Confusing English Words: COST, PRICE, WORTH, VALUE 🤔

Hello. I'm Gill at engVid, and today we have

سلام. من گیل در engVid هستم و امروز

a lesson on a set of words people have asked

درسی داریم درباره مجموعه کلماتی که مردم از

me to explain the difference. So, we have "cost" and "price" on the left here, and we

من خواسته اند تا تفاوت را توضیح دهم. بنابراین، ما در سمت چپ "هزینه" و "قیمت" را داریم و در سمت راست

have the words "worth" and "value" on the

کلمات "ارزش" و "ارزش" را داریم

right. Sometimes they can be used in a similar

. گاهی اوقات می توان آنها را به

way to do with money in particular, but also

روشی مشابه برای انجام دادن پول به طور خاص مورد استفاده قرار داد، اما همچنین

"worth" and "value" can often be a little

"ارزش" و "ارزش" اغلب می توانند از نظر معنایی

bit more abstract in meaning. So, I think

کمی انتزاعی تر باشند . بنابراین، من فکر می‌کنم

it's helpful to understand the kind of context

درک نوع زمینه‌ای

where you can use each one and the different

که می‌توانید از هر یک و

vocabulary that would go with it in a sentence.

واژگان متفاوتی که با آن در یک جمله همراه است، استفاده کنید مفید باشد.

So, let's have a look. So, the cost of something

بنابراین، بیایید نگاهی بیندازیم. بنابراین، هزینه یک چیزی

is what you pay for it in money, pounds, dollars,

همان چیزی است که برای آن به صورت پول، پوند، دلار

or euros, or whatever your currency is, what

یا یورو می‌پردازید، یا هر واحد پولی که هست،

you pay in money, the price of it. Okay? So,

پولی که می‌پردازید، قیمت آن است. باشه؟ بنابراین، می

you can talk about the cost of a new suit. You could say, "Oh, a new suit these days,

توانید در مورد هزینه یک کت و شلوار جدید صحبت کنید. می توانید بگویید: "اوه، یک کت و شلوار جدید این روزها،

it costs so much money." So, the cost in money,

هزینه زیادی دارد." بنابراین، هزینه در پول،

what you pay. Okay? And then if you're in a shop

آنچه شما پرداخت می کنید. باشه؟ و سپس اگر در مغازه ای هستید

and looking at the clothes and at the prices, you

و به لباس ها و قیمت ها نگاه می کنید،

often have a price tag on, you know, a piece of

اغلب برچسب قیمتی روی آن دارید، می دانید، یک تکه

card hanging from the garment with the price on

کارت با قیمت روی

it. So, the cost of a new suit. So, if you're

آن لباس آویزان شده است. بنابراین، هزینه یک کت و شلوار جدید. بنابراین، اگر

with a friend in a shop and you're looking at

با دوستی در مغازه هستید و به کت و

the suits, you might say, "Oh, what's the cost of

شلوارها نگاه می کنید، ممکن است بگویید: "اوه، هزینه

this one?" And your friend might say, "Oh, here's

این یکی چقدر است؟" و دوست شما ممکن است بگوید: "اوه، این

the price tag. It says on the price tag, this suit

برچسب قیمت است. روی برچسب قیمت می گوید، این کت و شلوار

costs 200 pounds." And then you decide, is that

200 پوند قیمت دارد." و سپس تصمیم می گیرید، آیا این

a bit too much or can you afford it? If it's for

مقدار کمی زیاد است یا می توانید آن را بپردازید؟ اگر برای

an interview for a job and you need a new suit,

مصاحبه شغلی است و به یک کت و شلوار جدید نیاز دارید،

you might think it's worth the investment. So,

ممکن است فکر کنید ارزش سرمایه گذاری را دارد. بنابراین،

okay, it's all about buying things, usually

بسیار خوب، همه چیز در مورد خرید چیزهایی است، معمولاً

materialistic objects in shops, what you pay.

اشیاء مادی در مغازه ها، آنچه می پردازید.

Okay? So, then if we look at the other two

باشه؟ بنابراین، اگر به دو

words, "worth" and "value", often, as I said,

کلمه دیگر، "ارزش" و "ارزش" نگاه کنیم، اغلب، همانطور که گفتم،

they can be more abstract. So, you can talk about

می توانند انتزاعی تر باشند. بنابراین، می توانید مثلاً در مورد

people and friends and friendship, for example.

مردم و دوستان و دوستی صحبت کنید.

"My best friend is worth the world to me." In

"بهترین دوست من برای من ارزش یک دنیا را دارد." در

fact, you can't put a price... You could say

واقع، شما نمی توانید قیمت گذاری کنید... می توانید بگویید که

you can't put a price on friendship, so that's

نمی توانید برای دوستی قیمت بگذارید، بنابراین از

using the word from over here, but you can't put

کلمه اینجا استفاده می کنید ، اما نمی توانید

a price on friendship. It's more abstract. It

برای دوستی قیمت بگذارید. انتزاعی تر است.

goes beyond money. Okay? "My best friend is worth

فراتر از پول است. باشه؟ "بهترین دوست من

the world to me." And you might talk about the

برای من ارزش یک دنیا را دارد." و ممکن است در مورد

value of friendship, where you can't really

ارزش دوستی صحبت کنید، جایی که واقعاً نمی توانید

calculate the value in money terms. Okay? So,

ارزش آن را بر حسب پول محاسبه کنید. باشه؟ بنابراین،

there is a kind of difference between the two.

یک نوع تفاوت بین این دو وجود دارد.

Although sometimes what is something worth

اگرچه گاهی اوقات چیزی که ارزش دارد می

can be to do with money, an amount of money.

تواند با پول انجام شود، مقداری پول.

We'll see in a minute some examples of that.

در یک دقیقه چند نمونه از آن را خواهیم دید.

So, if you imagine that I bought a vase in an

بنابراین، اگر تصور کنید که من یک گلدان از یک

antique shop. I just like the look of it. I

مغازه عتیقه فروشی خریدم. من فقط ظاهرش را دوست دارم.

thought, "Oh, that's a nice vase, and it's only

فکر کردم، "اوه، این یک گلدان خوب است، و فقط

£5. I think I'll buy that." So, I bought a vase

5 پوند است. فکر می کنم آن را بخرم." بنابراین، من یک گلدان

in an antique shop. It cost me... So, the cost

از یک مغازه عتیقه فروشی خریدم. برای من هزینه داشت... بنابراین، هزینه

in money, it cost me £5. But I later discovered

بر حسب پول، برای من 5 پوند تمام شد. اما بعداً متوجه شدم

that it was worth... So, that comes from here,

که ارزش دارد... بنابراین، این از اینجا می آید،

which is often more abstract, but it was worth

که اغلب انتزاعی تر است ، اما

at least £50. So, this shows that sometimes you

حداقل 50 پوند ارزش داشت. بنابراین، این نشان می دهد که گاهی اوقات

can use the word "worth" for money, depending on

می توانید از کلمه "ارزش" برای پول استفاده کنید، بسته به

how you're using it. It cost me £5, but it was

نحوه استفاده از آن. برای من 5 پوند هزینه داشت، اما در

actually worth in... You know, on the antique

واقع ارزشش را داشت... می دانید، در بازار عتیقه فروشی

market, what people are prepared to pay for

، آنچه مردم آماده اند برای چیزی بپردازند،

something is what it's worth. So, it was worth at

ارزش آن را دارد. بنابراین،

least £50, and the shop who was selling it didn't

حداقل 50 پوند ارزش داشت و مغازه ای که آن را می فروخت،

realise its true value. So, again, we've got

متوجه ارزش واقعی آن نشد. بنابراین، دوباره، ما

"worth" and "value", but it's relating this time

"ارزش" و "ارزش" داریم، اما این زمان

to money in the sense of maybe a rather special

به پول مربوط می شود به معنای شاید یک گلدان نسبتاً خاص

vase, which is an antique. And that's, you know,

، که یک عتیقه است. و این، می دانید،

maybe you're using the words "worth" and "value"

شاید شما از کلمات "ارزش" و "ارزش" استفاده می کنید

because it's to do with... It's something special,

زیرا مربوط به ... این چیز خاصی است

and so it has a value on the antique market.

و بنابراین در بازار عتیقه ارزش دارد.

Okay? What people are prepared to pay.

باشه؟ آنچه مردم آماده پرداخت هستند.

So, that can be used. "Worth" and "value" can

بنابراین، می توان از آن استفاده کرد. "ارزش" و "ارزش" را می توان

be used with money in this particular way. Okay?

با پول به این روش خاص استفاده کرد. باشه؟

And then here as well, if you're looking at cars, and you're with your friend,

و سپس در اینجا نیز، اگر شما به ماشین ها نگاه می کنید، و با دوست خود هستید،

and your friend is looking at a car with £10,000, usually on the windscreen,

و دوست شما به ماشینی با قیمت 10000 پوند نگاه می کند، معمولا روی شیشه جلو،

the price of the car, but I might say to my

قیمت ماشین، اما من ممکن است به

friend, "Oh, don't pay £10,000 for that car.

دوستم بگویم: "اوه، 10،000 پوند برای آن ماشین پرداخت نکنید،

They've overpriced it." So, the price they've

آنها آن را بیش از حد قیمت گذاری کرده اند ." بنابراین، بهایی که

put on it, they're asking more money than it's

روی آن گذاشته‌اند، بیشتر از آنچه واقعاً هست، پول می‌خواهند،

actually, you know, well, "worth". Again, we've

خوب، «ارزش» را می‌دانید. باز هم ما

got this word "worth". So, it's the sense of

این کلمه "ارزش" را داریم. بنابراین، این حسی است که باید

how much money you should pay. They've overpriced

چقدر پول پرداخت کنید. آنها آن را بیش از حد گران کرده اند

it. They've made the price too high. They're

. قیمت را خیلی بالا آورده اند. آنها

trying to make a lot of money out of a car that's

سعی می کنند از خودرویی که

not really worth that amount. They've overpriced

واقعاً ارزش آن مقدار را ندارد، پول زیادی به دست آورند. آنها آن را بیش از حد گران کرده اند

it. It's only worth about £7,000. Okay? So, it

. فقط حدود 7000 پوند ارزش دارد. باشه؟ بنابراین،

is a little bit confusing because you can use

کمی گیج کننده است زیرا می توانید از

these words with money, but they have this additional abstract use as well. Okay.

این کلمات با پول استفاده کنید، اما آنها این کاربرد انتزاعی اضافی را نیز دارند. باشه

And then just a couple of sayings to end with.

و سپس فقط چند جمله برای پایان دادن به.

People say that something cost them an arm and

مردم می گویند چیزی برایشان یک دست و

a leg. That car, if you do pay £10,000 for a

یک پا تمام شد. آن ماشین، اگر برای یک

car or 20,000, that car cost me in money an arm

ماشین 10000 پوند یا 20000 پوند بپردازید، آن ماشین برای من یک دست

and a leg. So, that's the saying in English. I

و یک پا هزینه دارد. بنابراین، این ضرب المثل در انگلیسی است. من

know that sort of idiom, that saying in other

چنین اصطلاحی را می شناسم، آن جمله را در

languages. I think in French it may just be an

زبان های دیگر. من فکر می کنم در زبان فرانسه ممکن است فقط یک

arm, it's not an arm and a leg. Correct me if

بازو باشد، یک دست و یک پا نیست. اگر اشتباه می کنم، مرا تصحیح کنید

I'm wrong, but I think different languages have

، اما فکر می کنم زبان های مختلف

different idioms for the same idea. If you pay

اصطلاحات متفاوتی برای یک ایده دارند. اگر

a huge amount of money for something that you

پول هنگفتی برای چیزی بپردازید که

can't really afford, it cost me an arm and a leg,

واقعاً توانایی مالی آن را ندارید، برای من یک دست و یک پا تمام می شود، البته

but not literally, of course. Okay. And then

نه به معنای واقعی کلمه . باشه و سپس

another saying using "worth". A picture is worth

یک جمله دیگر با استفاده از "ارزش". یک عکس ارزش

a thousand words. If you have a picture of something, it saves you having to write

هزار کلمه را دارد. اگر تصویری از چیزی دارید، از نوشتن

a thousand words to describe the same thing.

هزاران کلمه برای توصیف همان چیزی جلوگیری می کند.

If you're seeing maybe a picture of a family

اگر شاید تصویری از خانواده ای می بینید که

sitting round a table having a nice meal, that's

دور یک میز نشسته اند و یک غذای خوب می خورند، این

a nice picture. People, a family together enjoying

عکس خوبی است. مردم، خانواده ای که در کنار هم از خود لذت می برند،

themselves, rather than writing a thousand words

به جای نوشتن هزاران کلمه

about the family getting together and having a

در مورد جمع شدن خانواده و صرف

meal, you get more from the picture than you would

غذا، بیشتر از تصویر دریافت می کنید تا

get from a thousand words. So, a picture is worth

از هزاران کلمه. بنابراین، یک عکس ارزش

a thousand words. Okay. So, I hope that helps

هزار کلمه را دارد. باشه بنابراین، امیدوارم که

to explain the difference between the two,

به توضیح تفاوت بین این دو کمک کند،

but also the fact that you can still use "worth"

اما همچنین این واقعیت که شما همچنان می‌توانید از «ارزش»

and "value" for money as well as in this more

و «ارزش» برای پول و همچنین به این

abstract way, but "cost" and "price" are usually

روش انتزاعی‌تر استفاده کنید، اما «هزینه» و «قیمت» معمولاً

to do with money, but also you can use "cost"

با پول ارتباط دارند، اما همچنین می‌توانید از «هزینه»

to mean in a more abstract way, you know, that mistake has cost me a lot of trouble,

به معنایی انتزاعی‌تر استفاده کنید، می‌دانید، آن اشتباه برای من دردسرهای زیادی را به همراه داشته است

something like that. You can use that "cost" in an abstract way, and you can say,

. می‌توانید از آن «هزینه» به‌صورت انتزاعی استفاده کنید، و می‌توانید بگویید:

"Oh, the price is too high to do that", meaning

«اوه، قیمت برای انجام این کار خیلی بالاست»، به این معنی که

the price in a sort of metaphorical way,

قیمت به نوعی استعاری، به معنای استعاری

it's too costly in a metaphorical sense rather

بیش از حد گران است

than money. So, it's a little bit of a grey area,

تا پول. بنابراین، این یک منطقه کمی خاکستری است،

but that's more to do with money, and that's

اما بیشتر به پول مربوط می شود، و

more to do with a sort of deeper meaning. Okay.

بیشتر به نوعی معنای عمیق تر مربوط می شود. باشه

So... Okay, so I hope that's helped to explain

بنابراین... بسیار خوب، بنابراین امیدوارم که به توضیح

those sets of words, and if you'd like to do

آن مجموعه کلمات کمک کرده باشد، و اگر می خواهید

a quiz on this topic, just go to the website,

یک مسابقه در مورد این موضوع انجام دهید، فقط به وب سایت

www.engvid.com, and see how you do. And thank

www.engvid.com بروید و ببینید که چگونه کار می کنید. و

you for watching. I hope to see you again soon. Bye for now.

ممنون از تماشای شما امیدوارم به زودی دوباره شما را ببینم. فعلا خداحافظ