Let's Learn English! Topic: Body Part Idioms! 😛👣👁️ (Lesson Only)

Well, hello, and welcome to this

خوب، سلام، و به این

English lesson about body part idioms.

درس انگلیسی در مورد اصطلاحات اعضای بدن خوش آمدید.

It's kind of a funny title, but I

این یک عنوان خنده دار است، اما من

do know that people love to learn idioms.

می دانم که مردم عاشق یادگیری اصطلاحات هستند.

Idioms in English, of course, are little phrases we

اصطلاحات در زبان انگلیسی، البته، عبارات کوچکی هستند که ما

use that sometimes have a different meaning than the

استفاده می کنیم و گاهی اوقات معنای متفاوتی با

words that we actually have in them.

کلماتی که در واقع در آنها داریم، دارند.

So if I was to give you one example, I would

بنابراین اگر بخواهم برای شما یک مثال بزنم، می

say that when people talk to me, I'm all ears.

گویم که وقتی مردم با من صحبت می کنند، من همه گوش هستم.

Basically means that I am willing

اساساً به این معنی است که من مایلم

and wanting to listen to them.

و می خواهم به آنها گوش دهم.

So I have just over 30 idioms, and they

بنابراین من بیش از 30 اصطلاح دارم، و

will all have a body part in them.

همه آنها یک عضو بدن در آنها خواهند داشت.

The eye, the shoulder, feet, legs.

چشم، شانه، پاها، پاها.

And it sounds stranger than it actually is.

و عجیب تر از آنچه هست به نظر می رسد.

But once again, welcome to this

اما یک بار دیگر، به این

English lesson about idioms where.

درس انگلیسی در مورد اصطلاحات کجا خوش آمدید.

Where we'll be specifically focusing on idioms that have, you

جایی که ما به طور خاص روی اصطلاحاتی تمرکز خواهیم کرد که، می‌دانید،

know, one of the parts of your body in a

یکی از اعضای بدن شما در

hand, ear, your feet, hair, elbows, and all those.

دست، گوش، پاها، موها، آرنج‌ها و همه اینها وجود دارد.

So once again, welcome to this English lesson.

پس بار دیگر به این درس انگلیسی خوش آمدید.

By a hare.

توسط خرگوش

So, the first idiom I want to teach

بنابراین، اولین اصطلاحی که می خواهم به شما یاد بدهم

you is the idiom by a hare.

اصطلاح خرگوش است.

So if you are in a race and you win by

بنابراین اگر در یک مسابقه هستید و با

this much, we might say that you won by a hair.

این مقدار برنده می شوید، ممکن است بگوییم که با یک مو برنده شده اید.

If you're playing a game like tennis, and if the ball

اگر در حال انجام یک بازی مانند تنیس هستید، و اگر توپ

is out, you might say that it's out by a hare.

بیرون است، ممکن است بگویید که توسط یک خرگوش بیرون آمده است.

So, as you know, a hare is very, very thin.

بنابراین، همانطور که می دانید، خرگوش بسیار بسیار نازک است.

So sometimes we use this idiom to describe a

بنابراین گاهی اوقات ما از این اصطلاح برای توصیف

situation where something, you know, it's just out.

موقعیتی استفاده می کنیم که در آن چیزی، می دانید، فقط بیرون است.

The ball was just out.

توپ فقط بیرون بود.

It was out by a hair.

از یک مو بیرون بود.

Or we would say, oh, he drove his race car just a little

یا می‌گوییم، اوه، او ماشین مسابقه‌ای خود را فقط

bit faster than the other guy and he won by a hair.

کمی سریع‌تر از مرد دیگر رانندگی کرد و با یک مو برنده شد.

So whenever you're measuring a really, really small

بنابراین هر زمان که یک فاصله واقعاً بسیار کوچک را اندازه‌گیری می‌کنید

distance, we might use the English idiom hair.

، ممکن است از اصطلاح انگلیسی hair استفاده کنیم.

Because hairs, you know, I don't know.

چون موها، شما می دانید، من نمی دانم.

I can't pull one out to show you,

من نمی توانم یکی را بیرون بکشم تا به شما نشان دهم،

but they are very, very, very thin.

اما آنها بسیار بسیار بسیار نازک هستند.

Play it by ear.

آن را با گوش پخش کنید.

When you play something by ear, it

وقتی چیزی را با گوش بازی می کنید، به این

means you don't use a plan.

معنی است که از برنامه استفاده نمی کنید.

You kind of look at what's happening and

شما به نوعی به آنچه در حال رخ دادن است نگاه می کنید و

you decide what to do in the moment.

تصمیم می گیرید در لحظه چه کاری انجام دهید.

So sometimes I have a plan.

بنابراین گاهی اوقات برنامه ای دارم.

Most times I have a plan for my classes.

اغلب اوقات من برای کلاس هایم برنامه ای دارم.

But sometimes, maybe there's.

اما گاهی اوقات، شاید وجود داشته باشد.

Maybe half the students are missing.

شاید نیمی از دانش آموزان غایب باشند.

And then I just play it by ear, and I

و بعد فقط با گوش بازی می کنم و

invent something to do with the students who are left.

کاری اختراع می کنم که با دانش آموزانی که مانده اند انجام دهم.

Maybe you're working on a project at work

شاید شما در حال کار بر روی پروژه ای در محل کار هستید

and you have a plan, but maybe some

و برنامه ای دارید، اما ممکن است برخی از

materials or parts didn't show up.

مواد یا قطعات ظاهر نشده باشند.

And then you just have to play it by ear,

و سپس شما فقط باید آن را با گوش پخش کنید،

and you have to figure out what to do.

و باید بفهمید که چه کاری انجام دهید.

So when you play something by ear, it means that you

بنابراین وقتی چیزی را با گوش بازی می کنید، به این معنی است که به

kind of come up with a plan in the moment.

نوعی در لحظه به یک برنامه می پردازید.

So you don't necessarily have a plan and you decide what

بنابراین لزوماً برنامه ای ندارید و تصمیم می گیرید

to do in the moment as you are doing it.

در لحظه ای که در حال انجام آن هستید چه کاری انجام دهید.

You play it by ear.

شما آن را با گوش پخش می کنید.

Drag your feet.

پاهای خود را بکشید.

When you drag your feet, it means you are lazy.

وقتی پاهای خود را می کشید به این معنی است که تنبل هستید.

When you drag your feet, it

وقتی پاهای خود را می کشید، به این

means you're not working hard.

معنی است که سخت کار نمی کنید.

You might have a co worker like

شما ممکن است یک همکار مانند

this person who always drags their feet.

این شخص داشته باشید که همیشه پاهای خود را می کشد.

They do not work very hard.

آنها خیلی سخت کار نمی کنند.

If you are on a team with

اگر با آنها در یک تیم باشید

them, sometimes they slow the team down.

، گاهی اوقات سرعت تیم را کاهش می دهند.

It's very difficult to get work done if you have

اگر همکاري داشته باشيد

a co worker who decides to drag their feet.

که تصميم بگيرد پاي خود را بکشد، انجام کار بسيار دشوار است.

I don't often drag my feet, but I will say this.

من اغلب پاهایم را نمی کشم، اما این را خواهم گفت.

When I'm sick, I will drag my feet at work.

وقتی مریض می شوم پایم را سر کار می کشم.

So I won't work as quickly as I normally work

بنابراین من به سرعت کار معمولی کار نمی کنم

and I will drag my feet a little bit.

و پاهایم را کمی می کشم.

But some people will do it intentionally.

اما برخی افراد عمدا این کار را انجام می دهند.

They'll drag their feet.

پاهایشان را می کشند.

And it's.

It can be a little bit frustrating.

و این است.

ممکن است کمی ناامید کننده باشد.

So to drag your feet means to not work very hard.

بنابراین کشیدن پاها به معنای سخت کار نکردن است.

It means to be a little bit lazy.

یعنی کمی تنبل بودن. به

Give someone a hand.

کسی دست بده

Now you can give someone a hand.

حالا می توانید به کسی دست بدهید.

You can lend someone a hand.

می توانید به کسی دست بدهید.

You can basically use your hands

اساساً می توانید از دستان خود

to help them do something.

برای کمک به آنها برای انجام کاری استفاده کنید. به

It looks like this guy needed to move his couch.

نظر می رسد این مرد باید مبل خود را حرکت دهد.

So it looks like that lady is going to give him a hand.

بنابراین به نظر می رسد که آن خانم قرار است به او دست بدهد.

You can't move a couch by yourself very easily.

شما نمی توانید به راحتی یک کاناپه را به راحتی حرکت دهید.

It's a little, little bit tricky.

کمی مشکل است.

So sometimes you need someone to give you

بنابراین گاهی اوقات نیاز دارید که کسی به شما

a hand or to lend you a hand.

دست بدهد یا به شما کمک کند.

This is probably one of the nicest

این احتمالا یکی از بهترین

things you can do in life.

کارهایی است که می توانید در زندگی انجام دهید.

Sometimes people are moving and they might say, hey,

گاهی اوقات مردم در حال حرکت هستند و ممکن است بگویند، هی،

does anyone have time to help me move?

آیا کسی وقت دارد به من کمک کند حرکت کنم؟

And you can say, oh, I can give you

و شما می توانید بگویید، اوه، من می توانم به شما

a hand or I can lend you a hand.

دست بدهم یا می توانم به شما دستی دراز کنم.

So when you help someone, we use

بنابراین وقتی به کسی کمک می‌کنید، از

the idiom to give someone a hand.

این اصطلاح برای دست دادن به کسی استفاده می‌کنیم.

It just simply means to help them.

این فقط به معنای کمک به آنهاست.

Do all ears.

همه گوش ها را انجام دهید.

When you're all ears, it means you are listening

وقتی همگی گوش هستید، به این معنی است که دارید گوش می دهید

and you are paying attention to that person.

و به آن شخص توجه می کنید.

This girl is talking to this group

این دختر با این دسته

of people and they are all ears.

از افراد صحبت می کند و همه آنها گوش هستند.

So they are all listening.

بنابراین همه آنها گوش می دهند. می

You can see how the idiom has the word ear in it.

توانید ببینید که این اصطلاح چگونه کلمه گوش را در خود دارد.

If I say to you I'm all

اگر به شما بگویم من همه

ears, it means I'm listening to you.

گوش هستم، به این معنی است که به شما گوش می دهم.

I probably won't interrupt you.

من احتمالاً حرف شما را قطع نمی کنم.

I am respecting what you're saying and

من به آنچه شما می گویید احترام می گذارم و

trying to understand what you are saying.

سعی می کنم آنچه را که می گویید بفهمم.

So sometimes a will come to me

بنابراین گاهی وصیت نامه ای نزد من می آید

and say, I have a question.

و می گوید من یک سوال دارم.

And I might say, okay, I'm all

و من ممکن است بگویم، خوب، من همه

ears and I will not be distracted.

گوش هستم و حواسم پرت نخواهد شد.

I will focus on what the student is saying so

من بر آنچه دانش آموز می گوید تمرکز خواهم کرد

that I can help them as best as I can.

تا بتوانم به بهترین شکل ممکن به آنها کمک کنم.

So when you say I'm all ears, it

بنابراین وقتی می گویید من همه گوش هستم، به این

means you're listening and you're paying attention.

معنی است که شما گوش می دهید و توجه می کنید.

It's a nice thing to do as well, to bite your tongue.

این کار هم خوب است، گاز گرفتن زبانت.

So your tongue, of course, is in your mouth.

بنابراین، زبان شما، البته، در دهان شماست.

Sometimes when you're eating, you do bite your tongue.

گاهی اوقات وقتی در حال غذا خوردن هستید، زبان خود را گاز می گیرید.

It's not a nice feeling.

حس خوبی نیست

But when we use the phrase bite your tongue,

اما وقتی از عبارت bite your tongue استفاده می کنیم،

we mean to try and not say anything.

منظورمان این است که سعی کنید و چیزی نگویید.

So sometimes something might happen where you want to

بنابراین گاهی ممکن است جایی که می خواهید

say something, but you know it would be bad.

چیزی بگویید اتفاقی بیفتد، اما می دانید که بد خواهد بود.

So you bite your tongue.

پس زبانت را گاز می گیری.

You try not to say it.

سعی کن نگویی.

You don't actually bite your tongue, but you might

شما در واقع زبان خود را گاز نمی گیرید، اما ممکن است

have a boss who isn't a very good boss.

رئیسی داشته باشید که رئیس چندان خوبی نباشد.

And whenever they announce something new that you

و هر گاه چیز جدیدی را اعلام کنند که می‌دانید

know won't work, it's a bad idea.

کارساز نخواهد بود، ایده بدی است.

You might have to bite your tongue because

ممکن است مجبور شوید زبان خود را گاز بگیرید زیرا

you don't want to say out loud that

نمی خواهید با صدای بلند بگویید که

the boss is making a bad decision.

رئیس تصمیم بدی می گیرد.

So you will bite your tongue.

پس زبانت را گاز می گیری.

When you bite your tongue, it means you.

وقتی زبانت را گاز می گیری به معنای توست.

You try not to talk. It's.

سعی کن حرف نزنی این است.

It's usually a good thing to do in certain situations.

معمولاً انجام دادن آن در شرایط خاص کار خوبی است.

Cold feet.

پاهای سرد

So when you have cold feet, it means

بنابراین وقتی پاهایتان سرد است، به این معنی است که

you initially said you were going to do

در ابتدا گفته اید که قرار است

something, but you've changed your mind.

کاری انجام دهید، اما نظرتان تغییر کرده است.

You change your mind.

نظرت عوض میشه

That's another idiom, by the way.

اتفاقاً این یک اصطلاح دیگر است.

So if, let's say I said to you, I'm going to do

بنابراین، اگر فرض کنید به شما گفتم،

a live stream every day this week, and then later today, I

این هفته هر روز یک استریم زنده داشته باشم، و بعداً امروز،

say, no, no, I changed my mind, you could say cold feet.

بگویم، نه، نه، نظرم تغییر کرد، می توانید بگویید پاهای سرد.

Usually it means you're a little bit

معمولاً به این معنی است که شما کمی می

afraid or you're nervous about something.

ترسید یا در مورد چیزی عصبی هستید.

We often use this when, if two people, if

ما اغلب از این استفاده می‌کنیم وقتی، اگر دو نفر، اگر

you think they're going to get married, and then

فکر می‌کنید قرار است ازدواج کنند، و بعد

one person decides not to, you could say, oh,

یک نفر تصمیم می‌گیرد ازدواج نکند، می‌توانید بگویید اوه،

he got cold feet, or she got cold feet.

پاهایش سرد شد، یا او سرما خورد.

So it means you initially agreed to something, but

بنابراین به این معنی است که شما در ابتدا با چیزی موافقت کردید، اما

then for some reason later you changed your mind.

بعداً به دلایلی نظر خود را تغییر دادید.

The cold shoulder.

شانه سرد.

So this is a little bit different.

بنابراین این کمی متفاوت است.

When you give someone the cold shoulder,

وقتی به کسی دست سرد می‌دهید، به

it means you intentionally ignore them or

این معنی است که عمداً او را نادیده می‌گیرید یا

you intentionally leave them out.

عمداً او را کنار گذاشته‌اید.

Okay, so let's say at work there's someone

خوب، پس بیایید بگوییم در محل کار شخصی وجود دارد که

who no one really likes working with.

هیچ کس واقعاً دوست ندارد با او کار کند.

So when you are planning something, you

بنابراین هنگامی که شما در حال برنامه ریزی چیزی هستید،

might give them the cold shoulder.

ممکن است آنها را سردرگم کنید.

You don't tell them about the thing you are planning.

شما در مورد چیزی که در حال برنامه ریزی هستید به آنها نمی گویید.

It's not a nice thing to do.

این کار خوبی نیست.

Trying to think of another example.

سعی می کنم به مثال دیگری فکر کنم.

Let's say you play on a team and you guys in

فرض کنید در یک تیم بازی می‌کنید و شما بچه‌ها در

the last game, you were really mean to the other team.

آخرین بازی، واقعاً نسبت به تیم دیگر بد بودید.

When you go to play again, that

وقتی دوباره به بازی می روید، آن

team might give you the cold shoulder.

تیم ممکن است به شما شانه سردی بدهد.

They might not be very happy to see you.

آنها ممکن است از دیدن شما خیلی خوشحال نباشند.

So it can mean to leave someone out

بنابراین می‌تواند به معنای کنار گذاشتن یک نفر

or to intentionally ignore someone or a group

یا نادیده گرفتن عمدی شخص یا گروهی

of people to give them the cold shoulder.

از افراد باشد تا آنها را سردرگم کنند.

Have an eye for.

چشم داشته باش

When you have an eye for something,

وقتی به چیزی توجه دارید، به

it means you're good at it.

این معنی است که در آن مهارت دارید.

And it's usually a visual thing.

و معمولاً یک چیز بصری است.

So I'm an okay editor, but some

بنابراین من یک ویرایشگر خوب هستم، اما برخی

people really have an eye for editing.

افراد واقعاً چشمی برای ویرایش دارند.

They really know how to put a video

آنها واقعاً می دانند چگونه یک ویدیو را

together so that it's interesting to watch.

کنار هم بگذارند تا تماشای آن جالب باشد.

I always use this example.

من همیشه از این مثال استفاده می کنم.

Jen really has an eye for

جن واقعاً به

putting flowers together in a bouquet.

چیدن گل ها در یک دسته گل علاقه دارد.

Some people have an eye for decorating a room.

برخی افراد به تزئین اتاق توجه دارند.

This lady is picking out colors using a color swatch.

این خانم با استفاده از نمونه رنگی رنگ ها را انتخاب می کند.

She probably has an eye for interior design.

او احتمالاً به طراحی داخلی چشم دارد.

She's probably really, really good at putting different

او احتمالاً در کنار هم قرار دادن رنگ های مختلف بسیار خوب است

colours together so they look really, really good.

تا آنها واقعاً بسیار خوب به نظر برسند.

So when you have an eye for something,

بنابراین وقتی به چیزی توجه دارید، به

it means you're really good at something visual.

این معنی است که واقعاً در چیزی بصری مهارت دارید. می

Like, you could say, he really

توان گفت، او واقعاً

has an eye for photography.

به عکاسی علاقه دارد.

He's really, really good at it.

او واقعاً در این کار خوب است.

Pain in the neck.

درد در ناحیه گردن.

So this is your neck.

پس این گردن توست.

Of course, when you say someone is a pain

البته وقتی می گویید فلانی گردن درد دارد

in the neck, it means that they are annoying.

به این معناست که آزاردهنده است.

We have another phrase that instead of the

عبارت دیگری داریم که به جای

word neck, has the word for butt.

کلمه گردن، کلمه لب به لب آمده است.

Oh, actually you could say pain in the butt,

اوه، در واقع شما می توانید بگویید درد در باسن،

but you can also say pain in the ass.

اما می توانید بگویید درد در الاغ نیز.

But this simply is used to

اما این به سادگی برای

refer to someone who is annoying.

اشاره به کسی که مزاحم است استفاده می شود.

Sometimes children could be a pain in the neck.

گاهی اوقات ممکن است کودکان در ناحیه گردن درد داشته باشند.

So it looks like this lady is on the phone and

بنابراین به نظر می رسد که این خانم تلفنی است و

this child is just yelling at her or doing something annoying.

این کودک فقط سر او فریاد می زند یا کاری آزاردهنده انجام می دهد.

We would say that that child is a pain in the neck.

می گوییم آن بچه گردن درد است.

It's not a very nice or kind thing to say,

گفتن این حرف خیلی خوب یا محبت آمیز نیست،

but when you certainly in a situation like this, I

اما وقتی مطمئناً در چنین موقعیتی قرار می گیرید، می

would say that girl is being a pain in the

گویم آن دختر

neck to probably her mom or her sister.

احتمالاً برای مادر یا خواهرش درد دل می کند.

I can't tell, actually.

من نمی توانم بگویم، در واقع.

But yeah, sometimes I'm a pain in the neck.

اما آره، گاهی اوقات من در گردن درد دارم.

When someone owes me money, I will phone them a

وقتی یکی به من بدهکار است خیلی به او تلفن می کنم

lot and I will become a pain in the neck.

و گردن درد می شوم.

I will annoy them on purpose so that they pay me.

عمدا اذیتشان می کنم تا به من پول بدهند.

I will become a pain in the neck.

گردن درد خواهم شد

To get something off your chest.

تا چیزی از سینه ات خارج شود

When you get something off your chest, it

وقتی چیزی را از روی سینه خود بیرون می آورید، به این

means something was bothering you and you need

معنی است که چیزی شما را آزار می دهد و باید

to talk to someone about it.

در مورد آن با کسی صحبت کنید.

So let's say, trying to think of an example,

بنابراین، فرض کنید، سعی کنید به یک مثال فکر کنید،

let's say your parents want you to go to

فرض کنید والدین شما می خواهند که شما به

the University of Toronto, but you really want to

دانشگاه تورنتو بروید، اما شما واقعاً می خواهید

go to the University of Windsor.

به دانشگاه ویندزور بروید.

You have to get that off your chest.

باید آن را از سینه خود بردارید.

At some point you have to sit down and talk

یه وقتایی باید بشینی

to them and say, look, I know you want me

باهاشون حرف بزنی و بگی ببین، میدونم میخوای

to go to U of T, the University of Toronto,

برم U of T، دانشگاه تورنتو،

but I would rather go somewhere else.

اما ترجیح میدم برم جای دیگه.

If you're in a relationship, maybe you

اگر در یک رابطه هستید، شاید

want to continue in the relationship.

بخواهید به این رابطه ادامه دهید.

And then we would say you need to get something

و سپس می گوییم باید چیزی را

off your chest, you will want to explain to the

از روی سینه خود بردارید، می خواهید به

other person that you don't really enjoy being with them

طرف مقابل توضیح دهید که دیگر واقعاً از بودن با او لذت نمی برید

anymore and you might want to break up.

و ممکن است بخواهید از هم جدا شوید.

So when you get something off

بنابراین وقتی چیزی را از

your chest, it means you talk.

سینه خود بیرون می آورید، به این معنی است که صحبت می کنید.

So this is your chest, of course, but it means

پس این البته قفسه سینه شماست، اما به این معنی است که

you talk about something that has been bothering you.

در مورد چیزی صحبت می کنید که شما را آزار می دهد.

Get on your nerves.

اعصابتو خورد کن

When someone gets on your nerves,

وقتی کسی اعصاب شما را به هم می ریزد،

it means they are bothering you.

به این معنی است که شما را اذیت می کند. به

It looks like in this situation, the guy has been talking

نظر می رسد در این شرایط، آن پسر

too much and he's starting to get on her nerves.

بیش از حد صحبت کرده است و او شروع به خرد کردن اعصاب او کرده است.

She is starting to become annoyed with him.

او شروع به عصبانی شدن از او کرده است.

Usually we use the phrase get on someone's

معمولاً

nerves to talk about a repeated action.

برای صحبت در مورد یک عمل تکراری از عبارت get on ones nerves استفاده می کنیم.

If I'm trying to work, and if another teacher

اگر سعی می‌کنم کار کنم، و اگر معلم دیگری

keeps talking to me and I'm on my computer

مدام با من صحبت می‌کند و من در رایانه‌ام

trying to get work done, I might say the

تلاش می‌کنم کار را انجام دهم، ممکن است بگویم

teacher started to get on my nerves.

معلم شروع به خرد کردن اعصاب من کرد.

So it's a little different than

بنابراین کمی متفاوت از

being a pain in the neck.

درد گردن است.

It's a little more like just light annoyance.

این کمی بیشتر شبیه آزار و اذیت سبک است.

But certainly in this picture, he is

اما مطمئناً در این تصویر، او

starting to get on this lady's nerves.

شروع به خرد کردن اعصاب این خانم کرده است.

Head in the clouds.

سر در ابرها

So this can mean a couple of things.

بنابراین این می تواند چند چیز را معنی کند.

One of the things head in the clouds means

یکی از چیزهایی که سر در ابرها بدان معنی است

is that you aren't thinking about what's actually happening.

این است که شما به آنچه در واقع اتفاق می افتد فکر نمی کنید.

You're just dreaming or daydreaming about stuff.

شما فقط در مورد چیزهایی رویا می بینید یا خیال پردازی می کنید.

So someone with their head in

بنابراین کسی که سرش در

the clouds might forget things.

ابرها است ممکن است چیزهایی را فراموش کند.

They might often forget their keys or their phone

آنها اغلب ممکن است کلید یا تلفن خود را فراموش کنند

and have to walk to their car twice.

و مجبور شوند دو بار به سمت ماشین خود بروند.

Sometimes we use this phrase,

گاهی اوقات ما از این عبارت

though, to talk about someone.

برای صحبت در مورد کسی استفاده می کنیم.

This is a slight usage.

این یک استفاده جزئی است.

Someone who's really smart, like, oh, he's not very

کسی که واقعاً باهوش است، مثلاً اوه، او

good at taking out the garbage and buying groceries

در بیرون آوردن زباله ها و خرید مواد غذایی خیلی خوب نیست،

because he always has his head in the clouds,

زیرا همیشه سرش را در ابرها نگه می دارد،

which might mean he's thinking about complex math problems.

که ممکن است به این معنی باشد که او به مسائل پیچیده ریاضی فکر می کند.

This is a body idioms, and

این اصطلاحات بدن است و

I'm really using my hands today.

من امروز واقعاً از دستانم استفاده می کنم.

Cost an arm and a leg.

هزینه یک دست و یک پا.

When something costs an arm and a

وقتی چیزی قیمت یک دست و

leg, it means it's really, really expensive.

پا دارد، به این معنی است که واقعاً بسیار گران است.

In North America, as the US And Canada start to

در آمریکای شمالی، زمانی که ایالات متحده و کانادا شروع به

put tariffs on each other's products, things are going to

اعمال تعرفه بر محصولات یکدیگر می کنند، همه چیز

start to cost an arm and a leg.

شروع به هزینه یک دست و پا می کند.

In fact, this isn't related to the tariffs, but

در واقع، این به تعرفه ها مربوط نمی شود، اما در

in the United States right now, in some places,

حال حاضر در ایالات متحده، در برخی جاها،

eggs cost an arm and a leg.

تخم مرغ یک دست و یک پا قیمت دارد.

They cost a lot more than they used to.

هزینه آنها بسیار بیشتر از گذشته است.

So when you say that something costs an arm and

بنابراین وقتی می گویید چیزی یک دست و

a leg, it definitely means it's very, very expensive.

یک پا قیمت دارد، قطعاً به این معنی است که بسیار بسیار گران است.

Gas right now is really expensive.

گاز الان واقعا گران است.

It costs an arm and a leg to fill your van up.

پر کردن ون شما یک دست و یک پا هزینه دارد.

When you think of something off the top of

وقتی به چیزی فکر می کنید

your head, it means you just thought of it.

، به این معنی است که فقط به آن فکر کرده اید.

If you're talking to someone and they say, hey,

اگر با کسی صحبت می‌کنید و او می‌گوید، هی،

we should Go to Toronto and see a show.

باید به تورنتو برویم و یک نمایش ببینیم.

Is there anything you want to say?

چیزی هست که بخواهید بگویید؟

See, you could say, just off the top of my head,

ببینید، می توانید بگویید،

I think there's a play that is closing in a week.

من فکر می کنم یک نمایشنامه وجود دارد که یک هفته دیگر به پایان می رسد.

We should go see it now.

الان باید بریم ببینیمش

Or you're having an idea in the moment, you're thinking of

یا در لحظه ایده‌ای دارید، به

something and it's just off the top of your head.

چیزی فکر می‌کنید و آن را از سرتان خارج می‌کنید.

So you, in that moment, you think of something.

بنابراین شما، در آن لحظه، به چیزی فکر می کنید.

Sometimes when I'm doing my other live streams, I

گاهی اوقات وقتی دارم پخش زنده دیگرم را انجام می‌دهم،

have to think of things off the top of

مجبور می‌شوم به چیزهایی فکر کنم

my head to see eye to eye.

تا چشم به چشم ببینم.

When you see eye to eye,

وقتی چشم در چشم می بینید

it means you agree with someone.

به این معنی است که با کسی موافق هستید.

So let's say I'm trying to think of an example here.

بنابراین بیایید بگوییم که من سعی می کنم به یک مثال در اینجا فکر کنم.

Let's say I voted for the current mayor.

فرض کنید من به شهردار فعلی رای دادم.

I would say I voted for the mayor because we

من می گویم به شهردار رای دادم زیرا ما

see eye to eye on a lot of issues.

در بسیاری از مسائل چشم در چشم می بینیم.

It means that I like the mayor

یعنی شهردار را دوست دارم

because we think the same way.

چون ما هم همینطور فکر می کنیم.

We agree on a lot of things.

ما در خیلی چیزها توافق داریم.

A lot of times when you vote, you vote for

خیلی وقت‌ها وقتی رای می‌دهید، به

someone because you see eye to eye with them.

کسی رای می‌دهید، زیرا با او چشم در چشم می‌بینید.

Basically, it means that you agree with them on

اساساً به این معنی است که شما در

a lot of really important issues or topics.

بسیاری از موضوعات یا موضوعات واقعاً مهم با آنها موافق هستید.

It's hard to work with people if

کار کردن با مردم سخت است اگر

you don't see eye to eye.

چشم به چشم نبینید.

It can be very, very tricky.

می تواند بسیار بسیار مشکل باشد.

So when you see eye to eye, it means

بنابراین وقتی چشم در چشم می بینید، به این معنی است

that you agree with that person or you agree

که شما با آن شخص موافق هستید یا

with a lot what that person thinks.

با نظرات آن شخص موافق هستید.

Keep your chin up.

چانه خود را بالا نگه دارید.

So this is your chin.

پس این چانه شماست.

To keep your chin up means to stay positive.

بالا نگه داشتن چانه به معنای مثبت ماندن است.

So let's say I.

بنابراین بیایید بگوییم من.

I'm being more political than I normally would be.

من سیاسی تر از حد معمول هستم.

But if you are a Democrat and you live in the

اما اگر شما یک دموکرات هستید و در

United States, you just need to keep your chin up.

ایالات متحده زندگی می کنید، فقط باید چانه خود را بالا نگه دارید.

And maybe in three and a half years,

و شاید سه سال و نیم دیگر

your person will win the next election.

شخص شما در انتخابات بعدی پیروز شود.

So when you tell someone to keep their chin

بنابراین وقتی به کسی می گویید چانه اش را بالا نگه دارد، به

up, you're telling them to try and stay positive.

او می گویید تلاش کند و مثبت اندیش بماند.

You're telling them to not be too stressed or worried

شما به آنها می گویید که زیاد استرس نداشته باشند یا نگران

about the current situation, to maybe do things that will

وضعیت فعلی نباشند، شاید کارهایی را انجام دهند که

help them the next day or the day after.

روز بعد یا فردای آن روز به آنها کمک کند.

Sometimes when a team loses, the coach will

گاهی وقتی یک تیم می بازد، مربی می

say, come on, everyone, keep your chins up.

گوید بیایید همه، چانه خود را بالا نگه دارید.

Or, keep your chin up, guy.

یا، چانه خود را بالا نگه دار، پسر.

We're gonna do better in the next game.

در بازی بعدی بهتر خواهیم بود.

Get off my back.

از پشتم برو

So of course your back is back here.

پس مطمئناً پشت شما اینجاست.

When you tell someone to get off your

وقتی به کسی می گویید که از پشت خود بلند شود، به

back, it means they keep telling you to

این معنی است که او مدام به شما می گوید

do something and you want them to stop.

کاری را انجام دهید و شما می خواهید او را متوقف کند.

Sometimes people feel like saying this to their boss, but

گاهی اوقات مردم دوست دارند این را به رئیس خود بگویند، اما

then it's a good idea to bite your tongue.

پس از آن بهتر است زبان خود را گاز بگیرید.

But if you say, get off my back, basically someone

اما اگر می گویید از پشت من خارج شوید، اساساً شخصی

has been telling you to do something over and over

بارها و بارها به شما می گوید فلان کار را انجام دهید

again or even nagging you a little bit.

یا حتی کمی آزارتان می دهد.

When you nag, it's the same thing.

وقتی نق می زنید، همان چیزی است.

It's you tell someone to do

این است که به کسی می گویید

something over and over again.

کاری را بارها و بارها انجام دهد.

So you might just say to them, hey, get off my back.

بنابراین شما ممکن است فقط به آنها بگویید، هی، از پشت من خارج شوید.

Doing my best.

تمام تلاشم را می کنم.

Please stop annoying me and bothering me.

لطفا دست از آزار و اذیت من بردارید.

Head over heels.

I think we had this in a previous lesson on love.

سر به پاشنه.

فکر می کنم این را در درس قبلی در مورد عشق داشتیم.

When you are head over heels, it usually means

هنگامی که سر به سر می کنید، معمولاً به این معنی است که

you are really, really in love with someone.

واقعاً واقعاً عاشق کسی هستید.

So much in love that you would go to some sort

آنقدر عاشق که به نوعی رژه می روید که

of parade where they throw paper hearts onto the street.

در آن قلب های کاغذی را به خیابان می اندازند.

In order for Bob to go to a parade like this, he

برای اینکه باب بتواند به چنین رژه ای برود،

would need to be head over heels in love with Jen.

باید سر به سر عاشق جن باشد.

So I guess that means I would go that sort of event.

بنابراین حدس می‌زنم این بدان معناست که من به چنین رویدادی خواهم رفت.

But when you are head over heels, it means you

اما وقتی سر به سر هستید، به این معنی است که

love someone very, very much and in a romantic way.

یک نفر را خیلی، بسیار و به شکلی عاشقانه دوست دارید.

Okay.

باشه

You would never be like, head over

شما هرگز مثل

heels for a friend or something.

یک دوست یا چیزی شبیه به یک دوست یا چیز دیگری نخواهید بود.

That doesn't make sense.

این معنا ندارد.

Head over heels refers to romantic love.

سر به پا به عشق رمانتیک اشاره دارد.

Very, very strong romantic love.

عشق عاشقانه بسیار بسیار قوی.

So when something's on the tip of your tongue,

بنابراین وقتی چیزی در نوک زبان شماست، به

it means you can't quite think of the answer.

این معنی است که نمی توانید کاملاً به پاسخ آن فکر کنید.

This happens to me every once in

این اتفاق هر چند وقت

a while in a live lesson.

یکبار در یک درس زنده برای من می افتد.

Be like, I can't quite think of the word.

اینطور باشید، من نمی توانم به این کلمه فکر کنم.

And then in the chat, people usually find the

و سپس در چت، مردم معمولاً

answer for me or bring the answer forward.

پاسخ را برای من پیدا می کنند یا پاسخ را جلو می آورند.

It's really, really nice when that happens.

واقعاً خیلی خوب است وقتی این اتفاق می افتد.

But when something is on the tip of

اما وقتی چیزی در نوک

your tongue, how would I say this?

زبان شماست، چگونه این را بگویم؟

It means you know, you know the

یعنی می دانی، جواب را می دانی

answer, but you can't think of it.

، اما نمی توانی به آن فکر کنی.

This probably happens a lot to

این احتمالاً

you when you're speaking English.

زمانی که انگلیسی صحبت می کنید برای شما زیاد اتفاق می افتد.

The word is just.

کلمه عادلانه است.

It's on the tip of your tongue.

روی نوک زبان شماست.

You know what word you want to use,

شما می دانید چه کلمه ای را می خواهید استفاده کنید،

but you just can't think of it.

اما نمی توانید به آن فکر کنید.

You might even be able to picture the word like the.

حتی ممکن است بتوانید کلمه را شبیه به تصویر کنید.

Let's say you're trying to think of the word for fox.

بیایید فرض کنیم که شما سعی می کنید کلمه ای را برای روباه در نظر بگیرید.

You can picture a fox in your mind and

شما می توانید یک روباه را در ذهن خود تصور کنید و

the word is just on the tip of your

کلمه فقط در نوک زبان شما است

tongue, but you can't quite think of it.

، اما نمی توانید کاملاً به آن فکر کنید.

To pick someone's brain.

انتخاب مغز کسی

When you pick someone's brain, it means you ask

وقتی مغز کسی را انتخاب می کنید، به این معنی است که از

them for some feedback or for some ideas.

او بازخورد یا ایده ای می خواهید.

So let's say I wanted to start a new business.

پس فرض کنید می خواستم یک کسب و کار جدید راه اندازی کنم.

I might actually go to my brother and say,

من واقعاً ممکن است پیش برادرم بروم و بگویم،

hey, can I pick your brain for a bit?

هی، می توانم کمی مغز شما را انتخاب کنم؟

I'm thinking of selling watermelons at the road.

من به فروش هندوانه سر راه فکر می کنم.

What do you think?

نظر شما چیست؟

And then my brother might give me some ideas.

و سپس برادرم ممکن است ایده هایی به من بدهد.

So when you pick someone's brain, it means you have ideas,

بنابراین وقتی مغز کسی را انتخاب می کنید، به این معنی است که شما ایده هایی دارید،

but you want someone else to kind of tell you if

اما می خواهید شخص دیگری به شما بگوید که آیا

it's a good idea or give you some suggestions.

این ایده خوبی است یا به شما پیشنهادهایی بدهد.

Another example would be when Brent and I meet during

مثال دیگر زمانی است که من و برنت در طول تابستان با هم ملاقات می کنیم،

the summer, often we will pick each other's brains.

اغلب ما مغز یکدیگر را انتخاب می کنیم.

Like, Brent might ask me a question

مثلاً، برنت ممکن است از من سؤالی

about how I use my camera.

در مورد نحوه استفاده از دوربینم بپرسد.

And I might ask Brent about, well, how

و ممکن است از برنت بپرسم، خوب،

did that lesson go when you did this?

وقتی این کار را کردید، آن درس چگونه گذشت؟

So we might try to get ideas from each other

بنابراین ممکن است سعی کنیم از یکدیگر ایده بگیریم

and to help each other stick your neck out.

و به هم کمک کنیم که گردن شما را بیرون بکشیم.

So here's a graph, and the graph is going down.

بنابراین در اینجا یک نمودار است، و نمودار در حال پایین آمدن است.

When you stick your neck out, it means you

وقتی گردن خود را بیرون می آورید، به این معنی است که

take a risk, you do something that is risky.

ریسک می کنید، کاری انجام می دهید که ریسک دارد.

So if this is a guy planning to buy stocks,

بنابراین اگر این مردی است که قصد خرید سهام دارد،

he's planning to invest in the stock market, he would

قصد دارد در بازار سهام سرمایه‌گذاری کند،

be sticking his neck out if he bought that stock.

اگر آن سهام را بخرد، گردنش را بیرون می‌کشد.

Maybe, maybe because it's low, it might go up again.

شاید، شاید چون کم است، ممکن است دوباره بالا برود.

But when you do something risky, we use

اما وقتی کاری خطرناک انجام می‌دهید، از

that phrase to stick your neck out.

این عبارت برای بیرون آوردن گردنتان استفاده می‌کنیم.

And of course, this is your neck.

و البته این گردن شماست.

It has to relate probably to something with turkeys

احتمالاً باید به چیزی مربوط به بوقلمون ها

or birds that are going to be processed.

یا پرندگانی باشد که قرار است پردازش شوند.

I can't think of a better word.

کلمه بهتری به ذهنم نمیرسه

But when you stick your neck out, it

اما وقتی گردن خود را بیرون می آورید، به این

means you do something risky, like pulling teeth.

معنی است که کار خطرناکی انجام می دهید، مانند کشیدن دندان.

So these are your teeth.

پس اینها دندانهای شما هستند.

Sometimes you go to the dentist and the dentist has to

گاهی اوقات شما به دندانپزشک مراجعه می کنید و دندانپزشک مجبور است

take out a tooth that is bad and it hurts.

دندانی را بیرون بیاورد که بد است و درد دارد.

But in English, we use this phrase to

اما در انگلیسی، ما از این عبارت برای

describe trying to get someone or even a

توصیف تلاش برای وادار کردن کسی یا حتی

pet to do something they don't want to.

حیوان خانگی به انجام کاری که نمی‌خواهد استفاده می‌کنیم.

I have a few students at my school who

من چند دانش آموز در مدرسه ام دارم که

are always late for class, and getting them to

همیشه سر کلاس دیر می آیند و رساندن آنها

be on time is like pulling teeth.

به موقع مانند دندان کشیدن است.

This dog doesn't want to go for a walk, and so

این سگ نمی‌خواهد پیاده‌روی کند، بنابراین

the owner is pulling it, but it's like pulling teeth.

صاحب آن را می‌کشد، اما مثل دندان کشیدن است.

So if there's someone who you want that person

بنابراین اگر کسی هست که شما می خواهید آن شخص

to do something and they are stubborn and won't

کاری را انجام دهد و او لجباز است و

do it, trying to convince them to do it,

آن را انجام نمی دهد، تلاش برای متقاعد کردن او به انجام آن کار، می

we would say, is like pulling teeth.

گوییم مانند کشیدن دندان است.

It's never enjoyable when you're in that situation.

وقتی در آن موقعیت قرار می گیرید، هیچ وقت لذت بخش نیست.

Sometimes when kids are little, getting them to brush

گاهی اوقات وقتی بچه ها کوچک هستند، واداشتن آنها به

their teeth at night is like pulling teeth.

مسواک زدن در شب مانند کشیدن دندان است.

It's kind of funny.

یه جورایی خنده داره

It has the word teeth in it as well.

کلمه دندان را نیز در خود دارد.

A sweet tooth.

یک دندان شیرین.

So if you have a sweet tooth,

بنابراین اگر دندان شیرین دارید، به

it means you love eating sweet food.

این معنی است که عاشق خوردن غذاهای شیرین هستید.

You probably like candies and you like chocolate, and you,

احتمالاً آب نبات دوست دارید و شکلات دوست دارید و

like, try to think of other stuff that is sweet.

سعی می کنید به چیزهای شیرین دیگری فکر کنید.

You probably like soda.

احتمالا نوشابه دوست دارید.

You probably just like everything that

شما احتمالاً هر چیزی را که

has lots of sugar in it.

قند زیادی در آن وجود دارد دوست دارید.

You probably like donuts with lots

احتمالاً دونات‌هایی را دوست دارید که روی آن‌ها

of chocolate icing on the top.

مقدار زیادی مایه شکلاتی وجود دارد.

So when you have a sweet tooth, it

بنابراین وقتی شیرینی دارید، به این

means you enjoy really, really sweet food. You love it.

معنی است که از غذای واقعاً شیرین لذت می برید. شما آن را دوست دارید.

You are a sweet tooth.

تو یه دندون شیرین هستی

Elbow room.

اتاق آرنج.

When you fly first class or business

وقتی پرواز درجه یک یا بیزینس

class, you have lots of elbow room.

کلاس دارید، فضای آرنج زیادی دارید.

There's lots of room between you

فضای زیادی بین شما

and the person beside you. We often.

و کسی که در کنارتان است وجود دارد. ما اغلب

So this Is your elbow, so there's

بنابراین این آرنج شماست، بنابراین

lots of room for your elbows.

فضای زیادی برای آرنج شما وجود دارد.

We often use this phrase in the negative, though.

اگرچه ما اغلب از این عبارت به صورت منفی استفاده می کنیم.

We say, oh, I was on the train

ما می گوییم، اوه، من در قطار بودم

and there, there wasn't very much elbow room.

و آنجا، فضای زیادی برای آرنج وجود نداشت.

It was really crowded on the subway.

در مترو واقعا شلوغ بود.

I didn't have any elbow room.

من اتاق آرنج نداشتم

But certainly someday, if I'm ever able to afford it,

اما مطمئناً روزی، اگر بتوانم هزینه آن را داشته باشم،

fly business class or first class, I would be excited

پرواز بیزینس کلاس یا فرست کلاس، هیجان زده خواهم شد

because there would be lots of elbow room.

زیرا فضای آرنج زیادی وجود خواهد داشت.

I would be very comfortable.

من خیلی راحت خواهم بود.

I wouldn't have my shoulder

من شانه ام را

against the person beside me.

مقابل کسی که در کنارم است قرار نمی دهم.

By the way, I went to a Raptors game a few months

راستی من چند ماه پیش یه بازی رپتورز رفتم

ago and the person beside me was big, let's just say that.

و اونی که کنارم بود بزرگ بود.

And I.

و من.

I had no elbow room.

اتاق آرنج نداشتم.

I couldn't put my arm on the armrest because.

نمی‌توانستم بازویم را روی تکیه‌گاه بگذارم چون.

Because the person beside me was

چون کسی که کنار من بود

quite, to put it nicely, quite.

، به بیان زیبا، کاملاً بود.

Quite large. Yes.

کاملا بزرگ بله

Eye catching.

چشم نواز.

So when something is eye catching,

بنابراین وقتی چیزی چشم نواز است به این

it means that it is beautiful.

معنی است که زیباست.

Sometimes when you go to a museum

گاهی اوقات وقتی به موزه می روید

and you see paintings, they're eye catching.

و تابلوهایی را می بینید، چشم نواز هستند.

Like, you see the colours and how they're put together.

مثلاً رنگ ها و نحوه چیدمان آنها را می بینید.

Sometimes when you see a bouquet

گاهی اوقات وقتی یک دسته

of flowers, it's eye catching.

گل می بینید، چشم نواز است.

You really enjoy the flowers that are in that bouquet.

شما واقعا از گل هایی که در آن دسته گل هستند لذت می برید.

By the way, that is not Jen's bouquet.

در ضمن، اون دسته گل جن نیست.

But we do grow all those types of flowers.

اما ما همه آن نوع گل ها را پرورش می دهیم.

So, yes, when something is eye catching, it means

بنابراین، بله، وقتی چیزی چشم نواز است، به این معنی است که

it is beautiful and you enjoy looking at it.

زیبا است و شما از دیدن آن لذت می برید.

So we have keep an eye out and keep an eye on.

بنابراین ما باید مراقب باشیم و مراقب باشیم.

When you keep an eye out, it

وقتی مراقب هستید، به این

means you're watching for something to happen.

معنی است که مراقب اتفاقی هستید.

I would imagine this person is waiting to

تصور می‌کنم این شخص منتظر است که

get picked up by someone, so they're going

توسط کسی او را بگیرد، بنابراین او می‌خواهد

to keep an eye out person.

مراقب فرد باشد.

When I order something from Amazon, I keep

وقتی چیزی از آمازون سفارش می دهم،

an eye out for the Amazon truck.

حواسم به کامیون آمازون است.

I'm waiting for the Amazon truck to arrive.

منتظر رسیدن کامیون آمازون هستم.

So when you keep an eye out for

بنابراین وقتی مراقب

something, it means you're expecting something to happen

چیزی هستید، به این معنی است که انتظار دارید اتفاقی بیفتد

and you're waiting for it to happen.

و منتظر وقوع آن هستید.

When you keep an eye on someone

وقتی کسی یا چیزی را زیر نظر دارید

or something, it means you're watching it.

، به این معنی است که در حال تماشای آن هستید.

When I boil the kettle, I might keep an

وقتی کتری را می جوشانم، ممکن است

eye on the kettle so I see when it's

مراقب کتری باشم تا ببینم

done boiling or when it starts boiling.

جوشش کی تمام شده یا شروع به جوشیدن می کند.

When you watch children, you will keep an

وقتی بچه‌ها را تماشا می‌کنید،

eye on the children because you don't want

مراقب بچه‌ها خواهید بود، زیرا نمی‌خواهید

them to leave the house or run away

بچه‌ها وقتی آنقدر کوچک هستند از خانه بیرون بروند یا فرار کنند

or whatever kids do when they're that little.

یا هر کاری که بچه‌ها انجام می‌دهند.

If you go to the park and you take your dog off

اگر به پارک بروید و سگ خود را از

the leash and let your dog run free, you will want to

بند خود بردارید و سگ خود را آزاد کنید، باید

keep an eye on your dog so you can keep an eye

مراقب سگ خود باشید تا

out for someone if they are picking you up.

اگر کسی شما را بردارد، مراقب باشید.

If you are watching kids or if you have a

اگر بچه‌ها را تماشا می‌کنید یا

pet, you might keep an Eye on them so that

حیوان خانگی دارید، می‌توانید مراقب آنها باشید تا

you know what they're doing at all times.

بدانید که آنها همیشه چه می‌کنند.

To pull someone's leg.

کشیدن پای کسی

When you pull someone's leg, it means you are usually.

وقتی پای کسی را می کشید، به این معنی است که شما معمولاً هستید.

This says lie.

این می گوید دروغ. یه جورایی

Kind of you're lying or joking with them.

باهاشون دروغ میگی یا شوخی میکنی

You're telling them something that isn't

شما چیزی به آنها می گویید که

true because you think it's funny.

درست نیست زیرا فکر می کنید خنده دار است.

Okay, so this is maybe not quite the best

خوب، پس شاید این کاملاً بهترین

picture, but if Brent said to me, hey, I'm.

عکس نباشد، اما اگر برنت به من گفت، هی، من هستم.

I'm in Niagara Falls, I'm going to stop by in an

من در آبشار نیاگارا هستم، یک

hour, I'd be like, you must be pulling my leg.

ساعت دیگر می روم، فکر می کنم باید پای من را بکشید.

I know you're not in Niagara Falls. So when you.

من می دانم که شما در آبشار نیاگارا نیستید. بنابراین زمانی که شما.

It's when you tell someone something that isn't

این زمانی است که به کسی چیزی می گویید که

true simply because you think it's funny to

درست نیست، صرفاً به این دلیل که فکر می کنید خنده دار است به

tell them that to pull someone's leg.

او بگویید که پای کسی را بکشید.

Pay through the nose.

از طریق بینی پرداخت کنید.

So again, we had the phrase.

پس دوباره این عبارت را داشتیم.

Which phrase did we do?

کدام عبارت را انجام دادیم؟

I'm looking back here. Why can't I.

من به اینجا نگاه می کنم. چرا من نمی توانم.

Oh, to cost an arm and a leg.

اوه، به قیمت یک دست و یک پا.

Yeah, that was the other one.

آره اون یکی دیگه بود

And then to pay through the nose.

و سپس به پرداخت از طریق بینی.

When you pay through the nose, it

وقتی از طریق بینی پرداخت می کنید، به این

means you pay a lot for something.

معنی است که برای چیزی پول زیادی پرداخت می کنید.

In the US in some places, people

در ایالات متحده در برخی از نقاط، مردم

are paying through the nose for eggs.

از طریق بینی برای تخم مرغ پرداخت می کنند.

Right now, I think it's almost

در حال حاضر، من فکر می کنم تقریبا

$10 a dozen or something. Crazy.

10 دلار در هر دوجین یا چیزی است. دیوانه.

I still feel like gas is too expensive.

هنوز احساس میکنم بنزین خیلی گرونه

I feel like I'm paying through the nose.

احساس می کنم دارم از طریق بینی پرداخت می کنم.

I don't know why we have this expression. You don't.

من نمی دانم چرا ما این عبارت را داریم. شما این کار را نمی کنید.

I don't know what it comes from,

من نمی دانم از چه چیزی می آید،

where it comes from at all.

اصلاً از کجا می آید.

But when I buy gas, I feel

اما وقتی بنزین می خرم احساس می کنم

like I'm paying through the nose. It's so. It's so.

دارم از طریق بینی پول می دهم. اینطور است. اینطور است.

It's so expensive.

خیلی گرونه

So when you pay through the nose, it means

بنابراین وقتی از طریق بینی پرداخت می کنید، به این معنی است که

you are buying something that's very, very expensive, and

شما چیزی را می خرید که بسیار بسیار گران است و

you're paying a lot of money for it.

پول زیادی برای آن می پردازید.