8 Expressions using BITE in English

Hi. This is Gill at www.engvid.com,

سلام. این گیل در www.engvid.com است،

and today's lesson is giving you eight different expressions,

و درس امروز

using the word "bite". Okay?

با استفاده از کلمه "گزش" به شما هشت عبارت مختلف می دهد. باشه؟

So, first of all, to give you the literal meaning of "bite", in case you don't know

پس قبل از هر چیز معنای لغوی «نیش» را به شما بدهم، در صورتی که این کلمه را نمی دانید

the word: If you bite something, you do that. Okay? You either bite... Maybe bite into an

: اگر چیزی را گاز بگیرید، آن را انجام می دهید. باشه؟ شما یا گاز

apple, or hopefully you don't bite your fingernails, which is a very bad habit. But it's always

می گیرید... شاید سیب را گاز می زنید یا امیدواریم ناخن هایتان را نجوید که عادت بسیار بدی است. اما

to do with "mm, mm, mm", doing that. Okay, so that's the literal meaning of "bite", but

همیشه به "mm, mm, mm" مربوط می شود که این کار را انجام می دهد. بسیار خوب، بنابراین این معنای تحت اللفظی "گزش" است،

the examples here are expressions, which means metaphorical meanings, metaphors, idioms,

اما مثال های اینجا عبارت هایی هستند که به معنای معانی استعاری، استعاره ها، اصطلاحات هستند،

so they're particular ways of using the word "bite",

بنابراین آنها روش های خاصی برای استفاده از کلمه "گزش" هستند

which sometimes create a picture in

که گاهی اوقات تصویری را در

your mind, which expresses the idea in quite an interesting way.

ذهن شما ایجاد می کنند. ، که این ایده را به شیوه ای کاملاً جالب بیان می کند.

Okay, so let's have a look at the first one. So, if someone says:

خوب، پس بیایید نگاهی به مورد اول بیندازیم. پس اگر یکی بگوید

"Oh, that woman, she bit my head off!"

: اوه آن زن سرم را گاز گرفت!

Obviously, it's not literal. It's not the literal meaning. She can't have

بدیهی است که به معنای واقعی کلمه نیست. معنای لغوی آن نیست. او نمی تواند

literally bitten your head off; it would be impossible, because her mouth wouldn't be

به معنای واقعی کلمه سر شما را گاز گرفته باشد. غیرممکن خواهد بود ، زیرا دهان او

big enough, to start with, to go like that. But it means if you say something to somebody,

برای شروع، به اندازه کافی بزرگ نخواهد بود. اما این بدان معناست که اگر شما چیزی به کسی بگویید،

and they just reply in a very bad, aggressive way, unpleasant, like:

و او فقط به شیوه ای بسیار بد، تهاجمی، ناخوشایند، مانند:

"What do you mean?" or "Oh, don't bother me now, I'm busy",

"منظورت چیست؟" یا "اوه، حالا من را اذیت نکن، من سرم شلوغ است"،

things like that, that's called "biting somebody's head off".

چیزهایی از این قبیل، که به آن می گویند "سر کسی را گاز گرفتن".

Okay? You go to them in a friendly way, and you get this unpleasant response,

باشه؟ شما دوستانه به سراغ آنها می روید و این پاسخ ناخوشایند را دریافت می کنید،

so that's "biting somebody's head off". Or, if you say:

بنابراین "سر یک نفر را گاز می گیرید". یا اگر بگویید:

"Oh, oh I do like that picture up there", and someone else says:

"اوه، اوه، من آن عکس را دوست دارم "، و یکی دیگر گفت:

"Ugh, it's dreadful! How can you possibly like that?

"اوه، وحشتناک است! چطور ممکن است آن را دوست داشته باشی؟

Stupid of you to like that picture",

احمقانه که آن عکس را دوست داری"،

that's really, you know, biting somebody's head off

این واقعاً شما هستید می دانی، گاز گرفتن سر یک نفر

when you've just expressed a... You know, a nice, pleasant opinion about a picture.

زمانی که به تازگی ابراز نظر کرده ای... می دانی، یک نظر خوب و دلپذیر در مورد یک عکس.

So: "biting somebody's head off". Right, okay. Enough of that.

بنابراین: "سر کسی را گاز گرفتن". درسته، باشه بسه دیگه

Oh, and then the next one almost follows, because:

اوه، و بعد تقریباً بعدی می آید، زیرا:

"She bit my head off!",

"سرم را گاز گرفت!"،

"I had to bite my tongue."

"من مجبور شدم زبانم را گاز بگیرم."

Which means... Mm. It's not literally "mm, mm, mm", biting your tongue,

یعنی... مم. به معنای واقعی کلمه "مم، میلی متر، میلی متر" نیست، که زبان خود را گاز می گیرد،

but if you bite your tongue, you're holding your tongue with your teeth, it means you

اما اگر زبان خود را گاز می گیرید، زبان خود را با دندان های خود نگه می دارید، به این معنی است که

can't speak. So, when this woman bites your head off, rather than you reply and say:

نمی توانید صحبت کنید. بنابراین، هنگامی که این زن سر شما را گاز می گیرد، به جای اینکه شما پاسخ دهید و بگویید:

"Don't be so horrible", and then some argument begins - instead, to avoid it getting worse into

"اینقدر وحشتناک نباش"، و سپس بحثی شروع می شود - در عوض، برای جلوگیری از بدتر شدن آن

an argument, or a fight or anything like that, you bite your tongue.

به مشاجره، دعوا یا هر چیز دیگری. ، زبانت را گاز می گیری.

"I had to bite my tongue."

"من مجبور شدم زبانم را گاز بگیرم."

Just keep quiet, don't say anything, because it will only make the situation worse. Okay.

فقط ساکت باش، چیزی نگو، چون فقط اوضاع را بدتر می کند. باشه.

So: "She bit my head off!", "I had to bite my tongue."

بنابراین: "سرم را گاز گرفت!"، "من مجبور شدم زبانم را گاز بگیرم."

Okay, so they almost belong together, there. Okay.

خوب، پس آنها تقریباً به هم تعلق دارند ، آنجا. باشه.

Next one: "We'll have to bite the bullet."

مورد بعدی: "باید گلوله را گاز بگیریم."

Okay. Now, this is quite a tricky one, but

باشه. اکنون، این بسیار مشکل است، اما

"to bite the bullet", a "bullet" is what you have in a gun that fires. So,

"برای گاز گرفتن گلوله"، "گلوله" چیزی است که در تفنگی دارید که شلیک می کند. بنابراین،

that sort of shape.

آن نوع شکل.

A metal bullet with maybe gunpowder inside, something that explodes or hits, hopefully

یک گلوله فلزی با شاید باروت درونش، چیزی که منفجر می‌شود یا اصابت می‌کند، امیدوارم

not another person. Okay. But "to bite the bullet",

نه به شخص دیگری. باشه. اما "گش زدن گلوله" به

it means sort of catching the bullet

این معنی است که گلوله

in your mouth before it goes through the back of your head. It's horrible to think of, but

را قبل از اینکه از پشت سر شما عبور کند در دهان خود بگیرید. فکر کردن به آن وحشتناک است،

there's a... There's a circus trick, I think, where in the circus somebody stands and they have a gun firing

اما یک ... یک ترفند سیرک وجود دارد، فکر می کنم، جایی که در سیرک یکی می ایستد و اسلحه ای به

at them, and they catch the bullet in their mouth. I don't know how that works. I don't

سمت آنها شلیک می کند و گلوله را در دهان خود می گیرند . من نمی دانم چگونه کار می کند. نمی

know if it's real, or whether it's just imaginary. I don't know how somebody can catch a bullet

دانم واقعی است یا خیالی است. من نمی دانم چگونه یک نفر می تواند یک گلوله

in their mouth, because it must be going very fast. But anyway, "to bite the bullet", it

در دهان خود بگیرد، زیرا باید خیلی سریع باشد. اما به هر حال، "گزیدن گلوله"، به

sort of suggests that circus trick, but what it really means is we've really got to tackle

نوعی نشان دهنده آن ترفند سیرک است، اما معنای واقعی آن این است که ما واقعاً باید با

a problem. There's a problem, we have to deal with it, tackle it. So, we've got to bite

یک مشکل مقابله کنیم. مشکلی وجود دارد، باید با آن کنار بیاییم، با آن مقابله کنیم. بنابراین، ما باید

the bullet. We've got to sort this problem out. Maybe in your home, there's some repair...

گلوله را گاز بگیریم. ما باید این مشکل را حل کنیم شاید در خانه شما تعمیری باشد

The roof. The roof needs to be repaired, the rain is coming through, and you don't know

... سقف. سقف باید تعمیر شود، باران می آید، و شما نمی دانید

how to deal with it, but you just say: "Look, we've got to do this. We can't just have rain

چگونه با آن کنار بیایید، اما فقط می گویید: "ببین، ما باید این کار را انجام دهیم. ما نمی توانیم فقط باران

coming through every day. We'll have to bite the bullet, go and find some company who will

بیاید. هر روز باید گلوله را گاز بگیریم، برویم و یک شرکتی را پیدا کنیم که

come, and we'll have to pay them thousands of pounds for them to fix it, but we've got

بیاید، و باید هزاران پوند به آنها بپردازیم تا آن را درست کنند، اما باید این کار

to do it." So that's "biting the bullet". It's, you know, something you don't really

را انجام دهیم." پس این یعنی "گزیدن گلوله". می دانید، این چیزی است که واقعاً نمی

want to have to do, but you've got to do it. Okay.

خواهید انجام دهید، اما باید آن را انجام دهید. باشه.

Next one: If you've "bitten off more than you can chew"...

مورد بعدی: اگر « بیشتر از چیزی که می‌جویدید گاز گرفته‌اید»...

And "to chew" is what you

و «جویدن» کاری است که

do when you're eating food. The food is in your mouth, and you're doing... You're chewing

هنگام خوردن غذا انجام می‌دهید. غذا در دهانت است و داری این کار را می کنی... داری

it with your teeth. Right? If you bite off more than you can chew... If it's literal,

آن را با دندان می جوی. درست؟ اگر بیشتر از چیزی که می‌توانید گاز بگیرید... اگر به معنای واقعی کلمه

you've bitten off a large piece of bread, maybe, and you're trying to chew it, but there's

باشد، احتمالاً یک تکه نان بزرگ را گاز گرفته‌اید و سعی می‌کنید آن را بجوید، اما

so much bread, it's sticking out here, and there's more of it than you can get into your

نان آنقدر زیاد است که اینجا می‌چسبد، و بیشتر از آن چیزی است که می توانید وارد دهان خود کنید

mouth; you can't chew it. So... But this means, in a metaphorical sense, you've taken on a

. شما نمی توانید آن را بجوید بنابراین... اما این به معنای استعاری است که شما پروژه ای را بر عهده گرفته اید

project, some job, it's a very, very big project,

، کاری، پروژه ای بسیار بسیار بزرگ است،

and you start trying to do it, and then you find:

و شروع به تلاش برای انجام آن می کنید، و سپس می یابید:

"Oh my goodness, this is so big, I can't do this. It's too much. Too much for me, I can't do it."

"خدای من، این خیلی بزرگ است، من نمی توانم این کار را انجام دهم. این خیلی زیاد است.

Or you can't do it. "You've bitten off more than you can chew."

یا نمی توانید آن را انجام دهید. " بیشتر از چیزی که بجوید گاز گرفته اید."

You've taken on too much, so you've got to either stop, or get other people to help you, something

شما بیش از حد متحمل شده اید، بنابراین باید یا متوقف شوید، یا از دیگران بخواهید به شما کمک کنند، چیزی

like that. Okay.

شبیه به آن. باشه.

Next one: "His bark is worse than his bite." Okay?

بعدی: «پوستش از نیشش بدتر است». باشه؟

Now, this sounds like a dog, really,

حالا، این واقعاً شبیه سگ است،

because dogs bark.

زیرا سگ ها پارس می کنند.

[Barks]

[

That's not a very good bark, but you know what dogs sound like.

پارس می کند] این پارس خیلی خوبی نیست، اما شما می دانید که صدای سگ ها چگونه است.

Yeah. And dogs also bite sometimes; they bite people, they bite other dogs, they bite cats,

آره و سگ ها نیز گاهی گاز می گیرند. آنها مردم را گاز می گیرند، سگ های دیگر را گاز می گیرند، گربه ها را گاز می گیرند،

anything they can get a hold of, really. They like to bite. Okay. But: "His bark"-the sound

هر چیزی را که به دستشان برسد، واقعاً. آنها دوست دارند گاز بگیرند. باشه. اما: «صدای پارسش» - صدایی

he makes-"is worse than his bite" means he makes a lot of noise and it sounds frightening:

که می‌دهد - «از نیشش بدتر است» یعنی صدای زیادی می‌دهد و ترسناک به نظر می‌رسد:

"Oo, a big barking noise, oo, help, ah", but he doesn't really bite very much. You know,

«اووو، صدای پارس بزرگ، اوه، کمک، آه»، اما او نمی‌کند. واقعا خیلی گاز نمیگیره می دانی،

he's not dangerous. He can make a lot of noise, but he doesn't really do a lot of damage.

او خطرناک نیست. او می تواند سر و صدای زیادی ایجاد کند، اما در واقع آسیب زیادی وارد نمی کند.

He's not dangerous. So, it can be a dog, but it can refer to a person as well. If it's

او خطرناک نیست بنابراین، می تواند سگ باشد، اما می تواند به شخص نیز اشاره کند.

a man who shouts a lot and makes a lot of noise, and you think:

اگر مردی است که زیاد فریاد می زند و سر و صدا می کند و شما فکر می کنید:

"Oh my goodness, what's he going to do?"

"وای خدای من، او چه کار می کند؟"

but he doesn't actually hit people or hurt people, he just makes a lot

اما او در واقع به مردم ضربه نمی زند یا به مردم صدمه نمی زند، او فقط

of noise; it's just the sound.

سر و صدای زیادی ایجاد می کند. این فقط صداست

The voice is loud, but the... And the other... You know,

صدا بلند است، اما... و دیگری... می دانید

there's nothing much else to worry about. If you can bear to hear the loud voice, that's

، چیز دیگری برای نگرانی وجود ندارد. اگر تحمل شنیدن صدای بلند را دارید، این تنها

all you have to deal with, really. You don't have to worry about being bitten, or hit,

چیزی است که باید با آن کنار بیایید. شما لازم نیست نگران گاز گرفتن یا ضربه خوردن

or anything like that. Okay.

یا هر چیز دیگری باشید. باشه.

Next one, this is to do with the weather:

مورد بعدی، این مربوط به آب و هوا است:

"It's a biting wind today." Biting.

"امروز باد گزنده ای است." گاز گرفتن

So, if you're out on a really cold day and it's a really cold wind, and you can feel the cold

بنابراین، اگر در یک روز واقعاً سرد بیرون هستید و باد واقعاً سردی می‌وزد، و می‌توانید سرما را احساس کنید

coming through, it's as if it's biting you. Okay, with teeth, if the wind has teeth, which

که از راه می‌رسد، گویی دارد شما را گاز می‌گیرد. خوب، با دندان، اگر باد دندان داشته باشد، که

it doesn't, but it feels like cold teeth biting at you, getting in under your clothes. So

ندارد، اما احساس می کند دندان های سردی شما را گاز می گیرند و زیر لباس شما می آیند. بنابراین

"a biting wind", very cold. Right.

"باد گزنده"، بسیار سرد. درست.

"You can only have one bite of the cherry."

"شما فقط می توانید یک لقمه گیلاس بخورید."

Okay? So, a cherry

باشه؟ بنابراین،

is a very small piece of fruit that grows on a cherry tree, it's red,

گیلاس یک قطعه میوه بسیار کوچک است که روی درخت گیلاس رشد می کند، قرمز است

it's very nice, but it's very small. So it

، بسیار خوب است، اما بسیار کوچک است. بنابراین به این

means you can only bite once, and then maybe hand it to somebody else and they can have

معنی است که شما فقط می توانید یک بار گاز بگیرید، و سپس ممکن است آن را به شخص دیگری بدهید و آنها

a bite, but it's quite small. So, this is something that you can't get a lot from; there's

بتوانند گاز بگیرند، اما بسیار کوچک است. بنابراین، این چیزی است که شما نمی توانید چیزهای زیادی از آن دریافت کنید.

not much there. You can... A cherry is very nice, but there's not very much of it. Okay.

چیز زیادی وجود ندارد شما می توانید... یک گیلاس بسیار خوب است، اما مقدار زیادی از آن وجود ندارد. باشه.

So, not many opportunities. It's a situation where you can't get much from something.

بنابراین، فرصت های زیادی نیست. این موقعیتی است که شما نمی توانید چیز زیادی از چیزی دریافت کنید.

And then, finally, to describe a person:

و سپس، در نهایت، برای توصیف یک شخص:

"He's a hard-bitten type." Okay? So, this is about

"او یک نوع سخت گزیده است." باشه؟ بنابراین، این در مورد

a person's personality, what they are like as a person. If they're hard-bitten...

شخصیت یک فرد است، اینکه آنها به عنوان یک شخص چگونه هستند. اگر آنها سخت گزیده باشند...

If they... You know, it suggests they've been bitten during their... Throughout their life,

اگر آنها... می دانید، این نشان می دهد که در طول زندگی آنها گاز گرفته

if they've had a lot of bad things happening to them, it makes them quite hard and self-protective,

شده اند. آنها کاملاً سخت و محافظت کننده از خود،

not very friendly, not very outgoing. So, if it's someone who's not... Not very sympathetic,

نه بسیار دوستانه، نه بسیار برون گرا. بنابراین، اگر کسی باشد که... نه خیلی همدرد

they're a bit cold - they're hard-bitten because of experiences, bad experiences they've had

، کمی سرد است - به دلیل تجربیات، تجربیات بدی که

in their life. They become hard-bitten. Okay.

در زندگی خود داشته اند، سخت گزیده شده اند. سخت گزیده می شوند. باشه.

So, I hope that helps to give you some useful ways of using the... The... "To bite".

بنابراین، امیدوارم که به شما کمک کند تا راه‌های مفیدی برای استفاده از... «نیش زدن» به شما ارائه کنم.

If you'd like to visit the website, www.engvid.com, you'll find a quiz there on this subject.

اگر می‌خواهید از وب‌سایت www.engvid.com دیدن کنید، در آنجا یک مسابقه در مورد این موضوع پیدا خواهید کرد.

So please give that a try. And please come back again soon for another lesson. Okay.

پس لطفا آن را امتحان کنید. و لطفا به زودی برای درس دیگری دوباره برگردید. باشه.

Bye for now.

فعلا خداحافظ.