Mistakes Every English Learner Makes - Basic English Grammar

Want to speak real English from your first lesson?

آیا می خواهید از اولین درس خود به زبان انگلیسی واقعی صحبت کنید ؟

Sign up for your free lifetime account at EnglishClass101.com.

برای حساب مادام العمر رایگان خود در EnglishClass101.com ثبت نام کنید .

I said a bad word on camera.

در مقابل دوربین حرف بدی زدم.

Hi, everybody.

سلام به همه.

Welcome back to Ask Alisha, the weekly series where you ask me questions and I answer them,

به سریال «از علیشاه بپرس» خوش آمدید، سریال هفتگی که از من سؤال می‌پرسید و من به آنها پاسخ می‌دهم،

maybe.

شاید.

First question this week comes from Fan.

اولین سوال این هفته از طرف فن است.

Hi, Fan.

سلام فن

Fan says, “Are ‘no’ and ‘none’ the same meaning and do they have the same usage?”

فن می‌گوید: «آیا «نه» و «هیچ‌کدام» به یک معنا هستند و آیا کاربرد یکسانی دارند؟

No, they don't have the same usage.

نه، کاربرد یکسانی ندارند.

We can't use them the same way but they have sort of similar meanings.

ما نمی‌توانیم آنها را یکسان به کار ببریم، اما آنها معانی مشابهی دارند.

We can use “no” as a simple negative response to something and we can also use it before

ما می‌توانیم از «نه» به عنوان یک پاسخ منفی ساده به چیزی استفاده کنیم و همچنین می‌توانیم آن را قبل از

a noun to mean we have zero of that thing.

یک اسم به معنای صفر بودن آن چیز به کار ببریم.

“I have no time.”

"من وقت ندارم."

“He has no money.”

"او پول ندارد."

“You have no friends.”

"تو هیچ دوستی نداری."

This means “no,” zero of that thing.

این به معنای "نه" است، صفر آن چیز.

“I have no time.”

"من وقت ندارم."

“I have no money.”

"پول ندارم."

“I have no friends,” for example.

برای مثال "من هیچ دوستی ندارم".

I have a sad life.

زندگی غمگینی دارم

“None,” however, means not one or not any.

با این حال، "هیچ" به معنای نه یکی یا نه هیچ است.

“None of my time is used wisely.”

"هیچ وقت از زمان من عاقلانه استفاده نمی شود."

“None of his money went to charity.”

هیچ یک از پول های او صرف امور خیریه نشد.

“None of my friends want to hang out today.”

"هیچ یک از دوستان من نمی خواهند امروز با هم بنشینند."

So, we're using “none” to mean not any of or not one of some other noun phrase.

بنابراین، ما از "هیچ" به معنای نه یا نه یکی از برخی از عبارات اسمی دیگر استفاده می کنیم.

So, we can't use them quite the same, no.

بنابراین، ما نمی توانیم آنها را کاملاً یکسان استفاده کنیم، خیر.

So, I hope that that helps you out a little bit.

بنابراین، امیدوارم که کمی به شما کمک کند .

Thanks for the question.

ممنون بابت سوال

Next question comes from Hanna from Vietnam.

سوال بعدی از هانا از ویتنام است.

Hi, Hanna.

سلام هانا

“What is the difference between ‘sounds’ and ‘seems’ and how to use them correctly?

"تفاوت بین "صداها" و "به نظر می رسد" چیست و چگونه می توان از آنها به درستی استفاده کرد؟

Can I use ‘sound’ for a person?

آیا می توانم از "صدا" برای یک شخص استفاده کنم؟

For example, “You sounds not good.”

به عنوان مثال، "به نظر شما خوب نیست."

“She sounds tired.”?

"او خسته به نظر می رسد."

Ha.

ها

Nice question.

سوال قشنگیه

So, we tend to use “sound” for things that we hear with our ears.

بنابراین، ما تمایل داریم از "صدا" برای چیزهایی که با گوش خود می شنویم استفاده کنیم.

Like, information we get with our ears.

مانند اطلاعاتی که با گوشمان به دست می آوریم.

“Something sounds good.”

"چیزی خوب به نظر می رسد."

So, physically, we hear a sound with our ears.

بنابراین، از نظر فیزیکی، صدایی را با گوش خود می شنویم.

Someone suggests an activity?

کسی فعالیتی را پیشنهاد می کند؟

We say, “It sounds good,” because we heard that information with our ears.

ما می گوییم، "به نظر خوب است"، زیرا این اطلاعات را با گوش خود شنیدیم.

Or, if someone suggests a bad idea, like, “Oh, that doesn't sound good.”

یا، اگر کسی ایده بدی را پیشنهاد می‌کند، مثلاً، "اوه، این خوب به نظر نمی‌رسد."

Or, if you hear a friend like coughing or something you can say, “Whoa.

یا اگر دوستی مانند سرفه یا چیزی شنیدید، می‌توانید بگویید: «اوه.

You don't sound good.”

صدایت خوب نیست.»

So, those are all examples of information we get with ears.

بنابراین، اینها همه نمونه هایی از اطلاعاتی هستند که ما با گوش به دست می آوریم.

But, “seem,” on the other hand, “seem” is used for information we gain but we cannot

اما، از طرف دیگر، "به نظر می رسد " برای اطلاعاتی که به دست می آوریم استفاده می شود، اما نمی توانیم

confirm quickly.

به سرعت تایید کنیم.

So, it's used for an initial impression of something.

بنابراین، برای برداشت اولیه از چیزی استفاده می شود.

So, if we can confirm our kind of idea of that thing, then it's kind of strange to use

بنابراین، اگر بتوانیم نوع ایده خود را از آن چیز تأیید کنیم، استفاده از

“seem.”

"به نظر می رسد" عجیب است.

Let me give you some examples of this.

اجازه دهید چند نمونه از این را برای شما بیان کنم.

“She seems nice.”

"او خوب به نظر می رسد."

“Your friend seems angry.”

"دوست شما عصبانی به نظر می رسد."

“That place seems dangerous.”

"آن مکان خطرناک به نظر می رسد."

In each of these examples, we can't really quickly confirm whether our initial impression

در هر یک از این مثال‌ها، نمی‌توانیم به سرعت تأیید کنیم که برداشت اولیه ما

is true or not.

درست است یا خیر.

Like, if I touched something, like a nice pillow and I said, “Oh, it seems soft.”

مثلاً اگر چیزی را لمس کردم، مثل یک بالش خوب و گفتم: "اوه، به نظر نرم است."

That would be weird because I can confirm the pillow is soft.

این عجیب است زیرا می توانم تأیید کنم که بالش نرم است.

I don't know where my arm is a pillow but like I can confirm that right now.

نمی‌دانم بالش بازویم کجاست، اما می‌توانم همین الان تأیید کنم.

So, it sounds weird, it “sounds” weird to use “seems” there.

بنابراین، عجیب به نظر می رسد، استفاده از «به نظر می رسد» در آنجا عجیب به نظر می رسد.

So, if you can confirm something quickly or if you can understand that quickly, it's sort

بنابراین، اگر بتوانید چیزی را به سرعت تأیید کنید یا اگر بتوانید آن را به سرعت درک کنید،

of strange to use “seems.”

استفاده از "به نظر می رسد" عجیب است.

“Sounds” is used for information we get with our ears.

"صداها" برای اطلاعاتی استفاده می شود که ما با گوش خود دریافت می کنیم.

I hope that that helps you.

امیدوارم که به شما کمک کند.

Sounds good?

خوب به نظر می رسد؟

Sounds good to me.

به نظر من خوب است.

That question also sounds good to me.

این سوال برای من هم خوب به نظر می رسد.

Next question comes from Imon.

سوال بعدی از ایمون است.

Hi, again, Imon.

سلام، دوباره، ایمون.

“Which one is correct?

"کدامیک صحیح می باشد؟

‘She has gained admission to the club,’ or, ‘She has gained admission in the club.’”

«او در باشگاه پذیرفته شده است» یا «او در باشگاه پذیرش گرفته است.»

In terms of the preposition you're using, “to” is correct.

از نظر حرف اضافه ای که استفاده می کنید، «به» صحیح است.

“She has gained admission to the club.”

او در باشگاه پذیرفته شده است.

If, however, this is an example sentence about going to a music venue, we don't use “gained

با این حال، اگر این یک جمله مثال در مورد رفتن به یک مکان موسیقی است، از «پذیرش به دست آمده» استفاده نمی‌کنیم

admission.”

.

“Gained admission” sounds very, very formal.

"پذیرش به دست آمده" بسیار بسیار رسمی به نظر می رسد.

If you're talking about a formal club or a formal society.

اگر در مورد یک باشگاه رسمی یا یک جامعه رسمی صحبت می کنید.

Like, “She has gained admission to the club,” fine.

مانند "او در باشگاه پذیرفته شده است" خوب است.

That's fine.

خوبه.

If, however, you're just talking about like going out to a party.

با این حال، اگر فقط در مورد رفتن به یک مهمانی صحبت می کنید.

We'll use, “She got into the club,” or, “She has gotten into the club.”

از «او وارد باشگاه شد» یا «او وارد باشگاه شد» استفاده خواهیم کرد.

So, we say, “got into” or “get into” a club.

بنابراین، ما می گوییم، "وارد" یا "وارد" یک باشگاه.

It sounds like it was difficult to get in, this is how I go into clubs.

به نظر می رسد که ورود به داخل سخت بود، من اینگونه وارد باشگاه می شوم.

It sounds like it was difficult to get in but she was able to gain admission, so, “gain

به نظر می رسد ورود سخت بود، اما او توانست پذیرش بگیرد، بنابراین، "

admission” sounds too formal, so we use “got into” instead.

پذیرش گرفتن" خیلی رسمی به نظر می رسد، بنابراین ما به جای آن از "got into" استفاده می کنیم.

So, I don't know if that's the situation here but just in case there's an expression you

بنابراین، نمی‌دانم که آیا این وضعیت در اینجا وجود دارد یا خیر، اما فقط در صورتی که عبارتی وجود داشته باشد،

can use as well.

می‌توانید از آن نیز استفاده کنید.

To get into something.

وارد شدن به چیزی

Next question.

سوال بعدی

Next question comes from Mohamed Alhel.

سوال بعدی از محمد الحیل است.

Hi, Mohamed.

سلام محمد

“What is the difference between ‘up’ and ‘above,’ ‘down’ and ‘below.’”

«تفاوت بین «بالا» و «بالا»، «پایین» و «زیر» چیست؟»

Okay, depending on the sentence, the words can have different grammatical functions but

بسیار خوب، بسته به جمله، کلمات می‌توانند عملکردهای دستوری متفاوتی داشته باشند، اما

I assume this is a question about positioning words.

من فرض می‌کنم این سؤال در مورد موقعیت‌یابی کلمات است.

So, base difference, I suppose would be that “up” and “down,” refer to movement.

بنابراین، تفاوت پایه، من فکر می کنم که "بالا" و "پایین" به حرکت اشاره دارد.

There's actual movement happening.

یک حرکت واقعی در حال وقوع است.

“Up,” meaning things go this direction, “down” meaning things go this direction.

«بالا» یعنی همه چیز به این سمت می رود، «پایین» یعنی همه چیز به این سمت می رود.

So, there's movement “up” or movement “down” when you use the word “up”

بنابراین، هنگامی که از کلمه "بالا" یا "پایین" استفاده می کنید، حرکت "بالا" یا حرکت "پایین" وجود دارد

or “down.”

.

“Let's walk up the street.”

"بیا در خیابان قدم بزنیم."

“She scrolled down on the page.”

"او در صفحه به پایین پیمایش کرد."

“She put her hand up.”

"او دستش را بالا آورد."

“He put his hand down.”

"او دستش را پایین آورد."

So, all of these refer to movement, there's some movement happening “up” or “down.”

بنابراین، همه اینها به حرکت اشاره دارد، یک حرکت "بالا" یا "پایین" اتفاق می افتد.

“Above” and “below,” however, refer to fixed positions, there's no movement.

با این حال، "بالا" و "زیر" به موقعیت های ثابت اشاره دارد، هیچ حرکتی وجود ندارد.

And, we need to use a direct object when we use “above” and “below.”

و وقتی از "بالا" و "زیر" استفاده می کنیم باید از یک شی مستقیم استفاده کنیم .

So, when I say, “A is above B,” there's an A and a B in that situation.

بنابراین، وقتی می‌گویم «الف بالای B است»، یک A و یک B در آن موقعیت وجود دارد.

I can't use “above” if I don't have an A and a B. There's like a relative positioning

اگر A و B نداشته باشم، نمی‌توانم از "بالا" استفاده کنم . مانند یک موقعیت نسبی در

there that's happening and there's no movement happening either.

آنجا اتفاق می‌افتد و هیچ حرکتی هم رخ نمی‌دهد.

So, examples.

بنابراین، نمونه ها.

“I put a shelf above the TV.”

"من یک قفسه بالای تلویزیون گذاشتم."

“Hide these keys below the sink.”

"این کلیدها را زیر سینک مخفی کنید."

“My name is above your name.”

"اسم من بالای نام شماست."

“Our sales were below the target amount this month.”

فروش ما در این ماه کمتر از مقدار هدف بود .

So, in each of these example sentences, there's no movement happening, it's a simple position.

بنابراین، در هر یک از این جملات مثال، هیچ حرکتی اتفاق نمی افتد، این یک موقعیت ساده است.

In some cases, like in the first three examples, the position is like a physical object.

در برخی موارد، مانند سه مثال اول ، موقعیت مانند یک جسم فیزیکی است.

In the last example sentence, however, about sales, it's a concept.

با این حال، در آخرین جمله مثال، در مورد فروش، این یک مفهوم است.

So, “Sales were below the target amount this month,” but the position is still fixed.

بنابراین، "فروش در این ماه کمتر از مقدار هدف بود"، اما این موقعیت هنوز ثابت است.

So, there was a target amount and sales.

بنابراین، یک مقدار و فروش هدف وجود داشت.

Sales were below that target amount.

فروش کمتر از این مقدار هدف بود.

So, you can use this for concepts or for physical objects.

بنابراین، می توانید از این برای مفاهیم یا برای اشیاء فیزیکی استفاده کنید.

So, keep that in mind.

آن را به خاطر بسپار.

“Up” and “down,” movement.

حرکت "بالا" و "پایین".

“Above” and “below,” no movement, fixed positions.

"بالا" و "زیر"، بدون حرکت، موقعیت های ثابت.

Hope that helps.

امیدوارم که کمک کند.

Thanks for the great question.

با تشکر از سوال عالی

Next question.

سوال بعدی

Next question comes from Eugen.

سوال بعدی از یوجن است.

Eugen?

یوجن؟

You don't have an “E” in the end, Eugen.

در پایان شما یک "E" ندارید، یوجن.

I don't know.

من نمی دانم.

Hi, sorry.

سلام متاسفم

“Hi, Alisha.

"سلام علیشا.

What is the difference between ‘need,’ ‘have’ and ‘should.’

تفاوت بین «نیاز»، «داشتن» و «باید

For example, ‘what do I need to,’ ‘what do I have to,’ ‘what should I do?’

» چیست. به عنوان مثال، «چه چیزی نیاز دارم»، «چه باید بکنم»، «چه کاری باید انجام دهم؟»

Which sentence is correct?”

کدام جمله صحیح است؟

Thanks.

با تشکر.

Actually, all of these sentences are correct.

در واقع همه این جملات صحیح هستند.

It just depends on what you want to say.

این فقط به آنچه می خواهید بگویید بستگی دارد.

Grammatically, all of these are fine.

از نظر دستور زبان، همه اینها خوب است.

But, the nuance and the meaning changes.

اما، ظرافت و معنا تغییر می کند.

Let's look at a simple example.

بیایید به یک مثال ساده نگاه کنیم.

“I have to go to the bank.”

"من باید به بانک بروم."

“I need to go to the bank.”

"من باید به بانک بروم."

“I should go to the bank.”

"من باید به بانک بروم."

Alright, first one.

باشه اولی

“I have to go to the bank,” it sounds like you have a responsibility to do that

"من باید به بانک بروم"، به نظر می رسد که شما مسئولیت انجام آن

task and there's maybe some reason you don't want to do that task.

کار را دارید و شاید دلیلی وجود داشته باشد که شما نمی خواهید آن کار را انجام دهید.

So, you I'm kind of like, “Aw.

بنابراین، من یک جورهایی شبیه، "اوه.

I don't want to do this thing.

من نمی خواهم این کار را انجام دهم.

This is boring.”

این خسته کننده است.»

Or, “This is something I don't want to do with my time but I have a responsibility to

یا، «این کاری است که من نمی‌خواهم با وقتم انجام دهم، اما مسئولیت

do that thing.

انجام آن کار را دارم.

I have to go to the bank.”

من باید به بانک بروم.»

The second example sentence, “I need to go to the bank,” sounds like, yes, you have

جمله مثال دوم، "من باید به بانک بروم" به نظر می رسد، بله،

a responsibility to do that task.

شما مسئولیت دارید که این کار را انجام دهید.

That task is still your responsibility but that feeling of, “I don't want to do this,”

این وظیفه هنوز هم مسئولیت شماست، اما احساس "من نمی‌خواهم این کار را انجام دهم"

is not anywhere near as strong.

به این اندازه قوی نیست.

If you say, “I have to go to the bank,” it's like a stronger feeling of something

اگر بگویید، «باید به بانک بروم» ، مانند احساس قوی‌تری نسبت به کاری است

you don't want to do.

که نمی‌خواهید انجام دهید.

Maybe, if you say, “I need to go to the bank,” you still don't want to do that but

شاید، اگر بگویید «من باید به بانک بروم»، باز هم نمی‌خواهید این کار را انجام دهید،

you're not really communicating such a strong feeling of “I don't want to do this.”

اما واقعاً چنین احساس قوی «من نمی‌خواهم این کار را انجام دهم» را ابراز نمی‌کنید.

That feeling is much, much more diminished, it's not as strong here.

این احساس بسیار بسیار کمتر شده است، اینجا آنقدر قوی نیست.

So, I need to go to the bank, it's pretty neutral, just a responsibility phrase.

بنابراین، من باید به بانک بروم، بسیار خنثی است، فقط یک عبارت مسئولیت است.

The last one, “I should go to the bank,” means I don't have a responsibility to do

آخرین مورد، "من باید به بانک بروم" به این معنی است که من در حال حاضر مسئولیتی برای انجام

this task right now but it's probably a good idea if I do it.

این کار ندارم، اما اگر این کار را انجام دهم، احتمالاً ایده خوبی است.

“I should go to the bank.”

"من باید به بانک بروم."

This one's good for things you're maybe thinking about, you're not responsible for but maybe

این یکی برای چیزهایی که ممکن است به آنها فکر می کنید خوب است، شما مسئول آن نیستید اما شاید

there are good ideas.

ایده های خوبی وجود داشته باشد.

So, like, “I should clean my house,” or, “I should do the dishes,” or “I should

بنابراین، مثلاً «من باید خانه‌ام را تمیز کنم» یا «من باید ظرف‌ها را بشورم» یا «من باید

do my homework,” for example.

تکالیفم را انجام دهم».

“I should,” it's for things that are good ideas but maybe you don't have a responsibility,

"باید"، این برای چیزهایی است که ایده های خوبی هستند، اما شاید شما مسئولیتی ندارید،

necessarily.

لزوما.

“Have to,” sounds more like, “I don't want to do this,” “need” is pretty neutral

«باید» بیشتر شبیه «من نمی‌خواهم این کار را انجام دهم» به نظر می‌رسد، «نیاز» برای یک مسئولیت بسیار خنثی است

for a responsibility.

.

In my case, that's how I use these words.

در مورد من، من از این کلمات استفاده می کنم.

I hope that that helps you.

امیدوارم که به شما کمک کند.

They're all correct.

همشون درست میگن

Next question is from Alexandre.

سوال بعدی از الکساندر است.

Hi, Alexandre.

سلام الکساندر

“Hi, Alisha.

"سلام علیشا.

What does “sick grind” mean?”

"بیماری خراش" به چه معناست؟"

What does “sick grind” mean?

"بیماری زنی" به چه معناست؟

This is a skateboarding term, actually, but I'm not a skateboarder.

این یک اصطلاح اسکیت بورد است، در واقع، اما من یک اسکیت بورد نیستم.

But a grind is when a skateboarder is doing a trick and the skate boards, imagine this

اما آسیاب زمانی است که یک اسکیت‌بورد در حال انجام یک ترفند است و تخته‌های اسکیت، تصور کنید

is the skateboard, they jump on to some obstacle and the side of the skateboard does this motion,

این اسکیت‌برد است، آنها به روی مانعی می‌پرند و طرف اسکیت‌برد این حرکت را انجام می‌دهد

which we call grinding.

که ما آن را آسیاب می‌نامیم.

So, it grinds against some obstacle.

بنابراین، آن را در برابر برخی از موانع ساییده است.

So, that trick is called a grind.

بنابراین، به آن ترفند می گویند سنگ زنی.

“Sick,” however, is slang for cool, great, awesome, nice, good.

با این حال، "بیمار" به عامیانه به معنی باحال، عالی، عالی، خوب، خوب است.

So, “sick grind” means that was a nice grind, that was a cool trick, well done.

بنابراین، "سقوط بیمار" به این معنی است که کار خوبی بود، ترفند جالبی بود، خوب انجام شد.

So, it's a compliment.

بنابراین، این یک تعریف است.

Very casual used probably among skateboarders and other people who do similar tricks.

بسیار گاه به گاه احتمالاً در بین اسکیت‌بردها و سایر افرادی که ترفندهای مشابه انجام می‌دهند استفاده می‌شود.

By the way, you can replace “grind” with anything you want to make a very casual compliment.

به هر حال، می‌توانید «سوز کردن» را با هر چیزی که می‌خواهید جایگزین کنید تا یک تعریف بسیار معمولی داشته باشید.

Like, “Sick dinner, man.”

مانند "شام بیمار، مرد."

I don't know.

من نمی دانم.

Something that sounds kind of young and casual and cool, we can use the word, “sick,”

چیزی که به نظر جوان، معمولی و باحال به نظر می رسد، می توانیم از کلمه "بیمار"

to describe.

برای توصیف استفاده کنیم.

“That was sick.”

"این بیمار بود."

I don’t use sick because I'm not cool but if you want to, you can use the word, “sick.”

من از بیماری استفاده نمی‌کنم چون باحال نیستم، اما اگر بخواهید، می‌توانید از کلمه «بیمار» استفاده کنید.

“Sick burn,” or like, “Sick ride.”

«سوختگی بیمار» یا مانند «سواری بیمار».

I don't even know.

من حتی نمی دانم.

Though, “sick” sounds kind of cool, young, whatever.

با این حال، "بیمار" به نظر می رسد باحال، جوان، هر چه باشد.

But, “sick grind” is a skateboarding term.

اما، "سقوط بیمار" یک اصطلاح اسکیت بورد است.

Skateboarding and maybe other similar sports.

اسکیت برد و شاید ورزش های مشابه دیگر.

So, hope that helps you.

بنابراین، امیدوارم که به شما کمک کند.

I'm not a cool person, I can't give you cool examples but there you go.

من آدم باحالی نیستم، نمی‌توانم مثال‌های جالبی برای شما بیاورم، اما شما بروید.

Next question, hopefully not a skateboarding question, comes from Mohamed Al Dale.

سوال بعدی، که امیدوارم سوال اسکیت بورد نباشد ، از محمد آل دیل است.

Hi, Mohamed.

سلام محمد

“Hi, Alisha.

"سلام علیشا.

What's the difference in pronunciation between ‘very’ and ‘vary?’”

تفاوت تلفظ بین «بسیار» و «متغیر» چیست؟»

Aha.

آها.

“Very” and “vary” have no difference in pronunciation.

"بسیار" و "متغیر" هیچ تفاوتی در تلفظ ندارند.

Very exciting, isn't it?

خیلی هیجان انگیز است، اینطور نیست؟

That's it.

خودشه.

Alright.

بسیار خوب.

That's it for questions that I want to look at this week.

این برای سوالاتی است که می خواهم این هفته به آنها نگاه کنم.

Thank you so much for sending so many great questions.

خیلی ممنون از ارسال سوالات عالی.

There are so many now, I cannot possibly answer them all in one week.

اکنون تعداد زیادی وجود دارد، من نمی توانم همه آنها را در یک هفته پاسخ دهم.

But, keep sending, I love reading them and make sure if you haven't sent one yet, that

اما، به ارسال ادامه دهید، من عاشق خواندن آنها هستم و مطمئن شوید که اگر هنوز یکی را ارسال نکرده اید،

you send one to me at EnglishClass101.com/ask-alisha.

یکی را برای من در EnglishClass101.com/ask-alisha ارسال کنید.

Of course, if you liked this video, please make sure to give it a thumbs up, subscribe

البته، اگر این ویدیو را دوست داشتید، لطفاً حتماً آن را تأیید کنید،

to the channel and come check us out at EnglishClass101.com for other good English study tools.

در کانال مشترک شوید و برای سایر ابزارهای خوب مطالعه انگلیسی به ما در EnglishClass101.com مراجعه کنید.

Thanks very much for watching this episode of Ask Alisha and I will see you again next week.

خیلی ممنون از تماشای این قسمت از علیشاه بپرس و هفته آینده دوباره شما را می بینم.

Bye-bye.

خداحافظ.

Sick video.

ویدیوی بیمار.