Real English: Using WHEN & WHERE to Make Plans

Hi. I'm Gill from www.engvid.com, and today we have a lesson on quite a nice social subject:

سلام. من گیل از www.engvid.com هستم، و امروز درسی داریم در مورد یک موضوع اجتماعی خوب:

"Making Arrangements to Meet a Friend". Okay? And the idea is that this friend is

"تدارک مقدماتی برای ملاقات با یک دوست". باشه؟ و ایده این است که این دوست

an English-speaking friend. They may be English, or American, or Canadian, or they may speak

یک دوست انگلیسی زبان است. آنها ممکن است انگلیسی، یا آمریکایی، یا کانادایی باشند، یا ممکن است به

another language, but you and they can only communicate in English. Maybe they're Chinese

زبان دیگری صحبت کنند، اما شما و آنها فقط می توانید به زبان انگلیسی ارتباط برقرار کنید. شاید آنها چینی هستند

and you're Spanish or something, and the only language you have in common is English. But

و شما اسپانیایی یا چیزی شبیه به این، و تنها زبان مشترک شما انگلیسی است. اما در

either way, you have to communicate in English, and this is one of the best ways to learn

هر صورت، شما باید به زبان انگلیسی ارتباط برقرار کنید، و این یکی از بهترین راه‌ها برای یادگیری

English, is to have friends who speak English, and have to communicate with them in English.

زبان انگلیسی است، داشتن دوستانی که انگلیسی صحبت می‌کنند و باید با آنها به زبان انگلیسی ارتباط برقرار کنید.

So please make friends with English speakers, because apart from being friends, it will

پس لطفا با انگلیسی زبانان دوست شوید زیرا جدای از دوستی

be very good for your language learning. Okay, right.

برای یادگیری زبان شما بسیار مفید خواهد بود. باشه، درسته

So, first of all say you're phoning your friend and you're saying... First of all, you're

بنابراین، اول از همه بگویید که به دوستتان زنگ می‌زنید و می‌گویید... اول از همه،

not going to just go straight in and say:

قرار نیست مستقیم وارد شوید و بگویید:

"Let's arrange to meet."

"بیا قرار ملاقات بگذاریم."

You want to first of all say things like: "Hi! How are you?" because if they're not very well, it's not

شما می خواهید اول از همه چیزهایی مانند: "سلام! چطوری؟" زیرا اگر آنها خیلی خوب نیستند،

a good idea to start making arrangements to meet. So, just socially you need to say:

شروع به هماهنگی برای ملاقات ایده خوبی نیست . بنابراین، فقط از نظر اجتماعی باید بگویید:

"Hello. How are you? How is everything going? I haven't seen you for a while.

"سلام. چطوری؟ همه چیز چطور پیش می رود؟ من مدتی است که شما را ندیده ام.

Shall we meet up? Are

آیا می توانیم همدیگر را ببینیم؟ آیا

you free to meet up?" "To meet up" is to meet, but we often say "meet up", with the "up"

شما آزاد هستید که ملاقات کنید؟" "ملاقات کردن" به معنای ملاقات است ، اما ما اغلب با حرف اضافه "بالا" می گوییم "ملاقات"

preposition. "Shall we meet up?" And the "shall" is used when you make a suggestion.

. "آیا ما ملاقات کنیم؟" و زمانی که شما پیشنهادی ارائه می دهید از "باید" استفاده می شود.

"Shall we? Shall we do something?" Okay?

"میایم؟ یه کاری بکنیم؟" باشه؟

So once you've done your little introductory part and they're feeling well, and they want

بنابراین هنگامی که قسمت مقدماتی کوچک خود را انجام دادید و آنها احساس خوبی دارند و می خواهند

to meet you and go somewhere interesting, we can move on to the second part, you need

با شما ملاقات کنند و به مکان جالبی بروند، می توانیم به قسمت دوم برویم، شما

to decide when. When are you both free? Okay, so you might say:

باید تصمیم بگیرید که چه زمانی. کی هر دوی شما آزاد هستید؟ خوب، پس ممکن است بگویید:

"When are you free?" and

"کی آزاد هستی؟"

they might say: "Oh, well, I'm free on Tuesday afternoon, Thursday morning, Saturday afternoon",

و ممکن است بگویند: "اوه، خوب، من سه شنبه بعد از ظهر، پنجشنبه صبح، بعد از ظهر شنبه آزاد هستم"،

so you decide between yourselves which is the best time for both of you.

بنابراین شما بین خودتان تصمیم بگیرید که بهترین زمان برای هر دوی شما کدام است.

"I'm free on" and the day.

"من آزاد هستم" و روز.

Okay? You use "on" with the day. "I'm free on Tuesday, on Saturday". Okay?

باشه؟ شما از "روشن" با روز استفاده می کنید. "من سه شنبه، شنبه آزاد هستم". باشه؟

And then just to check: "Is that okay for you?" You have to check with the other person:

و سپس فقط برای بررسی: "آیا برای شما مشکلی ندارد؟" باید با طرف مقابل چک کنید:

Is that okay for them as well? And then if they say: -"Yes." -"Great. Great."

آیا برای او هم مشکلی ندارد؟ و سپس اگر بگویند: - "بله." -"عالی عالی."

Useful word: "Great", whenever you're pleased about something. "Great."

کلمه مفید: "عالی"، هر زمان که از چیزی راضی هستید. "عالی."

So, you've got the day, you now need to decide on the time. "What time shall we meet?" Again,

بنابراین، شما این روز را دارید، اکنون باید در مورد زمان تصمیم بگیرید. "کی هم دیگه رو ببینیم؟" باز هم،

using "shall" as the suggestion. "What time shall we meet?" And because you're meeting

از "باید" به عنوان پیشنهاد استفاده کنید. "کی هم دیگه رو ببینیم؟" و چون با

a friend, you don't want to make it like:

دوستی ملاقات می کنید، نمی خواهید آن را اینگونه بسازید:

"Oh, I start work at 9:30 in the morning, I have to be there."

"اوه، من ساعت 9:30 صبح کارم را شروع می کنم، باید آنجا باشم."

This is a nice, social occasion. You don't have to say:

این یک موقعیت خوب و اجتماعی است. لازم نیست بگویید:

"Be there at 2 o'clock." As it's a friend and it's a social meeting, you can be a little bit more

«ساعت 2 آنجا باش». از آنجایی که این یک دوست است و یک جلسه اجتماعی است، می‌توانید کمی

casual about it and say: "Oh, around... Around 2 o'clock", which means just before 2, just

معمولی‌تر در مورد آن صحبت کنید و بگویید: "اوه، حوالی... حدود ساعت 2"، یعنی درست قبل از 2، درست

after 2. "Around" is a very useful word for time. "Let's meet around 2 o'clock." Okay?

بعد از 2. "حدود" کلمه بسیار مفیدی برای زمان است. "بیا حوالی ساعت 2 همدیگر را ببینیم." باشه؟

So you've decided on the day and the time.

بنابراین شما در مورد روز و زمان تصمیم گرفته اید.

So thirdly, you have to then decide where to meet, somewhere interesting maybe that

پس ثالثاً، باید تصمیم بگیرید که کجا ملاقات کنید، جایی جالب که شاید

you haven't been before. "Where shall we meet?" So "shall" again. "Where shall we meet?" And

قبلاً نرفته اید. "کجا ملاقات کنیم؟" پس دوباره "باید". "کجا ملاقات کنیم؟" و

your friend might suggest:

دوست شما ممکن است پیشنهاد دهد:

-"Oh, an art gallery. I haven't been to that art gallery for a while.

-"اوه، یک گالری هنری. من مدتی است که به آن گالری هنری نرفته ام.

Shall we meet there? Have you ever been there?"

آیا آنجا ملاقات کنیم؟ آیا تا به حال آنجا بوده اید؟"

-"No, I haven't been to that one."

-"نه، من به اون یکی نرفته ام."

-"Oh, okay then. Well, let's meet there. I think you'd like it." Okay?

-اوه، باشه پس بیا اونجا همدیگه رو ببینیم فکر کنم دوست داشته باشی. باشه؟

So, once you've decided on the location, the art gallery... An art gallery is a big place,

بنابراین، هنگامی که در مورد مکان، گالری هنری تصمیم گرفتید... یک گالری هنری یک مکان بزرگ است

and there's an outside and an inside. You have to decide exactly where, so: "Whereabouts?"

و یک بیرون و یک درون وجود دارد. شما باید دقیقا تصمیم بگیرید که کجا، بنابراین: "کجا؟"

is a useful word. "Whereabouts?" It's just like saying: "Where?

کلمه مفیدی است "محل تقریبی؟" درست مثل این است که بگوییم: "کجا؟

Where shall we meet around the building?

کجا باید در اطراف ساختمان ملاقات کنیم؟ کجا قرار است

Whereabouts shall we meet? Inside or outside?"

ملاقات کنیم؟ داخل یا خارج؟"

But if it's in the UK, because

اما اگر در انگلستان است، به

of the weather, it's not always a good idea to meet outside somewhere because it could

دلیل آب و هوا، همیشه ایده خوبی نیست که بیرون جایی ملاقات کنید زیرا ممکن

be bad weather, so you say:

است هوا بد باشد، بنابراین می گویید:

"In case it's raining, in case it's cold it might be better to meet inside",

"اگر باران می بارد، اگر هوا سرد است، شاید بهتر باشد که در داخل ملاقات کنید. "،

so you can be dry and warm while you're waiting for your friend. So:

بنابراین می توانید در حالی که منتظر دوست خود هستید خشک و گرم باشید. پس:

"In case" means "if", "if". It might be raining, it might be cold, so: "In case it's raining,

«در مورد» به معنای «اگر»، «اگر» است. ممکن است باران باشد، ممکن است سرد باشد، بنابراین: "اگر باران می بارد

in case it's cold, we'd better meet inside." Okay?

، اگر سرد است، بهتر است در داخل همدیگر را ببینیم." باشه؟

Always a good idea. And you can sit

همیشه ایده خوبی است.

down as well usually if you want to. So, say it's an art gallery, there are different places.

و معمولا اگر بخواهید می توانید بنشینید. بنابراین، بگویید این یک گالری هنری است، مکان های مختلفی وجود دارد.

And I'm thinking of a particular art gallery here so I'm thinking of different parts of

و من در اینجا به یک گالری هنری خاص فکر می کنم، بنابراین به قسمت های مختلف آن فکر می کنم

it that are good places to meet someone. The foyer,

که مکان های خوبی برای ملاقات با کسی است. سرسرا

which is just inside. You go through

که فقط داخل است.

the door and it's like the hallway of open space called the foyer, which is a French

از در می گذری و مانند راهروی فضای باز است که به آن سرسرا می گویند، که در

word actually, but we all use it to mean the inside, just inside the building, just inside

واقع یک کلمه فرانسوی است، اما همه ما آن را به معنای داخل، فقط داخل ساختمان، درست در

the entrance. In the foyer, in the café. Always a good idea, start in the café and

داخل ورودی استفاده می کنیم. در سرسرا، در کافه. همیشه ایده خوبی است، از کافه شروع کنید

have a nice chat first, a nice talk with your friend before you go off to look at some pictures. Café.

و ابتدا یک گپ خوب داشته باشید، قبل از اینکه برای تماشای چند عکس بروید با دوست خود صحبت کنید. کافه.

In the gift shop, because if you're in the gift shop you can be looking around

در فروشگاه هدیه، زیرا اگر در فروشگاه هدیه هستید، می توانید

at the things before your friend comes. You might want to buy a few things as presents

قبل از آمدن دوستتان به چیزهای اطراف نگاه کنید. ممکن است بخواهید چند چیز را به عنوان هدیه

for people. Gift shop. A bookshop, you can be looking at books. Always something to look

برای مردم بخرید. فروشگاه هدیه. یک کتابفروشی، شما می توانید به کتاب نگاه کنید. همیشه چیزی برای نگاه کردن

at. Books in English hopefully. Okay? On a particular floor of the gallery, you could say:

. کتاب های انگلیسی امیدوارم. باشه؟ در یک طبقه خاص از گالری، می توانید بگویید:

"Well, let's meet on the second floor because there's a good exhibition there at the moment."

"خب، بیایید در طبقه دوم همدیگر را ببینیم زیرا در حال حاضر نمایشگاه خوبی در آنجا برگزار می شود."

On the second floor or the first floor. Or in the basement. Down... Downstairs

در طبقه دوم یا طبقه اول. یا در زیرزمین پایین... طبقه پایین

in the basement below the ground. Okay? So different places you can meet in the building.

در زیرزمین زیر زمین. باشه؟ بنابراین مکان های مختلفی را می توانید در ساختمان ملاقات کنید.

So once you've decided when and where to meet, you then have to finish off your phone call,

بنابراین هنگامی که تصمیم گرفتید کی و کجا ملاقات کنید ، باید تماس تلفنی خود را تمام کنید،

and so you can say: "Okay, that's great. See you on..." On the day.

و بنابراین می توانید بگویید: "باشه، عالی است. می بینمت..." در روز.

"See you on Tuesday around 2 o'clock." Okay?

"سه شنبه حوالی ساعت 2 می بینمت." باشه؟

And something nice to end with, like:

و یک چیز خوب برای پایان دادن به آن، مانند:

"Looking forward to seeing you",

"منتظر دیدار شما هستم"،

when you're going to meet someone or you're going to work with somebody.

زمانی که قرار است با کسی ملاقات کنید یا قرار است با کسی کار کنید.

"Looking forward to" is a good phrase. "Looking forward to seeing you." Okay?

«منتظر هستم» جمله خوبی است. "به امید دیدار." باشه؟

So, I hope you make lots of English-speaking friends and arrange to meet them, and learn

بنابراین، امیدوارم دوستان انگلیسی زبان زیادی پیدا کنید و ترتیب ملاقات با آنها را بدهید و

lots of language from them.

زبان زیادی را از آنها یاد بگیرید.

And there is a quiz on the website: www.engvid.com.

و یک مسابقه در وب سایت وجود دارد: www.engvid.com.

Please go and try the quiz. And that's it, really.

لطفا بروید و امتحان را امتحان کنید. و واقعاً همین است.

So hope to see you again very soon.

پس امیدوارم خیلی زود دوباره شما را ببینم.

Okay, bye.

باشه خداحافظ.