Life in the UK: What's it like to move to, live, and work in London?

Hello, I'm Gill at www.engvid.com , and today's lesson is not actually a lesson. We're doing

سلام، من گیل در www.engvid.com هستم، و درس امروز در واقع یک درس نیست. ما داریم

something a little bit different and we have having an interview with a guest whose name

کار کمی متفاوت انجام می دهیم و با مهمانی که چونگ نام دارد مصاحبه می کنیم

is Chong who has very kindly come. He's agreed to be interviewed today about his experience

که بسیار مهربان آمده است. او موافقت کرده است که امروز در مورد تجربه خود

of living and working here in the UK.

از زندگی و کار در اینجا در بریتانیا مصاحبه کند.

So, Chong, welcome. Thank you for coming. Okay.

بنابراین، چونگ، خوش آمدید. ممنون که اومدی. باشه.

- Thank you

- متشکرم

- And you would like to just tell us a little about yourself, where you've from, how long

- و فقط می خواهید کمی در مورد خودتان بگویید، از کجا آمده اید، چه مدت

you've been in the UK?

در بریتانیا بوده اید؟

- Okay, my name is MK Chong, I've been in the UK for ten years now. And I work as a

- باشه، اسم من MK Chong است، الان ده سال است که در بریتانیا هستم. و به عنوان نقشه بردار کار می کنم

surveyor.

.

- You're a?

- شما هستید یک؟

- I'm a surveyor.

- من نقشه بردار هستم.

- You're a surveyor in the building industry, okay.

- تو نقشه بردار صنعت ساختمان هستی، باشه.

- Yeah, in the building, yeah, yes.

- بله، در ساختمان، بله، بله.

- And what country are you from?

- و شما اهل کدام کشور هستید؟

- I'm from Malaysia.

- من اهل مالزی هستم.

- Ah-hah. So, what language, what is your native language or languages from there?

- آه هه بنابراین، چه زبانی، زبان مادری شما یا زبان های آن چیست؟

- Alright now, in Malaysia, the official language is Malay, and then we use our mother tongue

- خوب الان در مالزی زبان رسمی مالایی است و بعد ما از زبان مادری خودمان

language, which is Chinese, Mandarin and Cantonese. And we study English as well in our school.

که چینی، ماندارین و کانتونی است استفاده می کنیم. و ما در مدرسه خود زبان انگلیسی را نیز مطالعه می کنیم.

- Oh, okay. So, so you started as a child learning two languages, Chinese and Malay,

- اوه، باشه بنابراین، شما در کودکی شروع به یادگیری دو زبان چینی و مالایی

is that right?

کردید، درست است؟

- Chinese, Malay, and English.

- چینی، مالایی، و انگلیسی.

- English as well. So, did people speak English within your family as you were growing up?

- انگلیسی هم همینطور. بنابراین، آیا مردم در خانواده شما انگلیسی صحبت می کردند که شما در حال رشد بودید؟

Or was that at school?

یا این در مدرسه بود؟

- Well, some of my family, they start English, with English background, speak English to

- خوب، برخی از خانواده من، آنها انگلیسی را شروع می کنند، با پیشینه انگلیسی، با من انگلیسی صحبت می کنند

me.

.

- Ah, okay.

- آهان باشه.

- Most of my family members speak Chinese to me.

- بیشتر اعضای خانواده ام با من چینی صحبت می کنند .

- Right, okay. But from a very young age, it sounds like you were hearing and speaking

- درسته، باشه اما از سنین بسیار پایین، به نظر می رسد که شما انگلیسی می شنوید و صحبت می کنید

English. You were learning English.

. داشتی انگلیسی یاد میگرفتی

- Yeah.

- آره

- From quite a young age, were you?

- از سنین پایین، شما بودید؟

- Yes, I would say very basic English.

- بله، من می گویم انگلیسی بسیار ابتدایی.

- Yes.

- آره.

- Very basic, because.

- خیلی ابتدایی است، زیرا.

- Yes, basic, basic words.

- بله، کلمات اساسی، ابتدایی.

- Basic words.

- کلمات اساسی

- And for children anyway, children learn basic words, don't they?

- و به هر حال برای کودکان، کودکان کلمات اساسی را یاد می گیرند، اینطور نیست؟

- Yes.

- آره.

- And then as we grow up, we learn bigger words, so that's how it goes.

- و بعد که بزرگ می‌شویم، کلمات بزرگ‌تری یاد می‌گیریم ، پس اینطوری می‌شود.

- Yes, that's right.

- بله درست است.

- So, when you went to school, did they give you lessons in English?

- خب، وقتی به مدرسه رفتید، به شما درس انگلیسی دادند؟

- Yes, they did. Each day, we would have about an hour to two hours of English class or English

- بله، این کار را کردند. هر روز، حدود یک ساعت تا دو ساعت کلاس انگلیسی یا دوره انگلیسی داریم

course.

.

- Right, okay. And do you remember much about it? Did you enjoy it? You know, did you have

- درسته، باشه و آیا چیز زیادی از آن به یاد دارید ؟ آیا خوشت اومد؟ می دانید، آیا

interesting lessons in English?

درس های جالبی به زبان انگلیسی داشتید؟

- Um, I would say, because we got a textbook, so we used a textbook in order to always learn

- اوم، من می گویم، چون ما یک کتاب درسی گرفتیم، بنابراین از یک کتاب درسی استفاده کردیم تا همیشه

things. It was quite interesting because we had two languages and we have to express ourselves

چیزهایی را یاد بگیریم. خیلی جالب بود چون ما دو زبان داشتیم و باید خودمان را

in three different languages.

به سه زبان مختلف بیان کنیم.

- Oh, I see. So, you were working from a textbook.

- اوه می فهمم. بنابراین، شما از روی یک کتاب درسی کار می کردید.

- Yep.

- بله

- And, but, using your Malay, Chinese, and English

- و، اما، با استفاده از مالایی، چینی و انگلیسی

- Yep.

- بله.

- In the lesson…

- در درس...

- Yes.

- بله.

- So, an hour, two hours a day, that was quite a lot then.

- بنابراین، یک ساعت، دو ساعت در روز، آن زمان بسیار زیاد بود.

- Yes.

- آره.

- That was quite good, so…

- خیلی خوب بود، پس...

- Yes.

- بله.

- Do you feel that you learned, you got a good sort of basic grounding in English from

- آیا احساس می کنید که یاد گرفته اید، یک نوع پایه خوب در زبان انگلیسی را از

school?

مدرسه کسب کرده اید؟

- I would say some basic English language that we learned in our schools, as well as

- من می گویم چند زبان انگلیسی اولیه که در مدارس خود یاد گرفتیم و همچنین

our official language which is Malay and Chinese.

زبان رسمی ما که مالایی و چینی است.

- Ah, okay. So, so that's good. So, so then, as you grew up and went through school, were

- آهان باشه. پس خوب است. بنابراین، پس با بزرگ شدن و گذراندن دوران مدرسه،

you still continuing to use English?

آیا همچنان به استفاده از زبان انگلیسی ادامه می‌دادید؟

- Yes. We studied from the primary school until secondary school, as I say. It's between

- آره. از دبستان تا دبیرستان به قول من درس خواندیم.

an hour to two hours during our school days, and I get to college and we use English as

در طول روزهای مدرسه ما بین یک ساعت تا دو ساعت طول می کشد، و من به دانشگاه می رسم و از زبان انگلیسی به عنوان

our background studies. For example, we use English only courses for professional technical

پیش زمینه مطالعاتی خود استفاده می کنیم. به عنوان مثال، ما از دوره های فقط انگلیسی برای موضوعات فنی حرفه ای

subjects in English.

به زبان انگلیسی استفاده می کنیم.

- Oh, I see. So, that's interesting. So, for your sort of professional training.

- اوه می فهمم. بنابراین، این جالب است. بنابراین، برای نوع آموزش حرفه ای شما.

- Yes

- بله

- You were using English.

- شما از انگلیسی استفاده می کردید.

- Yes

- بله

- Still in Malaysia, this was?

- هنوز در مالزی، این بود؟

- Yes

- بله

- Ah, okay. So, you were learning your profession and using the English language as you did

- آه، باشه. بنابراین، شما در حال یادگیری حرفه خود و استفاده از زبان انگلیسی در

that?

این کار بودید؟

- Yes

- بله

- Ah, that's interesting.

- آه، جالب است.

- Yes, and at times, it was quite minimal Malay language, and we don't use Chinese from

- بله، و در بعضی مواقع، زبان مالایی کاملاً مینیمال بود و ما از

that point onwards, because we realize English language is very important for my profession.

آن زمان به بعد از چینی استفاده نمی کنیم، زیرا متوجه می شویم که زبان انگلیسی برای حرفه من بسیار مهم است.

- Right, okay. And then, tell us a little bit about your outside work. What sort of

- درسته، باشه و سپس، کمی در مورد کارهای بیرونی خود برای ما بگویید. چه نوع

interests do you have?

علایقی دارید؟

- I would say I do some readings and do some swimming and I play badminton as well.

- می‌توانم بگویم ریدینگ می‌کنم و شنا می‌کنم و بدمینتون هم بازی می‌کنم.

- Oh, badminton and swimming. So, that's very healthy to keep fit physically. That's very

- اوه، بدمینتون و شنا. بنابراین، برای حفظ آمادگی جسمانی بسیار سالم است. این خیلی

good.

خوب است.

- Really good.

- واقعا خوب.

- Excellent, lovely. Okay. So, can you tell us about when you first came to the UK? What

- عالی، دوست داشتنی. باشه. بنابراین، می‌توانید درباره زمانی که برای اولین بار به بریتانیا آمدید، بگویید؟

was your purpose and when was it?

هدف شما چه بود و چه زمانی بود؟

- Alright. I first came to the UK in 2004, a short course in Sheffield, which is in Sheffield

- بسیار خوب. من اولین بار در سال 2004 به انگلستان آمدم، یک دوره کوتاه در شفیلد، که در دانشگاه شفیلد است

University.

.

- Ah, so Sheffield up in Yorkshire, so about 200 miles north of London, I think.

- آه، پس شفیلد در یورکشایر، در حدود 200 مایلی شمال لندن، فکر می کنم.

- Yep

- بله

- That is – so that was a short course at university in Sheffield.

- این یک دوره کوتاه در دانشگاه شفیلد بود.

- Very short course, correct, yes. It was like 15 years ago.

- دوره بسیار کوتاه، درست، بله. انگار 15 سال پیش بود.

- 15 years ago, okay. So, what was that like? Your sort of first impressions of the UK up

- 15 سال پیش، باشه. خب، این چه شکلی بود؟ اولین برداشت شما از بریتانیا

in Yorkshire, not even in London?

در یورکشایر، نه حتی در لندن؟

- Yeah. We – it's very cold. What I remember, it's very cold.

- آره ما - خیلی سرد است. چیزی که به یاد دارم، هوا خیلی سرد است.

- Cold. Was it the winter?

- سرد زمستان بود؟

- No, it was in the summer.

- نه، تابستان بود.

- Oh, it was the summer and it was cold!

- آخه تابستون بود سرد بود!

- Yes! Because I – Yeah. I am from Malaysia. We have a tropic country.

- آره! چون من - آره من اهل مالزی هستم. ما کشور گرمسیری داریم.

- So, you're in a tropical country, Malaysia. So, even the summer in Yorkshire was a shock.

- بنابراین، شما در یک کشور گرمسیری، مالزی هستید. بنابراین، حتی تابستان در یورکشایر یک شوک بود.

- Yeah.

- آره

- Oh dear, oh well. And apart from the cold weather up in Yorkshire in the summer, were

- اوه عزیزم، اوه خوب. و به غیر از هوای سرد در یورکشایر در تابستان

there are other, you know, unexpected things?

، آیا چیزهای غیرمنتظره دیگری وجود داشت؟

- The things are different to Malaysia are the food.

- چیزهایی که با مالزی متفاوت است غذا است.

- The food, ah-ha, okay. So, can you give an example?

- غذا، آه-ها، باشه. بنابراین، می توانید یک مثال بزنید؟

- Malaysia, I eat a lot of rice and dishes and English dishes, for example. We call the

- مالزی، من خیلی برنج و غذاها و مثلاً غذاهای انگلیسی می خورم. ما به

English big breakfast.

انگلیسی صبحانه بزرگ می گوییم.

- Ah, the big English, what's it called, the full English breakfast?

- آه، انگلیسی بزرگ، به آن چه، صبحانه کامل انگلیسی؟

- Full English breakfast. And then we have fish and chips.

- صبحانه کامل انگلیسی. و سپس ماهی و چیپس داریم.

- Fish and chips.

- ماهی و چیپس.

- Sausage and mash.

- سوسیس و پوره.

- Yes.

- آره.

- These are quite different compared to my Malaysian food.

- اینها در مقایسه با غذاهای مالزیایی من کاملاً متفاوت هستند .

- Yes, compared to Malaysian food with lots of rice and things like that. So, was that

- بله، در مقایسه با غذاهای مالزیایی با مقدار زیادی برنج و چیزهایی از این قبیل. پس آیا

the kind of food that they were serving in the university in the catering?

این نوع غذایی بود که در دانشگاه در کترینگ سرو می کردند؟

- Oh yeah.

- اوه بله.

- At university?

- در دانشگاه؟

- Yeah, it is. Sometimes it was roast.

- آره آن است. گاهی کباب بود.

- Yes, so roast meat and vegetables and maybe gravy.

- بله، پس گوشت و سبزیجات و شاید هم سوخاری.

- Yes.

- آره.

- So, what did you think of that kind of food when you first saw it?

- خب، وقتی برای اولین بار آن غذا را دیدید، چه فکری در مورد آن نوع غذا داشتید؟

- Yeah, I quite like, I like it. I really was quite… because they got some veg and

- آره، خیلی دوست دارم، دوستش دارم. من واقعاً خیلی خوب بودم ... زیرا آنها مقداری سبزیجات و

mashed potato with some roast with it. The mash and mashed potato and roast to go with

پوره سیب زمینی را با مقداری کباب تهیه کردند. پوره و پوره سیب زمینی و کباب به همراه

it.

آن است.

- So, a bread roll?

- خب، یک رول نان؟

- A roast, and the roast meats.

- کباب، و گوشت کباب.

- Ah, the roast meat. Sorry. Yes, that's it. So, it's quite healthy, quite a balanced food

- آه، گوشت کباب. متاسف. آره همینه. بنابراین، این کاملا سالم است، یک غذای کاملا متعادل

and of course vegetables are always, you know, good for you.

و البته سبزیجات همیشه برای شما مفید هستند.

- Yes, yes.

- بله بله.

- So, something like the full English breakfast. Can you, for people who don't know what the

- پس، چیزی شبیه صبحانه کامل انگلیسی. آیا می‌توانید برای افرادی که نمی‌دانند

full English breakfast is, can you tell us what the different ingredients are?

صبحانه کامل انگلیسی چیست، می‌توانید به ما بگویید که ترکیبات مختلف آن چیست؟

- Okay. Its name is a full breakfast. And then we've got sausage, bacon, and baked beans.

- باشه. اسمش صبحانه کامله. و سپس ما سوسیس، بیکن و لوبیا پخته شده داریم.

Mushrooms and a slices of toast.

قارچ و یک تکه نان تست.

- And is there sometimes fried – there's a fried bread variety.

- و آیا گاهی اوقات سرخ شده وجود دارد - انواع نان سرخ شده وجود دارد.

- Yes, yes.

- بله بله.

- You know, when the bread is actually fried? So, it's very full of fat, isn't it? Yes.

- میدونی کی نان واقعا سرخ میشه؟ بنابراین، بسیار پر از چربی است، اینطور نیست؟ آره.

- Yes, but it's quite tasty, though.

- بله، اما کاملاً خوشمزه است.

- Oh, it tastes lovely, yes.

- اوه، طعمش دوست داشتنی است، بله.

- Any other ingredients?

- مواد دیگری دارید؟

- It's served with a cup of tea or coffee.

- با یک فنجان چای یا قهوه سرو می شود.

- Oh, a cup of tea or coffee.

- اوه، یک فنجان چای یا قهوه.

- It makes it perfect.

- آن را کامل می کند.

- You drink tea or coffee at the same time as having your breakfast?

- همزمان با صرف صبحانه چای یا قهوه می نوشید ؟

- Yes.

- آره.

- And do they have anything else, is it tomato or egg?

- و چیز دیگری هم دارند، گوجه است یا تخم مرغ؟

- Yes, sometimes with some set, they will have some tomatoes and hash browns sometimes.

- بله، گاهی اوقات با مقداری ست، مقداری گوجه فرنگی و گاهی هش براون خواهند داشت.

You can request for a bubble, which is like mashed potatoes with some veggie and some

می توانید یک حباب را درخواست کنید، که مانند پوره سیب زمینی با مقداری سبزیجات و مقداری

pan fried or grilled.

تابه سرخ شده یا کبابی است.

- Oh, I think, is that bubble and squeak?

- اوه، فکر می کنم، این حباب و جیرجیر است؟

- Yes, bubble and squeak.

- بله، حباب و جیرجیر.

- Bubble and squeak.

- حباب و جیرجیر.

- Oh, I think we need a whole lesson on that to explain. But anyway, so that's – if you

- اوه، من فکر می کنم برای توضیح دادن به یک درس کامل در مورد آن نیاز داریم . اما به هر حال، بنابراین - اگر

imagine, you must have to have a very large plate for all those ingredients.

تصور کنید، باید یک بشقاب بسیار بزرگ برای همه آن مواد داشته باشید.

- Yes, yes of course.

- بله بله البته.

- And you mentioned hash browns, which that's a kind of potato, isn't it?

- و شما به هش براون اشاره کردید که یک نوع سیب زمینی است، اینطور نیست؟

- Yes, I think they cut it into pieces and into a triangular shape.

- بله، فکر کنم تکه تکه و مثلثی آن را برش دادند.

- Ah, triangular. I was trying to remember what shape. And then, are they sort of fried

- آه، مثلثی. سعی می کردم به یاد بیاورم چه شکلی. و بعد، آیا آنها به نوعی سرخ شده هستند

or?

یا؟

- Yeah, they're fried.

- آره، سرخ شده اند.

- Fried, so fried potato, like chips, only triangular.

- سرخ شده، سیب زمینی سرخ شده، مانند چیپس، فقط مثلثی.

- That's correct.

- این درست است.

- Sounds good. Sounds very nice. So, did you – you enjoyed having the full English breakfast,

- خوب به نظر می رسد. به نظر خیلی قشنگه بنابراین، آیا شما - پس از خوردن صبحانه کامل انگلیسی لذت بردید

then.

.

- Yes, of course I enjoyed it. Every weekend.

- بله، البته لذت بردم. هر آخر هفته

- Every weekend, yes. And if you have that for breakfast, you don't really need very

- هر آخر هفته، بله. و اگر آن را برای صبحانه میل کنید،

much at lunchtime.

در زمان ناهار واقعاً به مقدار زیادی نیاز ندارید.

- Yeah.

- آره

- Do you? You may be able to go through to the evening.

- آیا تو؟ ممکن است بتوانید تا عصر بروید.

- I always say I have a late lunch after it.

- من همیشه می گویم بعد از آن ناهار دیروقت می خورم.

- Ah, a late lunch, right.

- آه، یک ناهار دیروقت، درست است.

- After English breakfast.

- بعد از صبحانه انگلیسی

- Right, okay. So, and apart from up in Yorkshire, of course, you mentioned your lectures, lecturers

- درسته، باشه بنابراین، و البته به غیر از حضور در یورکشایر ، شما به سخنرانی های خود اشاره کردید، سخنرانان

were speaking probably in the RP accent. So, presumably, you could understand your lecturers

احتمالاً با لهجه RP صحبت می کردند. بنابراین، احتمالاً، می‌توانید استادان خود را به خوبی درک کنید

well.

.

- Yes, that's correct.

- بله، درست است.

- What about people outside the university? People, if you went into a shop to buy something

- افراد خارج از دانشگاه چطور؟ مردم، اگر برای خرید چیزی به مغازه ای

and had to speak to a shop assistant or something? What was it like speaking to the local people?

رفتید و مجبور شدید با یک فروشنده یا چیز دیگری صحبت کنید؟ صحبت کردن با مردم محلی چگونه بود؟

- Oh, yeah. At time, I realize the local accent, which I didn't really understand at that time,

- اوه، آره من در یک زمان متوجه لهجه محلی می شوم که در آن زمان واقعاً نمی فهمیدم،

however because there is a short-term course. I didn't stay here for long. I went back to

اما به دلیل وجود یک دوره کوتاه مدت. من مدت زیادی اینجا نماندم. به

Malaysia.

مالزی برگشتم.

- Ah, I see. So, how long was that course?

- آه، می بینم. خب، این دوره چقدر طول کشید؟

- It's about three months.

- حدود سه ماه است.

- Three months.

- سه ماه.

- Three months.

- سه ماه.

- So, you didn't really have much opportunity to get to know the local area so much?

- پس واقعاً فرصت زیادی برای شناختن منطقه محلی نداشتید؟

- Yeah, correct.

- آره درسته

- So, if you did hear, did you hear a few local people, and was it difficult to?

- بنابراین، اگر شنیدید، آیا چند نفر از مردم محلی را شنیدید، و آیا این کار دشوار بود؟

- Yes, it was quite difficult to me, even if I go to the market to get some food. It's

- بله، برایم خیلی سخت بود، حتی اگر برای تهیه غذا به بازار بروم. درک آن

difficult for me to understand. I have to always ask “Pardon?” and “Can you please

برای من سخت است. همیشه باید بپرسم "ببخشید؟" و "میشه لطفا

repeat again?”

دوباره تکرار کنید؟"

- Repeat it, yes, yes. Because people, apart from their accent, there might be unusual

- تکرار کن، بله، بله. از آنجا که مردم، جدا از لهجه‌شان، ممکن است کلمات غیرعادی مانند کلمات گویشی وجود داشته باشند که ممکن است آن‌ها را نشناسید،

words, like dialect words that you might not recognize because they have a particular set

زیرا آنها مجموعه‌ای

of words in Yorkshire that maybe people in other parts of the country don't use.

از کلمات را در یورکشایر دارند که شاید مردم سایر نقاط کشور از آن استفاده نمی‌کنند.

- Yes, yes.

- بله بله.

- So, okay. So, then that was just a short course, three months. And then you went back

- پس باشه پس این فقط یک دوره کوتاه بود ، سه ماه. و بعد

to Malaysia. So, how long was it before you came back again?

به مالزی برگشتی. خب، چقدر گذشت تا دوباره برگشتی؟

- Okay, it was five years before I came back again.

- باشه، پنج سال گذشت تا دوباره برگشتم.

- Right.

- درست.

- And it was on the further education, I pursued my further education in the UK while this

- و این در مورد تحصیلات تکمیلی بود، من تحصیلات خود را در انگلستان ادامه دادم در حالی که این

time, I'm in London.

بار در لندن هستم.

- Oh, you were in London next time, okay. Whereabouts in London was it?

- اوه، دفعه بعد تو لندن بودی، باشه. در لندن کجا بود؟

- In the University of Greenwich.

- در دانشگاه گرینویچ.

- Greenwich, so Greenwich, that's Southeast London, isn't it?

- گرینویچ، پس گرینویچ، آن جنوب شرقی لندن است، اینطور نیست؟

- Yes.

- آره.

- So, an area I think we both know very well. And so, what was – how long was that course?

- بنابراین، منطقه ای که فکر می کنم هر دوی ما به خوبی می شناسیم. و بنابراین، چه بود - مدت آن دوره چقدر بود؟

- A year and a half.

- یک سال و نیم.

- Ah, okay.

- آهان باشه.

- A year and a half. And again, this is a full study course and the lecturers they are

- یک سال و نیم. و باز هم، این یک دوره آموزشی کامل است و مدرسان مورد

using are English. I can understand. And when I finished the course and started to look

استفاده آنها انگلیسی هستند. می فهمم. و وقتی دوره را تمام کردم و شروع به

for a job, and then I have a difficult time understanding the local accent.

جستجوی کار کردم و بعد درک لهجه محلی برایم مشکل است.

- Yes, yes, because also in London there's a local accent. We've had a lesson on the

- بله، بله، زیرا در لندن نیز لهجه محلی وجود دارد. ما یک درس در مورد

cockney accent. So, that's not always easy to understand.

لهجه کاکنی داشتیم. بنابراین، درک این موضوع همیشه آسان نیست.

- Yes.

- آره.

- So, how did you, how did you cope with this, the difficulty? How did you manage with the

- خب، چطور شد، چطور با این مشکل کنار آمدی؟ چگونه با

difficulty of understanding what people were saying in the local accent?

دشواری درک آنچه مردم با لهجه محلی می گویند، توانستید؟

- Well again, I would say I'm a bit lucky because I got a job in an English-speaking

- خب بازم میگم یه کم خوش شانسم چون تو یه محیط انگلیسی زبان کار پیدا کردم

environment.

.

- Ah, ah, that's good.

- آه، آه، خوب است.

- Yeah, my colleagues and my friends speak in English, and when I had questions, I ask

- بله، همکارانم و دوستانم به زبان انگلیسی صحبت می کنند و وقتی سوالی داشتم، می پرسم

what does it mean or asked them to repeat again for me.

یعنی چه یا از آنها می خواهم که دوباره برای من تکرار کنند.

- Ah, that's good. So, most of your colleagues perhaps are native English speakers.

- آه، این خوب است. بنابراین، شاید اکثر همکاران شما انگلیسی زبان مادری باشند.

- Yes, yeah. They are native English speakers, or they've been here for a long, so they're

- بله، بله. آنها انگلیسی زبان مادری هستند، یا مدت زیادی است که اینجا هستند، بنابراین به

using the local language fluently.

روانی از زبان محلی استفاده می کنند.

- Right, and they know things like idioms.

- درست است، و آنها چیزهایی مانند اصطلاحات را می دانند.

- Correct.

- درست.

- And so on, what does that mean? That sort of, I don't know if you can think of an idiom

- و غیره، یعنی چه؟ از این قبیل، نمی‌دانم آیا می‌توانید اصطلاحی را

that might be used in the building industry that you might not have understood at first?

در نظر بگیرید که ممکن است در صنعت ساختمان استفاده شود که ممکن است در ابتدا متوجه آن نشده باشید؟

- Um, in the industry. I had a meeting with a contractor before, and he said, “Don't

- ام، در صنعت. من قبلاً با یک پیمانکار جلسه ای داشتم و او گفت: "

worry, Chong, everything is honky-dory”.

نگران نباش، چونگ، همه چیز هونک است".

- Ah, it's honky-dory, it's honky-dory.

- آه، هونکی-دوری است، هونکی-دوری است.

- Honky-dory. So, I didn't understand what does it mean.

- هونکی-دوری. پس من نفهمیدم یعنی چی

- No.

- نه.

- So, that is kind of things that are a bit difficult. I don't' know what does it mean.

- بنابراین، این چیزهایی است که کمی دشوار است. نمیدونم یعنی چی

- Yes, so you asked your colleagues, what does honky-dory mean? And do you remember

- بله، پس از همکارانتان پرسیدید هونکی-دوری یعنی چه؟ و یادت

what answer?

هست چه جوابی؟

- Yes, they will be done in a very perfect way.

- بله، آنها به روشی بسیار عالی انجام خواهند شد.

- Yes, yes, so it means everything will be nice, perfect. So, strangely I think honky-dory

- بله، بله، به این معنی است که همه چیز خوب، عالی خواهد بود. بنابراین، به طرز عجیبی فکر می‌کنم هونکی دوری

comes possibly from Japanese, I'm not sure.

احتمالاً از ژاپنی می‌آید، مطمئن نیستم.

- I see.

- می بینم.

- But it's a bit unclear. I remember looking it up once to find out where does that term

- اما کمی مبهم است. به یاد دارم که یک بار آن را جستجو کردم تا بفهمم این اصطلاح

come from, and it's not really definite. But it's possibly Japanese, so.

از کجا آمده است، و واقعاً قطعی نیست. اما احتمالاً ژاپنی است، بنابراین.

- Yeah.

- آره

- Honky-dory being used in the London area.

- استفاده از هونکی-دوری در منطقه لندن.

- Honky-dory, yeah. And there's metaphor which is quite difficult for me to understand as

- آره. و استعاره ای وجود دارد که درک آن برای من نیز بسیار دشوار است

well. For example, we talk about certain subjects for cars, certain things in construction industry

. به عنوان مثال، ما در مورد موضوعات خاصی برای اتومبیل، چیزهای خاصی در صنعت ساختمان

or in my work, and my colleagues say, “Oh, don't worry about that. We'll cross that bridge

یا در کار من صحبت می کنیم و همکارانم می گویند: «اوه، نگران این موضوع نباش. وقتی به آن پل رسیدیم از آن پل

when we come to it.”

عبور خواهیم کرد.»

- Oh yes, that's a good one. Cross that bridge when we come to it, yes.

- اوه بله، این یکی خوب است. وقتی به آن پل رسیدیم از آن پل عبور کنیم، بله.

- I didn't know what they were saying.

- نمی دانستم چه می گویند.

- So, you thought he was asking you to go over a bridge, literally?

- پس، فکر کردی به معنای واقعی کلمه از تو می خواهد از روی یک پل بروی؟

- Yes.

- آره.

- Rather than just say, when we get to that point, we will deal with it then, later. We

- به جای اینکه فقط بگوییم، وقتی به آن نقطه رسیدیم، بعداً با آن برخورد خواهیم کرد. الان

don't need to think of it now.

لازم نیست بهش فکر کنیم

- Yes, yes.

- بله بله.

- So, that's good. Lovely, okay. And so, do you feel that that's a few years now that

- پس خوبه دوست داشتنی، باشه و بنابراین، آیا احساس می کنید که چند سالی

you've been working in London, in the building industry. So, do you feel your English skills

است که در لندن، در صنعت ساختمان کار می کنید؟ بنابراین، آیا احساس می کنید مهارت های انگلیسی شما

have progressed in that time?

در این مدت پیشرفت کرده است؟

- Yes, definitely, definitely. It's because we can learn in a good environment, English-speaking

- بله، قطعا، قطعا. به این دلیل است که ما می توانیم در یک محیط خوب و محیط انگلیسی زبان یاد بگیریم

environment. So, I learn it from like, from listening.

. بنابراین، من آن را از لایک، از گوش دادن یاد می‌گیرم.

- Yes.

- آره.

- On a day-to-day basis.

- به صورت روزانه

- Yes.

- آره.

- And then I speak as – I speak as many as I can.

- و سپس به همان اندازه صحبت می کنم - تا آنجا که بتوانم صحبت می کنم.

- Yes, and I think maybe you also have to write reports.

- بله، و فکر می کنم شاید شما هم باید گزارش بنویسید.

- Yes, definitely.

- بله قطعا.

- Or documents as well.

- یا مدارک هم همینطور.

- Yes, yes. It helps. So, we have to – I have to use a lot more local way to describe

- بله بله. آن کمک می کند. بنابراین، ما باید - من باید از روش های محلی بسیار بیشتری برای توصیف

and write things, writing things down.

و نوشتن چیزها، نوشتن چیزها استفاده کنم.

- Yes, and then maybe dealing with clients and building people and so, all sorts of different

- بله، و پس از آن شاید برخورد با مشتریان و ساختن افراد و به همین ترتیب، انواع افراد مختلفی

people you have to deal with?

که باید با آنها سر و کار داشته باشید؟

- Yes, correct.

- بله درسته

- So, coping with everybody's different accents and ways of speaking.

- بنابراین، کنار آمدن با لهجه ها و روش های مختلف صحبت کردن هر کس.

- Yeah.

- آره

- And all of that?

- و همه اینها؟

- Yes, yes, that's correct. Especially like, speaking and listening to them as well is

- بله، بله، درست است. به خصوص، صحبت کردن و گوش دادن به آنها نیز

one of – actually one of the challenges for me.

یکی از - در واقع یکی از چالش های من است.

- Yes, because I mean, people do sometimes speak very quickly.

- بله، چون منظورم این است که مردم گاهی اوقات خیلی سریع صحبت می کنند.

- Yes.

- آره.

- And even a native speaker like me, sometimes I don't catch what somebody's said and I have

- و حتی یک زبان مادری مثل من، گاهی اوقات حرف های کسی را نمی فهمم و باید

to ask them to repeat. So, if I as a native speaker have difficulty with another native

از آنها بخواهم که تکرار کنند. بنابراین، اگر من به عنوان یک زبان مادری با یک زبان مادری دیگر مشکل داشته

speaker, you know, I'm sure, you know, when it's not your first language, you'll find

باشم، مطمئنم، می دانید، وقتی زبان اول شما نباشد، برایتان

it difficult.

مشکل خواهد بود.

- Yes, yes. But I – I start, I feel quite difficult to catch up with the language when

- بله بله. اما من - شروع می کنم، وقتی برای اولین بار برگشتم احساس می کنم خیلی سخت است که با زبان صحبت

I first came back. I gradually improved, because… we have a lot of English friends and colleagues,

کنم. من به تدریج پیشرفت کردم، زیرا... ما دوستان و همکاران انگلیسی زیادی داریم،

so it really helps.

بنابراین واقعا کمک می کند.

- That's great. So, being in an English-speaking environment really helps with colleagues and

- عالیه. بنابراین، حضور در یک محیط انگلیسی زبان واقعاً به همکاران و دوستان کمک می کند

friends.

.

- Yes, yes.

- بله بله.

- So, that's good. Okay. And going back to the weather. I'm just thinking, if you're

- پس خوبه باشه. و بازگشت به آب و هوا. من فقط به این فکر می کنم که اگر

from a tropical country, you would never see snow there, would you? So, can you remember

اهل یک کشور گرمسیری هستید، هرگز برف را در آنجا نخواهید دید؟ بنابراین، آیا می توانید به

when you first saw snow in the UK?

یاد بیاورید که اولین بار چه زمانی برف را در بریتانیا دیدید؟

- Ah yeah, I think it was between 2007–2008. We never had any snow in Malaysia.

- آه بله، فکر می کنم بین سال های 2007 تا 2008 بود. ما هرگز در مالزی برف نخوردیم.

- No.

- نه.

- And then in the UK, the forecast, there was snow and then… and then I went to sleep,

- و بعد در بریتانیا، پیش‌بینی شد، برف آمد و بعد... و بعد به خواب رفتم،

and the day after, in the morning, I saw everything just white. And then outside the window it

و روز بعد، صبح، همه چیز را سفید دیدم. و سپس بیرون از

was snowing, and we are so exciting.

پنجره برف می بارید و ما بسیار هیجان انگیز هستیم.

- Yes.

- آره.

- I'm very excited. And I went out, without changing, without brushing my teeth, I just

- من خیلی هیجان زده هستم. و بیرون رفتم، بدون تعویض، بدون مسواک زدن، فقط

went out and start playing with the snow.

بیرون رفتم و با برف بازی کردم.

- Oh wow, so you just went straight out.

- اوه وای پس مستقیم رفتی بیرون.

- Yes.

- آره.

- Into the snow. I think an English person might think, “Ooh, it's snowing, it's cold.”

- توی برف من فکر می کنم یک فرد انگلیسی ممکن است فکر کند، "اوه، برف می آید، سرد است."

But for the first time when you see it, you just wanted to go out into it and…

اما برای اولین بار وقتی آن را می بینید، فقط می خواستید داخل آن بروید و ...

- Yes, and I do a snowball.

- بله، و من یک گلوله برفی می کنم.

- Do some snowballs.

- چند گلوله برفی انجام دهید.

- And I throw…

- و من ...

- With somebody and throwing snowballs at each other.

- با کسی و پرتاب گلوله های برفی به طرف یکدیگر.

- Yes.

- آره.

- Which is the tradition. Who were you snowballing with?

- که سنت است. با کی برف می زدی ؟

- I was snowballing with my wife.

- من با همسرم داشتیم برف می زدم.

- Oh, with your wife. Was it the first time she had seen snow as well?

- اوه، با همسرت. آیا اولین بار بود که او نیز برف را می دید؟

- Yes, yes.

- بله بله.

- So, it was really exciting for both of you to see the snow.

- پس دیدن برف برای هر دوی شما واقعا هیجان انگیز بود .

- Yes, both of us are very excited.

- بله، هر دوی ما خیلی هیجان زده هستیم.

- And you have a little daughter, I think.

- و فکر می کنم شما یک دختر کوچک دارید.

- Yes, I do.

- بله، دارم.

- Has she seen the snow yet?

- آیا او هنوز برف را دیده است؟

- Yes, she has. And she's very excited as well.

- بله او دارد. و او همچنین بسیار هیجان زده است.

- Yes.

- آره.

- She's “Daddy, look: snow!”

- او "بابا، نگاه کن: برف!"

- Oh wow!

- اوه وای!

- And she asks me to build a snowman for her.

- و از من می خواهد که برایش آدم برفی بسازم.

- Oh wow, so you built a snowman for your daughter?

- اوه وای پس برای دخترت آدم برفی ساختی ؟

- Yes.

- آره.

- Yes, wow. So, how old is she at the moment?

- بله، وای. بنابراین، او در حال حاضر چند سال دارد؟

- Oh, she is five.

- اوه او پنج ساله است.

- Five.

- پنج

- Five.

- پنج

- So, what has it been like for her with her parents both from Malaysia and was she born

- خب، با پدر و مادرش هر دو از مالزی چه اتفاقی افتاده است و آیا او

here?

اینجا به دنیا آمده است؟

- Yeah, she was born here.

- آره، اون اینجا به دنیا اومد.

- Yes.

- آره.

- And she studies in primary school now. She's in her reception year.

- و الان در دبستان درس می خواند. او در سال پذیرایی خود است.

- Right.

- درست.

- I have to say, she's using English language as a mother tongue language, because she doesn't

- باید بگویم، او از زبان انگلیسی به عنوان زبان مادری استفاده می کند، زیرا

speak Chinese to us.

با ما چینی صحبت نمی کند.

- No.

- نه.

- We always ask her questions, let me speak to her in Chinese Cantonese, she will respond

- ما همیشه از او سؤال می کنیم، اجازه دهید من با او به زبان کانتونی چینی صحبت کنم، او

back in English.

به انگلیسی پاسخ خواهد داد.

- Oh wow, so she's been learning English, really, as she's been growing up. But do you

- اوه وای، پس اون داره انگلیسی یاد می گیره ، واقعاً وقتی بزرگ شده. اما آیا

and your wife speak in Chinese to each other, or?

شما و همسرتان با یکدیگر به زبان چینی صحبت می کنید یا؟

- Yes, we speak Cantonese to each other.

- بله، ما با هم کانتونی صحبت می کنیم.

- Right.

- درست.

- And we try to speak our language to my daughter.

- و ما سعی می کنیم به زبان خود با دخترم صحبت کنیم.

- So that she grows up at least knowing another language.

- به طوری که او حداقل با دانستن زبان دیگری بزرگ شود.

- Yes.

- آره.

- And so, she's going to an English-speaking school?

- و بنابراین، او به یک مدرسه انگلیسی زبان می رود ؟

- Yes.

- آره.

- And she's learning probably a lot of – a lot of phrases, a lot of ways of saying things.

- و احتمالاً خیلی چیزها را یاد می گیرد - عبارات زیادی، روش های زیادی برای گفتن چیزها.

- Yes, she does.

- بله، او دارد.

- So, is she learning things that you and your wife don't know? So, maybe you're learning

- خب، آیا او چیزهایی یاد می گیرد که شما و همسرتان نمی دانید؟ بنابراین، شاید شما در حال یادگیری

other – another part of English from your five-year-old daughter, maybe?

بخش دیگری از زبان انگلیسی از دختر پنج ساله خود هستید، شاید؟

- Yeah, that's correct. Because she learns – I think she – session of, what I call

- آره درسته چون او می آموزد - من فکر می کنم او - جلسه ای که من

it, phonics. So she learns phonics now so she can pronounce more accurately.

آن را صدا و پژواک می نامم. بنابراین او اکنون صداهای صوتی را یاد می گیرد تا بتواند با دقت بیشتری تلفظ کند.

- Oh, I see. So, at school, the teachers are teaching her pronunciation.

- اوه می فهمم. بنابراین، در مدرسه، معلمان تلفظ او را آموزش می دهند.

- Yes.

- آره.

- Phonics.

- آوازخوانی

- Phonics, yeah.

- آوازی، آره.

- So, they're teaching how to speak in a nice, clear.

- بنابراین، آنها یاد می دهند که چگونه خوب و واضح صحبت کنند .

- Nice, clear.

- خوب، واضح.

- English accent.

- لهجه انگلیسی

- That is correct.

- این صحیح است.

- Wow, so, so can you think of any examples of things that your daughter has said which

- وای، پس، آیا می‌توانی به نمونه‌هایی از چیزهایی که دخترت گفته و

you thought that you didn't recognize? Unusual words or phrases? Maybe she's learnt from

فکر می‌کردی نمی‌دانی، فکر کنی؟ کلمات یا عبارات غیر معمول؟ شاید او از

other children?

بچه های دیگر یاد گرفته است؟

- Um, let me think. There's quite a lot. For example, when I say “Tesco”, she says,

-امم بذار فکر کنم خیلی زیاد است برای مثال، وقتی می‌گویم «تسکو»، او می‌گوید:

“No Daddy, it's not correct. It's Tesco, Tesco”.

«نه بابا، درست نیست. این تسکو است، تسکو.

- Tesco.

- تسکو

- Tesco, yeah.

- تسکو، آره.

- Tesco.

- تسکو

- Because I speak very flat.

- چون من خیلی صاف صحبت می کنم.

- Oh! So, the intonation. If you say “Tesco” in a very sort of level intonation.

- اوه! بنابراین، لحن. اگر «تسکو» را با لحن بسیار سطحی بگویید.

- Yeah, intonation.

- آره، لحن.

- And she tells you to say it “TES-co”.

- و او به شما می گوید که آن را "TES-co" بگویید.

- Yeah.

- آره

- So, you've got to raise your voice and make it fall again.

- پس باید صدایت را بلند کنی و دوباره بیفتی.

- Yes, it sounds better.

- بله، به نظر بهتر است.

- So, she's – she's correcting your…

- پس، او - او دارد شما را اصلاح می کند ...

- Yes, she does.

- بله، او این کار را می کند.

- Your pronunciation. Oh, that's funny. So, Tesco, for anyone who doesn't know Tesco.

- تلفظ شما اوه، این خنده دار است. بنابراین، تسکو، برای هر کسی که تسکو را نمی شناسد.

It's a big supermarket chain in the UK. So, everybody's heard of Tesco in the UK. Okay.

این یک سوپرمارکت زنجیره ای بزرگ در بریتانیا است. بنابراین، همه در مورد تسکو در بریتانیا شنیده اند. باشه.

Oh, that's great. Amazing. So, okay. And then, is there still something about English, I

اوه، عالیه. شگفت انگيز. پس باشه و بعد ، آیا هنوز چیزی در مورد انگلیسی وجود دارد،

mean, learning another language, it's always, you know, nobody ever stops learning another

منظورم این است که یادگیری یک زبان دیگر، همیشه، می دانید، هیچ کس هرگز یادگیری زبان دیگری را متوقف نمی کند

language. Is there something about English that you still find difficult?

. آیا چیزی در زبان انگلیسی وجود دارد که هنوز برای شما دشوار است؟

- I have improved quite a lot compared to me like, when I first arrived in the UK. I'm

- من در مقایسه با خودم بسیار پیشرفت کرده ام ، مانند زمانی که برای اولین بار به بریتانیا آمدم. من

still learning to listen and how to speak to English people because, obviously, they

هنوز یاد می‌گیرم که چگونه با انگلیسی‌ها گوش کنم و چگونه صحبت کنم، زیرا، بدیهی است که آنها

are – there's a manner of language they use a lot more than me, and…

هستند - زبانی وجود دارد که آنها بسیار بیشتر از من استفاده می‌کنند، و...

- Yes, yes, so people who, they have an advantage, really. When you're speaking with maybe a

- بله، بله، بنابراین افرادی که مزیت دارند، واقعا وقتی با شاید

client or customer.

مشتری یا مشتری صحبت می کنید.

- Yes, a customer.

- بله مشتری.

- Who is a native English speaker, and you're having to deal with them on an equal level.

- چه کسی انگلیسی زبان مادری است، و شما باید با آنها در سطح یکسان برخورد کنید.

- Correct.

- درست.

- And maybe negotiate and things like that.

- و شاید مذاکره و چیزهایی از این قبیل.

- Yes.

- آره.

- So, that's quite tough, isn't it, to do in – when it's not your native language.

- بنابراین، این کار بسیار سخت است، اینطور نیست، انجام دادن آن در زمانی که زبان مادری شما نیست.

- Yes, it's quite challenging.

- بله، بسیار چالش برانگیز است.

- Yes.

- آره.

- So, I'm still learning, but it's better compared to years before.

- پس من هنوز دارم یاد می گیرم ولی نسبت به سال های قبل بهتره.

- Right.

- درست.

- And I'll keep continuing to learn.

- و من به یادگیری ادامه خواهم داد.

- Yeah, that's great. Lovely, okay. So, just finally, I wonder if you have any advice for

- آره، عالیه دوست داشتنی، باشه بنابراین، در نهایت، نمی‌دانم آیا توصیه‌ای

the people watching on www.engvid.com who are maybe in another country, not in the UK,

برای افرادی که در www.engvid.com تماشا می‌کنند دارید ، که شاید در کشور دیگری هستند، نه در بریتانیا،

but maybe thinking of coming here to live and work or study. Do you have any particular

اما شاید به فکر آمدن به اینجا برای زندگی و کار یا تحصیل هستند. توصیه خاصی

advice for the viewers?

برای بینندگان دارید؟

- Yeah, yeah. I advise the viewers to watch as much BBC as you could. Again, watch as

- آره آره. من به بینندگان توصیه می کنم تا جایی که می توانید بی بی سی را تماشا کنید. باز هم تا

much www.engvid.com as you could. And then immerse yourself in English speaking environments

جایی که می توانید www.engvid.com را تماشا کنید. و سپس در محیط های انگلیسی زبان غوطه ور

and make friends with English speaking friends.

شوید و با دوستان انگلیسی زبان دوست شوید.

- Right.

- درست.

- So that – that would be wise.

- بنابراین - عاقلانه است.

- Okay, that's brilliant. Thank you very much, Chong.

- باشه، عالیه. خیلی ممنون، چونگ.

- You're welcome, Gill, you're welcome.

- خوش اومدی، گیل، خوش اومدی.

- Okay, thank you for coming. It's been really interesting hearing about your experiences.

- باشه ممنون که اومدی شنیدن تجربیات شما واقعا جالب بود.

- Thank you.

- متشکرم.

- And we'd like to wish you all the very best with your ongoing job and your life here.

- و ما می خواهیم برای شما بهترین ها را در کار مداوم و زندگی شما در اینجا آرزو کنیم.

- Thank you.

- متشکرم.

- Okay, thank you, thank you.

- باشه، ممنون، ممنون.