Let's Learn English! Topic: Describing Things Around The Home! 🪑🥾🧦 (Lesson Only)

Well, hello, and welcome to this English

خوب، سلام، و به این

lesson about describing things around the home.

درس انگلیسی در مورد توصیف چیزهای اطراف خانه خوش آمدید.

As you walk around your house or apartment, you see a

هنگامی که در خانه یا آپارتمان خود قدم می زنید،

number of things, and you need to be able to describe

چیزهای زیادی را می بینید و باید بتوانید

those things when you talk about them in English.

وقتی در مورد آنها به زبان انگلیسی صحبت می کنید، آن چیزها را توصیف کنید.

Maybe you have an old pair of shoes and

شاید یک جفت کفش قدیمی داشته باشید و

they're a little bit scuffed and worn out.

کمی ساییده و فرسوده شده باشند.

Oh, I'm giving away some of

اوه، من قبلاً برخی از

the words and phrases already.

کلمات و عبارات را ارائه می کنم.

Maybe there's a bunch of cords behind

شاید یک دسته طناب پشت

your desk and they're all tangled.

میز شما باشد و همه آنها در هم پیچیده باشند.

There's another word I will talk about in this lesson,

کلمه دیگری وجود دارد که در این درس درباره آن صحبت خواهم کرد،

but it's nice to be able to describe the things

اما خوب است که بتوانید چیزهایی را

that you have around your house at home.

که در اطراف خانه خود در خانه دارید توصیف کنید.

And not just the things, but the

و نه فقط اشیا، بلکه

rooms as well, in some cases.

اتاق ها نیز در برخی موارد.

So, once again, welcome to this English

بنابراین، یک بار دیگر، به این

lesson about describing things around your home.

درس انگلیسی در مورد توصیف چیزهای اطراف خانه خود خوش آمدید.

Droopy.

آویزان.

So I really like this word.

پس من این کلمه را خیلی دوست دارم.

Let me say it again. Droopy.

بگذارید دوباره بگویم. آویزان.

This plant is droopy.

این گیاه آویزان است.

When you don't water a plant,

وقتی گیاهی را آبیاری نکنید،

the late the leaves will droop.

دیررس برگها می ریزند. آیا

Isn't that a fun word? Droop?

این یک کلمه سرگرم کننده نیست؟ افتادن؟

So this plant has droopy leaves.

بنابراین این گیاه دارای برگهای آویزان است.

Notice I use the verb form, and

توجه کنید که من از فرم فعل استفاده می کنم و

then I switch to the adjective form.

سپس به شکل صفت تغییر می کنم.

When a plant has droopy leaves, it looks like this.

هنگامی که گیاهی دارای برگ های آویزان است، به نظر می رسد.

There are other things as well in life

چیزهای دیگری نیز در زندگی وجود دارد

that you can use this word for.

که می توانید از این کلمه استفاده کنید.

Sometimes things just droop.

گاهی اوقات همه چیز فقط فرو می ریزد.

But certainly plants are the best example.

اما مطمئناً گیاهان بهترین مثال هستند.

So if something's like this and then let's say

بنابراین اگر چیزی شبیه به این است و سپس فرض کنید

a plant is like this, then you don't water

گیاهی اینگونه است، آن را آبیاری نمی کنید

it and the leaves slowly go like this.

و برگها به آرامی اینگونه می روند. به

That action is called drooping.

آن عمل افتادگی می گویند.

And we would describe that as the

و ما توضیح می دهیم که

plant is very droopy and needs water.

گیاه بسیار آویزان است و به آب نیاز دارد.

When you come home from vacation, sometimes

وقتی از تعطیلات به خانه می آیید، گاهی

some of your plants might be droopy.

ممکن است برخی از گیاهان شما افتاده باشند.

So I just like saying that word. Droopy.

بنابراین من فقط دوست دارم این کلمه را بگویم. آویزان.

Scuffed.

خط خورده.

I mentioned this in the intro.

در مقدمه به این موضوع اشاره کردم.

If you have an old pair of shoes as you

اگر در حین راه رفتن یک جفت کفش قدیمی دارید،

walk, if your shoe hits against the ground or other

اگر کفش شما به زمین یا چیزهای دیگر برخورد کند،

things, eventually parts of the shoe wear away.

در نهایت قسمت هایی از کفش از بین می رود.

The shoe starts to be scuffed.

کفش شروع به خراشیدن می کند.

These shoes are scuffed.

این کفش ها خش دار هستند.

They need to be polished and shined.

آنها باید جلا و براق شوند.

But I don't know if that will remove the scuffs.

اما نمی‌دانم که این لکه‌ها را از بین می‌برد یا خیر.

So you see where the shoe is dark.

بنابراین می بینید که کجای کفش تیره است. این

That's how the shoe originally looked.

کفش در ابتدا به این شکل بود.

But if you look at those lighter parts where it's worn

اما اگر به قسمت‌های سبک‌تر که در آن‌ها کمی فرسوده شده‌اند نگاه کنید،

a little bit, we would describe that as being scuffed.

آن را به‌عنوان ساییده شدن توصیف می‌کنیم.

These shoes are scuffed.

این کفش ها خش دار هستند.

Sometimes your shoes get so scuffed, they

گاهی اوقات کفش های شما آنقدر چروک می شوند که

start to get holes in them.

شروع به سوراخ شدن در آنها می کنند.

Uh, and then at that point, you

اوه، و در آن مرحله، به

need a new pair of shoes.

یک جفت کفش جدید نیاز دارید.

So scuffed. Smudged. Sometimes.

خیلی کوبیده لکه دار. گاهی.

Well, this doesn't happen as much now.

خب، الان این خیلی اتفاق نمی افتد.

When our kids were little.

وقتی بچه های ما کوچیک بودند

Often our windows would be smudged.

اغلب پنجره های ما لکه می شود. تعداد

There would be a lot of fingerprints and

زیادی اثر انگشت و

markings on our windows, because our kids would

علامت روی پنجره‌های ما وجود دارد، زیرا بچه‌های ما

touch the windows with their hands.

با دستان خود پنجره‌ها را لمس می‌کنند.

So maybe they would be eating something,

بنابراین شاید آنها چیزی می خوردند

and then they would touch the window,

و سپس پنجره را لمس می کردند

and they would smudge the window.

و پنجره را لکه می کردند.

You can see the finger marks.

می توانید نشانه های انگشت را ببینید.

Someone on this window went like that,

یک نفر روی این پنجره همینطور رفت

and now the window is smudged.

و حالا پنجره لکه شده است.

A glass can also be smudged.

یک لیوان نیز می تواند لکه دار شود.

This is plastic, but if this was made

این پلاستیک است، اما اگر

out of glass, there could be smudge marks. I could.

از شیشه ساخته شده باشد، ممکن است آثار لک وجود داشته باشد. من می توانستم.

This glass could be smudged if

این شیشه در صورت وجود

there were fingerprints on it. Hmm.

اثر انگشت روی آن می‌توانست لکه شود. هوم

The water tastes particularly yummy this morning.

طعم آب به خصوص امروز صبح خوش طعم است.

Dusty.

Now, this one I think I taught in a previous lesson.

گرد و غبار.

حالا این یکی را فکر کنم در درس قبلی تدریس کردم.

We live in a world where

ما در دنیایی زندگی می کنیم که

eventually there's dust on things.

در نهایت گرد و غبار روی چیزها وجود دارد.

I think I even did these same actions last time.

فکر می کنم حتی دفعه قبل هم همین کارها را انجام دادم.

There's dust on top of the lens of my camera.

بالای لنز دوربین من گرد و غبار است.

It's just a natural thing that

این فقط یک چیز طبیعی است که

happens when you live somewhere.

وقتی در جایی زندگی می کنید اتفاق می افتد.

There are fine particles in the air that slowly drift down,

ذرات ریز در هوا وجود دارند که به آرامی به سمت پایین حرکت می کنند

and then you get a little bit of dust on things.

و سپس کمی گرد و غبار روی چیزها وارد می شود. آیا

Can I hide my face enough so there's

می توانم صورتم را به اندازه کافی پنهان کنم تا

a little bit of dust on my finger?

کمی گرد و غبار روی انگشتم باقی بماند؟

I need to dust this room.

من باید این اتاق را گردگیری کنم.

My laptop is dusty.

لپ تاپم گرد و خاک گرفته

This desk is dusty.

این میز گرد و غبار است.

It's a lot of dust in here.

اینجا گرد و غبار زیاد است

So you can describe something as being dusty.

بنابراین می توانید چیزی را به عنوان گرد و غبار توصیف کنید.

Cluttered.

به هم ریخته.

My desk over there is a little bit cluttered.

میز من آنجا کمی به هم ریخته است.

It's not too bad.

خیلی هم بد نیست.

Let me give you a bigger view of that. No display.

اجازه دهید یک دید بزرگتر از آن به شما ارائه دهم. بدون نمایشگر

It's a little dark over there, isn't it?

آنجا کمی تاریک است، اینطور نیست؟

It's a little bit cluttered.

کمی به هم ریخته است.

It's not too bad, though.

هرچند خیلی هم بد نیست.

When we describe something as cluttered, it

وقتی چیزی را بهم ریخته توصیف می کنیم، به این

means there's just a whole lot of

معنی است که

stuff there, and it's not organized.

چیزهای زیادی در آنجا وجود دارد، و سازماندهی نشده است.

It's not in a nice, orderly fashion where

این در یک مد خوب و منظم نیست که

you can find the things that you need.

بتوانید چیزهای مورد نیاز خود را پیدا کنید.

My desk over there.

میز من اونجا

One over there.

یکی اونجا

One end is usually quite tidy.

یک انتهای آن معمولاً کاملاً مرتب است.

The end that's on camera, and then the other

انتهایی که روی دوربین قرار دارد و سپس

end that you can't see is actually quite cluttered.

انتهای دیگری که نمی توانید ببینید در واقع کاملاً درهم است.

Your kitchen counter can be cluttered.

پیشخوان آشپزخانه شما ممکن است به هم ریخته باشد.

A desk can be cluttered.

یک میز ممکن است به هم ریخته باشد.

If you have a window sill by a window that

اگر یک طاقچه در کنار پنجره دارید که

has a lot of space and you put a bunch

فضای زیادی دارد و یک سری

of things there, it can be quite cluttered.

چیزها را در آنجا قرار می دهید، ممکن است کاملاً به هم ریخته باشد.

So simply, a spot that has a

به همین سادگی، نقطه ای که

lot of things that aren't really organized.

چیزهای زیادی دارد که واقعا سازماندهی نشده اند.

Tangled.

درهم.

That's a little bit too big.

این مقدار کمی بزرگ است.

Maybe we'll leave it there, though.

با این حال، شاید آن را همانجا رها کنیم.

Behind my desk, there are a lot of cords, because there are

پشت میز من، تعداد زیادی طناب وجود دارد، زیرا

a lot of cords, and you kind of move them around.

تعداد زیادی طناب وجود دارد و شما آنها را به نوعی جابجا می کنید.

Sometimes they get a little bit tangled.

گاهی اوقات کمی درهم می‌شوند.

If you have really long hair,

اگر موهای شما واقعا بلند است،

your hair can also get tangled.

موهای شما نیز ممکن است گره بخورد.

When you use the word tangled, it means

وقتی از کلمه درهم استفاده می کنید، به معنای

things that are kind of around each other.

چیزهایی است که به نوعی اطراف یکدیگر هستند.

So you can see here, even these

بنابراین می‌توانید اینجا ببینید، حتی این

headphones, this can get all tangled. Right.

هدفون‌ها، این می‌تواند همه چیز را درهم ببندد. درست.

And then I have to kind of

و سپس باید به نوعی

figure out how to straighten it out.

بفهمم که چگونه آن را صاف کنم.

But if you have a lot of cables, if you

اما اگر کابل‌های زیادی دارید، اگر

have a lot of cords, if you have a lot

سیم‌های زیادی دارید، اگر سیم‌های زیادی دارید

of wires, they can get very, very tangled.

، ممکن است خیلی خیلی درهم بپیچند.

This doesn't work for me in English, when you say

این برای من در انگلیسی کار نمی کند، وقتی می گویید

something doesn't work for you, it means it bothers you.

چیزی برای شما کار نمی کند، به این معنی است که شما را اذیت می کند.

In my house, I don't like it

تو خونه من دوست ندارم

when the cords are tangled like that.

که تارها اینطوری در هم بپیچند.

I would certainly straighten this out and tidy this up.

من مطمئناً این را درست می کنم و مرتب می کنم.

Foggy.

مه آلود.

If you take a very, very hot

اگر دوش خیلی خیلی آب گرم بگیرید

shower, sometimes the mirror gets foggy.

، گاهی آینه مه آلود می شود.

Sometimes the windows get foggy.

گاهی پنجره ها مه آلود می شوند.

We also use the word fogged up.

ما همچنین از کلمه fogged up استفاده می کنیم.

So I took a hot shower, and now the mirror is foggy.

پس دوش آب گرم گرفتم و حالا آینه مه گرفته است.

I took a hot shower, and now the mirror is fogged up.

دوش آب گرم گرفتم و حالا آینه مه گرفته است.

So you can see here, he can't see himself in

بنابراین شما می توانید اینجا را ببینید، او نمی تواند خود را در

the mirror because there's a thin layer of moisture.

آینه ببیند زیرا لایه نازکی از رطوبت وجود دارد.

There's a thin layer.

یک لایه نازک وجود دارد.

Because the room was steamy, the

چون اتاق بخار بود،

mirror got foggy and fogged up.

آینه مه آلود و مه آلود شد.

So simply not able to see.

بنابراین به سادگی قادر به دیدن نیست.

Well stacked.

خوب انباشته شده است.

This is a pretty straightforward one.

این یک مورد بسیار ساده است.

When you have things like these

وقتی چیزهایی مانند این

mugs, you can stack them.

لیوان ها دارید، می توانید آنها را روی هم قرار دهید.

When you look in our cupboards, there

وقتی به کمدهای ما نگاه می کنید،

are often cups that are stacked.

اغلب فنجان هایی وجود دارد که روی هم چیده شده اند.

There are plates that are stacked.

بشقاب هایی هستند که روی هم چیده شده اند.

There are bowls that are stacked.

کاسه هایی وجود دارد که روی هم چیده شده اند.

And then just to expand on

و سپس فقط برای گسترش

that, these mugs are stacked.

آن، این لیوان ها روی هم چیده می شوند.

I can also say, these mugs are in a stack.

همچنین می توانم بگویم، این لیوان ها در یک پشته هستند.

These bowls are stacked.

این کاسه ها روی هم چیده می شوند.

These bowls are in a stack, or there's a stack

این کاسه ها در یک پشته هستند، یا یک دسته

of bowls in the cupboard, go and grab them.

کاسه در کمد وجود دارد، بروید و آنها را بگیرید.

But, yes, when you put things on top of each

اما، بله، وقتی چیزها را روی

other, and when they kind of fit into each other

هم قرار می‌دهید، و زمانی که

a little bit, we say they are stacked, messy.

کمی با هم قرار می‌گیرند، می‌گوییم انباشته و نامرتب هستند.

So there are a few words here.

بنابراین در اینجا چند کلمه وجود دارد.

Well, there's a few more coming up.

خوب، چند مورد دیگر در راه است.

There's disorganized and disarray.

بی نظمی و بی نظمی وجود دارد.

And we already did cluttered.

و ما قبلاً بهم ریخته بودیم.

They're all variations of something not being tidy.

همه آنها تنوع چیزی هستند که مرتب نیست.

So when your room is tidy, it doesn't look like this.

بنابراین وقتی اتاق شما مرتب است، به نظر نمی رسد.

When your room is messy, it looks like this.

وقتی اتاق شما نامرتب است، به نظر می رسد.

Messy is probably the most common word that we

احتمالاً نامرتب رایج ترین کلمه ای است که ما

use to describe a room that looks like this.

برای توصیف اتاقی به این شکل استفاده می کنیم.

Oh, your room is messy, kids.

بچه ها اتاقتون بهم ریخته

It's Saturday morning.

صبح شنبه است.

Your rooms are messy.

اتاق های شما به هم ریخته است

Go clean your rooms.

برو اتاقاتو تمیز کن

That would be a common thing to say.

گفتن این یک چیز رایج خواهد بود.

But you can see here, this person has lots of clothes

اما در اینجا می توانید ببینید، این شخص لباس های زیادی

on their bed, very disorganized, and lots on the floor.

روی تخت خود دارد، بسیار نامرتب و مقدار زیادی روی زمین.

So we would say, this room is messy.

بنابراین ما می گوییم، این اتاق به هم ریخته است.

This plate, though, is dirty.

اگرچه این بشقاب کثیف است.

So dirty is a word we use for things

بنابراین کثیف کلمه ای است که ما برای چیزهایی

like dishes or clothes like, oh, my clothes. Are dirty.

مانند ظروف یا لباس هایی مانند، آه، لباس های من استفاده می کنیم. کثیف هستند.

Oh, I didn't do my laundry.

اوه، من لباس هایم را نشوییم.

My clothes are dirty, and I need that shirt today.

لباس هایم کثیف است و امروز به آن پیراهن نیاز دارم.

That's actually true in my case.

این در واقع در مورد من صادق است.

There's a shirt I need today, and I didn't wash it.

امروز یک پیراهن دارم و آن را نشوییم.

But when you're done eating, we would

اما وقتی غذا خوردنتان تمام شد، می

say that you have dirty dishes.

گوییم ظرف های کثیف دارید.

Okay, so this dish is dirty.

خوب، پس این ظرف کثیف است.

It needs to be washed.

نیاز به شستشو دارد.

You can tell this person didn't clean their plate.

می توانید بگویید این شخص بشقاب خود را تمیز نکرده است.

Uh, usually in our house, we tell our kids

اوه، معمولاً در خانه ما، به بچه هایمان می گوییم

to eat all the food on their plate.

که همه غذاهای بشقابشان را بخورند.

But, uh, this is a dirty dish or a dirty plate.

اما، اوه، این یک ظرف کثیف یا یک بشقاب کثیف است.

Um, you could use either to describe it.

اوم، شما می توانید از هر یک برای توصیف آن استفاده کنید.

Disorganized.

بی نظم.

So this is a little more formal sounding, you know.

پس این کمی رسمی تر است، می دانید.

Oh, his desk is always disorganized.

آه، میزش همیشه نامرتب است.

Or you could even say a person

یا حتی می‌توانید بگویید که

is disorganized when something is disorganized.

وقتی چیزی بهم ریخته است، فردی به هم ریخته است.

It's not tidy, it's not organized.

مرتب نیست، مرتب نیست.

You could also use it to describe a

همچنین می‌توانید از آن برای توصیف

place where things aren't in spots where you

مکانی استفاده کنید که در آن همه چیز در جاهایی نیست که

would think, like, oh, her kitchen is disorganized.

فکر می‌کنید، اوه، آشپزخانه او بهم ریخته است.

There's spoons in three different drawers.

قاشق در سه کشو مختلف وجود دارد.

There's plates all over in all different spots.

همه جا بشقاب ها در تمام نقاط مختلف وجود دارد.

It's very disorganized.

خیلی بی نظم است

So, simply, probably the best description for this

بنابراین، به سادگی، احتمالاً بهترین توصیف برای این

one is to say the opposite of organized.

یکی گفتن مخالف سازماندهی است.

The opposite of neat and tidy.

برعکس مرتب و مرتب.

Disarray.

بی نظمی.

Again, this one sounds a little formal.

باز هم، این یکی کمی رسمی به نظر می رسد.

Maybe you're reading a book, and the book says, and

شاید شما دارید کتاب می خوانید و کتاب می گوید و

he went to his office, and it was in disarray.

او به دفترش رفت و به هم ریخته بود.

Or he was a very messy person.

یا خیلی آدم بی نظمی بود.

His desk was always in disarray.

میزش همیشه به هم ریخته بود.

So this is simply another word for.

بنابراین این به سادگی کلمه دیگری است.

For messy.

برای کثیف.

Okay, so you can see here, this is not organized.

خوب، بنابراین می توانید اینجا را ببینید، این سازماندهی نشده است.

This is definitely in disarray.

این قطعاً به هم ریخته است.

This is messy.

این بهم ریخته است

This is disorganized.

این بی نظم است.

These are all words we could use to describe that area.

اینها همه کلماتی هستند که می توانیم برای توصیف آن منطقه استفاده کنیم. با

There's a lot of things in this picture, though.

این حال، چیزهای زیادی در این تصویر وجود دارد.

Be fun to do a lesson where

برای انجام درسی که در آن

I just describe what's in pictures.

من فقط آنچه در تصاویر است توضیح می دهم سرگرم کننده باشید.

Did you see the cat?

گربه رو دیدی؟

Do you see the sunglasses?

عینک آفتابی را می بینی؟

Do you see the record, which is the round, black thing?

آیا رکورد را می بینید که همان چیز گرد و سیاه است؟

Do you see the coat hanger and the electric guitar?

رخت آویز و گیتار الکتریک را می بینید؟ نمی‌دانم

I don't know what everything is in this picture, but

همه چیز در این تصویر چیست، اما به

anyways, let's move on before I get too distracted.

هر حال، قبل از اینکه حواس‌ام پرت شود، جلو برویم.

But there is a cat in that picture.

اما یک گربه در آن عکس وجود دارد.

If you look, you can find it missing.

اگر نگاه کنید می توانید گم شده آن را پیدا کنید.

Sometimes you describe something because

گاهی اوقات چیزی را توصیف می کنید زیرا

you can't find it.

نمی توانید آن را پیدا کنید.

Sometimes my reading glasses are missing.

گاهی عینک مطالعه ام گم می شود.

Sometimes I can't find my reading glasses.

گاهی اوقات عینک مطالعه ام را پیدا نمی کنم.

Sometimes my keys are missing.

گاهی اوقات کلیدهای من گم می شوند.

I don't know where they are.

نمی دانم کجا هستند.

This is a little bit of a funny joke

این یک شوخی خنده دار

on this key holder, on this key rack.

در این جا کلیدی، روی این قفسه کلید است.

If my keys are missing, I've gone fishing.

اگر کلیدهایم گم شده باشد، من برای ماهیگیری رفته ام.

I don't know why they shorten fishing. It doesn't rhyme.

نمی دانم چرا ماهیگیری را کوتاه می کنند. قافیه نمی شود.

When you say it this way, it should be the full word.

وقتی به این شکل می گویید، باید کلمه کامل باشد.

If my keys are missing, I've gone fishing.

اگر کلیدهایم گم شده باشد، من برای ماهیگیری رفته ام.

That would rhyme.

که قافیه.

But, yes, sometimes if you look at the

اما، بله، گاهی اوقات اگر به

middle hook, sometimes something is just missing.

قلاب وسط نگاه کنید، گاهی اوقات چیزی گم شده است.

You don't know where it is.

نمیدونی کجاست

Have you seen my keys?

آیا کلیدهای مرا دیده ای؟ آیا

Have you seen my reading glasses?

عینک مطالعه مرا دیده اید؟ به این

That's how you would ask someone

ترتیب از کسی می خواهید که به

to help you find something.

شما کمک کند تا چیزی را پیدا کنید.

Or can you help me find my glasses?

یا می توانید به من کمک کنید عینکم را پیدا کنم؟ آیا

Can you help me find my keys?

می توانید به من کمک کنید کلیدهایم را پیدا کنم؟

Broken.

شکسته شده.

So we mentioned this a bit earlier.

بنابراین کمی پیشتر به این موضوع اشاره کردیم.

Sometimes something is just broken.

گاهی اوقات چیزی فقط خراب می شود.

Maybe the stove is broken.

شاید اجاق گاز خراب است.

Maybe the fridge is broken.

شاید یخچال خرابه

It means that it's no longer working.

یعنی دیگه کار نمیکنه

When something is broken, it's not working.

وقتی چیزی خراب است، کار نمی کند.

So I get frustrated.

بنابراین من ناامید می شوم.

A couple weeks ago, my camera was broken.

چند هفته پیش دوربینم خراب شد.

Or what was broken recently as well. I can't remember.

یا چیزی که اخیراً خراب شده است. من نمی توانم به خاطر بیاورم.

There was something else that was broken,

چیز دیگری بود که خراب بود

and we had to get it fixed.

و ما باید آن را تعمیر می کردیم.

So anyways, when something isn't working, it is broken.

بنابراین به هر حال، وقتی چیزی کار نمی کند، خراب می شود.

A few years ago, our stove was broken, and it

چند سال پیش اجاق گاز ما خراب بود و

wasn't repairable, so we had to buy a new stove.

قابل تعمیر نبود و مجبور شدیم اجاق گاز نو بخریم.

But when something's broken, it doesn't work.

اما وقتی چیزی خراب است، کار نمی کند.

Filthy.

کثیف.

So this cooktop, or stove is filthy.

بنابراین این اجاق گاز یا اجاق گاز کثیف است.

It needs to be cleaned.

باید تمیز شود.

When you say something is filthy, it means it is.

وقتی می گویید چیزی کثیف است، به این معناست که هست.

I was gonna say dirty.

میخواستم بگم کثیف

Yeah, dirty would work, too.

بله، کثیف هم کار می کند.

The stovetop is filthy.

اجاق گاز کثیف است.

The stovetop is dirty, but filthy

اجاق گاز کثیف است، اما کثیف

is, like, really, really dirty.

، مانند، واقعا، واقعا کثیف است.

Like, this is filthy.

مثلاً این کثیف است.

Like, look at the corner here.

مانند، به گوشه اینجا نگاه کنید.

It's like, what is that?

مثل این است که آن چیست؟

Some cooked, dried up food, and it's just a mess.

بعضی غذاها را پخته، خشک کرده، و این فقط یک آشفتگی است.

So when something is filthy, it simply

بنابراین وقتی چیزی کثیف است، به سادگی به این

means that it needs to be cleaned.

معنی است که باید تمیز شود.

In English, we might even say it's disgusting.

در زبان انگلیسی، حتی ممکن است بگوییم منزجر کننده است.

That means that you have a

یعنی

negative feeling when you see this.

وقتی این را می بینید احساس منفی پیدا می کنید.

Like, oh, it's disgusting, it's gross, it's filthy.

مثل، آه، منزجر کننده است، زشت است، کثیف است.

Those would all be ways we would describe that.

همه اینها روش هایی هستند که ما آن را توصیف می کنیم.

I would use all three sentences.

من از هر سه جمله استفاده می کنم.

That's gross, that's disgusting, that's filthy.

این کار زشت است، منزجر کننده است، کثیف است.

It needs to be cleaned.

باید تمیز شود.

Cracked.

ترک خورده.

Sometimes things get cracked.

گاهی اوقات چیزها کرک می شوند.

Oh, I don't have my phone,

اوه، من تلفنم را ندارم،

but, uh, windows can get cracked.

اما، اوه، ویندوز ممکن است کرک شود.

You can have your phone.

شما می توانید گوشی خود را داشته باشید.

Screen can be cracked.

صفحه نمایش ممکن است شکسته شود.

Um, it's not nice when something hits a

اوم، وقتی چیزی به پنجره برخورد می کند

window and then the window is cracked.

و پنجره ترک می خورد، خوب نیست.

Uh, because then it, um.

اوه، چون پس از آن، اوم.

Oh, wrong slide.

اوه، اسلاید اشتباه.

I thought the next slide was the one I wanted.

فکر کردم اسلاید بعدی همان اسلایدی است که می‌خواهم.

I think I got that mixed up. Oh, here it is.

فکر کنم اینو قاطی کردم اوه، اینجاست.

It needs to be replaced.

نیاز به تعویض دارد. با

Let's go back to this, though.

این حال، اجازه دهید به این موضوع برگردیم.

Sometimes kids play with a ball and they hit

گاهی اوقات بچه ها با توپ بازی می کنند و به

a window, and then the window is cracked, and

پنجره برخورد می کنند و سپس پنجره ترک می خورد و

then you need to replace the window.

باید پنجره را تعویض کنید. خوب نیست

Not nice.

It's not nice when you drop your phone and then the

وقتی گوشی خود را رها می کنید و

screen is cracked because then you got to spend a lot

صفحه آن ترک می خورد، خوب نیست، زیرا پس از آن باید

of money to get a new phone burnt out.

پول زیادی خرج کنید تا یک گوشی جدید سوخته شوید.

Or even just out so you can see the.

یا حتی فقط بیرون تا بتوانید آن را ببینید.

I don't know how light number one,

نمی دانم چراغ شماره یک،

two, and four are actually on.

دو و چهار واقعا چقدر روشن است.

I didn't.

من این کار را نکردم.

I didn't realize when I chose this picture, these lights

وقتی این عکس را انتخاب کردم متوجه نشدم، این چراغ ها به طور

are magically on, but the third light is burnt out.

جادویی روشن هستند، اما چراغ سوم سوخته است.

You can also say burned out.

همچنین می توان گفت سوخته است.

So it can be b u r n e d as well.

بنابراین می‌تواند بی‌نظیر باشد.

But I say burnt out.

ولی من میگم سوخته

You could also say, the light is out.

شما همچنین می توانید بگویید، نور خاموش است.

Hey, the light in the garage is out.

هی، چراغ گاراژ خاموش است.

Or hey, do we have any new bulbs?

یا هی، لامپ جدیدی داریم؟

The light in the kitchen is out.

نور آشپزخانه خاموش است.

Or the light in the kitchen is burnt out.

یا نور آشپزخانه سوخته است.

Those would all be example sentences.

اینها همه جملات مثالی خواهند بود.

And again, not sure how light number

و باز هم مطمئن نیستم چراغ شماره

one, two, and four are on.

یک، دو و چهار چقدر روشن است.

Some sort of magic electricity because these

نوعی الکتریسیته جادویی زیرا این

lights are not screwed into a socket.

چراغ ها در سوکت قرار نمی گیرند.

So kind of strange.

خیلی عجیبه

But, hey, it's good to have a little

اما، هی، خوب است که

bit of magic in the lesson, isn't it?

کمی جادو در درس داشته باشیم، اینطور نیست؟

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

And then needs to be replaced.

و سپس نیاز به تعویض دارد.

This is a very common phrase for something that's

این یک عبارت بسیار رایج برای چیزی است که

broken, burnt out, um, worn out, um, falling apart.

شکسته، سوخته، اوم، فرسوده، اوم، از هم پاشیده است.

All of the things where something is becoming unusable.

همه چیزهایی که در آن چیزی غیرقابل استفاده می شود.

Okay, maybe you have a toaster and you put

باشه، شاید توستر داشته باشی و

your bread in and only one piece of toast

نان ات را بگذاری و فقط یک تکه نان تست

gets toasted and the other side doesn't.

برشته شود و طرف دیگر نان تست شود.

And it's like, you could say, it needs

و مثل این است که می توان گفت، باید

to be fixed, but generally, in that case,

اصلاح شود، اما به طور کلی، در آن صورت،

you would say it needs to be replaced.

شما می گویید که باید تعویض شود.

The light in the room is burnt out.

نور اتاق سوخته است.

It needs to be replaced.

نیاز به تعویض دارد.

The window is cracked.

پنجره ترک خورده است.

It needs to be replaced. Those are.

نیاز به تعویض دارد. آنها هستند.

That's the phrase we would use

این عبارتی است که ما

to describe all of those situations.

برای توصیف همه آن موقعیت ها استفاده می کنیم.

So it took me a long time to

بنابراین مدت زیادی طول کشید تا

find a picture of someone hitting a tv.

عکسی از کسی که به تلویزیون ضربه می زند پیدا کنم.

For those of you that are younger than the age of

برای کسانی از شما که سنشان کمتر از

35 or 40, even, you might not remember this era, but

35 یا 40 سال است، حتی ممکن است این دوران را به خاطر نداشته باشید، اما

there was an era where if a tv was acting flaky,

دوره ای وجود داشت که اگر یک تلویزیون پوسته پوسته عمل می کرد، به

that means it wasn't working the way it was supposed to.

این معنی است که آن طور که باید کار نمی کرد. .

If you.

اگر شما.

If you hit the tv on the

اگر تلویزیون را به

top or side, sometimes that fixed it.

بالا یا کناری بزنید، گاهی اوقات آن را رفع می‌کنید.

When I was a kid, we had a tv where you.

وقتی من بچه بودم، ما یک تلویزیون داشتیم که تو آنجا بودی.

Sometimes you had to hit the

گاهی اوقات مجبور می شدی

tv because it was acting flaky.

تلویزیون را بزنی، زیرا ظاهرش ضعیف بود.

So anything that works sometimes and not other times

بنابراین هر چیزی که گاهی اوقات کار می‌کند و در مواقع دیگر کار نمی‌کند

or is working and then just stops working and

یا کار می‌کند و بعد از آن کار نمی‌کند و

you don't know why we would say it's flaky.

نمی‌دانید چرا می‌گوییم پوسته پوسته است.

In the modern era, we often say, my Wi Fi is flaky.

در عصر مدرن، اغلب می گوییم، وای فای من پوسته پوسته شده است.

Okay, so today the Wi Fi is working great, but there have

بسیار خوب، پس امروز وای فای عالی کار می کند، اما مواقعی وجود داشته است

been times where I'm doing a live stream when the Wi Fi

که من یک استریم زنده انجام می دهم که وای فای

is flaky, and then my signal drops in and out. Out.

پوسته پوسته شده است، و سپس سیگنال من به داخل و خارج می شود. بیرون.

So flaky means to kind of work on and off.

بنابراین پوسته پوسته شدن به معنای روشن و خاموش کردن است.

Out of commission, out of service.

خارج از کمیسیون، خارج از خدمت.

This is something that you will not.

این چیزی است که شما نمی خواهید.

I don't think you guys have elevators in your home,

من فکر نمی کنم شما بچه ها در خانه خود آسانسور داشته باشید،

but if you live in an apartment building, the elevator

اما اگر در یک ساختمان آپارتمان زندگی می کنید،

might be out of commission or out of service.

ممکن است آسانسور از کار افتاده یا از کار افتاده باشد. به

It means the same thing.

همین معنی است.

I couldn't figure out if one phrase is

نمی‌توانستم بفهمم که آیا یک عبارت

more american and one is more british.

آمریکایی‌تر است و یکی بیشتر انگلیسی.

But sometimes you walk into a building

اما گاهی اوقات وارد ساختمان می شوید

and the elevator is out of commission

و آسانسور از کار افتاده

or the elevator is out of service.

یا آسانسور از کار افتاده است.

Maybe you do laundry in a laundry room in

شاید شما در یک اتاق لباسشویی در

your apartment building, and one of the washing machines

ساختمان آپارتمان خود لباسشویی می کنید و یکی از ماشین های لباسشویی

is out of commission or out of service.

از کار افتاده یا از کار افتاده است.

And there's a little sign on it that

و یک علامت کوچک روی آن وجود دارد که

says, out of commission or out of service.

می‌گوید، خارج از کارمزد یا خارج از سرویس.

It simply means that thing is not working. Okay.

به سادگی به این معنی است که چیز کار نمی کند. باشه.

We use this to talk about people sometimes too.

ما گاهی اوقات از این برای صحبت در مورد مردم نیز استفاده می کنیم.

Like, where's Joe today? Oh, he's out of commission.

مثلا جو امروز کجاست؟ اوه، او از کمیسیون خارج شده است.

He hurt himself playing soccer.

او با بازی فوتبال به خودش آسیب رساند.

He won't be at work today.

او امروز سر کار نخواهد بود.

So, anyways, if something in your house is

بنابراین، به هر حال، اگر چیزی در خانه شما

out of commission or out of service, it

از کار افتاده یا از کار افتاده باشد، به

simply means that it is not working.

سادگی به این معنی است که کار نمی کند.

Crooked.

کج.

I think this is pretty easy to figure out.

من فکر می کنم فهمیدن این موضوع بسیار آسان است.

Two of these paintings are straight.

دو تا از این نقاشی ها مستقیم هستند.

One is crooked.

یکی کج است.

When you hang something on the wall, which Jen

وقتی چیزی را به دیوار آویزان می‌کنید، که

and I don't do a lot, it can either

من و جن زیاد انجام نمی‌دهیم، می‌تواند

be straight or level, or it can be crooked.

صاف یا همسطح باشد یا ممکن است کج باشد.

So when something is on the wall and

بنابراین وقتی چیزی روی دیوار است و به

it looks like this, it is crooked.

این شکل است، کج است.

Um, you can also have it where you

اوم، شما همچنین می توانید آن را در جایی که

might have a window in your house.

ممکن است یک پنجره در خانه خود داشته باشید داشته باشید.

And if your house is hundreds of

و اگر خانه شما صدها

years old, the window might be crooked.

سال قدمت دارد، ممکن است پنجره کج باشد.

Like, maybe the wall isn't straight anymore and

مثلاً شاید دیوار دیگر صاف نباشد و

the window is crooked in your house.

پنجره خانه شما کج باشد.

But, yes, sometimes things are crooked.

اما، بله، گاهی اوقات همه چیز کج است.

Those doors are nice and straight, though.

با این حال، آن درها زیبا و مستقیم هستند.

They're not crooked.

So that's nice.

آنها کج نیستند. پس

این خوب است.

Tilted.

کج شده.

So this burner on the stove is tilted.

بنابراین این مشعل روی اجاق گاز کج شده است.

So this picture is crooked.

پس این عکس کج است.

You could say this is crooked,

می توان گفت این کج است،

but you could also say tilted. Okay.

اما می توان گفت کج شده است. باشه.

I would more likely say that this is tilted.

من به احتمال زیاد می گویم که این کج است.

If you live in a really old

اگر در یک خانه واقعا قدیمی زندگی می کنید

house, the floor can be tilted.

، می توان کف را کج کرد.

When I was a kid, the old house that was here

وقتی بچه بودم، خانه قدیمی که اینجا

before this house, the back room, the floor was tilted.

قبل از این خانه بود، اتاق پشتی، کف اتاق کج بود.

We used to put marbles at one end, and

یک سر آن را تیله می گذاشتیم و تا

they would roll down to the other end.

سر دیگر آن پایین می غلتیدند.

Marbles are like little glass balls.

مرمرها مانند گلوله های شیشه ای کوچک هستند. نمی‌دانم تا

I don't know if you've ever played with

به حال با تیله بازی کرده‌اید یا نه،

marbles, but definitely this burner is tilted.

اما قطعاً این مشعل کج شده است.

It needs to be pushed in

in order to work properly, probably.

برای اینکه به درستی کار کند، احتمالاً باید فشار داده شود.

So we don't use this word very much.

بنابراین ما از این کلمه زیاد استفاده نمی کنیم.

We use the word crooked more often.

ما بیشتر از کلمه کج استفاده می کنیم.

But you can see that this rug is not nicely

اما می بینید که این فرش

positioned between the wall and the couch, it's askew.

بین دیوار و مبل به خوبی قرار نگرفته است، کج است.

Sorry, my voice.

ببخشید صدای من

My voice doesn't want to say the

صدای من نمی خواهد

word because we don't use it hardly.

کلمه را بگوید زیرا ما به سختی از آن استفاده نمی کنیم.

It's askew. Okay.

کج است باشه.

You should know the meaning of this,

شما باید معنی این را بدانید،

though, because you might see this word

زیرا ممکن است این کلمه را

in, like, a news article or something.

در یک مقاله خبری یا چیزی ببینید.

But if something is straight and then it's moved

اما اگر چیزی صاف باشد و

like this carpet, we would say it is askew.

مانند این فرش جابجا شود، می‌گوییم کج است.

Well, look at that.

The next word is stained.

خوب، به آن نگاه کنید.

کلمه بعدی لکه دار است.

This table is stained. Okay.

این میز لکه دار است. باشه.

It has a coffee.

یه قهوه داره

Stained things can get stained. Okay.

چیزهای لکه دار ممکن است لکه دار شوند. باشه.

Coffee will stain things.

قهوه اشیا را لکه دار می کند.

What else will stain things?

چه چیز دیگری چیزها را لکه دار می کند؟

Let's say you hurt yourself and your fingers

فرض کنید به خودتان صدمه زده اید و انگشتانتان

bleeding, and you get some blood on your

خونریزی می کند و مقداری خون روی پیراهنتان می آید

shirt that will stain your shirt.

که باعث لکه دار شدن پیراهنتان می شود.

Generally, we use the word stained when

به طور کلی، زمانی که چیزی لکه‌دار می‌شود، از کلمه لکه‌دار استفاده می‌کنیم به این

something is stained to mean it's discolored

معنی که رنگ آن تغییر رنگ داده است

in a way that can't be cleaned.

که نمی‌توان آن را تمیز کرد. من

Like, I think this coffee stain will come

فکر می کنم این لکه قهوه

out, but sometimes a stain won't come out.

بیرون می زند، اما گاهی اوقات یک لکه بیرون نمی آید.

Um, so those are good phrases as well.

اوم، پس اینها هم عبارات خوبی هستند. به

By the way, if you spill coffee on a white shirt,

هر حال، اگر قهوه را روی یک پیراهن سفید بریزید،

it might be stained and it might stay that way.

ممکن است لک شده باشد و ممکن است همان طور بماند.

You might not be able to get the stain out.

ممکن است نتوانید لکه را از بین ببرید.

So when something's stained, it means it's probably

بنابراین وقتی چیزی لکه می‌شود، به این معنی است که احتمالاً

permanently changed in terms of its color.

از نظر رنگ برای همیشه تغییر کرده است.

So there you have a nice coffee stain.

بنابراین یک لکه قهوه خوب دارید.

Those usually clean up pretty good, but definitely, if

آن‌ها معمولاً خیلی خوب تمیز می‌شوند، اما قطعاً، اگر

you are wearing a white shirt and spilled coffee

یک پیراهن سفید بپوشید و قهوه

on it, it's going to be stained.

روی آن ریخته باشید، لکه‌دار می‌شود.

So when you're talking about food, you

بنابراین وقتی در مورد غذا صحبت می کنید،

can talk about food that's good.

می توانید در مورد غذاهای خوب صحبت کنید.

The apple on the right side here is good.

سیب سمت راست اینجا خوب است.

The apple on the far left.

سیب سمت چپ.

Wait, is that your left?

صبر کن، این سمت چپ شماست؟

I hope it's your left.

امیدوارم سمت چپ شما باشه

I think so.

من هم اینچنین فکر میکنم.

Well, you can tell one of these is rotten.

خوب، می توانید بگویید یکی از اینها فاسد است.

One of these has gone bad.

یکی از اینها بد شده است.

Okay, so when you're talking about food, we

خوب، پس وقتی در مورد غذا صحبت می کنید،

usually say that something is rotten, or we

معمولاً می گوییم چیزی فاسد شده است یا می

say that it has gone bad.

گوییم خراب شده است.

Hey, are the bananas still good?

سلام، موز هنوز خوب است؟

No, they've gone bad.

نه، آنها بد شده اند.

No, they're rotten.

نه، آنها فاسد هستند.

That's always a sad day for me, although

این همیشه برای من یک روز غم انگیز است، اگرچه

that usually never happens in our house.

معمولاً در خانه ما این اتفاق نمی افتد.

Bananas get eaten far too quickly here.

موز در اینجا خیلی سریع خورده می شود.

And if they're.

و اگر هستند.

If bananas are really ripe, we usually

اگر موز واقعا رسیده باشد، معمولا

just peel them and freeze them, and

فقط پوست آن را می گیریم و فریز می کنیم و

we use them to make smoothies later.

بعداً از آن برای تهیه اسموتی استفاده می کنیم.

But definitely, you choose.

اما قطعا، شما انتخاب می کنید.

One of these apples is rotten.

یکی از این سیب ها پوسیده است.

One of these apples has gone bad.

یکی از این سیب ها خراب شده است.

So something can smell off.

بنابراین چیزی می تواند بو کند.

We even just use the word off, like, is the milk's gone

ما حتی فقط از کلمه خاموش استفاده می کنیم، مثلاً شیر تمام شده است

off, or the smoke is off, or this milk smells off.

، یا دود خاموش است، یا این شیر بوی می دهد.

You could see by the expression on his

از حالت صورتش می شد فهمید

face that there's something wrong with this milk.

که این شیر مشکلی دارد.

This milk has gone off.

این شیر رفته

This milk smells off.

این شیر بو می دهد

Oh, did I use gone off, too?

اوه، من هم از gone off استفاده کردم؟

Yes, you can say that. Um.

بله، شما می توانید این را بگویید. ام

But, yes, um, always good idea.

اما، بله، اوم، همیشه ایده خوبی است.

Always a good idea.

همیشه ایده خوبی است.

Um, if milk has been in the fridge for a few days to.

اوم، اگر شیر برای چند روز در یخچال باشد.

We call it the sniff test.

ما آن را تست sniff می نامیم.

Give it the sniff test to see if it is still good.

تست بو بده ببین هنوز خوبه یا نه.

And if it smells off, well,

و اگر بو می دهد، خوب،

you can bake something with it.

می توانید با آن چیزی بپزید.

But usually we don't.

اما معمولا ما این کار را نمی کنیم.

Usually if the milk has gone off or if the milk

معمولاً اگر شیر از بین رفته باشد یا شیر

has gone bad, we just get rid of it muddy.

خراب شده باشد، فقط گل آلود آن را از بین می بریم.

So you might have children or you yourself might sometimes

بنابراین ممکن است بچه دار شوید یا خودتان گاهی اوقات

walk in your house or apartment with muddy boots.

با چکمه های گل آلود در خانه یا آپارتمان خود قدم بزنید.

And then you might have a muddy carpet.

و بعد ممکن است یک فرش گل آلود داشته باشید.

So, notice, I can say in this picture, these

بنابراین، توجه کنید، می توانم بگویم در این تصویر، این

shoes or boots, it's kind of hard to see.

کفش ها یا چکمه ها، به نوعی دیدن آن سخت است.

I would say shoes.

من می گویم کفش.

These shoes are muddy.

این کفش ها گل آلود هستند.

This carpet is muddy.

این فرش گلی است.

When you walk outside, when it's wet.

وقتی بیرون راه می روی، وقتی خیس است.

Outside, dirt turns to mud.

در بیرون، خاک به گل تبدیل می شود.

When it's wet.

وقتی خیس است.

And then you get it on your shoes.

و سپس آن را روی کفش های خود می اندازید.

And then if you walk in, you get it on your carpet.

و سپس اگر وارد شوید، آن را روی فرش خود می آورید.

So these shoes are muddy.

بنابراین این کفش ها گل آلود هستند.

This carpet is muddy.

این فرش گلی است. از

We also use the verb track.

فعل تراک هم استفاده می کنیم.

So you can track mud into the house.

بنابراین می توانید گل و لای را به داخل خانه ردیابی کنید.

Oh, you tracked mud all over the floor.

اوه، تو تمام زمین را ردیابی کردی.

There's a bonus word for you.

یک کلمه جایزه برای شما وجود دارد.

Um, don't walk outside in the mud and then track the

اوم، بیرون در گل و لای راه نروید و سپس

mud into the house with your muddy shoes or boots.

با کفش یا چکمه های گل آلود خود گل و لای را به داخل خانه ردیابی کنید.

Pleasing.

خوش.

This is indeed a sprig of eucalyptus.

این در واقع یک شاخه اکالیپتوس است.

It is a plant that smells really nice.

این گیاهی است که بوی بسیار خوبی دارد.

It's very pleasing.

خیلی خوشایند است.

These books are stacked in a very nice, orderly way.

این کتاب ها به شیوه ای بسیار زیبا و منظم روی هم چیده شده اند.

When you see something that's very

وقتی چیزی را می بینید که بسیار

organized, it can be pleasing.

منظم است، می تواند خوشایند باشد.

When we say something is pleasing,

وقتی می گوییم چیزی خوشایند است،

it makes you feel good.

احساس خوبی به شما دست می دهد.

Like, um, it's nice. When it's a.

مثل، اوم، خوب است. وقتی یک است.

Oh, it was a very pleasing day, or

اوه، روز خیلی خوبی بود، یا

I had a very pleasing cup of tea.

من یک فنجان چای بسیار دلپذیر خوردم.

Or this eucalyptus smells very pleasing.

یا این اکالیپتوس بوی بسیار مطبوعی دارد.

So when something's pleasing, it means.

بنابراین وقتی چیزی خوشایند است، به این معنی است.

It makes you happy, it means it makes you feel good.

شما را خوشحال می کند، یعنی احساس خوبی به شما می دهد.

And, yeah, that's definitely eucalyptus.

و، بله، این قطعا اکالیپتوس است.

Hopefully, ours grows really nice and

امیدوارم امسال مال ما در مزرعه واقعاً خوب و

tall on the farm this year.

بلند شود.

That would be cool.

باحال خواهد بود.

So two things.

پس دو چیز

Something can be falling apart and

ممکن است چیزی در حال فروپاشی باشد و

something can be brand new.

چیزی کاملاً جدید باشد.

So we had a door handle.

بنابراین ما یک دستگیره در داشتیم.

This one looks kind of new.

این یکی یه جورایی جدید به نظر میاد

So I'm pretending this is falling apart.

بنابراین من وانمود می کنم که این در حال سقوط است.

But this might be a picture

اما این ممکن است تصویری

of someone installing a new one.

از شخصی در حال نصب یک مورد جدید باشد.

But when something's falling apart, it's worn out.

اما وقتی چیزی در حال خراب شدن است، فرسوده شده است.

It doesn't stay together anymore.

دیگر با هم نمی ماند.

Eventually things fall apart.

در نهایت همه چیز به هم می ریزد.

If you use something enough,

اگر از چیزی به اندازه کافی استفاده کنید،

eventually it will fall apart.

در نهایت از بین می رود.

So you could describe this as, oh,

بنابراین می توانید این را به این صورت توصیف کنید که، اوه،

the door handle is falling apart.

دستگیره در در حال از هم پاشیدن است.

My car is falling apart.

ماشینم داره خراب میشه

The kettle in the kitchen, if the handle

کتری توی آشپزخونه، اگه دسته

wiggles, you would say, oh, it's falling apart.

تکون بخوره، میگی، اوه، داره از هم می پاشه.

So when you have something that is no longer brand

بنابراین وقتی چیزی دارید که دیگر کاملاً

new, you've had it for a very long time and

جدید نیست، برای مدت طولانی آن را دارید و

it's starting to make noises it's not supposed to and

شروع به ایجاد صداهایی می‌کند که قرار نیست، و

wiggle and jiggle in ways it's not supposed to.

به شکلی تکان می‌خورد که قرار نیست. می

You would say it's falling apart and then brand new.

گویید در حال خراب شدن است و بعد کاملاً نو است.

When you buy something that's brand

وقتی چیزی را می‌خرید که کاملاً

new, it simply means it's new.

نو است، به سادگی به این معنی است که جدید است.

I don't know why we have brand new.

من نمی دانم چرا ما کاملا نو داریم.

If you buy a new car, you could

اگر یک ماشین جدید بخرید، می توانید

also say you bought a brand new car.

بگویید که یک ماشین کاملا نو خریداری کرده اید.

I bought a brand new toaster. I'm so excited.

من یک توستر کاملا نو خریدم. من خیلی هیجان زده ام.

We're getting a brand new microwave today.

ما امروز یک مایکروویو کاملا جدید دریافت می کنیم.

But when something's brand new, it

اما وقتی چیزی کاملاً جدید است، به

means simply that it is new.

سادگی به این معنی است که جدید است.