Fun & Easy English with Poems: THE LIMERICK

Hello. I'm Gill at engVid, and today we have a lesson on a particular type of comic poem,

سلام. من گیل در engVid هستم و امروز درسی داریم در مورد نوع خاصی از شعر طنز

which is called a limerick. Okay? So, these are some examples of limericks, and they're

که به آن لیمریک می گویند. باشه؟ بنابراین، اینها نمونه هایی از لیمریک هستند، و آنها

a very popular form of poem. They're usually very simple; they're not, like, difficult

یک شکل شعر بسیار محبوب هستند. آنها معمولاً بسیار ساده هستند. آنها شعر دشواری نیستند

poetry that's hard to understand. They usually tell a story and it's usually quite funny;

که درک آنها سخت باشد. آنها معمولاً داستانی را تعریف می کنند و معمولاً بسیار خنده دار است.

sometimes it's a bit crazy, kind of what you call nonsense poetry. It doesn't really make

گاهی اوقات کمی دیوانه کننده است، چیزی که شما آن را شعر مزخرف می نامید. این واقعا

sense, but it's funny anyway. So, okay.

منطقی نیست، اما به هر حال خنده دار است. پس باشه

So, to begin with the first example, it's a nursery rhyme, which is the kind of poem

بنابراین، برای شروع با مثال اول، این یک قافیه مهد کودک است، که نوعی شعر است

that children learn and listen to as they're children in the nursery where they're... When

که کودکان در کودکی در مهد کودکی که در آن هستند یاد می گیرند و به آن گوش می دهند... زمانی که

people used to have big houses, they would have one room which was called the nursery

مردم خانه های بزرگ داشتند، آنها یک اتاق دارند که به آن مهد کودک

and they put their children in there, and they might have somebody to look after the

می‌گویند و بچه‌هایشان را در آنجا می‌گذارند، و ممکن است کسی را داشته باشند که از

children, like a nanny or a nurse. And... As well as the mother and father, the children

بچه‌ها مراقبت کند، مثل یک پرستار یا پرستار. و ... هم‌چنین مادر و پدر،

would have other people to help to look after them and bring them up, and make food for

بچه‌ها افراد دیگری هم برای نگهداری و تربیت و تهیه

them, and so on. That's if they were rich.

غذا و ... دارند. اگر پولدار بودند.

But also children of all sorts. I remember, as a child, hearing nursery rhymes, and my

بلکه کودکان از همه نوع. یادم می آید در کودکی شعرهای مهد کودک را می شنیدم و

mother especially telling me nursery rhymes. And the fun thing about them is that they

مادرم مخصوصاً به من قافیه های مهد کودک می گفت. و نکته جالب در مورد آنها این است که

have a rhythm and a rhyme, so there's a pattern, which children enjoy hearing the pattern of

آنها یک ریتم و یک قافیه دارند، بنابراین یک الگوی وجود دارد که کودکان از شنیدن

the rhythm and the rhyming of the ends of the lines. So, here's a nursery rhyme which

الگوی ریتم و قافیه انتهای خطوط لذت می برند. بنابراین، در اینجا یک قافیه مهد کودک است

you may have heard. Perhaps you have a version of it in your own language, if English isn't

که ممکن است شنیده باشید. شاید شما نسخه ای از آن را به زبان خود داشته باشید، اگر انگلیسی

your first language. So, some of the words don't really make sense because they're more

زبان اول شما نیست. بنابراین، برخی از کلمات واقعاً معنی ندارند، زیرا آنها بیشتر

to do with imitating the sound of a clock ticking. So, here we go:

به تقلید صدای تیک تاک ساعت مربوط می شوند . بنابراین، در اینجا می‌رویم:

Hickory dickory dock The mouse ran up the clock

حوض Hickory Dickory. موش ساعت را بالا

The clock struck one The mouse ran down

Hickory dickory dock.

می‌برد.

So, it's... It's a clock, there's a mouse. The mouse goes up the clock, the clock chimes

بنابراین، آن ... این یک ساعت است، یک موش وجود دارد. موش ساعت را بالا می‌برد، ساعت

one: "Dong", and because of that, the mouse is frightened and runs down again. And then

یکی را به صدا در می‌آورد: «دونگ» و به همین دلیل، موش می‌ترسد و دوباره پایین می‌رود. و پس

that's it - that's all that happens, but it's quite fun for children to hear that. So, you

از آن تمام - این همه اتفاقاتی است که می افتد، اما شنیدن آن برای کودکان بسیار سرگرم کننده است. بنابراین، شما

can see that there's a pattern, there: "dock" and "clock" rhyme, and then we have "dock"

می توانید ببینید که یک الگو وجود دارد، در آنجا: قافیه "بارانداز" و "ساعت"، و سپس دوباره "بارانداز" داریم

again. So, if we use a sort of letter form of rhyme scheme, you can label that A, like

. بنابراین، اگر از نوعی شکل حروف در طرح قافیه استفاده کنیم، می‌توانید آن را A برچسب

that. That's rhyme A. And then one is... Doesn't rhyme, so that's B. "One" and... Usually...

بزنید. آن هم قافیه A. و بعد یکی است... قافیه نمی‌شود ، پس B. «یک» و... معمولاً...

Usually the third and fourth lines rhyme. These don't exactly rhyme, but they're a little

معمولاً سطرهای سوم و چهارم قافیه هستند. اینها دقیقاً قافیه نیستند، اما

bit similar. "One" and "down", and it's sort of what's called a half rhyme. So, it's a

کمی شبیه به هم هستند. "یک" و "پایین"، و به نوعی به آن قافیه نیمه می گویند. بنابراین، این یک

kind of... You could call it B again, really, or B with a little one on it just to show

نوع است... شما می توانید دوباره آن را B بنامید، واقعاً، یا B با یک کوچک روی آن فقط برای اینکه نشان دهید

it's slightly different. But, anyway, this is... This sort of shows what the pattern

کمی متفاوت است. اما، به هر حال، این است... این نوع نشان می دهد که الگو

is: A, A, B, B, A is the rhyme pattern for a limerick.

چیست: A، A، B، B، A الگوی قافیه برای یک لیمریک است.

And, also, the first two lines and the fifth lines are usually a bit longer than the lines

و همچنین، دو خط اول و خط پنجم معمولاً کمی طولانی تر از خطوط

three and four. So: "Hickory dickory dock, The mouse ran up the clock" so that's, like,

سه و چهار هستند. بنابراین: "Hickory dickory dock, The mouse raned up the clock" به طوری که، مانند،

three strong beats. "Hickory dickory dock, The mouse ran up the clock". But then we've

سه ضربه قوی است. "اسکله Hickory dickory ، موش ساعت را دوید". اما پس از آن ما

got: "The clock struck one", so that's only two strong beats. "The clock struck one, The

داریم: "ساعت یک زد"، بنابراین این فقط دو ضرب قوی است. "ساعت یکی را زد،

mouse ran down, Hickory dickory dock". So, it's

موش به پایین دوید، حوض دیکوری هیکوری". بنابراین، این

that sort of rhythm; 3, 3, 2, 2, 3. So, that kind of pattern of rhythm and rhyme you find

همان ریتم است. 3، 3، 2، 2، 3. بنابراین، این نوع الگوی ریتم و قافیه را

in most limericks. Okay?

در اکثر لیمریک ها می یابید. باشه؟

So, I hope you... I mean, "Hickory dickory dock", that's just imitating the sound of

بنابراین، امیدوارم شما... منظورم، "Hickory dickory dock" است، که فقط تقلید

the clock. So, don't worry about: "What are those words? What do they mean?" They don't

صدای ساعت است. بنابراین، نگران نباشید: " آن کلمات چیست؟ معنی آنها چیست؟" آنها

really mean anything, but the mouse-little animal-ran up the clock - it's a clock up

واقعاً معنایی ندارند، اما حیوان کوچک موش ساعت را بالا می‌برد - این یک ساعت

on the wall, so... Or it's a clock... Big, tall clock that stands on the floor, so a

روی دیوار است، بنابراین... یا یک ساعت است... ساعت بزرگ و بلندی که روی زمین ایستاده است، بنابراین یک

mouse could run up it.

موش می تواند آن را اجرا کند.

"The clock struck one". "To strike"... "To strike" is when the clock chimes. To strike;

"ساعت یک را زد". «ضربه زدن»... « اعتصاب کردن» زمانی است که ساعت زنگ می زند. اعتصاب کردن؛

to chime. If it goes: "Ding" or "Bong", anything like that, one sound to show that it's one

زنگ زدن اگر می‌رود: «دینگ» یا «بونگ»، هر چیزی شبیه آن، یک صدا برای نشان دادن اینکه ساعت یک است

o'clock; it just makes one single sound for one o'clock. "The clock struck one". Usually

. فقط یک صدای واحد برای ساعت یک تولید می کند. "ساعت یک را زد". معمولاً

strikes because it's hitting something inside to make that sound. "The mouse ran down, Hickory

به این دلیل ضربه می زند که به چیزی در داخل ضربه می زند تا آن صدا را ایجاد کند. "موش دوید پایین،

dickory dock". So that's... That's it. Okay. So, that illustrates the pattern.

اسکله Hickory dickory". پس همین... همین. باشه. بنابراین، این الگو را نشان می دهد.

And then we have an example from the 19th century. If you've seen another lesson that

و سپس نمونه ای از قرن 19 داریم . اگر درس دیگری را که

I did called: "The Owl and the Pussycat", you might remember the name of the poet, Edward

من انجام دادم به نام "جغد و گربه گربه" دیده باشید، ممکن است نام شاعر، ادوارد

Lear, who wrote a lot of funny poetry. He wrote a lot of limericks and other funny,

لیر را به خاطر بیاورید که شعرهای خنده دار زیادی سروده است. او بسیاری از اشعار بامزه

sort of nonsense poetry, which it is quite... Quite strange, but entertaining. So, this

و مزخرف دیگر نوشت که کاملاً عجیب است، اما سرگرم کننده. بنابراین، این

one also you'll see it fits the pattern, and this is about an old man with a big, long

یکی نیز خواهید دید که با الگوی آن مطابقت دارد، و این درباره یک پیرمرد با ریش بلند و بزرگ است

beard. And in the 19th century, in the U.K., in Britain, a lot of men had long beards;

. و در قرن نوزدهم، در بریتانیا، در بریتانیا، بسیاری از مردان ریش بلند داشتند.

it was the fashion in those days for men to have very long beards. Sometimes they would

در آن روزها مد بود که مردان ریش های بسیار بلند داشته باشند. گاهی اوقات

be shorter beards, but sometimes they would have a beard right down to here. So, this

آنها ریش کوتاه تری داشتند، اما گاهی اوقات تا اینجا ریش داشتند. بنابراین، این

is about one of those men. So:

در مورد یکی از آن مردان است. پس

There was an old man with a beard Who said "It is just as I feared!" (I'll explain

: پیرمردی با ریش بود که گفت: همان گونه است که می ترسیدم! (

that word in a minute). Two owls and a hen, (these are birds; owl

یک دقیقه دیگر آن کلمه را توضیح خواهم داد). دو جغد و یک مرغ، (اینها پرنده هستند؛ جغد

and a hen, they're birds). Two owls and a hen,

و یک مرغ، آنها پرنده هستند). دو جغد و یک مرغ،

Four larks and a wren, (those are also birds - lark, wren).

چهار خرچنگ و یک خرچنگ، (آنها هم پرنده هستند - لارک، رن).

Have all built their nests in my beard!

همه در ریش من لانه ساخته اند!

Okay, so let me just explain the maybe unfamiliar words. "The old man has a beard, He said 'It

خوب، پس بگذارید فقط کلماتی که شاید ناآشنا هستند را توضیح دهم . "پیرمرد ریش دارد، گفت: "همین

is just as I feared!'" He was worried that something might happen. Fear. To fear or to

طور است که می ترسیدم!" او نگران بود که ممکن است اتفاقی بیفتد. ترس. ترسیدن یا

be... To be afraid of something. He had a fear that something would happen; he was afraid

بودن... ترسیدن از چیزی. او می ترسید که اتفاقی بیفتد. می

that something would happen. And you can see that it's nonsense, really, because who would

ترسید اتفاقی بیفتد. و می توانید ببینید که واقعاً مزخرف است، زیرا چه کسی می

be afraid that birds would start to live in somebody's beard? Okay. Anyway.

ترسد که پرندگان در ریش کسی زندگی کنند ؟ باشه. به هر حال.

"Two owls and a hen, Four larks and a wren, Have all built their nests in my beard!" So,

"دو جغد و یک مرغ، چهار لنج و یک خرچنگ، همه در ریش من لانه ساخته اند!"

the nest... The bird's nest is what they build when they lay eggs. So, if... If the bird

پس لانه... لانه پرنده همان چیزی است که وقتی تخم می گذارند می سازند . بنابراین، اگر... اگر

lays its eggs, it needs to have a nest, usually made of little twigs, and leaves, and things

پرنده تخم‌گذاری می‌کند، باید لانه‌ای داشته باشد که معمولاً از شاخه‌های کوچک و برگ‌ها و

put together. And the birds often build the nests themselves. So, they built their nests

چیزهای کنار هم درست می‌شود. و پرندگان اغلب خود لانه می سازند. پس

in my beard.

در ریش من لانه ساختند.

So, how many is that? Two owls and a hen, that's three birds; four larks and a wren,

بنابراین، آن چند است؟ دو جغد و یک مرغ، آن سه پرنده. چهار لنج و یک رن،

that's another five birds, so that's eight. Eight birds have all built their nests in

آن هم پنج پرنده دیگر، پس هشت. هشت پرنده همگی در

my beard. So, he's got eight nests in his beard, and maybe each nest contains at least

ریش من لانه کرده اند. بنابراین، او هشت لانه در ریش خود دارد ، و شاید هر لانه

three eggs... So, shall we say an average of four eggs? I've drawn five eggs, here.

حداقل سه تخم‌مرغ داشته باشد. من اینجا پنج تخم مرغ کشیده ام.

If we say an average of four eggs per nest... Four times eight - 32.

اگر بگوییم به طور متوسط ​​چهار تخم در هر لانه... چهار برابر هشت - 32.

So, when those eggs... When the little baby birds come out of the eggs, can you imagine

بنابراین، وقتی آن تخم ها ... وقتی بچه پرنده های کوچک از تخم ها بیرون می آیند، می توانید تصور

what it would be like? So when you start to think logically: "What is going to happen

کنید که چگونه می شود؟ بنابراین وقتی شروع به فکر کردن منطقی می کنید: "بعد چه اتفاقی می

next?" It's not just, you know, some... It's not even just eight birds; it's eight nests

افتد؟" این فقط، می دانید، برخی نیست... حتی فقط هشت پرنده نیست. این هشت لانه

and lots of eggs, maybe 32 eggs, which are going to come out. They're going to hatch.

و تعداد زیادی تخم است، شاید 32 تخم، که قرار است بیرون بیایند. آنها قصد جوجه ریزی دارند.

If the egg hatches, it breaks, and the little baby bird comes out of it. So, that would

اگر تخم بیرون بیاید، می شکند و بچه پرنده کوچک از آن بیرون می آید. بنابراین، این می

be quite a... Something to watch. Okay.

تواند کاملا ... چیزی برای تماشا. باشه.

So, you can see what a sort of nonsense poem it is; it's just not possible that that could

بنابراین، می توانید ببینید که چه نوع شعر مزخرفی است. این فقط ممکن نیست که این

happen, but it's funny. It's just funny. So, that different kinds of birds would just build

اتفاق بیفتد، اما خنده دار است. این فقط خنده دار است. بنابراین ، انواع مختلف پرندگان فقط

their nests in his beard. Okay. So, if you haven't seen my other lesson with Edward Lear,

در ریش او لانه می سازند. باشه. بنابراین، اگر درس دیگر من با ادوارد لیر،

"The Owl and the Pussycat", he seemed to like to mention owls for some reason. So, have

"جغد و گربه گربه" را ندیده اید، به نظر می رسد که او دوست دارد به دلایلی به جغدها اشاره کند. بنابراین

a look at "The Owl and the Pussycat" poem, if you haven't already seen it. Okay.

، اگر تا به حال آن را ندیده اید، به شعر "جغد و گربه گربه" نگاهی بیندازید. باشه.

And then, finally, we have an example of a limerick which actually breaks one of the

و سپس، در نهایت، نمونه ای از لیمریک داریم که در واقع یکی از قوانین را زیر پا می

rules; the rule of the rhythm and the... The idea of having three strong beats, and two

گذارد. قانون ریتم و ... ایده داشتن سه ضرب قوی و دو

strong beats, depending on which line it is. And those beats... This word "scan" is about

ضرب قوی بسته به اینکه کدام خط باشد. و آن ضربات ... این کلمه "اسکن" در مورد

that. "To scan", it means it has to have the correct rhythm; it can't sort of go wrong.

آن است. "برای اسکن" به این معنی است که باید ریتم درستی داشته باشد. نمی تواند اشتباه کند.

It has to have a strong beat on a regular... On a regular basis. So, if it doesn't scan...

به طور منظم باید ضربان قوی داشته باشد... به طور منظم. پس اگه اسکن نکنه...

If a poem doesn't scan, it doesn't really sound right. It needs to have the right rhythm.

اگه شعری اسکن نکنه واقعا صداش درست نیست. باید ریتم مناسبی داشته باشد.

Okay.

باشه.

So, this limerick, it actually only breaks the rule in the last line. So, it follows

بنابراین، این لیمریک، در واقع فقط در خط آخر قانون را می شکند. بنابراین،

the rule for the first four lines. It follows the rhyming rule and the rhythm rule, but

از قانون چهار خط اول پیروی می کند. از قانون قافیه و قانون ریتم پیروی می کند،

it's just in the last line that it goes wrong, but it's quite funny the way it does that.

اما فقط در سطر آخر است که اشتباه می کند، اما روشی که این کار را انجام می دهد بسیار خنده دار است.

So:

بنابراین

There was a young man from Japan Whose limericks never would scan.

: مرد جوانی از ژاپن بود که لیمریش هرگز اسکن نمی‌شد.

And when they asked why, ("they" being just other people; when people asked why).

و وقتی علت را پرسیدند ("آنها" فقط افراد دیگر بودند؛ وقتی مردم علت را پرسیدند).

He said 'I do try!' (So up to here it's all fine, but then we've got the last line, here).

او گفت "من تلاش می کنم!" (بنابراین تا اینجا همه چیز خوب است، اما ما آخرین خط را داریم، اینجا).

But when I get to the last line I try to fit in as many words as I possibly can.

اما وقتی به خط آخر می رسم سعی می کنم تا جایی که ممکن است کلمات را در آن جا بگنجانم.

So, even... That does rhyme with "scan" and "Japan", but you can see how it's far too

بنابراین، حتی... این با "اسکن" و "ژاپن" هم قافیه است، اما می توانید ببینید که چقدر

long to fit the usual rule of the rhythm. But it's funny because the subject is that

طولانی است که با قاعده معمول ریتم مطابقت ندارد. اما خنده دار است زیرا موضوع این است که

he couldn't scan; he couldn't get his limericks to scan, because: "when I get to the last

او نتوانست اسکن کند. او نمی‌توانست لیمرهایش را اسکن کند، زیرا: "وقتی به خط آخر

line I try to fit in as many words as I possibly can".

می‌رسم سعی می‌کنم تا جایی که ممکن است کلمات را در آن جا بگنجانم ".

Okay, so there are two examples of limericks which follow the rules, and one example that

خوب، پس دو نمونه از لیمریک ها وجود دارد که از قوانین پیروی می کنند، و یک مثال

shows how you can break the rules. You can have one that breaks the rhyming rule, and

نشان می دهد که چگونه می توانید قوانین را زیر پا بگذارید. شما می توانید یکی را داشته باشید که قانون قافیه را زیر پا می گذارد، و

you could have no rhyming at all at the ends, and that also will sound funny; it will make

نمی توانید در انتها اصلاً قافیه نداشته باشید، و همچنین خنده دار به نظر می رسد.

people laugh simply because it breaks that rule of rhyming.

صرفاً به این دلیل که قافیه را زیر پا می گذارد، مردم را می خنداند.

Okay, so I wonder if you might be interested in trying to write a limerick of your own,

بسیار خوب، پس من نمی دانم که آیا ممکن است علاقه مند باشید که سعی کنید یک لیمریک از خودتان بنویسید

and have a try; and if you succeed, post it in the comments section of the engVid website

و امتحان کنید. و در صورت موفقیت در قسمت نظرات وب سایت engVid

- www.engvid.com comments. We will also have a quiz on there, so look out for that, too.

- نظرات www.engvid.com قرار دهید. ما همچنین یک مسابقه در آنجا خواهیم داشت، بنابراین مراقب آن نیز باشید.

Okay? And we're looking forward to seeing all your limericks, so have fun with it. Okay,

باشه؟ و ما مشتاقانه منتظر دیدن همه لیمرهای شما هستیم، پس از آن لذت ببرید. بسیار خوب،

so thanks for watching and see you again soon. Bye.

پس از تماشای شما متشکرم و به زودی دوباره شما را می بینیم. خدا حافظ.