Free English Class! Topic: Shopping! 🏪🛒🛍️ (Lesson Only)

Well hello and welcome to this English lesson about shopping.

سلام و به این درس انگلیسی در مورد خرید خوش آمدید.

Shopping is something that we all do in order to live in

خرید کاری است که همه ما برای زندگی کردن و

order to go through your day. You have to buy things every

گذراندن روز شما انجام می دهیم. شما باید هر

once in a while. We need to buy food. We need to buy clothes.

چند وقت یکبار چیزهایی بخرید. باید غذا بخریم باید لباس بخریم

We need to buy houses if we live in houses. Um we have to

اگر در خانه زندگی می کنیم باید خانه بخریم. اوم، ما باید

buy a car if we need to drive to work. So shopping the act of

یک ماشین بخریم، اگر ما نیاز به رانندگی به محل کار داشته باشیم. بنابراین خرید

taking your money and exchanging that money for

گرفتن پول شما و مبادله آن پول با

something is very very common. These are usually very popular

چیزی بسیار رایج است. اینها معمولاً دروس انگلیسی بسیار محبوب هستند

English lessons. Whenever I talk about shopping people are

. هر وقت در مورد خرید صحبت می کنم، مردم

quite interested. So please enjoy this lesson about

کاملاً علاقه مند هستند. بنابراین لطفاً از این درس در مورد

shopping where you'll learn lots of words and phrases that

خرید لذت ببرید که در آن کلمات و عبارات زیادی را یاد خواهید گرفت که

we use as English speakers when we go shopping. Before we get

ما به عنوان انگلیسی زبانان هنگام خرید از آنها استفاده می کنیم. قبل از

started I do want to mention there is a study pack for this

شروع، می خواهم به این نکته اشاره کنم که یک بسته مطالعه برای این

lesson. If you go to Bob the Canadian. com you can find that

درس وجود دارد. اگر به باب کانادایی بروید. com می توانید آن

study pack and there's also a link in the description below.

بسته مطالعه را پیدا کنید و همچنین یک لینک در توضیحات زیر وجود دارد.

That study pack has As all of the original slides. A

آن بسته مطالعه به عنوان همه اسلایدهای اصلی است. یک

crossword puzzle, a word search, a matching activity, a

جدول کلمات متقاطع، یک جستجوی کلمه، یک فعالیت تطبیق، یک

multiple choice activity. It has a lot of support materials

فعالیت چند گزینه ای. این دارای بسیاری از مواد پشتیبانی است

that you can use as an independent English learner or

که می توانید به عنوان یک زبان آموز مستقل انگلیسی از آنها استفاده کنید یا

if you're an English teacher you can use them in your

اگر معلم زبان انگلیسی هستید می توانید از آنها در

classroom. So if you're interested please head over to

کلاس درس خود استفاده کنید. بنابراین اگر علاقه مند هستید، لطفاً به

Bob the Canadian. com and look for that. So the general term

باب کانادایی سر بزنید. com و به دنبال آن بگردید. بنابراین اصطلاح عمومی

for someone who buys things is shopper. When you go to the

برای کسی که چیزهایی می‌خرد، خریدار است. وقتی به

mall you will see lots of shoppers. Um when I go to the

مرکز خرید می روید، خریداران زیادی را می بینید . اوم وقتی به فروشگاه می روم

I'm a shopper. So a shopper is a person who is engaged in the

من یک خریدار هستم. پس خریدار شخصی است که مشغول

act of shopping. So if I take my wallet I seem to have lost

خرید است. بنابراین اگر کیف پولم را بردارم به نظر می رسد

my wallet. Oh it's over there. And I go to a store and I buy

کیف پولم را گم کرده ام. اوه اونجاست و من به یک فروشگاه می روم و چیزی می خرم که

something I am a shopper. Um I'm similar to the person in

یک خریدار هستم. اوم من شبیه شخص

the chat. I think it was right winter. I don't go to the mall

چت هستم. فکر کنم درست زمستان بود. من

without knowing what I want to buy. So I'm a very focused

بدون اینکه بدانم چه چیزی می خواهم بخرم به مرکز خرید نمی روم. بنابراین من یک خریدار بسیار متمرکز هستم

shopper. I don't just wander around and buy things randomly.

. من فقط سرگردان نیستم و به طور تصادفی چیزهایی می خرم.

But the who buys things is a shopper. And there's two ways

اما کسی که چیزهایی می خرد خریدار است. و دو راه

to talk about the act of shopping. We can say shop like

برای صحبت در مورد عمل خرید وجود دارد. می‌توانیم بگوییم مثل شما خرید کن

you just the verb to shop or to go shopping. So I could say

فقط فعل خرید کردن یا رفتن به خرید. بنابراین می توانم

this. Tomorrow I'm going to shop at the mall or tomorrow

این را بگویم. فردا می روم از مرکز خرید یا فردا می روم

I'm going to go shopping at the mall. Both sentences work. Both

از مرکز خرید. هر دو جمله کار می کنند. هر دو

are completely correct. And this is the verb we use to talk

کاملا درست است. و این فعل است که ما برای صحبت

about buying things. So if you go to the mall you're going to

در مورد خرید چیزها استفاده می کنیم. بنابراین اگر به مرکز خرید می روید، برای

the mall to shop. Or you're going to mall to go shopping.

خرید به مرکز خرید می روید. یا برای خرید به مرکز خرید می روید.

We also sometimes say to do some shopping. I need to do

ما هم گاهی می گوییم کمی خرید کنید. من باید

some shopping this weekend. I need new shoes and a new pair

این آخر هفته خرید کنم. من به کفش نو و یک شلوارک جدید نیاز دارم

of shorts. Now there's a few different kinds of shopping.

. اکنون چند نوع مختلف خرید وجود دارد.

And we just add the word in front to describe it. If I need

و ما فقط کلمه مقابل را برای توصیف آن اضافه می کنیم. اگر به

food I go grocery shopping. So I go to the grocery store or

غذا نیاز داشته باشم به خرید مواد غذایی می روم. بنابراین به خواربارفروشی یا

supermarket. And I go grocery shopping. I might say to Jen I

سوپرمارکت می روم. و من به خرید مواد غذایی می روم . شاید به جن بگویم که امروز بعد از مدرسه

need to do a bit of grocery shopping after school today. Is

باید کمی خرید مواد غذایی انجام دهم . آیا

there anything we need? If I need clothes I would go clothes

چیزی هست که نیاز داریم؟ اگر به لباس نیاز داشته باشم می روم

shopping. Jen and the kids really like going clothes

خرید لباس. جن و بچه ها خیلی دوست دارند برای خرید لباس بروند

shopping. I think everyone likes to have new clothes. So

. فکر می کنم همه دوست دارند لباس نو داشته باشند. پس

we go clothes shopping. Not a lot. But it's probably one of

میریم خرید لباس نه زیاد. اما احتمالاً یکی از

the more common things that we shop for. So if you need food

رایج‌ترین چیزهایی است که ما برای آن خرید می‌کنیم. بنابراین اگر به غذا نیاز دارید، به

you go food shopping or you go grocery shopping. Sorry if you

خرید غذا یا خرید مواد غذایی بروید. ببخشید اگر به

go grocery shopping. If you need clothes you go clothes

خرید مواد غذایی می روید. اگر به لباس نیاز دارید به خرید لباس بروید

shopping. If you need a car you can actually go car shopping as

. اگر به ماشین نیاز دارید، می توانید در واقع به خرید ماشین

well. So car shopping is something that you do when you

نیز بروید. بنابراین خرید ماشین کاری است که شما در زمان

need to buy a car. You might go to a couple of different places

نیاز به خرید ماشین انجام می دهید. ممکن است به چند مکان مختلف بروید

to look at the cars they have. We call those places car

تا ماشین‌هایی را که در اختیار دارند ببینید. ما آن مکان ها را نمایندگی خودرو می نامیم

dealerships. So you might go to three or four different car

. بنابراین ممکن است روز شنبه برای خرید خودرو به سه یا چهار نمایندگی مختلف خودرو بروید

dealerships on a Saturday to do some car shopping. You're going

. شما می خواهید

to figure out which car you want. You're going to decide

بفهمید که کدام ماشین را می خواهید. شما تصمیم می گیرید که

which car you are going to buy. So notice as well shopping

کدام ماشین را بخرید. بنابراین توجه داشته باشید که خرید

doesn't always involve actually buying something. So I can go

همیشه مستلزم خرید واقعی چیزی نیست. بنابراین می توانم

shopping at the mall and come home and say I bought some

از مرکز خرید بروم و به خانه بیایم و بگویم چند

shoes. I can also go shopping at the mall and come home and

کفش خریدم. من هم می توانم از مرکز خرید بروم و به خانه بیایم و

say I didn't buy anything. So both are equally correct. So I

بگویم چیزی نخریده ام. پس هر دو به یک اندازه درست هستند. بنابراین من

guess you don't technically have to buy something to be to

حدس می‌زنم که از نظر فنی مجبور نیستید چیزی بخرید تا به

go shopping. And then you can go house shopping. Um so if you

خرید بروید. و سپس می توانید به خرید خانه بروید. اوم پس اگر می

want to buy a house you don't buy the first house you see. In

خواهید خانه ای بخرید اولین خانه ای را که می بینید نمی خرید. در

Canada you would call someone called a realtor. And a realtor

کانادا با شخصی به نام مشاور املاک تماس می گیرید. و مشاور املاک

is someone who will take you and show you different houses.

کسی است که شما را می برد و خانه های مختلف را به شما نشان می دهد.

They will take you house shopping. And then you can see

آنها شما را به خرید خانه می برند . و سپس می توانید

few different houses. You can decide on what house you like

چند خانه مختلف را ببینید. شما می توانید تصمیم بگیرید که چه خانه ای را دوست دارید

and you can buy one that you feel comfortable living in. So

و می توانید خانه ای بخرید که در آن احساس راحتی کنید.

very nice. Jen and I didn't ever do this. We didn't go

خیلی خوب است. من و جن هرگز این کار را نکردیم. ما به

house shopping because we bought our house from my mom.

خرید خانه نرفتیم چون خانه مان را از مامانم خریدیم.

And then there's of course online shopping. A relatively

و البته خرید آنلاین وجود دارد. یک

new kind of shopping. Online shopping is shopping that you

نوع خرید نسبتاً جدید. خرید آنلاین خریدی است که شما

do on your computer. Uh or on your phone. Um so you decide

در رایانه خود انجام می دهید. اوه یا روی تلفن شما اوم پس تصمیم گرفتید که

you need to buy concert tickets. You go on your phone

باید بلیط کنسرت بخرید . با گوشیت میری

and you buy concert tickets. Maybe you want to buy a new

و بلیط کنسرت میخری. شاید بخواهید یک کامپیوتر جدید بخرید

computer. So you go on your phone and you do some online

. بنابراین شما به تلفن خود می روید و مقداری خرید آنلاین انجام می دهید

shopping and you buy a new computer. So online shopping

و یک کامپیوتر جدید می خرید . بنابراین خرید آنلاین

another way to spend money to buy things. Now I should have

راه دیگری برای خرج کردن پول برای خرید چیزها است. حالا باید

changed this picture. I should have found a picture with paper

این عکس را عوض می کردم. من باید یک عکس با

grocery bags. In Canada when you buy groceries when you buy

کیسه های مواد غذایی کاغذی پیدا می کردم. در کانادا هنگام خرید مواد

food at the grocery store or supermarket they now put them

غذایی در فروشگاه مواد غذایی یا سوپرمارکت، آنها را

in paper bags or you need to bring your own bags. I always

در کیسه های کاغذی قرار می دهند یا باید کیسه های خود را بیاورید. من همیشه

bring my own bags. We do not have plastic grocery bags in my

کیف های خودم را می آورم. ما دیگر کیسه های مواد غذایی پلاستیکی در

part of Ontario Canada anymore. They're just not allowed. So we

منطقه من در انتاریو کانادا نداریم. آنها فقط اجازه ندارند بنابراین

decided that plastic bags are not allowed anymore. There are

تصمیم گرفتیم که کیسه های پلاستیکی دیگر مجاز نباشند.

no plastic bags. So I should have changed this picture to

کیسه های پلاستیکی وجود ندارد. بنابراین من باید این تصویر را به

something a little more current. Now if you go to the

چیزی کمی جدیدتر تغییر می دادم. حالا اگر به

grocery store if you need bags they will give you paper bags

خواربارفروشی بروید در صورت نیاز به کیسه، کیسه های کاغذی به شما می دهند

and they will charge you 10 cents for each bag. So you do

و برای هر کیسه 10 سنت از شما می گیرند. بنابراین

have to pay for the bags now. We're doing it for the

اکنون باید هزینه کیف ها را بپردازید. ما این کار را برای

environment. Um plastic bags are not good for the

محیط زیست انجام می دهیم. کیسه های پلاستیکی برای

environment. We also have shopping bags. And there's less

محیط زیست خوب نیستند. کیسه خرید هم داریم. و

of these now too. People are more likely to just carry their

اکنون نیز از این موارد کمتر است. مردم به احتمال زیاد فقط وسایل خود را حمل می کنند

items. Or people might get one bag at the first store they

. یا ممکن است افراد در اولین فروشگاهی که از آن

shop at. One shopping bag. And then use that for the rest of

خرید می کنند یک کیف داشته باشند. یک عدد کیف خرید و سپس از آن برای بقیه

their shopping trip. We'll do that sometimes. We'll buy

سفر خرید خود استفاده کنید. ما گاهی این کار را می کنیم. ما

something at a store at the mall and they'll give us a big

از فروشگاهی در مرکز خرید چیزی می خریم و آنها یک کیسه خرید بزرگ به ما می دهند

shopping bag. And then at each each store we go to after that

. و سپس در هر فروشگاهی که بعد از آن به آن می‌رویم،

we'll just keep putting the things in the first shopping

فقط به قرار دادن وسایل در اولین

bag because we don't need well like this lady has too many

کیف خرید ادامه می‌دهیم، زیرا به خوبی نیاز نداریم، مثل اینکه این خانم

shopping bags. That stuff could have all fit in one or two bags

کیسه‌های خرید زیادی دارد. من فکر می کنم که همه چیز می تواند در یک یا دو کیسه جا شود

I think and I think that would have been a little bit better.

و فکر می کنم که کمی بهتر بود.

Then of course we have price and you find the price on the

سپس مطمئناً ما قیمت داریم و شما قیمت را روی

price tag. So the price is what the vendor or store or sales

برچسب قیمت پیدا می کنید. بنابراین قیمت همان چیزی است که فروشنده یا فروشگاه یا

person has decided they want to sell the item for. How much

فروشنده تصمیم گرفته است که کالا را برای آن بفروشد. چقدر

money they want for the item. So if you look here this kale

پول برای کالا می خواهند. بنابراین اگر به اینجا نگاه کنید، این کلم

is $2 or three for 5 dollars. That's a pretty good price

2 یا 3 دلار برای 5 دلار است. در واقع قیمت بسیار خوبی است

actually. Um you eat kale. It's quite healthy by the way. We

. اوم تو کلم پیچ میخوری اتفاقاً کاملاً سالم است. ما

grow kale in our garden along with the flowers. Um and then

در باغ خود به همراه گل ها کلم پیچ می رویم. اوم و بعد

we usually let it freeze once or twice outside before we

معمولاً قبل از برداشت آن را یک یا دو بار می گذاریم بیرون یخ بزند

harvest it. But anyways price is what you pay for an item.

. اما به هر حال قیمت چیزی است که برای یک کالا می پردازید.

And if it is a tag like if it's hanging like this. This is just

و اگر یک برچسب است مانند اگر به این شکل آویزان است. این فقط

the price written on a card or a piece of paper. But this is

قیمتی است که روی یک کارت یا یک تکه کاغذ نوشته شده است. اما این

an actual price tag. A little piece of paper hanging from the

یک برچسب قیمت واقعی است. یک تکه کاغذ آویزان شده از

article of clothing or hanging from the thing that you want to

لباس یا چیزی که می خواهید

buy telling you how much it costs. And then if you want to

بخرید آویزان شده و به شما می گوید هزینه آن چقدر است . و سپس اگر می خواهید

pay you can pay with cash or money Um we use the word cash a

پرداخت کنید، می توانید با پول نقد یا پول پرداخت کنید

lot in my part of the world. So Jen might say hey do you can

. بنابراین جن ممکن است بگوید سلام آیا می توانید

you pay for this? Do you have cash on you? And what she's

برای این هزینه بپردازید؟ آیا شما پول نقد دارید؟ و چیزی که او می

saying is do you have actual like bills in your wallet? Do

گوید این است که آیا شما در کیف پول خود اسکناس های واقعی دارید؟ آیا

you have $5 bills, $20 bills, $50 bills? And I'll say yeah

اسکناس های 5 دلاری، اسکناس های 20 دلاری، اسکناس های 50 دلاری دارید؟ و من می گویم بله

yeah I have money. I brought money with me or I have cash.

بله من پول دارم. با خودم پول آوردم یا پول نقد دارم.

The other way to pay is of course with a gift card. So a

روش دیگر پرداخت البته با گیفت کارت است. بنابراین

gift card is a card for a specific store and it basically

گیفت کارت کارتی است برای یک فروشگاه خاص و اساساً

has a certain amount of money on it. I actually have an

مقداری پول روی آن وجود دارد. من در واقع یک گیفت

Amazon gift card. I have one right here. I'm not going to

کارت آمازون دارم. من همینجا یکی دارم من قصد ندارم

show you the back because if I think if you can see the code

پشت آن را به شما نشان دهم زیرا اگر فکر کنم اگر بتوانید کد را ببینید

you could steal it. So this is an Amazon gift card. Hopefully

می توانید آن را بدزدید. بنابراین این یک کارت هدیه آمازون است. امیدوارم

this focuses. And it says on the back 0$25, Well it's not

این تمرکز کند. و در پشت می گوید 0 $ 25، خوب

bad. Sometimes my kids give me Amazon gift cards. Um like they

بد نیست. گاهی اوقات بچه هایم به من کارت هدیه آمازون می دهند. امم مثل اینکه

get them as a gift and then I order something from Amazon. I

آنها را به عنوان هدیه می گیرند و سپس من چیزی از آمازون سفارش می دهم. من

do some online shopping. And then they give me the gift card

مقداری خرید اینترنتی انجام می دهم. و سپس کارت هدیه را به من می دهند

to pay me back. You can also pay with a credit card or a

تا پولم را پس بدهم. همچنین می توانید با کارت اعتباری یا

debit card. And these work slightly differently. A credit

کارت نقدی پرداخت کنید. و اینها کمی متفاوت عمل می کنند. یک

card basically they send you a bill every month. A debit card

کارت اعتباری اساساً آنها هر ماه یک صورت حساب برای شما ارسال می کنند. یک کارت نقدی

takes the money straight from your bank account and gives it

پول را مستقیماً از حساب بانکی شما می گیرد و

to the store. So let me repeat. If you have a Visa card or a

به فروشگاه می دهد. پس اجازه دهید تکرار کنم. اگر ویزا کارت یا

Mastercard when you use that pay by sliding it or tapping it

مسترکارت دارید، وقتی از آن پرداخت استفاده می‌کنید، با کشیدن آن یا ضربه زدن روی آن

or inserting it and punching in your code you are actually

یا وارد کردن آن و وارد کردن کد خود، در واقع

visa's actually paying for your stuff and then Visa charges you

ویزا هزینه کالاهای شما را پرداخت می‌کند و سپس ویزا از شما

interest and you have to pay them back. A debit card the

سود دریافت می‌کند و باید آنها را پس دهید. . یک کارت بدهی

money simply comes straight out of your bank account. It's

پول به سادگی از حساب بانکی شما خارج می شود.

always better to pay with a debit card. Cos then you're not

همیشه بهتر است با کارت بانکی پرداخت کنید. پس شما

borrowing money in order to buy something. Coupons are pieces

پول قرض نمی‌گیرید تا چیزی بخرید. کوپن‌ها تکه‌های

of paper that help you get a deal or something cheaper at a

کاغذی هستند که به شما کمک می‌کنند تا یک معامله یا چیزی ارزان‌تر در

store. So there might be a coupon in a newspaper or on a

فروشگاه داشته باشید. بنابراین ممکن است یک کوپن در یک روزنامه یا

in a flyer and it simply says 25% off. Bring this coupon to

در یک بروشور وجود داشته باشد و فقط 25٪ تخفیف داشته باشد. این کوپن را به

the store. Buy whatever you want. We'll give you 25% off.

فروشگاه بیاورید. هر چی میخوای بخر ما به شما 25 درصد تخفیف می دهیم.

When you're buying things online there often can be

وقتی کالاهایی را آنلاین می‌خرید، اغلب ممکن است

discount codes. If you punch this discount code in you will

کدهای تخفیف وجود داشته باشد. اگر این کد تخفیف را وارد کنید،

get a certain percentage off. Or you can buy two things for

درصد معینی تخفیف دریافت خواهید کرد. یا می توانید دو چیز را به

the price of one with an a discount code. Grocery store at

قیمت یکی با کد تخفیف خریداری کنید. فروشگاه مواد غذایی در

supermarket. So we use both words here in Canada. When you

سوپرمارکت. بنابراین ما در اینجا در کانادا از هر دو کلمه استفاده می کنیم. وقتی در

talk about the store that you go to to buy food we would call

مورد فروشگاهی صحبت می کنید که برای خرید غذا به آن می روید،

it a grocery store or a supermarket. I often use the

آن را خواربار فروشی یا سوپرمارکت می نامیم. من اغلب از

word grocery store. I think it might be very Canadian. I know

کلمه خواربارفروشی استفاده می کنم. من فکر می کنم ممکن است بسیار کانادایی باشد. من می دانم که می

I'm going to say on the supermarket. In French I think

خواهم در سوپرمارکت بگویم. در فرانسه فکر می کنم

you say Super Marche which is the French equivalent of

شما می گویید Super Marche که معادل فرانسوی

supermarket. Um if someone says the word supermarket I know

سوپرمارکت است. اوم اگر کسی کلمه سوپرمارکت را بگوید من می دانم که

what they mean. It's just not a word that I use very commonly.

منظور آنها چیست. این فقط کلمه ای نیست که من معمولاً از آن استفاده می کنم.

I often just say grocery store. Hey I'm going to go to the

من اغلب می گویم فروشگاه مواد غذایی. سلام من امروز میخوام برم

grocery store today. Um hey kids I'm going the grocery

بقالی. اوم هی بچه ها من

store after work. Is there anything you want me to buy? We

بعد از کار دارم میرم بقالی. چیزی هست که بخواهید بخرم؟ ما

also have malls which are that's the short form for

همچنین مراکز خرید داریم که فرم کوتاه

shopping mall. A shopping mall is a large building with many

مرکز خرید است. مرکز خرید یک ساختمان بزرگ با تعداد

many stores inside. Shopping malls by the way are really

زیادی فروشگاه در داخل است. به هر حال، مراکز خرید،

nice places to go in the winter in Canada. When it's minus 20

مکان های بسیار خوبی برای رفتن در زمستان در کانادا هستند. وقتی هوا در بیرون منفی 20

degrees outside it can be fun to just go to the shopping mall

درجه است، رفتن به مرکز خرید

to do some shop To shop to go shopping. Um even if you don't

برای خرید کردن برای خرید برای خرید کردن، می تواند سرگرم کننده باشد. امم، حتی اگر

need to buy anything or what to buy anything because they're

نیازی به خرید چیزی یا چیزی برای خرید نداشته باشید، زیرا آنها به اندازه

big enough that you can you can walk quite a bit like you can

کافی بزرگ هستند که بتوانید، می توانید کمی راه بروید، همانطور که

walk if you walked the entire shopping mall. It might be a

اگر کل مرکز خرید را پیاده روی کنید، می توانید پیاده روی کنید. ممکن است یک

whole kilometer of walking. So I have in the past on really

کیلومتر کامل پیاده روی باشد. بنابراین

cold days if I want to get some steps in for my fitness

اگر بخواهم برای ردیاب تناسب اندام خود قدم هایی بردارم، در گذشته در روزهای بسیار سرد چنین کرده ام

tracker. I might go with Jen to the mall and do some walking.

. ممکن است با جن به مرکز خرید بروم و کمی پیاده روی کنم.

But a mall sometimes has two floors or three floor You can

اما یک مرکز خرید گاهی اوقات دو طبقه یا سه طبقه دارد. می توانید

see here there's an escalator that people are going up and

ببینید اینجا یک پله برقی وجود دارد که مردم در حال بالا و پایین رفتن هستند

down. Um and a mall just has like 100 or 200 stores. It's a

. ام و یک مرکز خرید فقط 100 یا 200 فروشگاه دارد.

great place to go if you need to go to a variety of stores to

اگر برای خرید چیزهایی نیاز به رفتن به فروشگاه های مختلف دارید، این مکان عالی برای رفتن است

buy things. You go to the shopping mall or what we just

. شما به مرکز خرید یا چیزی که ما

usually call the mall. So some people ask sometimes what's the

معمولاً آن را مرکز خرید می نامیم می روید. بنابراین برخی از مردم گاهی اوقات می پرسند که

difference between a store and a shop? So in North America

تفاوت بین یک فروشگاه و یک مغازه چیست؟ بنابراین در آمریکای شمالی

stores are generally bigger. When I use the word shop I'm

فروشگاه ها به طور کلی بزرگتر هستند. وقتی از کلمه مغازه استفاده می کنم،

often talking about like a nice little store in a town. Um but

اغلب در مورد یک فروشگاه کوچک خوب در یک شهر صحبت می کنم. امم اما

that being said it is interchangeable. You could say

این که گفته می شود قابل تعویض است. می توان گفت که در این مرکز خرید

there's some really cute shops at the mall. There's some

مغازه های واقعاً بامزه ای وجود دارد . چند

really cute stores at the mall. So again for me as a Canadian

فروشگاه واقعاً زیبا در این مرکز خرید وجود دارد. بنابراین دوباره برای من به عنوان یک کانادایی

and I think in North America stores Usually means something

و فکر می‌کنم در فروشگاه‌های آمریکای شمالی معمولاً به معنای چیزی

a bit bigger and a shop is something a little bit smaller.

بزرگتر است و فروشگاه چیزی کمی کوچکتر است.

Um the street where the farmers market is. There's a there's

اوم خیابانی که بازار کشاورزان است.

some nice shops on that street. There's also some big stores on

چند مغازه خوب در آن خیابان وجود دارد. همچنین چند فروشگاه بزرگ در

that street. So it's not a hard and fast rule. Like it's just

آن خیابان وجود دارد. بنابراین این یک قانون سخت و سریع نیست. مثل اینکه این

kind of how Bob uses it. But I wouldn't use the word shop to

دقیقاً نحوه استفاده باب از آن است. اما من از کلمه فروشگاه برای

talk about a really really big store that sells tools. I would

صحبت در مورد یک فروشگاه واقعاً بزرگ که ابزار می فروشد استفاده نمی کنم. من

call that a store. A hardware store actually. So for me store

آن را یک فروشگاه می نامم. در واقع یک فروشگاه سخت افزاری بنابراین برای من فروشگاه

and shop have to do with size. I think in the UK shop is a

و فروشگاه باید با اندازه انجام شود. من فکر می کنم در فروشگاه بریتانیا

more common way to talk about stores. So shopping cart. By

روش رایج تری برای صحبت در مورد فروشگاه ها است. پس سبد خرید به

the way this is called a trolley I think in the UK. If

هر حال فکر می کنم در انگلستان به این ترولی می گویند. اگر در حال

you're learning British English you're on the wrong channel.

یادگیری انگلیسی بریتانیایی هستید، در کانال اشتباهی هستید.

But that's okay. You can stay. We call this a shopping cart or

اما اشکالی ندارد. میتوانی بمانی. ما به این می گوییم سبد خرید یا

a grocery cart or just a cart. So when I go to the grocery

سبد خرید مواد غذایی یا فقط یک سبد خرید. بنابراین وقتی به خواربارفروشی می روم می

store I go and get a cart. I go get a grocery cart before I

روم و یک گاری می گیرم. قبل از شروع خرید می روم یک سبد خرید می گیرم

start shopping. Now you are probably familiar though with

. اکنون احتمالاً با

the word shopping cart. Or the word because when you do online

کلمه سبد خرید آشنا هستید. یا این کلمه به این دلیل است که وقتی شما خرید آنلاین انجام می دهید

shopping we still use this term. When you buy something on

ما هنوز از این اصطلاح استفاده می کنیم. وقتی چیزی در

Amazon it goes into your shopping cart. It goes into

آمازون می‌خرید، به سبد خرید شما می‌رود. به

your cart. Uh even though it's a virtual cart. Um but yes I

سبد خرید شما می رود. اوه حتی اگر یک سبد خرید مجازی است. اوم، اما بله،

would call this a shopping cart again if you are on the other

اگر در آن

side of the Atlantic. If you are in Britain you would

سوی اقیانوس اطلس باشید، دوباره به این سبد خرید می گویم. اگر در بریتانیا هستید،

probably call this a trolley. I think that's what they call it.

احتمالاً این را یک واگن برقی می نامید. فکر کنم اسمش اینه

We just call it grocery cart. Seems simpler to me. When you

ما فقط به آن سبد خرید می گوییم. به نظر من ساده تر است وقتی

go to a store it's always fun when things are on sale or when

به یک فروشگاه می روید، وقتی چیزهایی در حال فروش هستند یا زمانی که

the store has a sale. Let me use those two terms again. A

فروشگاه فروش دارند، همیشه سرگرم کننده است. بگذارید دوباره از آن دو اصطلاح استفاده کنم. یک

store can have a sale. So you might say oh that store is

فروشگاه می تواند فروش داشته باشد. بنابراین ممکن است بگویید اوه آن فروشگاه

having a sale. A lot of stuff is on sale. So notice I'm using

در حال فروش است. چیزهای زیادی در فروش است. بنابراین توجه داشته باشید که من از

it differently. The store has a sale. There is a sale at that

آن متفاوت استفاده می کنم. فروشگاه فروش دارد. فروش در آن

store. The stuff in the store is on sale. Usually in Canada

فروشگاه وجود دارد. وسایل موجود در فروشگاه به فروش می رسد. معمولاً در کانادا

all of the summer clothing is on sale in September. They know

تمام لباس های تابستانی در ماه سپتامبر به فروش می رسد. آنها می دانند

that it's hard to sell bathing suits and T-shirts in the

که فروش لباس های شنا و تی شرت در

winter. And in the a lot of the winter clothing is on sale. The

زمستان سخت است. و در بسیاری از لباس های زمستانی در فروش است.

store will have a sale and the winter clothes will be on sale

فروشگاه فروش خواهد داشت و لباس های زمستانی

in March and April. Because they would rather sell the the

در اسفند و فروردین به فروش می رسد. زیرا آنها ترجیح می دهند

winter clothes instead of keeping keeping all the winter

به جای نگه داشتن تمام

clothes through the summer. So this has a lot of names. But

لباس های زمستانی در تابستان، لباس های زمستانی را بفروشند. بنابراین این نام های زیادی دارد. اما

when you are at a store or shop when you are done shopping you

هنگامی که در یک فروشگاه یا مغازه هستید، پس از پایان خرید،

need to pay for things. So you need to find the till or the

باید برای چیزهایی هزینه کنید. بنابراین باید تالار یا

checkout or the register or the cash register or the counter or

صندوق یا صندوق یا صندوق یا پیشخوان یا

the front counter. We have a number of different words for

پیشخوان را پیدا کنید. ما چندین کلمه مختلف برای

it. The most common is probably checkout, okay? So, if I was

آن داریم. رایج ترین احتمالاً پرداخت است، خوب؟ بنابراین، اگر من

buying, let's see here. If I was buying this pair of

خریدم، بیایید اینجا را ببینیم. اگر من این عینک را می خریدم

glasses, I would need to find the till or the checkout or the

، برای پرداخت هزینه این عینک باید تاج یا صندوق یا

cash register or the front counter in order to pay for

صندوق یا پیشخوان را پیدا کنم

these. And the most common word would be checkout. And it's

. و متداول ترین کلمه تسویه حساب است. و

also the verb. Oh I need to checkout. I need to find the

همچنین فعل است. اوه من باید تسویه حساب کنم باید

checkout I can checkout. Usually though you would say I

تسویه حسابی را پیدا کنم که می توانم پرداخت کنم. معمولاً اگر می گویید

need to find the checkout so I can pay for all of this stuff.

باید صندوق را پیدا کنم تا بتوانم برای همه این چیزها پرداخت کنم.

Um yeah. Welcome to English. Sometimes there's lots of

اوم آره به انگلیسی خوش آمدید گاهی اوقات

different words for things. Uh and then now we have this is

کلمات مختلف زیادی برای چیزها وجود دارد. اوه و پس از آن، اکنون ما اینجا را داریم،

where the updated part of the lesson comes in. We have a lot

جایی که بخش به روز شده درس وارد می شود. ما

more stores with self checkout. This is becoming more and more

فروشگاه های بسیار بیشتری داریم که خود را پرداخت می کنند. این در کانادا بیشتر و بیشتر

common in Canada. Almost every grocery store that I go to now

رایج می شود. تقریباً هر خواربارفروشی که اکنون به آن می روم،

has self checkout. Okay. Self checkout is when you walk up to

خود تسویه حساب دارد. باشه. خود تسویه حساب زمانی است که شما به سمت

one of these machines which we call the self checkout machine.

یکی از این دستگاه‌ها می‌روید که ما آن را دستگاه پرداخت خودکار می‌نامیم.

Or just the self checkout. And then you scan your items

یا فقط پرداخت شخصی و سپس خود شما موارد خود را اسکن می کنید

yourself. So you go like beep and then you put it on the on

. بنابراین شما مانند بوق می روید و سپس آن را روی ترازو روی ترازو قرار می دهید

the on the little I think a scale. I think these machines

. فکر می‌کنم این ماشین‌ها

weigh everything and then the machine knows if you're lying

همه چیز را وزن می‌کنند و سپس دستگاه می‌داند که دروغ می‌گویید

or cheating. Um but self checkout is becoming much more

یا تقلب می‌کنید. اوم، اما پرداخت خود به خود در کانادا بسیار محبوب تر شده است

popular in Canada. Um we see it almost in every grocery store

. اوم، اکنون تقریباً در هر خواربار فروشی آن را می بینیم

now. I I don't mind it. It's if you're in a hurry it's kind of

. من برام مهم نیست اگر عجله دارید خیلی

nice. And there's also stores. Now I have not seen a store

خوب است. و همچنین فروشگاه ها وجود دارد. الان همچین فروشگاهی ندیدم

like this. But I watched a video maybe these are more

. اما من یک ویدیو تماشا کردم شاید اینها

popular in Europe and other parts of the world where when

در اروپا و سایر نقاط جهان محبوب تر باشند، جایی که وقتی به

you go grocery shop You get a cart and you get a scanner and

خواربارفروشی می روید، یک سبد خرید می گیرید و یک اسکنر می گیرید و در

as you shop you scan the items with the scanner and then at

حین خرید، موارد را با اسکنر اسکن می کنید و سپس در

the end you you just pay and you're done. Like it's kind of

پایان شما شما فقط پرداخت می کنید و کارتان تمام می شود. مثل اینکه به نوعی

a different way of doing self checkout. Kind of similar

روشی متفاوت برای انجام تسویه حساب شخصی است. هر چند نوعی مشابه

though. If you have this in your country. Let me know in

اگر این را در کشور خود دارید.

the chat if you use scanners in your country. And then there's

اگر در کشور خود از اسکنر استفاده می کنید، در چت به من اطلاع دهید . و سپس

two kinds of people at a store. There's a cash here. This is

دو نوع از مردم در یک فروشگاه وجود دارد. اینجا پول نقد هست این

the person who works at the checkout. The person who works

شخصی است که در صندوق کار می کند . شخصی که در تالار کار می کند

at the till. And then we have a store clerk. This is someone

. و سپس ما یک منشی فروشگاه داریم. این کسی است

who helps you in the store. So if you are done shopping you go

که در فروشگاه به شما کمک می کند. بنابراین اگر خرید شما تمام شده است،

to the checkout and the cashier will ring up we still use that.

به صندوق پرداخت بروید و صندوقدار زنگ می‌زند، ما همچنان از آن استفاده می‌کنیم.

I never thought about that. She'll ring up your total.

من هرگز در مورد آن فکر نکردم. او مجموع شما را زنگ خواهد زد.

There's no ringing anymore. But she will scan each item and

دیگه زنگی نیست اما او هر مورد را اسکن می کند و به

tell you how much money you need to pay. If though I am in

شما می گوید که چقدر پول باید بپردازید. اگر من در

a clothing store or I'm in a grocery store and I can't find

یک فروشگاه لباس یا در یک فروشگاه مواد غذایی هستم و نمی توانم

something. I might ask a store clerk. I'm at I might ask a

چیزی پیدا کنم. من ممکن است از یک فروشنده بپرسم . من در اینجا هستم، ممکن است از یک

clerk to help me find the bananas for instance. Hey could

کارمند بخواهم که به من کمک کند تا مثلاً موزها را پیدا کنم. سلام می توانید به

you tell me where the bananas are? That's something I might

من بگویید موز کجاست ؟ این چیزی است که من ممکن است

say to a clerk. So the cashier will check you out. The cashier

به یک منشی بگویم. بنابراین صندوقدار شما را بررسی می کند. صندوقدار

will ring in or scan in all your items and then tell you

همه اقلام شما را زنگ می زند یا اسکن می کند و سپس به شما می گوید که

how much you owe and the clerk will help you find things. Now

چقدر بدهکار هستید و منشی به شما کمک می کند چیزهایی را پیدا کنید. حالا

Jen and I talked about this one. We often just refer to a

من و جن در مورد این موضوع صحبت کردیم . ما اغلب فقط به یک

clerk as a worker. Like if I'm in a store and if I have a

کارمند به عنوان یک کارگر اشاره می کنیم. مثلاً اگر من در یک فروشگاه هستم و اگر

question I might say have you seen a worker? Um if you see a

سؤالی داشتم می توانم بگویم آیا کارگری را دیده اید؟ اوم اگر

store worker let me know and I because I want to ask them

کارگر فروشگاهی را دیدید به من و من اطلاع دهید زیرا می خواهم چیزی از آنها بپرسم

something. But clerk is definitely the correct term for

. اما منشی قطعاً اصطلاح صحیحی است

sure. Receipt. So a receipt is a piece of paper you get after

. اعلام وصول. بنابراین رسید یک تکه کاغذ است که پس از

you buy something. Some stores now send you a receipt via

خرید چیزی بدست می آورید. اکنون برخی از فروشگاه ها از طریق ایمیل برای شما رسید ارسال می کنند

email. But usually when I go to my grocery store when I'm done

. اما معمولاً وقتی به خواربارفروشی خود می روم وقتی

buying groceries they give me a little piece of paper. It comes

خرید مواد غذایی تمام می شود، یک تکه کاغذ به من می دهند.

out of the cash register and they hand it to me and it tells

از صندوق خارج می شود و به من می دهند و به

me how much money I spent and it has a list of all the things

من می گوید چقدر پول خرج کرده ام و لیست همه چیزهایی

that I buy. When I go to the grocery store and get groceries

که می خرم را دارد. وقتی به خواربارفروشی می روم و مواد غذایی می گیرم

and also buy myself a chocolate bar sometimes Jen looks at the

و همچنین برای خودم یک تخته شکلات می خرم، گاهی اوقات جن

receipt later in the day and she says you bought a chocolate

در روز بعد به رسید نگاه می کند و می گوید شما یک تخته شکلات خریده اید

bar? Did you get me one? So it's important to know what to

؟ برام یکی گرفتی؟ بنابراین مهم است که بدانید

do with your receipt. Also when I buy something for our

با رسید خود چه کار کنید. همچنین وقتی چیزی را برای

business I keep the receipt because we want to enter the

کسب و کار خود خریداری می کنم رسید را نگه می دارم زیرا می خواهیم

amount we spent into our accounting software when you

مبلغی را که خرج کرده ایم در نرم افزار حسابداری خود وارد کنیم زمانی که شما

run a business it's important to keep your receipt so if the

یک کسب و کار را اداره می کنید، مهم است که رسید خود را نگه دارید، بنابراین اگر

government ever asked you what you spent you would have proof

دولت از شما پرسید که چه چیزی خرج کرده اید، مدرکی دارید.

of what you spent and then you want to keep it as well in case

از آنچه خرج کرده‌اید و سپس می‌خواهید آن را نگه دارید، در صورتی که می‌خواهید

you want to do a return or an exchange if you buy flowers

اگر گل

from us and if they die the next day which never happens.

از ما بخرید یا اگر گل از ما بخرید و اگر روز بعد بمیرند، آن را بازگردانید یا تعویض کنید.

You should come back to market the next week and we will

شما باید هفته بعد به بازار برگردید و ما

either give you a return. We will give you your money back

یا به شما پس می دهیم. ما پولتان را پس می دهیم

or you can exchange it for a new bouquet of flowers. This

یا می توانید آن را با یک دسته گل جدید عوض کنید. این

happens quite regularly. I actually had a pair of shoes

کاملاً منظم اتفاق می افتد. من در واقع یک بار یک جفت کفش داشتم

once and when I bought them, they didn't fit. I bought them

و وقتی آنها را خریدم، آنها مناسب نبودند. من آنها را به

online and they were the right size but they still felt really

صورت آنلاین خریدم و اندازه آنها مناسب بود اما هنوز احساس

tight. So, I brought them to the actual store. The store

سفت بودن می کردند. بنابراین، آنها را به فروشگاه واقعی آوردم. فروشگاه

sells online and they have a store and I return them and

آنلاین می فروشد و آنها فروشگاه دارند و من آنها را پس می دهم و

they gave me my money back. I wanted to exchange them for a

پولم را پس دادند. من می خواستم آنها را با یک

pair that was a little bit bigger but they didn't have

جفت که کمی بزرگتر بودند عوض کنم اما آنها

them. So a return is when you bring it back and they give you

آنها را نداشتند. پس برگشت زمانی است که شما آن را پس می آورید و به شما

money. An exchange is when you bring it back and they give you

پول می دهند. مبادله زمانی است که آن را پس می آورید و

something else from the store. Shoes are a great example. If

چیز دیگری از فروشگاه به شما می دهند. کفش ها یک مثال عالی هستند. اگر

you buy size nine and a half and they don't fit you might

سایز نه و نیم خریدید و مناسب نیستند، بهتر است

want to exchange them for size ten. And you should bring your

آنها را با سایز ده عوض کنید. و

receipt by the way. If you don't have your receipt, you

در ضمن باید رسید خود را همراه داشته باشید. اگر رسید خود را ندارید،

can't return or exchange stuff. Sometimes, you just want a

نمی توانید کالاها را برگردانید یا مبادله کنید. گاهی اوقات، شما فقط می خواهید

refund, okay? So, a refund is the name we give for when they

بازپرداخت کنید، خوب؟ بنابراین، بازپرداخت نامی است که وقتی

give you money back. So, when you return something, they give

پول را به شما پس می دهند، برای آن می گذاریم. بنابراین، وقتی چیزی را برمی گردانید، به

you a refund. When you buy something, you give them money.

شما بازپرداخت می کنند. وقتی چیزی میخری بهشون پول میدی

When you return something, they give you a refund. They give

وقتی چیزی را برمی گردانید، به شما بازپرداخت می کنند. آنها

you your money back. Sometimes, customers get angry in a store

پول شما را پس می دهند. گاهی اوقات، مشتریان در یک فروشگاه عصبانی می شوند

and they want to refund. They demand a refund. Like I want a

و می خواهند وجه را پس دهند. آنها خواستار بازپرداخت هستند. مثل اینکه من

refund. This is ridiculous. This shoe broke the first time

بازپرداخت می خواهم. این مسخرست. این کفش اولین باری که

I wore it. I'm never buying shoes here again. That's what

آن را پوشیدم شکست. من دیگر هرگز اینجا کفش نمی خرم. این چیزی است که

an angry customer might say. When we talk about hours we're

یک مشتری عصبانی ممکن است بگوید. وقتی در مورد ساعت ها صحبت می کنیم،

talking about not just when the stores open during the day but

نه تنها در مورد زمان باز شدن فروشگاه ها در روز بلکه در مورد

what days they're open. So if someone said to Jen and I what

روزهای باز بودن آنها صحبت می کنیم. بنابراین اگر کسی به من و جن بگوید

are your hours? Actually we don't have hours. Let me let me

ساعت شما چند ساعت است؟ در واقع ما ساعت نداریم. بگذارید

give a better example. If I went to the hardware store and

مثال بهتری بزنم. اگر به فروشگاه لوازم خانگی رفتم و

I said to the store clerk what are your hours? He would say oh

به متصدی فروشگاه گفتم ساعت شما چند ساعت است؟ او می گفت آه

we're open Monday through Saturday eight to 6. So you can

ما از دوشنبه تا شنبه ساعت هشت تا 6 باز هستیم. بنابراین می توانید

see here opening hours Tuesday to Friday 7: 30 AM to 5PM

ساعات کاری سه شنبه تا جمعه را اینجا ببینید 7: 30 صبح تا 5 بعد از ظهر

Saturday 8AM to 5PM so again we use the word hours but it

شنبه 8 صبح تا 5 بعد از ظهر، بنابراین دوباره از کلمه ساعت استفاده می کنیم اما

refers to the days and the time during those days that a store

به روزها و در طول آن روزها که فروشگاهی

is open some stores are open twenty-four hours there you go

باز است برخی از فروشگاه ها بیست و چهار ساعته باز هستند آنجا که شما بروید

we also have delivery and shipping let me kind of explain

ما نیز تحویل و حمل و نقل داریم اجازه دهید به نوعی توضیح بدهم که

the difference here delivery is the act of bringing something

تفاوت اینجاست تحویل این است که چیزی را

to someone's house or apartment okay so when you order pizza it

به خانه یا آپارتمان کسی بیاورید خوب است، بنابراین وقتی شما پیتزا را سفارش دهید

comes with free delivery They bring it to your house. Um the

همراه با تحویل رایگان آن را به خانه شما می آورند. امم،

act of coming in your driveway walking up to your door and

آمدن در راهروی شما و رفتن به درب منزل و

giving you a pizza is delivery. Okay. So when you buy a

دادن پیتزا به شما تحویل است. باشه. بنابراین هنگام خرید

mattress sometimes you need delivery because the mattress

تشک گاهی اوقات نیاز به تحویل دارید زیرا تشک

doesn't fit in your car. And so you need delivery. Shipping is

در ماشین شما جا نمی شود. و بنابراین شما نیاز به تحویل دارید. حمل و نقل

similar. Shipping is when something leaves a store and

مشابه است. حمل و نقل زمانی است که چیزی از فروشگاه خارج می شود و

the time from when it leaves your store to when it gets to

از زمانی که فروشگاه شما را ترک می کند تا زمانی که به

your house. That's the shipping process. And so we kind of use

خانه شما می رسد. این روند حمل و نقل است . و بنابراین ما به نوعی از

these interchangeably though. They're very very similar. In

اینها به جای یکدیگر استفاده می کنیم. خیلی شبیه هم هستن در

fact sometimes you get free delivery. Sometimes you get

واقع گاهی اوقات شما تحویل رایگان دریافت می کنید . گاهی اوقات شما

free shipping and it means the same thing. Okay. But generally

ارسال رایگان دریافت می کنید و این به همین معنی است. باشه. اما به طور کلی

delivery is the act. Like when the person is at my house he's

تحویل عمل است. مثل زمانی که آن شخص در خانه من است، او در

making a delivery. But when I pay for shipping I'm paying for

حال زایمان است. اما وقتی هزینه حمل و نقل را پرداخت می کنم، هزینه کالا را می پردازم

the item to leave the store travel down the road and come

تا از فروشگاه خارج شود و

to my house. I didn't explain that very well. They are kind

به خانه من بیاید. خیلی خوب توضیح ندادم آنها یک جورهایی هستند

of the same thing. But there is kind of a slight difference.

. اما یک تفاوت جزئی وجود دارد.

Maybe someone in the chat can explain it a little bit better.

شاید کسی در چت بتواند آن را کمی بهتر توضیح دهد.

But sometimes something is too big and you need to pay for

اما گاهی اوقات چیزی بیش از حد بزرگ است و شما باید برای

delivery or you need to pay for shipping. Sometimes you want to

تحویل هزینه کنید یا باید هزینه حمل و نقل را بپردازید. گاهی اوقات می خواهید

buy some clothes. Maybe you need to buy a new pair of

چند لباس بخرید. شاید لازم باشد یک شلوار جدید بخرید

pants. You need to buy a few shirts and you go to a clothing

. شما باید چند پیراهن بخرید و برای خرید لباس به فروشگاه لباس بروید

store to do some clothes shopping. And you want to try

. و شما می خواهید

things on. And so you would ask where are the fitting rooms or

چیزهایی را امتحان کنید. و بنابراین می‌پرسید اتاق‌های مناسب یا

where are the change rooms. So a fitting room is a small place

اتاق‌های تعویض کجا هستند. بنابراین یک اتاق تناسب یک مکان کوچک

like this where you can go and take your shirt off and put on

مانند این است که می توانید به آنجا بروید و پیراهن خود را در بیاورید و

the new shirt and see how it fits. Look in a mirror and see

پیراهن جدید را بپوشید و ببینید که چگونه می آید. در آینه نگاه کنید و ببینید که

how it looks and then decide if you want to buy it or not. Uh

چگونه به نظر می رسد و سپس تصمیم بگیرید که آیا می خواهید آن را بخرید یا نه. اوه

then at the mall sometimes you are hungry. And so malls have

پس در مرکز خرید گاهی اوقات گرسنه هستید. و بنابراین مراکز خرید

what are called food courts. So a food court is a place where

فودکورت هایی دارند که به آن فودکورت می گویند. بنابراین فودکورت مکانی است که در آن

there are many restaurants and lots of tables and chairs to

رستوران های زیادی وجود دارد و میز و صندلی های زیادی برای

sit at. And you can decide oh today I'd like a hamburger.

نشستن در آن وجود دارد. و شما می توانید تصمیم بگیرید اوه امروز من یک همبرگر می خواهم.

Today I'd like a wrap. Today I'd like french fries with

امروز من یک بسته بندی می خواهم. امروز سیب زمینی سرخ کرده با

gravy. Today I'd like pizza. Today I'd like some samosas.

سس میل دارم. امروز من پیتزا می خواهم. امروز کمی سمبوسه می خواهم.

Today I'd like an empanada. Today I'd like to have some

امروز من یک امپانادا می خواهم. امروز می‌خواهم چند

pierogies. There's so many options at a food court. So you

تجاوز داشته باشم. گزینه های زیادی در فودکورت وجود دارد. بنابراین شما

kind of low and decide hm what looks the best. What am I

کمی کم می کنید و تصمیم می گیرید که چه چیزی بهترین به نظر می رسد.

craving when you crave something it's what you want to

وقتی تو هوس چیزی می کنی من چه میل می کنم این همان چیزی است که می خواهی

eat. And then you order it. Usually when I go to the food

بخوری. و سپس شما آن را سفارش دهید. معمولا وقتی به فودکورت می روم

court I usually get pizza. Sometimes I get a hamburger. Uh

معمولا پیتزا می گیرم. گاهی همبرگر می گیرم. اوه

and then a couple of terms to finish off here in stock and

و پس از آن چند ترم برای پایان دادن به اینجا در انبار و

out of stock. Let me make these a little bit bigger. When a

در انبار. بگذارید اینها را کمی بزرگتر کنم. وقتی یک

store has something in stock it means that they have that item.

فروشگاه چیزی در انبار دارد به این معنی است که آن کالا را دارد.

Okay so you can see here this cleaner is in stock. If you

خوب پس می توانید اینجا را ببینید که این پاک کننده موجود است. اگر

look at the shelf you can see that there are bottles of

به قفسه نگاه کنید، می بینید که بطری های

cleaner there. Above though there are no bottles. So they

پاک کننده در آنجا وجود دارد. در بالا اگرچه هیچ بطری وجود ندارد. بنابراین

are out of stock. So when something is in stock it means

موجودی آنها تمام شده است. بنابراین وقتی چیزی در انبار است به این معنی است که

it's something the store sells and they have it in the store.

آن چیزی است که فروشگاه می فروشد و آن را در فروشگاه دارند.

When it's out of stock it's something the store normally

وقتی موجودی آن تمام می شود، چیزی است که فروشگاه معمولاً

sells but they don't have any in the store at this time. So

می فروشد، اما در حال حاضر چیزی در فروشگاه ندارند. بنابراین

when something goes on sale the store sometimes has lots of

وقتی چیزی به فروش می رسد، فروشگاه گاهی اوقات مقدار زیادی از

that item in stock. But sometimes something's on sale

آن کالا را در انبار دارد. اما گاهی اوقات چیزی به فروش می رسد

and then very quickly they're out of stock. They just don't

و پس از آن خیلی سریع در انبار آنها تمام می شود. آنها فقط

have anymore. It's disappointing when you go to a

دیگر ندارند. وقتی

store to buy something that's on sale and they say sorry

برای خرید چیزی که در حال فروش است به فروشگاهی می روید و آنها می گویند متأسفم

we're out of stock or we sold out this morning that would be

موجودی ما تمام شده یا امروز صبح تمام شده است، ناامید کننده است. این

another way to put it. Uh and then you can of course ask for

راه دیگری برای قرار دادن آن است. اوه و پس از آن مطمئناً می توانید

something called a rain check. That means when the product is

چیزی به نام چک باران بخواهید. این بدان معناست که وقتی محصول

back in stock you can come and pay the price that you would

در انبار برگشت می‌توانید بیایید و قیمتی را که

have paid when it was on sale. Anyways when something's in

در زمان فروش می‌پرداختید، بپردازید. به هر حال وقتی چیزی در

stock it means they have it. When something's out of stock

انبار است به این معنی است که آن را دارند. وقتی چیزی تمام می شود به این

it means they no longer have it. They have sold out. There

معنی است که آنها دیگر آن را ندارند. فروخته اند.

are none left on the shelf.

هیچ چیزی در قفسه باقی نمانده است.