Prepositions of Place, and Other Ways to Describe Location and Motion - An English Lesson!

Well, hello, and welcome to this

خوب، سلام، و به این

English lesson about prepositions of place.

درس انگلیسی در مورد حروف اضافه مکان خوش آمدید.

As you can see, I am in this barrel.

همانطور که می بینید، من در این بشکه هستم.

That's the first way I would describe this.

این اولین راهی است که من این را توصیف می کنم.

I could also say that I'm inside this barrel.

همچنین می توانم بگویم که من داخل این بشکه هستم.

And for some reason, in English, I could

و بنا به دلایلی، به زبان انگلیسی، می توانم

also say I am inside of this barrel.

بگویم من در داخل این بشکه هستم.

So welcome to this English

بنابراین به این

lesson about prepositions of place.

درس انگلیسی در مورد حروف اضافه مکان خوش آمدید.

I'll try to demonstrate and act out as many of

من سعی خواهم کرد تا جایی که می توانم این موارد را به نمایش بگذارم و عمل کنم

these as I can to make them easy to remember.

تا به خاطر سپردن آنها آسان شود.

So, depending on which side of the screen you're looking

بنابراین، بسته به اینکه به کدام سمت صفحه نگاه می کنید،

at, I'm either right side up or I'm upside down.

من یا سمت راست به بالا هستم یا وارونه هستم.

When we say something is upside down, the part

وقتی می گوییم چیزی وارونه است، قسمتی

that's normally at the top is at the bottom

که معمولاً در بالا قرار دارد در پایین

and the bottom is at the top.

و قسمت پایین در بالا قرار دارد.

So if you look at one side of

بنابراین اگر به یک طرف صفحه نگاه کنید

the screen, you'll see that I'm upside down.

، خواهید دید که من وارونه هستم.

When we say something is right side

وقتی می گوییم چیزی سمت راست است

up, it simply means it's normal.

، به سادگی به این معنی است که طبیعی است. به

It's the way it normally is.

شکل معمولی است.

By the way, I always do this with my rain gauge.

اتفاقا من همیشه این کار را با باران سنج انجام می دهم.

When I check my rain gauge, I see how

وقتی باران سنج خود را چک می کنم، می بینم که

much rain is in it, and then I turn

چقدر باران در آن وجود دارد و سپس

it upside down to dump out the water.

آن را وارونه می کنم تا آب را بیرون بریزم.

And then I put it right side up

و سپس آن را سمت راست به سمت بالا گذاشتم

to put it back in its holder.

تا دوباره در نگهدارنده اش قرار دهم.

So let's talk about above and below.

پس بیایید در مورد بالا و پایین صحبت کنیم.

Right now, I am above you.

در حال حاضر، من بالاتر از شما هستم.

If you pretend that you're the

اگر وانمود کنید که دوربین هستید،

camera, you are below me.

زیر من هستید.

So I am above you.

پس من بالاتر از شما هستم

Right now, you are below me.

در حال حاضر، شما زیر من هستید.

I am higher than you.

من از تو بالاترم

You are lower than me.

تو از من پایین تر هستی

So I'm above you and you're below me.

پس من بالاتر از شما هستم و شما پایین تر از من.

But if we switch, then we would say

اما اگر عوض کنیم، آن وقت می گوییم

that I'm below you and you're above me.

که من پایین تر از شما هستم و شما بالاتر از من.

I'm down here and you're up there.

من اینجام و تو اون بالا

That's another way to describe it.

این روش دیگری برای توصیف آن است.

So now that I am on the ground and you are

پس حالا که من روی زمین هستم و تو

up on the balcony, you are above me, I am below

در بالکن، تو بالای من، من پایین

you, you are up there, and I am down here.

تو، تو آن بالا و من اینجا پایین.

So let's talk about the

بنابراین بیایید در مورد

difference between, among and between.

تفاوت بین، بین و بین صحبت کنیم.

Right now, I am standing between these two flower rows.

همین الان بین این دو ردیف گل ایستاده ام.

There's a row of flowers here.

اینجا یه ردیف گل هست

There's a row of flowers here,

اینجا یک ردیف گل است

and there's a path right here.

و همین جا یک مسیر وجود دارد.

I am standing between the flower rows.

من بین ردیف های گل ایستاده ام.

But if I was to move over here, if I was

اما اگر قرار بود به اینجا بروم، اگر قرار بود

to stand here, now, there are flowers all around me.

اینجا بایستم، اکنون، گل‌ها دور سرم هستند.

I am standing among the flowers.

من در میان گلها ایستاده ام.

There are flowers in front.

جلوش گل هست در سمت

There's flowers to the left, to

چپ، سمت

the right, and behind me.

راست و پشت سر من گل ها وجود دارد.

I am standing among the flowers.

من در میان گلها ایستاده ام.

So if I'm here, I'm standing between the flower rows.

پس اگر من اینجا هستم، بین ردیف های گل ایستاده ام.

If I stand over here, I'm standing among the flowers.

اگر اینجا بایستم، در میان گلها ایستاده ام.

So Jen asked me to put this

بنابراین جن از من خواست که این

dolly to the right of the wagon.

دالی را در سمت راست واگن قرار دهم.

So this is my right side.

پس این سمت راست من است.

I will put the dolly to the right of the wagon.

دالی را سمت راست واگن می گذارم.

If I was to talk about where it

اگر بخواهم در مورد اینکه کجاست صحبت کنم،

is, though, without mentioning the wagon, I would

بدون اشاره به واگن، می

say, the dolly is on the right.

گویم دالی سمت راست است.

I put the dolly to the right of the wagon.

دالی را سمت راست واگن گذاشتم.

It is now on the right.

اکنون در سمت راست است.

If Jen had said, however, please put the

اگر جن گفته بود، لطفا

dolly to the left of the wagon.

دالی را در سمت چپ واگن قرار دهید.

I would go this way.

من این راه را می رفتم.

And I would put it over here.

و من آن را اینجا می گذارم.

Now I have put the dolly to the left of the wagon.

حالا دالی را سمت چپ واگن گذاشته ام.

The dolly is on the left.

دالی سمت چپ است.

Let's talk about next to and beside.

بیایید در مورد کنار و کنار صحبت کنیم.

I am next to my tractor.

من کنار تراکتورم هستم.

I am beside my tractor.

من کنار تراکتورم هستم.

When you say you're next to something

وقتی می گویید در کنار چیزی

or beside something, it means there's very

یا در کنار چیزی هستید، به این معنی است که

little space between you and that thing.

فاصله بسیار کمی بین شما و آن چیز وجود دارد.

So, as you can see, I am next to my tractor.

بنابراین همانطور که می بینید من در کنار تراکتورم هستم.

I am standing beside my tractor.

من کنار تراکتورم ایستاده ام.

You might be wondering, what's the difference between beside

شاید از خود بپرسید که تفاوت بین کنار

or next to and close to and near.

یا کنار و نزدیک و نزدیک چیست؟

Well, they're kind of all the same.

خوب، همه آنها یک جور هستند.

Right now, I'm standing next to the tractor.

همین الان کنار تراکتور ایستاده ام.

I'm standing beside the tractor.

من کنار تراکتور ایستاده ام.

I'm standing near the tractor.

من نزدیک تراکتور ایستاده ام.

I'm standing close to the tractor.

نزدیک تراکتور ایستاده ام.

Now, in my opinion, though,

حالا، به نظر من، هر چند،

there is a slight difference.

یک تفاوت جزئی وجود دارد.

Right now, I'm next to the tractor.

الان کنار تراکتور هستم.

Right now, I'm close to the tractor.

الان نزدیک تراکتور هستم. در

Right now, I'm beside the tractor.

حال حاضر، من در کنار تراکتور هستم.

And right now, I'm near the tractor.

و در حال حاضر، من نزدیک تراکتور هستم.

But again, that's just my opinion.

اما باز هم این فقط نظر من است.

In reality, all four of those

در واقعیت، هر چهار مورد

mean pretty much the same thing.

تقریباً به یک معنا هستند.

So let's talk about the

پس بیایید در مورد

difference between around and past.

تفاوت بین اطراف و گذشته صحبت کنیم.

So you can go around something,

بنابراین می توانید چیزی را دور بزنید

or you can go past something.

یا از چیزی عبور کنید.

If I was walking towards my lawn tractor and it

اگر به سمت تراکتور چمن‌زنی‌ام راه می‌رفتم و

was in my way, I would then change direction

در مسیرم بود، مسیر را تغییر می‌دادم

and I would go around, and then I would kind

و به اطراف می‌رفتم و سپس به نوعی

of return to the path I was originally on.

به مسیری که در ابتدا بودم برمی‌گشتم. با

If I go past something, though, it

این حال، اگر از چیزی رد شوم، به این

means it's not in my way.

معنی است که سر راه من نیست.

That means I'm simply walking, and

این بدان معناست که من به سادگی راه می روم، و

this is not in my way.

این مانعی برای من نیست.

Maybe I'm already walking over here, and I

شاید من در حال حاضر در اینجا قدم می زنم، و به

would simply walk and go past it.

سادگی راه می رفتم و از کنار آن می گذشتم.

I don't need to change direction to go past something.

من برای عبور از چیزی نیازی به تغییر جهت ندارم.

So when you go around something, you need

بنابراین وقتی چیزی را دور می‌زنید، باید

to change direction in order to get by.

جهت را تغییر دهید تا بتوانید به آن برسید.

And then when you go past something, it's

و سپس وقتی از چیزی رد می شوید، آن

just something you see along the way.

چیزی است که در طول راه می بینید.

So when you're talking about two things, like

بنابراین وقتی در مورد دو چیز صحبت می کنید، مانند

these two piles of stone, you could say

این دو انبوه سنگ، می توانید بگویید

that they are beside each other.

که آنها در کنار یکدیگر هستند.

You could also say that they are next to each other.

همچنین می توان گفت که آنها در کنار یکدیگر هستند.

This pile of stone is beside this pile of stone.

این تپه سنگ در کنار این توده سنگ است.

This pile is next to this pile of stone.

این توده در کنار این توده سنگ است.

They are beside each other.

آنها در کنار یکدیگر هستند.

They are next to each other.

آنها در کنار یکدیگر هستند.

And here's a little bonus.

و در اینجا یک امتیاز کوچک است.

I'm standing in the middle.

من وسط ایستاده ام.

I'm standing between this pile of

من بین این توده

stone and this pile of stone.

سنگ و این توده سنگ ایستاده ام.

I can then say that I'm in the middle.

بعد می توانم بگویم که در وسط هستم.

Do you ever have it, when you take

آیا تا به حال آن را دارید، هنگامی که

off a jacket or another article of clothing

یک کت یا لباس دیگری را در می آورید

that it ends up being inside out?

که در نهایت از داخل بیرون بیاید؟

So this is not the way the jacket normally is.

بنابراین ژاکت معمولاً اینگونه نیست. از

It's inside out.

داخل به بیرون است.

And then what I need to do is

و سپس کاری که باید انجام دهم این است که

I need to put it right side out.

باید آن را در سمت راست قرار دهم.

I actually usually just say put it back to normal.

من معمولاً فقط می گویم آن را به حالت عادی برگردانید.

But when you have something like an article of clothing

اما وقتی چیزی شبیه یک لباس دارید

and when you take it off and the sleeves do

و وقتی آن را در می‌آورید و آستین‌ها

this, we would then say it's inside out.

این کار را می‌کنند، می‌گوییم که از داخل بیرون است.

And then when you put it back to normal,

و سپس وقتی آن را به حالت عادی برگردانید، می

we would say it's now right side out.

گوییم که اکنون سمت راست است.

Or like I would say, it's just back to normal.

یا همانطور که من می گویم، فقط به حالت عادی بازگشته است.

Let's use this hay elevator here to talk

بیایید از این آسانسور یونجه در اینجا استفاده کنیم تا در مورد بالا

about on and on top of and in

و بالای آن صحبت کنیم و در

a moment, we'll talk about under and underneath.

یک لحظه در مورد زیر و زیر صحبت خواهیم کرد.

Right now, I am on the hay elevator.

در حال حاضر، من در آسانسور یونجه هستم.

I am on top of the hay elevator.

من بالای آسانسور یونجه هستم.

But if I climb down and if I go

اما اگر پایین بیایم و اگر به

over here, now, I am under the hay elevator.

اینجا بروم، اکنون زیر آسانسور یونجه هستم.

I am underneath the hay elevator.

من زیر آسانسور یونجه هستم.

So right now, I'm under the hay elevator.

بنابراین در حال حاضر، من زیر آسانسور یونجه هستم.

I'm underneath it.

من زیرش هستم

If I go over here, I can go back on the hay elevator.

اگر به اینجا بروم، می توانم با آسانسور یونجه برگردم.

I can go back on top of it.

من می توانم به بالای آن برگردم.

So let's talk about away

پس بیایید در مورد دور

from, far from, toward, and towards.

از، دور از، به سمت و سوی صحبت کنیم.

Right now, I am walking away from the camera.

الان دارم از دوربین دور میشم.

I think you get the idea.

من فکر می کنم شما ایده را دریافت کرده اید.

I'm walking this way.

من این طرف راه می روم دارم

I'm walking away from the camera.

از دوربین دور میشم

Now, if I stop, I could say I'm far from the camera.

حالا اگر متوقف شوم می توانم بگویم از دوربین دور هستم.

The camera is way over there.

دوربین خیلی اونجاست

I'm way over here.

من خیلی اینجا هستم

I am far from the camera.

من از دوربین دور هستم.

And then I could walk toward the camera.

و بعد می توانستم به سمت دوربین بروم.

I can also say I'm walking towards the camera.

همچنین می توانم بگویم دارم به سمت دوربین می روم.

By the way, they mean the same thing,

ضمناً معنی آنها یکسان است

and I use both versions of the word interchangeably.

و من از هر دو نسخه کلمه به جای هم استفاده می کنم.

So I can walk away from the camera.

بنابراین می توانم از دوربین فاصله بگیرم.

I can be far from the camera.

من می توانم از دوربین دور باشم.

I can walk toward the camera.

می توانم به سمت دوربین بروم.

Or I can walk towards the camera.

یا می توانم به سمت دوربین بروم.

You can't see me right now

تو الان نمیتونی منو ببینی

because I am behind something.

چون پشت یه چیزی هستم.

It's probably pretty easy to figure out what

احتمالاً خیلی آسان است که بفهمم

I am behind, especially if I wave.

پشت سر چه چیزی هستم، به خصوص اگر دست تکان بدهم. در

Right now, I am behind the tree.

حال حاضر، من پشت درخت هستم. با

If I move over here, though, I

این حال، اگر به اینجا بروم،

am now in front of the tree.

اکنون در مقابل درخت هستم.

I am in front of the tree, and the tree is behind me.

من جلوی درخت هستم و درخت پشت سر من.

If I go back over here, though, now I am behind

اما اگر به اینجا برگردم، حالا پشت

the tree and the tree is in front of me.

درخت هستم و درخت جلوی من است.

Well, hey, thank you for watching this English lesson

خوب، هی، از شما برای تماشای این درس انگلیسی

about prepositions of place and other phrases we use

در مورد حروف اضافه مکان و سایر عباراتی که

in English when we're describing where things are or

در زبان انگلیسی استفاده می کنیم، سپاسگزاریم، وقتی که در حال توصیف مکان یا

even where you are in the world.

حتی مکان شما در جهان هستیم.

If this is your first time here,

اگر اولین بار است که اینجا هستید،

don't forget to leave a comment below.

فراموش نکنید که در زیر نظر بگذارید. به

Give me a thumbs up.

من یک شست بالا بده روی

Click that red subscribe button over there.

دکمه قرمز اشتراک در آنجا کلیک کنید.

And if you have more time

و اگر زمان بیشتری دارید

and you want to learn more English, there's

و می خواهید انگلیسی بیشتری یاد بگیرید،

always more English lessons to watch. Bye.

همیشه درس های انگلیسی بیشتری برای تماشا وجود دارد. خداحافظ

This is hard.

این سخت است.

This is hard to do.

انجام این کار سخت است.

I'm stuck in a barrel.

من در بشکه گیر کرده ام.

I'm stuck.

من گیر کرده ام. باشه

Okay. It's all good.

همه چیز خوب است.