You Asked. I Answered. (This is sort of an English lesson!)

Well, hello and welcome to this video

خوب، سلام و به این ویدیو خوش آمدید که در آن به

where I'm going to answer your questions.

سوالات شما پاسخ خواهم داد.

Earlier today, I asked you to ask me some questions, and

اوایل امروز، از شما خواستم که چند سوال از من بپرسید، و

I got a lot of responses, so thank you for that.

پاسخ های زیادی دریافت کردم، بنابراین از شما متشکرم.

I, of course, can't answer all of them, but

من البته نمی توانم به همه آنها پاسخ دهم، اما تمام

I will do my best to answer about 20

تلاشم را می کنم تا به حدود 20

questions that you submitted, questions about me.

سؤالی که شما ارسال کرده اید، سؤالاتی در مورد من پاسخ دهم.

I have to admit it's a little awkward for me

باید اعتراف کنم که

to talk about myself, but I will do that and

صحبت کردن در مورد خودم کمی برایم ناخوشایند است، اما این کار را انجام خواهم داد و

I'll try to answer your questions in this video.

سعی می کنم در این ویدیو به سوالات شما پاسخ دهم.

So it's not really an English lesson, but you

بنابراین واقعاً یک درس انگلیسی نیست، اما شما

can kind of listen to how I answer these

می توانید به نوعی به نحوه پاسخ من به این

questions and use my answers as a model.

سؤالات گوش دهید و از پاسخ های من به عنوان الگو استفاده کنید.

If you were to have the same questions asked of you.

اگر قرار بود همین سوالات از شما پرسیده شود.

Okay, here we go.

خوب، ما می رویم.

First question from Zhou.

اولین سوال از ژو.

Do you sometimes feel tired

آیا گاهی

of teaching English to everyone?

از آموزش زبان انگلیسی به همه خسته شده اید؟

Well, no, not really.

خوب، نه، نه واقعا.

I wouldn't say that I'm tired of teaching

نمی توانم بگویم که از تدریس

English, but it is kind of like work.

زبان انگلیسی خسته شده ام، اما به نوعی شبیه کار است.

Like, I like YouTube.

دوست دارم، یوتیوب را دوست دارم.

It's a lot of fun, but at the same

این بسیار سرگرم کننده است، اما در عین

time, it is a little bit like work.

حال، کمی شبیه به کار است.

So do I ever get tired of it?

پس آیا هیچ وقت از آن خسته می شوم؟

A tiny bit.

یه ذره کوچیک

I'm never tired of the people, though.

با این حال من هرگز از مردم خسته نمی شوم.

I really like all of you.

من واقعا همه شما را دوست دارم.

I like the fact that you're learning English, but

من این واقعیت را دوست دارم که شما در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید، اما

I do sometimes now take breaks every once in

من گاهی اوقات هر

a while, and that helps me when I'm getting

چند وقت یکبار استراحت می کنم، و این به من کمک می کند زمانی که

a little bit tired of teaching English to everyone.

از آموزش زبان انگلیسی به همه کمی خسته می شوم.

This next question is from Youcef.

این سوال بعدی از یوسف است.

What is the most embarrassing

شرم آور ترین

moment you've ever experienced?

لحظه ای که تا به حال تجربه کرده اید چیست؟

Well, I don't know if I've told this story

خوب، نمی دانم قبلاً این داستان را گفته ام یا نه

before, but in my first or second year of

، اما در سال اول یا دوم

teaching, the principal came to observe my teaching.

تدریس، مدیر مدرسه برای مشاهده تدریس من آمد.

So I was being evaluated by my boss, essentially.

بنابراین اساساً توسط رئیسم ارزیابی می شدم.

And as I was teaching, I tripped over

و در حالی که مشغول تدریس بودم، روی

the recycle bin and I almost fell.

سطل بازیافت زمین خوردم و نزدیک بود بیفتم.

When I teach, I usually don't stand in one spot.

وقتی تدریس می کنم، معمولاً در یک نقطه نمی ایستم.

So I was teaching, and I was quite active in

بنابراین من در حال تدریس بودم و در تدریس خود کاملاً فعال بودم

my teaching, and I almost tripped over the recycle bin.

و تقریباً از روی سطل بازیافت زمین خوردم.

That was one of the most

آن لحظه یکی از

embarrassing moments in my life.

شرم آورترین لحظات زندگی من بود.

This next question is from Aung.

این سوال بعدی از آنگ است.

How do you stay smart and keep fit?

چگونه باهوش بمانید و تناسب اندام را حفظ کنید؟

Well, I wouldn't say that I'm smart

خوب، نمی گویم باهوش

and fit, but I will say this.

و خوش اندام هستم، اما این را خواهم گفت.

I walk a lot in order to stay fit.

برای اینکه تناسب اندام داشته باشم زیاد پیاده روی می کنم.

And in order to stay smart, walking is what I do.

و برای اینکه باهوش بمانم، راه رفتن کاری است که انجام می دهم.

Now, that might sound like a funny answer.

حالا، این ممکن است مانند یک پاسخ خنده دار به نظر برسد.

Exercise is for staying fit,

ورزش برای تناسب اندام است،

not necessarily for your mind.

نه لزوما برای ذهن شما.

At least, that's not what everyone thinks.

حداقل، این چیزی نیست که همه فکر می کنند.

But I find that when I go for a walk every day, when

اما متوجه می‌شوم که وقتی هر روز پیاده‌روی می‌کنم، وقتی

I walk fast enough for it to feel like exercise, it helps me

آنقدر سریع راه می‌روم که احساس ورزش کنم، به من کمک می‌کند

stay fit, and it helps my mind to stay fit as well.

تناسب اندام داشته باشم، و همچنین به ذهنم کمک می‌کند تا تناسب اندام بمانم.

This next question is from Stefania. I'd like to

این سوال بعدی از استفانیا است. من می خواهم

know about the school system where you live.

در مورد سیستم مدرسه ای که در آن زندگی می کنید بدانم.

Which subjects do you teach, how many hours

کدام درس ها را تدریس می کنید، چند ساعت

each week, and what technology do you use?

در هفته و از چه فناوری استفاده می کنید؟

So I currently teach French and business.

بنابراین من در حال حاضر فرانسه و تجارت تدریس می کنم.

Those are the two classes I teach.

این دو کلاسی است که من تدریس می کنم.

I also sometimes teach a computer class.

گاهی کلاس کامپیوتر هم تدریس می کنم.

I did that last semester.

من ترم گذشته این کار را انجام دادم.

A full time teacher, I'm not full time.

یک معلم تمام وقت، من تمام وقت نیستم.

A full time teacher would work from about eight till

یک معلم تمام وقت از ساعت هشت تا

four every day and also work at home at night.

چهار هر روز کار می کرد و همچنین شب ها در خانه کار می کرد.

Teaching is a very busy, busy job.

معلمی یک شغل بسیار شلوغ و پرمشغله است.

And then what are the hours for the students?

و پس از آن چه ساعتی برای دانش آموزان است؟

Students come to school between nine and

دانش‌آموزان بین 9 تا 3 به مدرسه می‌آیند

three, so teachers are here longer, obviously,

، بنابراین معلمان مدت طولانی‌تری اینجا هستند، بدیهی است،

because we have more work to do.

زیرا کارهای بیشتری برای انجام دادن داریم.

So the school day starts at nine

بنابراین روز مدرسه از ساعت نه شروع می شود

and ends at three for students.

و برای دانش آموزان در ساعت سه به پایان می رسد.

The technology I use, I have my tv.

فناوری که من استفاده می کنم، تلویزیون خود را دارم.

I have a projector up here, so I can

من اینجا یک پروژکتور دارم، بنابراین

use two screens at once if I need to.

در صورت نیاز می‌توانم از دو صفحه نمایش همزمان استفاده کنم.

I also have a MacBook.

من هم مک بوک دارم.

I have a laptop that I can use.

من یک لپ تاپ دارم که می توانم از آن استفاده کنم.

And in my school, every student has a laptop.

و در مدرسه من، هر دانش آموز یک لپ تاپ دارد.

We have Wi Fi throughout the building, so it's very

ما در سرتاسر ساختمان وای فای داریم، بنابراین

easy for me to integrate technology into my lessons.

ادغام فناوری در درس هایم برای من بسیار آسان است.

This next question is from Gleila.

این سوال بعدی از گلیلا است.

Why does Canada have one of the

چرا کانادا یکی از

best educational systems in the world?

بهترین سیستم های آموزشی در جهان را دارد؟

Well, that's an interesting question.

خب این سوال جالبی است.

I think part of it is because we spend

من فکر می کنم بخشی از آن به این دلیل است که ما

a lot of tax dollars on our educational system.

دلارهای مالیاتی زیادی را صرف سیستم آموزشی خود می کنیم.

So as a citizen, I pay tax, and

بنابراین به عنوان یک شهروند، من مالیات می پردازم و

a good deal of my money is used

مقدار زیادی از پولم

to make sure that we have good schools,

برای اطمینان از داشتن مدارس خوب،

good elementary schools, high schools, colleges and universities.

مدارس ابتدایی، دبیرستان ها، کالج ها و دانشگاه های خوب استفاده می شود.

I also think we're a country where it's important to

من همچنین فکر می کنم که ما کشوری هستیم که

get an education in order to get a good job.

برای به دست آوردن یک شغل خوب، تحصیل در آن مهم است.

I know that's true in every country in the world, but

من می دانم که این در همه کشورهای جهان صادق است، اما

certainly in Canada, if you want a really good job, you

مطمئناً در کانادا، اگر می خواهید یک شغل واقعا خوب داشته باشید،

do need to learn a trade, or you need to go

باید حرفه ای یاد بگیرید، یا باید

to college or university and get a degree.

به کالج یا دانشگاه بروید و مدرک بگیرید.

It's just a good way to get a good job.

این فقط یک راه خوب برای به دست آوردن یک شغل خوب است.

So people are motivated and

بنابراین مردم انگیزه دارند و

people want a good education.

مردم خواهان آموزش خوب هستند.

Therefore, there's a lot of incentive for us

بنابراین، انگیزه های زیادی برای ما

in Canada to give that kind of education.

در کانادا وجود دارد که چنین آموزش هایی را ارائه دهیم.

So hopefully that answered your question.

بنابراین امیدوارم که به سوال شما پاسخ داده شود.

This next question is from Know that a longtime viewer of

این سوال بعدی از طرف بدانید که یکی از بینندگان قدیمی

the channel. Of the things you say you're bad at, which

کانال است. از بین چیزهایی که می گویید در آن بد هستید،

one would you most like to be good at?

بیشتر دوست دارید در کدام یک خوب باشید؟

And is there anything you still regret a bit today

و آیا چیزی هست که امروز هم کمی پشیمان باشید و در

that you didn't do when you had the chance?

زمانی که فرصت داشتید انجام نداده باشید؟

Well, the one thing I'm not good at is I can't sing.

خوب، تنها چیزی که من در آن خوب نیستم این است که نمی توانم آواز بخوانم.

I can't sing on key.

من نمی توانم روی کلید بخوانم.

If you wanted me to sing a C

اگر می خواستید من یک نت C بخوانم

note, I don't know how to do that.

، نمی دانم چگونه این کار را انجام دهم.

So that is one thing I wish I was better at.

پس این یکی از چیزهایی است که آرزو می کنم در آن بهتر باشم. فکر می‌کنم

I think if you had asked me in my late

اگر در اواخر

teens I would have said my dream was to be

نوجوانی‌ام از من می‌پرسیدید، می‌گفتم رویای من این بود که

like a rock star or something like most teenagers.

مانند یک ستاره راک یا چیزی شبیه به اکثر نوجوانان باشم.

But I couldn't sing and I

اما نه می توانستم بخوانم و

don't play any musical instruments either.

نه آلات موسیقی می نوازم.

In terms of regrets though, the second question.

اما از نظر پشیمانی، سوال دوم.

One thing I do regret is that I don't speak Dutch.

یکی از چیزهایی که متاسفم این است که هلندی صحبت نمی کنم.

My parents came from the

پدر و مادر من

Netherlands when they were children.

در کودکی از هلند آمدند.

My dad spoke Dutch and my mum speaks Dutch fairly well.

پدرم هلندی صحبت می کرد و مادرم به خوبی هلندی صحبت می کرد.

My dad a bit better than my mum.

بابام یه ذره از مامانم بهتره

And I think I regret that

و فکر می کنم از اینکه

I didn't learn to speak Dutch.

زبان هلندی را یاد نگرفتم پشیمانم.

I should have just asked them to

فقط باید از آنها می خواستم که

speak Dutch to me more often.

بیشتر با من هلندی صحبت کنند.

That would have really helped me.

این واقعاً به من کمک می کرد.

I think I would speak three languages then.

فکر می کنم آن زمان به سه زبان صحبت کنم.

That would be cool.

باحال خواهد بود.

This next question is from Basurmanovvlad

این سوال بعدی از Basurmanovvlad است.

Hopefully I said your name correctly.

امیدوارم نام شما را درست گفته باشم.

Have you always had a beard? No.

همیشه ریش داشتی؟ نه.

When I was a kid I didn't have a beard.

وقتی بچه بودم ریش نداشتم.

Sorry, that was a lame joke.

ببخشید این یک شوخی ساده بود.

No, I've only had a beard for the last 15 or 20 years.

نه، من فقط در 15 یا 20 سال گذشته ریش داشتم.

I did not have a beard for most of my adult life.

من در بیشتر دوران بزرگسالی ریش نداشتم.

Right now my beard grows in

در حال حاضر ریش من

thick enough that it's respectable.

آنقدر پرپشت شده که قابل احترام است.

But when I was younger, I didn't have

اما زمانی که جوانتر بودم،

enough hair growth for it to look good.

رشد موی کافی برایم خوب نبود.

So no, I haven't always had a beard.

پس نه، من همیشه ریش نداشتم.

It's just something I've had for the last

این فقط چیزی است که من در

15 or 20 years, maybe a bit longer.

15 یا 20 سال گذشته داشته ام، شاید کمی بیشتر. در واقع

It's hard to remember,

به خاطر سپردن سخت است

actually. This next question is from Chih.

. این سوال بعدی از چیه.

What's your job?

شغل شما چیست؟ آیا

Are you retired?

شما بازنشسته هستید؟

What city do you live in?

در کدام شهر زندگی می کنید؟

Well, my day job, as we would say,

خب، کار روزانه من، همانطور که می گوییم، این است

is that I am a high school teacher.

که من یک معلم دبیرستان هستم.

I teach at a high school every

من هر روز در یک دبیرستان تدریس می کنم

day, but I'm only part time.

، اما فقط نیمه وقت هستم.

The closest city to me is the city of Hamilton.

نزدیک ترین شهر به من شهر همیلتون است.

If you look at a map and find Hamilton, Ontario,

اگر به یک نقشه نگاه کنید و همیلتون، انتاریو را پیدا کنید،

and go south a bit eventually, when you're out in

و در نهایت کمی به جنوب بروید، زمانی که در

the middle of nowhere, that's where I live.

میانه ناکجاآباد هستید، این جایی است که من زندگی می کنم.

And then am I retired?

و بعد من بازنشسته هستم؟

No, I'm not retired.

نه من بازنشسته نیستم

I'm not quite old enough to retire.

سن من برای بازنشستگی زیاد نیست.

My plan is to still teach part time for at least

برنامه من این است که حداقل

another ten or 15 years and then eventually I'll retire.

ده یا 15 سال دیگر همچنان پاره وقت تدریس کنم و در نهایت بازنشسته شوم.

But I don't think I'm going

اما فکر نمی‌کنم به این

to retire from YouTube anytime soon.

زودی از YouTube بازنشسته شوم.

We'll see.

خواهیم دید.

This next question is from Mohd Ags,

این سوال بعدی از Mohd Ags،

another longtime viewer. Fun question:

یکی دیگر از بینندگان قدیمی است. سوال جالب: به

Do you think the chicken came first or the egg?

نظر شما مرغ اول شد یا تخم مرغ؟

Now that's just a funny question.

حالا این فقط یک سوال خنده دار است.

I don't know if you've heard that

نمی دانم قبلاً آن را شنیده اید یا نه

one before, but I'm not sure.

، اما مطمئن نیستم.

The chicken, maybe. The egg?

مرغ، شاید تخم مرغ؟

I'm not sure.

مطمئن نیستم.

But the real question what's something you wish the

اما سوال واقعی چه چیزی است که آرزو می‌کنید

younger generations today had or did more of?

نسل‌های جوان امروز بیشتر از آن داشته باشند یا انجام دهند؟

Well, I think they do this, but I'm just going

خوب، من فکر می کنم آنها این کار را انجام می دهند، اما من فقط می خواهم

to say I wish they spent more time outside.

بگویم که ای کاش زمان بیشتری را بیرون می گذراندند.

I love phones. I love technology.

من عاشق گوشی هستم من عاشق تکنولوژی هستم.

I love being on a screen myself.

من خودم حضور در صفحه نمایش را دوست دارم.

But I do think if the younger people these

اما من فکر می‌کنم اگر این

days, if they could spend a little more time

روزها جوان‌ترها بتوانند کمی زمان بیشتری را

getting some fresh air and some sunshine, I think

صرف هوای تازه و نور خورشید کنند، فکر می‌کنم

that would be good for them.

این برایشان خوب است.

So that's the thing.

پس موضوع همین است.

I think a lot of them do it, or at

فکر می‌کنم بسیاری از آنها این کار را انجام می‌دهند، یا

least they start to do it by the time they

حداقل تا زمانی که به 20 سالگی می‌رسند شروع به انجام آن می‌کنند

reach their 20s, but certainly spend more time outside.

، اما مطمئناً زمان بیشتری را بیرون از خانه می‌گذرانند.

This next question is from Gergo.

این سوال بعدی از گرگو است.

What would you do if you saw the news

اگر خبر برخورد شهاب سنگی به زمین را ببینید چه می کنید

that a meteorite was going to hit the earth?

؟

That's a good question.

So I'm assuming it's a big meteorite and the

این سوال خوبی است.

بنابراین من فرض می کنم که این یک شهاب سنگ بزرگ است و

earth's in trouble and we're all in trouble.

زمین در مشکل است و همه ما در مشکل هستیم.

I think I would probably just get a

فکر می‌کنم احتمالاً فقط یک

lawn chair, get one for Jen, and probably

صندلی چمن‌فروشی می‌گیرم، یکی برای جن می‌گیرم، و احتمالاً

just sit outside and watch it happen.

بیرون می‌نشینم و این اتفاق را تماشا می‌کنم.

I'm sure that's my dream scenario.

مطمئنم که این سناریوی رویایی من است.

I'd be like, well, oh, well, in

من می خواهم، خوب، اوه، خوب، در

reality, I'd probably be panicking and trying

واقعیت، احتمالاً وحشت زده می شوم و سعی می کنم

to hide in my basement or something.

در زیرزمینم پنهان شوم یا چیزی دیگر.

But certainly the thought of, well,

اما مطمئناً به این فکر می‌کنیم که خوب،

there's nothing we can do now.

اکنون کاری نمی‌توانیم انجام دهیم.

Let's just sit and watch this

بیایید بنشینیم و

big meteorite hit the earth.

برخورد این شهاب سنگ بزرگ به زمین را تماشا کنیم.

I think that's probably what I would do.

فکر می کنم این کاری است که من انجام می دهم.

This next question is from an anonymous person.

این سوال بعدی از یک فرد ناشناس است.

I don't know their name, but the question is, hi, Bob.

من نام آنها را نمی دانم، اما سوال این است، سلام، باب.

What is your motto in life?

شعار شما در زندگی چیست؟

Oh, this is an easy one. Be kind.

اوه، این یکی آسان است. مهربان باش.

Life is way too short to be mean

زندگی خیلی کوتاه تر از آن است که بخواهیم

to people or to be a jerk.

با مردم بد رفتار کنیم و یا یک آدم احمق باشیم. با

Be kind to each other.

هم مهربان باشیم.

When you see that first person that

وقتی اولین کسی را که

you see every day, say hi.

هر روز می بینید می بینید، سلام کنید.

And as you go through your day,

و همانطور که روزتان را پشت سر می گذارید،

do little things that help other people.

کارهای کوچکی انجام دهید که به دیگران کمک می کند.

So my motto, be kind.

پس شعار من مهربان باش

This next question is from Moogx.

این سوال بعدی از Moogx است.

Do people at your school know that you're a

آیا افراد مدرسه شما می‌دانند که شما

teacher on YouTube with over 1 million subscribers?

معلم YouTube با بیش از 1 میلیون مشترک هستید؟

Yes, they do.

بله، آنها انجام می دهند.

When I first started YouTube, I hardly told anybody, like Jen,

وقتی برای اولین بار یوتیوب را راه‌اندازی کردم، به ندرت به کسی گفتم، مثل جن،

my wife knew I was doing it, a few other people

همسرم می‌دانست که من این کار را انجام می‌دهم، چند نفر دیگر

that I knew, but I just didn't tell people.

که می‌شناختم، اما من به مردم چیزی نگفتم.

But eventually people do find out,

اما در نهایت مردم متوجه می شوند،

like, especially when your channel is growing.

به خصوص زمانی که کانال شما در حال رشد است.

So, yes, my colleagues and students at school, most of

بنابراین، بله، همکاران و دانش آموزان من در مدرسه، اکثر

them know it's not something I talk about a lot.

آنها می دانند که این چیزی نیست که من زیاد در مورد آن صحبت کنم.

It's something I'm really proud of, though.

هر چند این چیزی است که من واقعاً به آن افتخار می کنم.

But I owe all of it to all of you.

اما من همه اینها را مدیون همه شما هستم.

If it wasn't for all of you

اگر همه شما که

watching, my channel wouldn't be this big.

تماشا نمی‌کنید، کانال من اینقدر بزرگ نبود.

So thank you for clicking that

بنابراین از اینکه هر

subscribe button whenever you did.

زمان که این کار را کردید روی دکمه اشتراک کلیک کردید سپاسگزاریم.

It's sometime in the past you decided to click it.

زمانی در گذشته است که تصمیم گرفتید روی آن کلیک کنید.

Thank you.

متشکرم.

You're awesome.

تو فوق العاده ای

This next question is from Khalid.

این سوال بعدی از خالد است.

What would be the best advice you can give

بهترین توصیه ای که می توانید

to novice teachers who are just starting their career.

به معلمان مبتدی که تازه کار خود را شروع کرده اند، داشته باشید.

So I teach high school, so I'm going

بنابراین من دبیرستان تدریس می کنم، بنابراین

to talk mostly about high school students.

بیشتر در مورد دانش آموزان دبیرستانی صحبت خواهم کرد.

They're between the age of 13 to 17 or 18.

آنها بین 13 تا 17 یا 18 سال سن دارند.

I think it's important to know

من فکر می کنم مهم است که

your students a little bit.

دانش آموزان خود را کمی بشناسید.

I mean, you're not their friend or anything like that,

منظورم این است که شما دوست آنها یا چیز دیگری نیستید،

but you need to know a little bit about them.

اما باید کمی در مورد آنها بدانید.

What are their hobbies?

سرگرمی های آنها چیست؟

Do they play a sport?

آیا آنها ورزش می کنند؟

Do they like to go golfing?

آیا آنها دوست دارند گلف بروند؟

Do they have a horse at home or something like that?

آیا آنها در خانه اسب دارند یا چیزی شبیه به آن؟

When you know a little bit about your students, it's

وقتی کمی در مورد دانش‌آموزان خود بدانید،

easier to talk to them and easier to teach them.

راحت‌تر می‌توانید با آنها صحبت کنید و راحت‌تر به آنها آموزش دهید.

So you don't want to be nosy, you don't

بنابراین شما نمی خواهید فضول باشید، نمی

want to ask a lot of questions because sometimes

خواهید سوالات زیادی بپرسید زیرا گاهی اوقات

people have private information they don't want to share.

افراد اطلاعات خصوصی دارند که نمی خواهند به اشتراک بگذارند.

But you should have conversations with your students

اما شما باید هر چند وقت یکبار با دانش آموزان خود

every once in a while about what they

در مورد آنچه

like and what they enjoy doing.

دوست دارند و از انجام چه کاری لذت می برند صحبت کنید.

If you're a language teacher, it's a lot easier

اگر معلم زبان هستید، کار بسیار آسان‌تر است،

because you can ask them to write a little

زیرا می‌توانید از آنها بخواهید

bit about their hobby or some other pastime.

کمی درباره سرگرمی یا سرگرمی‌هایشان بنویسند.

But number one, get to know your students at

اما شماره یک، حداقل به اندازه کافی دانش آموزان خود را بشناسید

least enough so you can enjoy teaching them and

تا بتوانید از آموزش آنها لذت ببرید و

they can enjoy having you as a teacher.

آنها از داشتن شما به عنوان معلم لذت ببرند.

This next question is actually from two

این سوال بعدی در واقع از دو

different people, and the questions are similar.

نفر متفاوت است و سوالات مشابه هستند.

So I'll read both of them. From Làzaro:

بنابراین هر دوی آنها را خواهم خواند. از لازارو:

I'm amazed at the different things

من از کارهای مختلفی که

you do on a regular basis.

به طور منظم انجام می دهید شگفت زده هستم.

How hard is it for you to accomplish

چقدر برای شما سخت است که

so many tasks at the same time?

به طور همزمان این همه کار را انجام دهید؟

And from Houcine, how do you handle

و از Houcine، چگونه

life as a teacher, farmer and father?

زندگی را به عنوان یک معلم، کشاورز و پدر اداره می کنید؟

You are not tired all the time. You are happy.

شما همیشه خسته نیستید. تو خوشحالی.

I'm always glad to see you smiling.

من همیشه خوشحالم که شما را در حال لبخند زدن می بینم.

So first of all, with social

بنابراین اول از همه، با

media you only see happy Bob.

شبکه های اجتماعی فقط باب شاد را می بینید.

There is an angry Bob and a sad

یک باب عصبانی و یک

Bob and all those other things as well.

باب غمگین و همه چیزهای دیگر نیز وجود دارد.

But in terms of time management, I

اما از نظر مدیریت زمان، من

like to describe it this way.

دوست دارم آن را اینگونه توصیف کنم.

All of the things I do fit nicely with each other.

همه کارهایی که من انجام می دهم به خوبی با یکدیگر هماهنگ هستند.

So farming primarily happens in the summer.

بنابراین کشاورزی در درجه اول در تابستان اتفاق می افتد.

And as a teacher, I don't work during the summer.

و به عنوان معلم در تابستان کار نمی کنم.

I'm also part time.

من هم پاره وقت هستم

I'm only about 70 - 75% as

من فقط حدود 70 تا 75 درصد

a teacher, depending on the semester.

معلم هستم، بسته به ترم.

So I do have time each day to teach

بنابراین من هر روز برای آموزش وقت دارم

and I have time to make videos for you.

و برای شما فیلم درست می کنم.

And then the last one, well, I cut back a

و سپس مورد آخر، خوب،

little bit on the amount of work I did on

مقداری از کارهایی که در یوتیوب انجام دادم را کاهش دادم

YouTube to spend more time as a father,

تا زمان بیشتری را به عنوان پدر و

with my family.

با خانواده‌ام بگذرانم.

I used to do live streams every Saturday.

من هر شنبه پخش زنده انجام می دادم.

I don't do that anymore.

من دیگر این کار را نمی کنم.

So I try to make sure I'm efficient with my time.

بنابراین سعی می کنم مطمئن شوم که با وقتم کارآمد هستم.

But also everything I do kind of works nicely together.

اما همچنین هر کاری که انجام می دهم به خوبی با هم کار می کند.

And by the way, I'll step out of the

و به هر حال، من از

way so you can finish reading the sign.

راه دور خواهم شد تا بتوانید خواندن علامت را تمام کنید.

If I was getting a little boring during that

اگر در طول آن بخش کمی خسته کننده می شدم

segment, I'm sure you started to read this.

، مطمئنم که شما شروع به خواندن این کردید.

Is it time for your yearly meds

آیا زمان آن رسیده است که

check book, a review with our pharmacist.

کتاب چک سالانه داروهایتان را بررسی کنید، یک بررسی با داروساز ما.

I think that's for older people, probably.

من فکر می کنم این برای افراد مسن تر است، احتمالا.

This next question is from Ario.

این سوال بعدی از آریو است.

Hi, Ario.

سلام آریو

How can we enjoy learning

چگونه می توانیم از یادگیری

English as an intermediate learner?

زبان انگلیسی به عنوان یک زبان آموز متوسط ​​لذت ببریم؟

Well, there's a couple of things you should

خوب،

do when you reach the intermediate level.

وقتی به سطح متوسط ​​رسیدید باید چند کار انجام دهید.

One is you should listen to a lot of English songs.

یکی این که باید آهنگ های انگلیسی زیادی گوش کنید.

You should find some music that you love.

شما باید موسیقی مورد علاقه خود را پیدا کنید.

You should be reading books that are written

شما باید کتاب هایی را بخوانید که

for English people, not for English learners.

برای انگلیسی ها نوشته شده باشد، نه برای زبان آموزان انگلیسی.

So when you get to the intermediate stage, it's good to

بنابراین وقتی به مرحله متوسط ​​می رسید، خوب است

read things that are written for you as a learner.

مطالبی را بخوانید که برای شما به عنوان یک زبان آموز نوشته شده است.

But you should also start reading

اما شما نیز باید شروع به خواندن

the same books that I'm reading.

همان کتاب هایی کنید که من می خوانم.

Okay, it's going to be a little hard to read

بسیار خوب، خواندن

that level of English, but you should definitely do that.

آن سطح از زبان انگلیسی کمی سخت خواهد بود، اما قطعا باید این کار را انجام دهید.

And then when you choose music and you

و سپس وقتی موسیقی را انتخاب کردید و

choose to read, choose the things you like.

خواندن را انتخاب کردید، چیزهایی را که دوست دارید انتخاب کنید. به این

That's how you can be excited, and that's

ترتیب می‌توانید هیجان‌زده شوید، و این‌گونه است که

how you can enjoy being an intermediate learner.

می‌توانید از یک زبان‌آموز متوسط ​​لذت ببرید.

This next question is from Nooristan.

این سوال بعدی از نورستان است.

Where did you do your English degree?

مدرک زبان انگلیسیت رو کجا گرفتی؟

Well, here's a little secret.

خوب، در اینجا یک راز کوچک وجود دارد.

I don't have an English degree.

من مدرک زبان انگلیسی ندارم

I did go to university, though.

با این حال من به دانشگاه رفتم.

I'm not going to say exactly where, but I

نمی‌خواهم دقیقاً بگویم کجا، اما

did go to university in the state of Michigan.

به دانشگاه در ایالت میشیگان رفتم.

And I am a French teacher by trade.

و من یک معلم زبان فرانسه هستم.

So my degree is in teaching French as a

بنابراین مدرک من در آموزش زبان فرانسه به عنوان

foreign language and my degree is in education.

زبان خارجی و مدرک من در زمینه آموزش است.

So I have been trained to teach languages.

بنابراین من برای تدریس زبان آموزش دیده ام.

The one I'm trained to teach is French,

کسی که برای تدریس آموزش دیده ام، فرانسوی است،

but I'm not a native French speaker.

اما من فرانسوی زبان مادری نیستم.

So I decided when I started YouTube that I would

بنابراین وقتی یوتیوب را راه‌اندازی کردم، تصمیم گرفتم

take all of the things I know about teaching a

همه چیزهایی را که در مورد آموزش

language and use it to teach English instead of French.

زبان می‌دانم بردارم و از آن برای آموزش انگلیسی به جای فرانسوی استفاده کنم.

Because when I speak French, I have

چون وقتی فرانسوی صحبت می کنم،

a little bit of an accent.

کمی لهجه دارم.

Quand je parle français, ce n'est pas parfait du tout. So I just thought, if I'm going

Quand je parle français, ce n'est pas parfait du tout. بنابراین من فقط فکر کردم، اگر قرار است

to teach English on YouTube or if I'm going to

در یوتیوب انگلیسی تدریس کنم یا اگر قرار است

teach a language on YouTube, I will teach English.

زبانی را در یوتیوب تدریس کنم، انگلیسی تدریس خواهم کرد.

This next question is from Pattana.

این سوال بعدی از پاتانا است.

Do you ever think about retirement?

آیا تا به حال به بازنشستگی فکر می کنید؟

If you retire from teaching, will you

اگر از تدریس بازنشسته شوید،

still make videos on this channel?

باز هم در این کانال ویدیو می سازید؟

Well, I can't promise that I'll keep

خوب، من نمی توانم قول بدهم که

making videos on this channel forever.

برای همیشه در این کانال ویدیو بسازم.

But what I will say to answer your

اما آنچه برای پاسخ به سوال اول شما خواهم گفت

first question, I do think about retirement sometimes.

، گاهی اوقات به بازنشستگی فکر می کنم.

But I'm still quite young.

اما من هنوز کاملا جوان هستم.

I'm in my early 50s.

من در اوایل 50 سالگی هستم.

But when you're a teacher, every semester you

اما وقتی معلم هستید، هر ترم

have different students and sometimes you have classes

دانش‌آموزان مختلفی دارید و گاهی اوقات کلاس‌هایی دارید

that are more challenging than others.

که چالش‌برانگیزتر از بقیه هستند.

And when I have a semester like

و وقتی یک ترم مشابه دارم،

that, I think about retirement more often.

بیشتر به بازنشستگی فکر می کنم.

But if you want my ultimate plan,

اما اگر برنامه نهایی من را می خواهید،

I don't know what it is.

نمی دانم چیست.

I plan to keep teaching in a school part time

من قصد دارم سال‌ها به تدریس در مدرسه پاره وقت ادامه دهم

for many years, and I plan to keep doing YouTube,

، و قصد دارم به یوتیوب ادامه دهم،

I think I said on my live stream earlier

فکر می‌کنم اوایل امسال در پخش زنده‌ام گفتم

this year that I'm doing it for at least

که حداقل

seven more years, so we'll see how it goes.

هفت سال دیگر این کار را انجام می‌دهم، بنابراین ما این کار را انجام خواهیم داد. ببین چطور پیش میره

But at this point in time, I enjoy my job and

اما در این برهه از زمان، من از کارم لذت می برم و

I really enjoy YouTube, so I'm going to keep doing both.

واقعاً از یوتیوب لذت می برم، بنابراین به هر دو کار ادامه خواهم داد.

This next question is from Spoede.

این سوال بعدی از Spoede است. آیا

Are you aware of the risk of

از خطر

burnout by helping us so much?

فرسودگی شغلی با کمک بسیار به ما آگاه هستید؟

How do you recharge your batteries?

چگونه باتری های خود را شارژ می کنید؟

Yes, I'm definitely aware that if you work

بله، من قطعا می دانم که اگر

too much, you can eventually burn out.

بیش از حد کار کنید، در نهایت می توانید بسوزید.

By the way, burnout means you're just exhausted and

به هر حال، فرسودگی شغلی به این معنی است که شما فقط خسته و

tired and don't feel like doing something anymore.

خسته هستید و دیگر تمایلی به انجام کاری ندارید.

So I'm aware of it.

بنابراین من از آن آگاه هستم.

I have adjusted my YouTube schedule

من برنامه YouTube خود را

over the last few years.

در چند سال گذشته تنظیم کرده ام.

I used to do four videos a week

من هفته ای چهار ویدیو

on my other channel, I only do two.

در کانال دیگرم انجام می دادم، فقط دو تا.

I used to do two live streams a week.

هفته ای دو تا پخش زنده انجام می دادم.

I only do one.

من فقط یک کار را انجام می دهم.

But I still put a video out almost every Tuesday.

اما من هنوز هم تقریبا هر سه شنبه یک ویدیو می گذارم.

So, yes, I'm aware of it.

بنابراین، بله، من از آن آگاه هستم.

And in my work life and my

و در زندگی کاری و

YouTube life, I have looked for balance.

زندگی یوتیوبم به دنبال تعادل بوده ام.

So I've reduced the amount

بنابراین میزان

I work outside of the house, so I teach part time, as

کارم در خارج از خانه را کاهش داده‌ام، بنابراین همانطور که اشاره کردم پاره وقت تدریس می‌کنم،

I mentioned, and I've reduced the amount of YouTube that I do,

و میزان یوتیوب را که انجام می‌دهم کاهش داده‌ام،

and it seems to be a good balance right now.

و به نظر می‌رسد در حال حاضر تعادل خوبی دارد.

So how do I recharge my batteries?

پس چگونه باتری هایم را شارژ کنم؟

Usually by sitting and watching cooking shows.

معمولا با نشستن و تماشای برنامه های آشپزی.

Even though I'm not a chef, I like to play video games.

با وجود اینکه سرآشپز نیستم، دوست دارم بازی های ویدیویی انجام دهم.

Right now I'm playing one called Against the Storm.

در حال حاضر دارم یکی به نام Against the Storm را بازی می کنم.

And I love watching British and French

و من عاشق تماشای

television shows, so that's how I recharge.

برنامه های تلویزیونی بریتانیایی و فرانسوی هستم، بنابراین اینگونه شارژ می کنم.

This next question is from Louana.

این سوال بعدی از لوانا است.

I'm from Algeria.

من اهل الجزیره هستم. آیا

Have you ever visited any countries in Africa?

تا به حال از کشورهای آفریقایی دیدن کرده اید؟

Yes, I've been to South Africa.

بله، من به آفریقای جنوبی رفته ام.

I went to South Africa way back in the the 2000's.

من در دهه 2000 به آفریقای جنوبی رفتم.

I think it was 2007 or 2008, I went on a school trip.

فکر می کنم سال 2007 یا 2008 بود، به یک سفر مدرسه رفتم.

We went to visit another school and to kind of help them

ما به مدرسه دیگری رفتیم تا کمی به آنها کمک کنیم

a little bit there and to learn from them as well.

و همچنین از آنها یاد بگیریم.

So, yes, I've been to South Africa.

بنابراین، بله، من به آفریقای جنوبی رفته ام.

I haven't been to any other country in

من به هیچ کشور دیگری در

Africa, but someday maybe Jen and I will

آفریقا نرفته ام، اما شاید روزی من و جن

travel more and I will do that.

بیشتر سفر کنیم و این کار را انجام دهیم.

This next question is from an anonymous person.

این سوال بعدی از یک فرد ناشناس است.

How long did you study French and

چه مدت زبان فرانسه خواندید و از

how old were you when you started?

چند سالگی شروع کردید؟

Well, formally, I studied French from age

خب، به طور رسمی، من زبان فرانسه را از

six until about age 22 or 23.

شش سالگی تا حدود 22 یا 23 سالگی خواندم.

So from grade one when I was

بنابراین از کلاس اول که

six years old until I finished university.

شش ساله بودم تا اینکه دانشگاه را تمام کردم.

So I studied French for a

بنابراین

number of years. Informally, though,

چند سالی زبان فرانسه خواندم. با این حال، به طور غیررسمی،

I've been studying French my whole life.

من تمام زندگی ام را در حال یادگیری زبان فرانسه بوده ام.

You never really stop learning a language.

شما واقعاً هرگز از یادگیری زبان دست نمی کشید.

In fact, it's important to

در واقع، مهم است که به

keep practicing and learning.

تمرین و یادگیری ادامه دهید.

So how long have I studied French?

پس چه مدت زبان فرانسه خوانده ام؟

Since I was six years old, and

از زمانی که شش ساله بودم و

I still continue to study French today.

هنوز هم به یادگیری زبان فرانسه ادامه می دهم.

This next question is from Fai.

این سوال بعدی از فای است.

What do you do with all the space on your land?

با تمام فضای زمین خود چه می کنید؟

Well, we grow a lot of stuff.

خوب، ما چیزهای زیادی رشد می کنیم.

That's what we do.

این کاری است که ما انجام می دهیم.

So we have hay fields. We

بنابراین ما مزارع یونجه داریم. ما

have the flower fields. Behind me

مزارع گل داریم. پشت سر من

our biggest field right now is a wheat field.

بزرگترین مزرعه ما در حال حاضر یک مزرعه گندم است.

So there is winter wheat in there.

بنابراین گندم زمستانی در آن وجود دارد.

You can actually see that it's a little bit green.

در واقع می توانید ببینید که کمی سبز است.

It's just starting to break dormancy and start to grow.

تازه شروع به شکستن خواب و شروع به رشد کرده است.

So we grow things in our large field.

بنابراین ما چیزهایی را در زمینه بزرگ خود رشد می دهیم.

We grow soybeans, we grow wheat.

ما سویا می کاریم، گندم می کاریم.

We grow corn.

ما ذرت می کاریم.

And it's kind of on a rotation.

و به نوعی در چرخش است.

Mostly it's wheat and soybeans and occasionally corn.

بیشتر گندم و سویا و گاهی ذرت است.

Corn is a really expensive crop to

ذرت یک محصول واقعاً گران برای

grow, so I don't always grow that

رشد است، بنابراین من همیشه آن را

every third year, it's usually

هر سال سوم رشد نمی‌کنم، معمولاً

every fourth or fifth year.

هر سال چهارم یا پنجم است.

And then we have some hay as well, and some pasture.

و سپس مقداری یونجه نیز داریم و مقداری مرتع.

We have a few goats in the barn, so

ما چند بز در انبار داریم، بنابراین

they go out on the pasture and eat that.

آنها به مرتع می روند و آن را می خورند.

So what do we do with all this space?

پس با این همه فضا چه کنیم؟

We enjoy it, but we also grow a lot of stuff.

ما از آن لذت می بریم، اما چیزهای زیادی نیز رشد می کنیم.

This next question is from Hicham.

این سوال بعدی از هیچم است. به

Do you think farm life is harsh?

نظر شما زندگی مزرعه سخت است؟

Well, something goes wrong every year, so

خوب، هر سال یک اتفاق اشتباه می افتد، بنابراین

in some ways it is harsh.

از برخی جهات خشن است.

Last year, we had a funny insect that started

سال گذشته، ما یک حشره بامزه داشتیم که

eating our flowers when they were really young.

وقتی واقعاً جوان بودند شروع به خوردن گل های ما کرد.

And then last year, towards the end of

و سپس در سال گذشته، در اواخر

the growing season, it rained too much.

فصل رشد، باران بیش از حد بارید.

So Jen and I often say there's

بنابراین من و جن اغلب می گوییم که

always something that goes wrong each year.

همیشه هر سال مشکلی پیش می آید.

But if you work at it and you learn

اما اگر روی آن کار کنید و یاد بگیرید که

how to do it, well, no, it's not harsh.

چگونه آن را انجام دهید، خوب، نه، سخت نیست.

The job, though, of farming is

با این حال، شغل کشاورزی

difficult, like it's all manual labor.

دشوار است، مانند کار دستی.

We do some things with the tractor. Now, the field behind

ما با تراکتور کارها را انجام می دهیم. حالا مزرعه پشت

me, the wheat field, that's all done with a tractor.

سرم، گندم زار، همه اینها با تراکتور تمام می شود.

But when we talk about... when I talk about flowers,

اما وقتی صحبت می کنیم ... وقتی در مورد گل صحبت می کنم،

it's mostly done by hand.

بیشتر با دست انجام می شود.

So that is hard.

پس سخت است.

As you get older, it's hard on

با بالا رفتن سن، برای

your body and stuff like that.

بدن شما سخت می شود و این چیزها.

But is farm life harsh?

اما آیا زندگی مزرعه سخت است؟

It has its ups and downs.

این فراز و نشیب خود را دارد.

It has its pros and cons, but overall, I would

این مزایا و معایب خود را دارد، اما در کل، می توانم

say a little bit, but it's a little bit harsh.

بگویم کمی، اما کمی خشن است.

But I love it.

اما من دوستش دارم.

The next question is from Axmedabuukar.

سوال بعدی از Axmedabuukar است.

Why do you only grow flowers on your farm?

چرا فقط در مزرعه خود گل می کارید؟

Why not some fruit or other crops?

چرا برخی از میوه ها یا محصولات دیگر نه؟

Do they not grow well if you plant them?

اگر آنها را بکارید خوب رشد نمی کنند؟

So, yeah, we do grow other crops, right? We grow wheat.

بنابراین، بله، ما محصولات دیگری را پرورش می دهیم، درست است؟ گندم می کاریم.

We grow corn.

We grow soybeans.

ما ذرت می کاریم.

ما سویا پرورش می دهیم.

But fruit?

اما میوه؟

That's a good question.

این سوال خوبی است.

Our soil is not good for growing fruit.

خاک ما برای پرورش میوه مناسب نیست.

I think we could grow apples or pears, but

من فکر می‌کنم می‌توانیم سیب یا گلابی بکاریم، اما

we can't grow peaches or apricots or plums or

نمی‌توانیم هلو یا زردآلو یا آلو یا

any of the really, really yummy fruit.

هیچ یک از میوه‌های واقعاً خوشمزه را پرورش دهیم.

And then why don't we grow apples?

و پس چرا ما سیب نمی کاریم؟

If I... you know, I just said we could grow apples, well,

اگر من... می دانید، من فقط گفتم که می توانیم سیب بکاریم، خوب،

there's only so much time in a day.

فقط در یک روز زمان زیادی وجود دارد.

We have enough on our plate.

ما به اندازه کافی در بشقاب خود داریم.

There's a number of English phrases I could use.

تعدادی از عبارات انگلیسی وجود دارد که می توانم استفاده کنم.

We've simply chosen to do one thing over another.

ما به سادگی انتخاب کرده ایم که یک کار را بر دیگری انجام دهیم.

Apples would be cool.

سیب باحال خواهد بود

Maybe someday we'll get a few apple trees.

شاید روزی چند درخت سیب به دست بیاوریم.

But right now we have enough work between the

اما در حال حاضر ما بین

flowers and the other crops and YouTube and me

گل ها و سایر محصولات کار کافی داریم و من و یوتیوب

going to work to teach every day.

برای آموزش هر روز سر کار می رویم.

We have enough on our plate that

ما به اندازه کافی در بشقاب خود داریم که

we don't want to add something else.

نمی خواهیم چیز دیگری اضافه کنیم.

Well, hey, thank you for watching this video where I

خوب، هی، از شما برای تماشای این ویدیو که من

basically talked about myself for ten or 15 minutes.

اساساً در مورد خودم ده یا 15 دقیقه صحبت کردم، سپاسگزارم.

I hope you did enjoy it.

امیدوارم از آن لذت برده باشید

If this is your first time here, don't

اگر اولین باری است که اینجا هستید،

forget to click that red subscribe button.

فراموش نکنید که روی دکمه قرمز اشتراک کلیک کنید.

Give me a thumbs up if you enjoyed

اگر از

this video and if you have some time....

این ویدیو لذت بردید و اگر وقت دارید به من سر بزنید ....

Well, first of all, you should leave a comment as well.

خب اول از همه شما هم نظر بدید.

But if you have some time, why don't

اما اگر کمی وقت دارید، چرا نمی

you stick around and watch another English lesson? Bye.

مانید و یک درس انگلیسی دیگر را تماشا نمی کنید؟ خدا حافظ.

You wake.

تو بیدار میشی