Learn 8 English Idioms You Can Use At Work! 🧑‍💼🔨

So I just popped out of work for a

بنابراین من فقط یک دقیقه از کار خارج شدم

minute to make this English lesson for you about

تا این درس انگلیسی را برای شما در مورد

idioms you can use to talk about work.

اصطلاحاتی که می توانید برای صحبت در مورد کار استفاده کنید، تهیه کنم.

The first idiom I want to teach

اولین اصطلاحی که می‌خواهم به شما یاد بدهم

you is, "to roll up your sleeves".

این است که «آستین‌هایت را بالا بزن».

Now, this is a phrase we use when

اکنون، این عبارتی است که وقتی

we're getting ready to do some hard work.

برای انجام کارهای سخت آماده می شویم، از آن استفاده می کنیم.

Maybe you need to rake some leaves.

شاید لازم باشد چند برگ را چنگک بزنید.

There's a lot of leaves on the ground. Good morning. Morning.

برگ های زیادی روی زمین است. صبح بخیر. صبح. در

There's a lot of leaves on the ground here in Ontario,

اینجا در انتاریو، کانادا، تعداد زیادی برگ روی زمین وجود دارد

Canada, so I'm sure a lot of people had to roll

، بنابراین مطمئن هستم که بسیاری از مردم مجبور بودند

up their sleeves this past weekend to rake up those leaves.

آخر هفته گذشته آستین‌های خود را بالا بزنند تا آن برگ‌ها را بلند کنند.

Last week, I had a lot of work to do at school.

هفته گذشته در مدرسه کارهای زیادی برای انجام دادن داشتم.

I needed to roll up my sleeves and get to work.

باید آستین ها را بالا بزنم و به کارم برسم.

So it doesn't actually mean that

بنابراین در واقع به این معنی نیست که

you're rolling up your sleeves.

شما آستین ها را بالا زده اید.

You could roll up your sleeves, but you don't have to.

می توانید آستین های خود را بالا بزنید، اما مجبور نیستید.

It simply means that you're getting

این به سادگی به این معنی است که شما

ready to do some hard work.

برای انجام کارهای سخت آماده می شوید.

So hopefully, you're ready to roll up your

بنابراین امیدواریم که آماده باشید

sleeves and learn a few more English idioms

آستین های خود را بالا بزنید و چند اصطلاح انگلیسی دیگر را یاد بگیرید

that you can use to talk about work.

که بتوانید از آنها برای صحبت در مورد کار استفاده کنید.

So the next idiom I wanted to teach

بنابراین اصطلاح بعدی که می‌خواستم

you about work is "to bend over backwards".

در مورد کار به شما یاد بدهم «خم شدن به عقب» است.

Now, again, this doesn't mean that you actually have to

حالا، باز هم، این بدان معنا نیست که شما در واقع باید به

bend over backwards, but when you are working on something

عقب خم شوید، اما وقتی روی چیزی

for someone and you bend over backwards to get it

برای کسی کار می‌کنید و برای انجام آن به عقب خم می‌شوید

done, it means you work really hard on it.

، به این معنی است که واقعاً سخت روی آن کار می‌کنید.

It might even mean that it's a difficult thing to do

حتی ممکن است به این معنی باشد که انجام این کار

because of the person who's asking you to do it.

به دلیل شخصی که از شما می خواهد انجامش دهید دشوار است.

So you might say something like this, I worked

بنابراین ممکن است چیزی شبیه به این بگویید، من

on the project for Jim, and I needed to

روی پروژه برای جیم کار کردم، و

bend over backwards to get the job done.

برای انجام کار باید به عقب خم می‌شدم.

That means you did way more work

این بدان معناست که شما خیلی بیشتر

on it than you normally would.

از آنچه که به طور معمول انجام می دهید، روی آن کار کرده اید.

It means maybe Jim asked for a lot of things

این بدان معناست که شاید جیم چیزهای زیادی را

on the project that people normally don't ask for.

در پروژه خواسته است که مردم معمولاً آنها را نمی خواهند.

So when you bend over backwards to get

بنابراین وقتی برای

something done, you do a very thorough job.

انجام کاری به عقب خم می شوید، کار بسیار دقیقی انجام می دهید.

You do everything that the person is asking you to do.

شما هر کاری را که آن شخص از شما می خواهد انجام می دهید.

The next idiom about work that I wanted

اصطلاح بعدی در مورد کار که می‌خواستم به

to teach you is, "to get cracking".

شما یاد بدهم این است: «ترک کردن».

When you need to get cracking, it means you

وقتی نیاز به کرک دارید، به این معنی است که

need to get started on something right away.

باید فوراً شروع به کار کنید.

When I got to work this morning,

وقتی امروز صبح به سر کار رسیدم، به این

I decided I needed to get cracking.

نتیجه رسیدم که باید کرک کنم.

I had a lot of work to do. Good morning.

من خیلی کار داشتم. صبح بخیر.

How are you? Not too bad.

چطور هستید؟ نه خیلی بد.

Just making a little English lesson here.

فقط یک درس انگلیسی کوچک در اینجا درست کنید.

You can say hi as you walk by if you want.

اگر می خواهید می توانید در حین گذر از کنار آن سلام کنید.

Have a good day. You too.

روز خوبی داشته باشید. تو هم همینطور.

When I got to work, I decided I needed to get cracking.

وقتی به کار رسیدم، به این نتیجه رسیدم که باید کرک کنم.

That means I had a lot of work to do,

این بدان معناست که من کارهای زیادی برای انجام دادن داشتم

and I wanted to get started on it right away.

و می خواستم فوراً آن را شروع کنم.

Sometimes I sit and drink a cup

گاهی با معلم های دیگر می نشینم و یک فنجان

of tea with the other teachers.

چای می نوشم.

They drink coffee, but I drink tea.

آنها قهوه می خورند، اما من چای می خورم.

But this morning, I had too much to do.

اما امروز صبح، کار زیادی برای انجام دادن داشتم.

I needed to get started right away.

باید فوراً شروع می کردم.

I needed to get cracking.

من باید کرک کنم

Sometimes when you're working for someone or doing

گاهی اوقات وقتی برای کسی کار می‌کنید یا

a job for someone, you want to make

کاری را برای کسی انجام می‌دهید، می‌خواهید

sure that they're really happy when you're done.

مطمئن شوید که وقتی کارتان تمام شد واقعاً خوشحال است.

And so you go the extra mile.

و بنابراین مایل اضافی را طی می کنید.

A mile is about the distance from

یک مایل تقریباً از

here to that stop sign down there.

اینجا تا آن علامت توقف در آنجا فاصله دارد.

I'm not sure if you can actually see it, but

من مطمئن نیستم که واقعاً می‌توانید آن را ببینید، اما

when you say that you're going to go the extra

وقتی می‌گویید که مایل بیشتری را طی می‌کنید

mile, it doesn't mean you're actually walking a mile.

، به این معنی نیست که واقعاً یک مایل راه می‌روید.

It means you're doing the job

این بدان معنی است که شما کار را

to the best of your abilities.

به بهترین شکل ممکن انجام می دهید.

You're doing the job really, really well.

شما واقعاً خیلی خوب کار را انجام می دهید.

When Jen has someone order flowers from her,

وقتی جن از کسی می خواهد که از او گل سفارش دهد،

she likes to go the extra mile, maybe

او دوست دارد یک مایل بیشتر برود، شاید

put a few extra stems in each bouquet.

چند ساقه اضافی در هر دسته گل بگذارد.

When I do a job for someone,

وقتی کاری را برای کسی انجام می‌دهم،

I like to go the extra mile.

دوست دارم راه بیشتری را طی کنم.

I like to do a little extra I like

من دوست دارم کمی بیشتر کار کنم. دوست دارم

to do a little more than what they're expecting.

کمی بیشتر از آنچه آنها انتظار دارند انجام دهم.

So when you go the extra mile, you do the job well,

بنابراین وقتی مایل اضافی را طی می‌کنید، کار را به خوبی انجام می‌دهید،

and you even do a little bit more than maybe the person

و حتی کمی بیشتر از

who asked you to do the job is expecting you to do.

انتظار شخصی که از شما خواسته است کار را انجام دهید، انجام می‌دهید.

So here's something you shouldn't do at work.

بنابراین در اینجا چیزی است که نباید در محل کار انجام دهید.

You shouldn't cut corners.

شما نباید گوشه ها را برش دهید.

When you cut corners, it means you do something

وقتی گوشه ها را کوتاه می کنید، به این معنی است که کاری را

by spending less money or less time on it.

با صرف پول کمتر یا زمان کمتر انجام می دهید.

Let's say you were a chef.

فرض کنید شما یک آشپز بودید.

Let's say you owned a restaurant and

فرض کنید صاحب یک رستوران بودید و

you decided you wanted to cut corners.

تصمیم گرفتید که از آن خارج شوید.

That would mean that you would buy cheaper

این بدان معناست که شما

flour and cheaper ingredients than you normally do.

آرد ارزان‌تر و مواد ارزان‌تر از معمول می‌خرید.

You would do things so that you would save money.

شما کارهایی را انجام می دادید تا در پول خود پس انداز کنید.

But then the thing you are making wouldn't be as good.

اما پس از آن چیزی که شما می سازید به خوبی نخواهد بود.

I don't cut corners ever.

من هرگز گوشه ها را کوتاه نمی کنم. به

I think it's bad to cut corners.

نظر من کوتاه کردن بد است. فکر می‌کنم

I think if you are making bouquets or

اگر در حال ساختن دسته گل یا

making English videos on the internet, I think

فیلم‌های انگلیسی در اینترنت هستید، فکر می‌کنم

that if you start to cut corners, the

اگر شروع به کوتاه‌کردن کنید،

thing that you're making just isn't as good.

چیزی که می‌سازید آنقدرها هم خوب نیست.

So this is one of the idioms you should not do.

بنابراین این یکی از اصطلاحاتی است که نباید انجام دهید.

Don't cut corners at work.

در محل کار خود را کوتاه نکنید.

Do the best job that you can do.

بهترین کاری را که می توانید انجام دهید.

So if I knew that you had a lot

بنابراین اگر می‌دانستم که

of work to do this afternoon, I might say

امروز بعدازظهر کار زیادی برای انجام دادن دارید، می‌توانم بگویم

that you have your work cut out for you.

که کارتان را برایتان قطع کرده‌اید.

If you had a long, hard afternoon of

اگر بعدازظهر طولانی و سختی در

work coming up, I might say, wow, you

پیش داشتید، می‌توانم بگویم وای،

have your work cut out for you today.

امروز کارتان را تمام کرده‌اید.

When we say this, it means that

وقتی این را می گوییم به این معنی است که

someone's going to do something hard.

یک نفر قرار است کار سختی انجام دهد.

This past summer, Brent visited.

تابستان گذشته، برنت از آن بازدید کرد.

I'll put a link to his channel somewhere here.

لینک کانالش رو یه جایی اینجا میذارم.

And when Brent visited, we decided we

و هنگامی که برنت از آن بازدید کرد، تصمیم گرفتیم

were going to do six or seven

که شش یا هفت

English lesson videos and four live streams.

فیلم آموزشی انگلیسی و چهار پخش زنده بسازیم.

We certainly had our work cut out for us.

مطمئناً کارمان برایمان قطع شده بود.

Notice I changed the phrase a little bit

توجه کنید که من عبارت را کمی تغییر دادم

there because I'm talking about two people.

زیرا در مورد دو نفر صحبت می کنم.

So we had our work cut out for us,

بنابراین ما کارمان را برایمان قطع کرده بودیم،

but we certainly were able to get it done.

اما مطمئناً توانستیم آن را انجام دهیم.

So if someone says that you have your work cut out

بنابراین، اگر کسی بگوید که کارتان را

for you, they're simply describing that you have a job and

برایتان قطع کرده‌اید، به سادگی توصیف می‌کند که شما شغل دارید و

that that job is going to be really hard.

آن کار واقعاً سخت خواهد بود.

So this next one is "to pull your socks up".

بنابراین این مورد بعدی "برای بالا کشیدن جوراب خود" است.

Now, your socks are obviously the thing right

اکنون، بدیهی است که جوراب‌های شما همان چیزی است

here that you wear on your feet, not

که روی پاهایتان می‌پوشید، نه

your shoes, the thing inside that's your sock.

کفش‌هایتان، چیزی که داخل آن جوراب شماست.

And to pull your socks up means to work harder.

و بالا کشیدن جوراب به معنای تلاش بیشتر است.

Maybe after not working hard enough or even making some

شاید بعد از اینکه به اندازه کافی سخت کار نکردید یا حتی اشتباهاتی انجام دادید

mistakes. Sometimes people start a job and they're not very

. گاهی اوقات افراد یک کار را شروع می کنند و

good at it, and the boss might say, you better

در آن مهارت چندانی ندارند، و رئیس ممکن است بگوید، بهتر است

pull your socks up or you're going to get fired.

جوراب خود را بالا بکشید وگرنه اخراج خواهید شد.

So again, it has nothing to

پس باز هم

do with this article of clothing.

ربطی به این مقاله لباس ندارد.

It probably has its history somehow

احتمالاً تاریخچه آن به نوعی

related to that article of clothing.

با آن لباس پوشاک مرتبط است.

But if you tell someone you need to pull

اما اگر به کسی بگویید که باید

your socks up, you're telling them to work harder.

جوراب‌هایتان را بالا بکشد، به او می‌گویید که سخت‌تر کار کند.

You're telling them to do a better job at work.

شما به آنها می گویید که در محل کار بهتر کار کنند.

And sometimes if they don't pull their

و گاهی اوقات اگر

socks up, they might lose their job.

جوراب خود را بالا نکشند، ممکن است شغل خود را از دست بدهند.

Sometimes at work, you have so much to do that you're

گاهی اوقات در محل کار، کارهای زیادی برای انجام دادن دارید که

not sure how you're going to get it all done.

مطمئن نیستید چگونه می‌خواهید همه آن را انجام دهید.

In that situation, we would probably say

در آن شرایط، احتمالاً می گوییم

that you have your hands full.

دستتان پر است.

Sometimes at work, I have my hands full.

گاهی اوقات سر کار، دستم پر است.

I'm not able to get all the work done

من نمی توانم تمام کارهایی را

that I need to get done that day.

که باید آن روز انجام دهم، انجام دهم.

And that's a great way to describe it.

و این یک راه عالی برای توصیف آن است.

Last summer, when we were getting ready to

تابستان گذشته که

go to the market every Thursday, we often

هر پنجشنبه آماده رفتن به بازار می شدیم، اغلب

had our hands full on Thursday mornings.

صبح های پنجشنبه دستمان پر بود.

There were so many little jobs and tasks to do

کارها و کارهای کوچک زیادی برای انجام دادن وجود داشت

that we felt busier than we wanted to be.

که احساس می کردیم بیشتر از آنچه می خواستیم مشغول بودیم.

So when you have your hands full, it means

بنابراین وقتی دستتان پر است، به این معنی است که در

you're having difficulty managing the job that you're doing.

مدیریت کاری که انجام می دهید با مشکل مواجه هستید.

Hey, thanks for watching this English lesson.

سلام، ممنون که این درس انگلیسی را تماشا کردید.

I hope you were able to learn a few more English

امیدوارم توانسته باشید چند عبارت انگلیسی دیگر را یاد بگیرید

phrases that you can use in your next English conversation.

که بتوانید در مکالمه بعدی انگلیسی خود از آنها استفاده کنید.

If this is your first time here, don't

اگر این اولین بار است که اینجا هستید،

forget to click that red subscribe button.

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک کلیک کنید.

Give me a thumbs up.

به من یک شست بالا بده

If you enjoyed this English

اگر از این درس انگلیسی لذت بردید

lesson, leave a comment below.

، در زیر نظر دهید.

And of course, if you have time and you're

و البته، اگر زمان دارید و

not sure what to do right now, you can

مطمئن نیستید که در حال حاضر چه کاری انجام دهید،

always stick around and watch another English lesson.

همیشه می توانید در کنار آن باشید و یک درس انگلیسی دیگر را تماشا کنید.

Bye.

خدا حافظ.