Let's Learn English! Topic: Acronyms! 🎓🛰️🖥️ (Lesson Only)

Well, hello, and welcome to

خوب، سلام، و به

this English lesson about acronyms.

این درس انگلیسی در مورد کلمات اختصاری خوش آمدید.

If you don't know what acronyms are, if you

اگر نمی دانید کلمات اختصاری چیست، اگر

look on this person's jacket, it looks like this

به ژاکت این شخص نگاه کنید، به نظر می رسد که این

person is in the FBI, which in the United

شخص در FBI است، که در

States is the federal Bureau of Investigation.

ایالات متحده، اداره تحقیقات فدرال است.

An acronym is when we take the first letters of

مخفف زمانی است که حرف اول

two or three or four words for something and we

دو یا سه یا چهار کلمه را برای چیزی می گیریم و

just use the letters to refer to that.

فقط از حروف برای اشاره به آن استفاده می کنیم.

In my research, I found over 30

در تحقیقاتم بیش از 30

acronyms that I could teach you today.

کلمه اختصاری پیدا کردم که می توانم امروز به شما آموزش دهم.

So I'll tell you how we say the acronym.

بنابراین من به شما می گویم که چگونه مخفف را می گوییم.

Like this one, we say FBI.

مثل این یکی می گوییم FBI.

We just say the letters.

ما فقط حروف را می گوییم.

And most of them are like that.

و بیشتر آنها اینگونه هستند.

I think one or two are a

من فکر می کنم یکی دو تا

little different, but I'll get to them.

کمی متفاوت است، اما من به آنها می رسم.

And they're almost always capital letters, by the way.

و اتفاقاً تقریباً همیشه حروف بزرگ هستند.

So not small letters, but capital letters.

بنابراین نه حروف کوچک، بلکه حروف بزرگ.

So FBI is one.

بنابراین FBI یکی است.

I think CIA is another one, although I

من فکر می کنم سیا یکی دیگر است، اگرچه من

don't have that one on the list.

آن یکی را در لیست ندارم.

But you might hear these acronyms when you watch a tv

اما ممکن است این کلمات اختصاری را هنگام تماشای یک

show or a movie or when you read a book.

برنامه تلویزیونی یا فیلم یا هنگام خواندن کتاب بشنوید.

So welcome once again to

بنابراین یک بار دیگر به

this english lesson about acronyms.

این درس انگلیسی در مورد کلمات اختصاری خوش آمدید.

ETA, estimated time of arrival.

ETA، زمان تخمینی ورود.

So when you are going somewhere.

بنابراین زمانی که شما به جایی می روید.

Last week, I actually went to

هفته پیش من واقعا رفتم

pick my son up from university.

پسرم را از دانشگاه بگیرم.

And at one point he texted and said, what's your ETA?

و در یک لحظه او پیامک داد و گفت، اتای شما چیست؟

And what he's asking is, when

و چیزی که او می پرسد این است که

do you think you will arrive?

فکر می کنید چه زمانی می رسید؟

What is your estimated time of arrival?

زمان تخمینی ورود شما چقدر است؟

So if I was driving to school and my boss phoned

بنابراین، اگر من در حال رانندگی به سمت مدرسه بودم و رئیسم به

me and said, hey, you're supposed to be here already.

من زنگ زد و گفت، هی، تو قرار است از قبل اینجا باشی.

Why are you late?

چرا دیر کردی؟

What's your ETA?

ETA شما چیست؟

Basically my boss is saying, when do

اساساً رئیس من می گوید،

you think you will be here?

فکر می کنید چه زمانی اینجا خواهید بود؟

What time do you think you will be here?

فکر می کنی ساعت چند اینجا باشی؟

And I would say, oh, in about ten minutes

و من می گویم، اوه، در حدود ده دقیقه

or my ETA is 930 or something like that.

یا ETA من 930 یا چیزی شبیه به آن است.

So ETA, estimated time of arrival is what that is.

بنابراین ETA، زمان تخمینی رسیدن همان چیزی است که هست.

GPS.

جی پی اس.

Now, this is a very familiar one to all of us.

در حال حاضر، این یک مورد بسیار آشنا برای همه ما است.

GPS stands for global positioning system.

GPS مخفف سیستم موقعیت یاب جهانی است.

And there's actually two parts to GPS.

و در واقع دو بخش برای GPS وجود دارد.

One is there are a lot of satellites in orbit

یکی اینکه ماهواره های زیادی در مدار

around the earth and you have a device such as

زمین هستند و شما دستگاهی مانند

your phone that can receive signals from those satellites.

تلفن خود دارید که می تواند سیگنال های آن ماهواره ها را دریافت کند.

My watch also has GPS, so when I go

ساعت من هم جی پی اس دارد، بنابراین وقتی

for a walk, it can track my route.

پیاده روی می کنم، می تواند مسیر من را ردیابی کند.

So GPS stands for global positioning system.

بنابراین GPS مخفف سیستم موقعیت یاب جهانی است.

It allows you to know exactly

این به شما امکان می دهد دقیقاً بدانید در

where you are on the planet.

کجای این سیاره قرار دارید.

That's exactly what it does.

این دقیقاً همان کاری است که انجام می دهد.

Like, you look at your phone and within a

مثلاً، شما به تلفن خود نگاه می کنید و در عرض

couple of centimeters, it knows exactly where you are.

چند سانتی متر، دقیقاً می داند کجا هستید.

Okay, maybe not quite that accurate.

خوب، شاید خیلی دقیق نباشد.

Within a meter, it knows exactly where you are.

در عرض یک متر، دقیقاً می داند کجا هستید.

Very handy when you're driving somewhere to use

زمانی که در مکانی رانندگی می کنید استفاده از

gps in order to know where you are.

GPS برای اینکه بدانید کجا هستید بسیار مفید است.

And then it can tell you even how to get there.

و سپس می تواند به شما بگوید که چگونه به آنجا بروید.

BBC.

بی بی سی

So if you've been around long enough, you know

بنابراین اگر به اندازه کافی در اطراف بوده اید، می دانید

that I watch a lot of british television.

که من تلویزیون بریتانیا را زیاد تماشا می کنم.

I live in Canada.

من در کانادا زندگی می کنم.

I live close to the United

من نزدیک به ایالات متحده زندگی می کنم

States, but I love british television.

، اما تلویزیون بریتانیا را دوست دارم.

In particular, I like police

به ویژه، من

shows on british television.

برنامه های پلیسی را در تلویزیون بریتانیا دوست دارم.

In fact, I'm just watching one now called the Chelsea

در واقع، من الان دارم یکی به نام کارآگاه چلسی را تماشا می‌کنم

detective, and I was watching another one as well.

و یکی دیگر را نیز تماشا می‌کردم.

Anyways, the BBC is the British Broadcasting Corporation,

به هر حال، بی‌بی‌سی شرکت پخش بریتانیایی است،

by the way, we also have a CBC

اتفاقاً ما یک CBC نیز

in Canada, the Canadian Broadcasting Corporation.

در کانادا داریم، شرکت پخش کانادایی.

But the BBC creates news, they create tv shows.

اما بی بی سی اخبار می سازد، آنها برنامه های تلویزیونی می سازند.

I think there's even multiple channels.

من فکر می کنم حتی چندین کانال وجود دارد.

I think there's BBC one and BBC two.

فکر می کنم بی بی سی یک و بی بی سی دو وجود دارد.

But BBC stands for British Broadcasting Corporation,

اما BBC مخفف British Broadcasting Corporation است،

basically, the company in Britain that creates

اساساً شرکتی در بریتانیا که

a lot of tv shows.

برنامه های تلویزیونی زیادی ایجاد می کند.

I don't know a lot more about it, but you

من چیزهای بیشتری در مورد آن نمی دانم، اما شما می

say BBC and it stands for British Broadcasting Corporation.

گویید BBC و مخفف British Broadcasting Corporation است.

Phd.

دکتری

So this one's kind of strange because the

بنابراین این یکی عجیب است زیرا

acronym itself, I think, comes from the Latin,

خود مخفف، به نظر من، از لاتین آمده است،

but the english version is Doctor of philosophy.

اما نسخه انگلیسی آن دکترای فلسفه است.

But we hardly ever say Doctor of philosophy.

اما به ندرت می گوییم دکترای فلسفه.

A PhD is a degree that you get from a university.

دکترا مدرکی است که از دانشگاه می گیرید.

So I went to university and I got a bachelor's degree.

پس به دانشگاه رفتم و لیسانس گرفتم.

I did four years.

چهار سال انجام دادم

You can do another year or two and get a

می تونی یکی دو سال دیگه ادامه بدی و

master's degree, and then after that, you can do another

فوق لیسانس بگیری و بعد از اون می تونی

three or four years, I'm not sure the exact time,

سه یا چهار سال دیگه ادامه بدی، زمان دقیقش رو نمی دونم

and you'll get a PhD in Canada.

و دکترا در کانادا می گیری.

And in most parts of the world, in order to

و در اکثر نقاط جهان برای

be a teacher, you just need a bachelor's degree.

معلم شدن فقط به مدرک لیسانس نیاز دارید.

I have a bachelor's of education.

من لیسانس تحصیل دارم.

You might get your master's degree as well.

ممکن است مدرک کارشناسی ارشد خود را نیز بگیرید.

In order to teach at a college or university, though, you

اما برای تدریس در کالج یا دانشگاه،

usually need to get your master's and you need to be

معمولاً باید مدرک کارشناسی ارشد خود را بگیرید و باید

working on your PhD or your doctor of philosophy.

روی دکترا یا دکترای فلسفه خود کار کنید.

Again, we rarely say doctor of philosophy.

باز هم به ندرت می گوییم دکترای فلسفه.

In fact, no one does.

در واقع هیچ کس این کار را نمی کند.

But I can tell you this.

اما من می توانم این را به شما بگویم.

I think two of my uncles have

فکر می کنم دو تا از عموهای من

their phd on my mum's side.

دکترای خود را از طرف مادرم گرفته اند.

So what I'm saying there is my mum's brother has a

بنابراین چیزی که من در آنجا می گویم این است که برادر مادرم

PhD and my mum's brother in law has a PhD.

دکترا دارد و برادر شوهر مامانم دکترا دارد.

So they were both university professors.

پس هر دو استاد دانشگاه بودند.

They were both very, very smart.

هر دو بسیار بسیار باهوش بودند.

RSVP.

RSVP.

So in English, we say RSVP.

بنابراین در انگلیسی، ما می گوییم RSVP.

We rarely say vupouplay, and if we do say

ما به ندرت می گوییم vupouplay، و اگر می گوییم

vuplay, we don't say it with a french accent.

vuplay، آن را با لهجه فرانسوی نمی گوییم.

We usually say Ray Pond de

ما معمولا می گوییم Ray Pond de

civou play, which sounds very English.

civou play که بسیار انگلیسی به نظر می رسد.

Sorry, french speakers.

با عرض پوزش، فرانسوی زبانان.

But when you invite people, sometimes

اما وقتی افراد را دعوت می کنید، گاهی اوقات از

you ask them to RSVP.

آنها می خواهید که پاسخ دهند.

So when Jen and I were getting married,

بنابراین، وقتی من و جن در حال ازدواج بودیم،

we sent out invitations and we said RSVP.

دعوت نامه فرستادیم و گفتیم پاسخ دهید.

So we know if you're coming or not.

بنابراین ما می دانیم که آیا شما می آیید یا نه.

When you're having a party of some kind, or

وقتی در حال برگزاری یک مهمانی هستید، یا

when you're planning a wedding, you often say, please

زمانی که در حال برنامه ریزی برای عروسی هستید، اغلب می گویید، لطفاً

RSVP, so we know if you're coming or not.

پاسخ دهید، تا بدانیم که آیا می آیید یا نه.

Because if you're buying food and having a big party,

زیرا اگر در حال خرید غذا و برگزاری یک مهمانی بزرگ هستید،

it's nice to know how many people are coming.

خوب است بدانید که چند نفر می آیند.

And we just say, RSVP.

و ما فقط می گوییم، RSVP.

Please RSVP before January 5 so we can plan the meal.

لطفاً قبل از 5 ژانویه پاسخ دهید تا بتوانیم غذا را برنامه ریزی کنیم.

FYI.

FYI.

So you'll hear FYI every once in a while.

بنابراین هر از چند گاهی FYI را می شنوید.

And it means, for your information, so someone

و این بدان معناست که برای اطلاع شما، کسی

at school could hand me some papers and

در مدرسه می تواند چند کاغذ به من بدهد و

say, oh, here's a report on this student.

بگوید، اوه، این یک گزارش در مورد این دانش آموز است.

FYI, this is for your information.

FYI، این برای اطلاع شماست.

So a lot of times, I see

بنابراین بسیاری از اوقات، من این را می بینم که

this written on a post it note.

در یک یادداشت پست آن نوشته شده است.

So someone will put papers on my desk with a

بنابراین یک نفر روی میز من کاغذهایی با یک

yellow post it note, and it'll just say, FYI.

یادداشت زرد رنگ می گذارد و فقط می گوید، FYI.

And basically, they're saying, this is something

و اساسا، آنها می گویند، این چیزی

important that you should know about.

مهم است که شما باید در مورد آن بدانید.

So I am putting it on your desk, for your information.

بنابراین برای اطلاع شما آن را روی میز شما می گذارم.

FYI.

FYI.

DIY.

DIY.

Do it yourself.

خودتان آن را انجام دهید.

So there's two ways to build a shed.

بنابراین دو راه برای ساخت سوله وجود دارد.

There's two ways to fix your sink. In your house.

دو راه برای تعمیر سینک شما وجود دارد. در خانه شما.

You can either hire someone or you can diy it.

شما هم می توانید شخصی را استخدام کنید یا می توانید آن را انجام دهید.

So when you diY, it means you do it yourself.

بنابراین وقتی دست به کار می شوید، به این معنی است که خودتان آن را انجام می دهید.

If you go on YouTube, there are a lot of DIY

اگر به یوتیوب بروید، ویدیوهای DIY زیادی وجود دارد که در آنها به

videos where they show you how to do different things.

شما نشان می‌دهند چگونه کارهای مختلف را انجام دهید.

If I wanted to build something, let's say

اگر می خواستم چیزی بسازم، فرض کنید می

I wanted to build a dog house, I

خواستم خانه سگ بسازم، به

wouldn't pay someone to build a dog house.

کسی پول نمی دادم که سگ خانه بسازد.

I would diy it.

من آن را می خواهم.

Okay, so I would do it myself.

باشه پس خودم انجامش میدم

I know I switched yourself to myself, but when

می دانم که من خود را به خودم تغییر دادم، اما وقتی

you dIy something or when you do something yourself,

کاری را انجام می دهی یا وقتی کاری را خودت انجام می دهی،

we say it's do it yourself Iou.

می گوییم این کار را خودت انجام بده.

So sometimes in the summer when we're at

بنابراین گاهی اوقات در تابستان که در

market, I want to go buy a snack,

بازار هستیم، می خواهم بروم یک میان وعده بخرم،

and we have money because we're selling flowers.

و ما پول داریم زیرا داریم گل می فروشیم.

But if I take money from the farm, I always put

اما اگر از مزرعه پول بگیرم، همیشه

a little piece of paper saying IOU $20 or IOU $10.

یک تکه کاغذ می گذارم که می گوید IOU $20 یا IOU $10.

So this isn't exactly a

پس این دقیقاً یک

perfect acronym, have you noticed?

مخفف کامل نیست، متوجه شده اید؟

Because we use the letter u to represent the word

زیرا ما از حرف u برای نشان دادن کلمه

u, because they sound exactly the same, but when you

u استفاده می کنیم، زیرا آنها دقیقاً یکسان هستند، اما وقتی شما

have an iou, it means you owe somebody.

یک iou دارید، به این معنی است که به کسی مدیون هستید.

So often, if my kids borrow money from

بنابراین اغلب، اگر فرزندانم از من پول قرض کنند

me, I'll just say, write me an IOU.

، من فقط می گویم، برای من یک IOU بنویس.

And then on a piece of paper, they'll say, IOU

و سپس روی یک تکه کاغذ، آنها می گویند، IOU

$50, and they'll leave it on my desk, and then

$50، و آن را روی میز من می گذارند، و سپس به

I will remember that they borrowed some money from me.

یاد می آورم که آنها مقداری پول از من قرض کرده اند.

They always hope that I lose

آنها همیشه امیدوارند که IOU را از دست بدهم

the IOU, but I don't usually.

، اما من معمولا اینطور نیست.

So anyways, for me, an IOU is a

بنابراین به هر حال، برای من، یک IOU یک

little piece of paper that actually says IoU.

تکه کاغذ کوچک است که در واقع می گوید IoU.

And then the amount of money and then usually the

و سپس مقدار پول و سپس معمولاً

name of the person so you can remember ATm.

نام شخص تا بتوانید ATm را به خاطر بسپارید.

So we did just mention that ATM.

بنابراین ما فقط به آن خودپرداز اشاره کردیم.

When said means an automated teller machine or

وقتی گفته می شود به معنای دستگاه باجه خودکار یا

automatic teller machine, it can mean both.

دستگاه باجه خودکار است، می تواند به هر دو معنی باشد.

I think automated is the more correct one.

من فکر می کنم خودکار صحیح تر است.

But if I was at a mall, a shopping mall, and

اما اگر در یک مرکز خرید، یک مرکز خرید بودم و

I needed to get money from a machine, I might say

نیاز به گرفتن پول از دستگاه داشتم، ممکن است

to someone, is there an ATM in this mall?

به کسی بگویم، آیا در این مرکز خرید خودپرداز وجود دارد؟

Or you might see a sign that says ATM with an arrow.

یا ممکن است علامتی ببینید که روی آن ATM با فلش نوشته شده است.

And basically it means that there is an automated teller

و اساساً به این معنی است که یک دستگاه باجه خودکار

machine, a bank machine, a machine where you can put

، یک دستگاه بانک، یک دستگاه وجود دارد که می توانید

your bank card in and withdraw some money. ATM.

کارت بانکی خود را در آن قرار دهید و مقداری پول برداشت کنید. دستگاه خودپرداز.

But if I send you an email and I say ATM,

ولی اگه برات ایمیل بزنم و بگم ATM

I'm eating breakfast, it means at the moment, I'm eating breakfast.

دارم صبحانه میخورم یعنی فعلا دارم صبحانه میخورم.

So, like right now, TBA.

بنابراین، مانند همین الان، TBA.

Sometimes at work, we can't plan everything

گاهی اوقات در محل کار، نمی‌توانیم هر کاری را که

we're going to do in the future.

قرار است در آینده انجام دهیم، برنامه‌ریزی کنیم.

So someone might say, jim is retiring this year.

بنابراین ممکن است کسی بگوید جیم امسال بازنشسته می شود.

We need to plan a retirement party.

ما باید یک جشن بازنشستگی برنامه ریزی کنیم.

It will be sometime in June, the

زمانی در ژوئن خواهد بود،

exact date, and they'll put TBA.

تاریخ دقیق، و آنها TBA را قرار می دهند.

Okay, so it means to be announced.

خوب، پس به معنای اعلام شدن است.

It means we haven't decided yet.

یعنی هنوز تصمیم نگرفتیم

And it almost always happens with dates. Okay.

و تقریبا همیشه با خرما اتفاق می افتد. باشه.

If, for instance, I said, brent and I

به عنوان مثال، اگر گفتم، من و برنت

are going to do a live lesson during

در تعطیلات کریسمس یک درس زنده برگزار کنیم

the Christmas break, the date, it's TBA.

، تاریخ، TBA است.

It's to be announced.

قرار است اعلام شود

So I don't know exactly when, but

بنابراین من دقیقاً نمی دانم چه زمانی، اما

it will happen at some point.

در مقطعی این اتفاق می افتد.

Rip, rest in peace.

ریپ، آسوده خاطر باش

So after someone passes away, you will often hear

بنابراین پس از فوت شخصی، اغلب می‌شنوید که

people say, rest in peace, or irp or rip.

مردم می‌گویند، آسوده بخواب، یا irp یا rip.

Excuse me.

ببخشید.

Simply meaning that they hope the person.

به سادگی به این معنی است که آنها به شخص امیدوار هستند.

Yeah, this is a tough one to describe. Right.

آره، توصیفش سخته درست.

So they hope the person has lived a

بنابراین آنها امیدوارند که این فرد

good life, and now they are resting from

زندگی خوبی داشته باشد و اکنون از

the trials and tribulations of life.

آزمایشات و مصائب زندگی آرام گرفته است.

So rest in peace.

پس در آرامش باش

Kind of a tricky one to describe, but you

توصیف بسیار دشوار است، اما

will see this when a celebrity passes away, sometimes

وقتی یک سلبریتی از دنیا می رود، این را خواهید دید، گاهی اوقات

on Twitter or X, people will do rip.

در توییتر یا X، مردم ریپ می کنند.

And then the name, just to show

و سپس نام، فقط برای ابراز

their condolences for that person passing away.

تسلیت برای آن شخص در گذشت.

Fomo.

فومو

So this is a relatively new one,

بنابراین این یک مورد نسبتاً جدید است،

probably in the last ten years.

احتمالاً در ده سال گذشته.

I think it started with when people

فکر می‌کنم از زمانی شروع شد که مردم

want something, but then other people are

چیزی را می‌خواهند، اما بعد دیگران

getting it and they don't get it.

آن را دریافت می‌کنند و به آن نمی‌رسند.

I don't know if I explained that well enough,

نمی دانم به اندازه کافی خوب توضیح دادم یا نه،

but FOMO would be fear of missing out.

اما FOMO از از دست دادن می ترسد.

Currently in Canada, Taylor Swift is

در حال حاضر در کانادا، تیلور سویفت،

coming, I think, next November 2024.

فکر می‌کنم، نوامبر سال آینده 2024 می‌آید.

And so when tickets went on sale,

بنابراین وقتی بلیت‌ها به فروش رفت،

people had a lot of FoMO.

مردم تعداد زیادی FoMO داشتند.

They had a lot of fear of missing out.

آنها ترس زیادی از دست دادن داشتند. می

They were afraid they weren't going to get tickets.

ترسیدند بلیت نگیرند.

Their fear was that other people

ترس آنها این بود که دیگران

would get tickets and they wouldn't.

بلیط بگیرند و نگیرند.

Sometimes when the stock market is going up

گاهی اوقات وقتی بازار سهام به سرعت در حال افزایش است،

quickly, people have a fear of missing out.

مردم ترس از دست دادن دارند.

They have fomo that they didn't invest

آنها فوموهایی دارند که

their money when they should have.

وقتی باید پولشان را سرمایه گذاری نکرده اند.

You might be familiar with these next two.

شاید با این دو مورد بعدی آشنا باشید.

Let me have a sip of water here for a sec.

اجازه بدهید برای یک ثانیه اینجا یک جرعه آب بخورم.

ESL stands for English as a second language.

ESL مخفف انگلیسی به عنوان زبان دوم است.

We have an ESL teacher at our school.

ما یک معلم ESL در مدرسه داریم.

That person teaches students how to speak English.

آن شخص به دانش آموزان یاد می دهد که چگونه انگلیسی صحبت کنند.

They already speak German or French or Spanish or Chinese,

آنها قبلاً آلمانی یا فرانسوی یا اسپانیایی یا چینی صحبت می کنند،

but they come to our school to take ESL classes

اما به مدرسه ما می آیند تا در کلاس های ESL شرکت کنند

so they can learn English as a second language.

تا بتوانند انگلیسی را به عنوان زبان دوم یاد بگیرند.

Now, lately, we haven't been using this term as much

اکنون، اخیراً، ما از این اصطلاح زیاد استفاده نمی کنیم

because it kind of means the person only speaks one

زیرا به نوعی به این معناست که فرد فقط یک زبان صحبت می کند

language and they're learning English as their second.

و انگلیسی را به عنوان زبان دوم خود یاد می گیرد.

But some of our students already speak two

اما برخی از دانش آموزان ما در حال حاضر به دو

or three languages, so we've started using the

یا سه زبان صحبت می کنند، بنابراین ما شروع به استفاده از

term ell, which is an english language learner.

اصطلاح ell کرده ایم، که یک زبان آموز انگلیسی است.

This is probably more accurate.

این احتمالا دقیق تر است.

If you come to our school from, let's say, a

اگر مثلاً از جایی مانند آلمان به مدرسه ما می آیید،

place like Germany, you might already speak German and Dutch

ممکن است قبلاً آلمانی و هلندی صحبت کنید

because you live close to the border, so you wouldn't

زیرا نزدیک به مرز زندگی می کنید، بنابراین

be learning English as a second language.

انگلیسی را به عنوان زبان دوم یاد نمی گیرید.

You'd be learning it as a third language.

شما آن را به عنوان زبان سوم یاد می گیرید.

So now we try to use the term ell

بنابراین اکنون سعی می کنیم

as much as possible, which means english language learner,

تا حد امکان از اصطلاح ell استفاده کنیم که به معنای زبان آموز انگلیسی است

which is what all of you are.

که همه شما هستید.

You're all ELl students, which is kind of funny,

همه شما دانش آموزان ELl هستید، که به نوعی خنده دار است،

because that actually means english language learner student.

زیرا در واقع به معنای دانش آموز زبان انگلیسی است.

So I'm kind of saying learner and student at

بنابراین من در پایان می گویم یادگیرنده و دانش آموز

the end, but we do say things like that

، اما ما چنین چیزهایی را

in English, like, Brent is an ell teacher.

در انگلیسی می گوییم، مثلاً برنت یک معلم خوب است.

In fact, his last little video, the powers

در واقع، آخرین ویدیوی کوچک او، قدرت‌های

out at his school, the title says ell

موجود در مدرسه، عنوان می‌گوید ell

teacher, which would mean english language learner teacher,

teacher، که به معنای معلم زبان‌آموز انگلیسی است،

which starts to sound a little wordy.

که شروع به کم‌کلامی می‌کند.

Anyways, CEO.

به هر حال مدیر عامل

Chief executive officer.

مدیر اجرایی. به

I seem to have forgotten to

نظر می رسد فراموش کرده ام که

put the actual definition there.

تعریف واقعی را در آنجا قرار دهم.

So that is.

پس همین است.

Chief executive officer Elon Musk is the CEO of Tesla.

ایلان ماسک، مدیر اجرایی تسلا، مدیرعامل تسلا است.

I don't think he's the CEO of X

من فکر نمی کنم او دیگر مدیر عامل X باشد

anymore, but he's the CEO of Tesla.

، اما او مدیرعامل تسلا است.

He is the chief executive officer.

او مدیر اجرایی است.

That means he's the boss.

یعنی او رئیس است.

There's no one else above.

کس دیگه ای اون بالا نیست

I'm going as high as I can on the screen.

من تا جایی که می توانم روی صفحه بالا می روم.

He is the boss.

او رئیس است.

He is the owner and boss of the company.

او مالک و رئیس شرکت است.

Although a CEO doesn't have to own

اگرچه یک مدیر عامل مجبور نیست مالک

the company, just so you know.

شرکت باشد، فقط برای اینکه بدانید.

But a CEO is the top leader at a company.

اما یک مدیر عامل، رهبر برتر یک شرکت است.

Id stands for identification.

ID مخفف identification است.

So this is one where we don't actually

بنابراین این یکی است که ما در واقع

take the first letter of each word.

حرف اول هر کلمه را نمی گیریم.

We take the first two letters of the word.

دو حرف اول کلمه را می گیریم.

So technically, this is an abbreviation, I

بنابراین از نظر فنی، این یک مخفف است،

think remember the difference between the two,

فکر می کنم تفاوت بین این دو را به خاطر بسپارید،

although we do say both letters.

اگرچه ما هر دو حرف را می گوییم.

So can I see some id?

بنابراین می توانم یک شناسه را ببینم؟

In order to get into the bar or club, you

برای اینکه وارد بار یا باشگاه شوید،

need to show id so they know you're old enough.

باید شناسه خود را نشان دهید تا بدانند به اندازه کافی بزرگ شده اید.

In Canada, if you want to buy beer or wine or alcohol, they

در کانادا، اگر می خواهید آبجو یا شراب یا الکل بخرید، از شما

will ask to see your id to make sure that you are 19

درخواست می کنند که شناسه شما را ببینند تا مطمئن شوند که 19

years old and that it's legal for you to buy it.

ساله هستید و خرید آن برای شما قانونی است.

So id stands for identification.

بنابراین id مخفف شناسایی است.

Iq.

ضریب هوشی

Intelligence quotient.

بهره هوشی.

This is a measure of how smart you are.

این معیار سنجش میزان باهوشی شماست.

So you can take an iq

بنابراین می توانید یک

test, an intelligence quotient test.

تست iq، یک تست ضریب هوش شرکت کنید.

You can take an IQ test and then you

شما می توانید یک تست IQ بدهید و سپس

will then know your iq, which is a number.

iq خود را که یک عدد است، خواهید دانست.

It's probably somewhere around 100 and 2131.

احتمالاً حدود 100 و 2131 است.

Hundred and 40.

صد و 40.

If you're really smart.

اگر واقعاً باهوش هستید.

I don't think it's used as

من فکر نمی کنم دیگر

much anymore for testing people's intelligence.

آنقدرها برای آزمایش هوش افراد استفاده شود.

But if you take an IQ test, it will give you a

اما اگر تست ضریب هوشی بدهید، به شما یک عدد می دهد

number and it will let you know how smart you are.

و به شما نشان می دهد که چقدر باهوش هستید.

Maybe your iq is 180. I think.

شاید iq شما 180 باشد. فکر کنم.

Then you're definitely a genius.

پس قطعا شما یک نابغه هستید.

A genius is a very smart person.

نابغه آدم بسیار باهوشی است.

I think if you're 135 or 145 and

فکر می‌کنم اگر 135 یا 145 به

above, I think you're in genius territory.

بالا هستید، فکر می‌کنم در قلمرو نابغه هستید.

Pc personal computer.

کامپیوتر شخصی کامپیوتر.

We still use this term, although most people now

ما هنوز از این اصطلاح استفاده می کنیم، اگرچه اکثر مردم اکنون

just say laptop or MacBook if it's from Apple,

فقط می گویند لپ تاپ یا مک بوک اگر متعلق به اپل باشد،

because we've moved away from personal computers.

زیرا ما از رایانه های شخصی دور شده ایم.

But pc is still used quite a bit. Yeah.

اما هنوز از کامپیوتر کم استفاده می شود. آره

I need to buy a new pc.

من باید یک کامپیوتر جدید بخرم.

My pc is not working.

کامپیوتر من کار نمیکنه

Basically, you're talking about your computer.

در واقع، شما در مورد کامپیوتر خود صحبت می کنید.

I might buy a new pc this summer because the

من ممکن است تابستان امسال یک کامپیوتر جدید بخرم زیرا

computer I use for editing is six years old.

رایانه ای که برای ویرایش استفاده می کنم شش ساله است.

I might upgrade my pc, or I might buy a new pc.

ممکن است کامپیوترم را ارتقا دهم یا یک کامپیوتر جدید بخرم.

We'll see.

خواهیم دید.

I'll decide in the summer.

در تابستان تصمیم خواهم گرفت.

I'll see what prices are like.

ببینم قیمت ها چطوره

GMO, a genetically modified organism.

GMO، یک موجود ژنتیکی اصلاح شده.

So scientists have changed some things to either yield better

بنابراین دانشمندان برخی چیزها را تغییر داده اند تا یا عملکرد بهتری داشته باشند

or grow faster or be more resistant to disease.

یا سریعتر رشد کنند یا در برابر بیماری ها مقاوم تر باشند.

And we call those genetically modified organisms.

و ما به آن موجودات اصلاح شده ژنتیکی می گوییم.

Soybeans are one of the ones

سویا یکی از آنهایی است

that I think of right away.

که من بلافاصله به آن فکر می کنم.

Genetically modified soybeans are

سویای اصلاح شده ژنتیکی

resistant to certain herbicides.

به علف کش های خاصی مقاوم است.

They grow faster and they yield better.

آنها سریعتر رشد می کنند و عملکرد بهتری دارند.

There's also genetically modified corn.

ذرت اصلاح شده ژنتیکی نیز وجود دارد.

There's genetically modified, I think sugar

تغییرات ژنتیکی وجود دارد، من فکر می کنم

beets, I think are genetically modified. Maybe cotton.

چغندر قند، من فکر می کنم اصلاح ژنتیکی شده است. شاید پنبه

You can grow genetically modified cotton as well, ASAP.

شما می توانید پنبه اصلاح شده ژنتیکی را نیز در اسرع وقت پرورش دهید.

As soon as possible.

در اسرع وقت.

So this one's interesting.

پس این یکی جالبه

If someone says to me, I need this back ASAP,

اگر کسی به من بگوید، من به این کار نیاز دارم،

I usually feel a bit rushed, even though it means

معمولاً احساس می کنم کمی عجله دارم، حتی اگر

as soon as possible, and maybe it's not possible for

در اسرع وقت ممکن است این کار را انجام دهم، و شاید

me to do that until next week, Wednesday, I still

تا هفته آینده، چهارشنبه امکان انجام این کار برای من وجود نداشته باشد، هنوز هم

feel like if someone says, I need this back ASAP,

احساس می کنم کسی می گوید، من به این نیاز دارم در اسرع وقت،

it makes me feel like they need it right away.

این باعث می شود که احساس کنم آنها فوراً به آن نیاز دارند.

So it has a little bit of.

بنابراین کمی از آن دارد.

It implies that the person needs

این نشان می دهد که فرد

it back quickly, so ASAP.

به سرعت به آن نیاز دارد، بنابراین در اسرع وقت.

And that's how you say it.

و اینطوری میگی

Date of birth.

تاریخ تولد.

Dob.

داب

So when you look at an id card, like if I look

بنابراین وقتی به یک کارت شناسایی نگاه می‌کنید، مثلاً اگر

at my license in my wallet, I'm not going to show you

به گواهینامه‌ام در کیف پولم نگاه کنم، قرار نیست به شما بچه‌ها نشان دهم

guys, but it has actually a line on it that says Dob.

، اما در واقع یک خط روی آن وجود دارد که روی آن نوشته شده است Dob.

And then it shows my birthday, which we

و سپس تولد من را نشان می دهد، که

all know is sometime in July or August.

همه می دانیم زمانی در جولای یا آگوست است.

We don't know the exact date, unfortunately,

ما تاریخ دقیقی را نمی دانیم، متأسفانه

I don't know when my birthday is.

نمی دانم تولد من چه زمانی است.

That's a lie.

این یک دروغ است.

Anyways, if you look on someone's id card and you see

به هر حال، اگر به شناسنامه کسی نگاه کنید و

a line that says DoB, it means date of birth. Okay.

خطی دیدید که روی آن DoB نوشته شده است، به معنی تاریخ تولد است. باشه.

And I guess mine probably has

و حدس می‌زنم مال من احتمالاً

French on it too, doesn't it?

فرانسوی هم دارد، اینطور نیست؟

Let me have a look here for a sec.

اجازه دهید برای یک ثانیه اینجا را نگاه کنم.

Oh yeah, that's both on there. Okay.

اوه، بله، هر دو در آنجا هستند. باشه.

Just make sure I'm not showing any

فقط مطمئن شوید که من هیچ یک

of my cards here to you.

از کارت های خود را در اینجا به شما نشان نمی دهم.

Date of birth, Dob.

تاریخ تولد، داب.

So this is an interesting one.

بنابراین این یک مورد جالب است.

I'm not sure if you are someone who drinks alcohol.

من مطمئن نیستم که آیا شما کسی هستید که الکل می نوشید.

I know some of you do, some of you don't.

من می دانم که برخی از شما انجام می دهید، برخی از شما نه.

But in Canada, if someone has a party, sometimes

اما در کانادا، اگر یک نفر مهمانی داشته باشد، گاهی اوقات

they'll say you don't need to bring anything.

می گوید لازم نیست چیزی بیاورید.

Sometimes they will provide all the food,

گاهی اوقات آنها همه غذا را فراهم می کنند،

but it will be BYOB, which means

اما BYOB خواهد بود، یعنی

bring your own beer or other beverages.

آبجو یا نوشیدنی های دیگر را بیاورید.

So if I have a party for my brothers and

بنابراین اگر من اینجا برای برادران و خواهرانم جشن بگیرم،

sisters here, I usually say we're having a party at

معمولاً می گویم که در مزرعه جشن داریم

the farm, maybe it's my mum's birthday party.

، شاید جشن تولد مادرم باشد.

And I'll say, don't worry about don't bring any food.

و من می گویم، نگران نباشید که هیچ غذایی نیاورد.

Jen and I will provide all the food.

من و جن همه غذا را فراهم می کنیم.

We'll barbecue, hamburgers, everything.

ما کباب می کنیم، همبرگر، همه چیز.

But it's going to be BYOB, which means

اما BYOB خواهد بود، به این معنی که

I'm not buying beer or other alcoholic beverages

من آبجو یا سایر نوشیدنی های الکلی نمیخرم

because that can be kind of expensive.

زیرا ممکن است گران باشد.

So quite often if you go to a party,

بنابراین اغلب اگر به یک مهمانی بروید،

if you see, hey, we're having a Christmas party

اگر ببینید، هی، ما

next week, we'll have lots of food, but it's

هفته آینده جشن کریسمس داریم، غذای زیادی خواهیم داشت، اما

BYOB, it means that you should bring your own

BYOB است، به این معنی است که شما باید

beverage of choice, be that beer or something else.

نوشیدنی دلخواه خود را بیاورید. آن آبجو یا چیز دیگری باشد.

Ram.

رم.

Your computer has ram in it.

رایانه شما دارای رم در آن است.

It has hard drive, it has RAm, it has a video card.

هارد داره رم داره کارت گرافیک داره.

It has a lot of different components.

این دارای بسیاری از اجزای مختلف است.

The RAM is where everything is

رم جایی است که همه چیز

stored while your computer is on.

در حالی که رایانه شما روشن است ذخیره می شود.

It's not a great explanation, but it's also something where

این توضیح عالی نیست، اما همچنین چیزی است که در آن

the more you have, the better your computer runs.

هرچه بیشتر داشته باشید، رایانه شما بهتر کار می کند.

This computer only has 16gb of ram.

این کامپیوتر تنها 16 گیگابایت رم دارد.

That one has 32gb.

اون یکی 32 گیگ داره

I use my desktop.

من از دسکتاپم استفاده میکنم

I don't know if you can see my desktop.

نمی دانم می توانید دسکتاپ من را ببینید یا نه.

I use my sister's dark blob over here.

من اینجا از لکه تیره خواهرم استفاده می کنم.

I use my desktop to edit videos.

من از دسکتاپم برای ویرایش فیلم ها استفاده می کنم.

It has more ram in it.

رم بیشتری داخلش هست

So Ram stands for random access memory.

بنابراین Ram مخفف حافظه دسترسی تصادفی است.

NASA, the National Aeronautics and Space Administration

ناسا، اداره ملی هوانوردی و فضایی،

is the division of the US government

بخشی از دولت ایالات متحده است

that sends things into space.

که اشیا را به فضا می فرستد.

Although now I think they have subcontracted a

هر چند الان فکر می‌کنم

lot of work to SpaceX and other places.

کار فرعی زیادی را به اسپیس ایکس و جاهای دیگر بسته‌اند.

But if you are familiar with the space shuttle.

اما اگر با شاتل فضایی آشنایی دارید.

When I was a kid, it was fun to

وقتی بچه بودم،

always to watch space shuttle launches on tv.

تماشای پرتاب‌های شاتل فضایی در تلویزیون همیشه برایم جالب بود.

That was from NASA.

از ناسا بود

Again, most people don't actually

باز هم، بیشتر مردم واقعاً نمی

know what NASA stands for.

دانند که ناسا چیست.

I had to look it up.

مجبور شدم دنبالش بگردم

But maybe you'll watch a movie and you'll

اما شاید شما فیلمی را تماشا کنید و در

hear about NASA if it's about space.

مورد ناسا در مورد فضا بشنوید.

But definitely that was cool.

اما قطعا باحال بود

As a kid, I liked watching the shuttle get launched.

در کودکی دوست داشتم شاتل را ببینم که راه اندازی می شود.

Canine.

سگ سگ.

So this is not technically an acronym,

بنابراین این از نظر فنی یک مخفف نیست،

and it's not really a short form.

و واقعاً یک فرم کوتاه نیست.

It's just using letters and a number.

این فقط با استفاده از حروف و یک عدد است.

A letter and a number to represent a word in English.

یک حرف و یک عدد برای نشان دادن یک کلمه در زبان انگلیسی.

The word canine is another way to say dogs.

کلمه سگ سانان راه دیگری برای گفتن سگ است.

Okay, it's not a common way, but our dogs are canines.

خوب، این روش معمولی نیست، اما سگ های ما سگ های نیش هستند.

I don't know what cats are.

من نمی دانم گربه ها چیست.

Maybe one of you knows, but dogs are canines.

شاید یکی از شما بداند، اما سگ ها سگ های نیش هستند.

C-A-N-I-N-E-S.

دندان نیش.

But if the police use dogs, it's called a canine unit,

اما اگر پلیس از سگ استفاده کند، به آن واحد سگ می گویند

and they'll use the letter k and the number nine.

و از حرف k و عدد نه استفاده می کنند.

So when they are trying to find someone who

بنابراین هنگامی که آنها سعی می کنند کسی را پیدا کنند که

is lost, they might bring in the dogs.

گم شده است، ممکن است سگ ها را بیاورند.

They might bring in a canine unit to

آنها ممکن است یک واحد سگ را برای

help find the person who is lost.

کمک به یافتن فردی که گم شده است بیاورند.

Or if they're arresting someone, they might

یا اگر کسی را دستگیر می کنند، ممکن است

bring in the canine unit in order

واحد سگ سانان را بیاورند

to make the person stop running away.

تا او را مجبور به فرار کنند.

Dogs are good at that.

سگ ها در این کار خوب هستند.

Pin personal identification number.

شماره شناسایی شخصی را پین کنید.

When I go to the bank, I put my bank card in

وقتی به بانک می روم، کارت بانکی را در

the ATM, and then I have to put in my pin number.

دستگاه خودپرداز می گذارم و سپس باید شماره پین ​​را وارد کنم.

When I buy gas, if I put my card in the

وقتی بنزین میخرم اگر کارتم را در

gas pump, I have to punch in my pin number.

پمپ بنزین بگذارم باید شماره پینم را بزنم.

So notice I said put in my pin

بنابراین توجه کنید که گفتم شماره پین ​​من را وارد کنید

number or punch in my pin number.

یا شماره پین ​​من را بچسبانید.

We don't ever say personal identification number.

ما هرگز شماره شناسایی شخصی را نمی گوییم.

You might be buying something in a store and the

ممکن است شما در حال خرید چیزی در یک فروشگاه باشید و

person might say, oh, you need to put in your

شخص ممکن است بگوید، اوه، باید پین خود را وارد کنید

pin, which is your secret number that no one else

، که شماره مخفی شماست که هیچ کس دیگری نمی

knows that you can use to use your bank card.

داند که می توانید از آن برای استفاده از کارت بانکی خود استفاده کنید.

Fact, frequently asked questions.

واقعیت، سوالات متداول.

This was more common in the older days on the Internet.

این در روزهای قدیم در اینترنت رایج تر بود.

I think it's still common.

فکر می کنم هنوز رایج است.

Sometimes when you're on a website, there might be the

گاهی اوقات وقتی در یک وب سایت هستید، ممکن است

home page, the about page, and a faq or FAQ.

صفحه اصلی، صفحه درباره، و یک پرسش و پاسخ یا پرسش و پاسخ وجود داشته باشد.

You can say it both ways, by the way.

اتفاقاً می‌توانید هر دو آن را بگویید.

And, oh, notice I pronounced that one. Yes, I did. Fac.

و اوه، توجه کنید که من آن را تلفظ کردم. بله، انجام دادم. چهره

Faq.

فک

And that will just be like a list of questions with

و این دقیقاً مانند لیستی از سؤالات با

answers for all of the questions that people commonly ask.

پاسخ برای همه سؤالاتی است که مردم معمولاً می پرسند.

Abs.

شکم

I like abs.

من شکم را دوست دارم

Both of my vans have abs.

هر دو وانت من شکم دارند.

And this stands for anti lock braking system.

و این مخفف سیستم ترمز ضد قفل است.

In Canada.

در کانادا.

In the winter it snows.

در زمستان برف می بارد.

There is sometimes snow and ice on the

گاهی اوقات برف و یخ در

road, and when you hit the brakes, you

جاده می آید و وقتی ترمز می گیرید

slide instead of stopping, you keep going.

به جای توقف سر می خوردید و به راه خود ادامه می دهید.

But if you have antilock brakes, which I think

اما اگر ترمزهای ضد قفل دارید، که فکر می‌کنم

everyone has at this point in time, my van

همه در این نقطه از زمان دارند، ون من

will make, like, a funny noise because the brakes

صدای خنده‌داری ایجاد می‌کند زیرا ترمزها

are being applied and released very quickly every time

هر بار در ثانیه خیلی سریع زده و رها می‌شوند

per second, like 60 times a second.

، مثلاً 60 بار در ثانیه.

Don't quote me on this.

در این مورد از من نقل قول نکنید.

If there's an engineer watching, correct me.

اگر مهندس هست تصحیحم کن

But it actually lets you slow down

اما در واقع به شما این امکان را می دهد که

quicker, you stop sooner instead of sliding.

سریعتر سرعت خود را کاهش دهید، به جای سر خوردن، زودتر متوقف شوید.

Your vehicle will use antilock brakes in order to stop

وسیله نقلیه شما از ترمزهای ضد قفل استفاده می کند تا

before you hit somebody or go in the ditch.

قبل از اینکه با کسی برخورد کنید یا به داخل خندق بروید متوقف شود.

One of those two things. SUV.

یکی از آن دو چیز ماشین شاسی بلند.

I used to have an suV.

من قبلا یک suv داشتم.

An SUV is a sport utility vehicle.

SUV یک وسیله نقلیه کاربردی اسپرت است.

I don't know if I've mentioned this, but I owned

نمی‌دانم به این موضوع اشاره کرده‌ام یا نه، اما

a Nissan Pathfinder when I was a bit younger.

زمانی که کمی جوان‌تر بودم، یک نیسان پثفایندر داشتم.

We used to have one van, and the

ما قبلا یک وانت داشتیم و

other vehicle we had was a Nissan Pathfinder.

وسیله نقلیه دیگری که داشتیم نیسان پثفایندر بود.

I actually owned two.

من در واقع دو تا داشتم.

I think I had a 2001 Nissan Pathfinder for a

فکر کنم یه مدت نیسان 2001 پت فایندر داشتم

while, and then I had a 2003 Nissan Pathfinder.

و بعد یه نیسان 2003 داشتم.

I bought them from my sister.

من آنها را از خواهرم خریدم.

My sister likes to buy sport utility vehicles because she

خواهر من دوست دارد وسایل نقلیه اسپرت بخرد زیرا

likes to have four wheel drive in the winter.

دوست دارد در زمستان چهار چرخ محرک باشد.

My sister is a nurse, but she's the kind of nurse

خواهر من پرستار است، اما او از آن دسته پرستاری است

that visits people in their homes, and she likes to have

که مردم را در خانه هایشان ملاقات می کند، و دوست دارد

a vehicle with Abs, and she likes to have an suv

وسیله نقلیه ای با Abs داشته باشد، و دوست دارد یک خودروی شاسی بلند

with four wheel drive so that she can get in and

چهار چرخ متحرک داشته باشد تا بتواند وارد و

out of people's places when it's cold and snowy outside.

خارج شود. جاهایی که بیرون سرد و برف است.

So those were nice.

پس اینها خوب بودند.

By the way, if you are from Japan and

ضمنا اگر ژاپنی هستید و

if you have ever worked at Nissan, thank you.

تا به حال در نیسان کار کرده اید ممنون میشم.

I liked both of my Nissan pathfinders.

من هر دو رهیاب نیسانم را دوست داشتم.

They were great, great vehicles.

آنها وسایل نقلیه عالی و عالی بودند.

Very, very well built.

خیلی خیلی خوب ساخته شده

Eastern standard time.

زمان استاندارد شرقی

So this is one where we don't actually say est.

بنابراین این جایی است که ما در واقع نمی گوییم est.

Oh, we do.

I guess it's more.

اوه، ما می گوییم.

حدس میزنم بیشتر باشه

You would see it in writing, though.

هر چند شما آن را به صورت مکتوب خواهید دید.

06:00 EST.

06:00 EST.

Yeah, I would say that, but I would

بله، من این را می گویم، اما

probably then say eastern standard time out loud.

احتمالاً پس از آن زمان استاندارد شرقی را با صدای بلند می گویم.

So I am in the eastern standard time zone.

بنابراین من در منطقه زمانی استاندارد شرقی هستم.

You are in a different zone.

شما در یک منطقه متفاوت هستید.

In North America, we have eastern standard time.

در آمریکای شمالی، ساعت استاندارد شرقی داریم.

We have central time standard time.

ما زمان استاندارد زمان مرکزی داریم.

We have pacific time standard time.

ما زمان استاندارد زمان اقیانوس آرام داریم.

So anyways, you will often see on my thumbnail

بنابراین به هر حال، اغلب در تصویر کوچک من خواهید دید

that my english lesson starts at 08:30 a.m..

که درس انگلیسی من در ساعت 08:30 صبح به

EST eastern standard time, which I think

وقت استاندارد شرقی EST شروع می شود، که فکر می کنم در

is 1230 or 130 gmt right now.

حال حاضر 1230 یا 130 گرم در تن است.

UFO in French is o vne object volunt.

بشقاب پرنده در زبان فرانسوی o vne object volunt است.

No incon, probably, yes.

بدون اشکال، احتمالا، بله.

Anyways, this isn't a french lesson.

به هر حال، این یک درس فرانسوی نیست.

A UFO is something that flies

بشقاب پرنده چیزی است که پرواز می کند

and it's not flown by humans.

و توسط انسان پرواز نمی شود.

You will probably never see one in real life.

احتمالاً هرگز در زندگی واقعی نخواهید دید.

I don't think aliens exist really, but some people do.

من فکر نمی کنم موجودات فضایی واقعا وجود داشته باشند، اما برخی از مردم وجود دارند.

But if you watch science fiction tv shows or

اما اگر برنامه‌های تلویزیونی علمی تخیلی یا

movies, often there will be UFOs, unidentified flying objects.

فیلم‌ها را تماشا می‌کنید، اغلب یوفوها، اشیاء پرنده ناشناس وجود خواهند داشت.

This is a flying saucer, we would call it.

این بشقاب پرنده است، ما آن را می نامیم.

And it's something that you would only see if

و این چیزی است که فقط اگر

aliens came to visit us from another planet.

بیگانگان از سیاره دیگری به دیدن ما بیایند، آن را خواهید دید.