Let's Learn English! Topic: The Factory! 🏭👩🏾‍🏭👷 (Lesson Only)

Well hello and welcome to this English lesson about the

سلام و به این درس انگلیسی در مورد

factory. I'm not sure if you have worked in a factory. I

کارخانه خوش آمدید. من مطمئن نیستم که شما در یک کارخانه کار کرده اید یا خیر. من

have never worked in a factory but I think I did enough

هرگز در یک کارخانه کار نکرده ام اما فکر می کنم به اندازه کافی

research and I talked to enough people who do work in factories

تحقیق کردم و با افراد زیادی که در کارخانه کار می کنند صحبت کردم

that I can say that I could for sure do a good English lesson

که می توانم بگویم مطمئناً می توانم یک درس انگلیسی خوب

on the words and vocabulary you would need to know to talk

در مورد کلمات و واژگانی که باید بدانید انجام دهم.

about working in a factory or to just talk about factories in

در مورد کار در یک کارخانه صحبت کنم یا فقط در مورد کارخانه ها به

general Um growing up some of my friends' parents worked in

طور کلی صحبت کنم

factories. Um my parents obviously we lived on a farm so

. اوم والدین من مشخصاً ما در یک مزرعه زندگی می کردیم بنابراین

we worked on the farm. Uh some of them worked in factories

در مزرعه کار می کردیم. اوه بعضی از آنها در کارخانه هایی کار می کردند

that made cars. Some worked in factories that made bread. Uh

که ماشین می ساختند. برخی در کارخانه هایی که نان درست می کردند کار می کردند. اوه

some worked in factories that made like little lights that

بعضی ها در کارخانه هایی کار می کردند که شبیه چراغ های کوچکی بودند که

went on trailers. I know it's kind of hard to explain. But

روی تریلر می رفتند. میدونم توضیح دادنش یه جورایی سخته اما

definitely factories are these large places where people are

قطعاً کارخانه‌ها مکان‌های بزرگی هستند که مردم

able to make things. So once again welcome to this English

قادر به ساختن آن‌ها هستند. بنابراین یک بار دیگر به این

lesson about the factory. A factory. So what is a factory?

درس انگلیسی در مورد کارخانه خوش آمدید. یک کارخانه. پس کارخانه چیست؟

Well in simplest terms it's a gigantic building or a

خوب به زبان ساده، این یک ساختمان غول پیکر یا

collection of buildings where things are made. Probably the

مجموعه ای از ساختمان هایی است که در آن چیزهایی ساخته می شود. احتمالاً

main purpose of a factory is to have workers do something and

هدف اصلی یک کارخانه این است که کارگران کاری انجام دهند و

at one end parts or ingredients or pieces go into the factory

از یک طرف قطعات یا مواد یا قطعات وارد کارخانه شوند

and at the other end something comes out that people can buy

و در انتهای دیگر چیزی بیرون بیاید که مردم بتوانند بخرند.

Now it doesn't always have to be that refined. Um but

حالا همیشه لازم نیست که آنقدر تصفیه شده باشد. اوم اما

certainly with a car factory. Um everything that you need to

مطمئناً با یک کارخانه ماشین سازی. امم، همه چیزهایی که برای

build a car goes in one end and at the other end brand new cars

ساختن یک ماشین نیاز دارید در یک طرف می رود و در سر دیگر ماشین های کاملاً جدید

are completed. So a factory is a place where things are made.

تکمیل می شوند. بنابراین کارخانه مکانی است که در آن چیزها ساخته می شوند.

There are a lot of factories near me in a town called or in

کارخانه های زیادی در نزدیکی من در شهری به نام یا در

a city called Hamilton Ontario. Um it's a city but it's often

شهری به نام همیلتون انتاریو وجود دارد. اوم این یک شهر است اما اغلب

referred to as a steel town. You might have a steel town

به عنوان یک شهر فولادی از آن یاد می شود. ممکن است شما یک شهرک فولادی

close to you as well where they do a lot of Things with steel.

نزدیک خود داشته باشید که در آن کارهای زیادی با فولاد انجام می دهند.

But a factory a place where things are made. We have a few

اما یک کارخانه جایی است که در آن چیزها ساخته می شود. ما چند

different words for different factories here in Canada. And I

کلمه متفاوت برای کارخانه های مختلف اینجا در کانادا داریم. و من

do want to mention that some of this vocabulary may be specific

می خواهم اشاره کنم که برخی از این واژگان ممکن است مختص

to my part of Canada. Okay? So we sometimes call a factory a

منطقه من در کانادا باشد. باشه؟ بنابراین ما گاهی به یک کارخانه کارخانه می گوییم

plant. In fact in Canada if you go to a factory that makes cars

. در واقع در کانادا اگر به کارخانه‌ای که ماشین‌سازی می‌کند بروید،

we often call it a car plant. So when you work at the plant

اغلب آن را کارخانه ماشین‌سازی می‌نامیم. بنابراین وقتی در کارخانه کار می کنید به این

it means that you work in a factory that makes cars or

معنی است که در کارخانه ای کار می کنید که اتومبیل یا

something else. It doesn't mean that it's not about flowers or

چیز دیگری می سازد. این بدان معنا نیست که دیگر نوع گیاه مربوط به گل یا

trees the other kind of plant. But I do know that if you drive

درخت نیست. اما من می دانم که اگر

west in Ontario. Eventually you get to a town called Ingersoll

در انتاریو به سمت غرب رانندگی کنید. در نهایت به شهری به نام Ingersoll می رسید

and there are car plants in Ingersoll. I think there's a

و کارخانه های ماشین سازی در Ingersoll وجود دارد. من فکر می کنم یک

Suzuki plant. I think there is maybe a Toyota plant. I could

کارخانه سوزوکی وجود دارد. فکر می کنم شاید کارخانه تویوتا وجود داشته باشد. من ممکن است

be wrong on that. But there are car plants. So kind of a funny

در این مورد اشتباه کنم. اما کارخانه های ماشین وجود دارد. بنابراین یک راه خنده دار

way to refer to a factory. But we do have plants. And then we

برای مراجعه به یک کارخانه. اما ما گیاهان داریم. و سپس ما

also have what is called a mill. So a mill would be a

نیز چیزی داریم که به آن آسیاب می گویند. بنابراین یک آسیاب

factory that produces paper. A mill produces steel. A mill

کارخانه ای است که کاغذ تولید می کند. یک آسیاب فولاد تولید می کند. یک کارخانه

produces textiles like fabrics. So you could work at any type

منسوجات مانند پارچه تولید می کند. بنابراین شما می توانید در هر نوع

of mill. Um a friend of mine worked at the steel mill in

آسیاب کار کنید. اوم یکی از دوستانم در کارخانه فولاد در همیلتون کار می کرد

Hamilton. So a steel mill is a large place that mill's steel.

. بنابراین یک کارخانه فولاد یک مکان بزرگ است که فولاد آسیاب است.

The process of milling usually means to take pieces to make

فرآیند آسیاب معمولاً به معنای برداشتن قطعات برای ساختن

something else. For a paper mill they take tree fiber and

چیز دیگری است. برای یک کارخانه کاغذ الیاف درختی و

all of that and they turn it eventually into paper. Uh a

همه اینها را می گیرند و در نهایت آن را به کاغذ تبدیل می کنند. اوه یک

textile mill would take threads and eventually turn them into

کارخانه نساجی نخ ها را می گرفت و در نهایت آنها را به

blankets and shirts. And a steel mill would take raw steel

پتو و پیراهن تبدیل می کرد. و یک کارخانه فولاد، فولاد خام را می گرفت

and turn it into maybe nails and screws and other little

و به میخ و پیچ و سایر

things made out of steel. We also have what is called a

چیزهای کوچک ساخته شده از فولاد تبدیل می کرد. ما همچنین چیزی به نام

foundry. Now a foundry is a type of factory where they melt

ریخته گری داریم. اکنون ریخته گری نوعی کارخانه است که در آن

metal into its molten form. And then they pour it into molds to

فلز را به شکل مذاب آن ذوب می کنند. و سپس آن را در قالب می ریزند تا

make certain things. So a foundry work with brass I think

چیزهای خاصی بسازند. بنابراین یک کار ریخته گری با برنج من فکر می کنم

copper steel anything that can be brought down probably iron

فولاد مس هر چیزی که بتوان آن را پایین آورد احتمالاً آهن است

not steel I'm not 100% sure you guys can fact check beyond this

نه فولاد من 100٪ مطمئن نیستم که شما بچه ها می توانید فراتر از این را بررسی کنید

but to me when I think about a foundry I think of a place like

اما برای من وقتی به ریخته گری فکر می کنم به مکانی مانند

this where they are making something some sort of metal

این فکر می کنم. جایی که در حال ساختن چیزی نوعی فلز هستند

that is in its molten state that means it's in its liquid

که در حالت مذاب است، به این معنی که در

very hot liquid form and then they can pour it into molds to

حالت مایع بسیار داغ است و سپس می‌توانند آن را در قالب‌ها بریزند تا

make things when it cools down It will be in a different

وقتی سرد شد، چیزهایی بسازند.

shape. We also have what's called a refinery. Now I'm not

شکل دیگری دارد. ما همچنین چیزی به نام پالایشگاه داریم. حالا

100% sure I would call this a factory. But a refinery would

100% مطمئن نیستم که اسمش را کارخانه بگذارم. اما یک پالایشگاه

take something like crude oil and turn it into gasoline or

چیزی شبیه نفت خام می گیرد و آن را به بنزین یا

diesel. A refinery takes natural resources or raw

گازوئیل تبدیل می کند. یک پالایشگاه منابع طبیعی یا

materials and turns them into something that's more refined.

مواد خام را می گیرد و آنها را به چیزی تصفیه شده تبدیل می کند.

We have a verb for that as well. You will definitely see

برای آن هم فعل داریم . قطعا

smokestacks at some factories. That didn't really make sense

در برخی از کارخانه ها دودکش ها را خواهید دید. واقعا منطقی نبود

did it? At sub factory you might see smokestacks because

؟ در کارخانه فرعی ممکن است دودکش ها را مشاهده کنید زیرا

factories might do things that require a lot of heat they have

کارخانه ها ممکن است کارهایی را انجام دهند که به گرمای زیادی نیاز دارند تا

to get rid of that heat. Factories might burn natural

از شر آن خلاص شوند. کارخانه ها ممکن است گاز طبیعی را بسوزانند

gas or they might burn coal and they need to get rid of that

یا ممکن است زغال سنگ بسوزانند و باید از شر آن

heat. So one thing that you will often see outside of a

گرما خلاص شوند. بنابراین یکی از چیزهایی که اغلب در خارج از یک

factory or beside a factory is a smokestack. Basically a

کارخانه یا در کنار یک کارخانه خواهید دید، دودکش است. اساساً یک

really really tall chimney that's used to get rid of

دودکش واقعاً بلند که برای خلاص شدن از شر

exhaust gases or just excess heat or whatever they need to

گازهای خروجی اگزوز یا فقط گرمای اضافی یا هر چیز دیگری که برای

get rid of. So in English we usually talk about mass

خلاص شدن از شر آن نیاز دارند استفاده می شود. بنابراین در انگلیسی معمولاً در مورد تولید انبوه صحبت می کنیم

production. When you mass produce something it means you

. وقتی چیزی را انبوه تولید می کنید به این معنی است که

do it in quantity. The best example I can give is I can

آن را به صورت کمی انجام می دهید. بهترین مثالی که می توانم بزنم این است که می توانم

make a loaf of bread at home. But I can't mass produce bread.

یک قرص نان در خانه درست کنم. اما من نمی توانم نان را انبوه تولید کنم.

I'm not capable of that. I only have one oven in two hands. But

من توانایی آن را ندارم. من فقط یک فر در دو دست دارم. اما

a factory would mass produce loaves of bread. A factory can

یک کارخانه انبوه قرص های نان را تولید می کرد. یک کارخانه می تواند

mass produce cars. I could build a at home. Okay I I

ماشین تولید کند. من می توانستم در خانه بسازم. خوب من در

actually couldn't but I could try. But I couldn't mass

واقع نمی توانستم اما می توانستم تلاش کنم. اما من نمی توانستم

produce cars. When you mass produce something it means you

ماشین تولید کنم. وقتی چیزی را به صورت انبوه تولید می کنید به این معنی است که

make like basically millions of the same thing. It could be

اساساً میلیون ها مورد مشابه را می سازید. ممکن است

thousands but millions or thousands of the same thing. So

هزاران اما میلیون ها یا هزاران مورد مشابه باشد. بنابراین

this factory is set up to mass produce bread to produce lots

این کارخانه برای تولید انبوه نان راه اندازی شده است تا تعداد زیادی

and lots of loaves of bread which probably all look the

قرص نان تولید کند که احتمالاً همه شبیه به

same. We also refer to the whole process as manufacturing.

هم هستند. ما همچنین به کل فرآیند به عنوان تولید اشاره می کنیم.

So when you talk about factories in general or when

بنابراین وقتی در مورد کارخانه ها به طور کلی صحبت می کنید یا وقتی در

you talk about a country that has a lot of factories you

مورد کشوری صحبت می کنید که کارخانه های زیادی دارد،

might say something like Japan is really good at

ممکن است بگویید که ژاپن واقعاً در تولید خوب است

manufacturing. Or that country has a really good manufacturing

. یا آن کشور صنعت تولید واقعاً خوبی دارد

industry. So when you manufacture something. The

. بنابراین وقتی چیزی را تولید می کنید.

process of manufacturing it means to build things or to

فرآیند ساخت آن به معنای ساختن چیزها یا

make things. Um but usually In more of a factory setting. So

ساختن چیزها است. امم اما معمولا بیشتر در یک محیط کارخانه است. بنابراین

in a factory the main part of the factory we often refer to

در یک کارخانه قسمت اصلی کارخانه را اغلب

as the factory floor. So you might know someone who works in

به عنوان کف کارخانه می نامیم. بنابراین ممکن است فردی را بشناسید که در یک کارخانه کار می کند

a factory but they might work in an office. They might have a

اما ممکن است در یک دفتر کار کند. شاید

nicer job. Or you might know someone who works in a factory

کار بهتری داشته باشند. یا ممکن است شخصی را بشناسید که در یک کارخانه کار می کند

and they're out on the factory floor. That means they're one

و او در کف کارخانه است . یعنی آنها یکی

of the workers doing the actual work. Um a friend of mine who

از کارگرانی هستند که کار واقعی را انجام می دهند . ام یکی از دوستانم که

worked at a steel company. Uh actually my cousin worked at a

در یک شرکت فولاد کار می کرد. اوه در واقع پسر عموی من در یک شرکت فولاد کار می کرد

steel company. Uh and he worked in an office. But my other

. و او در یک دفتر کار می کرد. اما

cousin worked on the factory floor. One cousin programmed

پسر عموی دیگرم در کف کارخانه کار می کرد . یکی از پسرعموهایش

computers in the steel industry. The other one was out

کامپیوترها را در صنعت فولاد برنامه ریزی کرد. دیگری

on the factory floor actually moving stuff around. So the

در کف کارخانه بیرون بود و در واقع وسایل را جابجا می کرد. بنابراین

factory floor is the area of the factory where people work.

کف کارخانه، منطقه ای از کارخانه است که افراد در آن کار می کنند.

Safety barrier. So we'll talk about some of the things that

سد ایمنی بنابراین ما در مورد برخی از چیزهایی که

you will see in a factory. Factories can be somewhat

در یک کارخانه خواهید دید صحبت خواهیم کرد. کارخانه ها می توانند تا حدودی

dangerous. Um there are lots of things moving in a factory.

خطرناک باشند. اوم چیزهای زیادی در یک کارخانه در حال حرکت هستند.

There might be carts. There might be forklifts. There might

ممکن است چرخ دستی وجود داشته باشد. ممکن است لیفتراک وجود داشته باشد. ممکن است

be things that lift stuff up and down. There might be

چیزهایی وجود داشته باشد که چیزها را بالا و پایین کند. ممکن است

elevators. There might be cranes. Um there might be

آسانسور وجود داشته باشد. ممکن است جرثقیل وجود داشته باشد. امم ممکن است

little hand carts. So sometimes you will see safety barrier. So

چرخ دستی های کوچکی وجود داشته باشد. بنابراین گاهی اوقات مانع ایمنی خواهید دید. بنابراین

if you see these little yellow things pretty much in Canada

اگر این چیزهای کوچک زرد را تقریباً در کانادا می بینید،

anything in yellow is there for safety or to partition or

هر چیزی به رنگ زرد برای ایمنی یا تقسیم یا

divide things. There might be yellow lines on the floor.

تقسیم چیزها وجود دارد. ممکن است خطوط زرد روی زمین وجود داشته باشد.

There might be yellow and orange barriers. Those that's

ممکن است موانع زرد و نارنجی وجود داشته باشد. آنهایی که

another color we often use. But a safety barrier is something

رنگ دیگری است که ما اغلب استفاده می کنیم. اما یک مانع ایمنی چیزی است

that's designed to keep a worker safe. Um doesn't have to

که برای ایمن نگه داشتن یک کارگر طراحی شده است. امم لازم نیست

just be in a factory but you will definitely see safety

فقط در یک کارخانه باشید، اما قطعاً

barrier in factories to protect people. In a factory you might

مانع ایمنی در کارخانه ها برای محافظت از مردم خواهید دید. در یک کارخانه ممکن است

see an overhead crane. These are pretty cool. An overhead

جرثقیل سقفی را ببینید. اینا خیلی باحالن یک

crane moves along the ceiling of the factory. And then a hook

جرثقیل سقفی در امتداد سقف کارخانه حرکت می کند . و سپس یک قلاب

can come down and go up and move back and forth. So this

می تواند پایین بیاید و بالا برود و به جلو و عقب حرکت کند. بنابراین

overhead crane you can see he's using it to lift up. It looks

می توانید ببینید که این جرثقیل سقفی از آن برای بلند کردن استفاده می کند. به نظر می رسد

like a pallet maybe of cardboard or something. So you

یک پالت ممکن است از مقوا یا چیز دیگری باشد. بنابراین

can see at the top there is the hoist part of the crane. That's

می توانید در قسمت بالا قسمت بالابر جرثقیل را ببینید. این

the part that will you can call it a winch as well. But it will

همان بخشی است که می توانید آن را یک وینچ نیز بنامید. اما

pull the hook up and down. And then the blue part can move

قلاب را بالا و پایین می‌کشد. و سپس قسمت آبی می تواند

back and forth along the yellow of the crane and then the

در امتداد زرد جرثقیل به جلو و عقب حرکت کند و سپس

entire thing can move along the length of the building. So a

کل چیز می تواند در طول ساختمان حرکت کند. بنابراین یک

very handy machine to move things. It can lift very heavy

ماشین بسیار مفید برای جابجایی اشیا. می تواند اجسام بسیار سنگین را بلند کند

objects and move them for people. So it's called an

و برای افراد جابجا کند . بنابراین به آن

overhead crane. You will definitely see conveyor belts

جرثقیل سقفی می گویند. تسمه نقاله را حتما

in most factories. A conveyor belt is just a long belt. It's

در اکثر کارخانه ها خواهید دید. تسمه نقاله فقط یک تسمه بلند است.

usually a black belt like this and it moves. And so when

معمولا کمربند مشکی اینطوری است و حرکت می کند. و بنابراین هنگامی که

things are being manufactured instead of having people carry

چیزهایی در حال تولید هستند به جای اینکه مردم

it from one part of the factory to the other they simply go on

آن را از یک قسمت کارخانه به قسمت دیگر حمل کنند، به سادگی روی

a conveyor belt. The conveyor belt moves and either a person

یک تسمه نقاله می روند. تسمه نقاله حرکت می کند و یا شخصی

puts things on the conveyor belt and maybe takes them off

چیزهایی را روی تسمه نقاله قرار می دهد و ممکن است آنها را در بیاورد

or a machine might put things onto a conveyor belt and take

یا ممکن است ماشینی چیزها را روی تسمه نقاله بگذارد و

them off. Um even something like bread in a bread factory

آنها را خارج کند. اوم حتی چیزی شبیه نان در کارخانه نان

would go on a conveyor belt. Uh and the conveyor belt might

روی تسمه نقاله می رفت. اوه و حتی ممکن است تسمه نقاله

even loop to cool the bread off. But a conveyor belt simply

برای خنک کردن نان حلقه بزند . اما یک تسمه نقاله به سادگی

a long moving belt used to move things in a factory. And then

یک تسمه متحرک طولانی است که برای جابجایی وسایل در یک کارخانه استفاده می شود. و سپس

we have of course the assembly line. I think invented by Henry

ما البته خط مونتاژ را داریم . فکر می کنم توسط هنری فورد اختراع شده است

Ford. The assembly line is simply a long line. A long

. خط مونتاژ به سادگی یک خط طولانی است.

place where something moves along and it goes from nothing

مکانی طولانی که در آن چیزی حرکت می کند و از هیچ

to something. So this is an assembly line that makes doors

به چیزی می رود. بنابراین این خط مونتاژی است که درب هایی

for vehicles. So it probably starts with just the metal part

برای وسایل نقلیه می سازد. بنابراین احتمالاً فقط با قسمت فلزی

of the door. And then as the assembly line carries that

در شروع می شود. و سپس همانطور که خط مونتاژ

first piece along people or robots add pieces to it. So it

اولین قطعه را در کنار مردم حمل می کند یا روبات ها قطعاتی را به آن اضافه می کنند. بنابراین

probably starts with someone hanging the metal part of the

احتمالاً با آویزان کردن قسمت فلزی در شروع می شود

door. The bare metal. And then the next stage maybe they put

. فلز لخت. و سپس مرحله بعدی شاید

the glass in the door. The next stage maybe they put all the

شیشه را داخل در بگذارند. مرحله بعدی شاید تمام

switches into the door. The next step maybe someone puts

سوئیچ ها را داخل در قرار دهند. در مرحله بعدی شاید کسی

the nice fabric on the door. The next step someone might put

پارچه زیبا را روی در بگذارد. قدم بعدی ممکن است کسی

the outside handle on. So an assembly line is so the workers

دستگیره بیرونی را روی آن بگذارد. بنابراین یک خط مونتاژ به گونه ای است که کارگران

don't need to move. The workers can stay in one spot and the

نیازی به جابجایی نداشته باشند. کارگران می توانند در یک نقطه بمانند و

thing they are making slowly goes by and each person adds

چیزی که آنها می سازند به آرامی می گذرد و هر فردی

their specific part. I have never worked on an assembly

قسمت خاص خود را اضافه می کند. من هرگز روی خط مونتاژ کار نکرده ام

line except that one time I was potting plants but it can be a

به جز اینکه یک بار در حال گلدانکاری بودم، اما ممکن است

little bit repetitive and I think probably a little bit

کمی تکراری باشد و فکر می کنم احتمالاً کمی

boring. Then we also can sometimes just use the word

خسته کننده است. سپس گاهی اوقات می توانیم فقط از کلمه

production line. We use Production line to talk about

خط تولید استفاده کنیم. ما از خط تولید برای صحبت در مورد

an assembly line where maybe they're not actually putting

خط مونتاژی استفاده می‌کنیم که شاید آنها در واقع

pieces together like this line produces bread. Or little

قطعات را کنار هم نمی‌چینند، مثل این که این خط نان تولید می‌کند. یا

breads or buns I think. Um so you could say this is a

نان یا نان های کوچک فکر کنم. اوم پس می توانید بگویید این

production line too. They're producing car doors. But if

هم یک خط تولید است. آنها درب ماشین را تولید می کنند. اما اگر در

you're talking about something that doesn't need to you know

مورد چیزی صحبت می‌کنید که نیازی به آن ندارد، می‌دانید که

be screwed together or clicked together. You might simply call

به هم متصل شده یا روی هم کلیک کنید . ممکن است به سادگی

it a production line. Along an assembly line or in effect in

آن را خط تولید بنامید. در امتداد خط مونتاژ یا به

general there is going to be a lot of machinery or equipment.

طور کلی ماشین آلات یا تجهیزات زیادی وجود دارد.

These are general terms to refer to the things we use in a

اینها اصطلاحات کلی برای اشاره به چیزهایی هستند که در یک

factory to make things. So if you worked in let's say a

کارخانه برای ساختن چیزها استفاده می کنیم. بنابراین اگر در

factory that made wheelbarrows you would probably have a

کارخانه‌ای کار می‌کردید که چرخ دستی می‌ساخت، احتمالاً دستگاهی خواهید داشت

machine that helps you put the rubber onto the rim of the

که به شما کمک می‌کند لاستیک را روی لبه

tire. There's probably a machine that makes the handles.

لاستیک قرار دهید. احتمالاً دستگاهی وجود دارد که دستگیره ها را می سازد.

There's probably different pieces of equipment. One piece

احتمالاً تجهیزات مختلفی وجود دارد . یک قطعه

of equipment might Paint the wheelbarrow. So these are

از تجهیزات ممکن است چرخ دستی را رنگ کند. بنابراین اینها

general terms to refer to all of the things that humans use

اصطلاحات کلی برای اشاره به همه چیزهایی هستند که انسانها

when they are making things. Machinery or equipment. Then we

هنگام ساختن چیزها از آنها استفاده می کنند. ماشین آلات یا تجهیزات. سپس

also have automation. So automation refers to replacing

اتوماسیون هم داریم. بنابراین اتوماسیون به جایگزینی

humans with machines that do the same work. So in this

انسان با ماشین هایی اشاره دارد که کار مشابهی را انجام می دهند. بنابراین در این

picture I think the human is simply making sure that the

تصویر فکر می‌کنم انسان به سادگی از

machine is working correctly So they have automated the process

درست کارکرد دستگاه مطمئن می‌شود، بنابراین آنها فرآیند بسته‌بندی را خودکار کرده‌اند

of I think packaging whatever this is. I think way on the

. من فکر می کنم از

other side that's a packaging machine and it probably puts

طرف دیگر یک دستگاه بسته بندی است و احتمالاً

candy in a package and then seals it. So a long time ago a

آب نبات را در یک بسته قرار می دهد و سپس آن را مهر و موم می کند. بنابراین مدتها پیش

person probably did that but now we have automation and

احتمالاً شخصی این کار را انجام می داد، اما اکنون ما اتوماسیون داریم و

things are done by machines. I know automation can be

کارها توسط ماشین ها انجام می شود. من می دانم که اتوماسیون می تواند

frustrating for people because sometimes people lose their

برای مردم ناامید کننده باشد زیرا گاهی اوقات افراد شغل خود را از دست می دهند

job. Because a company or factory decides to automate a

. زیرا یک شرکت یا کارخانه تصمیم می گیرد یک

certain process and then people don't do it anymore. Robotics.

فرآیند خاص را خودکار کند و بعد مردم دیگر آن را انجام نمی دهند. رباتیک.

So robotics refers to the use of machines that can think a

بنابراین رباتیک به استفاده از ماشین هایی اشاره دارد که می توانند

little bit right? So this is called a robotic arm. You will

کمی درست فکر کنند؟ بنابراین به این بازوی روباتیک می گویند. شما

often see robots in factories but they don't look like like

اغلب ربات‌ها را در کارخانه‌ها خواهید دید، اما به نظر نمی‌رسند که

they don't walk around like hello I'm a robot. It's not

مانند سلام من یک ربات هستم، راه نمی‌روند.

like that. It's usually a robotic welder. Or maybe in

اینطوری نیست. این معمولا یک جوشکار رباتیک است. یا شاید در

this case it's a robot that can move packages. Usually you will

این مورد رباتی است که می تواند بسته ها را جابجا کند. معمولاً

see a robotic arm. In a car factory you'll see a robotic

یک بازوی رباتیک را می بینید. در یک کارخانه خودروسازی، بازوی رباتیکی را خواهید دید که

arm doing welding, robotic arms painting, and all of those

در حال جوشکاری، نقاشی بازوهای رباتیک و همه این

different things. And then a couple of things about people

چیزهای مختلف است. و سپس چند نکته در مورد افرادی

who work in factories. We often refer to someone who works in a

که در کارخانه ها کار می کنند. ما اغلب به شخصی که در یک کارخانه کار می کند

factory as a factory worker. They we use the word factory to

به عنوان کارگر کارخانه اشاره می کنیم. آنها ما از کلمه کارخانه برای

describe the worker. Uh does your brother-in-law work in

توصیف کارگر استفاده می کنیم. برادر شوهرت در

construction? No he's a factory worker. He works at the General

ساخت و ساز کار می کند؟ نه او یک کارگر کارخانه است. او در کارخانه جنرال موتورز کار می کند

Motors Plant. Okay that would be a common way to describe a

. بسیار خوب، این یک روش رایج برای توصیف یک

person. You when you say factory worker it kind of

شخص است. شما وقتی می گویید کارگر کارخانه به نوعی

specifies the type of worker that that person is. So

نوع کارگر آن شخص را مشخص می کند. بنابراین

construction worker factory worker farm worker etcetera

کارگر ساختمانی کارگر کارخانه کارگر مزرعه و غیره و غیره و

etcetera Etcetera. And then we have a supervisor or manager.

غیره. و سپس ما یک سرپرست یا مدیر داریم.

I'm assuming the person maybe the person pointing is the

من فرض می‌کنم شخصی که اشاره می‌کند،

supervisor or maybe the person with the clipboard. Maybe it's

ناظر است یا شاید شخصی که کلیپ‌بورد دارد. شاید

two managers. And then they they don't know what they're

دو مدیر باشند. و سپس آنها نمی دانند دارند چه

doing because usually the workers actually know what

کار می کنند زیرا معمولاً کارگران واقعاً می دانند دارند چه کار می

they're doing. Sorry if you're a manager I'm making fun of you

کنند. ببخشید اگر مدیر هستید من کمی شما را مسخره می کنم

a little bit. But you might call this person a floor

. اما ممکن است این شخص را مدیر طبقه بنامید

manager. You might call them just a manager or supervisor.

. ممکن است آنها را فقط یک مدیر یا سرپرست خطاب کنید.

It is the person who is in of other people. So if I worked at

این شخصی است که در میان افراد دیگر قرار دارد. بنابراین اگر من در

a factory and if I was a floor manager or if I was a

یک کارخانه کار می کردم و اگر مدیر طبقه بودم یا اگر

supervisor there might be 20 or 30 people working at the

سرپرست بودم، ممکن است 20 یا 30 نفر در

factory in my area and I'm the person who trains them and

کارخانه در منطقه من کار کنند و من کسی هستم که آنها را آموزش می دهم و به

tells them what to do and let's them know if they're doing

آنها می گویم چه کار کنند و به آنها اطلاع دهید اگر

something wrong.

کار اشتباهی انجام می دهند.

And there are unions at factories. So a union these

و اتحادیه ها در کارخانه ها وجود دارد. بنابراین اتحادیه اینها

don't exist at all factories but in Canada generally in our

در همه کارخانه ها وجود ندارد، اما در کانادا به طور کلی در

manufacturing companies there are unions. Unions are when

شرکت های تولیدی ما اتحادیه هایی وجود دارد. اتحادیه‌ها زمانی هستند که

workers decide to join together when they talk to the boss or

کارگران تصمیم می‌گیرند زمانی که با رئیس یا

the company about how much they're going to get paid. It's

شرکت درباره میزان دستمزدشان صحبت می‌کنند، به هم بپیوندند.

a little hard to describe but unions generally help workers

توصیف آن کمی سخت است، اما اتحادیه‌ها معمولاً به کارگران کمک می‌کنند تا

get better working Better pay. It helps workers to be treated

بهتر کار کنند، دستمزد بهتری داشته باشند. این کمک می کند تا با کارگران بهتر رفتار شود

better. Um most factories I would say almost all factories

. خیلی کارخانجات می‌توانم بگویم تقریباً همه کارخانه‌ها

in Canada have unionized workforces. So they join a

در کانادا نیروی کار اتحادیه دارند. بنابراین آنها به

union. They pay a little bit of money to the union and then

اتحادیه می پیوندند. یک مقدار پول به اتحادیه می دهند و بعد

when it comes time to talk about how much the workers will

وقتی نوبت به صحبت درباره میزان

get paid the union represents all the workers. So unions have

حقوق کارگران می رسد، اتحادیه نماینده همه کارگران است. بنابراین اتحادیه ها

power. Because they can also go on strike. The union can decide

قدرت دارند. چون آنها هم می توانند اعتصاب کنند. اتحادیه می تواند تصمیم بگیرد که

we're not our workers aren't going to work. And they then

ما کارگران ما کار نکنند. و سپس

they stand outside and protest. But when unions work well it's

بیرون می ایستند و اعتراض می کنند. اما وقتی اتحادیه ها خوب کار می کنند

good for the company and it's good for the union workers.

برای شرکت خوب است و برای کارگران اتحادیه خوب است.

Everyone benefits when unions work well. Let's talk about

وقتی اتحادیه ها خوب کار می کنند همه سود می برند. بیایید در مورد

some of the things people wear in a factory. You will most

برخی از چیزهایی که مردم در یک کارخانه می پوشند صحبت کنیم. به احتمال زیاد شما

likely be required to wear a heart hat. A hard hat is

ملزم به پوشیدن کلاه قلبی خواهید بود. کلاه سخت

actually made of plastic. But it's very very tough plastic

در واقع از پلاستیک ساخته شده است. اما این پلاستیک بسیار بسیار محکم است

and it's meant to protect your head. It's very important when

و برای محافظت از سر شما طراحی شده است . وقتی

there are things moving and things above you and things

چیزهایی در حال حرکت هستند و چیزهایی بالای سر شما هستند و چیزهایی

that can maybe fly towards you that you have something that

که ممکن است به سمت شما پرواز کنند بسیار مهم است که چیزی دارید که از

protects your head. So we call this a hard hat. In Canada when

سر شما محافظت می کند. بنابراین ما این را کلاه سخت می نامیم. در کانادا زمانی که

I worked in construction workers wore a hard hat and the

من در ساختمان کار می‌کردم، کارگران یک کلاه سخت و

supervisor or what we called the foreman wore a white heart

ناظر یا آنچه ما به آن سرکارگر می‌گفتیم، کلاه قلبی سفید بر سر می‌گذاشت

hat. So we wore yellow hard hats and they wore a white one.

. بنابراین ما کلاه زرد و آنها یک کلاه سفید.

I don't know if that's true. I think it's reversed in some

من نمی دانم که آیا این درست است. فکر می کنم در برخی

other industries. You would definitely wear safety goggles

صنایع دیگر معکوس شده است. حتما از عینک ایمنی

or safety glasses. So I would call these goggles. Um these

یا عینک ایمنی استفاده می کنید. بنابراین من به این عینک می گویم. اوم

are these are safety glasses. These are reading glasses but

اینها عینک ایمنی هستند. اینها عینک مطالعه هستند اما

you might also have glasses that are made to protect your

ممکن است عینک هایی نیز داشته باشید که برای محافظت از چشمان شما ساخته شده اند

eyes and we would call those safety glasses. So again in a

و ما آن را عینک ایمنی می نامیم. بنابراین دوباره در یک

factory there might be sparks. There might be little things

کارخانه ممکن است جرقه هایی وجود داشته باشد. ممکن است چیزهای کوچکی در

flying. There might be the potential for something to hurt

حال پرواز باشند. ممکن است این احتمال وجود داشته باشد که چیزی به

you and you wear eye protection in order to prevent that. And

شما آسیب برساند و برای جلوگیری از آن از محافظ چشم استفاده کنید. و

definitely in some factories you would be required to wear

قطعاً در برخی از کارخانه ها از شما خواسته می شود از

hearing protection. You might wear hearing protection that

محافظ شنوایی استفاده کنید. شما ممکن است از محافظ شنوایی استفاده کنید که

goes over your ears like these red ones here. Or you might

مانند این موارد قرمز رنگ روی گوش شما می رود . یا ممکن است

just have earplugs. Things that actually go in your ears. I

فقط گوش گیر داشته باشید. چیزهایی که در واقع در گوش شما می رود. من

have all of these on the farm. I prefer the hearing protection

همه اینها را در مزرعه دارم. من محافظ شنوایی

the little earplugs that you put in your ears when I operate

گوش گیرهای کوچکی را که هنگام کار با تراکتور در گوش خود می گذارید ترجیح می دهم

the tractor. I wear those but a factory can be a very very loud

. من آن‌ها را می‌پوشم، اما یک کارخانه می‌تواند مکانی بسیار پر سر

place so loud that it could damage your hearing so you

و صدا باشد که به شنوایی شما آسیب برساند، بنابراین از

would wear hearing protection. You might wear a safety vest. A

محافظ شنوایی استفاده کنید. ممکن است جلیقه ایمنی بپوشید. یک

safety vest is designed to make you more visible. It won't you

جلیقه ایمنی طراحی شده است تا شما را بیشتر دیده شود.

if something hits you but it makes it easy for other people

اگر چیزی به شما اصابت کرد این کار را نمی کنید، اما دیدن شما را برای افراد دیگر

in the factory to see you. So if you work in a place where

در کارخانه آسان می کند. بنابراین اگر در مکانی کار می کنید که

maybe someone drives a forklift around or maybe people are

ممکن است شخصی با لیفتراک در آن اطراف رانندگی کند یا ممکن است افرادی در

operating equipment that they can move. Um or even if people

حال کار با تجهیزات باشند که می توانند حرکت کنند. اوم یا حتی اگر مردم

just walk really fast you might be required to wear a safety

خیلی سریع راه می‌روند، ممکن است مجبور شوید جلیقه ایمنی بپوشید

vest so that you are highly visible. And then you might

تا کاملاً دیده شوید. و سپس ممکن است

have to wear work gloves. So these are a pretty common type

مجبور شوید دستکش کار بپوشید. بنابراین اینها یک نوع

of work glove in Canada. They're usually made the palm

دستکش کار بسیار رایج در کانادا هستند. آنها معمولاً ساخته می شوند، نخل

is usually made of leather. The glove itself is usually made of

معمولاً از چرم ساخته می شود. خود دستکش معمولاً از

leather or another very very tough fabric. Uh and work

چرم یا پارچه بسیار سخت دیگری ساخته می شود. اوه و

gloves are meant to protect your hands. They don't

دستکش های کار برای محافظت از دستان شما هستند. آنها

necessarily keep your hands warm. Like a normal pair of

لزوماً دستان شما را گرم نگه نمی دارند . مانند یک جفت

work gloves is more to protect your hand. It's not to keep

دستکش معمولی برای محافظت از دست شما بیشتر است. این برای گرم نگه داشتن

your hand warm. That being you can buy work gloves that are

دست شما نیست. از این رو می‌توانید دستکش‌هایی بخرید که

insulated so they protect your hand and keep your hand warm as

عایق‌بندی شده‌اند تا از دست شما محافظت کنند و دست شما را نیز گرم نگه دارند

well. But this would be if you went to a store in Canada and

. اما اگر به فروشگاهی در کانادا بروید و

said do you have any work gloves? This is what they would

بگویید آیا دستکش کار دارید ؟ این چیزی است که آنها به

look like. Those are definitely work gloves. And then we also

نظر می رسند. اینها قطعاً دستکش کار هستند. و سپس ما

have what are called work boots or steel toed boots. A work

چیزی را نیز داریم که به آن چکمه های کار یا چکمه های پنجه فولادی می گویند.

boot is meant to protect your your foot. I was going to say

چکمه کار برای محافظت از پای شما طراحی شده است . می خواستم بگویم

feet. Work boots protect your feet. A work boot protects your

پا. چکمه های کار از پاهای شما محافظت می کند . چکمه کار از پای شما محافظت می کند

foot. Um and generally it has a number of things built in to do

. اوم و به طور کلی چندین چیز برای این کار تعبیه شده است

that. The toe is either made out of steel or some sort of

. انگشت پا یا از فولاد یا نوعی

very very hard material. So if something landed on your foot

ماده بسیار بسیار سخت ساخته شده است. بنابراین اگر چیزی روی پای شما بیفتد،

you would not get hurt. The the steel toe in the boot would

آسیب نخواهید دید. پنجه فولادی در چکمه

stop it from crushing your foot. Uh usually the bottom of

از له شدن پای شما جلوگیری می کند . اوه معمولاً در قسمت پایین

a steel toed shoe or a steel towed boot has a thin metal

یک کفش استیل یا چکمه یدک‌شده فولادی یک صفحه فلزی نازک

plate in it or a thin plate in it so that it can't like if you

یا یک صفحه نازک در آن وجود دارد، به‌طوری‌که اگر با کفش‌های

step on a nail wearing work boots the nail can't go

کار روی میخ پا بگذارید، نمی‌تواند از آن

through. Okay. So that's another thing. It might have

عبور کند. . باشه. پس این چیز دیگری است. ممکن است

protection along the sides or top. Um but generally it will

در امتداد طرفین یا بالا محافظت داشته باشد. اوم، اما به طور کلی

have protection for The the toe sometimes for the ankle and

از انگشت پا گاهی اوقات برای مچ پا و

then definitely for the sole of your foot. In Canada if you

سپس قطعاً برای کف پای شما محافظت می کند. در کانادا اگر

look you can see a little green triangle on the side of the

نگاه کنید می توانید یک مثلث سبز کوچک را در کنار

boot. This indicates that it is an approved work boot. You have

چکمه ببینید. این نشان می دهد که یک بوت کاری تایید شده است. شما باید

to have a green patch a green triangle on your work boot for

یک وصله سبز مثلث سبز روی چکمه کار خود داشته باشید تا به عنوان

it to be considered the right work boot to be wearing. And

چکمه کاری مناسب در نظر گرفته شود. و

then we have something called a forklift. I'm not sure if they

سپس چیزی به نام لیفتراک داریم. من مطمئن نیستم که

call it this in other parts of the world but we also call it a

در سایر نقاط جهان به آن می گویند یا خیر، اما ما به آن

tow motor. I think tow motor is actually the name of a company

موتور یدک کش نیز می گوییم. من فکر می کنم موتور یدک کش در واقع نام یک شرکت

that makes forklifts. But a forklift is a small machine

تولید کننده لیفتراک است. اما لیفتراک ماشین کوچکی است

that you can drive around and it has forks that you can use

که می توانید با آن رانندگی کنید و چنگال هایی دارد که می توانید از آنها

to lift pallets. So a pallet I should have had a picture of a

برای بلند کردن پالت ها استفاده کنید. بنابراین یک پالت باید یک عکس از یک

pallet. But if you look at the far end of the forklift just

پالت می داشتم. اما اگر به انتهای لیفتراک درست

above the forks. A pallet is some Something made of wood or

بالای شاخک ها نگاه کنید. پالت چیزی است که از چوب یا

plastic so that the forks of a forklift can go in and lift it

پلاستیک ساخته شده است تا شاخک های لیفتراک بتوانند

easily. So often a factory will make things and put those

به راحتی آن را بلند کنند. بنابراین اغلب یک کارخانه چیزهایی می‌سازد و آن‌ها را

things on pallets so that you can move them around easily

روی پالت‌ها قرار می‌دهد تا بتوانید آنها را به راحتی

with a forklift. And then factories sometimes create

با لیفتراک جابه‌جا کنید. و سپس کارخانه ها گاهی اوقات آلودگی ایجاد می کنند

pollution. Not always. We saw that with the smokestacks as

. نه همیشه. این را با دودکش ها

well. In Canada we are trying very hard to reduce the amount

هم دیدیم. در کانادا ما بسیار تلاش می کنیم تا میزان

of pollution created by our Factories. Certainly this type

آلودگی ایجاد شده توسط کارخانه هایمان را کاهش دهیم. مطمئناً این نوع

of pollution in Canada is illegal. You can't simply put

آلودگی در کانادا غیرقانونی است. شما نمی توانید به سادگی

dirty water or toxic waste into rivers and lakes. It's just not

آب کثیف یا زباله های سمی را در رودخانه ها و دریاچه ها قرار دهید. فقط

allowed. Um but we are working on our emissions now. So that's

مجاز نیست اوم، اما ما اکنون روی گازهای گلخانه ای خود کار می کنیم. پس این

the smoke and pollution that comes out of a smokestack. But

دود و آلودگی است که از دودکش بیرون می آید. اما

yes sometimes factories do cause pollution. Uh when a

بله گاهی اوقات کارخانه ها باعث آلودگی می شوند. اوه، وقتی یک

factory is done making something they usually put it

کارخانه ساخت چیزی را تمام می کند، معمولا آن را

in a warehouse. So a warehouse is a gigantic building where

در یک انبار قرار می دهند. بنابراین یک انبار یک ساختمان غول پیکر است که در آن

things can be stored usually on very sturdy shelves. You can

می توان وسایل را معمولاً در قفسه های بسیار محکم ذخیره کرد. می‌توانید

see there's all pallets here with things on the pallets. So

ببینید که همه پالت‌ها در اینجا با چیزهایی روی پالت‌ها وجود دارد. بنابراین

they used a forklift to put those things on those shelves.

آنها از یک لیفتراک برای قرار دادن آن چیزها در آن قفسه ها استفاده کردند.

You might even have a warehouse at the other end of the

حتی ممکن است یک انبار در انتهای دیگر

factory. So a a car plant for example a car factory they

کارخانه داشته باشید. بنابراین، یک کارخانه خودروسازی، مثلاً یک کارخانه خودروسازی،

might have a warehouse that has all the parts. And then at the

ممکن است انباری داشته باشند که همه قطعات را داشته باشد. و سپس در

other end they might have a warehouse where they park the

انتهای دیگر ممکن است انباری داشته باشند که در آن

cars. Although usually they park the cars outside don't

ماشین ها را پارک کنند. اگرچه معمولاً ماشین ها را بیرون پارک می کنند، اینطور نیست

they? That's probably a bad example. Let me let me try to

؟ احتمالاً مثال بدی است . اجازه دهید سعی کنم

think of another example. At a bread factory they might have a

به مثال دیگری فکر کنم. در یک کارخانه نان ممکن است

warehouse that has flour and sugar and all the ingredients

انباری داشته باشند که آرد و شکر و همه مواد

in bags. And then at the other end of the factory they might

داخل کیسه ها را در خود جای دهد. و سپس در انتهای دیگر کارخانه ممکن است

have a warehouse filled with bread in bags ready to go to

انباری پر از نان در کیسه های آماده برای رفتن به

the stores. But a warehouse is simply a very very large

فروشگاه ها داشته باشند. اما یک انبار به سادگی یک ساختمان بسیار بسیار بزرگ است

building where you can keep things for a day or a week and

که می توانید در آن چیزها را برای یک روز یا یک هفته نگه دارید و

eventually it will go out to stores or other places. And

در نهایت به فروشگاه ها یا مکان های دیگر می رود. و

then there's also something called quality control. So

سپس چیزی به نام کنترل کیفیت وجود دارد. بنابراین

quality control is when let's say you worked at a bread

کنترل کیفیت به این صورت است که فرض کنید در یک کارخانه نان کار می‌کردید،

factory you probably take one loaf of bread every hour from

احتمالاً هر ساعت یک قرص نان را از

the production line and you might even taste it or test it

خط تولید می‌برید و حتی ممکن است آن را بچشید یا آن را آزمایش کنید

to make sure the people and the machines and the equipment are

تا مطمئن شوید که مردم، ماشین‌ها و تجهیزات در حال

making the bread properly. Okay. So quality control

تهیه نان هستند. به درستی. باشه. بنابراین کنترل کیفیت

happens at the end of the process. If you were in let's

در پایان فرآیند اتفاق می افتد . اگر در آنجا بودید،

say you worked in factory that made taps. You would probably

فرض کنید در کارخانه‌ای کار می‌کردید که شیرآلات تولید می‌کرد. احتمالاً به

take one tap for every thousand you make and test that tap to

ازای هر هزار ضربه، یک ضربه بزنید و آن ضربه را آزمایش کنید تا

make sure it has been built properly. Quality control. So

مطمئن شوید که درست ساخته شده است. کنترل کیفیت. بنابراین

this might also be a Canadian term. I'm not sure. But we have

این ممکن است یک اصطلاح کانادایی نیز باشد . مطمئن نیستم. اما ما

different areas in our towns and cities. We have residential

در شهرها و شهرهایمان مناطق مختلفی داریم. ما مناطق مسکونی داریم

areas where people live. We have commercial areas where you

که مردم در آن زندگی می کنند. ما مناطق تجاری داریم که در آن

find stores. And then we have the industrial area where you

فروشگاه ها را پیدا می کنید. و سپس ما منطقه صنعتی را داریم که در آن

find factories and businesses. Um we sometimes call these

کارخانه ها و مشاغل را پیدا می کنید. اوم ما گاهی به این

industrial parks. They're not really parks. It's kind of a

شهرک های صنعتی می گوییم. آنها واقعاً پارک نیستند. این یک نوع

funny use of the word park. But if you go to my local town

استفاده خنده دار از کلمه پارک است. اما اگر به شهر محلی من بروید،

there is an industrial park and there's a factory that makes I

یک پارک صنعتی وجود دارد و کارخانه ای وجود دارد که باعث می شود فکر کنم

think it's closed now but a factory that may that used to

الان تعطیل است، اما کارخانه ای که ممکن است

make fertilizer a factory that used to oh there's a factory

کود را تولید کند، کارخانه ای که قبلاً آه، کارخانه ای وجود دارد

that makes packaging but it's in the industrial park. So you

که بسته بندی می کند اما در پارک صنعتی. بنابراین می

could just call it the industrial part of town. But in

توانید آن را بخش صنعتی شهر بنامید. اما در

my part of the world we would refer to the area of a town or

قسمت من از جهان، ما به منطقه ای از یک شهر یا

city where there's lots of factories. We would call it an

شهر که در آن کارخانه های زیادی وجود دارد، اشاره می کنیم. ما آن را یک

industrial park.

شهرک صنعتی می نامیم.