The Top 5 Things Kids Say in English (And probably in your language too!)

In this English lesson I'll help you learn the top five things that kids say in English.

در این درس انگلیسی به شما کمک می‌کنم تا پنج چیز مهمی که بچه‌ها به زبان انگلیسی می‌گویند را بیاموزید.

I'm a bit of an expert on this topic because Jen and I have five kids.

من در این موضوع کمی متخصص هستم زیرا جن و من پنج فرزند داریم.

I'm sure, though, that these questions and sentences and phrases will be familiar to you.

اما مطمئنم که این سوالات و جملات و عبارات برای شما آشنا خواهند بود.

I'm sure that kids in your countries say these in your language as well.

من مطمئن هستم که بچه های کشورهای شما اینها را به زبان شما هم می گویند.

I think kids around the world are very, very similar.

من فکر می کنم بچه های سرتاسر دنیا خیلی شبیه هم هستند.

But when you're done watching this lesson, you'll know the English version

اما وقتی تماشای این درس را تمام کردید، نسخه انگلیسی

of all of those common things that kids say.

همه چیزهای رایجی که بچه ها می گویند را می دانید.

Number one.

شماره یک.

Are we there yet?

آیا ما هنوز آنجا هستیم؟

And there's a slight variation to that question.

و یک تغییر جزئی در این سوال وجود دارد.

Sometimes the question is, “How much longer?”

گاهی اوقات این سوال پیش می‌آید که "چقدر دیگر؟"

This is a question that kids ask when you are on a trip.

این سوالی است که بچه ها وقتی در سفر هستید از شما می پرسند.

When Jen and I go on a trip with our kids

وقتی من و جن با بچه‌هایمان به سفر می‌رویم

and we know it's going to take 2 hours to get there,

و می‌دانیم که 2 ساعت طول می‌کشد تا به آنجا برسیم،

we also know that after about 30 minutes, one of our kids will ask, Are we there yet?

همچنین می‌دانیم که بعد از حدود 30 دقیقه، یکی از بچه‌هایمان می‌پرسد، آیا هنوز آنجا هستیم؟

or How much longer?

یا چقدر دیگر؟

For some reason, when you go on a trip as an adult,

بنا به دلایلی، وقتی به عنوان یک بزرگسال به سفر می روید،

you understand how long it's going to take to get there.

متوجه می شوید که چقدر طول می کشد تا به آنجا برسید.

But kids are a little more impatient.

اما بچه ها کمی بی حوصله تر هستند.

So one of the things that you will hear kids ask is the question, Are we there yet?

بنابراین یکی از چیزهایی که می شنوید از بچه ها می پرسند این است که آیا ما هنوز آنجا هستیم؟

Number two, I'm bored.

شماره دو، حوصله ام سر رفته است.

For some reason, kids just don't know how to entertain themselves sometimes.

به دلایلی، بچه ها گاهی اوقات نمی دانند چگونه خودشان را سرگرم کنند.

Our kids have lots of toys and lots of video games.

بچه های ما اسباب بازی ها و بازی های ویدیویی زیادی دارند.

But sometimes they'll come to us on a Saturday and they'll say, I'm bored.

اما گاهی روز شنبه می آیند پیش ما و می گویند حوصله ام سر رفته است.

Or they might even say, There's nothing to do.

یا حتی ممکن است بگویند، کاری برای انجام دادن وجود ندارد.

That's another way of saying that you're bored.

این یک راه دیگر برای گفتن این است که شما خسته شده اید.

I don't know why we've bought our kids lots of things.

من نمی دانم چرا ما برای بچه هایمان چیزهای زیادی خریده ایم.

We live on a beautiful farm.

ما در یک مزرعه زیبا زندگی می کنیم.

There are many, many things to do to have an enjoyable day.

کارهای بسیار زیادی برای داشتن یک روز لذت بخش وجود دارد.

But for some reason, kids get a little bit bored sometimes.

اما به دلایلی، بچه ها گاهی اوقات کمی خسته می شوند.

And so another common thing that they'll say, I'm bored or There's nothing to do.

و به همین ترتیب یک چیز رایج دیگر که آنها می گویند، من حوصله ام سر رفته یا کاری برای انجام دادن وجود ندارد.

There's lots to do around here, though.

هر چند اینجا کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد.

Number three, I'm hungry.

شماره سه، من گرسنه هستم.

And there's a few variations on this one, too.

و چند تغییر در این مورد نیز وجود دارد. من

I'm hungry. Is there anything to eat?

گرسنه ام چیزی برای خوردن هست؟ آیا

Are there any snacks?

میان وعده وجود دارد؟

What's for lunch?

ناهار چیه؟

What's for supper?

برای شام چی؟

For some reason, kids, especially teenagers, always seem to be hungry.

به دلایلی، بچه ها، به ویژه نوجوانان، همیشه گرسنه به نظر می رسند.

Jen and I spend a lot of money on groceries.

من و جن پول زیادی را صرف خرید مواد غذایی می کنیم.

We buy a lot of food for our kids to eat.

ما برای بچه هایمان غذای زیادی می خریم تا بخورند.

And it seems that again, especially teenagers, once you feed them, once you have lunch

و به نظر می رسد که دوباره، مخصوصاً نوجوانان، یک بار به آنها غذا می دهید، یک بار ناهار می خورید

and they're full, you just wait about half an hour or an hour

و سیر می شوند، فقط نیم ساعت یا یک ساعت صبر می کنید

and one of them will come and say, Are there any snacks?

و یکی از آنها می آید و می گوید: آیا میان وعده ای هست؟

or I'm hungry, or Is there anything to eat?

یا گرسنه ام یا چیزی برای خوردن هست؟

So the third thing that you'll hear kids say a lot, I'm hungry.

پس سومین چیزی که می شنوید بچه ها زیاد می گویند، من گرسنه هستم.

Or one of the many variations.

یا یکی از انواع مختلف.

Number four, I can't find my...

شماره چهار، من نمی توانم خودم را پیدا کنم...

And then they usually mention the thing that they can't find.

و بعد معمولاً چیزی را که نمی توانند پیدا کنند ذکر می کنند.

And sometimes they'll ask

و گاهی اوقات آنها

this in the form of a question and phrase it a little bit differently.

این را در قالب یک سوال می پرسند و آن را کمی متفاوت بیان می کنند.

They'll say, Have you seen my...?

آنها می گویند، آیا شما ... من را دیده اید؟

And then mention the thing that they can't find.

و سپس چیزی را که نمی توانند پیدا کنند ذکر کنند.

Kids lose things.

بچه ها چیزهایی را از دست می دهند.

This can be something that's very frustrating as a parent.

این می تواند چیزی باشد که به عنوان والدین بسیار ناامید کننده است.

You buy things for your kids and then sometimes they lose some of them.

شما برای بچه‌هایتان چیزهایی می‌خرید و گاهی اوقات بعضی از آنها را گم می‌کنند.

And then they come to you and they say, I can't find my glove.

و سپس آنها به شما می آیند و می گویند، من نمی توانم دستکش خود را پیدا کنم.

or I can't find my pencil.

یا نمی توانم مدادم را پیدا کنم.

or I can't find my calculator.

یا من نمی توانم ماشین حساب خود را پیدا کنم.

Or as a question, Have you seen my glove?

یا به عنوان یک سوال، آیا شما دستکش من را دیده اید؟

Have you seen my pencil?

مداد منو دیدی؟ آیا

Have you seen my calculator?

ماشین حساب من را دیده اید؟

A little bit frustrating, but as a parent, I usually just try and help them find it.

کمی ناامید کننده است، اما به عنوان یک والدین، معمولا سعی می کنم به آنها کمک کنم تا آن را پیدا کنند.

It's usually in an obvious spot or an obvious place, but certainly

معمولاً در یک نقطه آشکار یا یک مکان آشکار است، اما مطمئناً

this is a very common thing for kids to say, to come to you and say, I can't find my...

این یک چیز بسیار رایج برای بچه ها است که می گویند، به شما می آیند و می گویند، من نمی توانم ... خود را پیدا کنم

Or have you seen my..?

یا شما ... را دیده اید؟

Number five, I dunno.

شماره پنج، نمی دانم.

Now, this is just a really short version of the sentence.

اکنون، این فقط یک نسخه واقعا کوتاه از جمله است.

I do not know.

نمی دانم.

When kids talk, they like to speak quickly and they usually just say, I dunno.

وقتی بچه ها صحبت می کنند، دوست دارند سریع صحبت کنند و معمولاً فقط می گویند، نمی دانم.

When someone asks them a question and they don't know the answer to it, they say, I dunno.

وقتی کسی از آنها سوالی می پرسد و جواب آن را نمی دانند، می گویند نمی دانم.

Maybe they're asked a question like this.

شاید از آنها چنین سوالی پرسیده شود.

Who ate the last cookie?

کی آخرین کلوچه را خورد؟

I dunno.

نمیدونم.

Maybe the question is, who left the television on all night?

شاید این سوال پیش بیاید که چه کسی تلویزیون را تمام شب روشن گذاشته است؟

I dunno. Maybe it's a question like this.

نمیدونم. شاید سوالی مثل این باشد. آیا برای خرید ناهار

Do you need money for your class trip tomorrow to buy lunch?

برای سفر کلاسی فردا به پول نیاز دارید ؟

I dunno. It must be really nice being a kid.

نمیدونم. بچه بودن باید واقعا خوب باشه

As an adult, I always need to know the answer to important questions.

به عنوان یک بزرگسال، همیشه نیاز دارم که پاسخ سوالات مهم را بدانم.

But for some reason, for kids, they just let other people take care of it,

اما بنا به دلایلی، برای بچه ها، آنها فقط به دیگران اجازه می دهند از آن مراقبت کنند،

and it must be a nice life.

و این باید زندگی خوبی باشد.

So another common thing you'll hear kids say, I dunno.

بنابراین یکی دیگر از چیزهای رایج دیگری که می شنوید بچه ها می گویند، نمی دانم.

Well, I hope you enjoyed this English lesson about the top five things that kids say.

خوب، امیدوارم از این درس انگلیسی در مورد پنج چیز برتری که بچه ها می گویند لذت برده باشید.

I hope some of them brought a smile to your face when you realized that kids

امیدوارم وقتی متوجه شدید که بچه‌ها اغلب

say the same thing in your own language quite often.

به زبان خودتان همین حرف را می‌زنند، برخی از آنها لبخندی بر لبان شما آورده باشند .

If this is your first time here, don't forget to click that red subscribe button.

اگر این اولین بار است که اینجا هستید، فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک کلیک کنید.

Give me a thumbs up.

به من یک شست بالا بده

Leave a comment and I hope you have a great week of English learning! Bye!

نظر خود را بنویسید و امیدوارم هفته خوبی برای یادگیری زبان انگلیسی داشته باشید! خدا حافظ!