in everyday life that people tend to use, so they're quite familiar ones.

در زندگی روزمره می شنوید که مردم تمایل دارند از آنها استفاده کنند، بنابراین آنها کاملاً آشنا هستند.

Okay, so first one: "She eats like a pig." Which isn't a very nice thing to say about

خوب، پس اولی: "او مثل خوک غذا می خورد." چیزی که در مورد کسی گفتن خیلی خوب نیست

someone, but if she's quite... Makes a mess and a lot of noise, you know what a pig eats

، اما اگر او کاملاً ... به هم ریخته و سروصدا می کند، می دانید که یک خوک چگونه غذا می

like, she eats like a pig. So it's not a very nice thing to say about someone, but it's

خورد، او مانند یک خوک غذا می خورد. بنابراین گفتن در مورد کسی خیلی خوب نیست، بلکه

comparing "she", a woman or a girl, comparing her to the way a pig eats.

مقایسه "او"، یک زن یا یک دختر، مقایسه او با نحوه غذا خوردن یک خوک است.

"She eats like a pig." So that's a simile.

او مثل خوک غذا می خورد. پس این یک تشبیه است.

So, a similar example to that is: "He drinks like a fish." This usually means alcohol.

بنابراین، مثال مشابه آن این است: "او مانند ماهی می نوشد." این معمولاً به معنای الکل است.

Not just water, but it's usually alcohol; beer, wine, whisky, anything.

نه فقط آب، بلکه معمولاً الکل است. آبجو، شراب، ویسکی، هر چیزی.

"He drinks like a fish." Again, it's not a nice thing to say about somebody,

مثل ماهی می نوشد. بازم میگم حرف قشنگی نیست در مورد یکی بگم

but it can sometimes be true,

ولی بعضی وقتا میتونه درست

so... Of course, fish, I don't know if fish actually drink water, but because they live

باشه پس...البته ماهی ها نمیدونم واقعا ماهی آب میخوره یا نه ولی چون

under water, they're immersed in water; water is all around them. So that's the idea, this

زیر آب زندگی میکنه غوطه ور میشه در آب؛ آب در اطراف آنها است. بنابراین ایده این است، این

man who drinks is surrounded by liquid. It's that sort of idea. "He drinks like a fish."

مردی که می نوشد با مایع احاطه شده است. این یک نوع ایده است. مثل ماهی می نوشد.

Okay, next example is using... We've got animals, and fish, and another animal now:

بسیار خوب، مثال بعدی استفاده از... ما حیوانات، ماهی، و حیوان دیگری در حال حاضر داریم:

"I've been working like a dog." And that means working really hard.

"من مثل یک سگ کار کرده ام." و این بدان معناست که واقعاً سخت کار کنید.

Okay. Working like a dog. You may know a Beatle song called

باشه. مثل سگ کار کردن ممکن است یک آهنگ بیتل به نام

"A Hard Day's Night", and that is part of the lyrics of

"یک شب سخت" را بشناسید و این بخشی از متن

that song. Okay. "I've been working like a dog." Which is actually true at the moment,

آن آهنگ است. باشه. "من مثل یک سگ کار کرده ام." چیزی که در حال حاضر درست است،

but I've been quite enjoying it, so that's all right. Okay.

اما من کاملاً از آن لذت برده ام ، بنابراین همه چیز درست است. باشه.

Maybe if you're talking about two children, a brother and a sister, for example, who are

شاید اگر در مورد دو فرزند، مثلاً یک برادر و یک خواهر صحبت می‌کنید که

always fighting-this often happens, I think-you can say:

همیشه با هم دعوا می‌کنند - این اغلب اتفاق می‌افتد، فکر می‌کنم می‌توانید بگویید:

"They are fighting like cat and dog."

"آنها مثل سگ و گربه دعوا می‌کنند."

Because cats and dogs don't always... They're not always very friendly with each other.

چون گربه ها و سگ ها همیشه اینطور نیستند... همیشه با هم خیلی دوستانه نیستند.

So traditionally, cats and dogs perhaps fight. So: "They are fighting like cat and dog."

بنابراین به طور سنتی، گربه ها و سگ ها شاید با هم دعوا کنند. پس: «سگ و گربه می جنگند».

Okay. So all of these, it's "like", comparing.

باشه. بنابراین همه اینها، "مثل" است، در مقایسه.

Okay? So two children, human children compared

باشه؟ بنابراین دو کودک، کودکان انسان در مقایسه

to a cat and a dog because they're fighting. Okay?

با یک گربه و یک سگ، زیرا آنها در حال دعوا هستند. باشه؟

Coming back to a little bit like eating, drinking: Smoking is another thing that people do, which

بازگشت به کمی مانند خوردن، نوشیدن: سیگار کشیدن یکی دیگر از کارهایی است که مردم انجام می دهند، که کار

isn't a very healthy thing to do. So if you say to someone:

چندان سالمی نیست. بنابراین اگر به کسی بگویید:

"You smoke like a chimney."

"تو مثل دودکش سیگار می کشی."

Cigarettes, cigars, a pipe, maybe, any tobacco. And a chimney is what you get on a house,

سیگار، سیگار برگ، پیپ، شاید هر تنباکو. و دودکش چیزی است که روی خانه می گیرید

the smoke comes out of the chimney. There's the roof of the house, the smoke comes out

، دود از دودکش خارج می شود. آنجا سقف خانه است،

of the chimney if you have a fire in the house. So if you say to your friend:

اگر در خانه آتش داشته باشی دود از دودکش بیرون می آید . بنابراین اگر به دوست خود بگویید:

"You smoke like a chimney." it's not a very nice thing to say,

"تو مثل دودکش سیگار می کشی." گفتن این حرف خیلی خوب نیست،

but maybe you will persuade them to stop

اما شاید آنها را متقاعد کنید که

smoking, because it's very bad for your health.

سیگار را ترک کنند، زیرا برای سلامتی شما بسیار مضر است.

Okay. So, that's a very common expression anyway.

باشه. بنابراین، به هر حال این یک عبارت بسیار رایج است.

And then finally in this section, you can say... If you're waiting for something and

و سپس در نهایت در این بخش، می توانید بگویید... اگر منتظر چیزی

you're waiting a really long time, you can say:

هستید و واقعاً مدت زیادی منتظر هستید، می توانید بگویید:

"It's like watching paint dry."

"مثل تماشای خشک شدن رنگ است."

If you've been painting a wall or a door with a paint and a brush, when you've painted something,

اگر دیوار یا دری را با رنگ و قلم مو رنگ می کنید، وقتی چیزی را رنگ می کنید،

it takes a few hours for the paint to dry. So if you're waiting for something to happen,

چند ساعت طول می کشد تا رنگ خشک شود. بنابراین اگر منتظر اتفاقی

and you're waiting, and you'd rather like it to happen quite quickly, but you've been

هستید، و منتظر هستید، و ترجیح می دهید خیلی سریع اتفاق بیفتد، اما

waiting 10 minutes and it's still not happening, you can say: "It's like watching paint dry."

10 دقیقه منتظر بودید و هنوز اتفاق نیفتاده است، می توانید بگویید: "مثل این است که تماشای خشک شدن رنگ."

You know, if you stand there watching while the paint dries for two or three hours,

می دانید، اگر دو یا سه ساعت در حالی که رنگ خشک می شود آنجا بایستید و تماشا کنید،

that's a very frustrating thing to do. You don't normally have to do that. If you paint something,

این کار بسیار خسته کننده ای است. شما معمولاً مجبور نیستید این کار را انجام دهید. اگر چیزی را نقاشی می کنید

you just walk away and get on with something else. But this is quite a clever expression

، فقط می روید و به کار دیگری می پردازید . اما این یک بیان کاملا هوشمندانه

for something that's making you feel impatient. Okay. Right, so that's the "like" ones, and

برای چیزی است که باعث می شود شما احساس بی حوصلگی کنید. باشه. درست است، پس این موارد «مانند» هستند،

we'll now move on to the look at the "as" examples.

و اکنون به بررسی نمونه‌های «به‌عنوان» می‌پردازیم.

Okay, so moving on to the second part of similes, we're looking at the ones that use "as".

بسیار خوب، پس به سراغ قسمت دوم تشبیه ها می رویم، ما به مواردی نگاه می کنیم که از "as" استفاده می کنند.

As something, as something. Okay, which is, again, still comparing two different things. So,

به عنوان چیزی، به عنوان چیزی. خوب، که باز هم دو چیز متفاوت را با هم مقایسه می کنیم. بنابراین،

first example: "She's as timid as a mouse." So a little mouse that's very timid, meaning

مثال اول: "او مثل یک موش ترسو است." بنابراین یک موش کوچک که بسیار ترسو است، یعنی

frightened, shy. So if a person is very shy and they don't speak very much or they're very quiet:

ترسیده، خجالتی. بنابراین اگر شخصی خیلی خجالتی است و زیاد صحبت نمی کند یا خیلی ساکت است:

"She's as timid as a mouse." So "as timid as a mouse",

"او مثل یک موش ترسو است." بنابراین "به عنوان ترسو مانند یک موش"،

so we use "as" twice. Okay?

بنابراین ما دو بار از "به عنوان" استفاده می کنیم. باشه؟

And then if I take my glasses off, I can't see very well, so I can say:

و بعد اگر عینکم را بردارم، نمی توانم خیلی خوب ببینم، بنابراین می توانم بگویم:

"I'm as blind as a bat without my glasses."

"من مثل خفاش بدون عینک کورم."

Okay? Oh, you're still there, good. Okay. So:

باشه؟ اوه، تو هنوز آنجایی، خوب. باشه. پس:

"as blind as a bat". Some of the...

«مثل خفاش کور». برخی از...

Because it's two b's it sort of makes a pattern a bit like in poetry.

چون دو ب است، به نوعی الگویی را کمی شبیه به شعر می سازد.

"As blind as a bat". If you know... Do you know what a bat is? A sort of... It's like

«به کوری خفاش». اگر می دانید ... آیا می دانید خفاش چیست؟ یه جورایی... مثل

a mouse with wings, and you know Dracula, Dracula is supposed to be... To turn into

یک موش با بال است، و می دانید دراکولا، قرار است دراکولا باشد... تبدیل

a bat, and them from a bat back to being Dracula again. So that's a bat. And they... Apparently

به خفاش شود، و آنها از یک خفاش دوباره به دراکولا تبدیل شوند. پس این یک خفاش است. و آنها... ظاهراً

they can't see very well; they find their way via radar or something. So:

نمی توانند به خوبی ببینند. آنها راه خود را از طریق رادار یا چیزی دیگر پیدا می کنند. پس:

"I'm as blind as a bat without my glasses." Or spectacles. Okay.

"من مثل خفاش بدون عینک کورم." یا عینک. باشه.

So, this sentence, I hope you're not going to say this about me, because this says:

بنابراین، این جمله، امیدوارم این جمله را در مورد من نگویید، زیرا این می گوید:

"That explanation is as clear as mud."

"این توضیح مانند گل روشن است."

Okay? So, we've got "as" twice again. The explanation,

باشه؟ بنابراین، ما دوباره دو بار "به عنوان" دریافت کردیم. توضیح،

I've just been explaining something, it... Clear is good. Oh, yeah, clear explanation,

من فقط یک چیزی را توضیح دادم، آن ... واضح است خوب است. اوه، بله، توضیح واضح،

very clear, we understand. But what about mud? Mud is... It's like soil with a lot of

بسیار واضح، ما متوجه شدیم. اما گل چطور؟ گل و لای... مثل خاکی است که

water in it, so it's very thick and brown and sticky, and you can't see through it.

آب زیادی در آن وجود دارد، بنابراین بسیار غلیظ و قهوه ای و چسبنده است و نمی توان از میان آن دید.

It's not like looking through a window. Mud, it's not clear. Mud is the opposite of clear,

مثل نگاه کردن از پنجره نیست. گل، معلوم نیست. گل و لای برعکس واضح است،

so this is a little sort of joke, really or what you call a paradox.

بنابراین این یک جوک کوچک است، واقعاً یا آنچه شما آن را پارادوکس می‌نامید.

A paradox to say

یک پارادوکس که

it's as clear as mud, which means it's not clear at all. Okay? So I hope my explanations...

بگوییم مثل گل شفاف است، یعنی اصلاً واضح نیست. باشه؟ پس امیدوارم توضیحاتم را

I hope you're not saying this about me and the way I'm explaining things. Okay.

بدهم... امیدوارم این را در مورد من و نحوه توضیح من نگفته باشید. باشه.

If a friend of yours has a shock, something shocks them, something bad happens, and their

اگر یکی از دوستان شما شوک داشته باشد، چیزی به او شوک می دهد، اتفاق بدی می افتد و

face instead of having lovely pink cheeks, if their face goes completely white...

صورت او به جای داشتن گونه های صورتی دوست داشتنی، اگر صورتش کاملا سفید شود...

Of course, it depends on the colour of their skin, but if they're like me and they have

البته بستگی به رنگ پوستش هم دارد، اما اگر آنها مثل من هستند و

white skin and they've got no pink in their cheeks, and they look totally white and [gasps]

پوست سفیدی دارند و گونه هایشان صورتی نیست و کاملاً سفید به نظر می رسند و

a look of shock on their face, you can say:

حالتی شوکه به چهره شان می زند.

"You've gone as white as a sheet!"

یک برگه!"

So there's "as" again. White, obviously, colour white. A sheet, like on a bed, the white sheet you

بنابراین دوباره "به عنوان" وجود دارد. سفید، واضح است، رنگ سفید. ملحفه، مثل روی تخت، ملحفه سفیدی

put on the bed is a sheet, a bedsheet, a white... And they are often white. So you've gone,

که روی تخت می گذارید، ملحفه است، ملحفه، سفید... و اغلب سفید هستند. پس رفتی،

meaning your face has become as white as a sheet. So:

یعنی صورتت مثل ملحفه سفید شده است. پس:

"Oh, what's happened? What's...? What's wrong? You've gone as white as a sheet! What's the matter?"

"اوه، چی شده؟ چی شده...؟ چی شده؟ تو مثل یک ملحفه سفید شدی! چه خبره؟"

So that's the idea with that one. Okay?

بنابراین این ایده با آن یکی است. باشه؟

Then finally in this section: Children are often not very well-behaved, but in this example,

سپس در نهایت در این بخش: بچه ها اغلب خیلی خوب رفتار نمی کنند، اما در این مثال،

they are very well-behaved because:

آنها بسیار خوب رفتار می کنند زیرا:

"The children have been as good as gold."

"بچه ها به اندازه طلا بوده اند."

So, again, we've got this...

بنابراین، دوباره، ما این را

The same letter, and "as". So we had "as blind as a bat", now we've got

... همان حرف، و "as". بنابراین ما "به کوری خفاش" داشتیم، اکنون

"as good as gold" with the same letter repeated; just a nice little pattern. I suppose gold

"به خوبی طلا" با همان حرف تکرار شده داریم. فقط یک الگوی کوچک زیبا من فکر می کنم

is good, it's quite valuable. It looks nice, shiny, clean. So I suppose this is why this

طلا خوب است، بسیار ارزشمند است. زیبا، براق، تمیز به نظر می رسد. بنابراین گمان می کنم به همین دلیل است که این

saying has come about:

ضرب المثل آمده است:

"The children have been as good as gold." They've really been

«بچه ها به اندازه طلا بوده اند». واقعا

good. They've behaved well. There's been no trouble at all. Okay, so that's the end of

خوب بوده اند آنها رفتار خوبی داشته اند اصلا مشکلی پیش نیامده خوب، پس این پایان

this section, and there's just one more little section to come.

این بخش است، و فقط یک بخش کوچک دیگر در راه است.

Okay, so let's continue with the final section on similes, and these are a couple of poetic

بسیار خوب، پس بیایید با بخش پایانی تشبیهات ادامه دهیم، و اینها چند

examples, kind of like poetry, because similes, as well as metaphors, often appear in poetry.

نمونه شاعرانه هستند، به نوعی شبیه شعر، زیرا تشبیهات و همچنین استعاره ها اغلب در شعر ظاهر می شوند.

Right, so two poetic examples. So this one we've got the word "like":

درست است، پس دو نمونه شاعرانه. بنابراین در این مورد ما کلمه "مانند" را داریم:

"My love is like a red, red rose."

"عشق من مانند گل رز قرمز و قرمز است."

Okay? And that's in quite a famous poem by a Scottish poet called

باشه؟ و این در یک شعر کاملاً معروف از یک شاعر اسکاتلندی به نام

Robert Burns. And it's also been set to music, so people sing it as a song as well. So... And

رابرت برنز است. و همچنین برای موسیقی تنظیم شده است، بنابراین مردم آن را به عنوان یک آهنگ نیز می خوانند. بنابراین... و

again, with poetry, you often get the same letters repeated because it makes a nice pattern

دوباره، با شعر، اغلب همان حروف را تکرار می کنید زیرا الگوی خوبی

in the sound. So: "My love is like a red, red, rose."

در صدا ایجاد می کند. پس: «عشق من مثل گل سرخ، سرخ، رز است».

So the simile is comparing a woman

پس تشبیه، تشبیه زن

to a red rose, because the red rose is beautiful and so is the woman. Okay? Right.

به گل سرخ است، زیرا گل سرخ زیباست و زن نیز زیباست. باشه؟ درست.

And then our final example is called... It's a nursery rhyme, something that you sing to

و سپس نمونه نهایی ما نامیده می شود ... این یک قافیه مهد کودک است، چیزی که شما برای کودکان می خوانید

children. Okay? So the nursery is the place where... In a big house, you'd have a room

. باشه؟ بنابراین مهد کودک جایی است که در آن... در یک خانه بزرگ، اتاقی

called a nursery where you put the children and look... They sort of grow up there, and

به نام مهد کودک دارید که در آن بچه ها را می گذارید و نگاه می کنید... آنها به نوعی آنجا بزرگ می شوند، و

they might even have a nurse in the nursery; a nanny who looks after them if it's a rich family.

حتی ممکن است یک پرستار در آن خانه داشته باشند. مهد کودک؛ پرستار بچه ای که اگر خانواده ثروتمندی باشد از آنها مراقبت می کند.

Okay, so this one, I'm going to sing this. Can you bear it? Okay, here it goes. Oh, "twinkle",

خوب، پس این یکی، من می خواهم این را بخوانم. آیا می توانید آن را تحمل کنید؟ خوب، این کار ادامه دارد. اوه، "چشمک"،

let me explain first. When a star twinkles, it's when you look at a star and the light

اجازه دهید اول توضیح دهم. وقتی یک ستاره چشمک می زند، زمانی است که به یک ستاره نگاه می کنید و نور

is going like this. You can see it when you look up in the sky at night, a sort of little

به این صورت می گذرد. وقتی شب به آسمان نگاه می کنید، می

flashing effect; twinkle. You can also say someone has a twinkle in their eye, if they're

توانید آن را ببینید. چشمک زدن شما همچنین می توانید بگویید که یک نفر در چشمانش برق می زند، اگر به

looking sort of amused about something. So I'll give the words first:

نظر می رسد در مورد چیزی سرگرم شده است. بنابراین ابتدا کلمات را بیان می کنم:

"Twinkle, twinkle little star", so you're talking to a star.

"چشمک، ستاره کوچک چشمک زدن"، بنابراین شما با یک ستاره صحبت می کنید.

"How I wonder what you are. Up above the world so high

"چگونه تعجب می‌کنم که تو چه هستی. بر فراز جهان آنقدر بلند

Like a diamond in the sky..." A diamond is a precious stone that you have

مثل الماس در آسمان..." الماس سنگی است گرانبها که

in a ring, often an engagement ring; a big, white, precious stone. Okay, so a diamond

در یک حلقه، اغلب حلقه نامزدی است. یک سنگ بزرگ، سفید و قیمتی خوب، پس یک الماس

twinkles, and so does the star, going like this. It catches the light. Okay? So, I don't

چشمک می زند، و ستاره هم همینطور می زند . نور را می گیرد. باشه؟ بنابراین،

know if you've heard this song before, but here we go:

نمی‌دانم قبلاً این آهنگ را شنیده‌اید یا نه، اما ما می‌رویم:

"Twinkle, twinkle little star How I wonder what you are.

"چشمک، ستاره کوچک چشمک زدن، چگونه تعجب می‌کنم که تو چیستی. بر

Up above the world so high Like a diamond in the sky.

فراز جهان، آنقدر بلند مثل الماس در آسمان.

Twinkle, twinkle little star How I wonder what you are."

چشمک، چشمک زدن. ستاره کوچولو چقدر تعجب می کنم که تو چی هستی."

Okay? So that's how it goes. You might want to play this again, and join in with me. Okay?

باشه؟ پس اینطوری میشه. شاید بخواهید دوباره این را بازی کنید و با من همراه شوید. باشه؟

Drown my voice.

صدایم را خفه کن

Okay, so that's some examples of similes. I hope you found that helpful.

خوب، پس این چند نمونه از تشبیهات است. امیدوارم که برای شما مفید بوده باشد.

Please visit the website, www.engvid.com, where there is a quiz on this topic.

لطفاً از وب سایت www.engvid.com بازدید کنید که در آن مسابقه ای در مورد این موضوع وجود دارد.

Please, also, if you've enjoyed this lesson, please subscribe to my channel on YouTube.

لطفا، همچنین، اگر از این درس لذت بردید، لطفاً در کانال من در YouTube مشترک شوید.

And that's it for now.

و فعلا همین است.

Hope to see you again next time. Okay. Bye.

امیدوارم دفعه بعد دوباره ببینمت باشه. خدا حافظ.