Let's Learn English: Topic: Too Many Words! 🧳⌚🚛 (Lesson Only)

Well, hello and welcome to this English

خوب، سلام و به این

lesson, which I've titled Too Many Words.

درس انگلیسی که عنوان آن را کلمات خیلی زیاد گذاشته ام، خوش آمدید.

Sometimes in English, we have a name for something,

گاهی اوقات در انگلیسی، ما برای چیزی یک نام داریم،

and it's more than one word or it's a

و آن بیش از یک کلمه است یا یک

really long word and it's not the actual word

کلمه واقعا طولانی است و کلمه واقعی

we use in regular, everyday English conversation.

ما در مکالمه عادی و روزمره انگلیسی نیست.

I'll give you a few examples in

من چند نمونه برایتان می‌آورم

a bit, but one would be wristwatch.

، اما یکی از آنها ساعت مچی است.

We don't call it a wristwatch

when we're talking to people.

وقتی با مردم صحبت می کنیم به آن ساعت مچی نمی گوییم.

We just call it a watch.

ما فقط به آن ساعت می گوییم.

So I found about 30 words like this.

بنابراین من حدود 30 کلمه مانند این را پیدا کردم.

I've been keeping a nice list, vocabulary terms that are

من یک لیست خوب، اصطلاحات واژگانی که

more than one word or really long words, and then

بیش از یک کلمه یا کلمات واقعا طولانی هستند، نگه داشته ام، و سپس به

I'll teach you what the shorter version is.

شما آموزش خواهم داد که نسخه کوتاهتر چیست.

Some will be obvious, some you will already know,

برخی از آنها واضح خواهند بود، برخی از آنها را قبلاً خواهید دانست

and some will be interesting to you, I think. So.

و برخی برای شما جالب خواهند بود. بنابراین.

Kind of a fun lesson.

یه جور درس سرگرم کننده

A lesson just for fun.

یک درس فقط برای سرگرمی.

Uh, welcome to this English lesson,

اوه، به این درس انگلیسی

which I've called Too Many Words.

که من اسمش را خیلی زیاد کلمات گذاشته ام، خوش آمدید.

I think a better description would be using

من فکر می‌کنم توصیف بهتر استفاده از

the shorter version of the name for something

نسخه کوتاه‌تر نام برای چیزی

instead of the long, cumbersome version.

به جای نسخه طولانی و دست و پا گیر است.

That might be a new word for you. Cumbersome.

این ممکن است یک کلمه جدید برای شما باشد. دست و پا گیر

You might want to look it up.

ممکن است بخواهید آن را جستجو کنید.

So, once again, welcome to this

بنابراین، یک بار دیگر، به این

English lesson about too many words.

درس انگلیسی در مورد کلمات بسیار زیاد خوش آمدید.

A ballpoint pen.

یک خودکار توپی.

So, interestingly enough, a long time ago, I'm sure

بنابراین، به اندازه کافی جالب، مدت ها پیش، من مطمئن هستم که

there were many different styles of pen, but the

سبک های مختلفی از قلم وجود داشت، اما

ballpoint pen is the most popular right now.

قلم توپی محبوب ترین در حال حاضر است.

A ballpoint pen at the very end, this is. I.

یک خودکار توپی در انتهای آن، این است. I.

I chose a bad picture, has a little

من یک عکس بد را انتخاب کردم، یک

round steel ball that turns, and it's called

توپ فولادی گرد کوچک دارد که می چرخد، و به آن

ball bearing, I guess you could say.

بلبرینگ می گویند، حدس می زنم می توانید بگویید.

But as you write, the ink comes out.

اما همینطور که می نویسی، جوهر بیرون می آید.

But we don't call it a ballpoint

اما ما آن را قلم توپی نمی نامیم

pen, we just call it a pen.

، بلکه آن را قلم می نامیم.

Because almost every pen in the

زیرا تقریباً هر خودکاری در

world now is a ballpoint pen.

جهان اکنون یک خودکار است.

We usually just call this a pen.

ما معمولا این را فقط قلم می نامیم.

Uh, and shout out to my viewers from

اوه، و برای بینندگان من از فرانسه فریاد بزنید

France, thank you for making Bic pens.

، از شما برای ساختن قلم های Bic متشکرم.

They're really good.

اونا واقعا خوبن

I have a Bic pen at work.

من یک خودکار Bic در محل کار دارم.

It's very reliable.

بسیار قابل اعتماد است.

It's a great ballpoint pen, but

این یک خودکار عالی است، اما

again, just call it a pen.

باز هم، فقط آن را یک خودکار بنامید.

We also have wristwatch, which I

ساعت مچی هم داریم که

talked about in the introduction.

در مقدمه در موردش صحبت کردم.

This is actually a Fitbit, but I

این در واقع یک Fitbit است، اما من

could call it my watch as well.

می توانم آن را ساعت خودم نیز بنامم.

Uh, we don't say wristwatch anymore.

اوه، ما دیگر نمی گوییم ساعت مچی.

Uh, I think a long time ago, people might

اوه، فکر می‌کنم مدت‌ها پیش، مردم ممکن است

have a pocket watch or a wristwatch, and you

یک ساعت جیبی یا یک ساعت مچی داشته باشند، و شما

might have wanted to distinguish between the two.

ممکن است بخواهید بین این دو تمایز قائل شوید.

But now, pretty much, if you say watch, we

اما اکنون، تقریباً، اگر بگویید ساعت،

mean this, the thing you wear on your wrist.

منظور ما این است، چیزی که روی مچ دست خود می‌پوشید.

So what time is it?

پس ساعت چند است؟

I'll check my watch.

ساعتم را چک می کنم

I don't think I've ever said, I'll check my wristwatch.

فکر نمی کنم تا به حال نگفته باشم، ساعت مچیم را چک می کنم.

Um, and then just to Highlight as well.

ام، و سپس فقط برای برجسته کردن نیز.

If you notice, the term is two colors.

اگر متوجه شده باشید، این اصطلاح دو رنگ است.

It's black and gray.

سیاه و خاکستری است.

The gray is the common or informal

خاکستری روش رایج یا غیررسمی

way of using that thing's vocabulary name

استفاده از نام واژگان آن چیز

at this point, the English language.

در این نقطه، زبان انگلیسی است.

So wristwatch becomes watch.

بنابراین ساعت مچی تبدیل به ساعت می شود.

Light bulb.

لامپ.

So we sometimes still say light bulb, but

بنابراین ما گاهی اوقات هنوز می گوییم لامپ، اما

it's far more common to just say bulb.

بسیار رایج تر است که فقط بگوییم لامپ.

I might say to Jen, oh, there's a bulb out

ممکن است به جن بگویم، اوه، یک لامپ

in the upstairs bathroom, or I need to change the

در حمام طبقه بالا وجود دارد، یا باید

bulb in the kitchen because it's not working anymore.

لامپ آشپزخانه را عوض کنم، زیرا دیگر کار نمی کند.

You can still say light bulb.

هنوز هم می توان گفت لامپ.

And as with all of these vocabulary words

و مانند همه این لغات

or terms, you can still use the big

یا اصطلاحات واژگانی، همچنان می توانید از نسخه بزرگ استفاده کنید

version that there's no problem there.

که در آنجا مشکلی وجود ندارد.

But of course, a light bulb is something that you

اما مطمئناً لامپ چیزی است که در

screw in when the bulb needs to be replaced.

زمان نیاز به تعویض لامپ آن را پیچ می کنید.

You unscrew it and you screw in a new bulb.

شما آن را باز می کنید و یک لامپ جدید را پیچ می کنید.

Mobile phone.

تلفن همراه.

So, interestingly enough, when I was younger, you sometimes

بنابراین، به اندازه کافی جالب این است که وقتی من جوانتر بودم، گاهی اوقات

had a phone at home that was plugged into

تلفنی در خانه داشتید که به دیوار وصل می شد

the wall, and then you also might, if you

و سپس، اگر

were lucky, have a mobile phone.

خوش شانس بودید، ممکن بود یک تلفن همراه داشته باشید.

I know in some places they've

من می دانم که در برخی جاها

gone with the word mobile.

با کلمه موبایل رفته اند.

Talk about their phone.

در مورد گوشی آنها صحبت کنید.

They might just call this a handy or a mobile.

آنها ممکن است این را یک دستی یا موبایل بنامند.

But here, if someone says phone,

اما اینجا اگر یکی می گوید تلفن،

they mean this kind of phone.

منظورش این نوع گوشی است.

They don't mean the kind of phone

منظور آنها الزاماً نوع تلفنی نیست

necessarily that plugs into a wall, because

که به دیوار وصل می شود، زیرا

most people don't have one anymore.

اکثر مردم دیگر آن را ندارند.

In fact, when I was a kid, if you said phone,

در واقع، وقتی من بچه بودم، اگر می گفتید تلفن،

it meant like the old phone, the phone that hung on

به معنای تلفن قدیمی بود، تلفنی که به دیوار آویزان شده بود

the wall or that went into its little holder.

یا داخل نگهدارنده کوچکش می رفت.

Uh, and then if someone had a cellular phone

اوه، و اگر کسی تلفن همراه

or mobile phone, we would use that term.

یا تلفن همراه داشت، از آن اصطلاح استفاده می‌کردیم.

Now, people use the word phone for this.

در حال حاضر، مردم از کلمه تلفن برای این استفاده می کنند.

And if you still have an old

و اگر هنوز یک تلفن قدیمی دارید

phone, we call it a landline.

، آن را تلفن ثابت می نامیم.

So common term.

اصطلاح خیلی رایج

Hey, no phones allowed in class.

سلام، تلفن در کلاس مجاز نیست.

Leave your phone in your locker.

گوشی خود را در قفسه خود بگذارید.

That's our rule at school.

این قانون ما در مدرسه است. استفاده از

No phones allowed in class.

تلفن در کلاس ممنوع است.

So we don't say cell phone or mobile phone.

پس نمی گوییم تلفن همراه یا موبایل.

There's no reason to.

هیچ دلیلی وجود ندارد

We in Canada just say phone.

ما در کانادا فقط می گوییم تلفن.

And I should specify that this lesson is very much.

و باید مشخص کنم که این درس بسیار زیاد است.

Some of the terms are very Canadian, So you'll have

برخی از اصطلاحات بسیار کانادایی هستند، بنابراین

to kind of get a sense of what they are

if you are learning a different version of English.

اگر در حال یادگیری نسخه دیگری از زبان انگلیسی هستید، باید به نوعی درک کنید که آنها چیست.

A Magic marker.

یک نشانگر جادویی

I'm not sure if you know what a Magic marker is,

من مطمئن نیستم که می دانید نشانگر جادویی چیست،

but when I was a kid, I had Magic markers.

اما وقتی بچه بودم، نشانگرهای جادویی داشتم.

Basically, a Magic Marker is something where it's.

اساسا، نشانگر جادویی چیزی است که در آن وجود دارد.

It's not like a pen.

مثل خودکار نیست.

They come in different colors, and ink does come

آنها در رنگ های مختلف هستند و جوهر

out, but it usually has a soft tip.

بیرون می آید، اما معمولا نوک نرمی دارد.

It's not like a ballpoint pen.

مثل خودکار نیست.

It has a soft tip.

نوک نرمی دارد.

And then as you use it, you can color.

و سپس همانطور که از آن استفاده می کنید، می توانید رنگ کنید.

You can write in different colors.

می توانید در رنگ های مختلف بنویسید.

And When I was a kid especially, we called

و زمانی که من بچه بودم، ما

them magic markers because they were magical, I guess.

آنها را نشانگرهای جادویی می نامیدیم زیرا حدس می زنم جادویی بودند.

But now we would just call them markers.

اما اکنون ما آنها را فقط نشانگر می نامیم.

Like, one of my kids for school brings markers to

مثلاً یکی از بچه های من برای مدرسه نشانگرها را به مدرسه می آورد

school because in one of their classes, they make posters.

زیرا در یکی از کلاس های خود پوستر درست می کنند.

They need markers in order to

آنها برای

draw and color the poster.

ترسیم و رنگ آمیزی پوستر به نشانگر نیاز دارند.

So magic marker.

بنابراین نشانگر جادویی.

We just say marker.

ما فقط می گوییم نشانگر.

Steering wheel.

فرمان.

So this one, I would say we still

بنابراین، این یکی، من می‌گویم که ما هنوز از

use both terms, although wheel is common once

هر دو اصطلاح استفاده می‌کنیم، اگرچه چرخ زمانی رایج است که

you know you're talking about the steering wheel.

بدانید در مورد فرمان صحبت می‌کنید.

So a car has four wheels, so don't get too confused.

بنابراین یک ماشین چهار چرخ دارد، پس زیاد گیج نشوید.

But it also has a steering wheel.

اما فرمان هم دارد.

Often you'll hear things like this.

اغلب شما چنین چیزهایی را خواهید شنید.

Did you hear that there was an accident?

شنیدی تصادف کرده؟

Oh, who was behind the wheel?

آخه کی پشت فرمان بود

Or I had to turn the wheel

یا مجبور شدم چرخ را بچرخانم

in order to avoid hitting someone.

تا به کسی برخورد نکنم.

So this one works in context.

بنابراین این یکی در زمینه کار می کند.

You kind of have to know already in the

شما باید از قبل در

conversation that you're talking about the steering wheel.

گفتگو بدانید که در مورد فرمان صحبت می کنید.

So it's not a direct replacement, but you will

بنابراین این یک جایگزین مستقیم نیست، اما شما

often hear those phrases like, oh, who was behind

اغلب این عبارات را خواهید شنید، مانند، اوه، چه کسی پشت

the wheel when that car went in the ditch?

فرمان بود که آن ماشین در خندق رفت؟

Or, um, yeah, a good one would

یا، اوم، آره، یک حیوان خوب

be an animal was crossing the road. So I. I turned the.

در حال عبور از جاده است. بنابراین I. من چرخش کردم.

I turned the wheel to avoid them.

چرخ را چرخاندم تا از آنها دوری کنم.

And we're talking about the steering wheel photocopier.

و ما در مورد دستگاه فتوکپی فرمان صحبت می کنیم.

So, yes, English speakers are a little bit lazy,

بنابراین، بله، انگلیسی زبانان کمی تنبل هستند

and we don't like to say more words or

و ما دوست نداریم بیشتر از آنچه نیاز داریم کلمات بگوییم یا از

use more letters than we need to.

حروف استفاده کنیم.

So this is an example of something where

بنابراین این نمونه ای از چیزی است که

we just call it the copier at work. Work.

ما فقط آن را دستگاه کپی در محل کار می نامیم. کار کنید.

We will sometimes say photocopier.

گاهی می گوییم فتوکپی.

It hasn't disappeared.

ناپدید نشده است

But more often we will just say, oh, I

اما اغلب ما فقط می گوییم، اوه، من

have to go and do make some copies.

باید بروم و چند کپی بسازم.

I'm going to use the copier. Um, are there.

من قصد دارم از دستگاه کپی استفاده کنم. اوم، اونجاست

Is anyone standing at the copier right now?

آیا کسی در حال حاضر پشت دستگاه کپی ایستاده است؟

I need to use it.

من باید از آن استفاده کنم.

So hopefully no one else is using it right now.

بنابراین امیدوارم هیچ کس دیگری در حال حاضر از آن استفاده نکند.

So again, with this one, you can say photocopier

بنابراین، با این یکی، می توانید بگویید فتوکپی

or copier and people will understand what you're saying.

یا کپی و مردم متوجه می شوند که شما چه می گویید.

And then I think you're really familiar with this one.

و بعد فکر می کنم شما واقعاً با این یکی آشنا هستید.

This one we added a letter to the shorter version.

این یک نامه را به نسخه کوتاهتر اضافه کردیم.

But a refrigerator, we often just call the fridge.

اما یک یخچال، ما اغلب فقط یخچال می نامیم.

So when I get home from the grocery store,

بنابراین وقتی از خواربارفروشی به خانه می‌رسم،

I have some things that I put in the

چیزهایی دارم که در

cupboard and other things I put in the fridge.

کمد می‌گذارم و چیزهای دیگری را در یخچال می‌گذارم.

I rarely say refrigerator. That.

به ندرت می گویم یخچال. که

There's just no reason to say that whole word.

دلیلی برای گفتن کل این کلمه وجود ندارد.

It's too many letters.

حروفش خیلی زیاده

I should have made the lesson titled

باید عنوان درس را با

too many letters, too many words.

حروف زیاد، کلمات خیلی زیاد می ساختم.

So when you have something that needs to stay

بنابراین وقتی چیزی دارید که باید

cold, you will put it in the fridge.

سرد بماند، آن را در یخچال قرار دهید.

Cordless drill.

مته شارژی.

So many years ago, um, you would call a

خیلی سال پیش، شما

cordless drill a cordless drill, because you probably also

مته شارژی را مته شارژی می نامیدید، زیرا احتمالاً

had a drill that plugged into the wall.

مته ای هم داشتید که به دیوار وصل شده بود.

And you might still have a drill like that.

و ممکن است هنوز هم چنین مته ای داشته باشید.

But because cordless drills or rechargeable

اما از آنجایی که مته های شارژی یا

drills have become so common, word

مته های شارژی بسیار رایج شده اند، کلمه

drill often just refers to that.

مته اغلب فقط به آن اشاره دارد.

If I go help my brother

اگر بروم در کاری به برادرم کمک کنم،

with something, I'll bring my drill.

مته ام را می آورم.

He might say, hey, can you bring your drill?

او ممکن است بگوید، هی، می توانید مته خود را بیاورید؟

Um, I might specify, like, do you want the big

اوم، ممکن است مشخص کنم، مثلاً آیا شما مته قدیمی بزرگی را می خواهید

old drill that plugs into the wall, or you want

که به دیوار وصل می شود، یا می خواهید

me to just bring my dewalt cordless drill.

من فقط دریل شارژی دیوالت خود را بیاورم.

But often drill now just simply

اما اغلب مته اکنون فقط

refers to that type of drill.

به آن نوع مته اشاره دارد.

Similar to mobile phone.

مشابه تلفن همراه.

And now we just use phone.

و اکنون ما فقط از تلفن استفاده می کنیم.

When you talk about a cordless

وقتی در مورد مته شارژی صحبت می کنید

drill, you often just say drill.

، اغلب فقط می گویید مته.

Oh, I need to charge my drill.

اوه، من باید مته ام را شارژ کنم.

Did you bring your drill? Often?

مته ات را آوردی؟ اغلب؟

We know the person is talking about this type

ما می دانیم که شخص در مورد این نوع

of drill, by the way, one of the handiest

مته صحبت می کند، اتفاقاً به نظر من یکی از دستی ترین

tools in the world, in my opinion.

ابزارهای جهان است.

If I was to give you a list of the

اگر بخواهم لیستی از

5 tools you need to have, hammer, measuring tape, and

5 ابزاری که باید داشته باشید، چکش، نوار اندازه گیری و

then cordless drill, I think would be number three.

سپس مته شارژی، به شما ارائه کنم، فکر می کنم شماره سه باشد.

What else would I put on there?

چه چیز دیگری آنجا بپوشم؟

Hand saw, Maybe a level.

اره دستی، شاید یک سطح.

I'm not sure this isn't a lesson on tools,

من مطمئن نیستم که این یک درس در مورد ابزار نیست،

although I should do one on tools again soon.

اگرچه باید به زودی دوباره یکی از ابزارها را انجام دهم.

So eyeglasses.

پس عینک

I don't know if I've heard anyone say

نمی‌دانم شنیده‌ام که

eyeglasses other than the eye doctor, but this

غیر از چشم پزشک، کسی گفته است عینک، اما این

is the official term for these.

اصطلاح رسمی برای این عینک است.

I mean, these are called eyeglasses,

منظورم این است که به اینها می گویند عینک،

but we just call them glasses.

اما ما فقط به آنها عینک می گوییم.

Now, again, you have to be careful because you can

حالا باز هم باید مواظب باشید چون می توانید

have glasses in the kitchen and you can put water

در آشپزخانه لیوان داشته باشید و می توانید

in those glasses, but you can also have eyeglasses. So.

داخل آن لیوان آب بریزید، اما می توانید عینک هم داشته باشید. بنابراین.

But I think, again, this comes from context.

اما من فکر می کنم، دوباره، این از زمینه ناشی می شود.

Context.

زمینه.

If someone says, ah, I'm having trouble seeing,

اگر یکی بگوید آه، من در دیدن مشکل دارم،

I don't have my glasses, you know that

عینک ندارم، می دانید که

they're talking about eyeglasses and not water glasses.

آنها از عینک صحبت می کنند نه لیوان آب.

This is more of a jar, by the way.

اتفاقاً این بیشتر یک کوزه است.

And then I again, eyeglass was.

و بعد من دوباره عینک بود.

Is probably from the word spectacles.

احتمالا از کلمه عینک است.

Long ago I did a lesson.

خیلی وقت پیش یه درس خوندم

A while ago, I in the

چند وقت پیش در

chat Hafiz, talking about spectacles.

چت حافظ در مورد عینک صحبت کردم.

Uh, I did a lesson long ago about.

اوه، من خیلی وقت پیش درسی در موردش داشتم.

I did a lesson.

من درسی کردم

Sorry, Jen, sneaking in to grab her coat.

ببخشید، جن، یواشکی وارد شد تا کتش را بگیرد.

Um, I did a lesson a while ago about words

اوم، چند وقت پیش درسی در مورد کلماتی که

we don't use anymore, and spectacles was one of those.

دیگر استفاده نمی کنیم، دادم و عینک یکی از آن ها بود.

So glasses or the longer

بنابراین عینک یا

version, eyeglasses phone charger.

نسخه بلندتر، شارژر تلفن عینک.

So this is an interesting one.

بنابراین این یک مورد جالب است.

Um, it used to be that the charger you used for

اوم، قبلاً شارژری که برای

your phone didn't work for your computer, and the charger you

گوشی خود استفاده می کردید برای رایانه شما کار نمی کرد و شارژری که

use for your computer didn't work for your phone.

برای رایانه خود استفاده می کنید برای تلفن شما کار نمی کرد.

But in some cases with newer phones and newer

اما در برخی موارد در گوشی های جدیدتر و

computers, the word charger means the same thing.

کامپیوترهای جدیدتر، کلمه شارژر به همین معنی است.

Most of My students can use the same charger

اکثر دانش آموزان من می توانند از همان شارژر

for their computer as they can for their phone.

برای رایانه خود استفاده کنند که می توانند برای تلفن خود استفاده کنند.

And again, this isn't always true, but

و باز هم، این همیشه درست نیست، اما

we often just use the word charger.

ما اغلب فقط از کلمه شارژر استفاده می کنیم.

If Jen says to me, have you seen my charger?

اگر جن به من بگوید، آیا شارژر من را دیده‌ای؟

Know she's talking about her phone charger.

بدانید که او در مورد شارژر تلفن خود صحبت می کند.

If I say to her, have you seen my charger?

اگر به او بگویم شارژر من را دیده ای؟

She knows I'm talking about my phone charger.

او می داند که من در مورد شارژر تلفنم صحبت می کنم.

So you can have a laptop charger, a

بنابراین می‌توانید یک شارژر لپ‌تاپ، یک

computer charger, um, and chargers for other things.

شارژر کامپیوتر، و شارژر برای چیزهای دیگر داشته باشید.

But I would say most of the

اما من می گویم بیشتر

time, if someone uses the word charger,

اوقات، اگر کسی از کلمه شارژر استفاده کند،

they're probably looking for a phone charger.

احتمالاً به دنبال شارژر تلفن است.

Web browser.

مرورگر وب.

So this is what we called Internet Explorer

بنابراین این همان چیزی است که ما اینترنت اکسپلورر

or Chrome or Firefox or Safari, the program

یا کروم یا فایرفاکس یا سافاری می نامیم، برنامه ای که

you use to use the Internet.

برای استفاده از اینترنت از آن استفاده می کنید.

Some of you who are at a

برخی از شما که در

computer right now have a browser open.

حال حاضر پشت کامپیوتر هستید، یک مرورگر باز دارید.

We don't say web browser very often anymore.

ما اغلب نمی گوییم مرورگر وب.

Um, so you have a browser open.

اوم، پس شما یک مرورگر باز دارید.

You went to YouTube.com you found my channel, and

شما به YouTube.com رفتید و کانال من را پیدا کردید و در

you're watching a video in your web browser.

حال تماشای یک ویدیو در مرورگر وب خود هستید.

But yeah, we just say browser.

اما بله، ما فقط می گوییم مرورگر.

Like, if I'm talking to a student in class,

مثلاً، اگر در کلاس با دانش آموزی صحبت می کنم،

I might say, oh, open up a browser and

ممکن است بگویم، اوه، یک مرورگر را باز کنید و

search for lithium ion batteries or iron batteries.

باتری های لیتیوم یونی یا باتری های آهنی را جستجو کنید.

Um, so browser has become the de facto.

اوم، بنابراین مرورگر عملا تبدیل شده است.

I don't even know if my students know the term

من حتی نمی دانم که آیا دانش آموزان من

web browser anymore or whether that's just faded from use.

دیگر اصطلاح مرورگر وب را می شناسند یا این که از استفاده از بین رفته است.

But yes, Internet Explorer, Chrome, Opera, Safari, Firefox,

اما بله، اینترنت اکسپلورر، کروم، اپرا، سافاری، فایرفاکس،

I think those are the main ones.

من فکر می کنم اینها اصلی هستند.

If you're on an Apple machine,

اگر از دستگاه اپل استفاده می کنید،

you're probably using Safari laptop computer.

احتمالاً از رایانه لپ تاپ سافاری استفاده می کنید.

So notice the gray word has moved to the other end.

بنابراین توجه کنید که کلمه خاکستری به انتهای دیگر منتقل شده است.

Um, we don't often add the word computer anymore.

اوم، ما اغلب کلمه کامپیوتر را اضافه نمی کنیم.

We might say desktop computer.

ممکن است بگوییم کامپیوتر رومیزی.

But if you're talking to someone about

اما اگر با شخصی در مورد رایانه صحبت می کنید

computers, you might say laptop or desktop.

، ممکن است بگویید لپ تاپ یا دسکتاپ.

Or I might say to students, don't

یا شاید به دانش آموزان بگویم،

forget to bring your laptop tomorrow.

فراموش نکنید که فردا لپ تاپ خود را بیاورید.

We're going to need it in class.

ما در کلاس به آن نیاز خواهیم داشت.

So I don't use the term computer very often.

بنابراین من اغلب از اصطلاح کامپیوتر استفاده نمی کنم.

Um, we used to use notebook as well, or

اوم، ما قبلاً از نوت بوک یا

portable computer, but I think laptop is now the

رایانه قابل حمل نیز استفاده می کردیم، اما فکر می کنم لپ تاپ اکنون اصطلاحی است

term that we've decided to use for this device.

که ما تصمیم گرفته ایم برای این دستگاه استفاده کنیم.

So again, I might say to my students,

بنابراین، ممکن است دوباره به دانش آموزانم بگویم،

make sure you charge your laptop tonight.

مطمئن شوید که لپ تاپ خود را امشب شارژ کنید.

When you come to class tomorrow, bring your

وقتی فردا سر کلاس آمدید، لپ‌تاپ خود را بیاورید

laptop, because we're going to be using it.

، زیرا ما از آن استفاده خواهیم کرد.

Shopping mall.

مرکز خرید.

Oh, it's me.

اوه من هستم

This is from last February or March from the

این مربوط به فوریه یا مارس گذشته از

video, the English lesson I did at the mall.

ویدیو، درس انگلیسی است که در مرکز خرید انجام دادم.

Uh, if you want to watch it, you can search for it.

اوه، اگر می خواهید آن را تماشا کنید، می توانید آن را جستجو کنید.

Just search, Bob.

فقط جستجو کن باب

The Canadian mall.

مرکز خرید کانادا.

Uh, we just call this the mall.

اوه، ما اینجا را مرکز خرید می نامیم.

You will hear the term shopping mall, but probably

اصطلاح مرکز خرید را خواهید شنید، اما احتمالاً

90% of the time, people will say, oh, I'm

90٪ مواقع مردم می گویند، اوه، من

going to Go to the mall Friday night.

جمعه شب به مرکز خرید می روم.

I went to the mall yesterday.

دیروز رفتم مرکز خرید

I need to go to the

باید به

mall and do some Christmas shopping.

مرکز خرید بروم و خرید کریسمس انجام دهم.

I could say those all using shopping mall, like I went

می‌توانم بگویم که همه از مرکز خرید استفاده می‌کنند، مثلاً من

to the shopping mall last week, or I'm going to go

هفته گذشته به مرکز خرید رفتم، یا قرار است

to the shopping mall, but it's too many words.

به مرکز خرید بروم، اما این حرف‌ها خیلی زیاد است.

So I would most often probably

بنابراین من اغلب می

say, I'm going to the mall.

گویم، من به بازار می روم.

Jen and I need to go to the mall.

من و جن باید به مرکز خرید برویم.

Jen and I need to start Christmas shopping.

من و جن باید خرید کریسمس را شروع کنیم.

It's coming.

داره میاد به

It's coming quickly.

سرعت می آید.

If you travel, you are allowed to

اگر سفر می کنید، اجازه دارید

take one small suitcase on the plane.

یک چمدان کوچک با هواپیما ببرید.

And we call it a carry on bag.

و ما آن را کیف حمل می نامیم.

But more commonly now we simply say carry on.

اما معمولاً اکنون به سادگی می گوییم ادامه دهید.

So the gray carry on that has become the common term.

بنابراین ادامه خاکستری به اصطلاح رایج تبدیل شده است.

Uh, when I fly, I take a carry on.

اوه، وقتی پرواز می کنم، حمل می کنم.

Uh, I have a suitcase, I have a carry on, and I

اوه، من یک چمدان دارم، یک دستمال دارم، و

usually have a small personal bag which fits under the seat.

معمولا یک کیف شخصی کوچک دارم که زیر صندلی قرار می گیرد.

The carry on goes in the compartment above.

حمل در محفظه بالا می رود.

On most airplanes, you put the carry on in the little.

در اکثر هواپیماها، شما وسایل حمل و نقل کوچک را در آن قرار می دهید.

I wonder if we even call it the carry on compartment.

من نمی دانم که آیا ما آن را محفظه حمل و نقل می نامیم.

But yes, you can say carry on bag,

اما بله، می توان گفت کیف را حمل کن،

but often people will just say carry on.

اما اغلب مردم فقط می گویند حمل کن.

Do you have a carry on?

آیا حمل و نقل دارید؟

Yep, I have it right here.

بله، من آن را در اینجا دارم.

Is it the right size?

آیا اندازه آن مناسب است؟

No, it's a little too big.

نه، کمی بزرگ است.

Do you know that there are two carry on sizes?

آیا می دانید دو اندازه حمل و نقل وجود دارد؟

There's a smaller size now, the last five or 10 years,

اکنون یک اندازه کوچکتر وجود دارد، در پنج یا 10 سال گذشته،

and then there are older ones that are too big.

و سپس اندازه های قدیمی تر وجود دارد که خیلی بزرگ هستند.

So we had.

پس داشتیم.

We have a carry on that's too big,

حمل بار داریم که خیلی بزرگ است،

so we can't take it if we fly.

بنابراین اگر پرواز کنیم نمی‌توانیم آن را تحمل کنیم.

And then we have two smaller ones that we can

و سپس دو عدد کوچکتر داریم که

take if we fly because they are the right size.

اگر پرواز کنیم می توانیم آنها را ببریم زیرا اندازه آنها مناسب است.

If you haven't flown for more than five or 10 years,

اگر بیش از 5 یا 10 سال است که پرواز نکرده اید،

check the carry on sizes before you decide to fly.

قبل از تصمیم به پرواز، اندازه های حمل را بررسی کنید.

Uh, windshield wipers.

اوه، برف پاک کن ها

So when you are driving in the rain, sometimes

بنابراین زمانی که در باران رانندگی می کنید، گاهی اوقات

you need to turn on your windshield wipers.

لازم است که برف پاک کن های خود را روشن کنید.

Sometimes you need to be able to see, so you

گاهی اوقات لازم است بتوانید ببینید، بنابراین

turn them on, but we just call them wipers.

آنها را روشن می کنید، اما ما آنها را برف پاک کن می نامیم.

Um, so sometimes your wipers don't work right,

اوم، بنابراین گاهی اوقات برف پاک کن های شما درست کار نمی کنند،

so you need a new wiper blade.

بنابراین به یک تیغه برف پاک کن جدید نیاز دارید.

But on my vehicles, all of my vehicles,

اما در وسایل نقلیه من، همه وسایل نقلیه من،

I think my wipers are all relatively new.

فکر می کنم برف پاک کن من همگی نسبتاً جدید هستند.

Um, winter is really bad for wipers.

اوم، زمستان برای برف پاک کن ها واقعا بد است.

By the way, when your wipers freeze to the window

ضمناً وقتی برف پاک کن های شما تا شیشه یخ می زند

and then you don't have time to let the car

و بعد وقت نمی گذارید که ماشین

warm up and you have to chip them.

گرم شود و باید آنها را تراشه کنید.

Sometimes you break the wipers.

گاهی اوقات شما برف پاک کن ها را می شکنید.

So, but technically they are called windshield wipers.

بنابراین، اما از نظر فنی به آنها برف پاک کن می گویند.

They go like this.

اینجوری میرن من

I'll do the action.

عمل را انجام خواهم داد.

And you use them in the rain or in snow

و از آنها در باران یا در برف

or sleet or hail in order to clear the window

یا برف یا تگرگ استفاده می کنید تا پنجره را پاک کنید

so that you can See, when you drive.

تا بتوانید هنگام رانندگی ببینید.

So again, look at the gray word here.

بنابراین دوباره، به کلمه خاکستری اینجا نگاه کنید. به

This type of vehicle is called a pickup truck, but

این نوع وسیله نقلیه پیکاپ تراک می گویند، اما

we more commonly just refer to this as a pickup.

ما بیشتر به آن پیکاپ می گوییم.

There are some students who have their license

دانش آموزانی هستند که گواهینامه دارند

and they drive a pickup to school.

و با وانت به مدرسه می روند.

What did you drive to school the other day?

دیروز با چه ماشینی به مدرسه رفتید؟

Did you drive a car or did you drive a pickup?

ماشین سواری کردی یا پیکاپ؟

In North America, pickups are pretty common.

در آمریکای شمالی، پیکاپ بسیار رایج است.

Um, and I do know that there are usually some

اوم، و من می دانم که معمولاً برخی از

young people who are hoping to own a pickup someday.

جوانان هستند که امیدوارند روزی یک پیکاپ داشته باشند.

Again, you can say pickup truck,

باز هم می توان گفت وانت بار،

there's nothing wrong with that.

ایرادی ندارد.

But often if you are talking about, you know, I

اما اغلب اگر در مورد شما صحبت می کنید، می دانید، من

went to look at used cars, they had some hatchbacks,

رفتم تا ماشین های دست دوم را نگاه کنم، آنها چند هاچ بک داشتند،

some four door cars, um, and they had a few

تعدادی ماشین چهار در، اوم، و آنها چند

pickups and I, I might buy one of the pickups.

وانت داشتند و من، ممکن است یکی از وانت ها را بخرم.

That's just an example.

این فقط یک مثال است.

I'm not, I'm not planning to buy a pickup,

من نیستم، من قصد ندارم یک پیکاپ بخرم،

although I did have one many, many years ago.

اگرچه سال ها پیش یک پیکاپ داشتم.

Uh, this is probably a Canadian term,

اوه، این احتمالاً یک اصطلاح کانادایی است،

so you're gonna have to check.

بنابراین شما باید بررسی کنید.

I know in Britain they might use lorry,

من می دانم که در بریتانیا ممکن است از کامیون استفاده کنند،

in the States they might use 18 Wheeler.

در ایالات متحده ممکن است از 18 ویلر استفاده کنند.

But for me, if I see a truck like

اما برای من، اگر چنین کامیونی ببینم

this, we sometimes call this a tractor trailer because

، گاهی اوقات به آن می گوییم تریلر تراکتور، زیرا

there are two parts to the truck.

کامیون دو قسمت دارد.

But I would call this a transport.

اما من این را حمل و نقل می نامم.

There are a lot of transports that

وسایل حمل و نقل زیادی

go by my house every day. I don't know why.

هر روز از خانه من عبور می کنند. نمی دانم چرا.

I think my road is a popular

فکر می کنم جاده من

road for trucks to go down.

جاده ای محبوب برای پایین رفتن کامیون ها است.

So you will see sometimes a transport

بنابراین می بینید که گاهی یک حمل و نقل

go by or more than one.

یا بیش از یک حمل و نقل می گذرد.

Um, when I was a kid, there were a

اوم، وقتی بچه بودم،

lot of transports that went by because they were

وسایل نقلیه زیادی می رفتند، چون

fixing a highway to the south of me.

بزرگراهی را در جنوب من درست می کردند.

And I think a lot of transports used

و من فکر می کنم بسیاری از وسایل حمل و نقل از جاده من استفاده می کردند،

my road, um, for about two years there

اوم، حدود دو سال

were transports almost, almost every 10 minutes.

تقریباً هر 10 دقیقه یک بار حمل و نقل وجود داشت.

So as a 10 year old boy, that was fun because

بنابراین، به عنوان یک پسر 10 ساله، این سرگرم کننده بود، زیرا

you would see all these big transports going by padlock.

شما می توانید تمام این وسایل حمل و نقل بزرگ را با قفل مشاهده کنید.

So this is an interesting one because I did hear

بنابراین این یک مورد جالب است زیرا من شنیدم که

someone use the word padlock the other day and it

یک روز از کلمه قفل استفاده می کند و

sounded strange to me because we just say lock. Okay?

برای من عجیب به نظر می رسید زیرا ما فقط می گوییم قفل. باشه؟

This is a lock.

این یک قفل است.

You can go and buy a lock from the hardware store.

می تونی بری و یه قفل از سخت افزار بخری.

You usually get two keys with the lock.

معمولاً با قفل دو کلید دریافت می کنید.

And then you can put the lock on

و سپس می توانید قفل را روی

a door or fence or gate or somewhere

یک در یا حصار یا دروازه یا جایی قرار دهید

where you don't want people to go through. Okay?

که نمی خواهید مردم از آن عبور کنند. باشه؟

So if you have one of these somewhere in

بنابراین اگر یکی از اینها را در جایی در

your house, we would call that a lock.

خانه خود دارید، آن را قفل می نامیم.

And you would use it to secure an

و شما می توانید از آن برای ایمن سازی

area to stop people from getting in.

منطقه ای برای جلوگیری از ورود افراد استفاده کنید.

So again, pay attention to the gray.

پس دوباره به رنگ خاکستری توجه کنید.

This is what we call a remote.

این همان چیزی است که ما به آن ریموت می گوییم.

Uh, that couch has two remotes on it.

اون کاناپه دو ریموت داره

Even last night I heard someone say the word remote.

حتی دیشب شنیدم که یکی کلمه ریموت را گفت.

A small child wanted to Know where is the remote?

کودک کوچکی می خواست بداند ریموت کجاست؟

The technical term is remote control.

اصطلاح فنی کنترل از راه دور است.

You use the remote to turn the TV on.

برای روشن کردن تلویزیون از کنترل از راه دور استفاده می کنید.

You use the remote control to turn the TV on.

برای روشن کردن تلویزیون از کنترل از راه دور استفاده می کنید.

But we have just decided to call it the remote.

اما ما به تازگی تصمیم گرفته ایم آن را کنترل از راه دور بنامیم.

So I have a remote for my tv, actually

بنابراین من یک کنترل از راه دور برای تلویزیون خود دارم، در واقع

have a remote for this light right here.

یک کنترل از راه دور برای این چراغ در اینجا دارم.

I've done this before where it gets dark

من قبلاً این کار را انجام داده ام که هوا تاریک می شود

and then I can turn, then I'm really

و سپس می توانم بچرخم، سپس واقعاً

bright and then my camera will slowly adjust.

روشن هستم و سپس دوربینم به آرامی تنظیم می شود.

But I used this remote to turn off my light.

اما من از این ریموت برای خاموش کردن چراغم استفاده کردم. به

There we go, going back to normal.

آنجا می رویم و به حالت عادی برمی گردیم.

I use the remote to turn off my

من از ریموت برای خاموش کردن

light and to turn it back on again.

چراغ و روشن کردن مجدد آن استفاده می کنم.

So again you can say remote control.

بنابراین دوباره می توانید بگویید کنترل از راه دور.

Nothing wrong with that.

ایرادی ندارد.

But it is more common, I think, just to say remote.

اما به نظر من، فقط گفتن از راه دور رایج تر است.

Got to be careful.

باید مراقب بود

Careful with these.

مراقب اینها باشید

These are nail clippers, these are hair clippers.

اینها ناخن گیر هستند، اینها ناخن گیر هستند.

And once you know what you're talking

و هنگامی که بدانید در مورد چه چیزی صحبت می کنید

about, you probably will just say clippers.

، احتمالاً فقط می گویید گیره.

If I said to Jen, do you know where the clippers are?

اگر به جن می‌گفتم، می‌دانی گیره‌ها کجا هستند؟

She doesn't know if I'm talking about

او نمی داند که من در مورد

these hair clippers or nail clippers.

این مو گیرها صحبت می کنم یا ناخن گیر.

But once I've mentioned the word nail, once I've

اما یک بار که کلمه ناخن را ذکر کردم، یک بار که

said nail clippers, I can then just say clippers.

گفتم ناخن گیر، می توانم فقط بگویم ناخن گیر.

And I probably would, I'd probably say,

و احتمالاً می خواهم بگویم، آیا

have you seen the nail clippers?

ناخن گیر را دیده اید؟

Um, Jen might say, oh, the, the clippers were

اوم، جن ممکن است بگوید، اوه، قیچی ها

just on the counter in the bathroom yesterday.

همین دیروز روی پیشخوان حمام بودند.

I'm not sure where they went.

من مطمئن نیستم که آنها کجا رفتند.

Maybe one of the kids is using the

شاید یکی از بچه ها

clippers in another part of the house.

در قسمت دیگری از خانه از قیچی استفاده می کند.

So once you establish that you're talking about

بنابراین هنگامی که متوجه شدید که در مورد

nail clippers, you would probably just say clippers.

ناخن گیر صحبت می کنید، احتمالاً فقط می گویید ناخن گیر.

And then once you, earlier in the conversation say

و سپس هنگامی که در اوایل گفتگو گفتید

hair clippers, you would probably just continue by saying

قیچی، احتمالاً به

clippers instead of using the whole word.

جای استفاده از کل کلمه، فقط با گفتن قیچی ادامه می دهید.

This is a microwave oven.

این اجاق مایکروویو است.

We usually just call it a microwave.

ما معمولا آن را فقط مایکروویو می نامیم.

I think this is one of the simpler ones.

من فکر می کنم این یکی از ساده تر است.

I think many of you already know this.

من فکر می کنم بسیاری از شما قبلاً این را می دانید.

If you have something that you want to heat

اگر چیزی دارید که می خواهید آن را

up, you put it in the microwave, you punch

گرم کنید، آن را در مایکروویو قرار می دهید،

in one minute and you hit start.

در یک دقیقه مشت می زنید و استارت می زنید.

And then it uses magic to heat up your food.

و سپس از جادو برای گرم کردن غذا استفاده می کند.

I don't exactly know how it works.

من دقیقا نمی دانم چگونه کار می کند.

It shoots very tiny energy filled waves at your food.

امواج بسیار ریز پر انرژی به سمت غذای شما شلیک می کند.

And I think the anything with moisture

و من فکر می کنم هر چیزی که رطوبت دارد

starts to warm up inside of it.

در داخل آن شروع به گرم شدن می کند.

But we usually just say microwave at school.

اما ما معمولا در مدرسه فقط می گوییم مایکروویو.

We have a microwave in the staff room at school.

ما در اتاق کارکنان مدرسه مایکروویو داریم.

There, there is a bank of

آنجا، یک بانک

microwaves in the student cafeteria.

مایکروویو در کافه تریا دانشجویی وجود دارد.

So students who bring a lunch that they want to

بنابراین دانش‌آموزانی که ناهاری می‌آورند که می‌خواهند آن را

heat up, they can just put it in the microwave.

گرم کنند، فقط می‌توانند آن را در مایکروویو قرار دهند.

But yes, the official term would be microwave oven.

اما بله، اصطلاح رسمی مایکروویو است.

So microwave, it's a lot easier, isn't it?

پس مایکروویو، خیلی راحت تر است، اینطور نیست؟

Christmas tree.

درخت کریسمس.

So this is another one Similar

بنابراین این یکی دیگر شبیه

to nail clippers and hair clippers.

به ناخن گیر و مو گیر است.

Once you use the word Christmas tree,

هنگامی که از کلمه درخت کریسمس استفاده می کنید،

you don't have to say Christmas anymore.

دیگر لازم نیست کریسمس را بگویید.

And it's also related to context.

و همچنین به زمینه مربوط می شود.

If I was to say, at this time of

اگر بخواهم بگویم، در این موقع از

the year, do you have your tree up yet?

سال، آیا درخت خود را هنوز بلند کرده اید؟

I'm talking about a Christmas tree.

من در مورد درخت کریسمس صحبت می کنم.

If a coworker says, oh, we put the tree up

اگر یکی از همکارها بگوید، اوه، آخر

this past weekend, they're talking about a Christmas tree.

هفته گذشته درخت را گذاشتیم، آنها در مورد یک درخت کریسمس صحبت می کنند.

Or if I was to say, what room

یا اگر بخواهم بگویم

do you normally put your tree in?

درختتان را معمولا در چه اتاقی قرار می دهید؟

They'll know because it's November, or especially if it's

آنها می دانند چون نوامبر است، یا به خصوص اگر

December, that I am talking about a Christmas tree.

دسامبر باشد، که من در مورد درخت کریسمس صحبت می کنم.

So do you have your tree yet?

پس آیا هنوز درخت خود را دارید؟

If I was to ask a colleague, do you have your tree yet?

اگر بخواهم از یکی از همکاران بپرسم، آیا هنوز درخت خود را دارید؟

They would know I'm talking about a Christmas tree.

آنها می دانند که من در مورد یک درخت کریسمس صحبت می کنم.

Train tracks.

ریل قطار

So when you drive on the road, every

بنابراین وقتی در جاده رانندگی می کنید، هر چند وقت یک بار از

once in a while you cross some tracks.

برخی از مسیرها عبور می کنید.

They are train tracks because trains go on them.

آنها ریل قطار هستند زیرا قطارها روی آنها حرکت می کنند.

Nothing else goes on them.

هیچ چیز دیگری به آنها نمی رسد.

So we usually just end up calling them tracks.

بنابراین ما معمولاً آنها را تراک می نامیم.

In Toronto, there's tracks along

در تورنتو، مسیرهایی در امتداد

the street for the streetcars.

خیابان برای ترامواها وجود دارد.

Uh, maybe in your town, when you drive down the

اوه، شاید در شهر شما، وقتی در جاده رانندگی می کنید

road, you have to cross one or two tracks.

، باید از یکی دو مسیر عبور کنید.

Um, sometimes there's two tracks.

ام، گاهی اوقات دو آهنگ وجود دارد.

Um, this isn't four, by the way.

اوم، این چهار تا نیست، اتفاقا.

This is two tracks.

این دو آهنگ است.

But the official word would be train tracks.

اما کلمه رسمی ریل قطار خواهد بود.

These are train tracks.

اینها ریل قطار هستند.

They are put in place so that trains

آنها در محل قرار داده شده اند تا قطارها

can travel from one location to another.

بتوانند از یک مکان به مکان دیگر حرکت کنند.

And we simply call them tracks.

و ما آنها را به سادگی آهنگ می نامیم.

In fact, there's a phrase from

در واقع، عبارتی از

the wrong side of the tracks.

سمت اشتباه مسیرها وجود دارد.

I think in some towns there might be

من فکر می کنم در برخی شهرها ممکن است

tracks that split the town in two.

مسیرهایی وجود داشته باشد که شهر را به دو قسمت تقسیم کند.

And then there might be a side where all the

و اگر در حال تماشای یک فیلم هستید، ممکن است طرفی وجود داشته باشد که در آن همه

happy, rich, cool people live, if you're watching a movie.

افراد شاد، ثروتمند و باحال زندگی کنند.

And then there's the other side where the.

و سپس طرف دیگر که در آن وجود دارد.

There's the people who don't have as much money and are

افرادی هستند که پول زیادی ندارند و

not as happy live the wrong side of the tracks.

آنقدر خوشحال نیستند که در مسیر اشتباه زندگی می کنند.

That's something you would see more in

این چیزی است که بیشتر در

a movie or something like that. Blue jeans.

یک فیلم یا چیزی شبیه به آن خواهید دید. شلوار جین آبی.

So people do sometimes say blue jeans,

بنابراین مردم گاهی اوقات می گویند شلوار جین آبی،

but often we just say jeans.

اما اغلب ما فقط می گوییم شلوار جین.

I'm actually wearing jeans right now.

من در واقع الان شلوار جین می پوشم.

Um, it's a Friday, so there are certain Fridays

اوم، این یک جمعه است، بنابراین جمعه های خاصی وجود دارد

where I'm allowed to wear jeans to work.

که اجازه دارم برای سرکار شلوار جین بپوشم.

I almost fell over backwards on my chair.

نزدیک بود به پشت روی صندلی بیفتم.

Um, but normally we don't say

اوم، اما معمولاً ما نمی گوییم

blue jeans, we just say jeans.

شلوار جین آبی، فقط می گوییم شلوار جین.

Now there are other color jeans now.

حالا شلوار جین رنگ دیگری هم هست.

I think a long time ago, jeans were always blue.

فکر می کنم خیلی وقت پیش، شلوار جین همیشه آبی بود.

They were blue jeans.

آنها شلوار جین آبی بودند.

But I actually have a pair of jeans that's

اما من در واقع یک شلوار جین دارم که

black and I have a pair of jeans that's.

مشکی است و یک شلوار جین هم دارم.

I guess it is still blue. It's.

فکر کنم هنوز آبی باشه این است.

It's more like olive colored, maybe.

شاید بیشتر شبیه رنگ زیتونی باشد.

But anyways, we usually Just call these jeans.

اما به هر حال، ما معمولا به این شلوار جین می گوییم.

At our school, students are allowed to wear

در مدرسه ما، دانش آموزان امروز مجاز به پوشیدن

jeans today because it's a special day where

شلوار جین هستند، زیرا این روز خاصی است که

you are allowed to wear them.

شما مجاز به پوشیدن آن هستید.

Normally, students aren't allowed to wear jeans.

به طور معمول، دانش آموزان مجاز به پوشیدن شلوار جین نیستند.

This is probably very Canadian.

این احتمالاً بسیار کانادایی است.

You might call these rubber bands.

شما ممکن است این نوارهای لاستیکی را بنامید.

In Canada, we also call them elastic bands.

در کانادا به آنها نوارهای الاستیک نیز می گوییم.

Or we might just call them elastics.

یا ممکن است آنها را الاستیک بنامیم.

This is a pile of elastics.

این یک انبوه الاستیک است.

I need an elastic.

من به یک کش نیاز دارم.

So again, a rubber band or the Canadian term,

بنابراین دوباره، یک نوار لاستیکی یا اصطلاح کانادایی،

I think it's Canadian, of elastic band means, like

من فکر می‌کنم کانادایی است، به معنای نوار الاستیک است، مانند

the stretchy thing that you can use.

چیزی که می‌توانید از آن استفاده کنید.

Like if you have a bunch of carrots,

مثلاً اگر یک دسته هویج دارید،

you can put an elastic around them.

می توانید یک کش دور آن قرار دهید.

Jen and I make bouquets of flowers and

من و جن دسته گل درست می کنیم و

then we put an elastic on the bottom.

سپس یک کش می گذاریم ته آن.

So again, just a warning, this

بنابراین دوباره، فقط یک هشدار، این

is probably a Canadian term.

احتمالاً یک اصطلاح کانادایی است.

I think most of the world says rubber bands.

من فکر می کنم بیشتر مردم دنیا می گویند نوار لاستیکی.

Uh, bicycle obviously becomes bike.

اوه، دوچرخه بدیهی است که دوچرخه می شود.

I think that's been pretty clear for most of you.

من فکر می کنم که برای بسیاری از شما کاملاً واضح است.

Um, we don't often say bicycle.

اوم، ما اغلب نمی گوییم دوچرخه.

We say bike all the time.

ما همیشه می گوییم دوچرخه.

So we have taken the word and kind

بنابراین ما کلمه را انتخاب کرده‌ایم و به

of created a shorter version of it that's

نوعی نسخه کوتاه‌تری از آن ایجاد کرده‌ایم که

easier to remember and easier to say.

به خاطر سپردن و گفتن آن آسان‌تر است.

Airplane has become plane.

هواپیما تبدیل به هواپیما شده است.

Um, like if you have a carry on,

اوم، مثل اینکه اگر حمل بار دارید،

you take it with you on the plane.

آن را با خود در هواپیما ببرید.

If you have a larger suitcase, you have to check

اگر چمدان بزرگتری دارید، باید آن را چک کنید

it and it goes in the bottom of the plane.

و در ته هواپیما می رود.

So we don't often say airplane.

بنابراین ما اغلب نمی گوییم هواپیما.

We don't say automobile. We say car.

ما نمی گوییم خودرو. ما می گوییم ماشین.

We don't say airplane.

ما نمی گوییم هواپیما.

We usually say plane.

معمولا می گوییم هواپیما.

Again, though, you can say airplane.

با این حال، باز هم می توان گفت هواپیما.

Sorry, don't say automobile.

متاسفم، نگو ماشین.

People will think that's strange.

مردم فکر خواهند کرد که عجیب است.

You can say airplane as much as you want.

هر چقدر که می خواهید بگویید هواپیما.

Plain they are.

ساده هستند.

They are equal.

آنها برابر هستند.

This is a baseball cap.

این کلاه بیسبال است.

We sometimes just call it a ball cap, though.

هرچند ما گاهی اوقات آن را کلاه توپ می نامیم.

Um, it probably has different names in

اوم، احتمالاً در

different parts of the English speaking world.

بخش‌های مختلف دنیای انگلیسی زبان نام‌های مختلفی دارد.

But here in North America, this style of

اما اینجا در آمریکای شمالی، به این سبک از

hat we would call a ball cap.

کلاه، کلاه توپی می گوییم.

I'm probably going to wear a ball cap later today.

احتمالاً امروز قرار است کلاه توپی بپوشم.

Mine's back there on the couch.

مال من برگشته روی مبل

Uh, because I am going to be outside later today.

اوه، چون قرار است امروز بعداً بیرون باشم.

And sometimes it's nice to wear a ball cap.

و گاهی اوقات پوشیدن کلاه توپی خوب است.

You can just say cap.

شما فقط می توانید بگویید کلاه.

Although that is a more general term.

اگرچه این یک اصطلاح کلی تر است.

If you say ball cap, it means that kind of hat.

اگر می گویید کلاه توپی به معنای آن کلاه است.

Um, if you really like basketball, you can buy

اوم، اگر واقعاً به بسکتبال علاقه دارید، می توانید

a ball cap with your team's logo on it.

یک کلاه توپی بخرید که آرم تیمتان روی آن باشد.

So it gets kind of confusing because

بنابراین به نوعی گیج کننده می شود زیرا

other sports have ball caps as well.

سایر ورزش ها نیز کلاه توپ دارند.

Uh, this is very Canadian as well.

اوه، این هم خیلی کانادایی است.

I should have put a little Canadian flag.

من باید یک پرچم کوچک کانادا می گذاشتم.

This is a winter hat.

این کلاه زمستانی است.

I call it a toque.

من به آن می گویم توک.

So a toque is a nice knitted hat made

بنابراین توک یک کلاه بافتنی زیبا است که

out of wool or cotton or other fabric that

از پشم یا پنبه یا پارچه های دیگر ساخته شده است که

keeps your head warm in the winter.

سر شما را در زمستان گرم نگه می دارد.

Um, most people in North America would probably

اوم، اکثر مردم آمریکای شمالی احتمالا

call it a winter hat, but most people,

آن را کلاه زمستانی می نامند، اما بیشتر مردم،

some people in Canada call it a toque.

برخی از مردم کانادا آن را یک کلاه زمستانی می نامند.

I think we're using the word less and

من فکر می کنم ما از این کلمه کمتر و

less, but I would call it a toque.

کمتر استفاده می کنیم، اما من آن را یک توک می نامم.

I would say, have you seen my toque?

من می گویم توک من را دیده ای؟

Oh, it's cold outside.

اوه، بیرون سرد است.

I should wear a toque today.

من امروز باید توک بپوشم

And then this is the last slide.

و سپس این آخرین اسلاید است.

I want to clarify.

من می خواهم شفاف سازی کنم.

If you go to a school, they might have

اگر به مدرسه بروید، ممکن است آنها

a gymnasium, and you will call it a gym. Okay?

یک سالن بدنسازی داشته باشند، و شما به آن می گویید ورزش. باشه؟

So a place where you can play basketball,

بنابراین مکانی که می توانید بسکتبال بازی کنید،

a place where you can play volleyball, a

مکانی که می توانید والیبال بازی کنید،

place where you can play team sports.

مکانی که می توانید در آن ورزش های گروهی انجام دهید.

We call it a gymnasium, but more

ما به آن ورزشگاه می گوییم، اما

often we call it a gym.

اغلب به آن ورزشگاه می گوییم.

But when someone says they're going to the gym, work

اما وقتی کسی می‌گوید که به باشگاه می‌رود،

out, I don't think we ever call that a gymnasium.

ورزش کنید، فکر نمی‌کنم هرگز به آن ورزشگاه بگوییم.

Okay, so I.

خوب، پس من.

Here's the difference again.

این تفاوت دوباره است.

A gymnasium, which we normally call a gym,

ژیمنازیم که معمولاً آن را سالن بدنسازی می‌نامیم،

is a place where you can play basketball,

مکانی است که می‌توانید بسکتبال،

volleyball, badminton, those types of sports.

والیبال، بدمینتون و انواع ورزش‌ها را در آن بازی کنید.

So gym or gymnasium, but if you go

بنابراین باشگاه یا سالن بدنسازی، اما اگر

to workout, like to lift weights and to

به تمرین می روید، دوست دارید وزنه برداری کنید و از

use different machines, we call that a gym.

دستگاه های مختلف استفاده کنید، ما به آن باشگاه می گوییم.

I don't think we ever call that place a gymnasium.

من فکر نمی کنم که ما هرگز به آن مکان ورزشگاه نمی گوییم.

So hopefully that distinction made some sense to.

بنابراین امیدواریم که این تمایز تا حدی منطقی باشد.