English Vocabulary: Many ways to use the word 'BACK'

English Vocabulary: Many ways to use the word 'BACK

Hi. I'm Gill at www.engvid.com, and today we have a lesson on a little word "back".

سلام. من گیل در www.engvid.com هستم، و امروز درسی در مورد کلمه کوچک "بازگشت" داریم.

And this is in response to a request from Najma, who posted a comment on the www.engvid.com

و این در پاسخ به درخواست نجما است که در سایت www.engvid.com نظر گذاشته است

website. So, thank you, Najma, I hope you're watching. This is for you. Okay. So, the use

. بنابراین، متشکرم، نجما، امیدوارم که تماشا کنید. مال شماست. باشه. بنابراین، استفاده

of the word "back". It's a very common word; it's used all the time. And it's also used

از کلمه "بازگشت". این یک کلمه بسیار رایج است. همیشه استفاده می شود و همچنین

in different ways as different parts of speech. So it can be used as a noun, as an adjective,

به طرق مختلف به عنوان بخش های مختلف گفتار استفاده می شود. بنابراین می توان آن را به عنوان اسم، صفت

as an adverb, as a verb, and it can be used as part of a phrasal verb. So I'll be showing

، قید، فعل و می تواند به عنوان بخشی از فعل عبارتی استفاده کرد. بنابراین من

you examples of all of these. Okay?

نمونه هایی از همه اینها را به شما نشان خواهم داد. باشه؟

So, let's start with "back" used as a noun. Okay? So, for example, if you're talking about

بنابراین، بیایید با "back" که به عنوان اسم استفاده می شود شروع کنیم. باشه؟ بنابراین، برای مثال، اگر در مورد

a friend of yours who, when they get on the bus, they always go to the back, they like

یکی از دوستانتان صحبت می کنید که وقتی سوار اتوبوس می شوند، همیشه به عقب می روند، دوست

to sit at the back. So: "He always sits at the back of the bus." You can tell it's a

دارند پشت سر بنشینند. بنابراین: "او همیشه پشت اتوبوس می نشیند." شما می توانید بگویید که

noun because it has "the" in front of it. "The back", okay? Right, so:

اسم است زیرا جلوی آن "the" است. "پشت"، باشه؟ درست است، بنابراین:

"He always sits at the back of the bus."

"او همیشه پشت اتوبوس می نشیند."

Second one, the back can be in a location, but you can also talk about my back, that's

دومی، پشت می تواند در یک مکان باشد، اما شما همچنین می توانید در مورد پشت من صحبت

this, part of your body is your back at the back. So: "My back is itching!" Oo, ah, oo.

کنید، این است، بخشی از بدن شما پشت شما در پشت است. بنابراین: "کمر من خارش دارد!" اوه، آه، اوو.

I have to scratch. It's itching. Ah. Okay? "My back is itching." Okay? Useful word: "itching".

باید بخارم. خارش داره آه باشه؟ پشتم خارش دارد. باشه؟ کلمه مفید: "خارش".

It's probably not polite, though, to sort of scratch in public. So you have to be a

با این حال، احتمالاً مودبانه نیست که در ملاء عام به نوعی خراش دهید. پس باید

bit careful about that. It's probably safe to scratch your back and to scratch your head

کمی مراقب آن باشید. احتمالاً خاراندن پشت و خاراندن سر

up to a certain extent, but other parts of the body, maybe not a good idea in public.

تا حدی بی خطر است، اما سایر قسمت های بدن، شاید ایده خوبی در مکان های عمومی نباشد.

So, okay, better move on.

پس باشه بهتره ادامه بدی

Right, you're arranging to meet somebody and depending on whether you're in America or

درست است، شما در حال هماهنگی برای ملاقات با کسی هستید و بسته به اینکه در آمریکا هستید یا

in another part of the world where English is spoken, you can either say:

در نقطه دیگری از جهان که انگلیسی صحبت می شود، می توانید بگویید:

"I'll meet you in back of the building." That's the American way of using "back"

"من شما را در پشت ساختمان ملاقات خواهم کرد." این روش آمریکایی برای استفاده از «بازگشت» است

or in the U.K., for example,

یا مثلاً در بریتانیا،

we would say: "I will meet you behind the building." That means at the back, behind.

می‌گوییم: «من شما را پشت ساختمان ملاقات خواهم کرد ». یعنی پشت، پشت.

It's a similar idea. So "in back of" is American. In the U.K., we say "behind". All right. So

این یک ایده مشابه است. بنابراین "in back of" آمریکایی است. در بریتانیا، ما می گوییم "پشت". خیلی خوب. بنابراین

that's "back" as a noun.

آن "بازگشت" به عنوان یک اسم است.

Moving on to "back" used as an adjective to describe something, a back something. Question:

حرکت به سمت «پشت» به عنوان یک صفت برای توصیف چیزی استفاده می شود. سوال

"Did you close the back door?" Okay? In your house, you might have a back door and a front

: در پشتی را بستید؟ باشه؟ در خانه خود، ممکن است یک در پشتی و یک

door. This is the back door, the door at the back of the house, the back door. Okay? And

در ورودی داشته باشید. این درب پشتی است، درب پشت خانه، درب پشتی. باشه؟ و

also: "He's in the back room." So different rooms in the house, a room at the back is

همچنین: "او در اتاق عقب است." بنابراین اتاق های مختلف خانه، یک اتاق در پشت

called "a back room" as an adjective. Okay. All right.

به عنوان صفت "یک اتاق پشت" نامیده می شود. باشه. خیلی خوب.

Then moving on, using "back" as an adverb where it's sort of modifies a verb:

سپس با استفاده از "بازگشت" به عنوان یک قید در جایی که به نوعی فعل را تغییر می دهد:

"I'm going back home now." You can say: "I'm going home now."

"من اکنون به خانه برمی گردم" ادامه می دهیم. می توانید بگویید: "من اکنون به خانه می روم."

But going back home is like the idea

اما بازگشت به خانه مانند

of returning home. "I'm going back home now." To go back.

ایده بازگشت به خانه است. " الان به خانه برمی گردم." برگشتن.

Right? And, finally, in this section:

درست؟ و بالاخره در این بخش:

"Our neighbours are back from holiday."

"همسایه های ما از تعطیلات برگشته اند."

So, that again is an adverb: "they are back from holiday".

بنابراین، دوباره یک قید است: "آنها از تعطیلات برگشتند".

Okay, so we'll move on now to look at "back" used as a verb.

بسیار خوب، پس اکنون به ادامه می‌پردازیم تا به «بازگشت» که به عنوان یک فعل استفاده می‌شود نگاه کنیم.

Okay, so now let's have a look at "back" used as a verb. Right? So, for example:

خوب، حالا بیایید نگاهی به "back" که به عنوان یک فعل استفاده می شود بیندازیم. درست؟ به عنوان مثال:

"The car was backing into the street." So the car was going backwards

"ماشین در حال عقب نشینی به خیابان بود." پس ماشین داشت به عقب می رفت

into the street, it was backing.

توی خیابان، عقب می رفت.

So "to back" is what a car can do. Okay? Another way of backing somebody or something, if you

بنابراین "به پشت" کاری است که یک ماشین می تواند انجام دهد. باشه؟ راه دیگری برای حمایت از کسی یا چیزی، اگر

say: "Don't worry - if you want to raise this issue with the boss I will back you." Meaning:

بگویید: "نگران نباش - اگر می‌خواهی این موضوع را با رئیس مطرح کنی، من از تو حمایت خواهم کرد." معنی:

I will support you. If there's a problem in the office, and your friend is a little bit

من از شما حمایت خواهم کرد. اگر مشکلی در دفتر وجود دارد و دوست شما کمی

unsure about whether to talk to the boss about it, they need a bit of support, you say:

مطمئن نیست که با رئیس در مورد آن صحبت کند یا خیر ، آنها به کمی حمایت نیاز دارند، شما می گویید:

"I will back you." Meaning:

"من از شما حمایت می کنم." یعنی:

"I will agree with you and say the same thing to the boss that you are saying."

"با شما موافقم و همان چیزی را که شما می گویید به رئیس می گویم."

Okay? "I will back you", support you. And a similar idea of supporting:

باشه؟ "من از شما حمایت خواهم کرد"، از شما حمایت کنید. و یک ایده مشابه برای حمایت:

"The company will back the project." That usually means money, putting money into a

"شرکت از پروژه حمایت خواهد کرد." این معمولاً به معنای پول، قرار دادن پول در یک

project to make something happen, so "to back something" can be financial. Okay.

پروژه برای انجام چیزی است، بنابراین "پشتیبانی از چیزی" می تواند مالی باشد. باشه.

And then if we move on to look at some phrasal verbs where "back" is used with another verb,

و سپس اگر به برخی از افعال عبارتی نگاه کنیم که در آنها "back" با فعل دیگری استفاده می شود،

there are different uses of that. So, for example, maybe somebody is saying something

کاربردهای مختلفی از آن وجود دارد. به عنوان مثال، ممکن است کسی چیزی بگوید

that you don't agree with, and rather than sometimes you might keep quiet and say:

که شما با آن موافق نیستید، و به جای اینکه گاهی اوقات ممکن است سکوت کنید و بگویید:

"Well, I'm not going to say anything. It could cause trouble",

"خب، من چیزی نمی گویم. ممکن است باعث دردسر شود"،

but sometimes you just have to say: "Well, actually, I don't think that's true."

اما گاهی اوقات شما ممکن است سکوت کنید. فقط باید گفت: "خب، در واقع، من فکر نمی کنم این درست باشد."

You're challenging the person. Disagreeing

شما در حال به چالش کشیدن آن شخص هستید. مخالفت

with them. So: "When I challenged her she backed down." It means she didn't keep saying:

با آنها. بنابراین: "وقتی او را به چالش کشیدم، او عقب نشینی کرد." یعنی او مدام نمی گفت:

"Oh no, well, that is true." She didn't. She did the opposite. She sort of... It's like

"اوه نه، خوب، درست است." او این کار را نکرد. او برعکس عمل کرد. یه جورایی... مثل

taking a step back and saying: "Oh, okay then, maybe I'm wrong. You may be right." So if

اینه که یه قدم به عقب برگردی و بگی: "اوه، باشه، شاید من اشتباه می کنم. ممکنه حق با تو باشه." بنابراین، اگر

you challenge somebody, they are either going to argue back or they're going to say:

شما کسی را به چالش بکشید، او یا قرار است پاسخ دهد یا می‌گوید:

"Oh, okay then, whatever you say. I'm not going to argue." That's backing down, if you're

"اوه، باشه، هر چه شما بگویید. من بحث نمی‌کنم." این عقب نشینی است، اگر به

sort of standing back from it. Okay?

نوعی از آن عقب نشینی کنید. باشه؟

In computing, sometimes... Something I hardly ever do, very bad, but:

در محاسبات، گاهی اوقات... کاری که من به سختی انجام می دهم، بسیار بد، اما:

"We need to back up these files."

"ما باید از این فایل ها نسخه پشتیبان تهیه کنیم."

Meaning to make a copy of some files in case you lose the original copy on

به این معنی که در صورت گم شدن نسخه اصلی

your computer, you have a backup copy. To back up some files on the computer is to make

در رایانه، از برخی فایل ها کپی کنید، یک نسخه پشتیبان دارید. پشتیبان‌گیری از برخی فایل‌ها در رایانه به این معناست که

an extra copy, and maybe keep it somewhere else; on a disc, or a memory stick, or something

یک کپی اضافی تهیه کنید، و شاید آن را در جای دیگری نگه دارید. روی یک دیسک، یا یک کارت حافظه، یا چیزی

for security. Okay? So "to back up". Now, if you have made an agreement with someone,

برای امنیت. باشه؟ بنابراین "برای پشتیبان گیری". حالا اگر با کسی توافق کرده باشید،

but then they change their mind, they think: "Oh, no, I don't want to do that after all":

اما بعد نظرش عوض شود، فکر می‌کند: «اوه، نه، بالاخره نمی‌خواهم این کار را بکنم»:

"He wants to back out of the agreement." Meaning it's a bit like the car, backing out. He doesn't

«او می‌خواهد از توافق عقب نشینی کند». به این معنی که کمی شبیه ماشین است، عقب نشینی می کند. او دیگر

want to do this anymore; he wants to back out of the agreement. He doesn't want to do

نمی خواهد این کار را بکند. او می خواهد از توافق خارج شود. او نمی خواهد این کار را انجام

it. So going back away from it.

دهد. بنابراین از آن دور می شویم.

And then, finally, just a simple one, I have lent my book to somebody:

و در نهایت، فقط یک کتاب ساده، من کتابم را به کسی قرض دادم:

"She has forgotten to give me back my book."

"او فراموش کرده است که کتابم را به من پس بدهد."

So "to give back" is a phrasal verb. This time, it's sort of

پس «باز پس دادن» یک فعل عبارتی است. این بار، به نوعی

split with "me" in the middle. That happens sometimes. You can't say: "She has forgotten

با «من» در وسط تقسیم شده است. که گاهی اوقات اتفاق می افتد. شما نمی توانید بگویید: "او فراموش کرده است

to give back me my book." It's: "to give me back my book", so that is a little tricky,

که کتابم را به من پس بدهد." این است: "به من کتابم را پس بده "، پس کمی مشکل است،

but that's how you say it.

اما اینطوری می گویید.

Okay, so I hope that's been a helpful overview of how the word "back" is used as different

بسیار خوب، بنابراین امیدوارم که این یک مرور کلی مفید از نحوه استفاده از کلمه "بازگشت" به عنوان

parts of speech. And if you'd like to do a quiz to test yourself on this, please go to

بخش های مختلف گفتار بوده باشد. و اگر می‌خواهید آزمونی انجام دهید تا خود را در این مورد آزمایش کنید، لطفاً

the website at www.engvid.com and do the quiz. And if you'd like to subscribe to my channel

به وب‌سایت www.engvid.com بروید و آزمون را انجام دهید. و اگر می خواهید در کانال من

on YouTube, that would be great. And hope to see you again soon. Okay. Bye for now.

در یوتیوب مشترک شوید، عالی خواهد بود. و امیدوارم به زودی دوباره شما را ببینم. باشه. فعلا خداحافظ.

Oops, sorry. I forgot. Talking about forgetting, I missed one of my examples, so let's go back

اوه متاسفم. فراموش کردم. در مورد فراموشی صحبت کردم، یکی از مثال هایم را از دست دادم، پس بیایید به عقب برگردیم

and have a look at it. Okay, this one. If two people are maybe arguing and you think:

و نگاهی به آن بیندازیم. باشه این یکی اگر دو نفر ممکن است با هم دعوا کنند و شما فکر کنید:

"Oh, they're going to be fighting in a minute. They'll be doing this", punching and fighting,

"اوه، یک دقیقه دیگر با هم دعوا می کنند. آنها این کار را می کنند"، مشت و دعوا می کنند

you might say to one of them or both of them: "I think you should back off." "Back off"

، ممکن است به یکی از آنها یا هر دوی آنها بگویید: "من فکر کن باید عقب نشینی کنی." "بازگشت"

meaning both of you step back, away from each other, otherwise it could be [punches], like

یعنی هر دوی شما از یکدیگر عقب نشینی کنید ، در غیر این صورت ممکن است [مشت]، مانند

that, and not a good idea. So, I think you should back off, calm down, we don't want

آن، و ایده خوبی نباشد. بنابراین، من فکر می کنم شما باید عقب نشینی کنید، آرام باشید، ما نمی

to fight. Let's make friends again once you calm down. So "back off", step back. Okay?

خواهیم دعوا کنیم. بیایید یک بار دیگر با هم دوست شویم. پس «برگرد»، عقب نشینی کن. باشه؟

That's it.

خودشه.