Free English Class! Topic: Comfort! 🛁🥣🐕 (Lesson Only)

Well, hello and welcome to

خوب، سلام و به

this English lesson about comfort.

این درس انگلیسی در مورد راحتی خوش آمدید.

When we talk about comfort in English, we talk

وقتی در مورد راحتی به زبان انگلیسی صحبت می کنیم، در

about the things that make us feel comfortable, the

مورد چیزهایی صحبت می کنیم که به ما احساس راحتی می کنند،

things that make us feel happy, the things that

چیزهایی که به ما احساس خوشحالی می کنند، چیزهایی که به

help us to relax, things that are soothing.

ما کمک می کنند آرامش داشته باشیم، چیزهایی که آرامش بخش هستند صحبت می کنیم.

That might be a new word

این ممکن است یک کلمه جدید

for you, things that are soothing.

برای شما باشد، چیزهایی که آرامش بخش هستند.

I did do a lesson about a year ago on relaxing

من حدود یک سال پیش درسی درباره آرامش انجام دادم که در آن در

where talked about the things you can do to relax.

مورد کارهایی که می توانید برای آرامش انجام دهید صحبت کردم.

This lesson is similar, but it's a little different.

این درس مشابه است، اما کمی متفاوت است.

I'm going to be talking about the things that

قرار است در مورد چیزهایی صحبت کنم که

we like to have that help us to be

دوست داریم داشته باشیم و به ما کمک می کنند

comfortable, the things that give us comfort in life.

راحت باشیم، چیزهایی که به ما در زندگی آرامش می دهند.

So I'll talk about things like blankets and

بنابراین من در مورد چیزهایی مانند پتو و

warm fires and all those kinds of things.

آتش گرم و همه این چیزها صحبت خواهم کرد.

So once again, welcome to this English lesson

بنابراین یک بار دیگر، به این درس انگلیسی

about comfort where I'll teach you about 25

در مورد راحتی خوش آمدید، جایی که من حدود 25 کلمه مختلف را به شما آموزش می دهم

different words to talk about comfort in English. Comfy.

تا در مورد راحتی به زبان انگلیسی صحبت کنید. راحت

So I wanted to start by

بنابراین می‌خواستم

first talking about the word comfy.

ابتدا در مورد کلمه راحت صحبت کنم.

So it is a short version of the word comfortable.

بنابراین نسخه کوتاهی از کلمه راحت است.

Now, when you see the word comfortable, you might

حالا، وقتی کلمه راحت را می بینید، ممکن است

want to try and pronounce all of the sounds

بخواهید سعی کنید همه صداهای موجود

in the word, but we just say comfortable.

در کلمه را تلفظ کنید، اما ما فقط می گوییم راحت.

And if we don't feel like saying

و اگر مایل به گفتن

that, which is easy, we say comfy. Here.

آن نباشیم، که آسان است، می گوییم راحت. اینجا.

I'm wearing a comfy shirt when I

من جمعه ها وقتی به خانه می رسم یک پیراهن راحت می پوشم،

get home on Fridays, I often put

اغلب

this sweatshirt on because it's really comfy.

این سویشرت را می پوشم چون واقعاً راحت است.

It's nice and warm, especially in the winter.

خوب و گرم است مخصوصاً در زمستان.

Sometimes in our house, it's a little bit chilly in

گاهی اوقات در خانه ما، در

some rooms, so I put on a comfy sweatshirt.

برخی اتاق ها کمی سرد است، بنابراین من یک گرمکن راحت می پوشم.

We also call this a hoodie, by the way.

اتفاقاً ما این را هودی هم می نامیم.

I put this on because it's comfy. It's comfortable.

من این را پوشیدم زیرا راحت است. راحت است.

It just feels nice.

فقط حس خوبی داره

It's like the shirt's giving me a

مثل این است که

hug when I get home from work.

وقتی از سر کار برمی گردم پیراهن مرا در آغوش می گیرد.

So comfy simply means comfortable and it's

بنابراین راحت به معنای راحت است و

our first word in this lesson.

اولین کلمه ما در این درس است.

I don't even know if it's a real word.

حتی نمی دانم این یک کلمه واقعی است یا نه.

I should have looked it up.

من باید آن را نگاه می کردم.

I think it's in the dictionary.

فکر کنم تو دیکشنری هست

We use it quite a bit.

ما خیلی از آن استفاده می کنیم.

A hug.

یک آغوش.

So one of the things that can give you comfort, one of

بنابراین یکی از چیزهایی که می تواند به شما آرامش دهد، یکی از

the things that can make you feel loved or appreciated or that

چیزهایی که می تواند باعث شود احساس کنید دوست دارید یا مورد قدردانی هستید یا اینکه

someone likes you and cares for you is a hug.

کسی شما را دوست دارد و به شما اهمیت می دهد، در آغوش گرفتن است.

A hug from your mum, a hug from your

آغوشی از طرف مادرت، آغوشی از طرف

partner, a hug from your spouse, a hug from

شریک زندگیت، بغلی از طرف همسرت، آغوشی از طرف

a friend you haven't seen for a long time.

دوستی که مدت زیادی است ندیده ای.

All of these things make us feel happy.

همه این چیزها باعث می شود احساس خوشبختی کنیم.

They give us comfort and they give

آنها به ما آرامش می دهند و

us a little bit of joy.

کمی هم به ما شادی می دهند.

So if there's someone in your family that needs a

بنابراین اگر امروز فردی در خانواده شما نیاز به در

hug today, you should hug them after this lesson.

آغوش گرفتن دارد، پس از این درس باید او را در آغوش بگیرید.

It's definitely something that brings

این قطعاً چیزی است که باعث

people comfort in life.

آرامش افراد در زندگی می شود.

A nice hug, but be careful.

یک آغوش خوب، اما مراقب باشید. در

Here, at least in Canada, we don't hug

اینجا، حداقل در کانادا، ما همه را در آغوش نمی گیریم

everybody, so I don't hug people at work.

، بنابراین من در محل کار مردم را بغل نمی کنم.

That would actually be a little bit

این در واقع

strange in my part of the world.

در قسمت من از جهان کمی عجیب است.

I will hug my mum. I will hug Jen.

مامانمو بغل میکنم جن را در آغوش خواهم گرفت.

I will hug my kids.

بچه هایم را در آغوش خواهم گرفت.

If a friend of mine came to visit who I hadn't

اگر یکی از دوستانم برای ملاقات می آمد که

seen for a while, I would give them a hug.

مدتی بود ندیده بودم، او را در آغوش می گرفتم.

But it's not something we do all the time.

اما این کاری نیست که ما همیشه انجام دهیم.

I should do a whole lesson

من باید یک درس کامل

on displays of affection sometime.

در مورد نمایش محبت انجام دهم.

A pillow, a blanket.

یک بالش، یک پتو.

These two things are probably the number one

این دو چیز احتمالاً چیزهای شماره یک

and number two things that give people comfort.

و شماره دو هستند که به مردم آرامش می دهند.

When I sit on a couch, it's nice to have a pillow.

وقتی روی مبل می نشینم، داشتن بالش خوب است.

If I'm watching the Raptors game and it's a little

اگر من بازی رپتورز را تماشا می کنم و هوا کمی

chilly, sometimes I will have a blanket as well.

سرد است، گاهی اوقات یک پتو هم خواهم داشت.

It just helps when you sit on

زمانی که روی

a couch or in a big chair.

یک مبل یا روی یک صندلی بزرگ می نشینید کمک می کند.

It's nice to have a little pillow to make

داشتن یک بالش کوچک برای

it more comfortable, to make it more comfy.

راحتی بیشتر و راحت‌تر کردن آن خوب است.

I'm going to say those words a lot.

من این کلمات را زیاد می گویم.

Or to have a nice blanket.

یا داشتن یک پتوی زیبا.

The pillow makes it easier to relax.

بالش آرامش را آسان تر می کند.

The blanket makes you feel nice and cozy and warm.

پتو باعث می شود احساس خوبی و دنج و گرمی داشته باشید. یک

There's another good word for you, cozy.

کلمه خوب دیگر برای شما وجود دارد، دنج.

When something is cozy, it helps you stay

وقتی چیزی دنج است، به شما کمک می کند

warm and happy and very, very comfortable.

گرم و شاد و بسیار بسیار راحت بمانید.

A weighted blanket.

یک پتو وزن دار.

So this is a new thing.

بنابراین این یک چیز جدید است.

I actually don't like weighted blankets, but these

من واقعاً از پتوهای وزنی خوشم نمی آید، اما این پتوها

are very popular right now in Canada and

در حال حاضر در کانادا بسیار محبوب هستند و

I would imagine in the United States.

من در ایالات متحده تصور می کنم.

A weighted blanket is a blanket that is heavy.

پتو وزن دار پتویی است که سنگین باشد. در

It actually has things sewn into it to

واقع چیزهایی در آن دوخته شده است تا

make it heavier than a normal blanket.

از یک پتوی معمولی سنگین تر شود.

Jen has a normal blanket.

جن یک پتوی معمولی دارد.

Two of my kids, sorry, a weighted blanket.

دو تا از بچه های من، ببخشید، یک پتوی سنگین.

Two of my kids have weighted blankets.

دو تا از بچه های من پتو وزن دارند.

I find they're just a little too much for me.

من متوجه شدم که آنها فقط کمی برای من زیاد هستند.

I think I like my blankets lighter, but this can feel

فکر می‌کنم پتوهایم را سبک‌تر دوست دارم، اما فکر می‌کنم این احساس می‌کند

like the blanket is giving you a hug, I think.

که پتو شما را در آغوش می‌گیرد.

I think that's what the joy is of a weighted blanket.

من فکر می کنم لذت یک پتوی سنگین همین است.

Let me know in the chat if

اگر

any of you have weighted blankets.

هر کدام از شما پتوهای وزن دار دارید در چت به من اطلاع دهید.

I'd be curious to know.

کنجکاوم بدانم

But again, it has something sewn into it.

اما باز هم چیزی در آن دوخته شده است.

It might even be like little beans or

حتی ممکن است مانند لوبیای کوچک یا

some other dried heavy thing that makes the

چیزهای سنگین خشک شده دیگری باشد که

blanket heavy and nice to wear.

پتو را سنگین و خوش پوش می کند.

A fire.

یک آتش سوزی

Now, we had a wood stove.

حالا ما یک اجاق چوبی داشتیم.

This is a wood stove.

این اجاق چوبی است.

This person is sitting in front of a wood stove.

این شخص جلوی اجاق هیزمی نشسته است.

We didn't have a fireplace.

شومینه نداشتیم

So a wood stove is a metal stove that you use

بنابراین اجاق هیزمی اجاقی فلزی است که

to burn wood to heat your house and to stay warm.

برای گرم کردن خانه و گرم ماندن از آن برای سوزاندن چوب استفاده می کنید.

A fireplace is like in the wall and it's made of brick.

شومینه مانند دیوار است و آجری است.

And you can have a fire in a fireplace as well.

و همچنین می توانید در شومینه آتش بزنید.

We used to have a wood stove.

قبلا اجاق هیزمی داشتیم.

The wood stove was considered

اجاق چوبی

dangerous by our insurance company.

توسط شرکت بیمه ما خطرناک تلقی می شد.

So we eventually took the wood stove out.

بنابراین در نهایت اجاق چوب را بیرون آوردیم.

But when we had the wood stove, it was very, very nice.

اما وقتی اجاق چوبی داشتیم، خیلی خیلی خوب بود.

When you had a wood fire, the smell

وقتی هیزم می‌گرفتی، بوی

of the wood burning was very, very nice.

سوختن هیزم خیلی خیلی خوب بود.

The heat from the wood stove was very nice.

گرمای اجاق هیزمی خیلی خوب بود.

So I would say this is on

بنابراین می توانم بگویم که این

a high level of comfort for me.

برای من در سطح بالایی از راحتی است.

If I can sit in front of a

اگر بتوانم جلوی

wood stove, I really, really like it.

اجاق هیزمی بنشینم، واقعاً خیلی دوستش دارم.

Jen's parents still have a wood stove.

پدر و مادر جن هنوز یک اجاق چوبی دارند.

We don't have one anymore.

ما دیگه یکی نداریم

So, yeah, a little bit dangerous.

بنابراین، بله، کمی خطرناک است.

But if you take care of them

اما اگر از آنها مراقبت کنید

and use them properly, they work well.

و به درستی از آنها استفاده کنید، به خوبی کار می کنند.

Slippers.

دمپایی.

So I actually wear slippers sometimes.

بنابراین من در واقع گاهی اوقات دمپایی می پوشم. اتفاقاً

There's a couple of reasons to

چند دلیل برای

wear slippers, by the way.

پوشیدن دمپایی وجود دارد.

Slippers are like small, warm, cozy shoes.

دمپایی ها مانند کفش های کوچک، گرم و راحت هستند.

They're sometimes like a big sock.

آنها گاهی مانند یک جوراب بزرگ هستند.

These are a little more like shoes.

اینها کمی بیشتر شبیه کفش هستند.

They are footwear that you wear in

آنها کفشی هستند که در

the house to keep your feet warm.

خانه برای گرم نگه داشتن پاهای خود می پوشید.

Or maybe just because you don't like walking

یا شاید فقط به این دلیل که دوست ندارید

around in bare feet or sock feet.

با پاهای برهنه یا جوراب راه بروید.

By the way, bare feet is when

به هر حال، پا برهنه زمانی است که

you have no socks or shoes on.

جوراب یا کفش نپوشید.

Or sock feet is when you just have socks on.

یا جوراب پا زمانی است که شما فقط جوراب دارید. آیا می

Did you know that? I should explain again.

دانستید که؟ بازم باید توضیح بدم

You can walk around in sock feet or bare feet.

می توانید با پاهای جورابی یا پاهای برهنه راه بروید.

We don't say shoe feet, though.

هر چند ما نمی گوییم پای کفش.

That's not a thing.

این یک چیز نیست.

Or you can wear slippers.

یا می توانید دمپایی بپوشید.

So sometimes in the winter, when it's really, really

بنابراین گاهی اوقات در زمستان که هوا واقعاً بسیار

cold and it's hard to keep our house warm,

سرد است و گرم نگه داشتن خانه سخت است،

I will wear a pair of slippers to keep

برای گرم نگه داشتن پاهایم و راحت بودن یک جفت دمپایی می پوشم

my feet warm and to be comfortable. Very, very nice.

. خیلی خیلی خوب.

I love slippers and socks.

من عاشق دمپایی و جوراب هستم.

So you'll notice that a lot of these

بنابراین متوجه خواهید شد که بسیاری از این

pictures have to do with things you do

تصاویر مربوط به کارهایی است که

for comfort when you live somewhere cold.

برای راحتی در زمانی که در مکانی سرد زندگی می کنید انجام می دهید.

So I know many of you live somewhere warm, and there

بنابراین می دانم که بسیاری از شما در جایی گرم زندگی می کنید، و

might be other things you do, but there's a certain.

ممکن است کارهای دیگری نیز انجام دهید، اما یک چیز مشخص وجود دارد.

How would you describe this?

این را چگونه توصیف می کنید؟

It's nice to wear really warm socks in the winter.

پوشیدن جوراب های واقعا گرم در زمستان بسیار خوب است.

In Canada, it's nice to have a

در کانادا داشتن یک

pair of slippers for your feet. In Canada.

جفت دمپایی برای پای خود خوب است. در کانادا.

Both of these items give you comfort.

هر دوی این موارد به شما آرامش می دهند.

I have normal socks for work, but I

من جوراب های معمولی برای کار دارم، اما

also have some socks that are thicker.

جوراب هایی هم دارم که ضخیم تر هستند.

And I just find sometimes on the weekend I wear my thicker

و من فقط گاهی اوقات در آخر هفته می بینم که جوراب های ضخیم ترم را می پوشم

socks because at work I have shoes on all the time.

زیرا در محل کار همیشه کفش می پوشم.

But at home we just walk around

اما در خانه فقط

in our house in sock feet.

با پاهای جورابی در خانه راه می‌رویم.

So it's nice to have a nice thick pair of warm socks.

بنابراین داشتن یک جفت جوراب گرم و ضخیم خوب است.

Very nice to have.

داشتنش خیلی خوبه

And then, of course, you could always have a warm bath.

و سپس، البته، شما همیشه می توانید یک حمام آب گرم داشته باشید.

A warm shower is nice.

دوش آب گرم خوبه

A warm bath is even nicer.

یک حمام گرم حتی زیباتر است.

A warm bath is nice.

حمام گرم خوب است

After maybe you've gone to the gym and worked

شاید بعد از اینکه به باشگاه رفته اید و ورزش

out, and the next day your muscles are sore

کرده اید، و روز بعد ماهیچه هایتان درد می کند

and you're looking for some comfort, some relief.

و به دنبال آرامش، کمی تسکین هستید.

Having a warm bath would be one way to do that.

حمام آب گرم یکی از راه های انجام این کار خواهد بود.

A warm bath, just, you can smell the aroma.

یک حمام گرم، فقط می توانید عطر آن را استشمام کنید.

Maybe you put some scented body wash or

شاید مقداری شستشوی بدن معطر یا

something in the water and it just feels

چیزی را در آب قرار دهید و واقعاً حس

really nice and smells really nice.

خوبی داشته باشد و بوی بسیار خوبی داشته باشد.

The steam, maybe if your nose is stuffed up, the

بخار، شاید اگر بینی شما پر شده باشد،

steam helps to make your nose start to run.

بخار کمک می کند که بینی شما شروع به ریزش کند.

That's not a nice picture I'm making there.

این عکس خوبی نیست که من آنجا می سازم.

But anyways, a warm bath.

اما به هر حال حمام آب گرم

I've always enjoyed these in the winter.

من همیشه از اینها در زمستان لذت برده ام.

I do not enjoy baths in the summer.

من از حمام کردن در تابستان لذت نمی برم.

Normally I'll just have a hot shower, and I

معمولاً من فقط دوش آب گرم می‌گیرم و

think a hot shower would be the same.

فکر می‌کنم دوش آب گرم هم همینطور باشد.

Like I find a hot shower very comforting. For sure.

مثل اینکه به نظر من دوش آب گرم خیلی راحت است. مطمئنا.

By the way, you can say a hot bath or warm bath.

به هر حال، می توان گفت حمام آب گرم یا حمام گرم.

Warm shower or hot shower.

دوش آب گرم یا دوش آب گرم.

We generally use the word hot.

ما به طور کلی از کلمه داغ استفاده می کنیم.

A hot tub.

یک وان آب گرم

So again, listen to how I say this.

پس دوباره، گوش کن که چگونه این را می گویم.

A hot tub, not a hot tub.

وان آب گرم نه وان آب گرم.

There's no pause.

مکثی وجود ندارد

It should be one word.

باید یک کلمه باشد.

In fact, I think some people spell it that way.

در واقع، من فکر می کنم برخی از مردم آن را به این شکل می نویسند.

But a hot tub is a special

اما وان آب گرم

kind of tub that's usually outside.

نوع خاصی از وان است که معمولاً بیرون است.

They can be inside that's filled

آنها می توانند داخل آن باشند که

with very, very hot water.

با آب بسیار بسیار داغ پر شده باشد.

And it usually has a pump that makes bubbles.

و معمولا پمپی دارد که حباب می سازد.

So the water is circulated very rapidly.

بنابراین آب بسیار سریع به گردش در می آید.

And when you sit in a hot tub, it's very soothing.

و وقتی در وان آب گرم می نشینید، بسیار آرامش بخش است. وان

A hot tub is especially nice if you

آب گرم مخصوصاً اگر

have sore muscles or a sore back.

درد عضلات یا کمر درد دارید بسیار خوب است.

It's nice to sit in a hot tub.

نشستن در جکوزی خوب است.

Jen and I, many years ago, before we had children and

من و جن، سالها پیش، قبل از اینکه بچه دار شویم و

where we could do fun things, we went to blue mountain

جایی که می توانستیم کارهای سرگرم کننده انجام دهیم، به کوه آبی رفتیم

and they have hot tubs outside in the winter.

و آنها در زمستان وان آب گرم بیرون دارند.

So you kind of come out of the building and you

بنابراین به نوعی از ساختمان بیرون می آیید و

run in the freezing cold weather to the hot tub.

در هوای سرد به سمت وان آب گرم می دوید.

And then you get in the hot tub and you're in

و سپس وارد وان آب گرم می شوید و در

this very hot, warm, bubbly water in the hot tub.

این آب بسیار گرم، گرم و حباب دار در وان آب گرم هستید.

Very, very soothing.

خیلی خیلی آرامش بخشه

Very nice for your muscles.

برای عضلات شما بسیار خوب است

Definitely a lot of comfort when you're in a hot tub.

مطمئناً وقتی در جکوزی هستید، راحتی زیادی خواهید داشت.

Very nice.

بسیار خوب.

So some people really like certain articles of

بنابراین برخی از افراد واقعاً برخی از لباس‌ها را دوست دارند

clothing, and those can make you happy.

و این می‌تواند شما را خوشحال کند.

Those can bring comfort as well.

اینها می توانند راحتی را نیز به ارمغان بیاورند.

Some people, like I said, when I get home

بعضی ها همونطور که گفتم وقتی

on a Friday, I put on an old sweatshirt.

جمعه برمیگردم خونه یه عرقچین کهنه میپوشم.

Some people have an old pair of jeans or

برخی از افراد یک شلوار جین قدیمی یا

a t shirt that just makes them feel happy.

یک تی شرت دارند که فقط به آنها احساس خوشحالی می کند.

Like it's fun to put on an old t shirt and an old

مثل پوشیدن یک تی شرت قدیمی و یک

pair of jeans on a Friday night after work and sit down and

شلوار جین کهنه در جمعه شب بعد از کار و نشستن و

have a hot cup of coffee or tea or have hot chocolate.

خوردن یک فنجان قهوه یا چای داغ یا شکلات داغ.

All of those things, to me, say comfort.

همه آن چیزها به من می گویند راحتی.

That would be a very nice evening for me.

آن شب بسیار خوبی برای من خواهد بود.

So again, this isn't necessarily the jeans you wear when you

بنابراین باز هم، این لزوماً شلوار جینی نیست که هنگام

go out, but it might just be you bought a pair

بیرون رفتن می پوشید، اما ممکن است فقط

of jeans once and they just fit really nicely.

یک بار یک شلوار جین خریده باشید و آنها واقعاً به خوبی تناسب داشته باشند.

And so they give you comfort when you wear them.

و بنابراین وقتی آنها را می پوشید به شما آرامش می دهند.

Any kind of warmth, and I

هر نوع گرمایی، و من

think sunshine is the next one.

فکر می کنم آفتاب بعدی است.

Any kind of warmth gives humans comfort.

هر نوع گرمی به انسان آرامش می دهد.

When you walk outside on a nice warm day, not too warm.

وقتی در یک روز گرم خوب، نه خیلی گرم، بیرون قدم می زنید.

When you sit in front of a wood stove,

وقتی جلوی اجاق هیزمی می نشینید،

like this person is doing, warming up their feet.

مثل این که این شخص انجام می دهد، پاهایش را گرم می کند.

When you get up in the morning, for

صبح که بیدار می شوی، برای

us, the house is colder at night.

ما، شب خانه سردتر است.

We keep the house cold at night.

شب ها خانه را سرد نگه می داریم.

And in the morning, the furnace starts running around

و صبح، کوره حدود 630 شروع به کار می کند

630 and hot air starts to come out of

و هوای گرم از

the air vents to warm up the house. Warmth.

دریچه های هوا برای گرم کردن خانه شروع به خارج شدن می کند. گرما.

It's hard to say, isn't it?

گفتنش سخت است، اینطور نیست؟

Warmth is a very nice, comforting thing as humans.

گرما چیزی بسیار خوب و آرامش بخش به عنوان انسان است.

If you live in a country where it can be cold

اگر در کشوری زندگی می‌کنید که در آن ممکن است

outside, it's nice to have a place that you live where

بیرون سرد باشد، خوب است جایی داشته باشید که در آن زندگی می‌کنید که در آن

there is warmth, where you have a feeling of warmth.

گرما باشد، جایی که احساس گرما داشته باشید.

I love this, by the way.

اتفاقا من این را دوست دارم.

When we're at Jen's parents, sometimes we come in from

وقتی پیش پدر و مادر جن هستیم، گاهی از

the cold and we sit by the woodstove and the

سرما وارد می شویم و کنار اجاق هیزمی می نشینیم و

warmth of the woodstove is very, very comforting.

گرمای اجاق هیزمی بسیار بسیار آرامش بخش است.

Sunshine I mentioned as humans as well, we

آفتابی که من به عنوان انسان نیز به آن اشاره کردم، ما

love to feel the sun on our skin.

دوست داریم خورشید را روی پوست خود احساس کنیم.

The winter in Canada is sometimes a little

زمستان در کانادا گاهی اوقات

bit gray, like the sun isn't out right

کمی خاکستری است، مثل اینکه در حال

now when I look out the window.

حاضر وقتی از پنجره به بیرون نگاه می کنم، خورشید بیرون نیست.

But it certainly is nice on days where it starts to like

اما مطمئناً در روزهایی که

Monday, my class walked to town for a class trip and there

دوشنبه را دوست دارد، خوب است، کلاس من برای یک سفر کلاسی به شهر رفت و

was a little bit of sunshine on the way back.

در راه بازگشت کمی آفتاب بود.

And it was very, very nice.

و خیلی خیلی خوب بود

I very much enjoyed the sunshine.

من از آفتاب بسیار لذت بردم.

It's funny how things that bring comfort, like

خنده‌دار است که چگونه چیزهایی که آرامش را به ارمغان می‌آورند، مانند

warmth and sunshine, you could describe it by

گرما و نور خورشید، می‌توانید آن را با

saying they make you feel warm inside.

گفتن اینکه باعث می‌شود در درونتان احساس گرما کنید، توصیف کنید.

Like you have a nice warm feeling.

مثل اینکه احساس گرمی خوبی داری

That means joy or cheer or happiness.

یعنی شادی یا شادی یا شادی.

Like when you have a warm feeling, deep breathing.

مانند زمانی که احساس گرما دارید، نفس عمیق.

It's nice, deep breathing.

این خوب است، نفس عمیق.

Sometimes when you are feeling the opposite of comfort.

گاهی اوقات وقتی احساس می کنید برعکس راحتی.

When you're feeling the opposite of happiness, when you're

وقتی برعکس شادی را احساس می‌کنید، زمانی که

feeling stress, if you do some deep breathing, if

استرس دارید، اگر کمی نفس عمیق می‌کشید، اگر

you just go somewhere quiet and take five or

فقط به مکانی ساکت می‌روید و پنج یا

ten deep breaths, it can really change your mood

ده نفس عمیق می‌کشید، واقعاً می‌تواند خلق و خوی شما را تغییر دهد

and make you feel a lot better.

و احساس زیادی در شما ایجاد کند. بهتر.

So again, stress is kind of the opposite of comfort.

بنابراین باز هم استرس به نوعی مخالف راحتی است.

Do you understand that?

اینو میفهمی؟

Work is stressful?

کار استرس زا است؟

When you're home, you're very comfortable.

وقتی در خانه هستید، خیلی راحت هستید.

So when you're feeling stress, this is one of the things

بنابراین وقتی استرس دارید، این یکی از کارهایی است

that you can do to de stress a little bit.

که می توانید انجام دهید تا کمی استرس را کاهش دهید.

If you are looking to do that,

اگر به دنبال انجام آن هستید،

you can do some deep breathing.

می توانید کمی نفس عمیق بکشید.

So we talked about comfort food a little bit earlier and

بنابراین ما کمی زودتر در مورد غذای راحتی صحبت کردیم و

then there's also, oh, I put the wrong picture there.

سپس، اوه، من تصویر اشتباهی را در آنجا قرار دادم.

That's not a drink, Bob.

این نوشیدنی نیست، باب.

Anyways, comfort food.

به هر حال غذای راحتی

Someone asked about this earlier.

قبلاً شخصی در این مورد سؤال کرده بود.

Comfort food is usually hot food.

غذای راحتی معمولاً غذای گرم است.

It's, I think, something I associate

فکر می‌کنم این چیزی است که

with fall or winter, the seasons.

با پاییز یا زمستان، فصل‌ها مرتبط می‌شوم.

In Canada, where it's cold outside, it's nice to have a

در کانادا که بیرون هوا سرد است، خوردن یک

hot bowl of soup or a hot bowl of stew.

کاسه سوپ داغ یا یک کاسه خورش داغ خوب است.

Stew is just a thicker soup, if you're wondering.

اگر تعجب می کنید خورش فقط یک سوپ غلیظ تر است.

And I mentioned earlier that for me, comfort food, when I

و قبلاً اشاره کردم که برای من، غذای راحتی، وقتی

think of comfort food, I think of a hot bowl of

به غذای راحتی فکر می کنم، به یک کاسه

soup and some fresh made bread, like the smell of bread

سوپ داغ و مقداری نان تازه، مانند بوی نان

baking in the oven or in the bread machine.

پختن در فر یا دستگاه نان فکر می کنم.

That's where we make our bread and a bowl of hot soup.

آنجاست که نان و یک کاسه سوپ داغ درست می کنیم.

To me, that's comfort food.

برای من، این غذای راحتی است.

At school, sometimes on Fridays, we

در مدرسه گاهی اوقات جمعه ها به

take turns bringing food in.

نوبت غذا می آوریم.

So three people will bring food in and the

بنابراین سه نفر غذا می آورند و

whole staff, all the teachers will share a meal.

کل کارکنان، همه معلمان یک وعده غذایی را با هم تقسیم می کنند.

And I would consider that comfort food because it's

و من آن غذای راحتی را در نظر می گیرم زیرا

usually soup and fresh bread and things like that.

معمولاً سوپ و نان تازه و چیزهایی از این قبیل است.

It's very, very yummy.

خیلی خیلی خوشمزه است

Sometimes a cup of coffee, a cup of hot chocolate,

گاهی اوقات یک فنجان قهوه، یک فنجان شکلات داغ،

a cup of tea, all of those things bring comfort.

یک فنجان چای، همه این چیزها باعث آرامش می شود.

It's just so nice.

خیلی خوبه

And again, I'm talking a lot about cold countries.

و باز هم من در مورد کشورهای سردسیر زیاد صحبت می کنم.

Sometimes you use the cup of tea to warm

گاهی اوقات هنگام نوشیدن چای از فنجان چای برای گرم

up your hands while you're drinking the tea.

کردن دستان خود استفاده می کنید.

If Jen and I work outside in the winter,

اگر من و جن در زمستان بیرون کار می کنیم،

when we come in, sometimes your hands are cold

وقتی وارد می شویم، گاهی اوقات دستان شما سرد است

and so the tea warms up your hands, but

و بنابراین چای دستان شما را گرم می کند، اما

it's also soothing to drink the tea as well.

نوشیدن چای نیز آرامش بخش است.

A phone call.

یک تماس تلفنی.

So sometimes we refer to comfort as relief as well.

بنابراین گاهی از آسایش به عنوان تسکین نیز یاد می کنیم.

So let's say someone.

پس بیایید بگوییم یک نفر.

Yeah, again, a little bit.

آره بازم یه کم

Remember I said it's the opposite of stress.

یادت باشه گفتم برعکس استرسه.

Sometimes when someone phones you and lets you

گاهی اوقات وقتی شخصی با شما تماس می گیرد و به شما

know they arrive somewhere, you have a feeling

اطلاع می دهد که به جایی رسیده است، احساس

of comfort or you relax a little bit.

راحتی می کنید یا کمی آرام می شوید.

Sometimes it's just nice to talk to an

گاهی اوقات صحبت کردن با یک

old friend or maybe you have a sibling,

دوست قدیمی یا شاید شما یک خواهر یا برادر،

a brother or sister that lives far away.

یک برادر یا خواهر دارید که در دوردست زندگی می کنند، فقط خوب است.

And a phone call is just something that makes you

و یک تماس تلفنی فقط چیزی است که باعث می شود

feel better and enjoy the day a little bit more.

احساس بهتری داشته باشید و از آن روز کمی بیشتر لذت ببرید.

So a phone call can bring comfort as well.

بنابراین یک تماس تلفنی نیز می تواند آرامش را به ارمغان بیاورد.

And maybe they'll say things to you

و شاید آنها چیزهایی به شما بگویند

that make you feel better as well.

که احساس بهتری نیز در شما ایجاد کند.

Soft lighting.

نورپردازی ملایم

So this is what I would call warm lighting.

بنابراین این چیزی است که من آن را نور گرم می نامم.

So you can see it's a little

بنابراین می توانید ببینید که

bit yellow, a little bit orange.

کمی زرد، کمی نارنجی است.

In English, we might say yellowish or orangish.

در انگلیسی ممکن است بگوییم مایل به زرد یا نارنجی.

Sometimes we add ish to the end of the word.

گاهی اوقات ish را به آخر کلمه اضافه می کنیم.

At night, I like this color of lighting.

در شب من این رنگ نور را دوست دارم.

I don't like harsh white light,

من نور سفید خشن را دوست ندارم،

like what's on me right now.

مانند آنچه در حال حاضر روی من است.

If I'm going to sit and read a book

اگر قرار است شب بنشینم و کتاب بخوانم

at night, I like soft lighting like this.

، نور ملایم این چنینی را دوست دارم.

That certainly makes the room feel a little bit more

این مطمئناً باعث می‌شود اتاق کمی

cozy and a little bit more enjoyable to be in.

دنج‌تر و کمی لذت‌بخش‌تر باشد.

So soft lighting would be lighting

بنابراین نور ملایم می‌تواند نورپردازی

like this, not very bright.

این چنینی باشد، نه خیلی روشن.

And also, the color is a little bit.

و همچنین، رنگ کمی است.

It's not pure white.

سفید خالص نیست.

It's a little bit orange, a little bit yellow. Pets.

کمی نارنجی، کمی زرد است. حیوانات خانگی

So cats, dogs, they're probably the

بنابراین، گربه‌ها، سگ‌ها، احتمالاً

most cuddly and nicest pest. Pests.

دوست‌داشتنی‌ترین و خوب‌ترین آفت هستند. آفات

Not pests, sorry.

آفت نیست، ببخشید

Did you know if you switch the s and

آیا می دانستید اگر s و t را تغییر دهید

t, it's an animal or insect you don't like?

، حیوان یا حشره ای است که دوست ندارید؟

So, like, raccoons are pests, flies are pests.

بنابراین، مانند، راکون آفت هستند، مگس ها آفت هستند.

But pets, of course, do bring comfort.

اما حیوانات خانگی، البته، آرامش را به ارمغان می آورند.

It might be nice to sit with your dog.

شاید خوب باشد که با سگ خود بنشینید.

You might have a cat that likes to

ممکن است گربه ای داشته باشید که دوست دارد

sit on your lap at night and purr.

شب ها روی بغل شما بنشیند و خرخر کند.

And for some reason, humans and pets, there's a

و به دلایلی، انسان ها و حیوانات خانگی،

level of comfort that comes from having a pet.

سطحی از راحتی از داشتن حیوان خانگی ناشی می شود.

In fact, I'm pretty sure they've proven scientifically that

در واقع، من تقریباً مطمئن هستم که آنها از نظر علمی ثابت کرده اند که

people who have a pet are usually happier.

افرادی که حیوان خانگی دارند معمولاً شادتر هستند.

Okay, I don't think this is true of me.

خوب، فکر نمی کنم این در مورد من صادق باشد.

I think it's true of Jen and one or two of my kids.

فکر می کنم این در مورد جن و یکی دو تا از بچه هایم صادق است.

But definitely pets are something that,

اما مطمئناً حیوانات خانگی چیزی هستند که،

well, look how cute they are.

خوب، ببینید چقدر بامزه هستند. آیا

Doesn't that just looking at them make you feel happy?

این فقط نگاه کردن به آنها احساس خوشحالی نمی کند؟

The cat looks a little annoyed, though,

گربه کمی اذیت به نظر می رسد،

because I said pests instead of pets.

زیرا من به جای حیوانات خانگی گفتم آفات.

But maybe I should do a lesson on words that look.

اما شاید باید در مورد کلماتی که به نظر می رسند درس بخوانم.

Words that are really similar if

کلماتی که اگر

you switch a couple of letters.

چند حرف را جابجا کنید واقعا شبیه به هم هستند.

But pets can bring comfort.

اما حیوانات خانگی می توانند آرامش را به ارمغان بیاورند.

Stuffed animal.

حیوان شکم پر.

So if you are a child, you

بنابراین اگر کودک هستید،

all were children at one point.

همه شما در یک نقطه کودک بودید.

You probably had a stuffed animal.

احتمالا شما یک حیوان عروسکی داشتید.

You might have even had a blanket as a child.

حتی ممکن است در کودکی یک پتو داشته باشید.

A lot of times a child will have a blanket they

بسیاری از مواقع کودک پتویی دارد که

carry around with them, or they'll have a stuffed animal and

با خود حمل می کند، یا یک حیوان عروسکی و

a blanket, and they have these things for comfort.

یک پتو، و این وسایل را برای راحتی دارند.

These objects, these things bring them comfort.

این اشیا، این چیزها برایشان آرامش می آورد.

When I was a kid, I had, did I have a little dog?

وقتی بچه بودم داشتم، سگ کوچولو داشتم؟

I think I did.

فکر کنم انجام دادم.

And I definitely had a blanket when I was a kid.

و من قطعاً وقتی بچه بودم پتو داشتم.

I don't remember what it looked like.

یادم نیست چه شکلی بود

And all of our kids, at a certain point in time

و همه بچه های ما، در یک زمان خاص

for comfort, would have a blanket or a stuffed animal.

برای راحتی، یک پتو یا یک حیوان عروسکی دارند.

Very common for children to have those things.

داشتن آن چیزها برای کودکان بسیار رایج است.

A sauna.

یک سونا

So we say sauna in English.

بنابراین به انگلیسی می گوییم سونا.

I think the correct pronunciation is sauna.

من فکر می کنم تلفظ صحیح sauna است.

Those of you from the scandinavian

شما از

countries, northern Europe, can correct me.

کشورهای اسکاندیناوی، شمال اروپا، می توانید مرا اصلاح کنید.

We don't have saunas in our houses in Canada, normally.

ما معمولاً در خانه هایمان در کانادا سونا نداریم.

But when you go to a hotel and you go

اما وقتی به هتل می روید و

down to the pool, there might be a pool, a

به استخر می روید، ممکن است یک استخر،

hot tub, and a sauna at the hotel.

جکوزی و سونا در هتل وجود داشته باشد.

A sauna is a room filled with very hot, moist air. Okay.

سونا اتاقی پر از هوای بسیار گرم و مرطوب است. باشه.

You can see some of the moisture right here, and it

شما می توانید مقداری از رطوبت را همین جا ببینید و

will make you sweat, and it will make you very warm.

باعث تعریق شما می شود و شما را بسیار گرم می کند.

They're supposed to be very healthy for you.

آنها قرار است برای شما بسیار سالم باشند.

It's supposed to be healthy to go in a sauna and

قرار است رفتن به سونا و

sweat for a bit and then jump in a pool afterwards.

کمی عرق کردن و سپس پریدن در استخر سالم باشد.

But a sauna is another thing that

اما سونا چیز دیگری است که

can bring you a sense of relaxation.

می تواند احساس آرامش را برای شما به ارمغان بیاورد.

Something that is very soothing.

چیزی که بسیار آرامش بخش است.

Before the lesson, Freddie mentioned that he

قبل از درس، فردی گفت که

was sitting in his comfy chair.

روی صندلی راحت خود نشسته است.

I think that's what he said.

من فکر می کنم این چیزی است که او گفت.

And I responded and said, there is a slide for that.

و من پاسخ دادم و گفتم، یک اسلاید برای آن وجود دارد.

So here it is.

پس اینجاست.

A comfy chair is any chair

صندلی راحت هر صندلی است

that you find very comfortable.

که برای شما بسیار راحت است.

Comfy chair.

صندلی راحت.

So this is a recliner.

پس این یک تکیه گاه است.

We sometimes call it a lazy boy.

ما گاهی به آن پسر تنبل می گوییم. لزومی

It doesn't have to be a recliner.

ندارد که تکیه گاه باشد.

Your comfy chair might be an old rocking chair.

صندلی راحت شما ممکن است یک صندلی گهواره ای قدیمی باشد.

I find this chair from 1958 that I

من این صندلی را متعلق به سال 1958 می دانم که از آن

use to be a very comfy chair.

استفاده می کنم یک صندلی بسیار راحت است.

Although the bottom, I think the bottom

اگرچه قسمت پایینی، به نظر من

cushion is getting a little worn out.

کوسن پایینی کمی فرسوده شده است.

But a comfy chair is of course then

اما یک صندلی راحت مطمئناً

a chair that you enjoy sitting in.

صندلی است که از نشستن در آن لذت می برید.

Maybe it's a chair where you sit to read

شاید این صندلی باشد که برای خواندن کتاب می نشینید

a book, maybe you sit to watch tv.

، شاید برای تماشای تلویزیون می نشینید.

Maybe you just put the chair back and go to sleep.

شاید فقط صندلی را به عقب برگردانید و بخوابید.

Some people like to have naps in their comfy chair.

برخی افراد دوست دارند روی صندلی راحت خود چرت بزنند.

My mum has a comfy chair and she

مادر من یک صندلی راحت دارد و

likes to take naps in her comfy chair.

دوست دارد روی صندلی راحتش چرت بزند.

But yes, a chair that is very, very comfortable.

اما بله، یک صندلی که بسیار بسیار راحت است.

So I mentioned potpourri.

بنابراین من به پات پوری اشاره کردم.

If you're wondering where this lesson came

اگر تعجب می کنید که این درس از کجا آمده است،

from, it came from last week.

از هفته گذشته آمده است.

I talked about the word potpourri.

من در مورد کلمه potpourri صحبت کردم.

This is potpourri.

این پات پوری است.

Potpourri is like dried flower petals and maybe some spices

پوتپوری مانند گلبرگ های گل خشک شده و شاید مقداری ادویه

in a bowl that gives a room a certain aroma.

در یک کاسه است که عطر خاصی به اتاق می دهد.

It gives off a certain comforting smell.

بوی آرام بخشی می دهد.

Okay, so potpourri, it might be,

بسیار خوب، شاید اینطور باشد،

I'm trying to think like lavender.

من سعی می کنم مثل اسطوخودوس فکر کنم.

It might have lavender in it.

ممکن است اسطوخودوس در آن باشد.

A very nice smelling flower.

گلی بسیار خوشبو

It might have dried peony petals in it.

ممکن است گلبرگ گل صد تومانی در آن خشک شده باشد.

Another nice smelling flower.

یکی دیگر از گلهای خوشبو

But yes, potpourri, not as common as it used to be.

اما بله، پات پوری، نه به اندازه گذشته رایج است. به

I remember growing up in the late eighty

یاد دارم که در اواخر دهه هشتاد بزرگ شدم

s, a lot of people would have potpourri.

، بسیاری از مردم پات‌پوری می‌نوشیدند.

Maybe everyone's houses smelled really bad back

شاید در آن زمان خانه‌های همه بوی بدی می‌داد،

then so they had a little bit

بنابراین برای اینکه

of potpourri to make things smell better.

بوی بهتری بدهند، کمی عرق می‌نوشیدند.

But yes, dried flower petals and maybe different

اما بله، گلبرگ های خشک شده و شاید

types of spices to make a room in

انواع مختلف ادویه ها برای ایجاد

a home smell very, very appealing. And nice.

بوی بسیار بسیار جذابی در اتاقی در خانه. و خوب.

Candles, also dangerous, by the way, when the power

شمع ها هم خطرناکه، اتفاقاً وقتی برق

goes out, it's not recommended that you use candles.

قطع میشه، استفاده از شمع توصیه نمیشه.

It should be the thing you use as

این باید چیزی باشد که به عنوان

a last resort because a candle obviously has

آخرین راه حل از آن استفاده می کنید، زیرا یک شمع به وضوح

a flame and that can start a fire.

شعله دارد و می تواند باعث آتش سوزی شود.

So if the power goes out, you should use

بنابراین اگر برق قطع شد،

other rechargeable lights before you decide to use candles.

قبل از اینکه تصمیم به استفاده از شمع بگیرید، باید از چراغ های قابل شارژ دیگر استفاده کنید.

But candles are really.

اما شمع ها واقعا هستند.

They create a certain coziness in a room.

آنها آرامش خاصی را در یک اتاق ایجاد می کنند.

Like at Christmas, when we have Christmas dinner, we have

مثل کریسمس، وقتی شام کریسمس می خوریم،

candles on the table, and the candles smell nice.

روی میز شمع داریم و شمع ها بوی خوبی می دهند.

The candles give off a nice soft light.

شمع ها نور ملایم خوبی می دهند.

The candles, they flicker and they're nice to watch, and

شمع‌ها، سوسو می‌زنند و تماشای آن‌ها خوب است، و

they just make the room seem a little more cozy.

فقط اتاق را کمی دنج‌تر نشان می‌دهند.

So sometimes maybe you come home and you're going to

بنابراین گاهی اوقات ممکن است به خانه بیایید و قصد

have a bath, and you light a few candles and

حمام کردن داشته باشید و چند شمع روشن کنید و

you have a hot bath or a warm bath.

یک حمام آب گرم یا حمام آب گرم داشته باشید.

That, to me, would be something you

به نظر من، این کاری است که شما

would do because you want comfort.

انجام می دهید زیرا آرامش می خواهید.

You want something that's comfortable and enjoyable.

شما چیزی می خواهید که راحت و لذت بخش باشد.

But be careful with the candles.

اما مراقب شمع ها باشید.

House plants.

گیاهان آپارتمانی.

So actually, two weeks ago, I had to sub for a teacher.

بنابراین، در واقع، دو هفته پیش، مجبور شدم برای معلمی زیرنویس کنم.

Was I subbing? I forget.

آیا ساببینگ می کردم؟ فراموش کردم.

But in their classroom, they had lots of house

اما در کلاس درس آنها گیاهان خانگی زیادی داشتند

plants, so I know it's not their house.

، بنابراین می دانم که خانه آنها نیست.

We still call them house plants, and

ما هنوز آنها را گیاهان خانگی می نامیم، و

it just created a really nice feeling.

این فقط یک احساس واقعا خوب ایجاد کرد.

When we have green plants around

وقتی گیاهان سبز در اطراف

us, it can be very comforting.

خود داریم، می تواند بسیار آرامش بخش باشد.

When you go for a walk out in the

وقتی برای پیاده روی در

forest, it can be very comforting and soothing to

جنگل می روید،

have lots of green plants around you.

داشتن تعداد زیادی گیاهان سبز در اطراف شما می تواند بسیار آرامش بخش و آرامش بخش باشد.

So house plants are another

بنابراین گیاهان خانگی چیز دیگری است

thing that can bring comfort.

که می تواند آرامش را به ارمغان بیاورد.