An English Lesson About Time

In this English lesson,

در این درس انگلیسی

I want to teach you some English phrases

می خواهم چند عبارت انگلیسی را به شما آموزش دهم

that you can use to talk about time,

که می توانید از آنها برای صحبت در مورد زمان استفاده کنید،

but not simple phrases. like it's 10 after 10,

اما نه عبارات ساده. مثلاً 10 بعد از 10 است

or it's five to two.

یا پنج تا دو.

In this English lesson,

در این درس انگلیسی

I want to teach you phrases that you can use

می خواهم عباراتی را به شما آموزش دهم که بتوانید از آنها

to talk about the past or the future.

برای صحبت در مورد گذشته یا آینده استفاده کنید.

I want to teach you phrases about time

من می خواهم عباراتی را در مورد زمان به شما یاد بدهم

that you can use to talk about things that happen quickly,

که می توانید از آنها برای صحبت در مورد چیزهایی که به سرعت

or that you can use when you're in a hurry,

اتفاق می افتند استفاده کنید، یا وقتی عجله دارید از آنها استفاده کنید

or to talk about things that happen occasionally.

یا در مورد چیزهایی که گهگاه اتفاق می افتد صحبت کنید.

So stick around.

پس بچسبید

I think you'll learn a lot in this English lesson

فکر می کنم در این درس انگلیسی

about time.

در مورد زمان چیزهای زیادی یاد خواهید گرفت.

(upbeat music)

(موسیقی شاد)

Let's start this English lesson

بیایید این درس انگلیسی را

by learning a couple phrases that you can use

با یادگیری چند عبارت که می توانید

to talk about a future event,

برای صحبت در مورد یک رویداد آینده استفاده کنید،

and a couple of phrases you can use

و چند عبارتی که می توانید

to talk about a past event.

برای صحبت در مورد یک رویداد گذشته استفاده کنید، شروع کنیم.

In English, when there is an event that's in the future,

در زبان انگلیسی، زمانی که رویدادی در آینده رخ می دهد،

and if it's far in the future, we might say it's a ways off.

و اگر در آینده دور باشد ، ممکن است بگوییم که این یک راه دور است.

Or we might say it's a long ways off.

یا ممکن است بگوییم که راه زیادی است.

When we talk about an event that was in the past,

وقتی در مورد رویدادی صحبت می کنیم که در گذشته بوده

and a while ago in the past,

و مدتی پیش در گذشته بوده است،

we would say that it was a while ago,

می گوییم مدتی پیش بوده

or it was a while back.

یا مدتی پیش است.

Notice how I couldn't help,

توجه کنید که چطور نتوانستم کمکی بکنم،

but use the phrase a while ago,

اما مدتی پیش از این عبارت استفاده کنید،

while talking about something in the past.

در حالی که در مورد چیزی در گذشته صحبت می کردم.

Let's create some example sentences.

بیایید چند جمله مثال ایجاد کنیم.

Let's say your birthday is in a few months.

فرض کنید تولد شما چند ماه دیگر است.

If someone said, when is your birthday?

اگه یکی گفت تولدت کیه؟

You could say, my birthday is a ways off.

می توان گفت، تولد من خیلی زود است.

Or my birthday is a long ways off.

یا تولد من خیلی فاصله دارد.

If your birthday was several months ago.

اگر تولد شما چند ماه پیش بود.

And if someone said, is your birthday soon?

و اگر کسی گفت تولدت زود است؟

You could say, no, my birthday was a while back.

می توان گفت نه، تولد من مدتی پیش بود.

My birthday was a while ago.

تولد من چند وقت پیش بود.

So in English, when you're talking about a future event,

بنابراین در زبان انگلیسی، وقتی در مورد یک رویداد آینده صحبت

you can say a ways off, or a long ways off.

می‌کنید، می‌توانید بگویید راه‌های دور یا طولانی.

And when you're talking about a past event,

و وقتی در مورد یک رویداد گذشته صحبت

you can say a while ago, or a while back.

می کنید، می توانید بگویید چند وقت پیش یا چند وقت پیش.

Well, hey, welcome to this English lesson about time.

خوب، هی، به این درس انگلیسی درباره زمان خوش آمدید.

Before we continue with the lesson, though,

قبل از اینکه به درس ادامه دهیم ،

if this is your first time here,

اگر این اولین بار است که اینجا هستید،

don't forget to click that red subscribe button over there,

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک در آنجا کلیک کنید،

and give me a thumbs up if this video helps you learn

و اگر این ویدیو به شما کمک

just a little bit more English.

کرد کمی بیشتر انگلیسی یاد بگیرید، به من کمک کنید.

Sometimes when we talk about time,

گاهی اوقات وقتی درباره زمان صحبت می کنیم،

we want to talk about how time goes by really quickly.

می خواهیم در مورد اینکه زمان واقعاً سریع می گذرد صحبت کنیم.

And there's a few phrases we can use for this in English.

و چند عبارت وجود دارد که می توانیم برای این در انگلیسی استفاده کنیم.

Sometimes for me, a certain month will go by really quickly.

گاهی برای من، یک ماه خاص خیلی سریع می گذرد.

And I would use the phrase, that went by fast,

و من از عبارت، که به سرعت گذشت استفاده می کنم،

and I can be specific.

و می توانم خاص باشم.

I could say, wow, that month went by fast.

می توانم بگویم وای، آن ماه به سرعت گذشت.

And we have a few more phrases as well.

و چند عبارت دیگر نیز داریم.

Sometimes we ask this question, we'll say,

گاهی این سوال را می پرسیم، می گوییم

where did the time go?

زمان کجا رفت؟

When you say, where did the time go in English,

وقتی به انگلیسی می گویید زمان کجا گذشت،

you're expressing that something in the past

بیان می کنید که اتفاقی در

just happened really, really quickly.

گذشته خیلی سریع اتفاق افتاده است.

I could say, wow, it's already October.

می توانم بگویم وای، الان اکتبر است.

Where did the time go?

زمان کجا رفت؟

Sometimes we use this phrase as well.

گاهی از این عبارت هم استفاده می کنیم.

We'll say, it seems like just yesterday.

می گوییم، انگار همین دیروز است.

And we use this phrase to introduce

و از این عبارت برای معرفی

an idea to the conversation.

یک ایده به گفتگو استفاده می کنیم.

The best one I can think of is this.

بهترین چیزی که می توانم به آن فکر کنم این است.

Because I have children,

چون بچه

I could say it seems like just yesterday,

دارم میتونم بگم انگار همین دیروز

they were really little.

بود واقعا کوچولو بودن.

They've all grown up quite a bit by now.

همه آنها تا به حال کمی بزرگ شده اند.

So sometimes when we talk about how time goes quickly,

بنابراین گاهی اوقات وقتی صحبت می کنیم که زمان چگونه می گذرد،

we'll use the phrase, it seems like just yesterday.

از این عبارت استفاده می کنیم، به نظر می رسد همین دیروز است.

And there's a phrase that you're probably familiar with,

و جمله ای وجود دارد که احتمالاً با آن آشنا هستید،

time flies.

زمان می گذرد.

Sometimes we add time flies when you're having fun,

گاهی اوقات وقتی شما در حال تفریح ​​هستید، زمان پرواز را اضافه می کنیم،

but sometimes we'll just say, whoa, time flies, doesn't it?

اما گاهی اوقات فقط می گوییم، اوه، زمان می گذرد، اینطور نیست؟

When you talk about a month that went by quickly, or a year,

وقتی در مورد یک ماه صحبت می کنید که به سرعت گذشت، یا یک سال،

sometimes a whole year goes by, and you're like wow,

گاهی اوقات یک سال کامل می گذرد، و شما مانند وای،

it's already 2021.

در حال حاضر 2021 است.

Wow, time flies.

وای، زمان می گذرد.

Actually 2021's almost over, isn't it?

در واقع سال 2021 تقریباً به پایان رسیده است، اینطور نیست؟

Wow, time flies.

عجب زمان میگذره

In about 15 years, I'll be retired.

حدود 15 سال دیگر بازنشسته خواهم شد.

And then I'll have all the time in the world.

و بعد من تمام وقت دنیا را خواهم داشت .

The English phrase, all the time in the world,

عبارت انگلیسی همیشه در دنیا

refers to someone who has so much time every day,

به کسی اشاره دارد که هر روز

they don't even know how to fill it.

آنقدر وقت دارد که حتی نمی داند چگونه آن را پر کند.

They don't know what to do during their day.

آنها نمی دانند در طول روز چه کنند.

And this usually reminds me of retired people.

و این معمولا من را به یاد افراد بازنشسته می اندازد.

I know retired people are actually busy,

من می دانم که افراد بازنشسته در واقع سرشان شلوغ است،

but I always think when I'm retired,

اما همیشه فکر می کنم وقتی بازنشسته

I'll have all the time in the world.

می شوم، تمام وقت دنیا را خواهم داشت.

Another English phrase we use to talk about

عبارت انگلیسی دیگری که برای صحبت در مورد

having extra time, or having time is a little different.

داشتن وقت اضافی یا وقت داشتن استفاده می کنیم، کمی متفاوت است.

And it's the phrase, time to kill.

و این عبارت، زمان کشتن است.

This is a phrase you would use

این عبارتی است که

if you were at the airport to pick up your friend.

اگر در فرودگاه بودید و دوستتان را سوار می‌کردید استفاده می‌کردید.

And if you found out their flight was delayed by four hours,

و اگر می فهمیدی پرواز آنها چهار ساعت به تاخیر افتاده است

you would then say, oh, I have time to kill.

، می گفتی، اوه، من برای کشتن وقت دارم.

You have an amount of time

شما مقداری زمان

where you really can't do anything else.

دارید که واقعاً نمی توانید هیچ کار دیگری انجام دهید.

You need to wait for them.

شما باید منتظر آنها باشید.

So in that case, we would use that English phrase.

بنابراین در آن صورت، از آن عبارت انگلیسی استفاده می کنیم.

We would say, you have time to kill.

ما می گفتیم، شما برای کشتن وقت دارید.

Of course, there's also times

البته مواقعی هم هست

when you don't have enough time,

where you are in a hurry, or you are in a rush.

که وقت کافی ندارید، عجله دارید یا عجله دارید.

And then we would probably say

و سپس احتمالاً می گوییم

that you are pressed for time.

که شما برای زمان تحت فشار هستید.

Sometimes in the morning when I'm getting ready for work,

گاهی اوقات صبح که برای کار آماده

I'm running a little bit late,

می شوم، کمی دیر می دوم

and then I'm pressed for time.

و بعد از آن زمان تحت فشار هستم.

It simply means that I'm in a rush, I'm in a hurry.

این به سادگی به این معنی است که من عجله دارم، عجله دارم.

I'm going to be late for work if I don't get moving.

اگر حرکت نکنم دیر سر کار خواهم آمد.

So when you're pressed for time,

بنابراین وقتی تحت فشار هستید، به

it means you're probably going to be late for something.

این معنی است که احتمالاً برای چیزی دیر خواهید رسید.

And then we also use kind of the negative

و سپس ما همچنین از یک نوع

of a phrase I taught you earlier.

منفی عبارتی که قبلاً به شما یاد دادم استفاده می کنیم.

We might say that you don't have all the time in the world.

ممکن است بگوییم که شما تمام وقت دنیا را ندارید.

This is something that I might say to my children.

این چیزی است که ممکن است به فرزندانم بگویم.

If I'm ready to go and they're not,

اگر من برای رفتن آماده باشم و آنها نباشند

I might say, let's get going.

، ممکن است بگویم بیایید راه بیفتیم.

I don't have all the time in the world.

من تمام وقت دنیا را ندارم.

So sometimes you're late, sometimes you're in a hurry,

بنابراین گاهی دیر می کنید، گاهی عجله

and you can use one of those two phrases.

دارید و می توانید یکی از این دو عبارت را به کار ببرید.

You could say I'm pressed for time,

می توانید بگویید من برای زمان تحت فشار هستم،

or hey, hurry up, everybody.

یا هی، عجله کنید، همه.

I don't have all the time in the world.

من تمام وقت دنیا را ندارم.

Sometimes when you're talking about time,

گاهی اوقات وقتی در مورد زمان صحبت می کنید،

you want to describe something that happened really quickly,

می خواهید چیزی را توصیف کنید که خیلی سریع اتفاق افتاده است،

like a car accident.

مانند یک تصادف رانندگی.

In that situation,

در آن شرایط،

you would use the English phrase in the blink of an eye.

در یک چشم به هم زدن از عبارت انگلیسی استفاده می کنید.

You could say I was driving along,

می توان گفت من در حال رانندگی بودم،

and then in the blink of an eye,

و سپس در یک چشم به هم زدن،

someone pulled out in front of me, and I hit them.

یکی از جلوی من بیرون کشید و من به آنها ضربه زدم.

That wouldn't be very nice,

این خیلی خوب نخواهد بود،

but that is the English phrase you would use.

اما این عبارت انگلیسی است که شما استفاده می کنید.

You would say it happened in the blink of an eye.

می گویید در یک چشم به هم زدن اتفاق افتاده است.

Sometimes when I go to my classroom, I forget something,

گاهی اوقات وقتی به کلاسم می روم، چیزی را فراموش می

and I have to go back to my teacher work area to get it.

کنم و برای دریافت آن باید به محل کار معلمم برگردم.

In that situation, I would say to students,

در آن شرایط، من به دانش‌آموزان می‌گویم،

I'll be back in a flash.

یک لحظه برمی‌گردم.

The English phrase in a flash

عبارت انگلیسی در یک لحظه

indicates that hardly any time will take place

نشان می دهد که به سختی هیچ زمانی

for whatever's going to happen.

برای هر چیزی که قرار است اتفاق بیفتد رخ خواهد داد.

So if it's before class starts,

بنابراین اگر قبل از شروع کلاس باشد،

and I'm like, oh, I forgot my laptop.

و من فکر می کنم، اوه، لپ تاپم را فراموش کرده ام.

I might say to my students, I'll be back in a flash,

ممکن است به دانش‌آموزانم بگویم،

and then we'll get started on the lesson.

فوراً برمی‌گردم و سپس درس را شروع می‌کنیم.

Another phrase we use in English

عبارت دیگری که در انگلیسی

to describe when someone does a job quickly

برای توصیف زمانی که شخصی یک کار را سریع انجام

is to say that they did it in no time,

می دهد استفاده می کنیم این است که می گوییم آن را در زمان کوتاهی انجام داده است

or they did it in no time flat.

یا آن را در زمان کوتاهی انجام داده است.

Sometimes when I go out to make my English lessons,

گاهی اوقات وقتی بیرون می‌روم تا درس‌های انگلیسی‌ام را بسازم، در کوتاه‌مدت

I'm done in no time, I'm done in no time flat,

تمام می‌کنم، در زمان کوتاهی تمام می‌کنم ،

because the words come to me very easily.

زیرا کلمات خیلی راحت به ذهنم می‌رسند.

Surprisingly, with this video,

با کمال تعجب، با این ویدیو،

I'm not getting this done in no time flat.

من این کار را در کوتاه ترین زمان انجام نمی دهم.

It's taking a lot longer than I expected,

خیلی بیشتر از آنچه انتظار داشتم طول می کشد،

because I keep mispronouncing words for some reason.

زیرا به دلایلی کلمات را اشتباه تلفظ می کنم .

But normally when I make these English lessons,

اما معمولاً وقتی این درس‌های انگلیسی را می‌سازم،

I'm done in no time, or I'm done in no time flat,

در کوتاه‌مدت تمام می‌شود، یا در زمان کوتاهی تمام می‌شود،

meaning that it goes fairly quickly.

یعنی نسبتاً سریع پیش می‌رود.

There's a few English phrases we use

چند عبارت انگلیسی وجود دارد که ما

to talk about things that happen occasionally.

برای صحبت در مورد چیزهایی که گهگاه اتفاق می افتد استفاده می کنیم.

We say things like this every once in a while,

ما هر چند

or from time to time, or once in a blue moon.

وقت یکبار یا هر از چند گاهی یا یک بار در ماه آبی چنین چیزهایی می گوییم.

Let me give you some example sentences.

بگذارید چند جمله مثال بزنم.

Every once in a while, we take the kids out for ice cream.

هر از چند گاهی بچه ها را برای بستنی می بریم بیرون.

That means we don't do it every day,

یعنی هر روز

we don't do it every week, but we do it once a month,

این کار را نمی کنیم، هر هفته این کار را نمی کنیم، اما هر ماه یک بار انجام می دهیم،

maybe every other month.

شاید یک ماه دیگر.

Every once in a while, we take the kids out for ice cream.

هر از چند گاهی بچه ها را برای بستنی می بریم بیرون.

Another phrase we use is the phrase from time to time.

عبارت دیگری که استفاده می کنیم عبارت گاه به گاه است.

And I can say this, from time to time,

و می توانم این را بگویم، هر از گاهی،

Jen and I go out on a date.

من و جن برای قرار ملاقات می رویم.

From time to time, we leave the kids at home,

هر از گاهی بچه ها را در خانه

and we go out with just the two of us

رها می کنیم و فقط با دو نفر

for a meal, and maybe to see a movie.

برای صرف غذا و شاید برای دیدن فیلم بیرون می رویم.

So from time to time means I guess every other month or so,

بنابراین گهگاه به این معنی است که حدس می‌زنم هر ماه یا بیشتر،

maybe every three months.

شاید هر سه ماه یکبار.

There's no specific time attached to these phrases.

زمان خاصی برای این عبارات ضمیمه نشده است.

And then the phrase once in a blue moon.

و سپس عبارت یک بار در یک ماه آبی.

When I was younger,

وقتی کوچکتر بودم،

I went and saw movies with my friends all the time,

همیشه با دوستانم می رفتم و فیلم می دیدم ،

but now I go once in a blue moon.

اما الان یک بار در ماه آبی می روم.

That means that because I'm older, and I'm married,

این بدان معناست که چون من بزرگتر هستم، متاهل هستم،

and I have kids, I'm really busy,

و بچه دارم، واقعاً سرم شلوغ است،

I don't actually go out with my friends

در واقع مثل قبل با دوستانم بیرون نمی روم

as often as I used to.

.

So once in a blue moon,

بنابراین یک بار در یک ماه آبی،

my friends and I will go and see a movie.

من و دوستانم می رویم و یک فیلم می بینیم.

That means probably once a year.

یعنی احتمالاً سالی یکبار.

That's about the average right now.

در حال حاضر تقریباً میانگین است.

Once in a blue moon, we go out to see a movie.

یک بار در یک ماه آبی، برای دیدن یک فیلم بیرون می رویم.

It should be more often, shouldn't it?

باید بیشتر باشد، اینطور نیست؟

Yeah, I should call them tonight and see if they want to,

آره، امشب باید باهاشون تماس بگیرم و ببینم میخوان یا نه،

but we're still in a pandemic, aren't we?

اما ما هنوز در همه گیری هستیم، نه؟

Maybe I'll wait until next year.

شاید تا سال آینده صبر کنم.

Well, hey, thank you so much

خوب، هی، بسیار ممنونم که

for watching this English lesson,

این درس انگلیسی را تماشا کردید،

where I hoped you learned a few phrases

جایی که امیدوارم چند عبارت را یاد

that you can use to talk about time.

بگیرید که بتوانید از آنها برای صحبت در مورد زمان استفاده کنید.

Remember, if this is your first time here,

به یاد داشته باشید، اگر اولین بار است که اینجا هستید،

don't forget to click that red subscribe button,

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز رنگ اشتراک کلیک کنید

and give me a thumbs up

و

if this video helped you learn a little bit more English.

اگر این ویدیو به شما کمک کرد تا کمی بیشتر انگلیسی بیاموزید، به من کمک کنید.

And if you have the time,

و اگر وقت دارید،

why don't you stick around,

چرا نمی مانید

and watch another English lesson?

و یک درس انگلیسی دیگر را تماشا نمی کنید؟

(upbeat music)

(موسیقی شاد)