Let's Learn English! Topic: Spare Time Activities! 👩‍🏫🗳️🎉 (Lesson Only)

Well, hello and welcome to this

خوب، سلام و به این

English lesson about spare time activities.

درس انگلیسی در مورد فعالیت های اوقات فراغت خوش آمدید.

Spare time activities are the things we

فعالیت‌های اوقات فراغت کارهایی هستند که

do when we have extra time.

وقتی وقت اضافی داریم انجام می‌دهیم.

The things we do when we're not working or

کارهایی که وقتی کار نمی کنیم یا نمی

sleeping or doing chores or running errands or eating.

خوابیم یا در حال انجام کارهای خانه یا انجام کارها یا غذا خوردن هستیم انجام می دهیم.

Um, I think I said sleeping already.

اوم، فکر کنم گفتم قبلا خوابم.

The time when you can just do

زمانی که شما فقط می توانید

something that you want to do.

کاری را که می خواهید انجام دهید.

So I'll give you a lot of examples.

بنابراین من برای شما مثال های زیادی می زنم.

Um, by the way, I'm doing this lesson because Jen

اوم، اتفاقا، من این درس را انجام می دهم زیرا

and I have more spare time in the winter.

من و جن در زمستان اوقات فراغت بیشتری داریم.

So I was thinking of the things we

بنابراین من به کارهایی که

might do in January and February, and I

ممکن است در ژانویه و فوریه انجام دهیم فکر می کردم و

put together an English lesson for you.

یک درس انگلیسی برای شما آماده کردم.

So, once again, welcome to this English lesson about activities

بنابراین، یک بار دیگر، به این درس انگلیسی در مورد فعالیت ها

and things you can do in your spare time.

و کارهایی که می توانید در اوقات فراغت خود انجام دهید، خوش آمدید.

Volunteer.

داوطلب شوید.

If you have spare time, you can volunteer.

اگر اوقات فراغت دارید، می توانید داوطلب شوید.

I know people like my mom who

من افرادی مثل مادرم را می شناسم که

are retired, they sometimes decide to volunteer.

بازنشسته هستند، آنها گاهی تصمیم می گیرند داوطلب شوند.

You volunteer, it means you work,

شما داوطلب می شوید، یعنی کار می کنید،

but you don't get paid.

اما حقوق نمی گیرید.

And you usually work on something that

و شما معمولاً روی چیزی کار می کنید که

benefits your town or other people or

به نفع شهر یا افراد دیگر یا

an organization in your community.

سازمانی در جامعه شما باشد.

These people, it looks like they've decided

این افراد، به نظر می رسد که تصمیم گرفته اند

to volunteer to clean up this area.

برای پاکسازی این منطقه داوطلب شوند. به

It looks like people have thrown their

نظر می رسد مردم

garbage and trash on the ground.

زباله ها و زباله های خود را روی زمین ریخته اند.

And so these people have decided their spare time

و بنابراین این افراد تصمیم گرفته اند اوقات فراغت خود را

to volunteer to help clean up this area.

برای کمک به پاکسازی این منطقه داوطلب کنند.

So one of the things you can do if

بنابراین یکی از کارهایی که می توانید در صورت

you have spare time is you can volunteer.

داشتن وقت آزاد انجام دهید این است که می توانید داوطلب شوید.

You can give of your time.

شما می توانید از زمان خود بدهید.

That's another way we say it in English.

این روش دیگری است که ما آن را به انگلیسی می گوییم.

And there are many places where you can volunteer.

و مکان های زیادی وجود دارد که می توانید داوطلب شوید.

You can volunteer at a thrift store.

می‌توانید در یک فروشگاه دست‌فروشی داوطلب شوید.

You can volunteer to help clean things up.

شما می توانید داوطلب شوید تا به تمیز کردن وسایل کمک کنید.

You can volunteer to help organize a

می‌توانید برای کمک به سازماندهی یک

bake sale to raise money for something.

فروش پخت و پز برای جمع‌آوری پول برای چیزی داوطلب شوید.

That are many things you can do to help your

این موارد بسیاری هستند که می توانید برای کمک به

town or an organization or people in your town.

شهر یا سازمان یا افراد شهر خود انجام دهید.

You could run for office.

شما می توانید نامزد انتخابات شوید.

This is not one that I'm going to do this winter.

این کاری نیست که من در این زمستان انجام دهم.

I have no plans to run for office.

من هیچ برنامه ای برای کاندیداتوری ندارم.

But sometimes people who have spare time, they

اما گاهی اوقات افرادی که اوقات فراغت دارند،

think, oh, maybe I should run for office.

فکر می کنند، اوه، شاید من باید کاندید شوم.

Maybe I will be a counselor in my local town.

شاید در شهر محلم مشاور باشم.

Maybe I'll run for mayor.

شاید برای شهرداری نامزد شوم.

So this is the phrase we use, run for office.

بنابراین این عبارتی است که ما استفاده می کنیم، برای دفتر اجرا کن.

I'm not sure how your country works, but

من مطمئن نیستم که کشور شما چگونه کار می کند، اما

here you can be mayor, you can be

اینجا می توانید شهردار شوید، می توانید

city councillor, you can be a regional counselor.

شورای شهر باشید، می توانید یک مشاور منطقه ای باشید.

There's all different levels of government.

همه سطوح مختلف حکومت وجود دارد.

And if you want to, you can decide

و اگر می‌خواهید، می‌توانید تصمیم بگیرید که

to run for office and you can hopefully

نامزد انتخابات شوید و امیدوار باشید که می‌توانید

get enough votes so people put you in.

آرای کافی را به دست آورید تا مردم شما را در آن جای دهند.

By the way, it does say, vote Bob for mayor.

I'm not planning to run for mayor.

من قصد ندارم برای شهرداری نامزد شوم.

You could join a club.

شما می توانید به یک باشگاه بپیوندید.

So you might have thought this lesson was going

بنابراین ممکن است فکر کرده باشید که این درس

to be about all of the different hobbies and

در مورد همه سرگرمی ها و

things you can do in your spare Time.

کارهایی است که می توانید در اوقات فراغت خود انجام دهید.

It's a little more general than that.

کمی کلی تر از آن است.

So you can definitely join a club.

بنابراین شما قطعا می توانید به یک باشگاه بپیوندید.

There are many types of clubs in the world.

انواع مختلفی از باشگاه ها در جهان وجود دارد.

You could join an English learning

club, if you could find one.

اگر بتوانید یکی از آنها را پیدا کنید، می توانید به یک باشگاه یادگیری انگلیسی بپیوندید.

You could join a book club like these people.

شما می توانید مانند این افراد به یک باشگاه کتاب بپیوندید.

You might be able to join. Uh, let me see.

ممکن است بتوانید ملحق شوید. اوه، بذار ببینم

I'm trying to think.

I've recently started doing archery.

دارم سعی میکنم فکر کنم

من اخیراً شروع به تیراندازی با کمان کرده ام.

So that's like with a bow and arrow.

بنابراین مانند یک تیر و کمان است.

I could maybe this winter join an archery

شاید بتوانم در این زمستان به یک باشگاه تیراندازی با کمان بپیوندم

club and then I would be with other

و سپس با افراد دیگری باشم

people who like the same thing as me.

که همان چیزی را دوست دارند.

But if you have lots of spare

اما اگر اوقات فراغت زیادی دارید

time, you could join a club.

، می توانید به یک باشگاه بپیوندید.

You could take up a hobby.

شما می توانید یک سرگرمی داشته باشید.

You could decide to go and buy a

می توانید تصمیم بگیرید که بروید و یک

kite and learn to fly a kite.

بادبادک بخرید و بادبادک زدن را یاد بگیرید.

There are many hobbies in the world.

سرگرمی های زیادی در دنیا وجود دارد.

You could learn how to play new games. You could.

شما می توانید یاد بگیرید که چگونه بازی های جدید انجام دهید. شما می توانید.

Let me see what you could learn to do a little bit of.

بگذارید ببینم چه کارهایی را می توانید یاد بگیرید که کمی انجام دهید.

Maybe you want to learn how to do crafting.

شاید بخواهید یاد بگیرید که چگونه کاردستی انجام دهید.

Like you want to be able to

مثل اینکه می خواهید بتوانید

make things out of paper and glue.

چیزهایی را از کاغذ و چسب بسازید.

Um, there are many things.

اوم چیزهای زیادی هست

You could start collecting stamps.

می توانید شروع به جمع آوری تمبر کنید.

That would be a hobby.

این یک سرگرمی خواهد بود.

But once again, if you have spare time, if

اما یک بار دیگر، اگر اوقات فراغت دارید، اگر

you have a lot of free time, um, I'm

وقت آزاد زیادی دارید، اوم،

not sure who has this much time, um, cause

مطمئن نیستم چه کسی اینقدر وقت دارد، اوم، زیرا

I certainly don't have a lot of spare time.

من مطمئناً وقت خالی زیادی ندارم.

But you could take up a hobby.

اما شما می توانید به یک سرگرمی بپردازید.

And that's the phrase we use.

و این همان عبارتی است که ما استفاده می کنیم. به

You take up a hobby.

یک سرگرمی مشغول می شوید.

You could join a gym.

می توانید به یک باشگاه ورزشی بپیوندید.

This is very common in January

این در ماه ژانویه

in Canada and in North America.

در کانادا و در آمریکای شمالی بسیار رایج است.

And I'm sure in most parts of the world, many people

و من مطمئن هستم که در بیشتر نقاط جهان، بسیاری از مردم

on New Year's Eve will decide to make a New Year's

در شب سال نو تصمیم می‌گیرند تصمیم بگیرند که سال نو را

resolution to work out and to get in shape.

برای ورزش کردن و به تناسب اندام شدن، تصمیم بگیرند.

And in order to do that, they might join a gym. We have.

و برای انجام این کار، آنها ممکن است به یک باشگاه ورزشی بپیوندند. ما داریم.

Excuse me, we have a local gym in our

ببخشید، ما یک باشگاه ورزشی محلی در شهرمان داریم

town and I'm sure memberships go up in the

و مطمئن هستم که تعداد اعضا در

month of January, and then probably people slowly stop

ماه ژانویه افزایش می یابد، و احتمالاً مردم به آرامی

going to the gym in March or April.

در ماه مارس یا آوریل دیگر به باشگاه نمی روند.

But if you have spare time, you might join a

اما اگر وقت خالی دارید، ممکن است به

gym in order to build some muscle, maybe to run

باشگاه ورزشی بپیوندید تا مقداری عضله بسازید، شاید بدوید

and improve your cardiovascular health, your heart health.

و سلامت قلب و عروق و سلامت قلب خود را بهبود بخشید.

Um, and you might.

ام، و شما ممکن است.

Maybe you'll stick it out.

شاید شما آن را نگه دارید.

Maybe you'll go for a whole year.

شاید یک سال تمام بروی

You might take a night class.

ممکن است در کلاس شبانه شرکت کنید.

Now, some of you might actually be in this situation.

اکنون، برخی از شما ممکن است واقعاً در این موقعیت قرار داشته باشید.

Maybe you work all day, maybe you're in

شاید شما تمام روز را کار می کنید، شاید

school all day, but you still take a

تمام روز را در مدرسه هستید، اما همچنان در یک

night class, a class that happens at night.

کلاس شبانه شرکت می کنید، کلاسی که در شب اتفاق می افتد.

Around here, night classes usually start around 7

در حوالی اینجا، کلاس های شبانه معمولاً حدود ساعت 7

or 7:30pm Maybe as late as 8pm and

یا 7:30 بعد از ظهر شروع می شود، شاید تا ساعت 20:00 و

they're about an hour to three hours long.

حدود یک ساعت تا سه ساعت طول می کشد.

You might be taking an English night class,

ممکن است در کلاس های شبانه انگلیسی شرکت کنید،

but there are all types of night classes.

اما انواع کلاس های شبانه وجود دارد.

I know People used to take computer night

من می دانم که مردم

classes 10 or 15 years ago, when computers

۱۰ یا ۱۵ سال پیش در کلاس های شبانه کامپیوتر شرکت می کردند، زمانی که کامپیوترها

were still new for older people.

هنوز برای افراد مسن جدید بودند.

So you might, at that time, you would take a

بنابراین ممکن است، در آن زمان، در یک

night class in order to learn more about it.

کلاس شبانه شرکت کنید تا در مورد آن بیشتر بدانید.

Here in my part of Canada, there are

اینجا، در قسمت من در کانادا،

often there's a mailing that comes from the

اغلب نامه‌ای وجود دارد که از

local college, a list of adult night classes

کالج محلی می‌آید، فهرستی از کلاس‌های شبانه بزرگسالان

that you can take where you can improve.

که می‌توانید در جایی که می‌توانید پیشرفت کنید، شرکت کنید.

Maybe you want to learn Italian, maybe

شاید بخواهید ایتالیایی یاد بگیرید، شاید

you want to improve your English.

بخواهید انگلیسی خود را تقویت کنید.

Maybe you want to learn a new skill.

شاید بخواهید یک مهارت جدید یاد بگیرید.

You can take a night class in order to do that.

برای این کار می توانید یک کلاس شبانه شرکت کنید.

Maybe you just need to catch up on things.

شاید شما فقط نیاز به پیگیری مسائل داشته باشید.

Maybe you've been really busy for a period of

شاید برای مدتی واقعاً مشغول بوده اید

time and you're behind on laundry, you're behind on

و از لباسشویی عقب مانده اید، از پرداخت قبوض عقب مانده اید

paying the bills, you're behind on getting the house

،

ready for winter if you're in Canada, and you

اگر در کانادا هستید، از آماده کردن خانه برای زمستان عقب مانده اید، و

just need to catch up on things.

فقط نیاز به پیگیری مسائل

This happens to Jen and I sometimes

این اتفاق برای من و جن گاهی اوقات

in the fall, from September until the

در پاییز می افتد، از سپتامبر تا

end of October, we're both really busy.

پایان اکتبر، ما هر دو واقعاً مشغول هستیم.

Jen is really busy on the farm,

جن واقعاً در مزرعه مشغول است،

and I'm really busy at school.

و من واقعاً در مدرسه مشغول هستم.

So in November, we start to catch up on things.

بنابراین در نوامبر، ما شروع به پیگیری مسائل می کنیم.

Maybe we're behind on the laundry.

شاید ما در لباسشویی عقب هستیم.

Um, and there's other little things.

اوم، و چیزهای کوچک دیگری وجود دارد.

I'm sure that you have a similar situation

من مطمئن هستم که شما گاهی اوقات وضعیت مشابهی دارید

sometimes where you're just a little bit behind.

که فقط کمی عقب هستید.

You might deep clean something.

ممکن است چیزی را عمیقا تمیز کنید.

So we keep our house relatively clean.

بنابراین ما خانه خود را نسبتا تمیز نگه می داریم.

We vacuum, we do the dishes, we do laundry.

جارو برقی می کشیم، ظرف ها را می شستیم، لباس می شوییم.

We keep the rooms in our house as tidy as possible.

اتاق های خانه را تا حد امکان مرتب نگه می داریم.

But sometimes we just want to do a deep clean.

اما گاهی اوقات ما فقط می خواهیم یک تمیز کردن عمیق انجام دهیم.

This means you really clean the room.

این بدان معنی است که شما واقعاً اتاق را تمیز می کنید.

Like you move all the furniture when you

مثل اینکه وقتی جاروبرقی می‌کشید همه وسایل را جابه‌جا می‌کنید،

vacuum, you wash the windows, you dust all

پنجره‌ها را می‌شویید، تمام

of the areas where maybe you didn't dust

قسمت‌هایی را که شاید قبلاً گرد و غبار نگرفته‌اید گردگیری کنید

before, like on top of the picture frames.

، مثل بالای قاب عکس.

You might, when you do a

ممکن است وقتی یک

deep clean, you might dust there.

تمیزکاری عمیق انجام می دهید، ممکن است آنجا گردگیری کنید.

But you can see this lady is ready to do a deep clean.

اما می بینید که این خانم آماده انجام یک پاکسازی عمیق است.

She has a garbage bag.

او یک کیسه زباله دارد.

She is just cleaning things up.

او فقط دارد همه چیز را تمیز می کند.

She's wearing her cleaning gloves and an apron.

دستکش نظافت و پیش بندش را پوشیده است.

She's ready to do a deep clean.

او آماده انجام یک تمیز کردن عمیق است.

So again, this is a little more

بنابراین دوباره، این کمی بیشتر

than just your regular weekly cleaning.

از تمیز کردن منظم هفتگی شما است.

This is where you spend a couple hours in

این جایی است که شما چند ساعت را در

one room, making it as clean as possible.

یک اتاق می گذرانید و آن را تا حد امکان تمیز می کنید.

You might decide to reconnect.

ممکن است تصمیم بگیرید که دوباره وصل شوید.

You know, as you get older, it gets

می دانید، با افزایش سن،

a little bit harder to talk with your

صحبت کردن با

friends, especially friends from a long time ago.

دوستانتان، به ویژه دوستانی که از مدت ها قبل هستند، کمی سخت تر می شود.

So sometimes when you have some spare

بنابراین گاهی اوقات وقتی اوقات فراغت دارید،

time, you decide to reconnect with friends.

تصمیم می گیرید دوباره با دوستان خود ارتباط برقرار کنید.

You might give them a phone call, you might

ممکن است با آنها تماس تلفنی بگیرید، ممکن است

send them an email, you might get together.

یک ایمیل برای آنها ارسال کنید، ممکن است دور هم جمع شوید.

Okay, did you hear all those?

خوب، همه اینها را شنیدی؟

You could give them a phone call, you could send

می توانید با آنها تماس تلفنی برقرار کنید، می توانید

them an email, you could get together in person.

یک ایمیل برای آنها ارسال کنید، می توانید شخصاً با هم ملاقات کنید.

Uh, and just to enjoy each other's company.

اوه، و فقط برای لذت بردن از همراهی یکدیگر.

So you might reconnect people who you

بنابراین ممکن است افرادی را که

haven't talked to for a while.

مدتی با آنها صحبت نکرده اید دوباره به هم متصل کنید.

Um, this is something generally older people do.

اوم، این کاری است که معمولا افراد مسن انجام می دهند.

But I do know that if you.

اما من می دانم که اگر شما.

You're in your mid-20s or, you know,

شما در اواسط 20 سالگی خود هستید یا می دانید،

when you're in school, eventually school ends

وقتی در مدرسه هستید، در نهایت مدرسه به پایان می رسد

and people go their separate ways.

و مردم راه خود را می روند.

That's how we say it in English.

به انگلیسی اینطوری می گوییم.

People go their separate ways.

مردم راه خود را می روند.

And sometimes it's nice to reconnect with people

و گاهی اوقات خوب است که دوباره با مردم ارتباط برقرار کنید

and you might just hang out with friends.

و ممکن است فقط با دوستان بنشینید.

I know for someone my age, when I was

من می دانم که برای یک همسن خودم، وقتی

younger and when I wasn't married and didn't have

کوچکتر بودم و زمانی که ازدواج نکرده بودم و

kids, I saw my friends a lot.

بچه نداشتم، دوستانم را زیاد می دیدم.

Nowadays, it's a little more challenging.

امروزه کمی چالش برانگیزتر شده است.

I have a job.

من کار دارم

I have to provide for my family.

من باید خرج خانواده ام را تامین کنم.

I'm quite busy.

من خیلی سرم شلوغه

It's hard for me to find time

برای من سخت است که زمانی را

to hang out with my friends.

برای معاشرت با دوستانم پیدا کنم.

In fact, we used to go see a movie once or

در واقع ما سالی یکی دو بار می رفتیم فیلم ببینیم

twice a year, and we haven't even done that lately.

و این اواخر حتی این کار را نمی کردیم.

So this is maybe something I should do this winter.

بنابراین این شاید کاری باشد که باید در این زمستان انجام دهم.

I should maybe go see a movie with

شاید باید با دوستانم بروم فیلمی ببینم

my friends because there's a couple of them.

چون دو نفر از آنها هستند.

There's one friend I see quite often.

یک دوست وجود دارد که من اغلب می بینم.

There's a couple I haven't seen for a while.

زوجی هستند که مدتی است ندیده ام.

So that would be fun.

بنابراین این امر سرگرم کننده خواهد بود.

Learn a skill.

یک مهارت بیاموزید

So this is similar to take up

بنابراین این شبیه به

a hobby, but hobbies can be relaxing.

سرگرمی است، اما سرگرمی ها می توانند آرامش بخش باشند.

Hobbies can be where you learn a skill,

سرگرمی ها می توانند جایی باشند که شما یک مهارت را یاد می گیرید،

but the actual learn a skill or learn

اما یادگیری واقعی یک مهارت یا یادگیری

a new skill means you're learning something useful.

یک مهارت جدید به این معنی است که شما در حال یادگیری چیز مفیدی هستید.

This person is maybe learning how to do woodworking.

این شخص شاید در حال یادگیری نحوه نجاری باشد.

Maybe they're making a shelf or a

شاید آنها در حال ساختن یک قفسه یا یک

chair or something out of wood.

صندلی یا چیزی از چوب هستند.

You could learn how to.

شما می توانید یاد بگیرید که چگونه

You could do pottery.

شما می توانید سفالگری انجام دهید.

You could learn how to make things out of clay on

شما می توانید یاد بگیرید که چگونه از خاک رس چیزهایی بسازید روی

the thing that spins when you make stuff out of clay.

چیزهایی که در هنگام ساختن مواد از خاک می چرخند.

Spindle.

دوک نخ ریسی.

Not sure what it's called. And you might.

مطمئن نیستم اسمش چیه و شما ممکن است.

And then fire it in an oven.

و سپس آن را در فر آتش بزنید.

So you could learn. Fix things.

بنابراین شما می توانید یاد بگیرید. چیزها را اصلاح کنید.

You could learn to make things.

شما می توانید یاد بگیرید که چیزهایی بسازید.

You could learn a skill,

شما می توانید یک مهارت را یاد بگیرید،

something that's helpful in life.

چیزی که در زندگی مفید است.

Uh, learning English would fall

اوه، یادگیری زبان انگلیسی

under this category as well.

نیز در این دسته قرار می گیرد.

We consider speaking English as a second

ما صحبت کردن به زبان انگلیسی را به عنوان

language as a good skill to have.

زبان دوم به عنوان یک مهارت خوب در نظر می گیریم.

Um, so you might decide you're going to learn a skill.

ام، پس ممکن است تصمیم بگیرید که می خواهید یک مهارت را یاد بگیرید.

And just so you know, there

و فقط برای اینکه بدانید،

are some hobbies that aren't skills.

برخی از سرگرمی ها وجود دارند که مهارت نیستند.

Like flying a kite isn't really considered a skill.

مانند پرواز بادبادک واقعاً یک مهارت در نظر گرفته نمی شود.

Reading a book for pleasure, like for enjoyment, or being

خواندن یک کتاب برای لذت، مانند لذت بردن، یا

watching movies as a hobby isn't really a skill.

تماشای فیلم به عنوان یک سرگرمی واقعاً یک مهارت نیست.

But sometimes you're actually learning how to use tools

اما گاهی اوقات شما در واقع یاد می گیرید که چگونه از ابزارها استفاده کنید

or how to make something or fix something.

یا چگونه چیزی بسازید یا چیزی را تعمیر کنید.

You could join a league.

شما می توانید به یک لیگ بپیوندید.

So this is a little different as

بنابراین این نیز کمی متفاوت

well than taking up a Hobby.

از سرگرمی است.

So I could start bowling.

بنابراین می توانم بولینگ را شروع کنم.

This is the game of bowling as a hobby.

این بازی بولینگ به عنوان یک سرگرمی است.

Maybe I go with friends once a month and I go bowling.

شاید ماهی یک بار با دوستان می روم و بولینگ می روم.

But if I join a league, it

اما اگر به یک لیگ ملحق شوم،

means I'm probably going once a week.

یعنی احتمالا هفته ای یک بار می روم.

It means I'm competing against other people

این بدان معناست که من با افراد دیگر رقابت می کنم

and I'm trying to win the season.

و سعی می کنم فصل را ببرم.

There's probably a season.

احتمالا فصلی هست

So you could join a tennis league,

بنابراین می توانید به لیگ تنیس بپیوندید،

you could join a football league.

می توانید به لیگ فوتبال بپیوندید.

You could join a bowling league.

می توانید به لیگ بولینگ بپیوندید.

Generally, this means you're.

به طور کلی، این به این معنی است که شما هستید.

Jen played in a volleyball league a few years ago.

جن چند سال پیش در لیگ والیبال بازی کرد.

Generally, this means you're playing some kind of

به طور کلی، این بدان معناست که شما در حال انجام نوعی

sport or some kind of competitive activity.

ورزش یا نوعی فعالیت رقابتی هستید.

Like you can join a darts league

مثل اینکه می توانید به لیگ دارت بپیوندید

where you throw darts as well.

که در آن دارت را نیز پرتاب می کنید.

Um, but yeah, I have not been in

اوم، اما بله، من

a league for a very long time.

مدت زیادی است که در لیگ نبودم.

I was in a soccer league, like an

من سال‌ها پیش در لیگ فوتبال بودم، مانند

amateur soccer league, many, many years ago.

لیگ فوتبال آماتور.

Like, 25 years ago, when I could still run fast.

مانند 25 سال پیش، زمانی که هنوز می توانستم سریع بدوم.

Um, but you might decide, hey, really like

ام، اما شما ممکن است تصمیم بگیرید، هی، واقعاً بولینگ را دوست دارم

bowling, or I really like throwing darts.

، یا من واقعاً پرتاب دارت را دوست دارم.

I'm going to join a league, and every Tuesday night

من قرار است به یک لیگ بپیوندم و هر سه شنبه شب

I'm going to go and compete against other people.

می روم و با افراد دیگر مسابقه می دهم.

You might decide to renovate.

ممکن است تصمیم بگیرید که بازسازی کنید.

So this is something Jen and I have done in the past.

بنابراین این کاری است که جن و من در گذشته انجام داده ایم.

We're not planning to do it this winter.

ما قصد نداریم این زمستان را انجام دهیم.

We've spent most of our renovation budget on

ما بیشتر بودجه بازسازی خود را صرف

new windows for parts of our house.

پنجره های جدید برای بخش هایی از خانه خود کرده ایم.

But you might decide that one room in

اما ممکن است تصمیم بگیرید که یک اتاق در

your house, you want to change things.

خانه خود، می خواهید همه چیز را تغییر دهید.

Maybe the walls are getting old and have holes in them.

شاید دیوارها در حال پیر شدن هستند و سوراخ هایی در آنها وجود دارد.

Maybe it just needs a coat of paint.

شاید فقط نیاز به یک لایه رنگ داشته باشد.

Maybe you need to replace the windows and

شاید لازم باشد پنجره ها و

the wood that goes around the windows.

چوبی که دور پنجره ها می چرخد ​​را تعویض کنید.

Maybe you just want it to look a little nicer.

شاید شما فقط می خواهید کمی زیباتر به نظر برسد.

So you decide.

پس شما تصمیم بگیرید

So you decide to renovate.

بنابراین شما تصمیم به بازسازی دارید.

Um, renovations tend to cost a bit of money.

اوم، بازسازی معمولا هزینه کمی دارد.

They usually cost more money than what

آنها معمولاً بیشتر از آنچه

you were expecting, but it usually makes

انتظار داشتید هزینه دارند، اما معمولاً

that room in your house much nicer.

آن اتاق خانه شما را بسیار زیباتر می کند.

Maybe you want to put new cupboards in your kitchen.

شاید بخواهید کمدهای جدیدی را در آشپزخانه خود قرار دهید.

Maybe you want to put a new sink in your bathroom.

شاید بخواهید یک سینک جدید در حمام خود قرار دهید.

All of that would be considered small renovations.

همه اینها بازسازی های کوچک محسوب می شوند.

So you are changing how your house looks.

بنابراین شما در حال تغییر ظاهر خانه خود هستید.

You might just want to rearrange.

شاید فقط بخواهید مرتب کنید.

So this is much simpler and much cheaper.

بنابراین این بسیار ساده تر و بسیار ارزان تر است.

But you might have a room in your house.

اما ممکن است یک اتاق در خانه خود داشته باشید.

Let's say when you go to your living room, um, maybe

بیایید بگوییم وقتی به اتاق نشیمن خود می روید، شاید

the couch and some tables and plants and maybe a TV

کاناپه و چند میز و گیاهان و شاید تلویزیون

have all been in the same spot for many, many years.

همه سال ها در یک مکان بوده اند.

You might decide to rearrange.

ممکن است تصمیم به تنظیم مجدد داشته باشید.

Jen and I do this quite often in the winter.

من و جن اغلب در زمستان این کار را انجام می دهیم.

In January, we're like, hey, we're kind of

در ژانویه، هی، ما

bored with how this room is arranged.

از نحوه چیدمان این اتاق خسته شده ایم.

Let's move the couch to this side.

بیایید کاناپه را به این سمت حرکت دهیم.

Let's put the plants closer to the window.

بیایید گیاهان را به پنجره نزدیکتر کنیم.

Not Have a TV in this room.

در این اتاق تلویزیون ندارید.

Let's make this room a room

بیایید این اتاق را به اتاقی

for quiet reading or for conversation.

برای مطالعه آرام یا برای گفتگو تبدیل کنیم.

So you might decide to rearrange a

بنابراین ممکن است تصمیم بگیرید که یک اتاق را طوری تنظیم کنید

room so that it looks different.

که متفاوت به نظر برسد.

Um, and then you might even do a little bit of.

اوم، و سپس شما حتی ممکن است کمی از آن را انجام دهید.

Not sure I would call it a renovation,

مطمئن نیستم که آن را بازسازی بنامم،

but some touch ups, like a coat of

اما برخی تغییرات لمسی، مانند یک لایه

paint is probably a very, very minor renovation.

رنگ، احتمالاً بازسازی بسیار بسیار جزئی است.

I'm not sure I would even call it that.

مطمئن نیستم حتی اسمش را بگذارم.

Um, although I think I did in the last slide.

اوم، اگرچه فکر می کنم در اسلاید آخر این کار را انجام دادم.

But you might just decide rearrange a room.

اما شما ممکن است تصمیم بگیرید که یک اتاق را دوباره مرتب کنید.

And then we also have a phrase to spruce up.

و پس از آن، ما نیز یک عبارت برای تقویت.

You might decide to spruce up a room or

ممکن است تصمیم بگیرید اتاقی را زیبا کنید یا

you might spruce up your kitchen table and chairs.

میز و صندلی آشپزخانه خود را زیبا کنید.

This might mean you paint them, maybe you sand

این ممکن است به این معنی باشد که آنها را رنگ می کنید، شاید آنها را سمباده می زنید

them, maybe you just clean them really well.

، شاید فقط آنها را به خوبی تمیز می کنید.

Maybe you have a wobbly chair that you fix.

شاید یک صندلی لرزان دارید که آن را تعمیر می کنید.

You're just sprucing things up a bit

شما فقط چیزها را کمی اصلاح می کنید

so that they are more usable.

تا قابل استفاده تر باشند.

Um, I'm trying to think of

اوم، دارم سعی می کنم به

something else I might spruce up.

چیز دیگری فکر کنم که بتوانم آن را پیدا کنم.

Um, it's kind of a funny phrase, isn't it?

اوم، این یک نوع عبارت خنده دار است، اینطور نیست؟

It means it's more than just cleaning.

یعنی چیزی فراتر از تمیز کردن است.

Like if I was to sell a car, I

مثلاً اگر قرار بود ماشینی را بفروشم،

might spruce up the car before I sell it.

ممکن است قبل از فروش ماشین را اصلاح کنم.

That means I'm going to clean it really well.

یعنی واقعاً خوب تمیزش می کنم.

I'm going to maybe fix the window.

من می روم شاید پنجره را درست کنم.

That doesn't work.

این کار نمی کند.

Um, I'm going to try and make the car as

اوم، من سعی می کنم ماشین را تا

new as possible or as new looking as possible.

حد امکان جدید یا تا حد امکان جدید بسازم.

You, you might just rest.

تو، شاید فقط استراحت کنی

I know for some people, especially people

من برای برخی افراد، به ویژه افرادی

who have very, very physically demanding jobs,

که از نظر فیزیکی مشاغل بسیار سختی دارند،

like my son mows lawns.

مانند چمن زنی پسرم، می شناسم.

He has a lawn mowing business.

او یک تجارت چمن زنی دارد.

It's a very physical job.

این یک کار بسیار فیزیکی است.

So he has to have muscles and he

بنابراین او باید عضلات داشته باشد و

walks a lot, 25, 30,000 steps a day.

روزانه 25، 30000 قدم زیاد راه می‌رود.

Um, so usually when he has a

اوم، پس معمولاً وقتی

bit of spare time, he will rest.

کمی وقت خالی داشته باشد، استراحت می کند.

So one thing is he doesn't mow lawns in the winter.

بنابراین یک چیز این است که او چمن را در زمستان نمی کند.

So he usually takes a couple weeks to just rest

بنابراین او معمولاً چند هفته طول می‌کشد تا فقط استراحت کند،

because I think it's a very physically demanding job.

زیرا فکر می‌کنم این کار از نظر فیزیکی بسیار سخت است.

So that's a new phrase maybe for some of you.

بنابراین این یک عبارت جدید شاید برای برخی از شما باشد.

I do not have a physically demanding job as a teacher.

من شغل معلمی سختی ندارم.

I do not lift things very often.

من زیاد وسایل را بلند نمی کنم.

I don't carry things, I don't push things.

من چیزها را حمل نمی کنم، من چیزها را فشار نمی دهم.

Um, I like, I am not going to

اوم، دوست دارم، قرار نیست

become Arnold Schwarzenegger by, by teaching high school.

با تدریس در دبیرستان، آرنولد شوارتزنگر شوم.

Maybe I carry my laptop to class.

شاید لپ تاپم را سر کلاس ببرم.

But if you work in the construction industry, if you

اما اگر در صنعت ساخت‌وساز کار می‌کنید، اگر

have a job in a factory where you are always

در کارخانه‌ای که همیشه در حال

lifting things, we say it's a physically demanding job.

بلند کردن وسایل هستید، شغلی دارید، می‌گوییم که این یک شغل سخت فیزیکی است.

So this is a relatively new one.

بنابراین این یک مورد نسبتاً جدید است.

You might do some meal prep.

ممکن است مقداری غذا را آماده کنید.

So this is something that I hadn't heard

بنابراین این چیزی است که من

about till about three or four years ago.

تا حدود سه یا چهار سال پیش در مورد آن نشنیده بودم.

Meal prep is when you prepare meals in advance for

آماده‌سازی غذا زمانی است که برای

a time in your life when you might be busy.

زمانی از زندگی‌تان که ممکن است مشغول باشید، وعده‌های غذایی را از قبل آماده می‌کنید.

So this person is making meals

بنابراین این فرد

probably for the next five days.

احتمالاً برای پنج روز آینده غذا درست می کند.

It's a little bit boring, but it's also very efficient.

کمی خسته کننده است، اما بسیار کارآمد است.

And usually when you do meal prep, you're preparing meals

و معمولاً وقتی غذا را آماده می‌کنید، در حال آماده کردن وعده‌های غذایی هستید

that you can freeze and then heat up later.

که می‌توانید آنها را فریز کنید و بعداً گرم کنید.

So I know one of my

بنابراین می دانم که یکی از

colleagues at school makes breakfast burritos.

همکارانم در مدرسه بوریتو صبحانه درست می کند.

Um, he's very busy in the morning.

اوم صبح خیلی سرش شلوغه

His wife and him both have jobs and they're on

همسرش و او هر دو شغل دارند و در

their way out the door, so they made breakfast burritos.

حال بیرون آمدن از در هستند، بنابراین بوریتوهای صبحانه درست کردند.

So they got like a tortilla and it has egg

بنابراین آنها مانند تورتیلا شدند و تخم مرغ

and sausage and cheese and other things in it.

و سوسیس و پنیر و چیزهای دیگر در آن وجود دارد.

And they make these all in advance for a

و همه اینها را از قبل برای یک

whole month and then they freeze them and then

ماه کامل درست می کنند و سپس آنها را منجمد می کنند و سپس

they can grab one and microwave it every morning.

می توانند یکی را بگیرند و هر روز صبح آن را در مایکروویو قرار دهند.

So you might do some meal prep.

بنابراین ممکن است مقداری غذا را آماده کنید.

Jen and I do this a little bit in

من و جن این کار را کمی انجام می‌دهیم به این

the sense that sometimes on the weekend when we're

معنا که گاهی اوقات در آخر هفته که

really busy, we might prepare a lot of different

واقعاً سرمان شلوغ است، ممکن است

kinds of meat like hamburger and chicken and freeze

انواع زیادی از گوشت‌ها مانند همبرگر و مرغ را آماده کنیم و آن را فریز کنیم

it to use in meals for the coming week.

تا در وعده‌های غذایی هفته آینده استفاده کنیم.

But if you have spare time and you know you're

اما اگر اوقات فراغت دارید و می‌دانید که

going to be busy, you might do some meal prep

مشغول خواهید بود، ممکن است مقداری غذا را آماده کنید

in order to get ready for that busy time.

تا برای آن زمان شلوغ آماده شوید.

Self improvement.

بهبود خود

So self improvement refers to any activity that

بنابراین خودسازی به هر فعالیتی اطلاق می‌شود که

you do to make yourself a better person.

برای تبدیل شدن به خود فرد بهتری انجام می‌دهید.

So self improvement might be working

بنابراین خودسازی ممکن است در حال کار باشد

out so that you're stronger.

تا قوی‌تر شوید.

Self improvement might be reading one book every month.

بهبود خود ممکن است خواندن یک کتاب در هر ماه باشد.

Self improvement might be reading a self help book

بهبود خود ممکن است خواندن یک کتاب کمک به خود باشد

to help you with something you're not good at.

تا در مورد چیزی که در آن مهارت ندارید به شما کمک کند.

Self improvement might be thinking about something you don't

بهبود خود ممکن است فکر کردن به چیزی باشد که به

do well and learning how to do it better.

خوبی انجام نمی دهید و یاد بگیرید که چگونه آن را بهتر انجام دهید.

Let's say I wasn't very good at communicating.

فرض کنید من در برقراری ارتباط خیلی خوب نبودم.

Say I was a boss at a workplace.

بگو من در محل کار رئیس بودم.

I'm self improvement for me might be learning how

من در حال بهبود خود هستم برای من ممکن است یاد بگیرم که چگونه

to manage my employees better by communicating better.

کارمندانم را با برقراری ارتباط بهتر مدیریت کنم.

So anytime you make yourself a better

بنابراین هر زمان که خود را به فرد بهتری تبدیل کردید

person, we call it self improvement.

، ما آن را بهبود خود می نامیم.

It usually means you're going to read a book

معمولاً به این معنی است که شما قصد دارید کتابی بخوانید

to become better at something or take a class,

تا در چیزی بهتر شوید یا در کلاس شرکت کنید،

but you are going to improve yourself.

اما خود را بهبود می‌بخشید.

You can also reinvent yourself.

شما همچنین می توانید خود را دوباره اختراع کنید.

Now this is a little more extreme.

حالا این کمی افراطی تر است.

Let's say I decided to reinvent myself.

فرض کنید تصمیم گرفتم خودم را دوباره اختراع کنم.

That might mean that I buy all new clothes, I stop

این ممکن است به این معنا باشد که من همه لباس‌های جدید می‌خرم، از

wearing blue button up shirts with short sleeves, I grow my

پوشیدن پیراهن‌های دکمه‌دار آبی با آستین کوتاه دست می‌کشم،

beard really long and I grow my hair out.

ریش‌هایم را واقعا بلند می‌کنم و موهایم را بلند می‌کنم.

That would be me reinventing myself.

این باعث می شود که خودم را دوباره اختراع کنم.

Maybe I sell my minivan and I buy a sports car.

شاید مینی ونم را بفروشم و یک ماشین اسپرت بخرم.

So basically I'm becoming small

بنابراین اساساً دارم به

way a slightly different person.

یک فرد کوچک و کمی متفاوت تبدیل می شوم.

Um, but some people reinvent themselves in a good way.

ام، اما برخی از مردم خود را به شیوه ای خوب از نو اختراع می کنند.

Let's say you didn't Go to college and

فرض کنید شما به دانشگاه نرفتید و

you decide you're going to reinvent yourself.

تصمیم گرفتید که خود را دوباره اختراع کنید.

Maybe you have long hair, a beard, you can't.

شاید شما موهای بلند دارید، ریش دارید، نمی توانید.

You, whenever you have a job, you, you quit.

شما، هر زمان که شغلی داشته باشید، شما را ترک می کنید.

After a while you decide, I'm going to reinvent myself.

بعد از مدتی تصمیم گرفتی، من خودم را دوباره اختراع می کنم.

I'm going to become a mechanic.

قراره مکانیک بشم

I'm going to go to school for two years.

قراره دوسال برم مدرسه

I'm going to shave my hair nice and short.

من موهایم را زیبا و کوتاه می تراشم.

I'm going to shave my beard, I'm going

من می‌روم ریش‌هایم را می‌تراشم،

to cut my hair short and shave my

موهایم را کوتاه می‌کنم و

beard and I'm going to reinvent myself.

ریش‌هایم را می‌تراشم و خودم را دوباره اختراع می‌کنم.

So again, definitely more

پس باز هم، قطعاً

extreme than self improvement.

شدیدتر از خودسازی.

But if you reinvent yourself, you try, you change

اما اگر خود را دوباره اختراع کنید، تلاش کنید،

drastically what you look like and what you do.

ظاهر و کاری که انجام می دهید را به شدت تغییر می دهید.

You might just.

شما ممکن است فقط

This should say sort through your clothes.

این باید بگوید لباس های خود را مرتب کنید.

But you can say sort your clothes.

اما می توان گفت لباس هایت را مرتب کن.

There's a slightly different connotation when

وقتی لباس‌هایتان را مرتب می‌کنید، مفهوم کمی متفاوت است

you sort through your clothes.

.

Might mean that you're putting the clothes you want to keep

ممکن است به این معنی باشد که شما لباس‌هایی را که می‌خواهید نگه دارید

on one side and putting the clothes that you don't wear

در یک طرف قرار می‌دهید و لباس‌هایی را که

anymore and want to get rid of in a box.

دیگر نمی‌پوشید و می‌خواهید از شرشان خلاص شوید را در یک جعبه قرار دهید.

Usually once every two years I sort through my clothes.

معمولا هر دو سال یک بار لباس هایم را مرتب می کنم.

I find the clothes that I don't wear anymore

لباس‌هایی را که دیگر نمی‌پوشم پیدا می‌کنم

and I usually donate them to a thrift store.

و معمولاً آن‌ها را به یک دستفروشی هدیه می‌دهم.

Um, but definitely this is something that I enjoy.

اوم، اما قطعا این چیزی است که من از آن لذت می برم.

Enjoy this when I'm done doing it.

وقتی کارم تمام شد از این کار لذت ببرید.

I don't enjoy doing it all the time, but

من از انجام همیشگی آن لذت نمی برم، اما

it results in more closet space and more room

in your drawer if you sort through your clothes.

اگر لباس های خود را مرتب کنید، فضای کمد و فضای بیشتری در کشو شما ایجاد می شود.

Um, I need to do this this winter.

اوم، من باید این کار را در زمستان انجام دهم.

I have a few shirts that you've probably noticed.

من چند پیراهن دارم که احتمالاً متوجه آنها شده اید.

I haven't worn any recently because

من اخیراً هیچ کدام را نپوشیده ام زیرا

they're starting to get small holes.

آنها شروع به سوراخ شدن کوچک کرده اند.

The fabric is so thin.

پارچه خیلی نازک است

Um, but yeah, you might travel.

اوم، اما بله، ممکن است سفر کنید.

This is one that you might have guessed.

این موردی است که شاید حدس زده باشید.

It's hard to travel when you're busy.

وقتی سرتان شلوغ است، سفر سخت است.

You are a full time student if you have a full

شما دانشجوی تمام وقت هستید اگر شغل تمام وقت داشته باشید

time job and if you don't have a lot of spare

و اگر اوقات فراغت زیادی نداشته باشید

time, it can be hard to find time to travel.

، پیدا کردن زمان برای سفر دشوار است.

So many people, when they have spare time, will

بنابراین بسیاری از مردم، زمانی که اوقات فراغت داشته باشند،

travel and see different parts of the world.

سفر می کنند و نقاط مختلف جهان را می بینند.

You might make plans.

ممکن است برنامه ریزی کنید

So this is kind of a funny one.

بنابراین این یک نوع خنده دار است.

It sounds very generic, but we often in English

خیلی کلی به نظر می رسد، اما ما اغلب به زبان انگلیسی

say, are you making plans for the weekend?

می گوییم، آیا برای آخر هفته برنامه ریزی می کنید؟

Do you have plans for the weekend?

آیا برای آخر هفته برنامه ای دارید؟

Oh, I'm going to make plans for Christmas

اوه، من قصد دارم برای تعطیلات کریسمس برنامه ریزی کنم

break because I have two weeks off.

زیرا دو هفته مرخصی دارم.

Um, what are you going to do in your spare time?

اوم، در اوقات فراغت خود می خواهید چه کار کنید؟

Oh, we made plans to visit a lot of people.

اوه، ما برنامه ریزی کردیم که از افراد زیادی دیدن کنیم.

So it simply refers to thinking about something you're going to

بنابراین به سادگی به فکر کردن در مورد کاری که قرار است

do in the future and putting it on a calendar.

در آینده انجام دهید و قرار دادن آن در یک تقویم اشاره دارد.

Uh, Jen and I made plans for this coming weekend.

اوه، جن و من برای این آخر هفته برنامه ریزی کردیم.

Uh, we're going to Toronto Um, and

اوه، ما به تورنتو می رویم، و

we're not seeing the Taylor Swift concert.

کنسرت تیلور سویفت را نمی بینیم. به

That's not why we're going to Toronto.

همین دلیل ما به تورنتو نمی رویم.

I don't have tickets.

من بلیط ندارم

Uh, but we are going to Toronto.

اوه، اما ما به تورنتو می رویم.

So we made plans to do that in our spare time.

بنابراین ما برنامه ریزی کردیم که در اوقات فراغت خود این کار را انجام دهیم.

I would never do this, but you might try something new.

من هرگز این کار را انجام نمی دهم، اما شما ممکن است چیز جدیدی را امتحان کنید.

And again, this is similar to, you know, learning a

و باز هم، می دانید، این شبیه به یادگیری یک

new skill, taking up a hobby, et cetera, et cetera.

مهارت جدید، گرفتن یک سرگرمی، و غیره است.

Um, but you might just try something new.

اوم، اما ممکن است چیز جدیدی را امتحان کنید.

When Brent, from American English with Brent, visited

وقتی برنت، از انگلیسی آمریکایی با برنت،

me over a year and a half ago,

بیش از یک سال و نیم پیش از من دیدن کرد،

um, we tried something new for me. Ziplining. Brand new.

اوم، ما چیز جدیدی را برای من امتحان کردیم. زیپ زنی. کاملا نو.

I'm pretty sure it was new for Brent.

مطمئنم برای برنت جدید بود.

Um, but sometimes when you have spare time, you're

ام، اما گاهی اوقات وقتی اوقات فراغت دارید،

like, oh, I've never tried hang gliding before.

اینطور می گویید، اوه، من تا به حال پرواز با هواپیما را امتحان نکرده ام.

I've never gone scuba diving before.

من قبلاً هرگز غواصی نکرده بودم.

I should try something new.

من باید چیز جدیدی را امتحان کنم.

And then you might host something.

و سپس ممکن است شما میزبان چیزی باشید.

So this is an interesting word.

پس این کلمه جالبی است.

You might go to a party.

شما ممکن است به یک مهمانی بروید.

You might go to someone's house to play games.

ممکن است برای بازی کردن به خانه کسی بروید.

You might go to someone's house

ممکن است به

because you're in a book club.

دلیل حضور در یک باشگاه کتاب به خانه کسی بروید.

The person who is hosting is the person

شخصی که میزبانی می کند شخصی است

who is inviting people to their house.

که مردم را به خانه خود دعوت می کند.

I have a party.

من یک مهمانی دارم.

I would say to my colleagues, oh, I'm

به همکارانم می‌گویم، اوه، من

going to host a party this weekend.

می‌خواهم آخر هفته میزبان مهمانی باشم.

Do you want to come?

میخوای بیای؟

If I was in charge of a book club, I might

اگر من مسئول یک باشگاه کتاب بودم، می‌توانستم

say, oh, I host a book club once a week at

بگویم آه، من هفته‌ای یک بار در خانه‌ام میزبان باشگاه کتاب هستم

my house, and people come and they talk about books.

و مردم می‌آیند و درباره کتاب صحبت می‌کنند.

This person, I'm going to guess, maybe this

این شخص، من می خواهم حدس بزنم، شاید این

is like a wine and cheese club.

مانند یک باشگاه شراب و پنیر باشد.

And I think the girl in the middle is the host.

و فکر می کنم دختر وسط میزبان است.

So maybe once a month, her friends come over, they

بنابراین ممکن است یک بار در ماه، دوستان او بیایند،

try some really nice wine or have some cheese.

شراب واقعاً خوبی را امتحان کنند یا کمی پنیر بخورند.

So when you host something, you plan it,

بنابراین وقتی میزبان چیزی هستید، آن را برنامه ریزی می کنید

and it usually happens at your house. Okay.

و معمولاً در خانه شما اتفاق می افتد. باشه

It's usually something that's happening where you

این معمولاً چیزی است که در جایی که شما

live at your house or apartment.

در خانه یا آپارتمان خود زندگی می کنید اتفاق می افتد.

Uh, you might just get some fresh air.

اوه، ممکن است کمی هوای تازه بخورید.

This is one of my favorite things to do.

این یکی از کارهای مورد علاقه من است.

Um, just be outside.

اوم، فقط بیرون باش

Um, when you're in a house, in

ام، وقتی در یک خانه، در

an apartment, you're not breathing fresh air.

یک آپارتمان هستید، هوای تازه تنفس نمی کنید.

But when you're outside in a park or out

اما وقتی بیرون از پارک یا

in nature, you can breathe some fresh air.

در طبیعت هستید، می توانید کمی هوای تازه تنفس کنید.

So when you get some fresh air,

بنابراین وقتی کمی هوای تازه می‌گیرید،

it usually makes you a lot happier.

معمولاً شما را بسیار شادتر می‌کند.

Uh, you might knock something off your to do list.

اوه، ممکن است کاری را از لیست کارهایتان حذف کنید.

I'm sure all of you have a to do list.

من مطمئن هستم که همه شما یک لیست برای انجام دادن دارید.

It's a list of all of the chores and

این فهرستی از تمام کارهای خانه و

errands that you need to do that day or

کارهایی است که باید در آن روز یا

that week or that month that year.

آن هفته یا آن ماه آن سال انجام دهید.

And so when you have some spare time, it's nice to look

و بنابراین وقتی وقت خالی دارید، خوب است که

at the to do list and knock something off the list.

به فهرست کارها نگاه کنید و چیزی را از لیست حذف کنید.

To do something from your to do list.

برای انجام کاری از لیست کارهایتان.

Last week, my to do list said, unhook the irrigation pump

هفته پیش لیست کارهای من گفت قلاب پمپ آبیاری را باز کنید

and put it in the house so it doesn't freeze.

و در خانه بگذارید تا یخ نزند.

So I got that done.

بنابراین من این کار را انجام دادم.

Uh, also on my to do list was to have

اوه، همچنین در لیست کارهای من این بود که

the snow tires put on each of the vans.

لاستیک های برفی را روی هر یک از ون ها بگذارم.

So we had that done as well.

بنابراین ما این کار را نیز انجام دادیم.

And then lastly, you might break a bad habit.

و در نهایت، ممکن است یک عادت بد را ترک کنید.

I'm not sure if any of you do

من مطمئن نیستم که آیا هر یک از شما

this bad habit, but sometimes when you're really

این عادت بد را انجام می دهد، اما گاهی اوقات زمانی که واقعاً

busy, it's hard to break a bad habit.

مشغول هستید، ترک یک عادت بد دشوار است.

So there's a tiny little spider right here.

بنابراین یک عنکبوت کوچک در اینجا وجود دارد.

Um, sometimes if you are someone who.

ام، گاهی اوقات اگر شما کسی هستید که.

For me, I eat badly when I'm really busy.

برای من، وقتی واقعاً مشغله دارم بد غذا می خورم.

And so when summer comes and I have more spare

و بنابراین وقتی تابستان فرا می رسد و اوقات فراغت بیشتری دارم

time, it's easy for me to break that bad habit.

، ترک این عادت بد برای من آسان است.

A lot easier for me to eat healthy in the summer.

غذای سالم در تابستان برای من بسیار آسان تر است.

But this is how humans work, right?

اما انسان ها اینگونه کار می کنند، درست است؟

When you are working full time, when you are

وقتی تمام وقت کار می کنید، وقتی

in school full time, it can be stressful.

تمام وقت در مدرسه هستید، می تواند استرس زا باشد.

And then you might have bad habits like

و سپس ممکن است عادت های بدی مانند این داشته باشید

this one that are hard to break.

که ترک کردن آنها سخت است.

But sometimes when you have some spare time, you can

اما گاهی اوقات وقتی اوقات فراغت دارید، می توانید

figure out a way to break that bad habit.

راهی برای ترک این عادت بد پیدا کنید.