Let's Learn English! Topic: Complaining! 👎😞☔ (Lesson Only)

Well, hello and welcome to

خوب، سلام و به

this English lesson about complaining.

این درس انگلیسی در مورد شکایت خوش آمدید.

Complaining is something we do

شکایت کاری است که

when we don't like something.

وقتی چیزی را دوست نداریم انجام می دهیم.

You might complain to your teacher, you might complain

ممکن است از معلم خود شکایت کنید، ممکن است

to your neighbour, you might complain to the mayor

از همسایه خود شکایت کنید، ممکن است از شهردار

in your town because you don't like something.

شهر خود شکایت کنید زیرا چیزی را دوست ندارید.

Sometimes human beings are happy,

گاهی انسان خوشحال است،

sometimes human beings are annoyed.

گاهی انسان آزرده می شود.

And when we're annoyed, we like to complain.

و وقتی اذیت می شویم، دوست داریم شکایت کنیم.

Now, there's a lot of different types of complaining.

اکنون، انواع مختلفی از شکایت وجود دارد.

So in this English lesson, I will try

بنابراین در این درس انگلیسی، سعی می کنم

to discuss as many as I can.

تا آنجا که می توانم بحث کنم.

I think you'll enjoy this lesson.

فکر می کنم از این درس لذت خواهید برد.

Even though it's a lesson about kind of a negative

اگرچه این درسی در مورد یک نوع

thing we do as humans, I still think it can

کار منفی است که ما به عنوان انسان انجام می دهیم، من هنوز فکر می کنم که می تواند

be a fun lesson as we learn about complaining.

یک درس سرگرم کننده باشد زیرا ما در مورد شکایت یاد می گیریم.

So welcome to this English lesson about complaining.

پس به این درس انگلیسی در مورد شکایت خوش آمدید.

To complain.

شکایت کردن

So this is the main verb.

پس این فعل اصلی است.

This is the verb we use when we do not like something.

این همان فعل است که وقتی چیزی را دوست نداریم استفاده می کنیم.

If you are at a restaurant, your food isn't

اگر در رستوران هستید، غذای شما

cooked well or your food isn't what you ordered,

خوب پخته نشده است یا غذای شما آن چیزی نیست که سفارش داده اید،

you will probably complain to the server.

احتمالاً به سرور شکایت خواهید کرد.

You will tell that person what you are unhappy about.

شما به آن شخص خواهید گفت که از چه چیزی ناراضی هستید.

You might say, hey, I.

ممکن است بگویید هی، من.

This is chicken and I ordered fish.

این مرغ است و ماهی سفارش دادم.

Or you might say, my food is cold.

یا شاید بگویید، غذای من سرد است.

And then hopefully the server

و سپس امیدوارم سرور

can do something about it.

بتواند کاری در مورد آن انجام دهد.

I don't often complain at restaurants unless

من اغلب از رستوران‌ها شکایت نمی‌کنم، مگر اینکه

they get my order totally wrong.

سفارشم را کاملا اشتباه بگیرند.

Um, usually if food comes and it's relatively close

اوم، معمولاً اگر غذا بیاید و نسبتاً

to what I ordered, I will eat it.

به چیزی که من سفارش دادم نزدیک باشد، می خورم.

But this is probably one of the most common ways that

اما این احتمالاً یکی از رایج ترین راه هایی است که

we complain is when we're at a restaurant and we don't

ما شکایت می کنیم این است که وقتی در رستوران هستیم و

like our food for some reason, we will complain.

به دلایلی غذای خود را دوست نداریم، شکایت خواهیم کرد.

So we will say out loud to someone what we don't like.

بنابراین آنچه را که دوست نداریم با صدای بلند به کسی خواهیم گفت.

Children tend to complain a lot too.

کودکان نیز تمایل زیادی به شکایت دارند.

I don't know if you are familiar with that,

نمی‌دانم با آن آشنا هستید یا نه،

but when kids are little, sometimes they complain.

اما بچه‌ها وقتی کوچک هستند، گاهی اوقات شکایت می‌کنند.

They complain because they don't like

آنها شکایت می کنند زیرا

what you made for supper.

آنچه را که برای شام درست کرده اید دوست ندارند.

They complain because you don't have time

آنها شکایت می کنند زیرا شما وقت ندارید

to bring them to a friend's house.

آنها را به خانه یکی از دوستان خود بیاورید.

Children are wonderful, but sometimes they complain.

بچه ها فوق العاده هستند اما گاهی شکایت می کنند.

So the noun then is a complaint.

پس اسم پس شکایت است.

So if to complain, the verb, like I'm

بنابراین اگر شکایت کنم، فعل، مانند من

going to complain to my boss, the.

می خواهم به رئیسم شکایت کنم، the.

The thing that you put in writing or

چیزی که به صورت کتبی می نویسید یا

the thing you say is called a complaint.

چیزی که می گویید شکایت نامیده می شود.

If it's really formal and you write it

اگر واقعاً رسمی باشد و آن را

down, you'll have your complaint on paper.

یادداشت کنید، شکایت خود را روی کاغذ خواهید داشت.

So the verb is to complain.

پس فعل شکایت کردن است. می

I'm going to complain, or I have a complaint.

روم شکایت کنم یا شکایت دارم.

Okay, um, and complaint sounds a little more official.

خوب، اوم، و شکایت کمی رسمی تر به نظر می رسد.

Little tricky to say, isn't it? Complaint.

گفتن کمی مشکل است، اینطور نیست؟ شکایت.

You do have to hit the T at the end when you say that.

وقتی این را می گویید باید در آخر T را بزنید.

Uh, let's see here.

اوه، اینجا را ببینیم.

To wine.

به شراب.

So there are many different verbs depending on

بنابراین بسته به

the kind of complaining that is happening.

نوع شکایتی که اتفاق می‌افتد، افعال مختلفی وجود دارد.

Often we will say that

اغلب می گوییم که

children will whine and complain.

بچه ها ناله می کنند و شکایت می کنند.

We'll use both verbs together.

ما از هر دو فعل با هم استفاده خواهیم کرد.

Or I have a co worker who

یا من یک همکار دارم که

just whines and complains all the time.

همیشه ناله می کند و شاکی است.

My brother, he's never happy.

برادر من، او هرگز خوشحال نیست. به

He always seems to be complaining and whining.

نظر می رسد همیشه شاکی و ناله می کند.

So to whine means to be annoyed about something, but

بنابراین ناله کردن به معنای آزرده شدن در مورد چیزی است، اما

to kind of mention it over and over again.

به نوعی آن را بارها و بارها ذکر می کند.

Um, I worked with someone once

اوم، یک بار با کسی کار کردم

who, they whined all the time.

که مدام ناله می کرد.

They would whine about everything at work.

آنها در مورد همه چیز در محل کار ناله می کردند.

It was not fun to work with

کار کردن با

that person because they would whine sometimes.

آن شخص جالب نبود زیرا گاهی اوقات ناله می کردند.

So again, to whine is simply

بنابراین باز هم، ناله کردن،

another way to say complain.

راه دیگری برای گفتن شکایت است.

To protest is a more formal kind of

اعتراض یک نوع شکایت رسمی تر است

complaint, a more formal way of complaining.

، یک روش رسمی تر برای شکایت.

If you are upset with the government, if you

اگر از دولت ناراحت هستید، اگر

are upset with your employer, you might protest.

از کارفرمای خود ناراحت هستید، ممکن است اعتراض کنید.

When you protest, it means you get together with other

وقتی اعتراض می کنی، یعنی با

people who are also upset and you, you stand around

افراد دیگری که آنها هم ناراحت هستند جمع می شوی و

with signs and you protest what is happening.

با تابلوهایی می ایستی و اعتراض می کنی که چه اتفاقی می افتد.

Um, by the way, this can also be called a protest.

اتفاقاً این را می توان اعتراض هم نامید.

So you can protest, but it

پس می توان اعتراض کرد اما

can also be called a protest.

می توان آن را اعتراض هم نامید.

So there's a, a verb and a noun version.

بنابراین نسخه a، فعل و اسم وجود دارد.

Um, again, I know this is a pretty

اوم، دوباره، من می دانم که این یک

complex lesson, but you can do it.

درس بسیار پیچیده است، اما شما می توانید آن را انجام دهید.

I just want to encourage you so to protest.

من فقط می خواهم شما را تشویق کنم که اعتراض کنید.

Sorry, let me pronounce it the right way.

با عرض پوزش، اجازه دهید آن را به روش صحیح تلفظ کنم.

To protest means be with other people.

اعتراض یعنی با دیگران بودن.

If you go to my local town on Saturday mornings,

اگر شنبه صبح به شهر محل من بروید،

there's always a group of people there who are protesting.

همیشه گروهی از مردم آنجا هستند که اعتراض می کنند.

They are protesting the taxes that we have

آنها به مالیات هایی که ما در کانادا داریم اعتراض می کنند

in Canada because our taxes are really high.

زیرا مالیات ما واقعاً بالاست.

They are not happy about the taxes.

آنها از مالیات راضی نیستند.

To gripe.

گریه کردن.

So this is another kind of

بنابراین این یکی دیگر از

a lighter way of saying complain.

روش های سبک تر برای گفتن شکایت است.

Like, oh, he just likes to gripe all the time.

اوه، او فقط دوست دارد همیشه گریه کند.

Might be familiar with someone who is in

ممکن است با کسی که در

your office who complains all the time.

دفتر شما حضور دارد و همیشه شکایت می کند آشنا باشید.

Or there might be a student that you go

یا ممکن است دانش آموزی وجود داشته باشد که

to school with that just likes to gripe.

با او به مدرسه می روید که دوست دارد گریه کند.

No matter what the teacher does, they complain.

معلم هر کاری می کند شکایت می کنند.

They gripe.

آنها گریه می کنند.

Maybe at work, the person doesn't like the coffee

ممکن است در محل کار، فرد قهوه

in the workroom, they don't like it that the

در اتاق کار را دوست نداشته باشد، دوست نداشته باشد که

boss asks them to work an extra half hour.

رئیس از آنها نیم ساعت بیشتر کار کند.

They gripe.

آنها گریه می کنند.

They gripe and complain again.

دوباره گله می کنند و شکایت می کنند.

We often put the words together.

ما اغلب کلمات را کنار هم قرار می دهیم.

Um, I don't gripe a lot, I don't think.

ام، من زیاد غر نمی زنم، فکر نمی کنم.

At least I don't think I do.

حداقل من فکر نمی کنم.

Um, I generally try to be positive, but

اوم، من به طور کلی سعی می کنم مثبت باشم، اما

sometimes at work something just isn't right.

گاهی اوقات در محل کار چیزی درست نیست.

And then I will gripe a little bit.

و بعد کمی غر خواهم زد.

I will complain to my co workers.

من از همکارانم شکایت خواهم کرد.

And I should mention that you might complain to your

و باید اشاره کنم که شما ممکن است به رئیس خود شکایت کنید

boss, but you might gripe to your co workers.

، اما ممکن است از همکاران خود گلایه داشته باشید.

So you might.

بنابراین شما ممکن است.

Um, yeah, if you, you might sit

اوم، آره، اگر شما ممکن است

around in the, in at Break time.

در زمان استراحت در اطراف بنشینید.

And you might complain about your boss,

و ممکن است از رئیس خود شکایت کنید،

you might gripe about your boss.

ممکن است از رئیس خود گله داشته باشید.

To lodge a complaint, to file a complaint.

شکایت کردن، شکایت کردن.

These are very formal ways of complaining.

اینها روشهای بسیار رسمی برای شکایت هستند.

So let's say your phone.

بنابراین بیایید بگوییم تلفن شما.

Let's say your phone wasn't working properly.

فرض کنید تلفن شما به درستی کار نمی کرد. با

You would call the phone company,

شرکت تلفن تماس می گرفتی،

you would lodge a complaint.

شکایت می کردی.

You would file a complaint.

شکایت می کردی

So this is a very official way of complaining.

بنابراین این یک روش بسیار رسمی برای شکایت است.

You might write a letter to lodge a complaint.

ممکن است نامه ای بنویسید تا شکایت کنید.

You might write an email to lodge a complaint.

ممکن است یک ایمیل برای ثبت شکایت بنویسید.

Usually when you lodge a complaint or

معمولاً وقتی شکایتی را ارائه می کنید یا

file a complaint, it's with a business. Okay.

شکایتی را ارائه می کنید، این شکایت با یک تجارت است. باشه

So you might say, okay, I'm gonna phone my

بنابراین ممکن است بگویید، خوب، من با شرکت تلفنم تماس می‌گیرم،

phone company because my phone isn't working properly.

زیرا تلفن من به درستی کار نمی‌کند.

And then you'd say, okay, this is Bob, the Canadian.

و سپس می گویید، خوب، این باب، کانادایی است.

I'd like to file a complaint.

من می خواهم شکایت کنم.

Like, to lodge a complaint.

مثلا شکایت کردن

And the person at the other end at the

و شخصی که در سمت دیگر

business would actually put it into a memo or

کسب و کار قرار دارد در واقع آن را در یادداشت یا

an email to someone else at the company.

ایمیلی برای شخص دیگری در شرکت قرار می دهد.

So this is an official

بنابراین این یک

way of complaining about something.

راه رسمی برای شکایت از چیزی است.

You lodge a complaint or you file a complaint.

شما شکایت می کنید یا شکایت می کنید.

I don't do this very often either.

من هم خیلی وقت ها این کار را نمی کنم.

But occasionally, Sorry, occasionally you do have to

اما گهگاه، متأسفم، گهگاه مجبور می شوید

file a complaint or lodge a complaint.

شکایت کنید یا شکایت کنید.

There was a time when my Internet wasn't working

زمانی بود که اینترنت من به درستی کار نمی کرد

properly, so I filed a complaint with the company.

، بنابراین شکایتی را به شرکت ارائه کردم.

I said, look, this needs to be fixed because

گفتم ببین، این باید درست شود چون

I need to do a live English lesson.

باید یک درس انگلیسی زنده بگذرانم.

And we would then call that a formal complaint.

و سپس آن را یک شکایت رسمی می نامیم.

So just like we had complaint as the

بنابراین همانطور که ما به عنوان اسم شکایت داشتیم،

noun, when you file a complaint or lodge

هنگامی که شما شکایت می کنید یا شکایت می کنید

a complaint, we call that a formal complaint.

، آن را یک شکایت رسمی می نامیم.

What makes it formal is that

چیزی که آن را رسمی می کند این است که

someone is writing down the complaint.

کسی در حال نوشتن شکایت است.

Either you're typing it and sending it, or

یا دارید تایپ می‌کنید و می‌فرستید، یا

you're on the phone and the person at

در تلفن هستید و

the other end is recording the complaint.

آن طرف در حال ثبت شکایت است.

Um, it's always good to keep a copy for

اوم،

yourself if you file a formal complaint or if

اگر شکایتی رسمی می کنید یا اگر

you lodge a formal complaint to accuse.

شکایتی رسمی برای متهم کردن دارید، همیشه خوب است که یک نسخه برای خود نگه دارید.

So this is little more serious.

بنابراین این کمی جدی تر است.

It's like a complaint, but it's when someone

این مانند یک شکایت است، اما زمانی است که کسی

has done something they're not supposed to.

کاری را انجام داده است که قرار نیست.

So if, let's say you are in a class and

بنابراین اگر فرض کنید شما در یک کلاس هستید و

the person beside you looks at your test and copies

شخص کنار شما به تست شما نگاه می کند و پاسخ شما را کپی می کند

your answer, you would go to the teacher and you

، به معلم مراجعه می کنید و او را

would accuse them of copying your work.

به کپی برداری از کار شما متهم می کنید.

Let's say that you are walking along the road and

فرض کنید شما در امتداد جاده راه می روید و

someone drives by doing 200km an hour, you would call

شخصی با انجام 200 کیلومتر در ساعت رانندگی می کند، با پلیس تماس می گیرید

the police and accuse that person of speeding.

و آن شخص را به سرعت غیرمجاز متهم می کنید.

So it's like a complaint, but it's

بنابراین این مانند یک شکایت است، اما

a complaint that's very, very formal.

شکایتی است که بسیار بسیار رسمی است.

And it's usually related to

و معمولاً به

bad behaviour or illegal behavior.

رفتار بد یا رفتار غیرقانونی مربوط می شود.

You might accuse someone of cheating.

ممکن است کسی را به تقلب متهم کنید.

In your class, you might accuse someone

در کلاس خود، ممکن است کسی را متهم کنید

of stealing something from your yard.

که چیزی از حیاط شما دزدیده است.

Maybe your Car was stolen and you think your

شاید ماشین شما دزدیده شده باشد و شما فکر می کنید

neighbour stole your car, would then call the police

همسایه شما ماشین شما را دزدیده است، سپس به پلیس زنگ می زند

and say, my neighbour stole my car.

و می گوید همسایه من ماشین مرا دزدیده است.

You would accuse them of stealing

شما آنها را متهم می کنید که

your car to make a fuss.

ماشین شما را دزدیده اند تا سروصدا به پا کنند.

So this is a phrase we use

بنابراین این عبارتی است که ما

to talk about the behavior of complaining.

برای صحبت در مورد رفتار شکایت استفاده می کنیم.

You might know someone who likes to

شاید کسی را بشناسید که دوست دارد

make a fuss all the time.

همیشه سر و صدا کند.

They're always complaining about everything.

آنها همیشه از همه چیز شاکی هستند.

They go to a restaurant and if something's even

آنها به یک رستوران می روند و اگر چیزی حتی

just a little bit wrong, they make a fuss.

کمی اشتباه باشد، سروصدا می کنند.

They complain to the waiter.

از گارسون شکایت می کنند.

They complain and say they want a free meal.

آنها شکایت می کنند و می گویند که یک غذای مجانی می خواهند.

They just make a fuss.

فقط غوغا می کنند.

Um, I did see someone making a fuss

اوم، یک روز دیدم که یک نفر در خواربارفروشی سر و صدا می کند

at the grocery store the other day.

.

I was in line and the person at the front

من در صف بودم و نفر جلوی

of the line was annoyed because they didn't have a

صف به دلیل نداشتن

bag and they had to pay for a grocery bag

کیف و مجبور به پرداخت هزینه یک کیف مواد غذایی اذیت شده بود

and they were starting to complain loudly.

و آنها شروع به شکایت کردند.

They were starting make a fuss.

آنها شروع به سروصدا کردند.

So anytime you see someone complaining,

بنابراین هر زمان که کسی را می بینید که شکایت می کند،

they, they are making a fuss.

آنها غوغا می کنند.

They are, yeah.

آنها هستند، بله

It's kind of funny, uh, fuss is a funny word, isn't it?

این یک جور خنده دار است، اوه، هیاهو یک کلمه خنده دار است، اینطور نیست؟

To make a fuss, to grumble.

غوغا کردن، غر زدن.

So when I think of someone grumbling, it means

بنابراین وقتی به کسی فکر می‌کنم که غرغر می‌کند، به این معنی است که

they're complaining maybe to themselves and maybe quietly.

او شاید از خودش و شاید هم بی‌صدا شکایت می‌کند.

Like if I was like, oh, it's gonna be really

مثلاً اگر من بودم، اوه،

cold out today, I don't know what to wear.

امروز بیرون خیلی سرد است، نمی‌دانم چه بپوشم.

Like when you're just quietly complaining to yourself.

مثل زمانی که شما بی سر و صدا از خودتان شکایت می کنید.

We, we kind of describe that as grumbling.

ما به نوعی آن را به عنوان غرغر توصیف می کنیم.

Um, he likes to grumble.

اوم، او دوست دارد غر بزند.

Um, you might know someone like this who, if you sit by

اوم، شما ممکن است کسی را بشناسید که اگر

them on the bus, they kind of just, it's too cold out

در اتوبوس کنار او بنشینید، امروز بیرون خیلی سرد است

today and I don't know why I have to work today.

و من نمی دانم چرا امروز باید کار کنم.

This is ridiculous.

این مسخره است.

So it doesn't have to be

بنابراین لزومی ندارد که

someone complaining quietly to themselves.

کسی بی سر و صدا از خودش شکایت کند.

But that's what I always think of, like,

اما این چیزی است که من همیشه به آن فکر می کنم، مثلاً،

oh, I have a co worker who's always

اوه، من یک همکار دارم که همیشه

grumbling, like in the staff room.

غرغر می کند، مثل اتاق کارمندان.

Okay, I'm making that up.

باشه درست میکنم

My co workers are amazing.

همکاران من شگفت انگیز هستند.

But you might know someone who complains a

اما ممکن است کسی را بشناسید که بسیار شاکی است و

lot who likes to grumble, to object to.

دوست دارد غر بزند، به او اعتراض کند.

So when you object to something,

بنابراین وقتی به چیزی اعتراض می کنید،

it's very similar to, to protest. Okay.

بسیار شبیه به اعتراض است. باشه

But it's not as like you're

اما اینطور نیست که

not going out with signs necessarily.

لزوماً با علائم بیرون نروید.

When you object to something, it

وقتی به چیزی اعتراض می کنید،

means you don't like it.

یعنی آن را دوست ندارید.

So you might work somewhere and the boss

بنابراین ممکن است شما در جایی کار کنید و رئیس

might say, everyone needs to work on Saturday.

ممکن است بگوید، همه باید شنبه کار کنند.

And you might say, I object to

و ممکن است بگویید، من به

that because I can't work Saturday.

آن اعتراض دارم زیرا نمی توانم شنبه کار کنم.

Uh, I have to go to a wedding.

اوه من باید برم عروسی

So it's a very like, formal sounding way of

بنابراین، این روشی بسیار شبیه و رسمی برای

complaining, but it basically means someone has told you

شکایت است، اما اساساً به این معنی است که شخصی چیزی به شما گفته است

something and you don't agree with it.

و شما با آن موافق نیستید.

That's a tricky one, isn't it to object to.

این یک مشکل است، آیا اعتراض به آن نیست.

Let me try to think of a better example.

بگذارید سعی کنم به مثال بهتری فکر کنم.

Yeah, prices keep going up and people are

بله، قیمت ها همچنان بالا می رود و مردم

starting to object to the price increases.

شروع به اعتراض به افزایش قیمت ها کرده اند.

People often object to the price of gas.

مردم اغلب به قیمت بنزین اعتراض دارند.

They don't like it.

آنها آن را دوست ندارند.

That gas is so expensive.

اون گاز خیلی گرونه

It's a dollar fifty a liter in Canada right now.

الان در کانادا یک لیتری پنجاه دلار است.

That's a little bit too expensive.

این مقدار کمی گران است.

I object to that.

من به آن اعتراض دارم.

It's basically means you are opposed

این اساساً به این معنی است که شما

to something to find fault.

با چیزی مخالف هستید تا عیب یابی کنید.

So again, some people will look at something you've

بنابراین دوباره، برخی افراد به کاری که شما

done and they will look for your mistakes.

انجام داده اید نگاه می کنند و به دنبال اشتباهات شما خواهند بود.

They'll look for the errors.

آنها به دنبال خطاها خواهند بود.

We often find fault in other people.

ما اغلب در افراد دیگر ایراد می گیریم.

If I say too many people speed driving down

اگر بگویم افراد زیادی با سرعت در

my road, I am finding fault in them.

جاده من رانندگی می کنند، من در آنها ایراد می گیرم.

I am identifying a behavior that I don't like.

من رفتاری را شناسایی می کنم که دوست ندارم.

Teachers will find fault in students work.

معلمان در کار دانش آموزان ایراد خواهند گرفت.

It's part of our job.

بخشی از کار ماست

We look for mistakes and errors.

ما به دنبال اشتباهات و خطاها هستیم.

But we also do this in life where

اما ما این کار را در زندگی انجام می دهیم که در آن

you will find fault in another person.

شما عیب دیگری را پیدا خواهید کرد.

He's always late for work.

او همیشه دیر سر کار است.

She borrows my car and doesn't

ماشینم را قرض می‌گیرد و

put gas in it afterwards.

بعد از آن بنزین نمی‌زند.

He's always asking to borrow money.

او همیشه می خواهد پول قرض کند.

So I am finding fault in people.

بنابراین من در حال ایراد گرفتن از مردم هستم.

I am complaining about those people by saying something about

من با گفتن چیزی در مورد

them that bothers me or that I find annoying.

آنها که آزارم می دهد یا به نظرم آزاردهنده است، از آنها شکایت می کنم.

Criticize.

انتقاد کنید.

So this girl's saying, you don't work hard enough.

بنابراین این دختر می گوید، شما به اندازه کافی سخت کار نمی کنید.

Excuse me?

ببخشید؟

When you criticize, it means you

وقتی انتقاد می‌کنید، به این معنی است که

again, there's something someone's doing.

دوباره شما، کاری است که کسی انجام می‌دهد.

There's a behavior that you don't like. Okay.

یه رفتاری هست که دوست نداری باشه

So you might have a co worker and you

بنابراین ممکن است یک همکار داشته باشید و

might just say you don't work hard enough. That's.

فقط بگویید که به اندازه کافی سخت کار نمی کنید. یعنی.

That's really rude by the way, to say that.

اتفاقاً گفتن این حرف واقعاً بی ادبانه است.

But you might say to them, you don't work hard enough.

اما ممکن است به آنها بگویید، شما به اندازه کافی سخت کار نمی کنید.

You need to work harder.

شما باید بیشتر کار کنید.

You can also criticize someone's appearance.

شما همچنین می توانید از ظاهر کسی انتقاد کنید.

So it's kind of like a complaint.

بنابراین به نوعی مانند یک شکایت است.

But I could say, oh, I don't like your haircut.

اما می توانم بگویم، اوه، من از مدل موی شما خوشم نمی آید.

Again, that would be quite rude to say that.

باز هم، گفتن آن بسیار بی ادبانه خواهد بود.

But when you criticize, you point

اما وقتی انتقاد می کنید به چیزی اشاره می کنید که

out something you don't like.

دوست ندارید.

Some maybe the behaviour of someone

برخی ممکن است رفتار شخصی

or what they look like.

یا ظاهری که دارند.

And you are very negative about it to bellyache.

و شما در مورد آن به شکم بسیار منفی هستید.

So a real belly ache is when your stomach hurts.

بنابراین یک شکم درد واقعی زمانی است که معده شما درد می کند.

But we also use this as

اما ما همچنین از این به عنوان

a verb to talk about complaining.

یک فعل برای صحبت در مورد شکایت استفاده می کنیم.

Um, people sometimes bellyache about taxes or

اوم، مردم گاهی اوقات از مالیات ناراحت می شوند یا

they bellyache about the speed limit in

از محدودیت سرعت در

their town that it's too slow.

شهر خود ناراحت می شوند که سرعت آن خیلی کند است.

They might bellyache about the price of groceries.

آنها ممکن است در مورد قیمت مواد غذایی ناراحت شوند.

So when you bellyache, it simply

بنابراین وقتی شکم درد می‌کنید، به این

means that you are complaining.

معنی است که شما در حال شکایت هستید.

Um, you might know someone who

اوم، ممکن است کسی را بشناسید که

likes to bellyache all the time.

دوست دارد همیشه شکم درد کند.

Like there are people in the world

مانند افرادی در دنیا

who are very, very happy and positive.

که بسیار بسیار خوشحال و مثبت هستند.

Then there are people who are just quite

سپس افرادی هستند که کاملاً

negative and like to bellyache all the time.

منفی هستند و دوست دارند همیشه شکم درد داشته باشند.

To make a stink.

برای ایجاد بوی بد

This is very similar to to make

این بسیار شبیه به ایجاد

a fuss when you make a stink.

سر و صدا در هنگام ایجاد بوی بد است. می

You know, a stink is something that doesn't smell good.

دانید، بوی بد چیزی است که بوی خوبی نمی دهد.

So when you make a stink, it

بنابراین وقتی بوی بدی ایجاد می کنید،

can mean to complain as well.

می تواند به معنای شکایت نیز باشد.

Um, you could say something like,

اوم، شما می توانید چیزی مانند،

oh, we're out of milk.

اوه، شیر ما تمام شده است.

So my kids are going to make a stink about it

بنابراین بچه‌های من امروز صبح در مورد آن بوی تعفن می‌دهند،

this morning because they won't be able to eat cereal.

زیرا نمی‌توانند غلات بخورند.

So they're going to complain because we

بنابراین آنها شکایت می کنند زیرا ما

don't have any milk in the house.

شیری در خانه نداریم.

That actually happens sometimes.

این در واقع گاهی اوقات اتفاق می افتد.

Uh, my kids will make a stink

اوه، بچه های من بوی تعفن می دهند،

because we're going somewhere as a family.

زیرا ما به عنوان خانواده به جایی می رویم.

But they wanted to visit their friends, so

اما آنها می خواستند دوستان خود را ملاقات کنند، بنابراین

they might start to complain about that.

ممکن است شروع به شکایت از این موضوع کنند.

They might start to.

آنها ممکن است شروع کنند.

To make a stink.

برای ایجاد بوی بد

To have a beef.

برای داشتن گوشت گاو

When you have a beef with someone,

وقتی با کسی گوشت گاو می خورید

it means you are annoyed with them.

یعنی از دست او دلخور هستید.

When you have a beef with someone, it's

وقتی با کسی غذا می خورید، این

an ongoing conflict, like a minor conflict.

یک درگیری مداوم است، مانند یک درگیری جزئی.

You might have a beef with someone at school,

ممکن است با کسی در مدرسه یک گوشت گاو بخورید،

you might have a beef with someone at work.

ممکن است با کسی در محل کار یک گوشت گاو بخورید.

It means that you don't enjoy talking to that

یعنی از صحبت با آن شخص لذت نمی برید

person and you like to complain about them.

و دوست دارید از او شکایت کنید.

Okay, so he has a beef with his

خوب، پس او با رئیسش گوشت گاو دارد

boss because his boss doesn't pay him enough.

زیرا رئیسش به اندازه کافی به او حقوق نمی دهد.

Uh, he has a beef with his teacher

اوه، او با معلمش گوشت گاو دارد،

because she keeps giving him really low grades.

چون مدام به او نمرات بسیار پایینی می دهد.

So you might have a beef with someone.

بنابراین ممکن است با کسی یک گوشت گاو بخورید.

It's not good to have a beef with someone.

خوردن گوشت گاو با کسی خوب نیست.

You should always resolve all of your issues.

شما همیشه باید همه مسائل خود را حل کنید.

Uh, and then we have to go on and on.

اوه، و سپس باید ادامه دهیم و ادامه دهیم.

When you go on and on, it means you're complaining.

وقتی ادامه میدهی یعنی شکایت میکنی.

You don't stop complaining.

شما دست از شکایت بردارید

I'm sure we all know someone like this.

مطمئنم همه ما همچین کسی رو میشناسیم

Once they start complaining, they go on and on.

وقتی شروع به شکایت می کنند، ادامه می دهند و ادامه می دهند.

They complain about how their day isn't going well,

آنها شکایت دارند که چطور روزشان خوب پیش نمی رود،

their coffee was, wasn't hot enough this morning.

قهوه شان امروز صبح به اندازه کافی گرم نبود.

They were late for work, Their boss was mean to them.

آنها دیر سر کار آمدند، رئیسشان با آنها بد بود.

They go on and on.

آنها ادامه می دهند و ادامه می دهند.

They don't stop complaining.

دست از شکایت بر نمی دارند.

Um, I know when I worked, I worked in a

اوم، می‌دانم وقتی کار می‌کردم،

restaurant once, and we had one customer who, whenever he

یک بار در رستوران کار می‌کردم، و یک مشتری داشتیم که هر وقت

came in, he would, no matter what we did, his

وارد می‌شد، هر کاری می‌کردیم،

food wasn't the way he wanted it.

غذایش آنطور که می‌خواست نبود.

And he would go on and on about it.

و او به این موضوع ادامه می داد.

Like, he would not stop complaining.

مثل اینکه دست از شکایت بر نمی داشت.

Um, so again, to go on and on

اوم، باز هم ادامه دادن و ادامه دادن به

means to complain and to keep complaining.

معنای شکایت و شکایت کردن است.

Like complain and complain and complain and

مثل شکایت و شکایت و شکایت و

to go on and on to chirp.

رفتن و غر زدن.

This is something that happens in sports.

این اتفاقی است که در ورزش می افتد.

And this might just be a hockey term, but.

و این ممکن است فقط یک اصطلاح هاکی باشد، اما.

Or a Canadian term, but when you complain

یا یک اصطلاح کانادایی، اما وقتی

to the referee, when you complain to the

از داور شکایت می‌کنید، وقتی از

umpire, we sometimes say, you are chirping.

داور شکایت می‌کنید، گاهی اوقات می‌گوییم، شما چهچه می‌کنید.

He likes to chirp at the ref.

او دوست دارد در داور چهچهه بزند.

Like, that would be like, kind of complaining

مثل این است که به نوعی شکایت کنیم

that the ref made a bad call.

که داور تماس بدی داشته است.

Um, so you might chirp at the ref.

اوم، پس شما ممکن است در رفر چيچه بزنيد.

Players sometimes chirp at each other as well.

بازیکنان گاهی اوقات به همدیگر جیغ می زنند.

It means to kind of say, complain a

این به این معنی است که

little bit while you're playing a game, or

در حین بازی، کمی شکایت کنید، یا

it can even mean to insult someone.

حتی می تواند به معنای توهین به کسی باشد.

A grievance.

یک گلایه

So this is a very official complaint.

بنابراین این یک شکایت کاملا رسمی است.

So you can file a complaint,

بنابراین شما می توانید شکایت کنید،

you can file a formal complaint.

می توانید یک شکایت رسمی ارائه دهید.

You can also file a grievance or make a grievance.

شما همچنین می توانید یک شکایت یا شکایت کنید.

This usually happens at work or maybe with the

این معمولاً در محل کار یا شاید با دولت اتفاق می افتد

government, where you have a complaint and you decide

، جایی که شما شکایتی دارید و تصمیم می گیرید

that you want to make a grievance.

که می خواهید شکایت کنید.

So a grievance is usually in writing.

بنابراین شکایت معمولا کتبی است.

So let's say I was very upset with snow removal.

بنابراین فرض کنید من از برف روبی بسیار ناراحت بودم.

I might have to file a grievance

ممکن است مجبور شوم

in the township office saying the snow

در اداره شهرستان شکایت کنم مبنی بر اینکه

removal was not done correctly this year.

امسال برف روبی به درستی انجام نشده است.

So a grievance is a very,

بنابراین شکایت یک

very formal type of complaint.

نوع شکایت بسیار بسیار رسمی است.

To rant.

فحش دادن

This is Rick Mercer.

این ریک مرسر است.

Um, he is someone who had a TV show

اوم، او کسی است که یک برنامه تلویزیونی داشت

and every week he would do a rant.

و هر هفته یک فحش می داد.

He would talk for a minute or more.

او یک دقیقه یا بیشتر صحبت می کرد.

He would complain the whole time about the government.

او تمام مدت از دولت شکایت می کرد.

And it was usually very, very funny.

و معمولا خیلی خیلی خنده دار بود.

So a rant isn't normally funny, but

بنابراین یک فحاشی معمولاً خنده دار نیست، اما

when he did it, it was.

وقتی او این کار را کرد، اینطور بود.

So a rant, or when you rant, means to

بنابراین یک ناله یا زمانی که شما ناله می کنید، به معنای

complain for a long time about one thing.

شکایت طولانی مدت از یک چیز است.

Um, usually when someone is ranting, they

اوم، معمولاً وقتی کسی غر می‌زند،

don't let the other person talk.

نمی‌گذارند طرف مقابل حرف بزند.

Like, oh, I went to my boss and I just ranted about

مثلاً، اوه، من پیش رئیسم رفتم و فقط در مورد

the hours I have to work for, like, 10 minutes straight.

ساعت هایی که باید 10 دقیقه کار کنم، حرف زدم.

It means you complained, stopping for

این بدان معناست که شما شکایت کرده اید، برای

a very long period of time.

مدت بسیار طولانی متوقف شده اید.

To be mad, to be angry.

دیوانه شدن، عصبانی بودن.

Now, there is apparently a slight difference

حال، ظاهراً

between these two verbs, but these verbs

بین این دو فعل تفاوت جزئی وجود دارد، اما این افعال

describe someone who is upset about something.

کسی را توصیف می کند که از چیزی ناراحت است.

The other day I was mad because my car wouldn't start.

روز قبل عصبانی بودم چون ماشینم روشن نمی شد.

The other day I was angry

روز قبل

because my car wouldn't start.

از اینکه ماشینم روشن نمی شد عصبانی بودم.

I use them interchangeably.

من آنها را به جای هم استفاده می کنم.

Some people will say that

برخی افراد می گویند که

if you're upset, you're angry.

اگر ناراحت هستید، عصبانی هستید.

If you're really upset, you're mad.

اگر واقعاً ناراحت هستید، عصبانی هستید.

Some people will say the opposite.

برخی برعکس خواهند گفت.

But I will just tell you this in English

اما من فقط این را در مکالمه انگلیسی به شما می گویم

conversation, if you say, oh, I was mad because

، اگر بگویید اوه، دیوانه شدم زیرا

I forgot to bring my jacket to work.

فراموش کردم کاپشنم را سر کار بیاورم.

I was angry because I forgot to bring my

عصبانی بودم چون یادم رفته بود کاپشنم را بیاورم

jacket to work, they mean the same thing.

سر کار، آنها هم همین را می‌گویند.

I think we use this one a little bit more.

من فکر می کنم ما از این یکی کمی بیشتر استفاده می کنیم.

Um, I was mad because the Internet stopped working

اوم، من عصبانی بودم چون اینترنت

last week during my lesson, or I was angry

هفته گذشته در طول درس من کار نمی کرد، یا عصبانی بودم

because the Internet stopped working during my lesson.

زیرا اینترنت در طول درس من کار نمی کرد.

So I use them interchangeably, but they mean to be.

بنابراین من آنها را به جای یکدیگر استفاده می کنم، اما آنها به معنای بودن هستند.

To have a strong negative emotion about something, to

داشتن احساسات منفی شدید در مورد چیزی،

be upset, to be annoyed, to be aggravated.

ناراحت شدن، آزرده شدن، تشدید شدن.

You are mad or you are angry to have an outburst.

شما عصبانی هستید یا عصبانی هستید که یک طغیان داشته باشید.

So I feel bad that I use

بنابراین احساس بدی دارم که از

this picture of this little kid.

این عکس این بچه کوچک استفاده می کنم.

This isn't one of my kids.

این یکی از بچه های من نیست

But you have an outburst, it

اما شما یک طغیان دارید،

means you start crying and yelling.

یعنی شروع به گریه و فریاد می کنید.

Usually children will have an outburst, but you

معمولاً کودکان طغیان می کنند، اما

might see an adult have an outburst.

ممکن است ببینید که یک بزرگسال طغیان می کند.

It means that you complain, and then

یعنی شکایت می کنی و بعد

you start to raise your voice.

صدایت را بلند می کنی.

Maybe you start to shout when you have an outburst. It.

شاید وقتی طغیان می کنید شروع به فریاد زدن کنید. آن را

It's not enjoyable for the people who are seeing it.

برای افرادی که آن را می بینند لذت بخش نیست.

I did see a person have an outburst at

من یک بار دیدم که شخصی در

a store once and started yelling at the. The cashier.

یک فروشگاه طغیان کرد و شروع به داد و بیداد کرد. صندوقدار

It was not a pleasant experience.

تجربه خوشایندی نبود.

But I'm sure it's more common to

اما من مطمئن هستم که بیشتر

see a child have an outburst.

دیده می شود که کودکی طغیان کند.

So they obviously want to complain about something.

بنابراین آنها به وضوح می خواهند از چیزی شکایت کنند.

They are upset, but they do

آنها ناراحت هستند، اما

it by speaking very, very loudly.

این کار را با صحبت بسیار بسیار بلند انجام می دهند.

Uh, and then we have the phrase to lose it.

اوه، و سپس عبارت از دست دادن آن را داریم.

To have an outburst and to

طغیان و

lose it mean something similar.

از دست دادن آن به معنای چیزی مشابه است.

If you are complaining to someone at a store, you

اگر در فروشگاهی از کسی شکایت می کنید،

start to raise your voice and you start to yell.

صدای خود را بلند می کنید و شروع به داد زدن می کنید.

We would say that you are starting to lose it,

ما می گوییم که شما شروع به از دست دادن آن،

you're starting to get angry, you're starting to get mad.

شما شروع به عصبانی شدن، شما شروع به عصبانی شدن.

When you lose it, you are very angry

وقتی آن را از دست می دهید، بسیار عصبانی هستید

and you are very mad at someone.

و از دست کسی بسیار عصبانی هستید.