Improve Your Vocabulary: 23 words for talking about feeling good or bad

Hi. I'm Gill from www.engvid.com,

سلام. من گیل از www.engvid.com هستم،

and today, in this lesson we're going to be looking at some vocabulary

و امروز، در این درس، به بررسی واژگانی

for moods, emotions, and feelings, which are all the same thing, really.

برای حالات، عواطف و احساسات می‌پردازیم که واقعاً همه یکسان هستند.

So, there you are, you've learnt three words that all mean the same thing;

بنابراین، شما اینجا هستید، شما سه کلمه را یاد گرفته اید که همه معنی یکسان دارند.

"mood", "emotion", "feeling". They're all pretty much the same meaning.

"خلق"، "عاطفه"، "احساس". همه آنها تقریباً به یک معنی هستند.

Okay? And we're looking at positive

باشه؟ و ما به

words for good... Good emotions, and some negative words for not so happy emotions.

کلمات مثبت برای خوب نگاه می کنیم ... احساسات خوب و برخی کلمات منفی برای احساسات نه چندان شاد.

Okay.

باشه.

Right, so let's have a look. Most people are going to use "happy" and "sad", those are

درست است، پس بیایید نگاهی بیندازیم. بیشتر مردم از "شاد" و "غمگین" استفاده می کنند، اینها

probably the first words you learn when you want to describe emotions, but sometimes I

احتمالاً اولین کلماتی هستند که وقتی می خواهید احساسات را توصیف کنید یاد می گیرید، اما گاهی اوقات می

hear people talking and having a conversation, and they just keep using the same

شنوم که مردم صحبت می کنند و صحبت می کنند و آنها فقط به استفاده از همان

"happy", "sad", and there's no variation. I mean, it's okay, but to have a broader vocabulary is

"شاد" ادامه می دهند. ، "غمگین"، و هیچ تغییری وجود ندارد. یعنی اشکالی نداره، اما داشتن دایره لغات گسترده تر

good, especially if you're going to be using it in the IELTS, for example, in the speaking

خوبه، مخصوصا اگه قراره ازش در آیلتس استفاده کنی، مثلا در آزمون اسپیکینگ

test, or in some essay writing, or any... Any exams you're doing, whether they're written

، یا در مقاله نویسی، یا هر ... هر امتحانی. شما انجام می دهید، چه نوشته شده باشند

or spoken. It's good to have a wider range of vocabulary. So, I've got some for you, here.

و چه گفتاری. خوب است که دایره لغات بیشتری داشته باشید. بنابراین، من برای شما، اینجا دارم.

So, look no further. Right.

بنابراین، دیگر نگاه نکنید. درست.

So, "happy" and "glad". You may have heard "glad".

بنابراین، "شاد" و "خوشحال". شاید «خوشحالم» را شنیده باشید.

"Oh, I'm so glad."

"اوه، من خیلی خوشحالم."

If your friend tells you that they've just got a new job and they're really enjoying it, you can say:

اگر دوستتان به شما بگوید که به تازگی شغل جدیدی پیدا کرده است و واقعاً از آن لذت می‌برد، می‌توانید بگویید:

"Oh, I'm so glad to hear that."

"اوه، من از شنیدن آن بسیار خوشحالم."

Or "pleased" is very similar. "I'm really pleased for you.",

یا "خشنود" بسیار شبیه است. "من واقعا برای شما خوشحالم."،

"Very pleased", "Very glad". Okay? So those are all, "happy", "glad", "pleased", they're

"خیلی خوشحالم"، "خیلی خوشحالم". باشه؟ بنابراین همه اینها، "خوشحال"، "خوشحال"، "خشنود" هستند،

all pretty much the same sort of meaning, sort of generally; positive and happy.

همه آنها تقریباً به یک معنا هستند ، به طور کلی. مثبت و شاد

Then we come to some words that are a little bit more intense;

سپس به کلماتی می رسیم که اندکی شدیدتر هستند.

they're stronger. Stronger words. "Delighted". If your friend has this new job, and you say:

آنها قوی تر هستند کلمات قوی تر "خوشحال". اگر دوست شما این شغل جدید را داشته باشد و شما بگویید:

"Oh, I'm delighted."

"اوه، من خوشحالم."

That's three syllables for one thing, so that makes it "delighted", that makes it more stronger.

این سه هجا برای یک چیز است، به طوری که آن را "خوشحال" می کند، که آن را قوی تر می کند.

But also, it's a nice word to know. Also, if you get an invitation to a party, and you say:

اما همچنین، دانستن آن کلمه خوبی است. همچنین، اگر دعوت نامه ای برای مهمانی دریافت کردید، و بگویید:

"Oh, I'd be delighted to come. Thank you." Or an invitation anywhere. "Oh, delighted."

"اوه، خوشحال می شوم بیایم. متشکرم." یا یک دعوت نامه در هر جایی. "اوه، خوشحالم."

Unless, of course, you want to play it cool and not be too, you know.

مگر اینکه، البته، شما بخواهید آن را باحال بازی کنید و زیاد نباشید، می دانید.

Okay, so you can use "delighted" in writing and in speaking. Okay.

بسیار خوب، بنابراین می توانید در نوشتن و صحبت کردن از "لذت" استفاده کنید . باشه.

The same with this word: "thrilled". There's the word "thrill", which is the noun.

این کلمه هم همینطور: «هیجان زده». کلمه "هیجان" وجود دارد که اسم آن است.

"What a thrill", and you can practice your: "th", "thra", "thra". It's difficult to say, because

"چه هیجان انگیز"، و شما می توانید خود را تمرین کنید: "th"، "thra"، "thra". گفتن آن دشوار است، زیرا

it's not just the "th", which is hard for some people, but there's an "r" as well, so it's:

این فقط "ام" نیست که برای برخی افراد سخت است ، بلکه یک "r" نیز وجود دارد، بنابراین این عبارت است:

"thrilled", it's quite hard to say if you're not used to that kind of pronunciation.

"هیجان زده"، اگر به آن عادت ندارید، گفتن آن بسیار سخت است. نوع تلفظ

"Thrill" and "thrilled". "I'd be thrilled"-okay?-"to go to the party".

"هیجان" و "هیجان زده". "من هیجان زده خواهم شد" - باشه؟ - "برای رفتن به مهمانی".

And, here's another, this is a very sophisticated word: "elated". It's not the sort of word,

و این یک کلمه دیگر است، این یک کلمه بسیار پیچیده است: "خوشحال". شاید آن کلمه ای

perhaps, that you would use in a sort of informal, casual conversation. "Elated" is quite a high,

نیست که در یک نوع مکالمه غیررسمی و معمولی استفاده کنید. "Elated" یک نوع کلمه بسیار بالا و

high status kind of word, but it's a good one in certain contexts. Okay. And "elation",

با جایگاه بالا است، اما در زمینه های خاص کلمه خوبی است. باشه. و "Elation"

the noun, "elation", but it's not used in sort of everyday life. Okay, "ecstatic" is

، اسم "Elation"، اما در زندگی روزمره استفاده نمی شود . بسیار خوب، "خلسه

a little bit like "elated". You've probably heard of the noun "ecstasy", okay?

" کمی شبیه "شعف" است. احتمالا اسم «اکستازی» را شنیده اید، خوب؟

Which, unfortunately, is also now linked with a drug, which is probably unfortunate, but there we

که متأسفانه اکنون با یک دارو نیز مرتبط است ، که احتمالاً مایه تاسف است، اما ما

are. But that's the drug "ecstasy" produces a result of feeling ecstasy. So, ecstatic,

هستیم. اما این همان ماده مخدر "اکستازی" است که در نتیجه احساس خلسه ایجاد می کند. بنابراین، به وجد آمده،

but please don't try it; not a good idea. So, "ecstatic", it's a very extreme, extreme

اما لطفا آن را امتحان نکنید. ایده ی خوبی نیست. بنابراین، "شبه"، این یک کلمه بسیار افراطی و افراطی

kind of word again. Extreme.

است. مفرط.

Okay?

باشه؟

"Delirious" is another. Sometimes this is used in a medical sense by doctors. If someone

«هذیان» هم دیگر است. گاهی اوقات این در معنای پزشکی توسط پزشکان استفاده می شود. اگر فردی دچار

is delirious, they may have a high temperature. If the doctor takes their temperature and

هذیان باشد، ممکن است دمای بدنش بالا باشد. اگر پزشک دمای بدن آنها را اندازه بگیرد و دمای بدن

it's way up, and maybe they've got a cold or a fever - delirious.

آنها بسیار بالا رفته باشد، و شاید آنها سرماخورده یا تب کرده باشند - هذیان.

You can be deliriously happy. That doesn't mean you have a temperature and a cold;

شما می توانید به طور هذیانی خوشحال باشید. این بدان معنا نیست که شما گرما و سرماخوردگی دارید.

it just means you're really, really, really happy.

این فقط به این معنی است که شما واقعاً، واقعاً، واقعاً خوشحال هستید.

But, you can also be delirious with a fever, so it's that sort of extreme

اما، شما همچنین می توانید با تب دچار هذیان شوید، بنابراین این کلمه به نوعی حس افراطی

sense with that word. Okay?

است. باشه؟

"In a good mood" is: "Oh, we're back down to earth again. It was getting a little bit too exciting."

"در حال خوب" این است: "اوه، ما دوباره به زمین بازگشتیم. کمی هیجان انگیز بود."

We're back down to earth. If you say you're in a good mood, that's sort

ما به زمین برگشتیم اگر می گویید روحیه خوبی دارید

of normal. It's like saying: "happy", "glad", "pleased", "in a good mood". Ah, we can relax

، طبیعی است. مثل این است که بگوییم: «خوشحال»، «خوشحال»، «خوشحال»، «در حال خوب». آه، ما می توانیم

a bit, okay. It's just a nice, happy mood; "in a good mood". Okay? But, oh we're going

کمی استراحت کنیم، خوب. این فقط یک روحیه خوب و شاد است. "در حالت خوب". باشه؟ اما، اوه، ما

up again now: "over the moon", that's right up into the... Leaving the planet. If you're

اکنون دوباره به بالا می رویم: "بر فراز ماه"، که درست در... ترک سیاره است. اگر در

over the moon, you're really, really, really happy again-okay?-because you're going right

بالای ماه هستید، واقعاً، واقعاً، دوباره خوشحال هستید - باشه؟ - زیرا

up into space. So, that's obviously what we call an idiom.

دقیقاً به فضا می روید. بنابراین، این همان چیزی است که ما اصطلاح می گوییم.

Idiom, because it's not literally true; you don't actually go up in a rocket and go over the moon,

اصطلاح، زیرا به معنای واقعی کلمه درست نیست. شما در واقع با یک موشک بالا نمی روید و بر روی ماه می روید،

but that's the sort of feeling of extreme. "Elation", okay?

اما این نوعی احساس افراطی است. "شعف"، باشه؟

"Over the moon".

"روی ماه".

And similarly, not quite as high, so we're coming back down to Earth a bit now:

و به طور مشابه، نه به این ارتفاع، بنابراین اکنون کمی به زمین بازمی گردیم:

"on cloud nine", if you think of the clouds in the sky, there's a cloud up there,

"روی ابر نه"، اگر به ابرهای آسمان فکر می کنید ، ابری در آن بالا وجود دارد،

number nine for some reason, and you're on that cloud. So that's sort of up, feeling happy,

به دلایلی شماره نه، و تو روی اون ابر هستی بنابراین این احساس

up in the sky. Okay? So, ah: "walking on the air", we're coming back down to earth a little bit now,

خوشحالی در آسمان است. باشه؟ بنابراین، آه: "راه رفتن روی هوا" ، اکنون کمی به زمین برمی گردیم،

because if you're walking on air, it's like your feet are just a few inches above the

زیرا اگر روی هوا راه می روید، مثل این است که پاهای شما فقط چند اینچ از

ground; you can't feel your feet touching the ground because you're happy about something.

زمین بالاتر است. شما نمی توانید لمس کردن پاهای خود را با زمین احساس کنید زیرا از چیزی خوشحال هستید.

So, that's "walking on air", another idiom.

بنابراین، این «راه رفتن روی هوا» است، یک اصطلاح دیگر.

And finally, in the positive section:

و در نهایت در قسمت مثبت:

"a happy bunny". If you say: "Oh, I'm a happy bunny",

"یک اسم حیوان دست اموز شاد". اگر گاهی اوقات بگویید: "اوه، من یک خرگوش خوشحال هستم"

or "a very happy bunny" sometimes. "Bunny", I don't know if you know this word.

یا "یک خرگوش بسیار خوشحال". "بانی"، نمی دانم این کلمه را می دانی یا نه.

It's another word for "rabbit".

این کلمه دیگری برای "خرگوش" است.

Okay? A rabbit, a little pet that people have, or there are wild rabbits

باشه؟ خرگوش، حیوان خانگی کوچکی که مردم دارند، یا خرگوش های وحشی نیز وجود

as well. Children call them "bunnies", "bunny rabbit". They often say both words,

دارند. کودکان آنها را "bunnies"، "bunny rabbit" می نامند. آنها اغلب هر دو کلمه را می گویند

"bunny rabbit". But "a happy bunny", I don't know where this came from. It's... I think it's

"خرگوش خرگوش". اما "یک اسم حیوان دست اموز خوشحال"، من نمی دانم این از کجا آمده است. این... من فکر می کنم

fairly recent, maybe in the past 10 years. But if you're a happy bunny, it's a sort of

نسبتاً اخیر است، شاید در 10 سال گذشته. اما اگر یک خرگوش خوشحال هستید

a joke, jokey kind of thing to say, but that means you're happy, very happy. Okay? Right,

، گفتن آن نوعی شوخی و شوخی است، اما این بدان معناست که شما خوشحال هستید، بسیار خوشحال هستید. باشه؟ درست است،

so I hope that's given you a good range of positive words, just normal ones, more extreme

بنابراین امیدوارم که طیف خوبی از کلمات مثبت به شما داده شده باشد، فقط کلمات عادی، افراطی

ones, some idioms. Okay?

تر، برخی اصطلاحات. باشه؟

So, let's move on to the... We're going to get really depressed now. I hope not, but

بنابراین، بیایید به ادامه مطلب برویم... اکنون واقعاً افسرده خواهیم شد. امیدوارم نه، اما

anyway, here are all the negative ones. So, "sad" is probably the one you know best,

به هر حال، در اینجا همه موارد منفی وجود دارد. بنابراین، "غمگین" احتمالاً همان چیزی است که شما بهتر می دانید

the first word you learn for negative feelings. "Sad", "unhappy". So, we've got "happy" and

، اولین کلمه ای که برای احساسات منفی یاد می گیرید. "غمگین"، "ناشاد". بنابراین، ما "شاد" داریم

the "un" is just a negative prefix, so "unhappy". Okay?

و "un" فقط یک پیشوند منفی است ، بنابراین "ناشاد". باشه؟

And now we're going a little bit extreme again with "miserable". The noun, "misery",

و اکنون ما دوباره با "بدبخت" کمی افراط می کنیم. اسم، «بدبختی»،

that's the noun, the condition of being miserable, "misery". Or you can even call somebody

آن اسم، شرط بدبخت بودن، «بدبختی». یا حتی می توانید کسی را

"a misery": "Oh, that woman, she is a misery." You can say that, but "misery" as the noun

"بدبخت" خطاب کنید: "اوه، آن زن، او یک بدبختی است." شما می توانید این را بگویید، اما «بدبختی» به عنوان

is the state of being miserable. So, "miserable", this is getting more extreme than just "sad".

اسم، حالت بدبختی است. بنابراین، "بدبخت"، این حالت شدیدتر از "غمگین" است.

And "melancholy" as well is often something... "Melancholy", maybe it lasts a long time,

و "مالیخولیا" نیز اغلب چیزی است... "مالیخولیا"، شاید مدت زیادی طول بکشد،

people have a state of melancholy, and it could go on for days and weeks. It's not a

مردم حالت مالیخولیا دارند و ممکن است روزها و هفته ها ادامه داشته باشد.

very pleasant condition. If you have melancholy, I think you need to go to the doctor or have

شرایط خیلی خوشایندی نیست. اگر مالیخولیا دارید، فکر می‌کنم باید به دکتر بروید یا

some counselling, or something, because it's not a good state to be in. Melancholy, depression

یک مشاوره یا چیز دیگری داشته باشید، زیرا شرایط خوبی برای ابتلا به آن نیست. مالیخولیا، افسردگی

go together. So, okay, there's another one. If we say:

با هم هستند. خوب، یکی دیگر وجود دارد. اگر بگوییم:

"depressed", that's the kind of word you would use if you go to the doctor and said:

"افسرده"، این همان کلمه ای است که اگر به دکتر بروید و بگویید:

"I feel really depressed." Okay?

"من واقعاً احساس افسردگی می کنم" از آن استفاده می کنید. باشه؟

A useful word, there.

یک کلمه مفید، وجود دارد.

Okay, and where we had: "in a good mood", we also have "in a bad mood". And that's not

خوب، و جایی که داشتیم: «در حال خوب»، «در حال بد» هم داریم. و

so much to do with being sad. And if you're in a bad mood, you're a bit annoyed or angry

این خیلی ربطی به غمگین بودن ندارد. و اگر در خلق و خوی بدی هستید، در مورد چیزی کمی آزرده یا عصبانی هستید

about something, really, a bit irritated. Okay, so, "good mood", "bad mood".

، واقعاً کمی عصبانی هستید. خوب، پس، "خوش خلقی"، "حال بد".

Here's another nice idiom: "down in the dumps".

در اینجا یک اصطلاح خوب دیگر وجود دارد: "down in the dumps".

Okay? So where we had up "over the moon" right

باشه؟ بنابراین جایی که ما "بر فراز ماه" را داشتیم، درست

up there in the space, "down in the dumps". I don't know what the dumps are, but it's

همان بالا در فضا، "پایین در زباله ها". من نمی دانم زباله ها چیست، اما

a long way down, somewhere not very nice. It's probably dark and horrible,

خیلی پایین است، جایی نه چندان زیبا. احتمالا تاریک و وحشتناک است،

so "down in the dumps". And because it has "d", "d", it's a bit poetic, it's a little bit like

بنابراین "در زباله ها". و چون "د"، "د" دارد، کمی شاعرانه است، کمی شبیه

poetry where you sometimes get the same letter-"d", "d"-repeated like a pattern.

شعر است که گاهی اوقات همان حرف "د"، "د" را می گیرید که مثل یک الگو تکرار می شود.

So, "down in the dumps", it's a little... Slightly jokey kind of way:

بنابراین، "پایین در زباله ها"، این کمی است... کمی شوخی به نوعی:

"Oh, I'm really down in the dumps today. Oh."

"اوه، من واقعاً امروز در زباله دانی هستم. اوه."

And your friend might say: "Oh, never mind, you'll feel better tomorrow."

و دوست شما ممکن است بگوید: "اوه، مهم نیست، فردا احساس بهتری خواهید داشت."

And it's sort of light, light-hearted. Okay, "down in the dumps".

و یک جورهایی سبک و سبک است. بسیار خوب، "پایین در زباله".

Now, we had "on cloud nine" for the positive, and for the negative, we've got "under a cloud",

حالا، ما "روی ابر نه" را برای مثبت داشتیم، و برای منفی، "زیر ابر" داریم،

so it's like you have a cloud over your head, and it's probably a grey cloud or

بنابراین مثل این است که شما یک ابر بالای سر خود دارید ، و احتمالاً یک ابر خاکستری یا

a black cloud, and rain might be coming down from it. So, you're looking very under a cloud.

یک ابر سیاه است. و ممکن است باران از آن ببارد. بنابراین، شما خیلی زیر ابر نگاه می کنید.

You can just imagine it up there over your head. Okay? And then the opposite of

شما فقط می توانید آن را بالای سر خود تصور کنید. باشه؟ و سپس برعکس

"a happy bunny", you'll be surprised to hear is "not a happy bunny".

"یک اسم حیوان دست اموز خوشحال"، از شنیدن اینکه "اسم حیوان دست اموز خوشحال نیست" شگفت زده خواهید شد.

You won't be surprised to hear.

از شنیدن آن تعجب نخواهید کرد.

You can just say: "Oh, I'm not a happy bunny today."

شما فقط می توانید بگویید: "اوه، من امروز یک خرگوش خوشحال نیستم."

Oh. And your friends will all be sympathetic, and say:

اوه و دوستان شما همگی همدردی خواهند کرد و خواهند گفت:

"Oh, never mind." So, there we are. So, again, different types

"اوه، مهم نیست." بنابراین، ما اینجا هستیم. بنابراین، دوباره، انواع

of words for negative feelings with different extremes.

مختلف کلمات برای احساسات منفی با افراط های مختلف.

So, I hope that's all been useful and helped you to increase your vocabulary,

بنابراین، امیدوارم همه اینها مفید بوده باشد و به شما کمک کرده باشد تا دایره لغات خود را افزایش دهید

and use words in different situations.

و از کلمات در موقعیت های مختلف استفاده کنید.

So, if you'd like to go to the website, www.engvid.com,

بنابراین، اگر می‌خواهید به وب‌سایت www.engvid.com بروید

there's a quiz there to test you on these,

، یک مسابقه امتحانی در آنجا وجود دارد که شما را در این مورد آزمایش می‌کند،

which I hope you'll go and do straight away.

که امیدوارم فوراً بروید و انجام دهید.

And maybe subscribe to my YouTube channel,

و شاید در کانال یوتیوب من مشترک شوید

and I hope to see you again soon. Okay?

و امیدوارم به زودی دوباره شما را ببینم. باشه؟

Bye for now.

فعلا خداحافظ.