10 ways to use the verb 'KEEP' in English

Hello. This is Gill, here, at www.engvid.com. And today, we're going to have a lesson on

سلام. این گیل است، اینجا، در www.engvid.com. و امروز، در

the use of the verb "to keep". Okay? It's a verb that's used a lot in English, so it's

مورد استفاده از فعل "حفظ کردن" درسی خواهیم داشت. باشه؟ این یک فعل است که در انگلیسی زیاد استفاده می شود، بنابراین

a very useful word to know, and to know how to use it. And it can actually be used in

برای دانستن و دانستن نحوه استفاده از آن کلمه بسیار مفیدی است . و در واقع می توان آن را به

different ways, in slightly different ways, different meanings. So I'm just going to show

روش های مختلف، به روش های کمی متفاوت، معانی متفاوت استفاده کرد. بنابراین من فقط قصد

you three of those main ways of using the verb "to keep" in this lesson.

دارم سه تا از آن روش‌های اصلی استفاده از فعل "حفظ کردن" را در این درس به شما نشان دهم.

Okay. First of all, to explain how "to keep" is different from the verb "to hold". Sometimes

باشه. اول از همه، توضیح اینکه چگونه "حفظ کردن" با فعل "حفظ" متفاوت است. گاهی اوقات

people get them confused. "To hold". Okay, I'm at the moment, I'm holding, holding a

مردم آنها را گیج می کنند. "نگه داشتن". خوب، من در حال حاضر هستم، یک

pen or a board marker. I may not keep it. If I take it home with me, that means I keep

خودکار یا یک نشانگر تخته در دست دارم. ممکنه نگهش نداشته باشم اگر آن را با خودم به خانه ببرم، به این معنی است که آن را نگه می

it. But if I leave it in this classroom when I go, I did not keep it. I'm holding it now,

دارم. اما اگر وقتی می روم آن را در این کلاس بگذارم، نگهش نداشتم. الان

but I will not be keeping it. I leave it here. Okay, so with "to hold", for example, you

نگهش دارم ولی نگهش نمیدارم من آن را اینجا می گذارم. خوب، پس مثلاً با «به دست گرفتن»،

can ask somebody... You're holding your bag, you need to put your coat on. You can't do

می‌توانید از کسی بپرسید... کیفت را نگه می‌داری ، باید کتت را بپوشی. شما نمی توانید

both, so you ask somebody: "Can you hold my bag while I put my coat on?" Okay? And then:

هر دو را انجام دهید، بنابراین از کسی می پرسید: "آیا می توانی کیفم را در حالی که کتم را می پوشم نگه داری؟" باشه؟ و سپس:

"Thank you." You have your bag back again. They give it back. So they hold the bag, it's

"متشکرم." دوباره کیفت را پس گرفتی پس می دهند. بنابراین کیف را نگه می دارند،

temporary. Just like me holding this pen is temporary; I will be putting it back on the

موقتی است. درست مثل من که این خودکار را در دست گرفته ام موقتی است. در پایان جلسه دوباره آن را روی میز خواهم گذاشت

table at the end of the session. So "to hold" is a temporary thing. Just holding something.

. پس «نگه داشتن» امری موقتی است. فقط یه چیزی نگه داشتن

Okay? So, that's "to hold".

باشه؟ بنابراین، این "نگه داشتن" است.

So now let's have a look at the first meaning of the verb "to keep", which means something

خب حالا بیایید نگاهی به معنی اول فعل "حفظ کردن" بیندازیم که به معنای چیزی

like to... To retain. Like I was saying, if I retain this, if I keep it, I take it home

شبیه به ... حفظ کردن است. همان طور که می گفتم، اگر این را نگه دارم، اگر نگه دارم، آن را

with me and never... Never give it back to the person it belongs to, which is stealing.

با خودم به خانه می برم و هرگز... هرگز آن را به کسی که متعلق به اوست، یعنی دزدی، پس نده.

So we can't do that. Can we? No. Okay.

بنابراین ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم. آیا می توانیم؟ نه. باشه.

So, you can say to somebody... Say you... If I... If this did belong to me, if this

بنابراین، می توانی به کسی بگو... بگو... اگر من... اگر این مال من بود، اگر این

was my pen, but somebody else said: "Oh, isn't that a lovely pen? I need a pen like that.

قلم من بود، اما یکی دیگر گفت: "اوه، این قلم دوست داشتنی نیست؟" به چنین خودکاری نیاز دارم.

Oh." So I would say: "Oh, well, if you... Here you are. You can use it, and if you like

اوه." بنابراین من می گفتم: "اوه، خوب، اگر شما... اینجا هستید. می توانید از آن استفاده کنید، و اگر دوست

it, you can keep it. Okay? I've got lots more pens like this, so you're very welcome to

داشتید، می توانید آن را نگه دارید. باشه؟ من خیلی بیشتر از این خودکارها دارم، پس شما" از داشتن آن بسیار خوش آمدید

have it. You can keep it." So if you like it, the pen, you can keep it. And you keep

. می توانید آن را نگه دارید." بنابراین اگر آن را دوست دارید، قلم، می توانید آن را نگه دارید. و شما

it, you take it home with you. You use it. It's then your pen. It was my pen. Now it's

آن را نگه می دارید، آن را با خود به خانه می برید. شما از آن استفاده کنید. آن وقت قلم شماست. قلم من بود حالا

your pen. You kept it. So, past tense: "kept". Irregular verb. Right. Okay.

قلم شماست. نگهش داشتی بنابراین، زمان گذشته: "نگهداشت". فعل بی قاعده. درست. باشه.

Next example... For example, maybe I've broken my leg or something, and it's the summer.

مثال بعدی... مثلا شاید من پام شکسته یا همچین چیزی و تابستونه.

I can't go swimming for the whole of the summer because I've broken my leg. Right? So I don't

من نمی توانم تمام تابستان شنا کنم زیرا پایم شکسته است. درست؟ بنابراین من

need my swimsuit for the whole of the summer. So... But a friend of mine really, really,

برای کل تابستان به مایو نیازی ندارم. بنابراین... اما یکی از دوستان من واقعاً، واقعاً،

really wants to go swimming, and she's going on holidays soon, and the hotel has a swimming

واقعاً می خواهد به شنا برود و به زودی به تعطیلات می رود و هتل یک

pool. It's near the sea. She doesn't have a swimsuit. So, I can't use my swimsuit; I've

استخر دارد. نزدیک دریاست او مایو ندارد. بنابراین، من نمی توانم از لباس شنا استفاده کنم.

broken my leg. So, I say to her: "Here is my swimsuit - you can keep it for the summer,

پایم شکسته بنابراین، به او می گویم: "اینجا مایو من است - شما می توانید آن را برای تابستان نگه دارید،

but I will need to have it back in September." Okay? Because my leg will be better in September,

اما من باید آن را در سپتامبر برگردم." باشه؟ چون پایم در شهریور بهتر می شود

and I will want to start swimming again. So, keeping can be temporary if you say: "You

و می خواهم دوباره شنا را شروع کنم. بنابراین، اگر بگویید: "

can keep it for the summer,"-okay?-"but I will need to have it back"-you have to give

می‌توانید آن را برای تابستان نگه دارید،" - خوب؟ - "اما من باید آن را پس بگیرم" - باید

it back to me-"in September." Okay? Right?

آن را به من پس بدهید - "در سپتامبر"، می‌تواند موقتی باشد. باشه؟ درست؟

And similarly, if you go in a taxi and you have to pay the taxi driver... Terribly expensive,

و همینطور اگه با تاکسی رفتی و باید به راننده تاکسی پول بدی... خیلی گرونه

but anyway. If you're feeling generous and you've got lots of money to spare, you can

ولی به هر حال. اگر احساس سخاوتمندی می کنید و پول زیادی دارید، می توانید

say: "I told the taxi driver to keep the change." Let's say the taxi fare was, in UK money,

بگویید: "به راننده تاکسی گفتم پول خرد را نگه دارد." فرض کنید کرایه تاکسی، به پول بریتانیا،

£8.50. Okay? And you gave him a £10 note, and you said to him: "Keep the change." You

8.50 پوند بود. باشه؟ و یک اسکناس 10 پوندی به او دادی و به او گفتی: پول خرد را نگه دار. شما

didn't want £1.50 back from him; you were happy to give him a £10 note and let him

1.50 پوند از او پس نمی خواستید. خوشحال شدی که یک اسکناس 10 پوندی به او دادی و اجازه دادی پول را

keep the change. Not give you any change. It's what you call a "tip". You gave the taxi

نگه دارد. هیچ تغییری بهت نمیده این چیزی است که شما به آن "نوک" می گویید. به

driver a tip. Okay? So, keep the change. alright?

راننده تاکسی انعام دادی. باشه؟ بنابراین، تغییر را حفظ کنید. بسیار خوب؟

And then finally, for this section: "You can keep your things in this drawer." Maybe you

و در نهایت، برای این بخش: "شما می توانید وسایل خود را در این کشو نگه دارید." شاید شما

start a new job and you're on the first day, you're taken to your desk: "This is where

کار جدیدی را شروع کرده اید و در روز اول هستید، شما را به سمت میز خود می برند: "این جایی

you're going to be sitting. Here's your computer. There's a drawer here. You can keep your things

است که قرار است بنشینید. اینجا کامپیوتر شما است. اینجا یک کشو است. می توانید وسایل خود را

in this drawer." So all of your pens, pencils, paper for writing on, anything, your diary,

در آن نگه دارید. این کشو." بنابراین تمام خودکارهایتان، مدادها ، کاغذهایتان برای نوشتن، هر چیزی، دفتر خاطراتتان،

everything you need for your job to stop the table... The desk looking untidy. You can

هر چیزی که برای کارتان نیاز دارید تا جلوی میز را بگیرد... میز به نظر نامرتب است. می

put the things in the drawer. "You can keep your things in this drawer." Okay. That's

توانید وسایل را در کشو قرار دهید. "شما می توانید وسایل خود را در این کشو نگه دارید." باشه. این یک

sort of fairly permanent: keep things in the drawer for the length of the time that you're

نوع نسبتاً دائمی است: برای مدت زمانی که

going to be working there, so hopefully a nice long time, and hopefully a nice enjoyable

قرار است در آنجا کار کنید، چیزها را در کشو نگه دارید، بنابراین امیدوارم یک مدت طولانی خوب، و امیدوارم یک کار خوب و لذت بخش

job. Okay. Right, so we'll now move on to look at another aspect of the verb "to keep".

. باشه. درست است، بنابراین ما اکنون به جنبه دیگری از فعل "حفظ کردن" نگاه می کنیم.

We have three sentences here. For example: "He keeps his car in good condition." Okay?

ما در اینجا سه ​​جمله داریم. به عنوان مثال: "او ماشین خود را در شرایط خوبی نگه می دارد." باشه؟

So your friend has car, he looks after it very well. He keeps it clean, keeps it clean.

بنابراین دوست شما ماشین دارد، او به خوبی از آن مراقبت می کند. او آن را تمیز نگه می دارد، آن را تمیز نگه می دارد.

He looks after it. If it needs to be repaired, he takes it to the garage. He doesn't neglect

او از آن مراقبت می کند. اگر نیاز به تعمیر داشته باشد، آن را به گاراژ می برد. او

the car. He really takes care of it. So: "He keeps his car in good condition." It's like

از ماشین غافل نمی شود. او واقعاً از آن مراقبت می کند. بنابراین: " او ماشین خود را در وضعیت خوبی نگه می دارد." مثل این است

saying: "He maintains his car in good condition." Okay?

که بگوییم: "او ماشینش را در شرایط خوبی نگهداری می کند." باشه؟

Secondly: "Do you keep a diary?" Right? So that's a slightly different meaning of "keep".

ثانیاً: "آیا شما دفتر خاطرات دارید؟" درست؟ بنابراین این یک معنای کمی متفاوت از "نگه داشتن" است.

If you have a diary, maybe not just an appointment diary, but a diary, a journal where you write

اگر یک دفترچه خاطرات دارید، شاید نه فقط یک دفترچه خاطرات قرار ملاقات، بلکه یک دفتر خاطرات، یک دفترچه خاطرات که در آن

down things that happen each day and maybe make comments about things that happen. "Do

چیزهایی را که هر روز اتفاق می‌افتد یادداشت می‌کنید و شاید در مورد چیزهایی که اتفاق می‌افتد نظر بدهید. "آیا

you keep a diary?" Which means you go to your diary every day, every few days maybe, at

شما دفتر خاطرات دارید؟" یعنی هر روز، شاید هر چند روز

least once a week to write a few things in your diary in a kind of regular way. So "to

یکبار، حداقل هفته ای یکبار به دفتر خاطرات خود می روید تا به نوعی منظم چند مورد را در دفتر خاطرات خود بنویسید. بنابراین "برای

keep a diary", you write in a book regularly about your life. Okay. Right?

داشتن یک دفتر خاطرات"، شما به طور منظم در یک کتاب در مورد زندگی خود می نویسید. باشه. درست؟

And then finally, in this section: "Can you keep a secret?" Okay? This is something a

و در نهایت، در این بخش: "آیا می توانید یک راز را حفظ کنید؟" باشه؟ این چیزی است که

friend might say to you. "Can you keep a secret? I'm going to tell you something now, but you've

ممکن است یکی از دوستان به شما بگوید. می‌توانی رازی را حفظ کنی؟ من می‌خواهم چیزی را به تو بگویم، اما تو

got to promise not to tell anybody else. Can you keep a secret?" Meaning keep it to yourself.

باید قول بدهی که به کسی نگویی. آیا می‌توانی رازی را حفظ کنی؟ یعنی برای خودت نگهش دار

Keep it, and don't share it with other people. Don't tell other people this secret thing.

آن را نگه دارید و با دیگران به اشتراک نگذارید. این راز را به دیگران نگویید.

So, whatever it is, I don't know because it's a secret. Okay? But can you keep a secret?

بنابراین، هر چه هست، نمی دانم زیرا یک راز است. باشه؟ اما آیا می توانید یک راز را حفظ کنید؟

Has anybody ever told you a secret? And have you then gone and told other people, or have

آیا کسی تا به حال رازی را به شما گفته است؟ و آیا پس از آن رفته اید و به دیگران گفته اید، یا

you kept it, kept it to yourself? Okay? It's tempting sometimes, isn't it? But you have

آن را برای خود نگه داشته اید؟ باشه؟ گاهی اوقات وسوسه انگیز است، اینطور نیست؟ اما

to really try hard not to tell anybody else because you promised. Right. Okay. Right.

باید خیلی تلاش کنی چون قول دادی به کسی نگوی. درست. باشه. درست.

Okay, moving on to another slightly different usage. This one, this is like the meaning

بسیار خوب، به سراغ کاربرد کمی متفاوت دیگر بروید . این یکی، این مانند

being continuing, to continue. So, if you're in a car: "It's a long journey", you're going

معنای استمرار، ادامه دادن است. بنابراین، اگر در ماشین هستید: "این یک سفر طولانی است"،

hundreds of miles. "It's a long journey", and you want to rest, you want to stop, you

صدها مایل را طی می کنید. "این یک سفر طولانی است"، و شما می خواهید استراحت کنید، می خواهید توقف کنید، می

want to sleep, anything. But: "It's a long journey, but we must keep going." Keep going.

خواهید بخوابید، هر چیزی. اما: "این یک سفر طولانی است ، اما ما باید ادامه دهیم." ادامه بده

So, to keep going is to continue. We can't stop. We have to be that... In that place

بنابراین، ادامه دادن، ادامه دادن است. ما نمی توانیم متوقف شویم. ما باید آن باشیم... در آن مکان

by a certain time. We can't stop and rest. We've got to keep going. Keep going. Continue.

تا زمان مشخصی. ما نمی توانیم توقف کنیم و استراحت کنیم. باید ادامه بدیم ادامه بده ادامه هید.

Okay?

باشه؟

And then similarly, you might still be in this car, and you say: "If we keep that tall

و سپس به طور مشابه، ممکن است هنوز در این ماشین باشید و بگویید: "اگر آن ساختمان بلند را

building in sight, we won't get lost." Okay? You know, if you're in a strange city, maybe

در معرض دید قرار دهیم، گم نخواهیم شد." باشه؟ می‌دانی، اگر در شهر غریبی

you're walking around, and you think: "Well, I need somewhere... Somewhere, a big building,

باشی، شاید در حال قدم زدن در اطراف باشی، و فکر می‌کنی: «خب، من به جایی نیاز دارم... یک جایی، یک ساختمان بزرگ،

a tall building that I can see from any part of the city, and then I will know where I

یک ساختمان بلند که از هر نقطه‌ای از آن می‌توانم ببینم. شهر، و سپس می دانم که کجا

am." Okay? So you keep the building in sight, meaning you can always see it. Keep it in

هستم.» باشه؟ بنابراین شما ساختمان را در معرض دید قرار می دهید، یعنی همیشه می توانید آن را ببینید. آن را در

sight or in view. If we keep it in sight, we won't get lost. Okay?

دید یا در معرض دید نگه دارید. اگر آن را در چشم نگه داریم ، گم نمی شویم. باشه؟

And then this meaning here is more to do with preserving, like with food. You don't want

و سپس این معنی در اینجا بیشتر مربوط به نگهداری است، مانند غذا. شما نمی

the food to go bad. So: "The food will keep if you put it in the freezer." Okay? So, this

خواهید غذا بد شود. بنابراین: "غذا اگر آن را در فریزر بگذارید حفظ می شود." باشه؟ پس این

is about preserving the food so that in a month's time, you can take it out of the freezer,

در مورد حفظ غذا است تا در یک ماه آن را از فریزر بیرون بیاورید،

you can cook it, you can eat it and it tastes good. Right, so food will keep if you put

بپزید، بخورید و طعم خوبی داشته باشد. درست است، بنابراین اگر غذا را در فریزر بگذارید، حفظ می شود

it in the freezer. Right?

. درست؟

And then finally, this is a notice you might sometimes see if you're visiting a place that

و در نهایت، این اطلاعیه ای است که ممکن است گاهی اوقات در صورت بازدید از مکانی که

has lovely lawns, grass. So these are lawns. If it's beautifully cut green grass, and they

دارای چمنزارهای زیبا، چمن است، ببینید. پس اینها چمنزار هستند. اگر چمن سبز زیبایی بریده شده باشد، و

don't want people walking on it all the time because it just goes muddy, you get brown

نمی خواهند مردم همیشه روی آن راه بروند، زیرا گل آلود می شود

patches, it looks horrible, so sometimes you have a sign that says: "KEEP OFF THE GRASS."

، لکه های قهوه ای می گیرید، وحشتناک به نظر می رسد، بنابراین گاهی اوقات علامتی دارید که می گوید: «از چمن دور نگه دارید. "

Okay? Not even "please". It usually just says: "KEEP OFF THE GRASS." For it to say "please",

باشه؟ نه حتی "لطفا" معمولاً فقط می‌گوید: «از چمن دور نگه دارید». برای اینکه بگوید "لطفا"،

they'd need to have a much longer notice, so: "KEEP OFF THE GRASS." It's an order. Right?

آنها باید یک اطلاعیه طولانی تری داشته باشند، بنابراین: "از چمن دور نگه دارید." این یک دستور است. درست؟

So you cannot walk on the grass. Keep off the grass. Okay.

بنابراین نمی توانید روی چمن ها راه بروید. حفظ کردن چمن. باشه.

So, I hope that little lesson was helpful to show you the different ways of using the

بنابراین، امیدوارم آن درس کوچک برای نشان دادن روش های مختلف استفاده از

verb "to keep". If you'd like to visit the website: www.engvid.com, there is a quiz there

فعل "حفظ کردن" مفید بوده باشد. اگر می خواهید از وب سایت بازدید کنید: www.engvid.com، یک مسابقه امتحانی در آنجا وجود دارد که

for you to test yourself on this. And also, if you'd like to subscribe to my YouTube channel

می توانید خودتان را در این مورد آزمایش کنید. و همچنین، اگر می‌خواهید در کانال یوتیوب من مشترک شوید،

if you would like to keep in touch with my lessons as they come out, that would be great.

اگر می‌خواهید با درس‌های من در حین انتشار در تماس باشید، عالی خواهد بود.

And hope to see you again soon. Okay. Bye for now.

و امیدوارم به زودی دوباره شما را ببینم. باشه. فعلا خداحافظ.