How to Talk About Being Tired in English! 🛌🏻😴💤

So, as many of you know, the ideas for these English

بنابراین، همانطور که بسیاری از شما می‌دانید، ایده‌های این

lessons come from my own life, and today I'm tired.

درس‌های انگلیسی از زندگی خودم سرچشمه می‌گیرد و امروز خسته‌ام.

So today you get an English lesson about being tired.

بنابراین امروز یک درس انگلیسی در مورد خسته بودن می گیرید.

So let's start by talking about

پس بیایید با صحبت در مورد

the reason why I'm tired.

دلیل خستگی من شروع کنیم.

And as I give you my three reasons,

و همانطور که من سه دلیل خود را به شما می دهم،

they're also common phrases that all English speakers

آنها همچنین عبارات رایجی هستند که همه انگلیسی زبانان

use when talking about being tired.

هنگام صحبت در مورد خستگی از آنها استفاده می کنند.

I was up late Friday night, I stayed up late

شب جمعه دیر بیدار بودم،

Friday night, I went to bed late Friday night.

شب جمعه تا دیر وقت بیدار ماندم، شب جمعه دیر خوابیدم.

Those are very common ways to

اینها راههای بسیار رایجی برای

describe why you are tired.

توضیح علت خستگی هستند.

My school went to a baseball game.

مدرسه من به یک بازی بیسبال رفت.

We went to see the Toronto Blue Jays, and

ما برای دیدن تورنتو بلو جیز رفتیم و

I didn't get home until quarter to two.

من تا ربع به دو به خانه نرسیدم.

And I went to bed at 02:00 a.m.

و من ساعت 02:00 بامداد به رختخواب رفتم،

so three common phrases you can

بنابراین سه عبارت متداول که می توانید

use to describe why you're tired.

برای توضیح علت خستگی خود استفاده کنید. می

You can say, I was up late, you can say, I stayed

توان گفت دیر بیدار بودم، می توانی بگویی تا

up late, or you can say, I went to bed late.

دیر وقت بیدار ماندم، یا می توان گفت دیر خوابیدم.

So of course, it's not just going to

پس مطمئناً فقط دیر به رختخواب رفتن نیست

bed late that can make you tired.

که می تواند شما را خسته کند.

Sometimes you have to get up early in the morning.

گاهی اوقات باید صبح زود بیدار شوید.

This past Saturday I was up early.

شنبه گذشته من زود بیدار بودم.

This past Saturday I had to get up early.

شنبه گذشته باید زود بیدار می شدم.

This past Saturday I got up early, I went

شنبه گذشته من زود بیدار شدم،

to bed late and I got up early.

دیر به رختخواب رفتم و زود بیدار شدم.

It's a bad mix, so I think that's why I'm extra tired.

این ترکیب بدی است، بنابراین فکر می‌کنم به همین دلیل است که من بیش از حد خسته هستم.

My son needed to be somewhere, so I got up early.

پسرم باید جایی باشد، بنابراین من زود بیدار شدم.

I had to get up early.

باید زود بیدار می شدم.

I was up early on Saturday in order to

شنبه صبح زود بیدار بودم تا

bring him to where he needed to go.

او را به جایی که باید برود بیاورم.

Sometimes you're tired because you go to bed too late.

گاهی اوقات به دلیل اینکه خیلی دیر به رختخواب می روید خسته هستید.

Sometimes you're tired because you have to get up early.

گاهی خسته هستید چون باید زود بیدار شوید.

And sometimes it's actually both.

و گاهی اوقات در واقع هر دو است.

Now, of course, in English we like to emphasize

البته الان در انگلیسی ما دوست داریم

sometimes, and in the sentences I just taught you,

گاهی تاکید کنیم و در جملاتی که الان به شما یاد دادم از

I would use the words way too.

کلمات هم استفاده می کنم.

In order to emphasize.

به منظور تاکید.

I would say that Friday I was up way too late.

می گویم جمعه خیلی دیر بیدار شدم.

Friday I stayed up way too late.

جمعه خیلی دیر بیدار ماندم.

Friday I went to bed way too late.

جمعه خیلی دیر به رختخواب رفتم.

Saturday morning I got up way too early.

شنبه صبح خیلی زود بیدار شدم.

Saturday morning I was up way too early.

شنبه صبح خیلی زود بیدار بودم.

And Saturday morning I had to get up way too early.

و صبح شنبه باید خیلی زود بیدار می شدم.

So you just add those two little words and

بنابراین شما فقط آن دو کلمه کوچک را اضافه می‌کنید و

it really emphasizes what you're trying to communicate.

این واقعاً بر آنچه که می‌خواهید با آن ارتباط برقرار کنید تأکید می‌کند.

So you might think, I'm wearing sunglasses

بنابراین ممکن است فکر کنید، من عینک آفتابی می زنم

because I have bags under my eyes. I don't actually.

زیرا زیر چشمانم کیسه هایی وجود دارد. من در واقع نه.

At least not too bad.

حداقل خیلی بد نیست.

It's Monday today and I was up late Friday

امروز دوشنبه است و من جمعه شب تا دیر وقت بیدار بودم

night and I got up early Saturday, so you

و شنبه زود بیدار شدم، پس

think I would have recovered by now.

فکر می کنید تا الان بهبود یافته بودم.

But no, I'm not wearing sunglasses to hide

اما نه، من عینک آفتابی نمی‌زنم تا

the bags under my eyes, which is a

کیسه‌های زیر چشم‌هایم را پنهان کنم، چیزی که

common thing to have when you're tired.

در هنگام خستگی معمول است.

I'm just wearing them because it's really sunny.

من فقط آنها را می پوشم زیرا واقعاً آفتابی است.

So if someone was to ask me why I

بنابراین اگر کسی بخواهد از من بپرسد که چرا اینقدر

seem so tired, I would probably answer kind of

خسته به نظر می‌رسم، احتمالاً به نوعی

abruptly, not even using a complete sentence.

ناگهانی پاسخ می‌دهم، حتی از یک جمله کامل استفاده نمی‌کنم.

If someone said, Bob, you seem

اگر کسی بگوید، باب،

really tired today, what's up?

امروز واقعا خسته به نظر می‌رسی، چه خبر؟

I might just say, ugh, lack of sleep.

من فقط می توانم بگویم، اوه، کمبود خواب.

And then that would communicate to the person that

و سپس این به شخص اطلاع می دهد که

I'm tired because I didn't get enough sleep.

من خسته هستم زیرا به اندازه کافی نخوابیده ام.

I might also just say, oh, not enough sleep.

من همچنین ممکن است بگویم، اوه، خواب کافی نیست.

Basically the same thing indicating to them that

اساساً همان چیزی که به آنها نشان می دهد که

I'm tired because I didn't get enough sleep

من به دلیل کم خوابی

or because of a lack of sleep.

یا کمبود خواب خسته هستم.

So how do you actually say

پس واقعاً چگونه

that you're tired in English?

به انگلیسی می گویید که خسته هستید؟

Well, you use the word tired.

خوب، شما از کلمه خسته استفاده می کنید.

If someone said to me, Bob, how are you feeling today?

اگر کسی به من گفت، باب، امروز چه احساسی داری؟

I would say, oh, I'm tired because I

می‌گفتم، اوه، خسته‌ام، چون

stayed up way too late on Friday night.

جمعه شب خیلی دیر بیدار بودم.

You might also say, I'm exhausted.

شما همچنین می توانید بگویید، من خسته شده ام.

Like, if you're really tired and you want to emphasize

مثلاً اگر واقعاً خسته هستید و می خواهید تأکید کنید

how tired you are, you might say, I'm exhausted.

چقدر خسته هستید، ممکن است بگویید من خسته شده ام.

I need a nap.

من به یک چرت نیاز دارم

If you actually feel like you might fall asleep, like

اگر واقعاً احساس می‌کنید ممکن است به خواب بروید، مثلاً

maybe you're sitting in a meeting and they turn the

در جلسه‌ای نشسته‌اید و

lights off, or you're in a classroom and they turn

چراغ‌ها را خاموش می‌کنند، یا در کلاس درس هستید و

the lights off to show a movie or something on

چراغ‌ها را خاموش می‌کنند تا فیلم یا چیزی را روی

the projector, you might say, I'm drowsy or I'm sleepy.

پروژکتور نشان دهند، شما ممکن است بگوید، من خواب آلود هستم یا خواب آلود هستم.

That literally means that you might fall asleep.

این به معنای واقعی کلمه این است که شما ممکن است به خواب بروید.

Like, your eyes might just kind of

مثلاً ممکن است چشمان شما به نوعی

go shut and you might fall asleep.

بسته شود و بخوابید.

And then the phrase we use to describe that

و سپس عبارتی که برای توصیف استفاده می کنیم این

is, I can hardly keep my eyes open, or

است که من به سختی می توانم چشمانم را باز نگه دارم یا

I'm barely able to keep my eyes open.

به سختی می توانم چشمانم را باز نگه دارم.

Sometimes you're just so tired, your body kind of takes

بعضی وقتا خیلی خسته هستی، بدنت یه جورایی

over and says, hey, we're going to sleep right now.

تسخیر می کنه و میگه هی، همین الان می خوابیم.

It's usually bad when that happens, but

وقتی این اتفاق می افتد معمولاً بد است، اما

sometimes when you're really tired, you can

گاهی اوقات وقتی واقعا خسته هستید، به سختی می توانید

hardly keep your eyes open.

چشمان خود را باز نگه دارید.

So there's a couple older words that mean

بنابراین چند کلمه قدیمی‌تر وجود دارد که به این معنی است

that you're tired that we don't really use

که شما خسته هستید و ما واقعاً دیگر از آنها استفاده نمی‌کنیم،

anymore, and they're the words fatigued and weary.

و آنها کلماتی خسته و خسته هستند.

Now, I should say, I don't really use them anymore.

حالا باید بگویم که من واقعاً دیگر از آنها استفاده نمی کنم.

You might actually hear them if you watch an

اگر یک

old movie or if you're reading an older book.

فیلم قدیمی تماشا کنید یا اگر در حال خواندن یک کتاب قدیمی هستید، ممکن است آنها را بشنوید.

Someone might say, oh, I'm very

ممکن است کسی بگوید، اوه، من بسیار

fatigued, or, I'm very weary.

خسته هستم، یا، من بسیار خسته هستم.

But to me, they sound like older

اما برای من، آنها مانند کلمات قدیمی تر به نظر می رسند

words that aren't very common anymore.

که دیگر چندان رایج نیستند.

I think English learners like to use the

فکر می‌کنم زبان‌آموزان انگلیسی دوست دارند از

word fatigued because it is common in other

کلمه خسته استفاده کنند، زیرا در زبان‌های دیگر رایج است

languages, or it's, you know, it's equivalent.

، یا می‌دانید که معادل آن است.

It might even look the same in your language.

حتی ممکن است در زبان شما یکسان به نظر برسد.

But two words that we don't really

اما دو کلمه ای که واقعاً دیگر

use very much anymore, fatigued and weary.

زیاد استفاده نمی کنیم، خسته و خسته.

So sometimes you're tired because of a

بنابراین گاهی اوقات شما به دلیل

lack of sleep, but sometimes you're tired

کمبود خواب خسته هستید، اما گاهی اوقات خسته می شوید

because you just did something physical.

زیرا فقط یک کار فیزیکی انجام داده اید.

Maybe you worked out at the gym or you

شاید در باشگاه ورزش کرده اید یا

went for a long hike and you're feeling tired.

برای پیاده روی طولانی مدت رفته اید و احساس خستگی می کنید.

In those situations we use slightly different phrases.

در آن مواقع از عبارات کمی متفاوت استفاده می کنیم.

You might say I'm pooped, which

ممکن است بگویید من مدفوع هستم، که به

is kind of a funny phrase.

نوعی عبارت خنده‌داری است.

I'm not going to tell you what poop means, but

من قصد ندارم به شما بگویم که مدفوع به چه معناست، اما

when you say I'm pooped, it means you're really tired,

وقتی می گویید مدفوع هستم، به این معنی است که واقعاً خسته هستید،

usually physically tired.

معمولاً از نظر جسمی خسته هستید.

You might say, oh, I'm beat.

ممکن است بگویید، اوه، من کتک خوردم.

The other day I had to dig in the ground for Jen.

روز دیگر مجبور شدم برای جن در زمین حفاری کنم.

I had to dig a trench.

مجبور شدم سنگر حفر کنم.

And when I was done that, I was like, whew, I'm beat.

و وقتی این کار را انجام دادم، مثل اینکه، وای، من کتک خوردم.

Basically saying I'm physically very tired.

اساساً می گویم از نظر جسمی بسیار خسته هستم.

And then you might say, I'm worn out.

و سپس ممکن است بگویید، من فرسوده شده ام.

After a long day, you might be both physically and

بعد از یک روز طولانی، ممکن است هم از نظر جسمی و هم از نظر

mentally tired and you would say, oh, I'm worn out.

روحی خسته شده باشید و بگویید آه، من فرسوده شدم.

If you went on a really long hike, at the end

اگر به یک پیاده‌روی طولانی مدت می‌رفتید، در پایان

of the hike, you might say, oh, I'm worn out.

پیاده‌روی، ممکن است بگویید، اوه، من فرسوده شده‌ام.

That was very, very difficult and now I'm tired.

خیلی خیلی سخت بود و الان خسته ام.

I'm worn out.

من کاملا خسته شدهام.

Sometimes when we're tired from a lack of sleep, we'll

گاهی اوقات وقتی از کمبود خواب خسته می شویم، می

say that we need to catch up on on sleep.

گوییم که باید به خواب برسیم.

We need to catch up on sleep.

باید به خواب برسیم.

Which I don't think is actually possible.

که به نظر من در واقع امکان پذیر نیست.

If you sleep for 6 hours one night, you

اگر یک شب 6 ساعت بخوابید،

can't just sleep for 12 hours the next night

نمی توانید شب بعد فقط 12 ساعت بخوابید

and then feel like everything is 100% again.

و بعد احساس کنید همه چیز دوباره 100٪ است.

At least that doesn't work for me.

حداقل این برای من کار نمی کند.

But what you can do is you can have a nap.

اما کاری که می توانید انجام دهید این است که بتوانید چرت بزنید.

When you have a nap.

وقتی چرت میزنی

Or when you take a nap, it means you

یا زمانی که چرت می زنید، به این معناست که به جای خواب شب،

sleep for ten minutes or 30 minutes in the

ده دقیقه یا 30 دقیقه در

middle of the day instead of sleeping at night.

وسط روز می خوابید.

Maybe after lunch you sit on the couch or you

شاید بعد از ناهار روی مبل بنشینید یا

lie down on the couch and you take a nap.

روی کاناپه دراز بکشید و چرت بزنید.

Or you have a nap.

یا چرت داری

Just a short one, not too long.

فقط کوتاه، نه خیلی طولانی.

If I sleep for more than an hour, like if I

اگر بیشتر از یک ساعت بخوابم، مثلاً اگر

have more than an hour nap, I usually don't feel good.

بیشتر از یک ساعت چرت داشته باشم، معمولاً احساس خوبی ندارم.

Ten minutes is just the right amount of

ده دقیقه

time for me to have a nap.

زمان مناسبی برای چرت زدن من است.

Well, hey, thank you so much for watching this

خوب، هی، از تماشای این

English lesson about how to talk about being tired

درس انگلیسی در مورد چگونگی صحبت کردن در مورد خستگی

and how to explain why you're tired and little

و چگونگی توضیح اینکه چرا خسته هستید و

things you can do if you're tired.

کارهای کوچکی که می توانید در صورت خستگی انجام دهید بسیار سپاسگزارم.

Like take a nap.

مثل چرت زدن

Hey, if this is your first time here, don't

سلام، اگر این اولین بار است که اینجا هستید،

forget to click that red subscribe button over there.

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک در آنجا کلیک کنید. به

Give me a thumbs up.

من یک شست بالا بده

If you have some time, leave a comment below.

اگر کمی وقت دارید، در زیر نظر دهید.

I love reading them.

من عاشق خواندن آنها هستم.

Sometimes I actually have time to respond to them.

گاهی اوقات واقعا وقت دارم که به آنها پاسخ دهم.

But in June it's hit or miss.

اما در ماه ژوئن آن را ضربه یا از دست دادن.

And of course, if you have some extra time

و البته، اگر زمان اضافی دارید

and you want to learn some more English,

و می خواهید انگلیسی بیشتری یاد بگیرید،

there's always more lessons to watch. Bye.

همیشه درس های بیشتری برای تماشا وجود دارد. خدا حافظ.