Let's Learn English! Topic: Phrasal Verbs for Sports 🥇🥊🚴 (Lesson Only)

Hello, and welcome to this English

سلام، و به این

lesson about phrasal verbs for sports.

درس انگلیسی در مورد افعال عبارتی برای ورزش خوش آمدید.

So I thought this was a good time to

بنابراین فکر کردم با توجه به اینکه فرانسه در حال حاضر میزبان المپیک است، اکنون زمان خوبی برای

do a lesson on phrasal verbs related to sports,

آموزش افعال عبارتی مرتبط با ورزش است.

considering that France is currently hosting the Olympics.

So I thought, you know what?

بنابراین فکر کردم، می دانید چیست؟

There are a lot of phrasal verbs we use

when talking about sporting events, when teams play each

هنگام صحبت در مورد رویدادهای ورزشی، زمانی که تیم ها با یکدیگر بازی می کنند،

other, when people run in races, when people swim,

زمانی که مردم در مسابقات می دوند، زمانی که مردم شنا می کنند،

when people train for their sports.

زمانی که مردم برای ورزش خود تمرین می کنند، از افعال عبارتی زیادی استفاده می کنیم.

So I thought I would make a list of phrasal verbs

بنابراین فکر کردم فهرستی از افعال عبارتی

for sports, and we would learn them together this morning.

برای ورزش تهیه کنم و امروز صبح آنها را با هم یاد بگیریم.

So hopefully you're ready for this English lesson

بنابراین امیدواریم برای این درس انگلیسی

about phrasal verbs for sports to fall behind.

در مورد افعال عبارتی برای عقب افتادن ورزش آماده باشید.

So when you watch a race, we use

بنابراین وقتی مسابقه‌ای را تماشا می‌کنید، از

a number of different phrasal verbs to talk

تعدادی فعل عبارتی مختلف برای صحبت

about how people are doing in the race.

در مورد نحوه عملکرد افراد در مسابقه استفاده می‌کنیم.

If you see the guy on the far side of

اگر مردی را در سمت دور

the picture with the arrow that says 19 km an

تصویر با پیکانی که می گوید 19 کیلومتر در

hour, and then these two ladies are running 21 km

ساعت می بینید، و سپس این دو خانم با سرعت 21 کیلومتر

an hour, the guy behind is starting to fall behind.

در ساعت می دوند، مرد پشت سر شروع به عقب افتادن می کند.

So he's not running as fast as the

بنابراین او به سرعت

other runners, so he's starting to fall behind.

دوندگان دیگر نمی دود، بنابراین شروع به عقب افتادن می کند.

If you're watching a running event

اگر در حال تماشای یک رویداد دوی

in the Olympics, it's disappointing.

در المپیک هستید، ناامیدکننده است.

When the athlete from your country starts to

وقتی ورزشکار کشور شما شروع به

fall behind, you see the other runners running

عقب افتادن می کند، می بینید که سایر دوندگان سریعتر می دوند

faster, and that person falls behind.

و آن شخص عقب می افتد.

Maybe you're watching swimming and you're just cheering

شاید شما در حال تماشای شنا هستید و فقط تشویق می‌کنید

away, and you realize that the canadian swimmer,

، و متوجه می‌شوید که شناگر کانادایی،

the canadian women swimmer, summer Macintosh, is just

شناگر زنان کانادایی، تابستانی مکینتاش،

way faster than your swimmer, and your swimmer

بسیار سریع‌تر از شناگر شماست، و شناگر شما

is starting to fall behind.

شروع به عقب افتادن کرده است.

So again, when you fall behind, it means you

پس باز هم وقتی عقب می افتید به این معنی است که به اندازه

are not as fast as the other people, and

بقیه افراد سریع نیستید و

the distance between you and the people ahead of

فاصله بین شما و افرادی که جلوتر از

you is getting bigger and bigger.

شما هستند بیشتر و بیشتر می شود.

It's not nice in a race to fall behind.

عقب افتادن در مسابقه خوب نیست.

It's not a very nice feeling if

اگر

you're the actual person in the race.

شما شخص واقعی در مسابقه باشید، احساس خیلی خوبی نیست.

But then what you might want to

اما پس از آن چیزی که ممکن است بخواهید

try and do is to catch up.

تلاش کنید و انجام دهید این است که به عقب برگردید.

When you try to catch up, if there, let's say there's 10

وقتی سعی می کنید به عقب بیایید، اگر آنجا، فرض کنید

meters between me and the person in front of me, I try

بین من و نفر مقابلم 10 متر فاصله است، سعی می کنم

to run faster than them so that I get closer to them.

سریعتر از آنها بدوم تا به آنها نزدیکتر شوم.

I try to catch up.

سعی می کنم به عقب برسم.

So in this picture, you can see the person in

بنابراین در این تصویر می بینید که فرد

front is running 20 clocks an hour, but the person

مقابل در حال دویدن 20 ساعت در ساعت است، اما فرد

behind her is running 21 km an hour.

پشت سر او با سرعت 21 کیلومتر در ساعت می دود.

Thus the person in, I guess it's kind of

بنابراین فردی که به تن دارد، حدس می‌زنم که نوعی

a pink or fuchsia colored jacket, is starting to

ژاکت صورتی یا فوشیا است، شروع به

catch up to the runner in front of her.

نزدیک شدن به دونده مقابلش می‌کند.

So as you can see, she has

بنابراین همانطور که می بینید، او

a determined look on her face.

چهره ای مصمم دارد.

Maybe she's found some new energy, and she is

شاید او انرژی جدیدی پیدا کرده باشد و

now running faster than the person in the lead.

اکنون سریعتر از فرد اصلی می دود.

The person in second place place is starting to

فردی که در جایگاه دوم قرار دارد در حال

catch up right now is starting to catch up

حاضر شروع به رسیدن

to the runner in front of her.

به دونده مقابل خود می کند.

And then we have this as

و سپس این را نیز داریم،

well, the phrase to pull ahead.

عبارت به جلو کشیدن.

So when you pull ahead, it means you're

بنابراین وقتی جلوتر می روید، به این معنی است که

ahead of someone and you are going faster

از کسی جلوتر هستید و سریعتر

than them and you are making a bigger

از او پیش می روید و

distance between you and the person behind you.

بین خود و فرد پشت سرتان فاصله بیشتری ایجاد می کنید.

So in this picture, you can see the guy

بنابراین در این تصویر، پسری

with the briefcase is running 21 km an hour.

که کیف دارد را می بینید که با سرعت 21 کیلومتر در ساعت می دود.

He's starting to pull ahead of the guy behind him.

او شروع به جلو زدن از مرد پشت سر خود می کند.

He's starting to run faster.

او شروع به دویدن سریع تر می کند.

So to review quickly, when you fall behind, the people

بنابراین برای مرور سریع، وقتی عقب می مانید، افراد

in front of you are starting to pull ahead.

مقابل شما شروع به جلو رفتن می کنند.

So you can use the phrases to describe each person.

بنابراین می توانید از عبارات برای توصیف هر فرد استفاده کنید.

When you're behind and you run faster or

وقتی عقب هستید و سریعتر می دوید یا

swim faster, you start to catch up.

سریعتر شنا می کنید، شروع به رسیدن به عقب می کنید.

And then when you are in front of someone

و بعد وقتی جلوی کسی می‌روید

and you are running faster than them, or cycling

و سریع‌تر از او می‌دوید، یا

faster than them, you start to pull ahead.

سریع‌تر از او دوچرخه‌سواری می‌کنید، شروع به جلو رفتن می‌کنید.

And then if you run the same speed as someone, if

و سپس اگر با سرعتی برابر با کسی بدوید، اگر با

you drive the same speed as someone, if you swim the

سرعت دیگری رانندگی کنید، اگر با

same speed as someone, you keep up with them.

سرعت دیگری شنا کنید، با او پیش می روید.

So you can see here, these two guys

بنابراین می توانید اینجا ببینید، این دو نفر

are both running 21 km an hour.

هر دو با سرعت 21 کیلومتر در ساعت می دوند.

They are running the same speed.

آنها با همان سرعت در حال دویدن هستند.

So you could say they are keeping up with each other.

بنابراین می توان گفت که آنها با یکدیگر همگام هستند.

You can say that, or you can

شما می توانید این را بگویید، یا می توانید

say Joe is keeping up with Fred.

بگویید که جو با فرد همراه است.

Um, there are a variety of ways to use

اوم، راه‌های مختلفی برای استفاده از

this phrase, but when you keep up with someone,

این عبارت وجود دارد، اما وقتی با کسی همگام می‌شوید، به این

it means you run the same speed as them.

معنی است که با همان سرعت او می‌روید.

Or if you're in any kind, well, it

یا اگر در هر نوعی هستید، خوب،

doesn't even have to be a race.

حتی لازم نیست که یک مسابقه باشد.

Like, even if Jen and I drive separately,

مثلاً، حتی اگر من و جن جداگانه رانندگی کنیم،

I will try to keep up with Jen.

سعی می‌کنم با جن هماهنگ باشم.

I'll try to go the same speed as her to cheer on.

من سعی می کنم با همان سرعت او برای تشویق بروم.

So you can cheer for someone, you can cheer on someone.

بنابراین شما می توانید برای کسی تشویق کنید، می توانید کسی را تشویق کنید.

You might go to a race

ممکن است

to cheer on your favorite runner.

برای تشویق دونده مورد علاقه خود به مسابقه بروید.

It simply means to cheer.

به سادگی به معنای تشویق کردن است.

This is one of those verbs where I'm not sure

این یکی از آن افعالی است که من مطمئن نیستم

why we add the word on, but if I knew,

چرا کلمه را اضافه می کنیم، اما اگر می دانستم،

like, let's say my brother was in the Olympics, I

مثلاً فرض کنید برادرم در المپیک بود،

might go to cheer on my brother.

ممکن بود برای تشویق برادرم بروم.

I'll be like, go, brother.

من می شوم، برو برادر.

My brother's name is John, by the way.

اتفاقا اسم برادرم جان است.

So I would yell, I would yell, go, John.

پس من داد می زدم، فریاد می زدم، برو جان.

So I could say, I'm there to cheer on my brother.

بنابراین می توانم بگویم، من آنجا هستم تا برادرم را تشویق کنم.

I could also say, I'm there to cheer for my brother.

همچنین می توانم بگویم، من آنجا هستم تا برادرم را تشویق کنم.

You can use both phrases interchangeably.

می توانید هر دو عبارت را به جای هم استفاده کنید.

They both work.

هر دو کار می کنند.

So it gets a little, well,

بنابراین کمی می شود، خوب،

it's not really confusing though, right?

اگرچه واقعاً گیج کننده نیست، درست است؟

You can go to cheer for your

می توانی بروی

brother, you can cheer on your brother.

برادرت را تشویق کنی، می توانی برادرت را تشویق کنی.

I guess you can just use them

من حدس می زنم شما فقط می توانید آنها را

interchangeably and you will have no problem.

به جای یکدیگر استفاده کنید و مشکلی نخواهید داشت.

Anyways, to cheer means to like, just yell like whoo.

به هر حال، تشویق کردن یعنی دوست داشتن، فقط مثل هوو فریاد زدن.

Go, go, go. You can do it. Yay.

برو برو برو. شما می توانید آن را انجام دهید. آری

It's not some really fake sounding cheering there, but

صداهای واقعاً جعلی که در آنجا تشویق می‌کنند نیست، اما

that's how you would cheer to root four.

اینگونه است که برای ریشه چهار تشویق می‌کنید.

Now, this basically means the same thing.

در حال حاضر، این اساسا به همان معنی است.

When you cheer someone on or you root for someone,

وقتی کسی را تشویق می‌کنید یا طرفداری می‌کنید، به این

it means you are supporting them as they do some

معنی است که از او حمایت می‌کنید زیرا او

sort of athletic activity or some sort of competition.

نوعی فعالیت ورزشی یا نوعی رقابت انجام می‌دهد.

Um, excuse me.

اوم ببخشید

When you watch your team play in an Olympic event,

وقتی بازی تیم خود را در یک رویداد المپیک تماشا می کنید،

you root for your team, you cheer for your team.

برای تیم خود ریشه می زنید، تیم خود را تشویق می کنید. به

It means the same thing.

همین معنی است.

You are there to watch them and

شما آنجا هستید تا آنها را تماشا کنید و

encourage them and those kinds of things.

آنها و این قبیل چیزها را تشویق کنید.

So when you root for a team,

بنابراین وقتی برای یک تیم روت می کنید، به

it means you are supporting them.

این معنی است که از آنها حمایت می کنید.

You are telling them they can do it,

شما به آنها می گویید که می توانند این کار را انجام دهند،

you are clapping when they score, you are

وقتی گل می زنند کف می زنید،

yelling, encouraging things to them to warm up.

فریاد می زنید، آنها را تشویق می کنید تا بدن خود را گرم کنند.

So before you do an event, before you participate

بنابراین قبل از انجام یک رویداد، قبل از شرکت

in some sort of athletic activity, before you play

در نوعی فعالیت ورزشی، قبل از انجام

a game, you will want to warm up.

یک بازی، می خواهید بدن خود را گرم کنید.

When you warm up, you do some light physical activity

هنگامی که بدن خود را گرم می کنید، فعالیت بدنی سبکی انجام می دهید

so your blood starts to flow so that you're ready

تا خون شما شروع به جاری شدن کند تا

for the game that you're going to play or the

برای بازی که قرار است انجام دهید یا

race that you are going to run.

مسابقه ای که قرار است اجرا کنید آماده باشید.

Last summer, I did some running, and when I went

تابستان گذشته مقداری دویدن انجام دادم و وقتی

every Saturday morning to run, I would actually walk for

هر شنبه صبح برای دویدن می رفتم، در واقع

almost 15 minutes before the start of the race because

تقریباً 15 دقیقه قبل از شروع مسابقه پیاده روی می کردم زیرا می

I wanted my body to warm up.

خواستم بدنم گرم شود. می

I wanted to warm up, to be ready.

خواستم گرم کنم، آماده باشم.

So when you warm up, it means you get

بنابراین وقتی بدن خود را گرم می کنید، به این معنی است که

ready to participate in some sort of athletic activity.

برای شرکت در نوعی فعالیت ورزشی آماده می شوید.

A game, a race, or something like that, or even

یک بازی، یک مسابقه، یا چیزی شبیه به آن، یا حتی

just a workout to loosen up, to stretch out.

فقط یک تمرین برای شل کردن، برای کشش.

So there's a couple of other things you do before

بنابراین قبل از اینکه

you want to run hard or play really hard in

بخواهید سخت بدوید یا در یک بازی واقعاً سخت بازی کنید، چند کار دیگر انجام می دهید،

a game, you might want to loosen up.

ممکن است بخواهید آرام شوید.

So you might do things like this.

بنابراین شما ممکن است چنین کارهایی را انجام دهید.

Like, you might rotate your shoulders a little bit.

مثلاً ممکن است کمی شانه های خود را بچرخانید.

It's not exactly the same as to stretch out.

دقیقاً شبیه به دراز کشیدن نیست.

This is when you actually, you know, like, stretch.

این زمانی است که شما در واقع، می دانید، دوست دارید، کشش دهید.

I'm not.

I don't have a lot of room here to

من نیستم.

من اینجا فضای زیادی برای

stretch out my muscles, but you might stretch.

کشش عضلاتم ندارم، اما ممکن است شما کشش دهید.

So, technically, in this photo,

بنابراین، از نظر فنی، در این عکس،

she's kind of stretching out.

او به نوعی در حال کشش است.

She's kind of stretching, but also loosening up.

او به نوعی در حال کشش است، اما در عین حال شل می شود.

But I would describe. Let's.

اما من توصیف می کنم. اجازه دهید.

Let me give you an example. To loosen up.

بگذارید برای شما مثالی بزنم. برای شل شدن. می

I'd be like, okay, I'm getting

خواهم، باشه، دارم

ready for a boxing match.

برای مسابقه بوکس آماده می شوم. می‌دانی

You know, I'm gonna kind of, like,

، من می‌خواهم

move my shoulder a bit and.

کمی شانه‌ام را تکان دهم و.

And loosen up a bit of to stretch out.

و کمی شل کنید تا کشیده شود.

I might be, like, doing something more like this,

من ممکن است بیشتر شبیه به این کار کنم،

where I'm like, you know, actually stretching the muscle

جایی که می‌دانید، در واقع عضله را

for a few seconds and that kind of stuff.

برای چند ثانیه کشش می‌دهم و این چیزها.

So before you do a physical activity,

بنابراین قبل از انجام یک فعالیت بدنی،

you might want to warm up.

ممکن است بخواهید بدن خود را گرم کنید.

You might want to loosen up and get ready.

ممکن است بخواهید خود را شل کنید و آماده شوید.

You might want to stretch out so that

ممکن است بخواهید دراز بکشید تا

when you actually start doing the event, you're

زمانی که واقعاً این رویداد را شروع کردید،

less likely to be injured to cool down.

کمتر آسیب ببیند تا خنک شوید.

Once you are done some sort of physical activity, it's

هنگامی که نوعی فعالیت بدنی انجام می دهید،

usually not a good idea to simply sit down.

معمولاً ایده خوبی نیست که به سادگی بنشینید.

So if you go for a run, or if you run in a race,

بنابراین اگر برای دویدن می روید، یا اگر در یک مسابقه می دوید،

let's say you run a race where you have to do five laps.

فرض کنید مسابقه ای را اجرا می کنید که در آن باید پنج دور انجام دهید.

I'm not sure what kind of race that would be.

من مطمئن نیستم که چه نوع مسابقه ای خواهد بود.

It would be a 2000 kilometer race that doesn't exist.

این یک مسابقه 2000 کیلومتری است که وجود ندارد.

When you're done running, you want to cool down and

وقتی دویدن را تمام کردید، می خواهید خنک شوید و

you do that maybe by walking a few laps.

این کار را شاید با چند دور پیاده روی انجام دهید.

So the same way you can warm up by

بنابراین همانطور که می‌توانید با

doing really light physical activity, you can also cool

انجام فعالیت‌های بدنی بسیار سبک بدن خود را گرم کنید، می‌توانید

down after doing something by doing light physical activity.

پس از انجام کاری با انجام فعالیت‌های بدنی سبک نیز خنک شوید.

So this guy, it looks like he just finished a race and

بنابراین این مرد، به نظر می‌رسد که یک مسابقه را به پایان رسانده است و تصمیم

he has decided that it's a good idea to cool down, just

گرفته است که خنک شود، فقط

to take some time to let his body slow down a little

کمی زمان بگذارد تا

bit before he sits down and relaxes to workout.

قبل از اینکه بنشیند و برای تمرین استراحت کند، اجازه دهد بدنش کمی کند شود.

So this is a pretty common one.

بنابراین این یک مورد بسیار رایج است.

Most people are familiar with this.

اکثر مردم با این موضوع آشنا هستند.

When you work out, it means to go

وقتی ورزش می کنید یعنی

to the gym, it means to lift weights.

به باشگاه بروید، یعنی وزنه بردارید.

Maybe you'll use some sort of apparatus like this.

شاید شما از نوعی دستگاه مانند این استفاده کنید. به

It looks like a machine with cables and

نظر می رسد یک ماشین با کابل است و

there's probably weights and pulleys at the end.

احتمالا وزنه ها و قرقره هایی در انتهای آن وجود دارد.

When you work out, you usually do it in the gym.

زمانی که ورزش می کنید، معمولاً آن را در باشگاه انجام می دهید.

You usually do it in order to strengthen

شما معمولاً این کار را به منظور تقویت

your muscles or to increase your muscle size.

عضلات خود یا افزایش سایز عضلات خود انجام می دهید.

Maybe you're working out because you want

شاید به این دلیل ورزش می کنید که می خواهید

to jump higher or run faster.

بالاتر بپرید یا سریعتر بدوید.

So you would go to the gym, you would use

بنابراین شما به باشگاه می رفتید، از

the weights and machines in order to train your body.

وزنه ها و ماشین ها برای تمرین بدن خود استفاده می کردید.

You would go there to work out.

برای تمرین به آنجا می رفتید.

So we talked about I might take up archery.

بنابراین صحبت کردیم که ممکن است تیراندازی با کمان را شروع کنم.

Archery is something interesting to me, so I

تیراندازی با کمان برای من جالب است، بنابراین

don't do it now, but if I decided

الان آن را انجام نمی دهم، اما اگر تصمیم

to do it, I would use this verb.

به انجام آن داشتم، از این فعل استفاده می کردم.

I might say to someone, yeah, I.

من ممکن است به کسی بگویم، بله،

I think I'm going to take up archery this year.

من فکر می کنم که امسال تیراندازی با کمان را شروع خواهم کرد.

I might go and buy a bow and arrow.

شاید بروم یک تیر و کمان بخرم.

I live on a great property to practice

من در یک ملک بزرگ برای تمرین

archery, so I might take up archery.

تیراندازی با کمان زندگی می کنم، بنابراین ممکن است تیراندازی با کمان انجام دهم.

It's something that as a kid, I often built a bow

این چیزی است که در کودکی اغلب از

out of old, out of a stick and a string.

قدیمی، از چوب و ریسمان کمان می ساختم.

And then we would run around the farm shooting sticks.

و بعد دور چوب های تیراندازی مزرعه می دویدیم.

They weren't real bows and arrows.

آنها تیر و کمان واقعی نبودند.

But if you decide to try something new, not just

اما اگر تصمیم دارید چیز جدیدی را امتحان کنید، نه فقط

a sport, we use the verb to take up.

یک ورزش، از فعل to take up استفاده می کنیم.

You can take up painting, you can take up writing,

شما می توانید به نقاشی، نوشتن،

you can take up archery or anything that interests you.

تیراندازی با کمان یا هر چیزی که به شما علاقه دارد بپردازید. به

It means to start something new.

معنای شروع کار جدید است.

Um, so this is, I thought this picture

اوم، پس این است، من فکر کردم این عکس

was funny because these guys are old and

خنده دار است زیرا این بچه ها پیر هستند و

because obviously the picture was created by AI.

بدیهی است که تصویر توسط هوش مصنوعی ایجاد شده است.

There's a little clue.

یک سرنخ کوچک وجود دارد.

I don't use AI pictures very often.

من اغلب از تصاویر هوش مصنوعی استفاده نمی کنم.

I think there's only one in this whole lesson.

من فکر می کنم در کل این درس فقط یک مورد وجود دارد.

The rest are real photos.

بقیه عکس های واقعی هستند.

But I needed a picture of someone who wants to join in.

اما من به یک عکس از کسی نیاز داشتم که می‌خواهد به آن ملحق شود.

If some people are doing something and you want to

اگر برخی از مردم کاری را انجام می‌دهند و شما می‌خواهید

do that with them, you want to join in.

با آنها انجام دهید، می‌خواهید به آن بپیوندید.

If people are singing, you might

اگر مردم آواز می‌خوانند، ممکن است

say, hey, can I join in?

بگویید، هی، می‌توانم شرکت کنم؟

That means you want to sing with them.

یعنی می خواهید با آنها آواز بخوانید.

If you saw these two old guys playing basketball and

اگر این دو پیرمرد را دیدی که بسکتبال بازی می کنند و می

you wanted to play and you said, can I play?

خواستی بازی کنی و گفتی می توانم بازی کنم؟

You are asking to join in.

شما درخواست می کنید که به آن بپیوندید.

Okay, so if you join in, did anyone spot

بسیار خوب، پس اگر به آن بپیوندید، آیا کسی متوجه شده است

the how you know this picture is AI? It's.

که چگونه می دانید این تصویر هوش مصنوعی است؟ این است.

I'll tell you in a sec, but you can join in right now.

من در یک ثانیه به شما می گویم، اما شما می توانید همین الان شرکت کنید.

You can even say that about this lesson.

حتی می توانید در مورد این درس بگویید.

You've decided to join in.

شما تصمیم گرفتید به آن بپیوندید.

Um, you are here watching.

اوم، شما اینجا هستید و تماشا می کنید.

You decided to do this with other people.

شما تصمیم گرفتید این کار را با افراد دیگر انجام دهید. در

By the way, if you look at the

ضمن، اگر به

gentleman's fingers, you might get a clue.

انگشتان آقا نگاه کنید، ممکن است سرنخی پیدا کنید.

The guy in the blue shirt, as to how

مردی با پیراهن آبی، از کجا

we know this picture is generated by AI.

می دانیم که این تصویر توسط هوش مصنوعی تولید شده است.

AI struggles with fingers sometimes to wear out.

هوش مصنوعی گاهی اوقات برای فرسودگی انگشتان دست خود را تقلا می کند.

So you can use this a couple of ways.

بنابراین می توانید از چند راه استفاده کنید.

One, you can see that the handle on

یکی، می بینید که دسته

this tennis racket has started to wear out.

این راکت تنیس شروع به فرسودگی کرده است.

It's not new anymore.

این دیگر جدید نیست.

When you use something a lot, it starts to wear out.

وقتی از چیزی زیاد استفاده می کنید، شروع به فرسوده شدن می کند.

It starts to break a little bit.

کمی شروع به شکستن می کند.

It starts to lose.

شروع به از دست دادن می کند. به

Like, it looks like it's falling apart a little bit.

نظر می رسد که کمی از هم می پاشد. یه

There's another good word.

کلمه خوب دیگه هم هست

So it has started to wear out.

بنابراین شروع به فرسودگی کرده است.

You can also wear out the other

همچنین

team if you're playing a sport.

اگر در حال انجام یک ورزش هستید، می توانید تیم دیگر را فرسوده کنید.

If a hockey team plays really good defense,

اگر یک تیم هاکی دفاع واقعاً خوبی بازی کند،

they might wear out the other team.

ممکن است تیم دیگر را فرسوده کند.

That means the other team

این بدان معناست که تیم دیگر

is getting really, really tired.

واقعاً بسیار خسته شده است.

So you can use it to talk about equipment.

بنابراین می توانید از آن برای صحبت در مورد تجهیزات استفاده کنید.

I have a pair of shoes that I am.

من یک جفت کفش دارم که هستم.

They're starting to wear out.

آنها شروع به فرسودگی می کنند.

The one shoe has a hole in it because I've been

یک کفش سوراخ دارد زیرا من بیش از

walking too much and the shoes are starting to wear out.

حد راه می‌رفتم و کفش‌ها شروع به فرسودگی می‌کردند.

And you can also wear out the other team.

و همچنین می توانید تیم دیگر را فرسوده کنید.

When playing a sport, if you play very

هنگام انجام یک ورزش، اگر شما خیلی

vigorously, they might get tired and we would,

شدید بازی کنید، ممکن است آنها خسته شوند و ما خسته شوند، از

we would use the same verb.

همان فعل استفاده می کنیم.

Or you might use to wear down.

یا ممکن است برای فرسودگی استفاده کنید.

Let's say you're playing soccer against a team

فرض کنید در مقابل یک تیم فوتبال بازی می کنید

and your team is faster and stronger.

و تیم شما سریعتر و قوی تر است.

You will eventually start to wear down the other team.

شما در نهایت شروع به فرسودگی تیم دیگر خواهید کرد.

They'll start to get really tired.

آنها واقعاً شروع به خسته شدن خواهند کرد.

They'll get exhausted because your team is just

آنها خسته خواهند شد زیرا تیم شما

so much better at playing the sport.

در انجام این ورزش بسیار بهتر است.

So sometimes you just wear down the other team

بنابراین گاهی اوقات شما فقط تیم مقابل را فرسوده می کنید

and eventually you start to win because they are

و در نهایت شروع به پیروزی می کنید، زیرا آنها

just tired and it's hard for them to play

خسته هستند و برای آنها سخت است که با

at their full potential to work, to work off. Oh, yeah.

تمام پتانسیل خود برای کار کردن و کار کردن بازی کنند. اوه، آره

This is the second AI picture to work off, so.

این دومین تصویر هوش مصنوعی است که کار می کند، بنابراین.

And there's another one to burn off.

و یکی دیگر برای سوزاندن وجود دارد.

These are not AI pictures.

اینها تصاویر هوش مصنوعی نیستند.

So we often talk about eating and exercise

بنابراین ما اغلب در مورد خوردن و ورزش

and how they relate to each other.

و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر صحبت می کنیم.

Sometimes when you eat a lot of food or you eat

گاهی اوقات وقتی غذای زیادی می خورید یا

too much food, you might go for a walk because you

زیاد غذا می خورید، ممکن است به پیاده روی بروید، زیرا می خواهید

want to work off the calories or you want to work

کالری را کاهش دهید یا می خواهید

off the food, or you want to work off the fat

غذا را کاهش دهید، یا می خواهید چربی هایی را

that you put on from eating too much.

که اضافه می کنید، از بین ببرید. از خوردن زیاد

So when you train, when you exercise, when you walk or

بنابراین وقتی تمرین می‌کنید، وقتی ورزش می‌کنید، زمانی که راه می‌روید یا می‌دوید

run or lift weights, you might be doing that because you

یا وزنه می‌زنید، ممکن است این کار را انجام دهید زیرا

want to work off some calories or work off some fat.

می‌خواهید مقداری کالری را کاهش دهید یا مقداری چربی را کاهش دهید.

So we use that to talk

بنابراین ما از آن برای صحبت

about losing weight a little bit.

در مورد کاهش وزن استفاده می کنیم.

Or if you ate this whole cake, you might want to

یا اگر این کیک را کامل خورده اید، ممکن است بخواهید

walk until you've used up all the sugar that you ate.

تا زمانی که تمام شکری که خورده اید، پیاده روی کنید.

And then we also use the phrase to burn off.

و سپس از عبارت burn off نیز استفاده می کنیم.

So sometimes if you look here, this lady is eating

بنابراین گاهی اوقات اگر به اینجا نگاه کنید، این خانم

a banana split in the far picture, a banana split

در عکس دور در حال خوردن موز شکافته است، تقسیم موز

is when they cut a banana in half and they

زمانی است که یک موز را از وسط نصف می کنند و

put ice cream in the middle and chocolate sauce.

وسط آن بستنی و سس شکلات می ریزند.

And then she's decided to burn off

و سپس تصمیم گرفته است

those calories by going for a run.

با دویدن آن کالری ها را بسوزاند.

Um, so you often will hear people say, like, oh, I ate

اوم، پس اغلب می شنوید که مردم می گویند، اوه، من

too much, I'm going to have to burn this off later.

خیلی خوردم، بعداً باید این را بسوزانم.

Or, oh, I ate too much, I'm going to have to

یا، اوه، من زیاد خوردم،

work this off later by going for a run or going

بعداً باید با دویدن یا

for a walk or doing some other kind of exercise.

پیاده روی یا انجام برخی ورزش های دیگر این مشکل را برطرف کنم.

So to burn off and to work off both

بنابراین، برای سوزاندن و کار کردن، هر دو

refer to how exercise and activity can help you

به این اشاره دارند که چگونه ورزش و فعالیت می‌توانند به شما کمک کنند

stay lean and fit by using the calories, the

با استفاده از کالری‌ها،

energy that you consumed to drop out.

انرژی‌ای که برای رها کردن مصرف کرده‌اید، لاغر و تناسب اندام بمانید.

So this happens sometimes for a couple of reasons.

بنابراین گاهی اوقات به چند دلیل این اتفاق می افتد.

This refers to when you stop doing

این به زمانی اشاره دارد که شما انجام

a sport or stop doing an activity.

یک ورزش را متوقف می کنید یا انجام یک فعالیت را متوقف می کنید.

So you might be playing and you hurt your knee, and

بنابراین ممکن است در حال بازی باشید و زانوی خود آسیب دیده باشد و

then you might need to drop out of the game.

سپس ممکن است لازم باشد از بازی خارج شوید.

You might be in a race, and all of a

شما ممکن است در یک مسابقه باشید، و به طور

sudden, let's say it's a really hot day and you're

ناگهانی، بیایید بگوییم که یک روز واقعاً گرم است و

running a long race and you get heat stroke.

یک مسابقه طولانی را اجرا می کنید و دچار گرمازدگی می شوید.

That's when you're outside in the heat for too long, you

آن وقت است که برای مدت طولانی بیرون در گرما هستید،

might need to drop out, you might need to quit.

ممکن است لازم باشد ترک تحصیل کنید، ممکن است لازم باشد ترک کنید.

So basically, to drop out means

بنابراین اساساً ترک تحصیل به معنای

to no longer do the activity.

عدم انجام فعالیت دیگر است.

To quit doing the activity.

برای دست کشیدن از انجام فعالیت

Um, sometimes you have to drop out because maybe

ام، گاهی اوقات مجبور می شوید تحصیل را رها کنید، زیرا شاید

you've broken the rules or something like that. So.

قوانین را زیر پا گذاشته اید یا چیزی شبیه به آن. بنابراین.

But anyways, I think the better

اما به هر حال، من فکر می کنم که

description would be, here's an example.

توصیف بهتری است، در اینجا یک مثال است.

I was running the race and my knee started

من در حال دویدن بودم و زانویم شروع

to hurt, so I needed to drop out.

به درد می‌کرد، بنابراین باید ترک می‌کردم.

So that means you didn't finish the race,

بنابراین این بدان معناست که شما مسابقه را تمام نکردید،

you decided to quit to wipe out.

تصمیم گرفتید که برای پاک کردن مسابقه ترک کنید.

So sometimes, and this happens in cycling, sometimes.

بنابراین گاهی اوقات، و این در دوچرخه سواری اتفاق می افتد، گاهی اوقات.

Sometimes people fall off their bikes.

گاهی اوقات مردم از دوچرخه خود می افتند.

Sometimes people hit other people

گاهی اوقات افراد به دیگران ضربه می زنند

and fall off their bikes.

و از دوچرخه خود می افتند.

Sometimes they wipe out.

گاهی اوقات آنها را از بین می برند.

When you go skating, sometimes you're

وقتی به اسکیت می روید، گاهی اوقات در حال

skating and you slip and fall.

اسکیت هستید و لیز می خورید و می افتید.

And we, when you do that, we

و ما، وقتی شما این کار را انجام می دهید، می

say that, uh, you wipe out.

گوییم که، اوه، شما پاک می شوید.

So wiping out is when you are,

بنابراین پاک کردن زمانی است که شما هستید،

you basically, you fall down by accident.

اساساً به طور تصادفی زمین می خورید.

Maybe this cyclist ran over a small

شاید این دوچرخه سوار از روی یک صخره کوچک رد شده

rock, and then they wiped out.

و سپس آنها را پاک کرده اند.

Maybe you haven't skated very much, and when you

شاید شما زیاد اسکیت بازی نکرده اید و وقتی

tried skating, you were wiping out all the time.

اسکیت را امتحان می کردید، همیشه در حال پاک شدن بودید.

You kept falling on the ice.

تو مدام روی یخ می افتادی

So to wipe out simply means

بنابراین محو کردن صرفاً به معنای

to fall down, not intentionally.

زمین خوردن است، نه عمدی.

So it's usually an accident.

بنابراین معمولاً تصادف است.

You wipe out, you fall down, you

پاک می‌شوی، زمین می‌خوری،

have a small accident to bulk up.

تصادف کوچکی برای بزرگ‌کردن داری.

So this is a phrase used a lot for

بنابراین این عبارتی است که برای

people who are trying to make their muscles bigger.

افرادی که سعی در بزرگتر کردن عضلات خود دارند بسیار استفاده می شود.

So this guy is very fit.

بنابراین این مرد بسیار مناسب است.

He has very large muscles, but when he

او ماهیچه های بسیار بزرگی دارد، اما زمانی که

was younger, he probably didn't, but he decided

جوانتر بود، احتمالاً این کار را نمی کرد، اما او تصمیم گرفت

to lift weights in order to bulk up.

برای افزایش وزن، وزنه بزند.

So the best description I can give for this is to

بنابراین بهترین توصیفی که می توانم برای این موضوع ارائه کنم،

gain weight, but not as fat, to gain weight as muscle.

افزایش وزن است، اما نه به اندازه چربی، برای افزایش وزن به اندازه عضله. باشه

Okay?

؟

So you want, when you're, when you decide to

بنابراین شما می خواهید، زمانی که هستید، زمانی که تصمیم می گیرید

bulk up, you're trying to make your muscles bigger.

حجیم کنید، سعی می کنید عضلات خود را بزرگتر کنید.

You're lifting weights in order to increase the

شما وزنه می زنید تا

size of the muscles in your body.

اندازه عضلات بدن خود را افزایش دهید.

So often people who are maybe not very strong and

بنابراین اغلب افرادی که شاید خیلی قوی نیستند و می‌خواهند

they want to have a physique like this, like, they

چنین هیکلی داشته باشند، می‌خواهند

want to look like this, they will go to the

اینگونه به نظر برسند، به

gym, they will lift weights to bulk up, to become

باشگاه می‌روند، وزنه‌ها را بلند می‌کنند تا

stronger and bigger, to knock out.

قوی‌تر و بزرگ‌تر شوند. ناک اوت.

So if you watch boxing, sometimes the boxers

بنابراین اگر بوکس تماشا می کنید، گاهی اوقات بوکسورها به

will hit each other and they'll remain standing.

یکدیگر ضربه می زنند و آنها ایستاده می مانند.

But sometimes one boxer will hit the other

اما گاهی اوقات یکی از بوکسورها آنقدر به بوکسور دیگر ضربه می زند

boxer with so much force that they fall

که

down on the mat and they are unconscious.

روی تشک می افتد و بیهوش می شود.

Oh, I was gonna do this so that there, now you

اوه، می خواستم این کار را انجام دهم تا آنجا، حالا

can imagine what it's like to be in a boxing match.

می توانید تصور کنید که بودن در یک مسابقه بوکس چگونه است.

Although there would be a boxing glove here, right?

اگرچه در اینجا یک دستکش بوکس وجود دارد، درست است؟

So this isn't as common as it used to be.

بنابراین این به اندازه گذشته رایج نیست.

I think boxing is a lot more points oriented.

من فکر می کنم بوکس خیلی بیشتر امتیاز گرا است.

Like, you try to get points for certain

مثلاً سعی می‌کنید برای ضربه‌های خاصی امتیاز کسب کنید،

hits, but if you hit someone hard enough,

اما اگر به اندازه کافی به کسی ضربه بزنید،

you might knock out that person.

ممکن است آن شخص را ناک اوت کنید.

You might render them unconscious.

ممکن است آنها را بیهوش کنید.

That would be another way to say it.

این می تواند راه دیگری برای گفتن آن باشد.

So you can see here, these guys look pretty intense.

بنابراین می توانید در اینجا ببینید، این بچه ها بسیار شدید به نظر می رسند.

The one guy might knock out the other guy

ممکن است یک نفر

with a hit like this to give up.

با ضربه ای مانند این طرف دیگر را ناک اوت کند تا تسلیم شود.

Similar to dropping out, when you

مشابه ترک تحصیل، وقتی

give up, it means you quit.

تسلیم می شوید به این معنی است که ترک می کنید.

So this is common in sports because not everyone

بنابراین این امر در ورزش رایج است زیرا هرکسی

has what it takes to play a certain sport.

آنچه را که برای انجام یک ورزش خاص لازم است را ندارد.

Some people give up.

برخی افراد تسلیم می شوند.

So let's say I was a good hockey player.

بنابراین بیایید بگوییم من یک بازیکن خوب هاکی بودم.

I might play for three or four

ممکن است سه یا چهار

years, but eventually I might give up.

سال بازی کنم، اما در نهایت ممکن است منصرف شوم.

Eventually I might quit because everyone

در نهایت ممکن است من را ترک کنم زیرا

else is better than me.

همه بهتر از من هستند.

As you play a competitive sport, sometimes you're just

وقتی یک ورزش رقابتی انجام می دهید، گاهی اوقات به اندازه

not strong enough or fast enough or good enough.

کافی قوی یا سریع یا به اندازه کافی خوب نیستید.

And so you might decide you're just going

و بنابراین شما ممکن است تصمیم بگیرید که فقط می خواهید

to give up, you're going to quit.

تسلیم شوید، شما می خواهید ترک کنید.

So when you give up, it means that you

بنابراین وقتی تسلیم می شوید، به این معنی است که شما آن ورزش را

quit and you no longer play that sport.

ترک کرده اید و دیگر آن ورزش را انجام نمی دهید.

You can give up in a game too.

شما می توانید در یک بازی نیز تسلیم شوید.

Sorry, I should explain this a bit better.

با عرض پوزش، باید این موضوع را کمی بهتر توضیح دهم.

Like if you're losing ten one, your

مثلاً اگر ده یکی را از دست بدهید،

team might give up a little bit.

ممکن است تیم شما کمی تسلیم شود.

Like they're not playing as hard

مثل اینکه آنطور که باید سخت بازی نمی کنند تا

as they should to pay off.

نتیجه بدهند.

So if you work hard, it'll eventually pay off.

بنابراین اگر سخت کار کنید، در نهایت نتیجه خواهد داد.

So if you practice a certain sport, if you go to the

بنابراین اگر ورزش خاصی را انجام دهید، اگر

gym every day, if you go to the track and you work

هر روز به باشگاه می روید، اگر به پیست می روید و

hard for years, you might eventually see that pay off.

سال ها سخت کار می کنید، ممکن است در نهایت نتیجه آن را ببینید.

When something pays off, it means that you achieve a.

وقتی چیزی نتیجه داد، به این معنی است که شما به یک.

A goal that you had, so you do a

هدفی که داشتی، پس

certain thing and hope that it will pay off.

کار خاصی را انجام می دهی و امیدواری که نتیجه بدهد.

If you watch a lot of English lessons on

اگر درس‌های انگلیسی زیادی را در

YouTube and if you study English for a few

یوتیوب تماشا می‌کنید و اگر

hours every day, eventually that will pay off.

هر روز چند ساعت انگلیسی بخوانید، در نهایت نتیجه خواهد داد.

Eventually you will be fluent and you'll

در نهایت شما مسلط خواهید بود و می

be able to talk to other people.

توانید با افراد دیگر صحبت کنید.

So it's basically when you achieve a goal, that's

بنابراین اساساً زمانی است که به یک هدف می‌رسید، این

what I would say to try out for.

چیزی است که من می‌گویم برای آن تلاش کنید.

So if there's a team that needs ten players

بنابراین اگر تیمی وجود دارد که به ده بازیکن نیاز دارد

and 20 people want to be on that team,

و 20 نفر می خواهند در آن تیم باشند،

you need to try out for that team.

باید برای آن تیم تلاش کنید.

You need to go to a few practices and show your skills.

شما باید به چند تمرین بروید و مهارت های خود را نشان دهید.

You need to hopefully find, hopefully

شما باید امیدوارم پیدا کنید، امیدوارم

get a spot on that team.

جایی در آن تیم به دست آورید.

So when you try out for something, it's especially for

بنابراین وقتی چیزی را امتحان می‌کنید، مخصوصاً برای

a team, it means you and a lot of other

یک تیم، به این معنی است که شما و بسیاری از

people who play that sport are there to try out

افراد دیگری که آن ورزش را انجام می‌دهند، برای امتحان کردن آن‌جا هستید

for to hopefully find a spot on the team.

تا امیدواریم جایی در تیم پیدا کنید. به

By the way, when you try out for

هر حال، وقتی برای

a team, you go to a tryout.

یک تیم تلاش می کنید، به یک آزمایش می روید.

We also use it as a noun, but you can see

ما همچنین از آن به عنوان اسم استفاده می کنیم، اما می توانید

these girls, they've decided to try out for a basketball team.

این دختران را ببینید، آنها تصمیم گرفته اند برای یک تیم بسکتبال امتحان کنند.

So they're hoping that they make the team.

بنابراین آنها امیدوارند که تیم را بسازند.

Sometimes when you're an athlete, you

گاهی اوقات وقتی ورزشکار هستید،

need to work on something.

باید روی چیزی کار کنید.

Okay, so to me, it looks like this

خوب، بنابراین به نظر من، به نظر می رسد که این

guy has decided to work on his hitting.

مرد تصمیم گرفته است که روی ضربه زدن خود کار کند.

He's a baseball player, he has a bat in

او یک بازیکن بیسبال است، او یک چوب در

his hands, he's decided to work on his hitting.

دست دارد، او تصمیم گرفته است که روی ضربه زدن خود کار کند.

So this person on the floor is throwing one ball at

بنابراین این شخص روی زمین در یک زمان یک توپ را پرتاب می کند

a time so the other person can work on his hitting.

تا فرد دیگر بتواند روی ضربه خود کار کند.

When you work on something,

وقتی روی چیزی کار می کنید، به این

it means you're practicing it.

معنی است که دارید آن را تمرین می کنید.

You work on your English every week,

شما هر هفته روی انگلیسی خود کار می کنید، در حال

you're working on your English right now.

حاضر روی انگلیسی خود کار می کنید.

You might work on your English later today by

ممکن است امروز بعداً با

studying a bit more or doing some reading.

مطالعه کمی بیشتر یا مطالعه روی زبان انگلیسی خود کار کنید.

So when you work on something,

بنابراین وقتی روی چیزی کار می کنید، به این

it means you practice it.

معنی است که آن را تمرین می کنید.

It means you do it in order to

این بدان معناست که شما این کار را انجام می دهید تا

get better at it, to be into.

در آن بهتر شوید، در آن باشید.

So this can work for fans as well as athletes.

بنابراین این می تواند برای طرفداران و همچنین ورزشکاران مفید باشد.

I'm into watching the Blue Jays right now.

من در حال حاضر به تماشای Blue Jays هستم.

They are a professional baseball team in Toronto.

آنها یک تیم بیسبال حرفه ای در تورنتو هستند.

This isn't me, by the way, but I

اتفاقاً این من نیستم، اما

did go to a Blue Jays game.

به بازی Blue Jays رفتم.

I actually went twice this year.

امسال دوبار رفتم.

I went on a class trip, and then Jen

من به یک سفر کلاسی رفتم و من

and I went a couple of weeks ago.

و جن چند هفته پیش رفتیم.

So Jen and I are into watching the Blue Jays.

بنابراین من و جن در حال تماشای Blue Jays هستیم.

We're into baseball.

ما وارد بیسبال شدیم

A player can also be into it.

یک بازیکن نیز می تواند در آن حضور داشته باشد.

Oh, does your son play sports?

اوه، پسرت ورزش می کند؟

Oh, yeah, he's really into football.

اوه، بله، او واقعاً به فوتبال علاقه دارد.

Does your son, is your son going to.

آیا پسر شما، آیا پسر شما به.

Going to the Olympics? Yeah.

رفتن به المپیک؟ آره

From a young age, he was into

او از دوران جوانی به

archery, and now Bob's at the Olympics.

تیراندازی با کمان می پرداخت و اکنون باب در المپیک است.

In doing archery.

در انجام تیراندازی با کمان.

That is an Olympic sport, right? Archery?

این یک ورزش المپیک است، درست است؟ تیراندازی با کمان؟

I'm pretty sure it is.

من تقریباً مطمئن هستم که اینطور است.

So when you're into something, it means you are.

بنابراین وقتی به چیزی علاقه دارید، به این معنی است که هستید.

You really like it and you do it a lot.

شما واقعاً آن را دوست دارید و این کار را بسیار انجام می دهید. اتفاقاً

You are all into learning English,

همه شما در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید.

by the way, to stick with.

So it's hard to be the person who never gives up.

بنابراین سخت است فردی باشید که هرگز تسلیم نمی شود.

When you stick with something, it means you do it

وقتی به چیزی پایبند هستید، به این معنی است که آن را

every day or every other day for a long time. Okay.

هر روز یا یک روز در میان برای مدت طولانی انجام می دهید. باشه.

If you want to speak English,

اگر می خواهید انگلیسی صحبت کنید،

you need to stick with it.

باید به آن پایبند باشید.

You need to study a lot.

شما نیاز به مطالعه زیادی دارید.

You can't give up.

شما نمی توانید تسلیم شوید.

You can't drop out.

شما نمی توانید ترک تحصیل کنید.

You can't quit.

شما نمی توانید ترک کنید.

You have to stick with it.

باید به آن بچسبید.

Um, if you're.

ام، اگر شما هستید.

I'm trying to think of another example, um,

من سعی می کنم به مثال دیگری فکر کنم، اوم،

if I want to be a better teacher.

اگر می خواهم معلم بهتری باشم.

When I first started teaching, I wasn't sure I was going to

وقتی برای اولین بار تدریس را شروع کردم، مطمئن نبودم که

be a good teacher, but I decided to stick with it.

معلم خوبی خواهم شد، اما تصمیم گرفتم به آن ادامه دهم.

I start, I decided to stick with teaching

من شروع کردم، تصمیم گرفتم به تدریس بچسبم

and to work on my teaching skills to

و روی مهارت های تدریس خود کار کنم تا

become a better teacher, to seize up.

معلم بهتری شوم و از آن استفاده کنم.

So maybe this only happens to older athletes, but

بنابراین شاید این فقط برای ورزشکاران مسن‌تر اتفاق بیفتد، اما

sometimes when I'm walking, my muscle will seize up.

گاهی اوقات وقتی در حال پیاده‌روی هستم، عضله‌ام منقبض می‌شود.

So I can move this arm to here and to here.

بنابراین من می توانم این بازو را به اینجا و به اینجا حرکت دهم.

But last summer I had it where I moved

اما تابستان گذشته آن را در جایی که بازویم را حرکت دادم داشتم

my arm, and then it kind of seized up.

و بعد به نوعی گرفتار شد.

This muscle started contracting while I

این عضله زمانی که می

was trying to extend my arm.

خواستم دستم را دراز کنم شروع به انقباض کرد.

So when you seize, when something

بنابراین هنگامی که شما تصرف می کنید، هنگامی که چیزی

seizes up, it stops moving. Okay.

تصرف می کند، از حرکت می ایستد. باشه.

Sometimes a machine will seize up, like if

گاهی اوقات یک ماشین مسدود می شود، مثلاً اگر

your motor in your car is turning, and

موتور ماشین شما در حال چرخش است، و

then it stops and it won't turn anymore.

سپس می ایستد و دیگر نمی چرخد.

We say that it has seized up. So.

ما می گوییم که تصرف کرده است. بنابراین.

So I got this picture because I feel

بنابراین من این عکس را گرفتم زیرا احساس می‌کنم

like his calf muscle is seizing up.

عضله ساق پای او در حال گرفته شدن است.

So his calf muscle isn't working

بنابراین ماهیچه ساق پای او

the way it's supposed to.

آنطور که باید کار نمی کند.

Maybe he has a muscle cramp. You see this?

شاید گرفتگی عضلانی داشته باشد. اینو میبینی؟

Sometimes in a race, someone's leg will seize

گاهی اوقات در یک مسابقه، پای کسی

up a little bit to count on.

کمی به خود می گیرد تا روی آن حساب باز کند.

When you play any sport where you

وقتی هر ورزشی را انجام می دهید که در آن

have teammates, you count on your teammates.

هم تیمی دارید، روی هم تیمی های خود حساب می کنید.

This means that you're going to play hard and

این به این معنی است که شما قرار است سخت بازی کنید و

you expect them to play hard as well. Okay.

انتظار دارید که آنها نیز سخت بازی کنند. باشه.

It's me.

منم.

It means someone is reliable for me.

یعنی کسی برای من قابل اعتماد است.

Like you can count on me to

مثل اینکه می توانید روی من حساب کنید تا

do a live stream almost every Friday.

تقریباً هر جمعه یک پخش زنده انجام دهم.

I think out of the 52 past weeks, I've

فکر می کنم از 52 هفته گذشته،

probably done 47 or 48 live streams on Friday.

احتمالاً 47 یا 48 پخش زنده را در روز جمعه انجام داده ام.

So you can count on that.

بنابراین می توانید روی آن حساب کنید.

There's a live stream most Fridays.

بیشتر جمعه‌ها یک پخش زنده وجود دارد.

When you play a sport, you can count on your teammates

وقتی یک ورزش را انجام می دهید، می توانید روی هم تیمی هایتان حساب کنید

to play hard and to do well for you, to help

که سخت بازی کنند و برای شما خوب عمل کنند، به

you and the team win, to run away with.

شما و تیم کمک کنند تا برنده شوید و با آنها فرار کنید.

So this has a literal meaning and

بنابراین این یک معنای لغوی دارد و

this has a sport meaning as well.

این یک معنای ورزشی نیز دارد.

So if I have the ball, I can run away with the ball.

بنابراین اگر من توپ را داشته باشم، می توانم با توپ فرار کنم.

It means I take the ball. Okay?

یعنی من توپ را می گیرم. باشه؟

But when two teams are playing each other and

اما وقتی دو تیم با هم بازی می‌کنند و

if the score is 40 to seven, I don't

اگر امتیاز 40 به 7 باشد، نمی‌دانم می‌توانید

know if you can see that score down there.

آن امتیاز را در آنجا ببینید یا نه.

You could say that in this rugby game, Australia

می توان گفت در این بازی راگبی

was predicted to run away with the game. Okay.

پیش بینی می شد استرالیا با بازی فرار کند. باشه.

Or Australia ran away with the game.

یا استرالیا با بازی فرار کرد.

So when you beat someone by a very large margin,

بنابراین وقتی کسی را با اختلاف بسیار زیاد شکست می دهید،

you might say that one team ran away with it. Okay.

ممکن است بگویید که یک تیم با آن فرار کرده است. باشه.

It's like, wow, 40 to seven,

انگار وای 40 به هفت

Australia ran away with the game.

استرالیا با بازی فرار کرد.

So basically when you do so well

بنابراین اساساً زمانی که شما آنقدر خوب کار می کنید

that the score is that big of.

که امتیاز آن بزرگ است. یک

There's that big of a difference, you would

تفاوت بزرگ وجود دارد، شما می توانید از

use the, the phrase to run away with.

عبارت فرار استفاده کنید.

By the way, I did see this game.

اتفاقا من این بازی رو دیدم

I've never watched rugby sevens before, but I

من قبلاً راگبی هفت را تماشا نکرده بودم، اما

was at my sister's house and it was

در خانه خواهرم بودم و

on tv and it was, it was interesting.

از تلویزیون پخش می شد و جالب بود.

It was very, very, very cool to weed out.

علف هرز خیلی خیلی خیلی باحال بود.

So this is kind of the sad side of sports.

پس این به نوعی جنبه غم انگیز ورزش است.

When you are a coach and you're trying to make a

وقتی مربی هستید و می‌خواهید یک

team, let's say 30 people try out and there's ten spots.

تیم بسازید، فرض کنید 30 نفر امتحان می‌کنند و ده جایگاه وجود دارد.

You need to weed out the weaker players.

شما باید بازیکنان ضعیف تر را از بین ببرید.

That means you need to figure out who isn't

این بدان معناست که شما باید بفهمید چه کسی به اندازه

good enough and then cut them from the team.

کافی خوب نیست و سپس آنها را از تیم حذف کنید.

So when you weed out the weaker players, it means

بنابراین وقتی بازیکنان ضعیف‌تر را حذف می‌کنید، به این معنی است که به

you are looking for the people you don't want.

دنبال افرادی هستید که نمی‌خواهید.

So if you make a team, there's

بنابراین اگر یک تیم تشکیل می دهید،

two things you have to do.

دو کار وجود دارد که باید انجام دهید.

You have to determine who the good players are and you

شما باید تعیین کنید که بازیکنان خوب چه کسانی هستند و

need to weed out the bad players or weaker players.

باید بازیکنان بد یا بازیکنان ضعیف تر را از بین ببرید.

So you choose the good players

بنابراین شما بازیکنان خوب را انتخاب می کنید

and you cut the weaker players.

و بازیکنان ضعیف تر را حذف می کنید.

By the way, when you try out for a

به هر حال، وقتی برای یک

team, you're either chosen or picked for the team

تیم تلاش می کنید، یا انتخاب می شوید یا برای تیم انتخاب می شوید

or you are cut from the team.

یا از تیم حذف می شوید.

So the coach will try to weed out the

بنابراین مربی سعی خواهد کرد

players who are not good enough for the team.

بازیکنانی را که به اندازه کافی برای تیم خوب نیستند حذف کند.

So notice it has the word weed in it.

بنابراین توجه کنید که کلمه علف هرز در آن وجود دارد.

Like when you're in a garden, weeds

مانند زمانی که در باغ هستید، علف های هرز

are the plants you don't want.

گیاهانی هستند که نمی خواهید.

So we kind of use it in this

بنابراین ما به نوعی از آن در این

phrasal verb as well, to crack down on.

فعل عبارتی نیز برای سرکوب استفاده می کنیم.

So in the Olympics, sometimes.

بنابراین در المپیک، گاهی اوقات.

What's a good example of this?

یک مثال خوب برای این چیست؟

Sometimes in hockey, they try to

گاهی اوقات در هاکی، آنها سعی می کنند

crack down on the rough play.

بازی خشن را سرکوب کنند.

That means the referees or umpires, depending on the game,

این بدان معناست که داوران یا داوران، بسته به بازی، به دنبال

are going to look extra hard for certain behavior.

رفتار خاصی هستند.

Okay, so maybe there's, maybe there's a game between

خوب، پس شاید وجود داشته باشد، شاید یک بازی بین

two teams who really don't like each other.

دو تیم وجود داشته باشد که واقعاً یکدیگر را دوست ندارند.

So the refs might crack down on

بنابراین داوران ممکن است

any physical activity to prevent fights.

هر گونه فعالیت بدنی را برای جلوگیری از دعوا سرکوب کنند.

So when you crack down on something, it means you

بنابراین وقتی چیزی را سرکوب می کنید، به این معنی است که

try to look for it and prevent it from happening.

سعی می کنید به دنبال آن بگردید و از وقوع آن جلوگیری کنید.

Sometimes at school, let's say students

گاهی اوقات در مدرسه، فرض کنید دانش آموزان

are using their phones too much.

بیش از حد از تلفن خود استفاده می کنند.

As teachers, we might be told we

به عنوان معلم، ممکن است به ما گفته شود که باید

need to crack down on phone usage.

استفاده از تلفن را کنترل کنیم.

So make sure students aren't

بنابراین مطمئن شوید که حواس دانش آموزان

distracted by their phones.

با تلفن هایشان پرت نمی شود. به

Look for them using phones inappropriately and then take the

دنبال آن‌ها باشید که از تلفن‌های نامناسب استفاده می‌کنند و سپس

phone away for the day or something like that.

گوشی را برای یک روز یا چیزی شبیه به آن بردارید.

So when you crack down on something, you

بنابراین وقتی چیزی را سرکوب می کنید،

try to identify it and stop it.

سعی می کنید آن را شناسایی و متوقف کنید.

Sometimes the police will crack down on speeders.

گاهی اوقات پلیس با سرعت گیران برخورد می کند.

They'll put a car, a police car somewhere

یک ماشین، یک ماشین پلیس یک جایی می گذارند

so that they catch more people speeding.

تا افراد بیشتری را در حال سرعت گرفتن بگیرند.