Learn 9 English idioms from ball sports: out of your league, up to par, get into the swing...

Hello, I'm Gill at engVid, and today's lesson is on some idioms, sayings, expressions which

سلام، من گیل در engVid هستم، و درس امروز درباره برخی اصطلاحات، ضرب المثل ها، عباراتی است که

come from sports - ball sports, sports played in a field or by a team, that kind of sport,

از ورزش می آیند - ورزش با توپ، ورزش هایی که در یک زمین یا توسط یک تیم انجام می شود، آن نوع ورزش،

okay?

خوب؟

So, let's have a look here.

بنابراین، اجازه دهید نگاهی به اینجا بیاندازیم.

First of all, this is an appropriate one for the beginning of the lesson, because it says,

اول از همه، این برای شروع درس مناسب است، زیرا می‌گوید:

"Let's get the ball rolling.", and that's what people say when they want to make a start

«بیایید توپ را شروع کنیم.» و این چیزی است که مردم وقتی می‌خواهند با چیزی شروع کنند، می‌گویند

with something.

.

So, in any sport, of course, you have to get the ball rolling, but in a metaphorical way,

بنابراین، در هر ورزشی، البته، شما باید توپ را به دست بگیرید، اما به شکل استعاری،

in other contexts, if you want to get a meeting started, or a lesson started, or anything,

در شرایط دیگر، اگر می‌خواهید جلسه‌ای شروع شود، یا درسی شروع شود، یا هر چیز دیگری،

you say "Let's get the ball rolling.", meaning rolling along the ground, okay?

می‌گویید «بیا توپ نورد."، یعنی غلت زدن در امتداد زمین، خوب؟

So, that could be any sport with any type of ball, okay?

بنابراین، این می تواند هر ورزشی با هر نوع توپی باشد، خوب؟

Next one also mentions a ball, and it says, "Keep your eye on the ball.".

یکی دیگر از یک توپ نیز نام می برد و می گوید: "چشم خود را به توپ نگاه کن."

So in sport, of course, you have to look at the ball.

بنابراین در ورزش، البته، باید به توپ نگاه کنید.

You have to focus, so it's about focus.

شما باید تمرکز کنید، پس این در مورد تمرکز است.

If you're playing football, for example, you need to see where the ball is, it's very important,

مثلاً اگر فوتبال بازی می‌کنید، باید ببینید توپ کجاست، خیلی مهم است،

but in other contexts, metaphorically, in your work, for example, you have to keep your

اما در زمینه‌های دیگر، به طور استعاری، مثلاً در کارتان، باید

eye on the ball - don't lose focus, so you don't want to lose focus by not looking at

چشمتان را روی توپ نگه دارید - این کار را نکنید. از دست دادن تمرکز، بنابراین شما نمی خواهید تمرکز خود را با نگاه نکردن

the ball, so it's used in that metaphorical sense as well.

به توپ از دست بدهید، بنابراین در آن معنای استعاری نیز استفاده می شود.

Just keep - keep your mind on what you're doing and don't let yourself be distracted

فقط نگه دارید - حواس تان به کاری باشد که انجام می دهید و اجازه ندهید که حواستان

by anything else, okay?

به چیز دیگری پرت شود، خوب؟

Next one, so, goalposts are mentioned here, so that refers to any kind of sport where

مورد بعدی، بنابراین، در اینجا به تیرک دروازه ها اشاره شده است، به این ترتیب به هر نوع ورزشی که

there is a goal, that kind of goal in football, maybe that kind of goal in rugby, different

در آن هدف وجود دارد، آن نوع گل در فوتبال، شاید آن نوع گل در راگبی،

types of goals, and this is a bit like in ice hockey as well, as a goal, where you try

انواع مختلف گل ها، و این کمی شبیه است. در هاکی روی یخ نیز به عنوان یک گل، که در آن شما سعی می کنید

to score a goal by getting the ball into the goal.

با وارد کردن توپ به درون دروازه، یک گل به ثمر برسانید.

But, if you say to somebody "You're moving the goalposts", you can't do that in sports.

اما، اگر به کسی بگویید "تو تیرک دروازه ها را جابجا می کنی"، در ورزش نمی توانید این کار را انجام دهید.

Usually, well, always, the goal stays where it is.

معمولا، خوب، همیشه، هدف همان جایی که هست باقی می ماند .

It doesn't move.

حرکت نمی کند.

It's sort of in the middle of the side at both ends, isn't it?

در هر دو انتها یک جورهایی در وسط پهلو قرار دارد، اینطور نیست؟

It's a very particular place, it has to be.

این یک مکان بسیار خاص است، باید باشد.

But, if you're having a discussion with somebody and you have different opinions and the other

اما، اگر با کسی بحث می‌کنید و نظرات متفاوتی دارید و طرف مقابل

person starts to argue in a slightly strange way, or they're changing the - changing the

شروع به بحث و جدل به شیوه‌ای عجیب و غریب می‌کند ، یا او در حال تغییر

focus of your argument, you could say to them "Now, you're moving the goalposts!" and it's

تمرکز بحث شما است، می‌توانید به او بگویید: «حالا ، شما تیرک دروازه ها را جابجا می کنید!" و

supposed to be a criticism, because it's somebody who is trying to play a trick, really, by

قرار است یک انتقاد باشد، زیرا این کسی است که سعی می کند حقه بازی کند، در واقع، با

moving the goalposts so that they can win their argument and you lose your side of the

حرکت دادن تیرک دروازه ها به طوری که آنها بتوانند در بحث خود پیروز شوند و شما طرف بحث خود را از دست بدهید

argument.

.

So, you have to try not to move the goalposts unless, well, if you like to argue that way

بنابراین، شما باید سعی کنید که تیرک‌ها را جابه‌جا نکنید، مگر اینکه، خوب، اگر دوست دارید به این شکل بحث

and you do move the goalposts, then that's your choice, but that's what it means, okay?

کنید و تیرک‌ها را جابه‌جا کنید، این انتخاب شماست، اما معنی آن همین است، خوب؟

Next one, this is another playing field, either a football field, rugby field, cricket maybe,

مورد بعدی، این یک زمین بازی دیگر است، یا زمین فوتبال، زمین راگبی، شاید کریکت،

but usually when there's a goal at both sides because if you say "We need a level playing

اما معمولاً زمانی که در هر دو طرف گل وجود دارد، زیرا اگر بگویید "ما به یک زمین بازی مساوی نیاز داریم

field" it means level.

" به معنای سطح است.

If you have a sloping field, that's going to be an advantage to one side.

اگر زمین شیب دار دارید، این مزیت برای یک طرف خواهد بود.

If you kick a ball down a sloping field, you can get to the goal much more quickly.

اگر توپی را در زمینی شیبدار پرت کنید، می توانید خیلی سریعتر به هدف برسید.

If the other team are having to kick the ball up a slope, that's making it very difficult

اگر تیم دیگر مجبور باشد توپ را از یک شیب بالا بزند، این کار را برای آنها بسیار دشوار می

for them.

کند.

So, if someone says, "We need a level playing field.", in a metaphorical context, it's about

بنابراین، اگر کسی بگوید، "ما به یک زمین بازی مساوی نیاز داریم ."، در یک زمینه استعاری، واقعاً در مورد

equality, really.

برابری است.

It's about equality and fairness.

این در مورد برابری و انصاف است.

To be fair to people, to give them an equal - not one person having an advantage over

برای منصف بودن با مردم، به آنها برابری بدهید - نه اینکه یک نفر نسبت به دیگری مزیت داشته

another person, but make sure everybody's equal, so a level playing field.

باشد، اما مطمئن شوید که همه برابر هستند، بنابراین یک زمین بازی برابر.

Okay, next one, if someone is out of his league, the league is usually in football for example,

خوب، بعدی، اگر کسی خارج از لیگ او باشد ، لیگ معمولاً در فوتبال است، مثلاً،

you have different leagues where people are at different standards, so the league is a

شما لیگ های مختلفی دارید که افراد در استانداردهای متفاوتی هستند، بنابراین لیگ یک

kind of standard, okay?

نوع استاندارد است، خوب؟

So, there's the league at the top, all the top teams are at the first division, it's

بنابراین، لیگ در بالا وجود دارد، همه تیم های برتر در دسته اول هستند

called in UK football the first division, and then you have the second division who

، در فوتبال انگلستان به آن دسته اول می گویند، و سپس شما دسته دوم را دارید که

aren't quite so good, subdivision and so on.

خیلی خوب نیستند، زیربخش و غیره.

So, if you're out of your league, in a football sense, you're in a team, maybe you're not

بنابراین، اگر خارج از لیگ خود هستید، به معنای فوتبالی ، در یک تیم هستید، شاید

such a good player, but you're in a team of really good players, and then you aren't good

آنقدرها بازیکن خوبی نیستید، اما در تیمی از بازیکنان واقعا خوب هستید، و پس از آن هستید.

enough really to be in that top team, so you're out of your league.

واقعاً به اندازه کافی خوب نیست که در آن تیم برتر حضور داشته باشد، بنابراین از لیگ خود خارج می شوید.

So, if he's out of his league in that team, he's not really up to the standard of the

بنابراین، اگر او خارج از لیگ خود در آن تیم باشد، واقعاً در حد استانداردهای

other players.

دیگر بازیکنان نیست.

But, in everyday life, this is used sometimes, if someone isn't at the same high standard

اما، در زندگی روزمره، گاهی اوقات از این استفاده می شود، اگر کسی در سطح بالایی

as their colleagues, or sometimes if someone has a girlfriend or boyfriend who comes from

با همکاران خود نباشد، یا گاهی اوقات اگر کسی دوست دختر یا دوست پسری دارد که از

a different class, or they have a higher standard of education or there's something that makes

طبقه ای متفاوت است، یا از سطح تحصیلات بالاتری برخوردار است یا چیزی وجود دارد که

them a little bit unequal, you can say "That person's out of his league", or "Oh, she's

آنها را کمی نابرابر می کند، می توانید بگویید "آن شخص از لیگ خود خارج است" یا "اوه، او

out of her league with that boyfriend", you know, that sort of thing.

با آن دوست پسر از لیگ خود خارج شده است"، می دانید، چنین چیزهایی.

So, if you're out of your league with somebody, it's not a very nice thing for anyone to say.

بنابراین، اگر با کسی خارج از لیگ خود هستید، گفتن این حرف برای کسی خیلی خوب نیست.

It may not be true, it's just opinion, really, so, okay, that's that one.

ممکن است درست نباشد، این فقط یک نظر است، واقعاً ، خوب، آن یکی است.

So, this one here, this comes from tennis.

بنابراین، این یکی اینجا، این از تنیس می آید.

So, if you've seen a tennis match, the two players are hitting the ball across the net

بنابراین، اگر یک مسابقه تنیس را دیده‌اید، دو بازیکن توپ را از طریق تور

to each other, or four players if it's a doubles tennis match.

به یکدیگر می‌زنند، یا چهار بازیکن اگر مسابقه تنیس دو نفره باشد.

So, the court is a tennis court.

بنابراین، زمین یک زمین تنیس است.

So, you've got the tennis court here, this is seeing it from above, and the net goes

بنابراین، شما زمین تنیس را در اینجا دارید، این است که آن را از بالا می بینید، و تور

across about this height, I think, and then they have to hit the ball over the net with

تقریباً از این ارتفاع عبور می کند، فکر می کنم، و سپس آنها باید با راکت های تنیس مانند آن توپ را روی تور بزنند

tennis rackets like that - a little bit like that.

- کمی. مانند آن

That's not a very good drawing, sorry.

این نقاشی خیلی خوبی نیست، متاسفم.

But this is the tennis court.

اما اینجا زمین تنیس است.

Each player is there hitting the ball across back and forward to each other, so if the

هر بازیکنی آنجاست که توپ را از پشت و جلو به یکدیگر می زند، بنابراین اگر

ball is in your court, the ball has come over to you, you have to try to return it.

توپ در زمین شما باشد، توپ به سمت شما آمده است، باید سعی کنید آن را برگردانید.

If you don't, you lose the point and the other person wins the point and eventually you will

اگر این کار را نکنید، امتیاز را از دست می دهید و طرف مقابل امتیاز را می برد و در نهایت شما

lose the whole game, or the match and the other person wins.

کل بازی را از دست می دهید یا مسابقه و شخص مقابل برنده می شود.

So, if "The ball is in your court.", metaphorically, it means it's for you now to do something.

بنابراین، اگر "توپ در زمین شماست."، به صورت استعاری، به این معنی است که اکنون باید کاری انجام دهید.

You have to respond to someone, you have to answer a question, or you've been given the

شما باید به کسی پاسخ دهید، باید به یک سوال پاسخ دهید، یا به شما

opportunity to do something, you've now got to do it.

فرصت انجام کاری داده شده است، اکنون باید آن را انجام دهید.

So, the ball is in your court.

بنابراین، توپ در زمین شماست.

The action is for you to take now.

این اقدام برای شماست که اکنون انجام دهید.

It's your turn, okay?

نوبت شماست، باشه؟

Right.

درست.

So, this one, "I'm getting into the swing.", or sometimes "the swing of it", the swing

بنابراین، این یکی، "دارم وارد تاب می شوم."، یا گاهی اوقات "نوسان آن"،

of doing something is when you're getting used to doing something.

نوسان انجام کاری زمانی است که شما به انجام کاری عادت می کنید.

You've been practicing for awhile and you're beginning to feel more confident doing it,

مدتی است که تمرین کرده‌اید و در انجام آن احساس اعتماد به‌نفس‌تری می‌کنید،

and this can either come from tennis, where the swing is like this with the racket when

و این می‌تواند از تنیس ناشی شود، جایی که تاب خوردن با راکت در

you hit the ball, or it could come from golf, where you have a golf club and you swing like

هنگام ضربه زدن به توپ مانند این است، یا می‌تواند از گلف باشد، جایی که شما یک چوب گلف دارید و همینطور تاب میزنید

that and hit the ball with the golf club, that's a swing as well.

و با چوب گلف به توپ ضربه میزنید، این هم یک تاب است.

So, to get into the swing means you've practiced it often enough to feel confident in what

بنابراین، وارد شدن به نوسان به این معنی است که شما آن را به اندازه کافی تمرین کرده اید تا نسبت به

you're doing.

کاری که انجام می دهید احساس اطمینان کنید.

So, if you're doing - if you've started a new job and you've been there for about a

بنابراین، اگر انجام می دهید - اگر کار جدیدی را شروع کرده اید و حدود یک ماه است که آنجا بوده اید

month, say, and you're just beginning to find your way around and getting to know the system

، بگویید، و تازه راه خود را پیدا کرده اید و با سیستم

and everything, and your boss might say to you "How are you getting on?

و همه چیز آشنا شده اید، و رئیس شما ممکن است به شما بگوید "حالت چطور است؟

You've been here a month now, is everything okay?" you might say "Oh yes, I think I'm

الان یک ماه است که اینجا هستی، همه چیز خوب است؟" ممکن است بگویید "اوه بله، فکر می‌کنم

getting into the swing of it now.

اکنون در حال انجام

I'm getting used to it.", feeling more confident and learning how to do the job, okay?

این کار هستم. دارم به آن عادت می‌کنم."، احساس اعتماد به نفس بیشتری می‌کنید و یاد می‌گیرید که چگونه کار را انجام دهم، خوب؟

Then, next one, "She's not feeling up to par.".

سپس، یکی دیگر، "او احساس نمی کند تا حد.".

"Par" is a golfing term.

"پار" یک اصطلاح گلف است.

It's to do with a kind of standard of - to do with how many times a good golfer has to

این به نوعی استاندارد مربوط می شود - به اینکه چند بار یک گلف باز خوب باید

hit the ball to get it into all the holes if it's an 18-hole golf course, what is their

توپ را بزند تا آن را وارد تمام سوراخ ها کند، اگر یک زمین گلف 18 سوراخ است،

sort of standard, how many hits do they have to make, on average, to get the ball into

نوع استاندارد آنها چیست، چند ضربه آیا آنها باید به طور متوسط

the hole 18 times?

18 بار توپ را وارد سوراخ کنند؟

So, that's "par".

بنابراین، آن "همتراز" است.

So, if she's not feeling to par, it means you can also say she's feeling below par,

بنابراین، اگر او احساس همتراز نیست، به این معنی است که شما همچنین می توانید بگویید که او احساس کمتری دارد، همچنین

you can say "below par" as well.

می توانید بگویید "زیر همتراز".

"She's feeling below par.", which means not at her usual standard, and feeling suggests

"احساسش پایین تر از حد است."، که به این معنی است که استانداردهای معمول خود را ندارد، و این احساس حاکی از

health and she's' not feeling very well, or she's catching a cold or something.

سلامتی است و حالش خیلی خوب نیست، یا در حال سرماخوردگی یا چیز دیگری است.

So, someone might phone up and say "I'm sorry, I can't come into work today, I'm really not

بنابراین، ممکن است کسی زنگ بزند و بگوید "متاسفم، امروز نمی توانم سر کار بیایم، واقعاً حالم خوب نیست

feeling well.

. احساس خوبی

I'm not feeling up to par.", or "I'm feeling below par, I think I'm catching a cold or

ندارم."، یا "احساس می کنم پایین تر از حد هستم." ، فکر می کنم دارم سرما می خورم یا آنفولانزا می گیرم

the flu.", so it's to do with a level of ability, really.

."، بنابراین واقعاً به سطح توانایی مربوط می شود.

Ability.

توانایی.

And your normal standard of ability, you may feel below it sometimes.

و استاندارد عادی توانایی شما، ممکن است گاهی اوقات احساس کنید پایین تر از آن هستید.

Okay, and then finally, we have "par" again, which as I say comes from golf.

خوب، و در نهایت، ما دوباره "par" داریم، که همانطور که گفتم از گلف می آید.

"It's par for the course."

"این برای دوره برابر است."

The course is a golf course where you play golf, it's called a golf course, all the big

زمین یک زمین گلف است که در آن شما گلف بازی می کنید ، به آن زمین گلف می گویند، تمام

open green space of grass and everything else, sand pits and things and lakes where the ball

فضای سبز باز بزرگ از چمن و هر چیز دیگری، چاله های شنی و چیزها و دریاچه هایی که توپ

can go into the water.

می تواند به داخل آب برود.

Ah, things can go wrong!

آه، همه چیز ممکن است خراب شود!

Trees at the side where you can lose a ball, not a good idea.

درختان در سمتی که می توانید توپ را از دست بدهید، ایده خوبی نیست.

Anyway, if you say, "It's par for the course.", that means that's normal, that's normal.

به هر حال، اگر بگویید، "برای دوره برابر است."، به این معنی است که طبیعی است، طبیعی است.

Again, the "par" here is the player's kind of normal standard, average standard of ability,

مجدداً، "همتراز" در اینجا یک نوع استاندارد معمولی بازیکن، استاندارد توانایی متوسط ​​است،

so if you say its par for the course, in a metaphorical way, it means, oh well, we're

بنابراین اگر شما همتراز آن را برای دوره، به صورت استعاری بگویید، به این معنی است، اوه، خوب، ما

used to that, that's normal.

به آن عادت کرده ایم، این طبیعی است. .

In the job I do, the kind of job you do, you expect that kind of thing to happen.

در کاری که من انجام می‌دهم، کاری که شما انجام می‌دهید، انتظار دارید چنین اتفاقی بیفتد.

Sometimes it sort of suggests that something has gone wrong and you say "Oh, don't worry,

گاهی اوقات به نوعی نشان می دهد که مشکلی پیش آمده است و شما می گویید "اوه، نگران نباشید،

it's par for the course, I'm used to that sort of thing going wrong."

این برای دوره مناسب است، من عادت دارم که چنین چیزهایی اشتباه پیش برود."

You know, we're used to it, we know how to put it right, it's par for the course.

می‌دانید، ما به آن عادت کرده‌ایم، می‌دانیم چگونه آن را درست بیان کنیم، این برای دوره مناسب است.

It's completely normal, it's happening all the time.

این کاملا طبیعی است، همیشه در حال وقوع است.

Okay.

باشه.

So, I hope that's a useful run-through of some idioms from ball sports, and hopefully

بنابراین، امیدوارم که این یک مرور مفید از برخی اصطلاحات از ورزش های توپی باشد، و امیدوارم

perhaps some vocabulary, some new vocabulary you've learned today as well.

شاید برخی از واژگان، برخی واژگان جدیدی که امروز نیز یاد گرفته اید.

So, if you'd like to go to the website www.engvid.com , there's a quiz there to test you on your

بنابراین، اگر می‌خواهید به وب‌سایت www.engvid.com بروید ، یک مسابقه امتحانی وجود دارد تا

knowledge of the subject here, and thank you very much for watching, and see you again

دانش شما را در مورد این موضوع در اینجا آزمایش کند، و از تماشای شما بسیار سپاسگزارم و به زودی دوباره شما را می‌بینم

soon.

.

Bye for now.

فعلا خداحافظ.