Free English Class! Topic: Confusing Things! 🌌🧾🗺️ (Lesson Only)

Well hello and welcome to this English lesson about confusing

خوب سلام و به این درس انگلیسی در مورد گیج کردن

things or things that confuse people. Uh wouldn't it be nice

چیزها یا چیزهایی که مردم را گیج می کند خوش آمدید. اوه،

if life was just really really easy? Wouldn't it be life if

اگر زندگی واقعاً آسان بود، خوب نیست؟ آیا اگر زندگی باشد، زندگی نخواهد

life? Wouldn't it be nice if you just understood everything

بود؟ آیا خوب نیست اگر همه چیز را

when you first saw it or did it or learned how to do it? But

وقتی برای اولین بار دیدید فهمیدید یا آن را انجام دادید یا یاد گرفتید که چگونه آن را انجام دهید؟ اما

unfortunately life doesn't work that way. Um but maybe it's a

متأسفانه زندگی اینطور کار نمی کند. امم اما شاید

good thing. Cos it is always fun to figure things out to

چیز خوبی باشد. زیرا همیشه فهمیدن چیزها برای

learn how to do things. But sometimes as you go through

یادگیری نحوه انجام کارها سرگرم کننده است. اما گاهی در طول

life you run into things that are a little bit confusing. So

زندگی با چیزهایی مواجه می شوید که کمی گیج کننده هستند. بنابراین

in this English lesson I'll talk about those confusing

در این درس انگلیسی در مورد آن چیزهای گیج کننده صحبت خواهم کرد

things. And I will I'm not going to give you solutions.

. و من نمی خواهم به شما راه حل بدهم.

I'll probably just talk about the situations that are

من احتمالا فقط در مورد موقعیت هایی صحبت خواهم کرد که

confusing. And if I have some wisdom to give if I have some

گیج کننده هستند. و اگر کمی عقل داشته باشم اگر

way to avoid being confused in those situations. I'll share

راهی برای جلوگیری از سردرگم شدن در آن موقعیت ها داشته باشم ارائه دهم. من

that as well. But mostly we're going to have an English lesson

آن را نیز به اشتراک خواهم گذاشت. اما بیشتر ما یک درس انگلیسی

about confusing things. To be confused. So let's about the

در مورد مسائل گیج کننده خواهیم داشت. کلافه شدن . پس بیایید در مورد

verb to be confused. When you are confused it simply means

فعل گیج شدن. وقتی گیج می شوید به این معنی است

that you don't understand something. Someone's told you

که چیزی را نمی فهمید . کسی چیزی به شما گفته

something or shown you something and you don't

یا چیزی به شما نشان داده است و شما آن را

understand it. Your brain can't make sense of it. You don't

درک نمی کنید. مغز شما نمی تواند آن را درک کند. شما نمی

know what they're showing you or how to figure it out. It's

دانید چه چیزی به شما نشان می دهند یا چگونه آن را بفهمید. بودن

not a nice thing to be. When you are confused it's an

چیز خوبی نیست وقتی گیج می شوید این یک

uncomfortable feeling. I like being the opposite. I like it

احساس ناراحت کننده است. دوست دارم برعکس باشم

when I know how to do something. I like it when I

وقتی می دانم چگونه کاری را انجام دهم دوست دارم. وقتی چیزی یاد می‌گیرم دوست دارم که

learn something it's really easy to learn. But sometimes

یادگیری آن واقعاً آسان است. اما گاهی اوقات

it's just something where you end up being a bit confused.

این فقط چیزی است که در نهایت شما کمی گیج می شوید.

One of those things would be directions. I in particularly I

یکی از آن چیزها مسیرها خواهد بود .

in particular love GPS because I never used to like getting

من مخصوصاً عاشق GPS هستم زیرا هرگز دوست نداشتم

directions from someone. When you get directions from someone

از کسی راهنمایی بگیرم. وقتی از کسی راهنمایی

they tell you how to get somewhere. Like if I was

می گیرید، او به شما می گوید چگونه به جایی برسید. مثلاً اگر من

driving and if I pulled over I could say hey could you tell me

رانندگی می کردم و اگر جلو می رفتم می توانستم بگویم هی می توانید به من بگویید

how to get to the lake? Could you tell me how to get to the

چگونه به دریاچه بروم؟ ممکن است به من بگویید چگونه به

beach. Uh and someone would say you know drive this way for an

ساحل بروم. اوه و یکی می‌گوید می‌دانی یک ساعت از این طرف رانندگی می‌کنی

hour and then turn left on like I'm trying to think of a road

و بعد به چپ روشن می‌شوی، مثل اینکه می‌خواهم به نام جاده‌ای

name on Young Street and you will eventually get there. Um

در خیابان یانگ فکر کنم و در نهایت به آنجا می‌رسی. امم،

but getting directions can be very very confusing. Um so my

اما گرفتن مسیر می تواند بسیار گیج کننده باشد. اوم پس

solution for this would be if you have a phone use GPS. It

راه حل من برای این است که اگر گوشی دارید از GPS استفاده کنید.

simplifies things quite a bit. The GPS app just tells you

همه چیز را تا حدی ساده می کند. برنامه GPS فقط به شما می گوید

where to go and it's awesome. I instructions can also be

کجا بروید و بسیار عالی است. دستورالعمل های من نیز می تواند

confusing. Uh some of the furniture in my room. This desk

گیج کننده باشد. اوه برخی از مبلمان اتاق من.

it's a little blurry. This little table. Um some of the

این میز کمی تار است. این میز کوچک امم، برخی از

furniture in my room came from a place called IKEA and it came

مبلمان اتاق من از محلی به نام IKEA آمدند و

with directions. It came with instructions. It came with you

با دستورالعمل ها آمدند. همراه با دستورالعمل آمد. همراه

know a sheet of paper that told you how to put it together. And

با یک ورق کاغذ بود که به شما می گفت چگونه آن را کنار هم قرار دهید. و

you have to follow the instructions. So notice I use

شما باید دستورالعمل ها را دنبال کنید. بنابراین توجه داشته باشید که من

the word directions there as well. We use directions and in

از کلمه جهت ها در آنجا نیز استفاده می کنم. ما گاهی اوقات از دستورالعمل ها و

instructions interchangeably sometimes. Um anyways it came

دستورالعمل ها به جای هم استفاده می کنیم . امم به هر حال

with instructions and those instructions told me how to put

همراه با دستورالعمل ها بود و آن دستورالعمل ها به من گفت که چگونه

it together. So the solution I would give here if you are

آن را کنار هم بگذارم. بنابراین اگر هنگام چیدن مبلمان هنگام خواندن دستورالعمل ها گیج می شوید، راه حلی را که من در اینجا ارائه خواهم داد

confused when you're reading instructions when you're

putting together furniture. Uh read them step by step and

. اوه آنها را گام به گام بخوانید و

follow them closely. I think that's the best way when you're

از نزدیک دنبال کنید. من فکر می کنم این بهترین راه زمانی است که شما در حال

building something with instructions to get it done

ساختن چیزی با دستورالعمل هایی برای انجام

properly. Recipe I find these confusing sometimes because I

درست آن هستید. دستور العمل من گاهی اوقات اینها را گیج کننده می دانم زیرا

don't always know if I've bought the right ingredients.

همیشه نمی دانم که آیا مواد لازم را خریداری کرده ام یا خیر.

Sometimes the recipe will have the measurements in ounces

گاهی اوقات دستور العمل اندازه گیری ها را به

instead of cups or and in milliliters instead of cups. We

جای فنجان به اونس یا به جای فنجان به میلی لیتر می دهد. ما

use cups here a lot and so with the measuring cup I sometimes

در اینجا از فنجان ها زیاد استفاده می کنیم و به همین دلیل گاهی اوقات پیروی از یک دستور العمل با فنجان اندازه گیری

find it a little bit confusing to follow a recipe. My

کمی گیج کننده است .

recommendation for not being confused with a recipe is once

توصیه من برای اشتباه نگرفتن با یک دستور غذا این است که یک بار

again Read it carefully and follow it as closely as

دیگر آن را با دقت بخوانید و تا حد امکان به دقت دنبال کنید

possible. Math. Now I have not I can't say that I find math

. ریاضی. حالا نمی توانم بگویم که ریاضی را

confusing all the time. But there was a time in my life

همیشه گیج کننده می دانم. اما زمانی در زندگی

when I was taking high level math at university and it was

من بود که در دانشگاه ریاضی سطح بالایی می خواندم و

very confusing. When it's just numbers I can do a pretty good

بسیار گیج کننده بود. وقتی فقط اعداد باشد می توانم کار خیلی خوبی

job. When it's algebra I can do a pretty good job. But when you

انجام دهم. وقتی جبر باشد می توانم کار خیلی خوبی انجام دهم. اما

get into calculus and linear algebra and all of those kinds

وقتی وارد حساب دیفرانسیل و انتگرال و جبر خطی و همه این

of things. It's a little bit bewildering for me. So math is

چیزها شوید. برای من کمی گیج کننده است. بنابراین ریاضی

something that definitely people do sometimes find

چیزی است که قطعا مردم گاهی اوقات آن را

confusing. I don't have a solution for this one. But just

گیج کننده می دانند. من برای این یکی راه حلی ندارم اما فقط

Study math as hard as you can and do the best you can. If you

تا آنجا که می توانید ریاضی را بخوانید و بهترین کار را انجام دهید. اگر

don't have a good mind for math that's okay. You'll figure it

ذهن خوبی برای ریاضی ندارید، اشکالی ندارد. شما آن را متوجه خواهید

out. Sports rules. So this is something I find interesting. I

شد. قوانین ورزشی بنابراین این چیزی است که به نظر من جالب است.

know the rules for American football. I know the rules for

من قوانین فوتبال آمریکا را می دانم . من قوانین

baseball. I know the rules for hockey and basketball. But

بیسبال را می دانم. من قوانین هاکی و بسکتبال را می دانم. اما

sometimes when you watch the Olympics they'll play rugby or

گاهی اوقات وقتی بازی های المپیک را تماشا می کنید، آنها راگبی بازی

they'll play Australian rules football. Or they'll play

می کنند یا فوتبال قوانین استرالیا را بازی می کنند . یا کریکت بازی خواهند کرد

cricket. And some of you know those rules but I find them

. و برخی از شما این قوانین را می‌دانید، اما من آنها را

confusing because when I watch the game I don't know what's

گیج‌کننده می‌دانم، زیرا وقتی بازی را تماشا می‌کنم نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتد

going on. So that's another way to describe confusion in

. بنابراین این روش دیگری برای توصیف سردرگمی در

English. When you don't know what's going on. Sometimes when

انگلیسی است. وقتی نمیدونی چه خبره گاهی

I'm watching an unfamiliar sport I don't know what's going

اوقات وقتی در حال تماشای یک ورزش ناآشنا هستم نمی دانم چه اتفاقی می

on and I think I just said that's a phrase we use when

افتد و فکر می کنم فقط گفتم این عبارتی است که وقتی

we're confused. If you say I don't know what's going on. I

گیج هستیم استفاده می کنیم. اگر بگویید من نمی دانم چه خبر است. من

don't know the rules for this game. Filling out forms. This

قوانین این بازی را نمی دانم . پر کردن فرم ها

is something I do find confusing. I do not enjoy

این چیزی است که به نظر من گیج کننده است. من از

filling out forms. When you go to the bank or when you apply

پر کردن فرم ها لذت نمی برم. وقتی به بانک می روید یا وقتی

for insurance you have to fill out a lot of paperwork. You

برای بیمه درخواست می کنید باید مدارک زیادی را پر کنید. شما

have to fill out a lot of forms and it can be really confusing.

باید فرم های زیادی را پر کنید و این می تواند واقعا گیج کننده باشد.

Sometimes they ask for information and you don't know

گاهی اوقات آنها اطلاعاتی را می پرسند و شما نمی دانید

exactly what they're asking for. Sometimes they ask for

دقیقاً چه چیزی را می خواهند . گاهی

information from another piece of paper and you don't know

از کاغذ دیگری اطلاعات می خواهند و شما نمی دانید

where you put it. So filling out a form can certainly be

آن را کجا گذاشته اید. بنابراین پر کردن یک فرم مطمئناً می تواند

Things that's very very challenging and very very

چیزهایی باشد که بسیار چالش برانگیز و بسیار

confusing. My advice for this would be if you're filling out

گیج کننده است. توصیه من برای این کار این است که اگر

forms at the bank get someone at the bank to help you. Or if

در بانک فرم ها را پر می کنید، از یکی در بانک کمک بگیرید. یا

you have someone in your family that's really knowledgeable

اگر فردی در خانواده خود دارید که واقعاً

about banking or insurance have them help you fill out your

در مورد بانکداری یا بیمه اطلاعات دارد، از او کمک بگیرید تا فرم های خود را پر کنید

forms. Time zones. So this is one where I'm always a little

. محدوده های زمانی. بنابراین این جایی است که من همیشه

bit confused. I used to have a brother-in-law and a

کمی گیج هستم. من قبلا یک برادر شوهر و یک

sister-in-law that lived in British Columbia. And they were

خواهر شوهر داشتم که در بریتیش کلمبیا زندگی می کردند . و

always three hours ahead of us. And then I know that people in

همیشه سه ساعت جلوتر از ما بودند. و سپس می دانم که مردم در

France are six hours or five hours behind me. Um wait or is

فرانسه شش ساعت یا پنج ساعت از من عقب هستند. اوم صبر کن یا برعکسه

it the other way around? See that's why time zones are

؟ ببینید به همین دلیل مناطق زمانی

confusing. I think I just got confused myself. Some people

گیج کننده هستند. فکر کنم فقط خودم گیج شدم برخی افراد

are really good at understanding time zones. I'm

در درک مناطق زمانی واقعاً خوب هستند. من

not. So I think like some of you who are viewing from Europe

نیستم. بنابراین من فکر می کنم مانند برخی از شما که از اروپا تماشا می کنید،

if it's Eve here it's probably early in the morning there. But

اگر اینجا حوا باشد، احتمالاً آنجا صبح زود است. اما

in British Columbia it's probably only four o'clock in

در بریتیش کلمبیا احتمالاً فقط چهار بعد

the afternoon. So time zones certainly can be confusing. And

از ظهر است. بنابراین مناطق زمانی مطمئناً می توانند گیج کننده باشند. و

then time change. So some countries observe time change.

سپس زمان تغییر می کند. بنابراین برخی از کشورها تغییر زمان را مشاهده می کنند.

Some countries don't. We call it daylight savings time. In

برخی کشورها این کار را نمی کنند. ما آن را ساعت تابستانی می نامیم.

the spring we move our clocks forward and in the fall we move

در بهار ساعت‌هایمان را به جلو و در پاییز

our clocks backwards by 1 hour. But it can be a little bit

۱ ساعت به عقب می‌بریم. اما

confusing when that happens. Especially if I'm doing live

زمانی که این اتفاق می افتد ممکن است کمی گیج کننده باشد. مخصوصاً اگر در حال انجام آموزش زنده

English lessons. Because for some people all of the sudden

انگلیسی باشم. زیرا برای برخی افراد ناگهان

my lesson is at a different time of day by one hour. So

درس من در ساعت متفاوتی از روز است. بنابراین

time change can certainly be a little bit confusing for some

تغییر زمان مطمئناً برای برخی افراد کمی گیج کننده است

people. And then technology. This is a general statement. I

. و بعد تکنولوژی. این یک بیانیه کلی است. به

find setting the clock on my microwave confusing. Sometimes

نظر من تنظیم ساعت روی مایکروویو گیج کننده است. گاهی

I find apps on my phone a little bit confusing. And I

اوقات برنامه‌های تلفنم را کمی گیج‌کننده می‌بینم. و من

like technology. So I can't imagine how challenging it must

تکنولوژی را دوست دارم. بنابراین نمی توانم تصور کنم

be for someone who doesn't really love it as much as I do.

که برای کسی که واقعاً آن را به اندازه من دوست ندارد چقدر چالش برانگیز است.

I love getting a new computer but I still find it a little

من عاشق تهیه یک کامپیوتر جدید هستم، اما هنوز هم

bit confusing sometimes to get it set up properly. The fine

گاهی اوقات تنظیم صحیح آن کمی گیج کننده است . چاپ ریز

print So whenever you sign a document or whenever you buy

بنابراین هر زمان که سندی را امضا می‌کنید یا هر زمان که چیزی می‌خرید،

something usually there's some fine print at the bottom. Um

معمولاً مقداری چاپ ریز در پایین وجود دارد. امم

sometimes like here we have a coupon for a store. And then at

گاهی مثل اینجا ما یک کوپن برای یک فروشگاه داریم. و سپس

the bottom there's some fine print. So you might have like a

در پایین مقداری چاپ دقیق وجود دارد . بنابراین ممکن است مانند یک

coupon that says buy one get one free. And then the fine

کوپن داشته باشید که می گوید یکی را بخر و یکی را رایگان دریافت کن. و پس از آن

print might say that you have to buy a drink with the food in

ممکن است خط ریز بگوید که برای دریافت یک نوشیدنی رایگان باید همراه غذا یک نوشیدنی بخرید

order to get one free. So sometimes the fine print can be

. بنابراین گاهی اوقات چاپ ریز ممکن است

confusing. Um this print says offer valid only at

گیج کننده باشد. ام، این چاپ می گوید پیشنهاد فقط

participating locations which in this case means all

در مکان های شرکت کننده معتبر است که در این مورد به معنای همه

locations. So this is probably some good fine print here. But

مکان ها است. بنابراین احتمالاً این چاپ خوب در اینجا است. اما

sometimes when you have an official piece of paper or

گاهی اوقات هنگامی که یک تکه کاغذ یا

document or coupon or form there might be really small

سند یا کوپن یا فرم رسمی دارید ممکن است

writing at the bottom called the the fine print and it might

نوشته های کوچکی در پایین آن وجود داشته باشد که به آن چاپ ریز می گویند و ممکن

be confusing. We call it the small print as well but I

است گیج کننده باشد. ما آن را چاپ کوچک نیز

usually call it the fine print. Uh foreign languages. Foreign

می نامیم، اما من معمولا آن را چاپ ریز می نامم. اوه زبان های خارجی

languages could definitely be confusing. So if you are

زبان های خارجی قطعا می توانند گیج کننده باشند. بنابراین اگر در حال

learning English which almost all of you are. Sometimes you

یادگیری زبان انگلیسی هستید که تقریباً همه شما در حال یادگیری هستید. گاهی اوقات

probably find it confusing. I know sometimes when I'm

احتمالاً آن را گیج کننده می بینید. من می دانم که گاهی اوقات وقتی در

watching a French television show I find it confusing. Uh

حال تماشای یک برنامه تلویزیونی فرانسوی هستم، آن را گیج می کنم. اوه

sometimes when I'm trying to read something in French I find

گاهی اوقات وقتی سعی می کنم چیزی به زبان فرانسوی بخوانم

it confusing. Even though I'm a French speaker sometimes I do

آن را گیج کننده می بینم. با وجود اینکه من فرانسوی زبان هستم، گاهی اوقات

find it confusing. Probably the most confusing thing for all of

آن را گیج کننده می دانم. احتمالاً گیج‌کننده‌ترین چیز برای همه

us is when someone speaks the language we're learning and

ما زمانی است که شخصی به زبانی که ما یاد می‌گیریم

they speak too quickly or they use a lot of slang. That's when

صحبت می‌کند و خیلی سریع صحبت می‌کند یا از زبان عامیانه زیادی استفاده می‌کند. این زمانی است که درک

foreign languages can get extremely difficult to

زبان های خارجی بسیار دشوار

understand and it can be confusing. My solution for this

است و ممکن است گیج کننده باشد. راه حل من برای

one would be do a lot of reading, speaking, listening

این یکی خواندن، صحبت کردن، گوش دادن

and writing. Do all four and things will be less confusing

و نوشتن زیاد است. هر چهار مورد را انجام دهید و همه چیز برای شما کمتر گیج کننده خواهد بود

for you. Cryptocurrency I do not know a lot about

. کریپتوکارنسی من چیز زیادی در مورد ارز دیجیتال نمی دانم

cryptocurrency. I don't know a lot about Bitcoin. I find the

. من چیز زیادی در مورد بیت کوین نمی دانم. به نظر من

whole cryptocurrency world very confusing so it's just not

کل دنیای ارزهای دیجیتال بسیار گیج کننده است، بنابراین چیزی نیست

something I know a lot about. I think younger people probably

که من در مورد آن اطلاعات زیادی داشته باشم. فکر می کنم جوان ترها

understand this better. But certainly cryptocurrency is a

این را بهتر می فهمند. اما مطمئناً ارز

new kind of digital money. That some people use to buy and sell

دیجیتال نوع جدیدی از پول دیجیتال است. که برخی از افراد برای خرید و فروش

things. And I would just say this that maybe it's the

چیزها استفاده می کنند. و من فقط این را می گویم که شاید این

future. In English when you say something's the future. Uh it

آینده باشد. در انگلیسی وقتی می گویید چیزی آینده است. اوه به این

means it's the next thing. Like I think when people had horses

معنی است که این مورد بعدی است. مثل من فکر می کنم وقتی مردم اسب داشتند

and they saw a car they were like oh that's the future. The

و ماشینی می دیدند انگار آه این آینده است.

car is the future of transportation. Maybe this is

ماشین آینده حمل و نقل است. شاید

the future of money. What would I say just wait and see. That's

این آینده پول باشد. چی میگم فقط صبر کن ببین این

my advice for if you are confused by cryptocurrency.

توصیه من برای اگر با ارزهای دیجیتال گیج شده اید.

Just wait and see. Maybe it will become easier to use and

فقط صبر کنید و ببینید. شاید استفاده از آن آسان تر و

easier to understand. Converting currencies. So this

درک آن آسان تر شود. تبدیل ارزها بنابراین این

happens to me all the time because I talk to people who

همیشه برای من اتفاق می افتد زیرا با افرادی که

live in other countries. And they'll say I get paid this

در کشورهای دیگر زندگی می کنند صحبت می کنم. و آنها خواهند گفت که من سالانه این مقدار یورو حقوق می گیرم

many euros a year. Or I get paid when I buy a hamburger it

. یا وقتی یک همبرگر می‌خرم پول می‌گیرم،

costs you know this many US dollars and it's always hard. I

می‌دانید این مقدار دلار آمریکا است و همیشه سخت است.

Glad we have the internet and that's my advice here. If you

خوشحالم که اینترنت داریم و این توصیه من در اینجاست. اگر

are confused with currency exchanges or converting

با مبادلات ارزی یا تبدیل

currencies to other countries currencies just use the

ارزها به ارزهای دیگر کشورها اشتباه گرفته اید، فقط سریع از اینترنت استفاده کنید

internet quickly. Um I'm often converting like I'll type in 70

. اوم من اغلب در حال تبدیل هستم، مثلاً 70

euro in Canadian dollars and then the internet tells me what

یورو به دلار کانادا تایپ می کنم و سپس اینترنت به من می گوید

it is. But certainly trying to do it in your head is very very

که چیست. اما مطمئناً تلاش برای انجام آن در ذهن شما بسیار بسیار

confusing. Oops. Sorry I just have a really itchy nose. Like

گیج کننده است. اوه ببخشید من فقط یک بینی واقعا خارش دارم. مثل

I don't know what's happening. It's kind of a weird I'll try

اینکه نمی دانم چه اتفاقی دارد می افتد. به نوعی عجیب است که من سعی می کنم

to stop doing this but I'll edit that out on the other

از انجام این کار خودداری کنم اما آن را در ویدیوی دیگر ویرایش خواهم کرد

video. Public transportation. When I lived in Quebec City

. حمل و نقل عمومی. زمانی که من در شهر کبک زندگی می‌کردم،

when I first moved there this is a long time ago when I was

زمانی که برای اولین بار به آنجا نقل مکان کردم ، مدت‌ها پیش بود که

in my early twenties. I found public transportation

در اوایل دهه بیستم بودم. حمل و نقل عمومی را

confusing. They have a really good bus system in Quebec City.

گیج کننده دیدم. آنها یک سیستم اتوبوس واقعا خوب در شهر کبک دارند.

And I it took a long time to learn how to use it. Um and

و من مدت زیادی طول کشید تا یاد بگیرم چگونه از آن استفاده کنم. ام و

maybe you are living in a city that has a subway and there's a

شاید شما در شهری زندگی می کنید که مترو دارد و

train and there's a a system and maybe there's trolley cars

قطار و سیستمی وجود دارد و شاید واگن برقی

or street cars. Learning how it works can be very very

یا ماشین های خیابانی وجود داشته باشد. یادگیری نحوه عملکرد آن می تواند بسیار

confusing. Once you know how to use it it's very very nice but

گیج کننده باشد. هنگامی که بدانید چگونه از آن استفاده کنید، بسیار خوب است، اما

sometimes it can be confusing at first. My recommendation for

گاهی اوقات ممکن است در ابتدا گیج کننده باشد . توصیه من برای

this would be if you can find someone who lives in that city

این کار این است که اگر بتوانید فردی را پیدا کنید که در آن شهر زندگی

they can probably help you learn how to navigate public

می کند، احتمالاً می تواند به شما در یادگیری نحوه حرکت در

transportation. Setting an alarm or clock. Now for this

حمل و نقل عمومی کمک کند. تنظیم زنگ هشدار یا ساعت. حالا برای این

one I will say this. This is confusing if it's a digital

یکی این را می گویم. اگر ساعت دیجیتال باشد این گیج کننده

clock. The old fashioned round clock with the hand wasn't as

است. ساعت گرد قدیمی با عقربه آنچنان

confusing. But I know for myself setting the clock on my

گیج کننده نبود. اما من خودم می دانم که ساعت را روی اجاق گازم تنظیم می کنم،

stove like we have an oven with a digital clock. Setting the

مثل اینکه ما یک فر با ساعت دیجیتال داریم. تنظیم

clock on the microwave after the power goes out. Setting my

ساعت روی مایکروویو پس از قطع برق. تنظیم

own alarm clock. It took me a while to figure out what

ساعت زنگ دار خودم مدتی طول کشید تا بفهمم چه

buttons to push. Um in this case I would say if you are

دکمه هایی را فشار دهم. ام، در این مورد من می گویم اگر

confused and it's hard for you to do that I would say a good

گیج شده اید و انجام آن برای شما سخت است ، می گویم خوب

Is read the manual or read the instructions. Historical sites.

است کتابچه راهنما را بخوانید یا دستورالعمل ها را بخوانید. اماکن تاریخی.

So and a historical site can be confusing because sometimes we

بنابراین و یک مکان تاریخی می تواند گیج کننده باشد زیرا گاهی اوقات ما

don't know why it's there. This is Stonehenge and there are a

نمی دانیم چرا آنجاست. این استون هنج است و

lot of theories about why this was built. No one knows exactly

تئوری های زیادی در مورد دلیل ساختن آن وجود دارد. هیچ کس دقیقاً نمی داند

why this was built. And many countries have historical

چرا این بنا ساخته شده است. و بسیاری از کشورها دارای مکان

sites. And there are things at that site where noone really

های تاریخی هستند. و چیزهایی در آن سایت وجود دارد که هیچ کس واقعاً

knows who built it or why they built it or what it was for. So

نمی داند چه کسی آن را ساخته یا چرا آن را ساخته است یا برای چه بوده است. بنابراین

this is one really good example. There are more

این یک مثال واقعا خوب است . نمونه‌های بیشتری

examples around the world where we have historical sites and

در سرتاسر جهان وجود دارد که در آن مکان‌های تاریخی داریم و

everyone's a little bit Confused like how did they get

همه کمی گیج شده‌اند که چگونه

these big rocks there? How did they set these big rocks up?

این صخره‌های بزرگ را به آنجا رسانده‌اند؟ چگونه این سنگ های بزرگ را برپا کردند؟

They didn't have cranes when they built it to lift and move

زمانی که آن را برای بلند کردن و

the rocks. So sometimes an historical site can be very

جابجایی سنگ ها ساختند جرثقیل نداشتند. بنابراین گاهی اوقات یک مکان تاریخی می تواند

very confusing. Taxes. This is the one where when I was making

بسیار گیج کننده باشد. مالیات. این همان جایی است که وقتی

the lesson I said to Jen what else do you think is confusing?

داشتم درس می گرفتم به جن گفتم چه چیز دیگری گیج کننده است؟

And Jen said taxes. So I'm sure this is the same in every

و جن گفت مالیات. بنابراین من مطمئن هستم که این در هر

country. It's always strange to figure out how much tax you

کشوری یکسان است. همیشه عجیب است که بفهمیم چقدر مالیات

owe. And I'm talking about income tax. In Canada you need

بدهی. و من در مورد مالیات بر درآمد صحبت می کنم. در کانادا باید

to file for taxes every year in April. You need to tell the

هر سال در ماه آوریل برای مالیات ثبت نام کنید . شما باید به

government how much money you made and how much you donated

دولت بگویید که چقدر پول درآورده اید و چقدر کمک کرده اید

and then they tell you how much tax you owe and it's always a

و سپس آنها به شما می گویند که چقدر مالیات بدهکار هستید و همیشه

little bit confusing for me. The solution for me is I pay

برای من کمی گیج کننده است. راه حل برای من این است که به

someone else. To do my taxes for me. So I have a bookkeeper

شخص دیگری پول می دهم. تا مالیاتم را برای من انجام دهد. بنابراین من یک دفتردار

who I have do my taxes. Mostly because we run a farm and the

دارم که باید مالیاتم را انجام دهد. بیشتر به این دلیل که ما یک مزرعه را اداره می کنیم و

taxes get quite complicated. So taxes can definitely be

مالیات ها بسیار پیچیده می شود. بنابراین مالیات قطعا می تواند

confusing. The solution hire a professional to do your taxes

گیج کننده باشد. راه حل استخدام یک حرفه ای برای انجام مالیات

for you. User manuals. So user manuals are kind of both. They

برای شما. راهنمای کاربر. بنابراین دفترچه راهنمای کاربر نوعی هر دو است. آنها

can be confusing but they can also be very very helpful. When

می توانند گیج کننده باشند اما همچنین می توانند بسیار بسیار مفید باشند. هنگامی

you buy a camera it comes with a user manual. When you buy a

که یک دوربین می خرید، یک دفترچه راهنمای کاربر ارائه می شود. وقتی مایکروویو می‌خرید،

microwave it comes with a user manual. And when you open the

یک دفترچه راهنمای کاربر به آن ارائه می‌شود. و هنگامی که

user manual it tells you how to do certain things. What I find

دفترچه راهنمای کاربر را باز می کنید، به شما می گوید که چگونه کارهای خاصی را انجام دهید. چیزی که من پیدا کردم

though is user manuals aren't always written very clearly. In

این است که راهنمای کاربر همیشه خیلی واضح نوشته نمی شود. در

fact sometimes our user manuals are written by people who don't

واقع گاهی اوقات کتابچه راهنمای کاربر ما توسط افرادی نوشته می شود که به

fully understand English. It's kind of interesting. So

طور کامل انگلیسی را نمی فهمند. یه جورایی جالبه بنابراین

sometimes you will read things and you're like oh the person

گاهی اوقات شما مطالبی را می خوانید و انگار فردی

who wrote this is not a native English speaker or not a

که این را نوشته انگلیسی زبان مادری نیست یا

proficient English speaker. Uh it depends on where it was made

انگلیسی زبان ماهر نیست. اوه بستگی به این دارد که در کجای دنیا ساخته شده

in the world. But yeah it's certainly interesting. User

باشد. اما بله قطعا جالب است.

manuals can both be confusing but they can also be very very

کتابچه راهنمای کاربر می تواند هر دو گیج کننده باشد، اما همچنین می تواند بسیار

helpful. Depending on who wrote it and how logical they were.

مفید باشد. بسته به اینکه چه کسی آن را نوشته و چقدر منطقی بوده است.

Classes. So I took a few classes in my life that were

کلاس ها. بنابراین من چند کلاس در زندگی ام شرکت کردم که

very interesting and very easy to understand. You can also

بسیار جالب و قابل درک بود. شما همچنین می

take classes that are very challenging and very hard to

توانید در کلاس هایی شرکت کنید که بسیار چالش برانگیز هستند و

understand. I hope when I teach that I'm not confusing people.

درک آنها بسیار دشوار است. امیدوارم وقتی تدریس می کنم مردم را گیج نکنم.

I hope when I teach I'm helping people understand. But

امیدوارم وقتی تدریس می کنم به مردم کمک کنم تا بفهمند. اما

certainly I've had my fair share of classes that have

مطمئناً من در کلاس‌هایی که

actually been confusing. One of course would be my second

واقعاً گیج‌کننده بوده‌اند، داشته‌ام. البته یکی از آنها دومین

calculus class in university. I found it very very confusing.

کلاس حساب دیفرانسیل و انتگرال من در دانشگاه خواهد بود. به نظرم خیلی گیج کننده بود

The solution if you have a class that's confusing is that

راه حل اگر کلاسی دارید که گیج کننده است این است

you should find classmates who you can study with. Especially

که باید همکلاسی هایی پیدا کنید که بتوانید با آنها درس بخوانید. به خصوص

if you're in university or if you are an adult learner. Uh if

اگر در دانشگاه هستید یا اگر یک زبان آموز بزرگسال هستید. اوه، اگر

you can find people to help not to help but who you can study

بتوانید افرادی را پیدا کنید که به شما کمک کنند تا کمکی نکنند، اما با کسانی که می توانید

with do homework with especially if you're learning

با آنها درس بخوانید، تکالیف خود را انجام دهید، به خصوص اگر در حال یادگیری

English I think it can be very very helpful. The opposite sex.

زبان انگلیسی هستید، فکر می کنم می تواند بسیار مفید باشد. جنس مخالف.

So I'm not sure if you're familiar with this term but

بنابراین من مطمئن نیستم که شما با این اصطلاح آشنا هستید یا خیر، اما

it's kind of a funny thing. Uh sometimes people find the

این یک چیز خنده دار است. اوه گاهی اوقات افراد

opposite sex confusing or hard to understand. What I mean by

جنس مخالف را گیج کننده یا به سختی درک می کنند. منظور من از

that is this. Um when I was a teenager and in my early 20s I

آن این است. اوم وقتی نوجوان بودم و در اوایل 20 سالگی

found it kind of challenging to understand women. I was very

متوجه شدم که درک زنان به نوعی چالش برانگیز بود . من خیلی

immature. Um and I think women when they're in their late

نابالغ بودم اوم و من فکر می کنم زنان وقتی در اواخر

teens and early 20s have trouble understanding men

نوجوانی و اوایل 20 سالگی هستند

sometimes. And in English we just say it's the opposite sex.

گاهی اوقات در درک مردان مشکل دارند. و در انگلیسی فقط می گوییم جنس مخالف است.

I find the opposite sex kind of confusing. I don't know what

به نظر من جنس مخالف نوعی گیج کننده است. من نمی‌دانم چه چیزی

makes women tick or a woman might say I don't know what

باعث می‌شود که خانم‌ها تیک بزنند یا یک زن ممکن است بگوید من نمی‌دانم چه چیزی

makes men tick. That means you don't understand exactly why

باعث می‌شود آقایان تیک بزنند. این بدان معناست که شما دقیقاً نمی‌دانید چرا

they do the things that they do. So this is another one that

آنها کارهایی را که انجام می‌دهند انجام می‌دهند. بنابراین این یکی دیگر است که

made me laugh a little bit because I was this is a lesson

باعث شد من کمی بخندم، زیرا من بودم، این یک درس

on confusing things but I'm going to add people into the

در مورد مسائل گیج کننده است، اما من قصد دارم افراد را به این

mix. So the opposite sex can be confusing for people. And again

ترکیب اضافه کنم. بنابراین جنس مخالف می تواند برای افراد گیج کننده باشد. و باز هم

this means men sometimes have trouble understanding women and

این بدان معناست که مردان گاهی در درک زنان و

women sometimes trouble understanding men. Why do men

زنان گاهی در درک مردان مشکل دارند. چرا مردان

do some of the things they do? Or why do women do some of the

برخی از کارهایی را که انجام می دهند انجام می دهند؟ یا چرا زنان برخی از

things they do? It can be a little bit confusing. Interest

کارهایی را که انجام می دهند انجام می دهند؟ ممکن است کمی گیج کننده باشد.

rates. So I actually have a pretty good understanding of

نرخ بهره بنابراین من در واقع درک بسیار خوبی از

interest rates. Mostly because I had a lot of student loans.

نرخ بهره دارم. بیشتر به این دلیل که وام های دانشجویی زیادی داشتم.

So I owed I had to repay my student loans and so I learned

بنابراین من بدهکار بودم که باید وام های دانشجویی خود را بازپرداخت کنم و بنابراین یاد گرفتم

how interest rates work. And that the faster you pay

که نرخ بهره چگونه کار می کند. و اینکه هر چه سریعتر

something back the better it is for you. I also learn a little

چیزی را پس بدهید برای شما بهتر است. همچنین

bit more about interest when I borrowed money to buy the farm.

زمانی که برای خرید مزرعه پول قرض کردم، کمی بیشتر در مورد بهره یاد می‌گیرم .

So we got a mortgage to buy the farm. So we learned a bit. This

بنابراین برای خرید مزرعه وام مسکن گرفتیم . بنابراین ما کمی یاد گرفتیم.

would be another one where I would highly recommend in order

این یکی دیگر از مواردی است که

to understand interest rates and to understand how that

برای درک نرخ بهره و درک نحوه عملکرد آن به شدت توصیه می

works. The banking system is to talk to an expert. It's always

کنم. قرار است سیستم بانکی با کارشناس صحبت کند. همیشه

a good idea to talk to someone who really knows that area. It

ایده خوبی است که با کسی صحبت کنید که واقعاً آن منطقه را می شناسد.

can be super helpful. Packaging. So I you particular

می تواند فوق العاده مفید باشد. بسته بندی. بنابراین من

find packaging confusing these days. Especially this type of

مخصوصاً بسته بندی را این روزها گیج کننده می بینم . مخصوصا این نوع

packaging. The really hard plastic packaging that's really

بسته بندی. بسته بندی پلاستیکی واقعاً

hard to open. I find it really confusing because I don't know

سختی که باز کردن آن واقعاً سخت است. به نظر من واقعاً گیج کننده است زیرا نمی

like you end up getting a knife or a scissors and it's

دانم که در نهایت چاقو یا قیچی

dangerous when you're trying to get it open. I wish packaging

به دست می آورید و وقتی می خواهید آن را باز کنید خطرناک است. ای کاش بسته

was less confusing. I wish when you bought something it was

بندی کمتر گیج کننده بود. ای کاش وقتی چیزی می خریدید

really easy to open. That there were clear direct on how to get

باز کردن آن واقعا آسان بود. اینکه مستقیماً در مورد نحوه

it open that would be really really cool and really really

باز کردن آن وجود دارد که واقعاً بسیار جالب و واقعاً

handy. I know that I find that packaging not just confusing. I

مفید است. می دانم که آن بسته بندی را نه تنها گیج کننده می دانم.

find it annoying actually. Uh this type of packaging because

به نظر من در واقع آزار دهنده است. اوه این نوع بسته بندی چون

I'm like oh why did they put it in this hard plastic and I

من انگار آه چرا آن را در این پلاستیک سخت گذاشتند و من

almost break my scissors when I try to cut it open. You see how

تقریباً وقتی می خواهم آن را برش دهم قیچی خود را می شکندم. می بینید که

she looks confused and angry. That's how I look when I open

او چگونه گیج و عصبانی به نظر می رسد. وقتی چنین بسته هایی را باز می کنم، اینطور به نظر می

packages like that. Politics I will never be mayor or prime

رسم. سیاست من هرگز شهردار یا نخست

minister or a premier. I find politics very very confusing. I

وزیر یا نخست وزیر نخواهم شد. به نظر من سیاست بسیار گیج کننده است.

find the fact that they promise all kinds of things and then

من این واقعیت را می بینم که آنها قول های مختلفی می دهند و بعد

when you vote for them and they get in sometimes they don't do

وقتی به آنها رای می دهید و وارد می شوند گاهی اوقات آنها را انجام نمی

them. Um I'm not just talking about Justin by the way. I

دهند. اوم من اتفاقا فقط در مورد جاستین صحبت نمی کنم. به نظر من

think Justin's great. He's our Prime Minister right now but

جاستین عالیه او در حال حاضر نخست وزیر ما است، اما

certainly the whole world of politics can be very confusing.

مطمئناً کل دنیای سیاست می تواند بسیار گیج کننده باشد.

Trying to understand why governments do certain things

تلاش برای درک اینکه چرا دولت ها کارهای خاصی انجام

can be very confusing. Sometimes it Seems like they're

می دهند می تواند بسیار گیج کننده باشد. گاهی اوقات به نظر می رسد که آنها

not very smart. Sometimes it seems like they're not thinking

خیلی باهوش نیستند. گاهی اوقات به نظر می رسد که آنها به

things through. Um so it can be very very confusing. Politics

همه چیز فکر نمی کنند. اوم پس می تواند بسیار گیج کننده باشد.

for sure. Bosses and supervisors can be very

سیاست حتما روسا و سرپرستان می توانند بسیار

confusing. I hope my boss isn't watching this but sometimes

گیج کننده باشند. امیدوارم رئیس من این را تماشا نکند، اما گاهی اوقات

your boss tells you to do things and it doesn't make

رئیس شما به شما می گوید که کارهایی را انجام دهید و این کار

sense. Sometimes your supervisor at work might tell

منطقی نیست. گاهی ممکن است سرپرستتان در محل کار

you to do something and it doesn't make sense and you're

به شما بگوید کاری را انجام دهید و این کار منطقی نیست و شما

like okay this is kind of confusing but I'll do it

خوب هستید، این یک جور گیج کننده است، اما به هر حال من آن را انجام خواهم داد

anyways. But certainly bosses and supervisors can be very

. اما مطمئنا روسا و سرپرستان می توانند بسیار

confusing. My recommendation is if you find your boss to be

گیج کننده باشند. توصیه من این است که اگر متوجه می‌شوید رئیستان

confusing just be polite when you ask questions about what

گیج‌کننده است، فقط وقتی درباره آنچه

they are telling you to do. Buying a house. I don't know

که به شما می‌گوید سؤال می‌پرسید مودب باشید. خرید خانه. من

what this is like in your country but in Canada buying a

نمی دانم در کشور شما چگونه است، اما در کانادا خرید

house can be very confusing. It's different than buying a

خانه می تواند بسیار گیج کننده باشد. این با خرید

car or buying groceries. You have to go through a realtor

ماشین یا خرید مواد غذایی متفاوت است. شما باید از طریق مشاور املاک بروید

and you have to have a lawyer and it's very very confusing.

و باید وکیل داشته باشید و این بسیار گیج کننده است.

That the word I would use for it. Um when we bought our farm

این کلمه ای که من برای آن استفاده خواهم کرد. اوم وقتی مزرعه

we bought it from my mom and we needed a lawyer and we needed

مان را خریدیم آن را از مادرم خریدیم و به یک وکیل نیاز داشتیم و باید

to sign all kinds of papers and we needed someone from the bank

همه نوع اوراق را امضا کنیم و به کسی از بانک نیاز

to get involved. So I would simply just say do your

داشتیم که درگیر شود. بنابراین من فقط می گویم

research if you're buying a house. Try to make it less

اگر در حال خرید خانه هستید، تحقیق کنید . سعی کنید آن را کمتر

confusing and hopefully it goes well for you. The price of

گیج کنید و امیدوارم برای شما خوب پیش برود. قیمت

everything. This is something I find particularly confusing

همه چیز این چیزی است که من در حال حاضر به خصوص گیج کننده می دانم

right now. I know that the world is coming out of a

. من می دانم که جهان از یک

pandemic. I know that there are that there is a war going on

بیماری همه گیر خارج می شود. می دانم که در حال حاضر جنگی در جریان است

right now. I know that there are a lot of reasons why the

. من می دانم که دلایل زیادی وجود دارد که

price of everything is going higher. But it can be a little

قیمت همه چیز بالاتر می رود. اما ممکن است

bit confusing for those of us that just want to live our

برای آن دسته از ما که فقط می خواهیم زندگی خود را

lives to understand what's happening. Um in Canada the

بگذرانیم تا بفهمیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است، کمی گیج کننده باشد. اوم در کانادا

price of gas has certainly gone up. This is not a joke. Uh this

قیمت گاز مطمئناً بالا رفته است . این یک شوخی نیست. اوه این

is actually low. The price of gas here is 202 a litre. Last

در واقع کم است. قیمت گاز اینجا 202 لیتر است.

week I paid 215 a litre and last week when I bought diesel

هفته پیش لیتری 215 و هفته قبل که گازوئیل خریدم

fuel I paid 229 a litre. So this is actually lower. They

لیتری 229 پرداخت کردم. بنابراین این در واقع کمتر است.

said the price of gas might go down. Um but it's not just gas.

گفتند ممکن است قیمت بنزین کاهش یابد. اوم اما فقط گاز نیست.

The price of everything is going up and that can be really

قیمت همه چیز در حال افزایش است و این می تواند واقعا

confusing. Because we don't always understand why the price

گیج کننده باشد. زیرا ما همیشه نمی‌دانیم چرا

is going up. Recycling can be confusing. I'm not sure what

قیمت بالا می‌رود. بازیافت می تواند گیج کننده باشد. من مطمئن نیستم که

this is like in your country. But in Canada we have a giant

این وضعیت در کشور شما چگونه است. اما در کانادا ما یک پوستر غول پیکر داریم

poster that tells you how to recycle everything. And it

که به شما می گوید چگونه همه چیز را بازیافت کنید. و

takes a long time to understand that you can you can recycle

زمان زیادی طول می کشد تا بفهمیم که شما می توانید

certain kinds of plastic but not others. You have to do this

انواع خاصی از پلاستیک را بازیافت کنید اما انواع دیگر را نه. شما باید این کار را

with your glass. You have to do this with your paper. But your

با لیوان خود انجام دهید. شما باید این کار را با کاغذ خود انجام دهید. اما

cardboard has to be separate from your paper. And it can be

مقوای شما باید جدا از کاغذتان باشد. و می تواند

really really confusing. And it worries me because I think

واقعاً گیج کننده باشد. و من را نگران می کند زیرا فکر می کنم

people should recycle. Jen and I recycle. But I think if too

مردم باید بازیافت کنند. من و جن بازیافت می کنیم. اما من فکر می کنم اگر

confusing people might be less likely to recycling. So I find

افراد خیلی گیج کننده ممکن است کمتر به بازیافت بپردازند.

the instructions a little challenging. A little bit

بنابراین دستورالعمل ها را کمی چالش برانگیز می دانم.

confusing sometimes. But just work your way through it if you

گاهی اوقات کمی گیج کننده است. اما اگر شما هم همین مشکل را داشتید، فقط راه خود را از بین ببرید

have the same problem. I think it's good to recycle. Travel.

. به نظر من بازیافت خوب است. مسافرت رفتن.

So I do not travel much. But when I travel I like to travel

بنابراین زیاد سفر نمی کنم. اما وقتی من سفر می کنم دوست دارم

with someone who knows where they're going. Or someone who's

با کسی سفر کنم که می داند کجا می رود. یا کسی که

been there before. When I went to South Africa I was able to

قبلاً آنجا بوده است. وقتی به آفریقای جنوبی رفتم، توانستم

travel with a teacher who had already made the trip once and

با معلمی که قبلاً یک بار سفر کرده بود، سفر کنم و

that made it a lot less confusing. But travel can

این باعث شد که گیج کننده نباشد. اما سفر

certainly be confusing. If you go to another country. And you

مطمئناً می تواند گیج کننده باشد. اگر به کشور دیگری بروید. و شما

don't hire a guide or a travel agent or someone to help you.

یک راهنما یا آژانس مسافرتی یا کسی را برای کمک به شما استخدام نمی کنید.

You could get lost. You might not know where to go. You might

شما ممکن است گم شوید. شاید ندانید کجا بروید. ممکن است در

end up going to the bad part of a city. Uh the part you

نهایت به قسمت بد یک شهر بروید. اوه اون قسمتی که

shouldn't go to. Maybe your wallet gets stolen. But sorry

نباید بری شاید کیف پول شما دزدیده شود. اما متاسفم

that's not what travel's about though. Travel's about having

که سفر این چیزی نیست. سفر به

an enjoyable time. And hopefully you can find a way to

معنای داشتن اوقاتی لذت بخش است. و امیدوارم بتوانید راهی پیدا کنید

make it less confusing than I sometimes do. But travel

که آن را کمتر از گاهی اوقات گیج کننده کنید. اما سفر

certainly can be confusing. The universe. So this goes back to

مطمئناً می تواند گیج کننده باشد. جهان. بنابراین این به

earlier in the lesson someone was asking about planets and

قبل برمی‌گردد در درسی که کسی در مورد سیارات و

orbits. The universe that we live in it I know I'm pretty

مدارها می‌پرسید. کیهانی که ما در آن زندگی می کنیم می دانم که

sure this is a galaxy by the way or it might be a couple of

مطمئنم این یک کهکشان است یا ممکن است چند

small galaxies. I don't know a lot about space. But when I

کهکشان کوچک باشد. من چیز زیادی در مورد فضا نمی دانم. اما وقتی

look up at the night sky when I see the moon and I see stars.

به آسمان شب نگاه می کنم وقتی ماه را می بینم و ستاره ها را می بینم.

It's all very confusing. I feel very very small when I do that.

این همه بسیار گیج کننده است. وقتی این کار را انجام می دهم، احساس می کنم خیلی کوچک هستم.

And you wonder to yourself what is what is the reason for me

و با خودت تعجب می کنی که دلیل

being here? Like what what is being alive? What sorry I'm

اینجا بودن من چیست؟ مانند آنچه زنده بودن چیست؟ چه متأسفم که

getting too philosophical now but the universe can be

اکنون بیش از حد فلسفی می شوم، اما جهان ممکن است

confusing. How do black holes work? Um how do planets form

گیج کننده باشد. سیاهچاله ها چگونه کار می کنند؟ اوم چگونه سیارات تشکیل می شوند

and how do suns grow and die over millions of years. It's

و چگونه خورشیدها در طی میلیون ها سال رشد می کنند و می میرند .

all very very fascinating but it's also very very confusing

همه اینها بسیار بسیار جذاب است اما

for someone like me who's not a scientist. And that brings us

برای کسی مثل من که دانشمند نیست هم بسیار گیج کننده است. و این ما را

to this as well. Life can be confusing. This guy looks very

به این نیز می رساند. زندگی می تواند گیج کننده باشد. این مرد بسیار

confused and maybe a bit sad. Life can be very confusing. Um

گیج و شاید کمی غمگین به نظر می رسد. زندگی می تواند بسیار گیج کننده باشد. اوم،

if you remember when you were a kid when you're a kid things

اگر به یاد بیاورید وقتی بچه بودید، همه

are a little more simple. Um you don't have to worry about

چیز کمی ساده تر است. امم شما لازم نیست

as many things. But when you are an adult you certainly can

نگران چیزهای زیادی باشید. اما وقتی بالغ هستید مطمئناً می

be very confused about life. Maybe you get a job and you get

توانید در مورد زندگی بسیار سردرگم شوید. شاید شغلی پیدا کنید و

fired. Maybe you marry someone and you don't get along. Maybe

اخراج شوید. شاید با کسی ازدواج می کنید و با هم کنار نمی آیید. شاید

other people make lots of money and you don't. Maybe you make

دیگران پول زیادی به دست بیاورند و شما نه. شاید شما

lots of money but you're sad. Life can be very very

پول زیادی به دست می آورید اما غمگین هستید. زندگی می تواند بسیار بسیار

confusing. It can be hard to figure out what you should do

گیج کننده باشد. تشخیص اینکه برای هدف بخشیدن به زندگی چه کاری باید انجام دهید ممکن است سخت

to give life purpose. So I'll tell you what I think the

باشد. بنابراین من به شما می گویم که فکر می کنم

secret is to having a better life. And I'm 50 years old. I

راز داشتن یک زندگی بهتر چیست . و من 50 ساله هستم.

didn't know this when I was younger. I think you'll have a

وقتی کوچکتر بودم این را نمی دانستم . من فکر می کنم

better life if you just help people. I have a better life

اگر فقط به مردم کمک کنید، زندگی بهتری خواهید داشت . من زندگی بهتری

because I help you learn English. I know you like

دارم چون به شما کمک می کنم انگلیسی یاد بگیرید . می دانم که دوست داری

learning English from me. But it also makes me feel good

از من انگلیسی یاد بگیری. اما این باعث می شود احساس خوبی

about myself. It makes me feel like I'm doing good in the

نسبت به خودم داشته باشم. این به من این حس را می دهد که در دنیا کار خوبی

world and I think maybe that's a little bit what the meaning

می کنم و فکر می کنم شاید

of life is to help other people. So do that today if you

معنای زندگی کمک به دیگران کمی همین باشد. پس اگر می توانید همین امروز این کار را انجام دهید

can. Uh jokes can be confusing. Um so here we have this is a

. اوه جوک ها می توانند گیج کننده باشند. اوم پس اینجا ما داریم این یک

character called Kermit the frog and it says when someone

شخصیت به نام کرمیت قورباغه است و می گوید وقتی کسی

says a joke but you don't get it. Sometimes people tell jokes

شوخی می کند اما شما آن را متوجه نمی شوید. گاهی اوقات مردم جوک می گویند

and instead of laughing I'm just confused because everyone

و من به جای خندیدن فقط گیج می شوم زیرا

else is laughing and I don't get the joke. In English when

بقیه می خندند و من متوجه شوخی نمی شوم. در زبان انگلیسی وقتی

you say you don't get the joke or you don't get a joke it

می گویید شوخی را متوجه نشدید یا جوک دریافت نمی کنید به این

means you don't understand it. You don't know why it's funny

معنی است که آن را درک نمی کنید. نمیدونی چرا

and you don't know why everyone else is laughing. There have

خنده داره و نمیدونی چرا بقیه دارن میخندن.

been many times in my life where someone has told a joke

در زندگی من بارها اتفاق افتاده است که کسی جوکی گفته

and I didn't get the joke. I didn't understand what the joke

و من متوجه شوخی نشده ام. من نفهمیدم این شوخی

was about. And I was just confused. Old people and before

برای چی بود. و من فقط گیج شدم. افراد مسن و قبل از

you think I'm being mean to old people the next slide is young

اینکه فکر کنید من نسبت به افراد مسن بد هستم ، اسلاید بعدی جوانان

people. Okay so old people can be confusing. I don't know if

است. خوب پس افراد مسن ممکن است گیج کننده باشند. نمی دانم

my mom's watching this English lesson. But my mom is older and

مامانم این درس انگلیسی را تماشا می کند یا نه . اما مادرم بزرگتر است و

sometimes I find her to be a bit confusing. She does things

گاهی اوقات او را کمی گیج می کنم. او کارها را

in different ways. Because she's from an older generation.

به روش های مختلف انجام می دهد. چون او از نسل قدیمی تر است.

So you might say ah old people. They're kind of confusing. Why

بنابراین شما ممکن است بگویید آه افراد مسن. آنها به نوعی گیج کننده هستند. چرا

do they drive so slow? Why do they let me see what is

اینقدر آهسته رانندگی می کنند؟ چرا آنها به من اجازه می دهند ببینم

something else that I'm not going to go into all the

چیز دیگری چیست که من قصد ندارم وارد همه

details. But old people the behaviour of old people can be

جزئیات شوم. اما رفتار افراد مسن می

a little bit confusing. Um sometimes old people save food

تواند کمی گیج کننده باشد. اوم گاهی افراد مسن غذا را

past its due date. And they'll have food where it you're like

از تاریخ سررسید آن پس انداز می کنند. و آن‌ها در جایی که شما می‌خواهید

oh this food's gone bad. Oh I'm saving that and it's like oh

غذا می‌خورند، آه این غذا خراب شده است. اوه من آن را ذخیره می کنم و مثل این است که اوه

you shouldn't do that. Um and then we also have young people.

شما نباید این کار را انجام دهید. اوم و بعد ما هم جوان داریم.

I think because I'm fifty. I find old people a little bit

فکر می کنم چون پنجاه سال دارم. من گاهی اوقات افراد مسن را کمی

confusing sometimes. And I find young people a little bit

گیج می کنم. و گاهی اوقات جوانان را کمی

confusing sometimes. Why are these guys just hanging out.

گیج کننده می بینم. چرا این بچه ها فقط در حال رفت و آمد هستند.

Why why don't they get a job? Why don't they do something

چرا شغلی پیدا نمی کنند؟ چرا کار سازنده ای انجام نمی دهند

productive? They look super happy. But I think sometimes

؟ آنها فوق العاده خوشحال به نظر می رسند . اما فکر می کنم گاهی

I'm confused when I see young people. Um because I think oh

با دیدن جوانان گیج می شوم . اوم چون فکر می کنم آه

when I was your age I already had a part time job. Or when I

زمانی که من در سن شما بودم، قبلاً یک کار نیمه وقت داشتم. یا وقتی هم

was your age I didn't have money to buy really expensive

سن تو بودم پولی نداشتم که کفش های واقعا گران قیمت بخرم

shoes. Sometimes young people are kind of confusing. And then

. گاهی اوقات جوانان به نوعی گیج کننده هستند. و بعد

I think you'll like this last one here. Here we go. Drop on

فکر می کنم این آخری اینجا را دوست خواهید داشت . در اینجا ما می رویم. در

the opposite side of the road in another country. I know this

طرف مقابل جاده در کشور دیگری رها کنید. می دانم که

is a long description but when I was in South Africa I found

این توصیف طولانی است، اما زمانی که در آفریقای جنوبی بودم،

it very confusing. Um I had to drive everyday and I found it

آن را بسیار گیج کننده دیدم. اوم من مجبور بودم هر روز رانندگی کنم و به نظرم

very confusing. I I know it sounds really simple. Oh the

خیلی گیج کننده بود. من می دانم که به نظر می رسد واقعا ساده است. اوه،

steering wheel's on the opposite side of the car and

فرمان در طرف مقابل ماشین قرار دارد و

you need to drive on the opposite side of the road than

شما باید در سمت مخالف جاده نسبت به آنچه عادت

you're used to. Uh but it wasn't. So I think as I get

دارید رانندگی کنید. اوه اما اینطور نبود بنابراین فکر می‌کنم

older if Jen and I travel more when I visit countries where

وقتی بزرگ‌تر می‌شوم، وقتی از کشورهایی دیدن

you need to drive on the opposite side of the road. Um

می‌کنیم که باید در طرف مقابل جاده رانندگی کنید، من و جن بیشتر سفر کنیم. اوم

I'll just get an Uber or something like that. I think

من فقط یک Uber یا چیزی شبیه به آن می گیرم. فکر

it's just too confusing. And then when you forget it gets

می کنم خیلی گیج کننده است. و بعد وقتی فراموش کردی

dangerous right? If you forget what side of the road you're

خطرناک میشه درسته؟ اگر فراموش کردید که قرار است در کدام سمت جاده

supposed to be driving on.

رانندگی کنید.