Learn 14 Musical Expressions in English

Hello. I'm Gill at engVid. And today we have a lesson on some expressions that

سلام. من گیل در engVid هستم. و امروز در مورد برخی از عبارات که ارتباطی با موسیقی دارند، درس داریم

have some connection with music. So, you could call them "metaphors" or "idioms",

. بنابراین، می توانید آنها را "استعاره" یا "اصطلاحات" بنامید،

and they all have a musical connection. Okay. So, we have a list here on the

و همه آنها یک ارتباط موسیقیایی دارند. باشه. بنابراین، ما یک لیست در اینجا در

board, so let's just go through them. And you may already have heard some of

هیئت مدیره داریم، بنابراین اجازه دهید فقط آنها را مرور کنیم. و ممکن است قبلاً برخی از

them, but I'll explain each one. Okay. So, first of all: "on the fiddle". So,

آنها را شنیده باشید، اما من هر کدام را توضیح می دهم. باشه. بنابراین، اول از همه: "روی کمانچه". بنابراین،

"the fiddle" is... that's another name for a violin; a stringed instrument that

"کمانچه"... این نام دیگر ویولن است. ساز زهی

you play with a bow. So, what...? What could that mean, "to be on the fiddle"?

که با کمان می نوازی. پس چی...؟ "روی کمانچه بودن" چه معنایی می تواند داشته باشد؟

Playing a violin? What does that mean? But, in fact, it's... it means... also

ویولن زدن؟ معنی آن چیست؟ اما، در واقع، این است ... به معنی ... همچنین

"to fiddle" can mean to... to fiddle about with something; to play around

"کمانچه زدن" می تواند به معنای ... کمانچه زدن با چیزی باشد.

with something. So, "fiddle" can mean a violin, but it has other meanings, too.

با چیزی بازی کردن بنابراین، کمانچه می تواند به معنای ویولن باشد، اما معانی دیگری نیز دارد.

Like, if she's always fiddling — she's always fiddling with her clothes, or

مثلاً، اگر او همیشه در

with her hair, and so "to fiddle" can have other meanings. And in this

حال کمانچه زدن است - همیشه با لباس‌هایش یا موهایش دست و پا می‌زند، بنابراین «کمانچه‌بازی» می‌تواند معانی دیگری داشته باشد. و در این

expression: "to be on the fiddle" — if you say: "I think he's on the fiddle",

تعبیر: «روی کمانچه بودن» - اگر بگویید: «فکر کنم او در کمانچه است»

and you say it suspiciously, it means the person is doing something wrong;

و به طرز مشکوکی بگویید، به این معنی است که شخص کار اشتباهی انجام می دهد.

something illegal possibly. Maybe if they work for a company, and they work

چیزی غیرقانونی احتمالا شاید اگر آنها برای یک شرکت کار می کنند، و

in the accounts department, and they're... they're taking money and

در بخش حسابداری کار می کنند، و آنها ... پول می گیرند و

covering it up while they're taking it, you know... so that nobody notices —

در حین گرفتن آن پول را پنهان می کنند، می دانید ... تا کسی متوجه نشود -

they're "on the fiddle"; they're... they're doing something bad. So, "to be

آنها "روی کمانچه" هستند. آنها دارند کار بدی انجام می دهند. پس «

on the fiddle" is not a very good thing. So, you have to be careful if you say

روی کمانچه بودن» چیز چندان خوبی نیست. بنابراین، اگر می

you think somebody is on the fiddle — you have to be sure you... you're not

گویید فکر می کنید کسی در کمانچه است، باید مراقب باشید - باید مطمئن باشید که... شما

just making it up; if you have real evidence. Okay. So, okay. That's that

فقط آن را درست نمی کنید. اگر مدرک واقعی دارید باشه. پس باشه اون یکیه

one. And the next one: If people talk about having a "harmonious relationship"

و مورد بعدی: اگر مردم در مورد داشتن یک "روابط هماهنگ" صحبت می کنند

— maybe one country with another, their diplomatic communications are very good

- شاید یک کشور با کشور دیگر، ارتباطات دیپلماتیک آنها بسیار خوب است

— they have a "harmonious relationship". Or maybe if they're not very good, you

- آنها یک "روابط هماهنگ" دارند. یا شاید اگر آنها خیلی خوب نیستند،

might say: "We... we don't have a very harmonious relationship with that

ممکن است بگویید: "ما... ما رابطه هماهنگی با آن

country. We're always having disputes to do with fishing rights, and things like

کشور نداریم. ما همیشه در مورد حقوق ماهیگیری و مواردی از این قبیل اختلاف

that." You know... ever since Brexit, there's been a little bit of trouble

داریم." می دانید... از زمان برگزیت، کمی مشکل

over fishing in the sea between this country — the UK — and France. So, it's

بر سر ماهیگیری در دریا بین این کشور - بریتانیا - و فرانسه وجود داشته است. بنابراین

not always a "harmonious relationship". "Harmony" in music, meaning sounds that

، همیشه یک "رابطه هماهنگ" نیست. «هارمونی» در موسیقی، یعنی صداهایی که

go well together. It's harmonious. It sounds nice. So, that's the meaning of

به خوبی با هم هماهنگی دارند. هماهنگ است. به نظر قشنگ میاد بنابراین، این معنای

that one. So, okay.

آن یکی است. پس باشه

What about this one? If you're "drumming up support"... "I need to drum up

در مورد این یکی چی؟ اگر در حال " حمایت کردن در طبل" هستید... "من باید

support for my project." Or you're promoting a charity, and you need to

برای پروژه خود حمایت کنم." یا در حال تبلیغ یک موسسه خیریه هستید، و باید

"drum up support" to get people to donate to the charity. So, it comes from

"حمایت را برافراشته" کنید تا مردم را وادار به کمک مالی به موسسه خیریه کنید. بنابراین، از طبل می آید

drums; drumming. You know... the percussion instrument that you... you

. طبل زدن میدونی... ساز کوبه ای که تو...

hit with a stick. And that kind of drumming in real life, in a literal

با چوب میزنی. و این نوع طبل زدن در زندگی واقعی، به معنای واقعی

sense — it's noisy; it makes a lot of noise. And it makes people: "Oo, what's

کلمه - پر سر و صدا است. سر و صدای زیادی ایجاد می کند و مردم را وادار می کند: "اوه،

going on here? Drums". It's sort of getting your attention. So, if you're

اینجا چه خبر است؟ طبل". این به نوعی توجه شما را جلب می کند. بنابراین، اگر

"drumming up support" for something, you're getting people's attention to get

برای چیزی "حمایت را در دست دارید"، توجه مردم را جلب می کنید تا

them to, you know... contribute something; to help, to volunteer for a

آنها را به سمتی برسانید، می دانید که... در مورد چیزی مشارکت کنید. برای کمک، داوطلب شدن برای یک

project, or to donate some money, or to donate their time, and so on. So, that's

پروژه، یا اهدای مقداری پول، یا اهدای وقت خود و غیره. بنابراین، این

"drumming up support". This one, if you say to somebody: "Oh, please, change the

"درام کردن حمایت" است. این یکی، اگر به کسی بگویید: "اوه، لطفا رکورد را عوض کن

record." And you say it in that sort of tone of voice where you look a bit: "Oh,

." و شما با آن لحن صدایی که کمی نگاه می کنید می گویید: "اوه،

I'm tired of this. Are you going to change the record soon?" It's from the

من از این کار خسته شدم. آیا به زودی رکورد را تغییر می دهید؟" این مربوط به

days when we had records, you know... sort of this black vinyl record;

روزهایی است که ما صفحات داشتیم، می دانید... نوعی از این صفحه وینیل سیاه.

gramophone record that goes on a turntable, and a needle plays, you

صفحه گرامافون که روی صفحه گرامافون می رود و سوزن می نوازد، می

know... and the sound comes out. So, if you play a record on the gramophone; on

دانید... و صدا بیرون می آید. بنابراین، اگر یک ضبط را روی گرامافون پخش کنید؛

the record player — you might play one record, but then you take that record

در دستگاه پخش - ممکن است یک رکورد را پخش کنید، اما سپس آن رکورد را

off; you put a different one on. You don't play the same one over and over

بردارید. شما یکی دیگر را می پوشید شما یک بازی را بارها و بارها بازی

again. So, if somebody's saying the same thing over and over again — they can't

نمی کنید. بنابراین، اگر کسی بارها و بارها همان چیزی را می‌گوید -

get off one subject maybe for half an hour, an hour, and you get a bit tired

شاید برای نیم ساعت، یک ساعت نمی‌تواند از یک موضوع خارج شود و شما

of hearing about the same thing, you might say: "Are you going to change the

از شنیدن در مورد یک چیز کمی خسته می‌شوید، ممکن است بگویید: "آیا شما هستید؟ به

record soon? I'm a bit tired of hearing about that subject. I think you've

زودی رکورد را عوض می‌کنم؟ من از شنیدن در مورد آن موضوع کمی خسته شده‌ام. فکر می‌کنم شما

exhausted that subject now. Can we change the record?" So, it comes from

اکنون آن موضوع را خسته کرده‌اید. آیا می‌توانیم رکورد را تغییر دهیم؟» بنابراین، از

putting a different record on the gramophone. Okay. And then this is a bit

قرار دادن یک صفحه متفاوت روی گرامافون ناشی می شود. باشه. و سپس این کمی

similar: If somebody "sounds like a broken record", or they're beginning to

شبیه است: اگر کسی "به نظر می رسد مانند یک صفحه شکسته"، یا آنها شروع به

"sound like a broken record" — that's what happens when... if... if the record

"صدا کردن مانند یک صفحه شکسته می کنند" - این چیزی است که وقتی اتفاق می افتد ... اگر ... اگر رکورد

— this black vinyl — is broken or there's a crack in it, and the needle is

- این وینیل سیاه - شکسته است یا شکافی در آن وجود دارد و سوزن

going round on it; but because of the crack in the record, the needle keeps

روی آن می چرخد. اما به دلیل شکاف در رکورد، سوزن همچنان

going back into the same... the groove. So, these lines on the record are called

به همان شیار برمی‌گردد. بنابراین، این خطوط در رکورد

"grooves", and the needle is in a groove. And if there's nothing wrong

"شیار" نامیده می شود و سوزن در یک شیار است. و اگر رکورد مشکلی نداشته باشد

with the record, the needle will just go and play through the whole record from

، سوزن فقط می رود و کل رکورد را

the outside. It starts on the outside and goes into the middle. If the

از بیرون پخش می کند. از بیرون شروع می شود و به وسط می رود. اگر

record's broken, there's the possibility that the needle will keep slipping back,

رکورد شکسته شود، این احتمال وجود دارد که سوزن مدام به عقب برگردد

and it never goes further on in the music. So, you start to hear a

و هرگز در موسیقی جلوتر نمی رود . بنابراین، شما شروع به

repetition of just one little sound every sort of ten seconds or so. It just

شنیدن یک صدای کوچک در هر ده ثانیه یا بیشتر می کنید.

goes back again, and repeats the same ten or fifteen seconds over and over

دوباره به عقب برمی‌گردد، و همان ده یا پانزده ثانیه را بارها و

again, until you might just tap the gramophone and it... the needle might

بارها تکرار می‌کند، تا زمانی که ممکن است فقط روی گرامافون ضربه بزنید و آن... سوزن ممکن است

jump, and then it can start playing properly again. But that's not a very

بپرد، و سپس دوباره به درستی شروع به پخش کند. اما این کار خیلی

good thing to do, because you can damage the needle. So, if you're beginning to

خوبی نیست، زیرا می توانید به سوزن آسیب بزنید. بنابراین، اگر شما شروع به

"sound like a broken record" — that's what it means. Again, it's a bit like

"صدا کردن مانند یک رکورد شکسته" کرده اید - معنی آن همین است. باز هم، کمی شبیه

this one — speaking in a repetitive way; saying the same thing over and over

این است - به روشی تکراری صحبت می کنیم. همین را بارها و بارها گفتن

again. Okay. And I will try to stop doing that right now, and move on to the

باشه. و من سعی خواهم کرد این کار را در حال حاضر متوقف کنم و به سراغ

next one.

بعدی بروم.

So, if you say: "Oh, that rings a bell. That name rings a bell. I've heard that

بنابراین، اگر بگویید: "اوه، که زنگ می زند. آن نام زنگ را به صدا در می آورد. من قبلاً این

name before." So, if the name "rings a bell", it means in your head: "Ah,

نام را شنیده ام." بنابراین، اگر نام "زنگ به صدا در می آید" در سر شما به این معنی است: "آه،

that's familiar." So, if something, like a name of a person is familiar: "Oh,

این آشناست." بنابراین، اگر چیزی، مانند نام یک فرد آشنا باشد: "اوه

that rings a bell. I've heard about that before." So, that's what that one is.

، زنگی به صدا در می آید. قبلاً در مورد آن شنیده بودم." بنابراین، این چیزی است که آن یکی است.

"Going for a song". If something is on sale in a shop, and it's "going for a

"رفتن به دنبال آهنگ". اگر چیزی در مغازه‌ای فروخته می‌شود و «به دنبال

song", do you think it's expensive or not expensive? If it's "going for a

آهنگ می‌رود»، به نظر شما گران است یا گران نیست؟ اگر «به دنبال

song". "Going" means being sold. So, "for a song" — is a song expensive? If

آهنگ می رویم». «رفتن» به معنای فروخته شدن است. بنابراین، "برای یک آهنگ" - آیا یک آهنگ گران است؟

you just sing a song, it doesn't cost you anything, does it? So, if something

اگر فقط یک آهنگ بخوانی، هیچ هزینه ای برایت ندارد، درست است؟ بنابراین، اگر

is "going for a song", it's on sale for a very small amount of money, like a

چیزی "به دنبال یک آهنگ" است، آن را به مبلغ بسیار کمی فروخته است، مانند یک

penny or something, or ten... ten pennies. Not very much at all. So,

پنی یا چیزی، یا ده... ده پنی. اصلا خیلی زیاد نیست. بنابراین،

"going for a song". I think the idea is you... you just sing... sing a song, and

"رفتن به یک آهنگ". فکر می کنم ایده تو هستی... تو فقط بخوان... آهنگی بخوان،

they'll give it to you. So, that doesn't cost you anything, then. But it does

آن ها به تو می دهند. بنابراین، این برای شما هیچ هزینه ای ندارد، پس. اما این به

mean a little bit of money; it's not completely free, but it's a very small

معنای کمی پول است. این کاملا رایگان نیست، اما مقدار بسیار کمی

amount of money. Okay, so, next one. Do you blow your own trumpet? Do you have a

پول است. خوب، پس، بعدی. خودت بوق میزنی؟

trumpet that you blow? So, that's the literal "blowing a trumpet", like Louis

بوق داری که بزنی؟ بنابراین، این به معنای واقعی کلمه "دمیدن در شیپور" است، مانند لوئیس

Armstrong, the famous jazz man. But in a metaphorical sense, "somebody who blows

آرمسترانگ، مرد مشهور جاز. اما در یک مفهوم استعاری، "کسی که

their own trumpet" is someone who is always talking about themselves and the

خودش را در شیپور می زند" کسی است که همیشه در مورد خودش و

great things that they're doing. They're sort of big-headed, egotistical. "Oh,

کارهای بزرگی که انجام می دهد صحبت می کند. آنها یک جورهایی سر بزرگ و خودخواه هستند. "اوه،

he's always blowing his own trumpet. He's always saying what brilliant things

او همیشه در شیپور خودش می زند. او همیشه می گوید که چه کارهای درخشانی

he's been doing." You know... the opposite of being modest. Okay, so

انجام داده است." میدونی... برعکس متواضع بودن. خوب، پس

that's that one.

آن یکی است.

"Someone who likes to call the tune". If... if you work with somebody in an

"کسی که دوست دارد آهنگ را صدا کند". اگر ... اگر با کسی در

organization, and you say: "Oh, he likes to call the tune, you know... he always

سازمانی کار می کنید و می گویید: "اوه، او دوست دارد آهنگ را صدا بزند، می دانید ... او همیشه

wants to call the tune." Again, it sounds like a criticism — doesn't it? —

می خواهد آهنگ را صدا کند." باز هم مثل یک انتقاد به نظر می رسد - اینطور نیست؟

the way I'm saying it. And it does mean somebody who always wants to be in

- جوری که من میگم و این به معنای کسی است که همیشه می خواهد

charge; they want to run everything. They want to be the leader all the time;

مسئول باشد. آنها می خواهند همه چیز را اداره کنند. آنها می خواهند همیشه رهبر باشند.

"to call the tune". To sort of, in the musical sense, to say what tune... what

"برای صدا زدن آهنگ". به نوعی، به معنای موسیقایی، بگوییم چه آهنگی... بعد چه

tune are we going to have next? You know... or "calling the tune" for people

آهنگی خواهیم داشت؟ می دانید ... یا "صدای آهنگ" برای مردم

to dance to. It's that idea of being an organizer of other people. Okay, right.

برای رقصیدن. این ایده سازمان دهنده بودن افراد دیگر است. باشه، درسته

So, what about this one, then? If you "blow the whistle on somebody" or "blow

پس، در مورد این یکی، پس؟ فکر می‌کنید اگر «به کسی سوت بزنید» یا

the whistle on" an organization, a company — does it sound like a good

یک سازمان، شرکتی را «سوت بزنید» - آیا به

thing or a bad thing, do you think? So, "a whistle"... whistling; a little

نظر شما چیز خوبی است یا بد؟ پس «یک سوت»... سوت زدن; یک

whistle that makes a... a sort of loud, high-pitch noise, which I can't do —

سوت کوچک که صدایی بلند و با صدای بلند ایجاد می کند، که نمی توانم انجام دهم -

sorry. What would that be? Also, if you think of the whistle that they use in

متاسفم. آن چه خواهد بود؟ همچنین، اگر به سوتی که در ورزش‌ها استفاده می‌کنند فکر می‌کنید

sports, like in football, soccer — you have a referee who's there on the field

، مانند فوتبال، فوتبال - داوری دارید که با بازیکنان در زمین

with the players, who... if they see somebody doing something wrong, they

حضور دارد، که... اگر ببینند کسی کار اشتباهی انجام می‌دهد

blow the whistle, and they stop the game. So, that suggests something;

، سوت می‌زند. و بازی را متوقف می کنند . بنابراین، این چیزی را نشان می دهد.

somebody did something wrong. I'm "blowing the whistle", we stop. We need

کسی کار اشتباهی کرد من "سوت می زنم"، متوقف می شویم. ما باید

to sort this out. So, if you "blow the whistle" on somebody or on an

این را مرتب کنیم. بنابراین، اگر به کسی یا سازمانی «سوت» بزنید

organization, it means you know that they've done something wrong. And often

، به این معنی است که می‌دانید که او کار اشتباهی انجام داده است. و اغلب

people see that, and they... they don't say anything, because they know that if

مردم این را می بینند، و آنها... چیزی نمی گویند، زیرا می دانند که اگر

they blow the whistle on that person, it could be a bad thing for them. It can,

آن شخص را سوت بزنند، ممکن است برای آنها بد باشد.

you know... they could be victimized themselves for telling other people

می‌دانید که می‌تواند... آنها می‌توانند خودشان را قربانی گفتن این موضوع به

about it. So, that's why often people keep quiet, because they don't want any

دیگران کنند. بنابراین، به همین دلیل است که مردم اغلب سکوت می کنند، زیرا خودشان نمی خواهند

trouble themselves. So, to be "a whistleblower" — that's the... the noun

مشکلی ایجاد کنند. بنابراین، " سوت‌زن" بودن - این همان اسمی است

that comes from it — to blow the whistle on somebody or a company — to be "a

که از آن می‌آید - سوت زدن برای کسی یا یک شرکت - "

whistleblower". It's quite a... you know... a risky thing to be because you

سوت‌زن" بودن. این کاملاً یک چیز خطرناک

can have trouble coming to you as a result of it. So, that's that one. Okay.

است. بنابراین، آن یکی است. باشه.

But this one, this is quite a different use of the word "whistle". If something

اما این یکی، این استفاده کاملا متفاوت از کلمه "سوت" است. اگر

is "as clean as a whistle", or a person can be "as clean as a whistle", if... if

چیزی «مثل یک سوت پاک» است، یا یک نفر می تواند «مثل یک سوت پاک» باشد، اگر... اگر

they never do anything wrong, you could say: "Oh, he's clean as a whistle. No

هرگز کار اشتباهی انجام نداد، می توانید بگویید: «اوه، او مثل یک سوت پاک است.

criminal record, never does anything wrong, is always nice to people, no

ثبت کنید، هرگز کار اشتباهی انجام نمی دهد ، همیشه با مردم خوب است، بدون

deceptions, no telling lies. No, he's clean as a whistle." Or a piece of

فریب، بدون دروغ گفتن. نه، او مثل یک سوت پاک است. یا یک قطعه

machinery you could say: "Oh, it's as clean as a whistle." This machine,

ماشینی که می توانید بگویید: "اوه، مثل یک سوت تمیز است." این دستگاه،

there's no dirt or oil in it, or anything — "clean as a whistle". Why a

هیچ کثیفی یا روغنی در آن وجود ندارد - "مثل یک سوت تمیز". چرا

whistle? I don't know. But perhaps whistles are usually clean, compared

سوت؟ من نمی دانم. اما شاید سوت ها در مقایسه

with other things. I don't really know. So, that's that one anyway.

با چیزهای دیگر معمولاً تمیز هستند. من واقعا نمی دانم. بنابراین، به هر حال آن یکی است.

Oh, if you say to someone: "Oo, you've changed your tune." And, again, it has a

آه، اگر به کسی بگویید: "اوه، تو آهنگت را عوض کردی." و باز هم

certain tone of voice. "Oo, you've changed your tune." For example, if...

لحن خاصی دارد. "اوه، تو آهنگت را عوض کردی." به عنوان مثال، اگر ...

if you thought: "Oh, I thought you didn't like chocolate. I thought you

اگر فکر می کردید: "اوه، من فکر می کردم که شما شکلات دوست ندارید. فکر می کردم شما

didn't like chocolate, but now you're... you're eating a lot of it and you're

شکلات دوست ندارید، اما اکنون ... شما خیلی از آن را می خورید و شما دارم درموردش

talking about it. You like it. I thought you didn't like chocolate. You've

حرف میزنم. دوستش داری. فکر کردم شکلات دوست نداری.

changed your tune." Or you didn't like a person; always criticizing a particular

تو لحنتو عوض کردی." یا شخصی را دوست نداشتید. همیشه از یک شخص خاص انتقاد می

person, and... but then they start to praise that person and say how brilliant

کنند و ... اما بعد شروع به تعریف و تمجید از آن شخص می کنند و می گویند چقدر باهوش

they are. "Oo, you've changed your tune; I thought you didn't like them." So,

است. "اوه، شما لحن خود را تغییر دادید، فکر کردم آنها را دوست ندارید." بنابراین

it's a little bit like "changing the record" — "to change your tune" in that

، کمی شبیه "تغییر رکورد" است - "برای تغییر لحن خود" در آن

sort of context. Right. Next one: "to face the music". So, in this sense, the

نوع زمینه. درست. مورد بعدی: " روبه رو شدن با موسیقی". بنابراین، از این نظر،

music... I usually think of music as being something nice. But if you have to

موسیقی... من معمولاً به موسیقی به عنوان یک چیز خوب فکر می کنم. اما اگر مجبورید

"face the music", it means you have to face up to some trouble that you may

با موسیقی روبرو شوید، به این معنی است که باید با مشکلاتی روبرو شوید که ممکن

have caused yourself. If you've done something wrong, and then you have to

است خودتان ایجاد کرده باشید. اگر کار اشتباهی انجام داده‌اید ، و سپس باید

admit it to somebody and say: "It's time for me to face the music. I've got to

آن را به کسی اعتراف کنید و بگویید: "زمان آن رسیده که با موسیقی روبه‌رو شوم. باید

admit to that person I made a mistake, and that I'm very sorry." And they might

به آن شخص اعتراف کنم که اشتباه کرده‌ام، و این که خیلی خوب هستم. متاسف." و ممکن است بر

shout at me and tell me off, and criticize me and be angry with me. But

سر من فریاد بزنند و به من بگویند و از من انتقاد کنند و با من عصبانی شوند. اما

I've just got to stand there, or sit there and take it — I've got to "face

من فقط باید آنجا بایستم، یا آنجا بنشینم و آن را بگیرم - باید "با

the music". And then maybe you get through that difficult experience, and

موسیقی روبرو شوم". و سپس ممکن است آن تجربه دشوار را پشت سر بگذارید، و

then you might make friends with the person again, and then everything

سپس ممکن است دوباره با آن فرد دوست شوید، و بعد از آن همه چیز

improves after that. But first of all, you have to face that person and admit

بهبود می یابد. اما اول از همه، شما باید با آن شخص روبرو شوید و بپذیرید

you did something wrong, and say you're sorry, and take whatever criticism they

که کار اشتباهی انجام داده اید و بگویید متاسفید و هر انتقادی که

might shout at you. But then just stay with it and hope things will get better.

ممکن است به شما سر بزند را قبول کنید. اما پس از آن فقط با آن بمانید و امیدوار باشید که اوضاع بهتر شود.

So, that's "facing the music". And then, finally, to end with a nice one — if you

بنابراین، این "روبه رو شدن با موسیقی" است. و سپس، در نهایت، برای پایان دادن به یک آهنگ خوب - اگر

say: "Oh, that's music to my ears" it doesn't mean literally you're hearing

بگویید: "اوه، این موسیقی در گوش من است" به معنای واقعی کلمه شما در حال

music playing, which you like the sound of. But if somebody says to you, for

پخش موسیقی هستید که صدای آن را دوست دارید . اما اگر کسی

example, in a company: -"We're all going to have a pay rise. Next month, we're

مثلاً در یک شرکت به شما بگوید: - "همه ما افزایش حقوق خواهیم داشت. ماه آینده،

all having a pay rise. Ten percent pay rise." -"Oh, that's music to my ears.

همه ما افزایش حقوق خواهیم داشت. ده درصد افزایش حقوق." "اوه، این موسیقی به گوش من است.

That's good news." So, it's when you hear some good news, you can say:

So, I hope that's been a useful lesson on all these different musical

این خبر خوبی است." بنابراین، زمانی که خبرهای خوبی را می شنوید، می توانید بگویید:

بنابراین، امیدوارم که این یک درس مفید برای همه این موسیقی های مختلف

"That's music to my ears." Okay.

"این موسیقی به گوش من است" بوده باشد. باشه.

expressions — good and bad, and some perhaps neutral. And there will be a

عبارات - خوب و بد، و برخی شاید خنثی. و یک

quiz on... on this. So, if you'd like to go to www.engvid.com and do the quiz —

مسابقه در مورد ... در این مورد وجود خواهد داشت. بنابراین، اگر می‌خواهید به www.engvid.com بروید و مسابقه را انجام دهید -

see how you do. And so, thank you for watching, and see you again soon. Bye

ببینید چگونه انجام می‌دهید. و بنابراین ، از تماشای شما متشکرم و به زودی دوباره شما را می بینم.

for now. Bye.

فعلا خداحافظ. خدا حافظ.