Improve your English by working in a charity shop

Hi. I'm Gill at www.engvid.com, and today we're going to look at:

سلام. من گیل در www.engvid.com هستم، و امروز قصد داریم به موارد زیر نگاه کنیم:

"Working in a Charity Shop" or sometimes called a "Thrift Store" in...

"کار در یک مغازه خیریه" یا گاهی اوقات به آن "فروشگاه گرانقیمت" در...

More in America, Canada. So, to explain

بیشتر در آمریکا، کانادا. بنابراین، برای توضیح

what I mean by a charity shop - a charity raises money for a particular purpose, so

اینکه منظور من از یک فروشگاه خیریه چیست - یک موسسه خیریه برای یک هدف خاص پول جمع آوری می کند، بنابراین

either for people in a disaster area; people needing food, clothing, shelter. Money has

یا برای مردم در یک منطقه فاجعه. افرادی که به غذا، پوشاک، سرپناه نیاز دارند. باید پول

to be raised, transport to take the things to the place where the disaster has happened.

جمع آوری کرد، حمل و نقل کرد تا اشیا را به جایی که فاجعه رخ داده است برد.

So, places like Oxfam, a charity called Oxfam which operates all around the world. It began

بنابراین، مکان هایی مانند آکسفام، یک موسسه خیریه به نام آکسفام که در سراسر جهان فعالیت می کند. از

in Oxford, which partly explains its name. It started in Oxford, and in response to a

آکسفورد شروع شد که تا حدی نام آن را توضیح می دهد. در آکسفورد و در پاسخ به

famine. So, they put those two words together: "Oxfam", and so, it has been running now for

قحطی آغاز شد. بنابراین، آنها این دو کلمه را کنار هم گذاشتند: "آکسفام"، و به این ترتیب، اکنون چندین سال است که اجرا می شود

many, many years, and is a big, international charity. Okay? So, we have Oxfam. The Salvation

و یک موسسه خیریه بزرگ و بین المللی است. باشه؟ بنابراین، ما آکسفام را داریم. ارتش رستگاری

Army is another charity who operate in various countries, and they are partly a religious

یکی دیگر از موسسات خیریه ای است که در کشورهای مختلف فعالیت می کند و تا حدی یک

organization, but they are also very practical, and they arrange shelter for homeless people,

سازمان مذهبی هستند، اما بسیار کاربردی نیز هستند و برای افراد بی خانمان سرپناهی ترتیب می دهند

and they have hostels for people to stay in overnight or to live in on a more permanent

و خوابگاه هایی دارند که افراد در آن شب بمانند یا در آنها زندگی کنند. یک پایه دائمی تر

basis, and they provide food and clothing. So, again, they need to raise money to do

، و آنها غذا و پوشاک را فراهم می کنند. بنابراین، دوباره، آنها باید برای انجام همه این کارها پول جمع

all of that. Then there are two medical charities, here, that I've written down. The Cancer Research

کنند. سپس دو موسسه خیریه پزشکی وجود دارد که من آنها را یادداشت کرده ام. تحقیقات سرطان

and the particular UK-based charity, the British Heart Foundation who do research into

و خیریه خاص مستقر در بریتانیا، بنیاد قلب بریتانیا که در مورد

heart disease. Okay?

بیماری قلبی تحقیق می کنند. باشه؟

And perhaps I should just explain "famine". So, I mentioned Oxford, and I said a famine,

و شاید باید فقط "قحطی" را توضیح دهم. بنابراین، من به آکسفورد اشاره کردم و گفتم قحطی،

I didn't explain famine. When there is no food, maybe the people have been growing their

قحطی را توضیح ندادم. وقتی غذا نیست، شاید مردم در حال

crops, but there has been very bad weather and they have lost their crops-wheat, maize,

کشت محصولات خود بوده اند، اما آب و هوای بسیار بدی بوده است و محصولات خود را از دست داده اند - گندم، ذرت،

vegetables, perhaps the whole harvest has been lost because of very bad weather, like

سبزیجات، شاید کل محصول به دلیل آب و هوای بسیار بد، مانند

heavy rain; or if it's been very, very dry in a hot country and the crops don't grow,

سنگین، از بین رفته است. باران؛ یا اگر در یک کشور گرم بسیار بسیار خشک بوده باشد و محصولات رشد نکنند،

and they haven't had the water to put on the crops for them to grow-there will be no food,

و آبی نداشته باشند که روی محصولات بگذارند تا رشد کنند، غذایی وجود نخواهد داشت،

so that is a famine. Okay.

بنابراین قحطی است. باشه.

That's the full word, there: "famine". Okay, so that explains

این کلمه کامل است، آنجا: "قحطی". خوب، این توضیح می دهد که

"Oxfam", how they started.

"آکسفام" چگونه شروع کردند.

So, working in a charity shop... You find these shops in many cities and towns, in the

بنابراین، کار در یک فروشگاه خیریه... شما این مغازه ها را در بسیاری از شهرها و شهرستان ها، در

UK, in North America, and often you can go in and buy maybe second-hand clothes or shoes,

انگلستان، در آمریکای شمالی پیدا می کنید، و اغلب می توانید وارد آن شوید و لباس یا کفش دست دوم،

all sorts of things that you need; books, coffee, tea, things like that. It's also called

انواع و اقسام چیزهایی که می خواهید بخرید. نیاز؛ کتاب، قهوه، چای، چیزهایی از این قبیل. به آن

a thrift store, because "thrift" means you don't spend a lot of money. If you don't have

فروشگاه خرج کردن نیز می گویند، زیرا «صرفه» به این معنی است که شما پول زیادی خرج نمی کنید. اگر

a lot of money to spend, a charity shop or a thrift store is a good place to go if you

پول زیادی برای خرج کردن ندارید، یک مغازه خیریه یا یک مغازه خرج کردن، مکان خوبی است که اگر

need some new clothes. Sometimes the clothes are completely new and they have not been

به لباس های نو نیاز دارید، بروید. گاهی اوقات لباس ها کاملا نو هستند و

worn. Maybe they were given as a present and the person didn't want the present, they never

پوشیده نشده اند. شاید به آنها هدیه داده شده باشد و شخص هدیه را نخواسته است، حتی هرگز

even tried it on, so they give it to the charity shop. So... And then the charity shop sells

آن را امتحان نکرده اند، بنابراین آن را به فروشگاه خیریه می دهند . بنابراین... و سپس مغازه خیریه

it, and that is how they raise their money for their particular purpose. Right. So, if...

آن را می فروشد، و اینگونه است که آنها پول خود را برای هدف خاص خود جمع می کنند. درست. بنابراین، اگر...

One of the good things about working in a charity shop if you come to an English-speaking

یکی از چیزهای خوب در مورد کار در یک فروشگاه خیریه، اگر به یک کشور انگلیسی زبان می

country and you're trying to learn the language, it's a very, very good opportunity to learn

آیید و در تلاش برای یادگیری زبان هستید ، فرصت بسیار بسیار خوبی برای

the language, because you'll be working with other English-speaking people, so you have

یادگیری زبان است، زیرا شما با سایر افراد انگلیسی زبان کار خواهید کرد، بنابراین باید

to speak to them to work with them. You might be having to speak to customers in the shop

با آنها صحبت کنید تا با آنها کار کنید. ممکن است مجبور شوید در مغازه نیز با مشتریان صحبت کنید

as well. So, it's a very good opportunity to learn a lot more vocabulary, how to say

. بنابراین، این یک فرصت بسیار خوب برای یادگیری لغات بسیار بیشتر، نحوه بیان

things, grammar maybe as well. So, it's a very good place to go if you're trying to

چیزها، شاید گرامر است. بنابراین، اگر می

get a job, but you haven't been able to get a job. It's good experience. It's good work

خواهید شغلی پیدا کنید، اما نتوانسته اید شغلی پیدا کنید، مکان بسیار خوبی برای رفتن است . تجربه خوبی است

experience to spend some time in a charity shop. Maybe just for a few hours a week or

گذراندن مدتی در یک مغازه خیریه تجربه کاری خوبی است. شاید فقط برای چند ساعت در هفته یا

one day a week. I should explain that it's usually voluntary, which means it's not paid.

یک روز در هفته. باید توضیح بدهم که معمولاً داوطلبانه است، یعنی پرداخت نمی شود.

It's unpaid work, but it's very good experience. Right. So, an opportunity to learn the language.

این کار بدون دستمزد است، اما تجربه بسیار خوبی است. درست. بنابراین، فرصتی برای یادگیری زبان.

So, these are some of the charities whose shops you might see, and they're all in the

بنابراین، اینها برخی از مؤسسات خیریه هستند که ممکن است مغازه هایشان را ببینید، و همه آنها در

centre of towns and cities, you see them everywhere. Sometimes if they need volunteers, they will

مرکز شهرها و شهرها هستند، همه جا آنها را می بینید. گاهی اوقات اگر به داوطلب نیاز داشته باشند،

put a piece of paper in the window, a notice that says:

یک تکه کاغذ در پنجره می گذارند، اطلاعیه ای که می گوید:

"We need more volunteers. Please come in and talk to us about it."

"ما به داوطلبان بیشتری نیاز داریم. لطفاً وارد شوید و در مورد آن با ما صحبت کنید."

But if you don't see a notice, don't let that put you

اما اگر اطلاعیه ای را نمی بینید، اجازه ندهید که شما

off. You can just go in, have a look around, see what you think of the shop, and if you

را ناامید کند. شما فقط می توانید وارد شوید، به اطراف نگاهی بیندازید، نظر خود را در مورد مغازه ببینید، و اگر فکر می

think: "Oo, well, this is nice, it seems a nice place to spend some time", you can just

کنید: "اوه، خوب، این خوب است، به نظر مکان خوبی برای گذراندن زمان است"، می توانید

go into the shop and ask: Do they need any volunteers at the moment? Okay? So, these

به فروشگاه بروید. خرید کنید و بپرسید: آیا در حال حاضر به داوطلب نیاز دارند؟ باشه؟ بنابراین،

are some of the things you could say: "I'm looking for some voluntary work." Okay? Or:

اینها برخی از چیزهایی است که می توانید بگویید: "من به دنبال کار داوطلبانه هستم." باشه؟ یا:

"I'm interested in volunteering." Or: "Do you have any volunteering vacancies?" "Vacancies"

"من به کار داوطلبانه علاقه مندم." یا: "آیا جای خالی داوطلبی دارید؟" "جای خالی"

means you need more people, there is an opening for another volunteer. Okay? And then you

به این معنی است که شما به افراد بیشتری نیاز دارید، فرصتی برای یک داوطلب دیگر وجود دارد. باشه؟ و سپس

could say how much time you have available, like: "I could help out a few hours a week",

می توانید بگویید چقدر زمان در دسترس دارید، مانند: "من می توانم چند ساعت در هفته

"I could help out one day per week", "two days per week", and so on. Okay? So, let's

کمک کنم"، "من می توانم یک روز در هفته کمک کنم"، "دو روز در هفته" و غیره. باشه؟ بنابراین، بیایید

imagine you've done all this, you've gone in, and they have said:

تصور کنیم که شما همه این کارها را انجام داده اید، وارد شده اید، و آنها گفته اند:

"Yes, we would like you to come and volunteer and help us in the shop."

"بله، ما دوست داریم شما بیایید و داوطلب شوید و در مغازه به ما کمک کنید."

So, we're now going to move on and

بنابراین، اکنون می‌خواهیم جلو برویم

have a look at the kinds of things that you would be asked to do in the shop. Okay.

و به انواع کارهایی که از شما خواسته می‌شود در مغازه انجام دهید نگاهی بیندازیم. باشه.

Okay, so let's have a look at some of the things you might be doing when you volunteer

خوب، پس بیایید نگاهی به برخی از کارهایی که ممکن است هنگام داوطلب شدن

in a charity shop. So, obviously with any shop, you have to display things, you have

در یک فروشگاه خیریه انجام دهید، بیندازیم. بنابراین، بدیهی است که در هر فروشگاهی، شما باید چیزهایی را به نمایش بگذارید، باید

to show them to customers. The window at the front of the shop is, you know... You can

آنها را به مشتریان نشان دهید. می دانی که ویترین جلوی مغازه است... شما می

set things out in the window to make them look nice, to make people want to come in.

توانید چیزهایی را در ویترین قرار دهید تا زیبا به نظر برسند، تا مردم بخواهند وارد شوند.

So, the window. Inside the shop you have shelves, which you can put things on in a nice display.

بنابراین، ویترین. در داخل مغازه قفسه‌هایی دارید که می‌توانید چیزها را در یک صفحه نمایش زیبا قرار دهید.

Racks, that's metal things that you hang clothes on, on metal racks. So, obviously, a lot of

قفسه‌ها، چیزهای فلزی هستند که لباس‌ها را روی قفسه‌های فلزی آویزان می‌کنید . بنابراین، بدیهی است که

clothes are given, they have to be hung up on the racks. Okay.

لباس های زیادی داده می شود، آنها را باید روی قفسه ها آویزان کرد. باشه.

When people bring in their donations, the things that they are giving, which are

وقتی مردم کمک های خود را می آورند، چیزهایی را که می دهند، که

(to them) unwanted items. They don't want them, but somebody else might want them. Someone

(برای آنها) موارد ناخواسته است. آنها آنها را نمی خواهند، اما ممکن است شخص دیگری آنها را بخواهد. شخص

else will be willing to buy them. So, you have to sort... Somebody has to sort them.

دیگری مایل به خرید آنها خواهد بود. بنابراین، شما باید مرتب کنید... یکی باید آنها را مرتب کند.

There is usually a room at the back of the shop where the donated items, which are usually

معمولاً اتاقی در پشت مغازه وجود دارد که اقلام اهدایی که معمولاً

in bags, go straight to the back of the shop, and people take the things out of the bags

در کیف هستند، مستقیماً به پشت مغازه می‌روند و مردم اجناس را از کیف بیرون

and decide whether they are good enough quality to sell, and then they decide on things like

می‌آورند و تصمیم می‌گیرند که آیا کیفیت کافی برای فروش دارند یا خیر. ، و سپس در مورد مواردی مانند قیمت گذاری تصمیم می گیرند

pricing. So, what...? What can we sell this for? A t-shirt, maybe £2 for a t-shirt.

. پس چی...؟ این را برای چه بفروشیم؟ یک تی شرت، شاید 2 پوند برای یک تی شرت.

So, they decide on the price or you might be helping to decide on the price. You then

بنابراین، آنها در مورد قیمت تصمیم می گیرند یا ممکن است شما در تصمیم گیری در مورد قیمت کمک کنید. قبل از نمایش کالا،

have to put a label on with that price-okay?-before the item goes on display.

باید برچسبی با آن قیمت بزنید - خوب است؟

You might be asked to help on the till, the cash desk when customers want to buy something.

هنگامی که مشتریان می خواهند چیزی بخرند، ممکن است از شما خواسته شود در صندوق، میز پول کمک کنید.

They hand over their money, you might say: "Would you like a bag to put that in?" You

آنها پول خود را تحویل می دهند، ممکن است بگویید: "آیا کیسه ای می خواهید که آن را در آن قرار دهید؟"

might put it in a bag for them. You might need to give them their change and a receipt

ممکن است آن را در یک کیسه برای آنها قرار دهید. ممکن است لازم باشد پول خرد و رسیدی را به آنها بدهید

from the till. So, that's handling the money side of things. Okay?

. بنابراین، این مدیریت جنبه پولی همه چیز است. باشه؟

So, what kind of things are usually donated to a charity shop? Well, books are always

بنابراین، معمولاً چه نوع چیزهایی به یک فروشگاه خیریه اهدا می شود؟ خوب، کتاب ها همیشه

very popular, a lot of books; clothes; shoes; handbags; scarves, like this; jewellery - necklaces,

بسیار محبوب هستند، کتاب های زیادی. لباس ها؛ کفش؛ کیف های دستی; روسری، مانند این؛ جواهرات - گردنبند،

earrings, any jewellery, rings, anything like that you can think of; ornaments which people

گوشواره، هر جواهرات، انگشتر، هر چیزی که فکرش را بکنید. زیورآلاتی که مردم

put on their shelves at home to decorate their home; glassware - glasses to drink out of,

برای تزئین خانه خود در قفسه های خود در خانه قرار می دهند . ظروف شیشه ای - لیوان هایی برای نوشیدن،

all of that kind of thing; crockery, like plates, cups, and saucers for eating from,

همه از این نوع چیزها. ظروف، مانند بشقاب، فنجان، و نعلبکی برای خوردن،

drinking from. They... These are very typical items which people donate, which are sold

نوشیدن از. آنها... اینها اقلام بسیار معمولی هستند که مردم اهدا می کنند و

in charity shops. Okay?

در مغازه های خیریه فروخته می شوند. باشه؟

And some shops have a very big book section. I have an Oxfam shop. I can't point to it;

و برخی از مغازه ها بخش کتاب بسیار بزرگی دارند. من یک فروشگاه آکسفام دارم. نمی توانم به آن اشاره کنم؛

it was on the previous board. I have a very big Oxfam shop near where I live, and the

در تابلوی قبلی بود من یک فروشگاه آکسفام بسیار بزرگ در نزدیکی محل زندگی خود دارم، و

whole of the upstairs room is for books, and they divide the books up into categories to

کل اتاق طبقه بالا برای کتاب است، و آنها کتاب ها را به دسته های مختلف تقسیم می کنند تا

make it easier for people to find what they want. So, you may have to sort books into

مردم راحت تر بتوانند آنچه را که می خواهند پیدا کنند. بنابراین، ممکن است مجبور شوید کتاب‌ها را به

categories, which is especially good for learning the language and learning new words. Having

دسته‌بندی دسته‌بندی کنید، که مخصوصاً برای یادگیری زبان و یادگیری کلمات جدید خوب است.

to decide whether a book is a biography, a book about somebody written by somebody else;

تصمیم گیری در مورد اینکه آیا یک کتاب یک زندگی نامه است یا نه، کتابی در مورد کسی که توسط شخص دیگری نوشته شده است.

or an autobiography, a book written by that person about their own life; literature, like

یا یک زندگینامه، کتابی که آن شخص درباره زندگی خودش نوشته است. ادبیات، مانند

stories, novels, short stories; history, history books; books on travel; cookery with recipes

داستان، رمان، داستان کوتاه؛ تاریخ، کتب تاریخی؛ کتاب های سفر؛ آشپزی با دستور پخت

in, how to bake a cake, all of that thing, that sort of thing, which I'm impossible.

، نحوه پخت کیک، همه آن چیزها، چیزهایی که من غیرممکن هستم.

I can't possibly do that kind of thing. Cookery, not one of my strong points. Humour, books

من نمی توانم چنین کاری را انجام دهم. آشپزی ، یکی از نقاط قوت من نیست. طنز، کتاب

with humour, cartoons, humorous stories to make you laugh; foreign language books, so

های طنز، کارتون، داستان های طنز برای خنده شما. کتاب‌های زبان خارجی، بنابراین

they all usually have their own section in different languages; and probably children's

همه آنها معمولاً بخش مخصوص به خود را به زبان‌های مختلف دارند. و احتمالاً

books as well, children storybooks. So, all of those kinds of books would be very good

کتاب‌های کودکان، کتاب‌های داستان کودکان. بنابراین، همه این نوع کتاب ها تمرین بسیار خوبی

practice for you to be working with and putting them into their sections.

برای شما خواهد بود که با آنها کار کنید و آنها را در بخش های خود قرار دهید.

So, I hope that helps to show how useful it could be for you to do a little bit of volunteering

بنابراین، امیدوارم که به شما کمک کند نشان دهم که چقدر می تواند برای شما مفید باشد که کمی داوطلبانه

in your local charity shop. There are charity shops in all sorts of places in the world,

در فروشگاه خیریه محلی خود انجام دهید. مغازه های خیریه در همه جای دنیا،

especially in the UK; wherever you look, there's a charity shop. And if you buy things from

به ویژه در بریتانیا، وجود دارد. هر کجا که نگاه کنی، یک مغازه خیریه هست. و اگر چیزهایی را از

a charity shop, they are usually very good value. So, I hope that's helpful. If you'd like to

یک فروشگاه خیریه بخرید، معمولاً ارزش بسیار خوبی دارند. بنابراین، امیدوارم که مفید باشد. اگر می‌خواهید

visit the website, www.engvid.com, there's a quiz there which will ask you some

از وب‌سایت www.engvid.com دیدن کنید، یک مسابقه امتحانی در آنجا وجود دارد که از شما

questions on this subject. So, please go and try that.

سؤالاتی در مورد این موضوع می‌پرسد. بنابراین، لطفا بروید و آن را امتحان کنید.

And I hope to see you again very soon.

و امیدوارم خیلی زود دوباره ببینمت.

Thanks for watching. Bye for now.

ممنون از ملاحظه تان. فعلا خداحافظ.