Learn 10 English Idioms with ‘BOOK’

Hello. I'm Gill at engVid, and today we have a lesson on some metaphors or idioms using

سلام. من گیل در engVid هستم و امروز درسی در مورد برخی استعاره ها یا اصطلاحات با استفاده از

the word "book". So, there are quite a few of these. You may find them useful ones to

کلمه "کتاب" داریم. بنابراین، تعداد کمی از این موارد وجود دارد. ممکن است آنها را برای

use in your English conversation or in writing, and so on. So, I'll just go through the list

استفاده در مکالمه انگلیسی یا نوشتاری و غیره مفید بیابید. بنابراین، من فقط لیست را مرور می کنم

and explain each one. Okay?

و هر یک را توضیح می دهم. باشه؟

So, first of all, we have a closed book. So, in a literal sense, that's a book that the

بنابراین، اول از همه، ما یک کتاب بسته داریم. بنابراین، به معنای واقعی کلمه، این کتابی است که

pages are not open, the covers are showing the book is closed, so you can't read what's

صفحات آن باز نیست، جلدها نشان می دهند که کتاب بسته است، بنابراین شما نمی توانید آنچه

inside. So, if a person is a closed book or if someone says, "Oh, her life to me is a

در آن است را بخوانید. بنابراین، اگر شخصی یک کتاب بسته باشد یا اگر کسی بگوید: "اوه، زندگی او برای من یک

closed book", meaning she's someone who doesn't tell you very much about herself, her life

کتاب بسته است"، یعنی کسی است که خیلی از خودش به شما نمی گوید، زندگی او

is a closed book. We don't know, you know, outside the office, we don't know much about

یک کتاب بسته است. ما نمی دانیم، می دانید، خارج از دفتر، ما چیز زیادی در مورد او نمی دانیم

her. So, that person is a closed book or her life is a closed book because it's closed,

. بنابراین، آن شخص یک کتاب بسته است یا زندگی او یک کتاب بسته است، زیرا بسته است،

you can't read any of the pages. Okay? And then the opposite of that is an open book.

شما نمی توانید هیچ یک از صفحات را بخوانید. باشه؟ و سپس عکس آن یک کتاب باز است.

I could say, "My life is an open book. I'm very open about what I'm doing." Open book,

می توانم بگویم، "زندگی من یک کتاب باز است. من در مورد کاری که انجام می دهم بسیار باز هستم." کتاب را باز کنید،

you can read the pages, so you know certain things about the person that way. Okay?

می توانید صفحات را بخوانید، بنابراین چیزهای خاصی در مورد شخص به این طریق می دانید. باشه؟

And then a little bit similar, if you say to someone, "I can read you like a book",

و سپس کمی مشابه، اگر به کسی بگویید: "من می توانم تو را مثل یک کتاب بخوانم"، به این

it means it's usually someone you know well, and you know how they think, you know how they make

معنی است که معمولاً کسی است که به خوبی می شناسید، و می دانید که آنها چگونه فکر می کنند، می دانید که چگونه

choices, you know what motivates them, what they're interested in, and so on. So, you can

انتخاب می کنند، می دانید که چه چیزی انگیزه می دهد. آنها، آنچه که به آن علاقه دارند و غیره. بنابراین،

sometimes guess what they're going to do next or guess what they're going to say next. So, if you

گاهی اوقات می‌توانید حدس بزنید که قرار است بعداً چه کاری انجام دهند یا حدس بزنید که بعداً چه خواهند گفت. بنابراین، اگر

say to someone, "I can read you like a book", meaning I know exactly what you're going to do

به کسی بگویید، "من می توانم تو را مانند یک کتاب بخوانم"، به این معنی که من دقیقا می دانم که قرار است در

next, I know what you're thinking, things like that. Okay? Because you know them so well,

مرحله بعدی چه کاری انجام دهی، می دانم به چه فکر می کنی، چیزهایی از این قبیل. باشه؟ از آنجایی که شما آنها را خیلی خوب می شناسید،

you've probably known them for a long time. Okay. Right. And then the next one, if something is

احتمالاً مدت زیادی است که آنها را می شناسید. باشه. درست. و سپس مورد بعدی، اگر چیزی

the oldest trick in the book, if you say, "Ah, that's the oldest trick in the book",

قدیمی ترین ترفند در کتاب باشد، اگر بگویید: "آه، این قدیمی ترین ترفند در کتاب است"،

that's when somebody has actually done something deceptive to somebody,

این زمانی است که کسی واقعاً کاری فریبنده به کسی انجام داده است،

they've tricked them in some way. Maybe a way of getting money from someone,

آنها او را در برخی فریب داده اند. مسیر. شاید راهی برای گرفتن پول از کسی،

maybe borrowing money that you don't intend to pay back, that sort of person. Or to say,

شاید قرض گرفتن پولی که قصد بازپرداخت آن را ندارید، از آن نوع افراد. یا اینکه بگوییم:

"Oh, I've lost my wallet." You know, it could be a complete stranger who comes up to you in the

"اوه، من کیف پولم را گم کردم." می‌دانی، ممکن است یک غریبه کاملاً غریبه باشد که در

street and says, "Oh, I hope you can help me. I've lost my wallet. I just need a pound

خیابان به سراغت می‌آید و می‌گوید: "اوه، امیدوارم بتوانید به من کمک کنید. کیف پولم را گم کرده‌ام.

at bus fare to get home." And you feel sorry for them, and you give them a pound, and they walk

برای رسیدن به خانه فقط به یک پوند کرایه اتوبوس نیاز دارم." و شما برای آنها متاسفید و یک پوند به آنها می دهید و آنها راه می

off. They probably don't get on the bus. And then you tell someone what happened, and you say,

روند. احتمالا سوار اتوبوس نمی شوند. و سپس به کسی می گویید که چه اتفاقی افتاده است، و می گویید:

"Well, I'm not sure now. I've been wondering. Was that person really telling me the truth,

"خب، الان مطمئن نیستم. من تعجب کردم. آیا آن شخص واقعاً حقیقت را به من می گفت

or was he just trying to get some money out of me?" And your friend might say, "Oh, well,

یا فقط سعی می کرد مقداری پول از من بگیرد؟ " و دوست شما ممکن است بگوید، "اوه، خوب،

I think that's the oldest trick in the book, to trick somebody out of some money." So it's one

من فکر می کنم این قدیمی ترین ترفند در کتاب است، برای فریب دادن کسی با مقداری پول." بنابراین این یکی

of those things that people do, a particular strategy which is not at all nice. Okay.

از کارهایی است که مردم انجام می دهند، استراتژی خاصی که اصلا خوب نیست. باشه.

And then the next one, if someone is in my good books, or they may be in my bad books,

و بعد نفر بعدی، اگر کسی در کتاب های خوب من باشد، یا ممکن است در کتاب های بد من باشد،

so that's when it's a person... If they're in your good books, you're thinking well of them,

پس آن زمانی است که آن یک شخص است... اگر او در کتاب های خوب شما باشد، شما به خوبی به او فکر می کنید،

you're friendly with them, you think well of them, you like them, they're not doing anything

شما با آنها دوست هستید، به آنها فکر خوبی می کنید، آنها را دوست دارید، آنها کاری نمی کنند

to upset you. But if someone is in your bad books, they've done something to annoy you or upset you,

که شما را ناراحت کند. اما اگر کسی در کتاب‌های بد شما باشد، کاری کرده است که شما را آزار دهد یا شما را ناراحت کند،

and you're not... Perhaps not very friendly towards them because of that. You don't really

و شما اینطور نیستید... شاید به همین دلیل با او خیلی دوستانه نباشید. شما واقعاً نمی

want to talk to them or see them if they're in your bad books because they make you feel

خواهید با آنها صحبت کنید یا آنها را ببینید اگر در کتاب های بد شما هستند زیرا آنها باعث می شوند که شما احساس

annoyed or upset. Okay. Right. And the next one, if you're doing it by the book,

ناراحتی یا ناراحتی کنید. باشه. درست. و مورد بعدی، اگر شما آن را با کتاب انجام می دهید،

doing something by the book, it means you're following the rules of some guidelines of how

کاری را با کتاب انجام می دهید، به این معنی است که از قوانین برخی از دستورالعمل ها پیروی می کنید که چگونه

something should be done. Maybe if it's to do with some sort of legal process or some police

کاری باید انجام شود. شاید اگر به نوعی فرآیند قانونی یا نوعی فرآیند پلیسی مربوط می شود،

type of process, they have to do things in a certain way according to the rules,

آنها باید کارها را به روشی خاص طبق قوانین انجام دهند،

so they have to try to do it by the book. If you don't do things by the book, you might get into

بنابراین باید سعی کنند آن را طبق کتاب انجام دهند. اگر کارها را با کتاب انجام ندهید، ممکن است دچار

trouble. People will say, "Oh no, well that's no good. You must do it by the book. Do it the proper

مشکل شوید. مردم خواهند گفت، "اوه نه، خوب این خوب نیست. شما باید این کار را با کتاب انجام دهید. آن را به روش درست انجام دهید

way." Okay? That's that one. If you say to someone, "I'm going to take a leaf out of your

." باشه؟ اون یکیه اگر به کسی بگویید "از کتابت برگ بردارم

book", a leaf... Well, a leaf can mean a leaf that grows on a tree or on a plant, but a leaf of a

"، یک برگ... خب، برگ می تواند به معنای برگی باشد که روی درخت یا روی گیاه می روید، اما برگی از یک

page, the paper page, that's also called a leaf. So, if you take a leaf out of somebody's book,

صفحه. ، صفحه کاغذی که به آن برگ نیز می گویند. بنابراین، اگر برگه ای از کتاب کسی بردارید،

it's like taking a page out of their book, but you're not doing it literally. You're not tearing

مانند برداشتن یک صفحه از کتاب اوست، اما به معنای واقعی کلمه این کار را انجام نمی دهید. شما

a page out of a book. You're looking at how they do things and you're copying because you think,

یک صفحه از یک کتاب را پاره نمی کنید. شما به نحوه انجام کارها نگاه می کنید و دارید کپی می کنید زیرا فکر می کنید

"Oh, she does that well. I think I'll do it like that. It seems to work well."

"اوه، او این کار را خوب انجام می دهد. فکر می کنم من این کار را انجام خواهم داد. به نظر می رسد که خوب کار می کند."

So, that's quite effective. So, "I'm going to take a leaf out of her book." So, it means really

بنابراین، این کاملا موثر است. بنابراین، "من می خواهم یک برگ از کتاب او را برداریم." بنابراین، واقعاً به این معنی است که

just copying someone, doing something, learning from another person's way of doing something,

فقط از کسی کپی کنید، کاری را انجام دهید، از روش انجام کاری دیگران یاد بگیرید،

and doing it the same way, and seeing if it works for you. So, "I'm going to take a leaf

و آن را به همان روش انجام دهید، و ببینید که آیا برای شما مفید است یا خیر. بنابراین، "من می خواهم

out of your book and do it your way because it seems to work very well." Okay?

از کتاب شما برگه ای بردارم و آن را به روش شما انجام دهم، زیرا به نظر می رسد بسیار خوب کار می کند." باشه؟

Right. Then the next one, you can't judge a book by its cover. So, the cover of a book

درست. سپس کتاب بعدی، شما نمی توانید یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت کنید. بنابراین، جلد یک کتاب

is often very important. You know, people put a lot of work into the design of a book cover

اغلب بسیار مهم است. می دانید، مردم برای طراحی جلد کتاب تلاش زیادی می کنند

because usually they want to make it look attractive. They want people to buy it in

زیرا معمولاً می خواهند آن را جذاب جلوه دهند. آنها از مردم می خواهند که آن را از

the bookshop or order it on the internet. So, the cover of the book is actually quite important;

کتابفروشی بخرند یا از طریق اینترنت سفارش دهند. بنابراین، جلد کتاب در واقع بسیار مهم است.

the colours, the design, the typeface, the lettering, the title, the name of the author,

رنگ ها، طرح، حروف، عنوان، نام نویسنده،

all of that. But this is saying you can't judge a book by its cover. It means the cover may

همه اینها. اما این به این معناست که شما نمی توانید یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت کنید. این بدان معنی است که جلد ممکن است

look great and make you want to buy it, but when you start reading it, you might be disappointed.

عالی به نظر برسد و شما را به خرید آن وادار کند، اما وقتی شروع به خواندن آن می کنید، ممکن است ناامید شوید.

The contents of the book may not match the cover. Okay? So, I mean, this is a metaphor.

ممکن است مطالب کتاب با جلد آن مطابقت نداشته باشد. باشه؟ بنابراین، منظورم این است که این یک استعاره است.

You could say it literally to do with a book, but usually, metaphorically, it can be used about

شما می توانید آن را به معنای واقعی کلمه به یک کتاب بگویید، اما معمولاً، به صورت استعاری، می توان از آن در مورد

a person. So, you might meet somebody who dresses very well, very smart, very clean and smart,

یک شخص استفاده کرد. بنابراین، ممکن است با فردی آشنا شوید که لباس بسیار خوب، بسیار باهوش، بسیار تمیز و باهوش می‌پوشد،

and you think, "Oh, that's a good person, a very professional person, very honest", and so on,

و فکر می‌کنید، "اوه، این یک فرد خوب، یک فرد بسیار حرفه‌ای، بسیار صادق است" و غیره،

and you trust them. But then you might find that they're not what you thought at all,

و به او اعتماد کنید. اما ممکن است متوجه شوید که آنها اصلاً آن چیزی نیستند که شما فکر می کردید،

and that their outward appearance with their smart clothes and everything is deceptive,

و ظاهر ظاهری آنها با لباس های هوشمند و همه چیز فریبنده است،

and they may be, you know, a criminal type of person or a dishonest person in some way.

و ممکن است، می دانید، یک نوع آدم جنایتکار یا یک فرد نادرست باشند. .

So, you can't judge... What it means is you can't judge from the outward appearance

پس نمی توانی قضاوت کنی... یعنی نمی توانی از ظاهر

of anything, from a book to a person to anything else. Okay? Right. And then finally,

هر چیزی قضاوت کنی، از کتاب گرفته تا آدم و هر چیز دیگری. باشه؟ درست. و در نهایت،

if someone is cooking the books, this is when people are doing the finance for... Maybe for a

اگر کسی مشغول پختن کتاب‌ها باشد، این زمانی است که مردم امور مالی را برای... شاید برای یک

company. They're organising the accounts and the income... Incoming money, expenditure,

شرکت انجام می‌دهند. آنها حساب ها و درآمد را سازماندهی می کنند... پول ورودی، مخارج،

the outgoing money. They're balancing the books. They're keeping a note of all the spending

پول خروجی. آنها کتاب ها را متعادل می کنند. آن‌ها تمام هزینه‌ها

and all the money that's come in, all the money that's gone out,

و تمام پول‌هایی را که وارد می‌شود، تمام پول‌هایی که بیرون می‌رود را یادداشت می‌کنند

so they can work out the profit at the end of the year or the end of the month.

تا بتوانند سود را در پایان سال یا پایان ماه محاسبه کنند.

And also, expenses. People claim their expenses if they've been to a meeting,

و همچنین هزینه ها. مردم اگر به یک جلسه رفته باشند، هزینه‌های خود،

their travel expenses, things like that. So, if somebody's cooking the books, it means they're

هزینه‌های سفر و مواردی از این قبیل را مطالبه می‌کنند. بنابراین، اگر کسی کتاب‌ها را می‌پزد، به این معنی است که

doing something dishonest. They may be taking some of the money, and they may be putting it down as

کار غیر صادقانه‌ای انجام می‌دهد. آنها ممکن است مقداری از پول را بردارند، و ممکن است آن را به عنوان

expenses for something to do with the business, when in fact that might not be true. And so,

هزینه ای برای انجام کاری در کسب و کار صرف کنند، در حالی که در واقع ممکن است این درست نباشد. و بنابراین،

and they're getting some money out of the company, but it's not for what... It's not for the purpose

و آنها مقداری پول از شرکت دریافت می کنند، اما این برای چه چیزی نیست... این برای هدفی

that they say it's for. So, it's dishonest, taking money dishonestly, which is stealing,

که می گویند برای آن نیست. بنابراین، این غیر صادقانه است، پول گرفتن غیر صادقانه، که واقعاً دزدی است

really. So, if someone's cooking the books, they're covering something up. They're falsifying

. بنابراین، اگر کسی کتاب‌ها را می‌پزد، چیزی را پنهان می‌کند. آنها

the figures in some way. Okay. And they could be arrested, they could be put on trial in a court,

به نوعی آمارها را جعل می کنند. باشه. و آنها می توانند دستگیر شوند، می توانند در دادگاه محاکمه شوند،

they could go to prison if it's really serious, if a lot of money is involved. So, cooking the

اگر واقعاً جدی باشد، اگر پول زیادی در میان باشد، می توانند به زندان بروند. بنابراین، پختن

books is not a good idea. Okay, so that's the one to end with. So, I hope that's been useful.

کتاب ایده خوبی نیست. خوب، پس این یکی برای پایان دادن به. بنابراین، امیدوارم که مفید بوده باشد.

If you'd like to do a quiz to test your knowledge on these metaphors and idioms,

اگر می‌خواهید آزمونی انجام دهید تا دانش خود را روی این استعاره‌ها و اصطلاحات آزمایش کنید،

just go to the website, www.engvid.com, do the quiz, and I hope that's been useful.

فقط به وب‌سایت www.engvid.com بروید، امتحان را انجام دهید، و امیدوارم مفید بوده باشد.

Thank you for watching, and see you again soon. Bye for now.

از تماشای شما متشکرم و به زودی دوباره شما را خواهیم دید. فعلا خداحافظ.